شنبه, ۵ خرداد, ۱۴۰۳ / 25 May, 2024
مجله ویستا

چین و روسیه در آسیای مرکزی


چین و روسیه در آسیای مرکزی
رقابت و همكاری های دو قدرت بزرگ آسیایی و اوراسیایی (چین و روسیه) در طول نیمه دوم قرن بیستم بر روابط بین الملل تأثیرهای جدی بر جای گذاشت. روسیه پس از انقلاب كمونیستی سال ۱۹۱۷ و چین پس از انقلاب كمونیستی سال ۱۹۴۹ به عنوان دو قدرت بزرگ جهانی رویارویی پرفراز و نشیبی را با نظام سرمایه داری بویژه ایالات متحده آمریكا شكل بخشیدند. هر چند هر دو قدرت به اردوگاه كمونیسم تعلق داشتند، ولی به زودی با تحلیل های متفاوت در برابر نظام سرمایه داری و آمریكا ظاهر شدند. همزیستی مسالمت آمیز خروشچف با حملات شدید «مائو» و رهبران چین مواجه شد و مناقشات ایدئولوژیك دو كشور با اختلافات مرزی و ارضی همراه گردید.
هر دو كشور در مواجهه با واقعیت های تحول در جامعه داخلی و جهانی فرآیندی از اصلاحات را تجربه كردند، در چین براساس نگرشی واقع گرایانه و سازمان یافته، در اتحاد شوروی به طور واكنشی و فاقد برنامه.با فروپاشی اتحاد شوروی روابط دو كشور بزرگ همسایه وارد مرحله جدیدی شد. روسیه كه در نخستین سالهای پس از فروپاشی اولویت روابط خارجی خود را در غرب (آمریكا و اروپا) جست وجو می كرد، در این دوران نسبت به همسایگان آسیایی خود توجه زیادی نداشت. نیاز به سرمایه و تكنولوژی و تلاش برای یكپارچه شدن در بازارهای جهانی برای رهبران كرملین توسعه روابط همه جانبه با اروپا و آمریكا را به محور روابط خارجی آن تبدیل كرده بود.
در حاكمیت نگرش اوراآتلانتیكی در نخستین سالهای استقلال روسیه اهمیت ژئوپلتیك اندك برآورد شده بود. پس از حوادث پی در پی در آسیای مركزی و قفقاز، جنگ داخلی در تاجیكستان و درگیری های ارامنه و آذری ها در قفقاز و پس از مناقشه در مولداوی رهبران روسیه به تدریج همراه با افزایش شكاف میان دیدگاههای رهبران روسیه و آمریكا، اهمیت جمهوری های پیرامون خود را مورد توجه قرار دادند.
بزودی تاجیكستان در آسیای مركزی كه با روسیه مرز مشترك نداشت از سوی فرمانده نیروهای مرزبانی روسیه ژنرال ترتیاكوف «قلب روسیه» خوانده شد.روس ها اهمیت پیوندهای امنیتی-نظامی- سیاسی- اقتصادی با جمهوری های پیرامون خود را كه آن را «خارج نزدیك» خوانده اند، به طور فزاینده ای مورد تأكید قرار دادند.اساساً در پی تحولات داخلی و منطقه ای در سالهای پس از فروپاشی نگرش رهبران روسیه نسبت به چین و رابطه آن با جهان دگرگون شده است. نگرش اوراسیاگرایی جدید به زودی جای نگرش اوراآتلانتیكی بر سیاست خارجی روسیه حاكم شد. دگرگونی در سیاست خارجی روسیه در خاورمیانه و خلیج فارس و بویژه در روابط با جمهوری اسلامی ایران را باید در این محتوا تحلیل كرد. در سیاست خارجی روسیه نگرش مبتنی بر اهمیت جغرافیا و همجواری با كشورهای اسلامی با در نظر گرفتن میلیونها مسلمان ساكن در روسیه نفوذ روز افزون خود را به نمایش گذاشته است. بر همین اساس پیوندهای گوناگون میراث دوران اتحاد شوروی به زودی روشن ساخت روسیه نسبت به مسائل جمهوری های پیرامون خود نمی تواند بی توجه بماند. تجربه جنگ خونین داخلی تاجیكستان بر این تغییر دیدگاه بسیار تأثیر داشت. آسیای مركزی در شرایط
پس از فروپاشی با دشواری های گوناگون
سیاسی- اقتصادی-اجتماعی- فرهنگی مواجه بوده است. نخبگان اقتدارگرای برجای مانده از دوران حاكمیت كمونیست روند انتقال این كشورها به نظامهای دموكراتیك را با چالش های جدی مواجه كرده اند.
درگیری های خونین در ازبكستان، گروگانگیری و شورش در قرقیزستان و پیش از آن جنگ خانمانسوز داخلی در تاجیكستان شدت مشكلات سیاسی _ اقتصادی آن منطقه را آشكار می سازد. دشواری های روند ملت سازی- دولت سازی و بحران های هویت، مشروعیت و كارآمدی همه این كشورها را، با شرایط پیچیده مواجه كرده است.
یكی از مهمترین مسائل این منطقه در پی فروپاشی مدل نوسازی كمونیستی، طرح الگوهای رقیب دینی و سكولار برای جایگزین كردن مدل مناسب توسعه برای این كشورها بوده است. هر چند دهها سال حكومت كمونیستی سعی در دین زدایی از مردم این منطقه داشت، ولی تردیدی نیست كه اسلام بخش مهمی از هویت مردم آسیای مركزی را تشكیل داده است. پیوندهای قومی كه از ویژگی های این منطقه است، موجب انتقال ناآرامی ها از افغانستان به این كشورها شده است. موضوعی كه تا قبل از حوادث تروریستی شهریور ۱۳۸۰ / سپتامبر ۲۰۰۱ پیامدهای آن به درستی درك نشده بود. اسلام گرایی در شرایط پس از فروپاشی به یكی از ویژگی های مهم این منطقه تبدیل گردیده است. هرچند در نخستین سالهای پس از فروپاشی شوروی، جمهوری اسلامی ایران عامل تهدید اسلامی تلقی می شد و آمریكا و رقبای منطقه ای ایران در مورد آن تبلیغ بسیاری انجام می دادند، ولی به زودی مشخص شد ریشه های تهدید در اندیشه های طالبانی است،نه اسلامی.
برای روسیه «عامل اسلامی» در تنظیم روابط با این جمهوری ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. حضور میلیون ها مسلمان در روسیه غربی تاثیر این عامل را مشخص می سازد. فعالیت گروه های اسلامی در شرایط دشواری های اقتصادی اجتماعی آسیای مركزی به طور فزاینده ای گسترش یافته است. اسلام گرایان در منطقه كه اكثریت قاطع مردم آن را سنی مذهب ها تشكیل داده اند، با تمركز بر اندیشه های سنی گری تبلیغات علیه نظام های موجود را گسترش داده اند. البته در میان گروه های اسلامی می توان از گرایش های متفاوت یاد كرد.برای رهبران روسیه منابع عظیم معدنی، بازارهای مصرف و پیوندهای گوناگون برجای مانده از نظام اقتصاد یكپارچه دوران كمونیسم آسیای مركزی را از حساسیت های ویژه ای برخوردار ساخته است. دستیابی مجدد به منابع انرِژی در منطقه و كنترل مسیرهای انتقال آن بر بازارهای جهانی مباحثی است كه در تنظیم سیاست های روسیه نفوذ جدی داشته است. در حالی كه آمریكا آشكارا عقب كشیدن روسیه از این منطقه و محدود شدن آن را در مرزهای فدراسیون جست وجو می كند، خلأ ژئوپلتیك ابتدایی عقب نشینی روسیه در دوران سیطره نگرش او را آتلانتیكی بر سیاست خارجی این كشور، آسیای مركزی را به «عرصه بازی بزرگ جدید» تبدیل كرده است كه روسیه و آمریكا دو بازیگر مهم آن هستند.در حالی كه روسیه این منطقه را بخشی از حوزه منافع حیاتی خود می داند، آمریكا در پی عقب راندن روسیه به درون مرزهای فدراسیون حركت كرده، رفتاری كه به گونه ای یادآور سیاست مهار و سد نفوذ دوران جنگ سرد و تقابل آمریكا و شوروی است.به این ترتیب در بازی بزرگ جدید در آسیای مركزی روسیه و آمریكا در تقابل جدیدی قرار گرفته اند، كه پس از حملات تروریستی شهریور ۱۳۸۰/ سپتامبر ۲۰۰۱ ابعاد جدی تری پیدا كرده است. حضور سربازان آمریكایی در قرقیزستان و ازبكستان تحولی عظیم در پی این حوادث بود، كه تا قبل از آن تصور آن به دشواری قابل طرح بود. همان گونه كه اشاره شد تحولات داخلی افغانستان در همسایگی آسیای مركزی به طور عمیقی مسائل این كشورها را كه خود با دشواری هایی پس از فروپاشی مواجه هستند، تحت تأثیر قرار داده است. حضور نظامی آمریكا در آسیای مركزی پس از این حوادث، هر چند با همكاری روسیه نیز همراه شد ولی به زودی روشن شد آمریكا قصد ترك این منطقه را ندارد. پیش از آن فرآیند حاكم شدن طالبان بر افغانستان، با كمك آمریكا و ارتش پاكستان، بر روند مذاكرات صلح تاجیكستان و تسریع در آن آثار خود را بر جای گذاشته بود.
ملاحظات امنیتی در طول سال های گذشته سبب شد تا جمهوری های منطقه از ترتیبات گوناگونی برای دفع تهدید بهره گیرند. ایجاد فرماندهی مشترك نیروهای كشورهای مستقل مشترك المنافع اولین گام در این مسیر بود، كه با پیمان امنیت جمعی تاشكند ۱۳۷۱/۱۹۹۲ و سپس تلاش جمهوری های منطقه برای همكاری با ناتو ادامه یافت. برنامه مشاركت برای صلح ناتوPfP))Partnership for Peace اقدامی از سوی آمریكا با در نظر گرفتن ملاحظات روسیه نسبت به گسترش ناتو به سوی شرق بود. تهدیدات امنیتی سرانجام در دهه ۱۳۷۰-۱۹۹۰ كشورهای منطقه را همراه با چین و روسیه به تأسیس سازمان همكاری برای امنیت تحت عنوان پیمان شانگهای رسانید. در برابر مسأله توسعه ناتو و گسترش كاركرد آن در خارج از اروپا، ایده یك همكاری امنیتی منطقه ای می توانست چین و روسیه را بهتر در تأمین این نیاز یاری كنند.
چین و آسیای مركزی
همجواری استان مسلمان نشین چین با جمهوری های آسیای مركزی كه تحت نفوذ گسترش امواج اسلام گرایی قرار گرفته اند، برای رهبران چین دغدغه های جدی در شرایط استقلال این كشورها به همراه داشته است. مسلمانان آسیای مركزی كه با فروپاشی نظام های كمونیستی در پی یافتن هویت جدیدی برای چین برآمده اند، به شدت جوامع مسلمان نشین سین كیانگ را تحت تأثیر قرار داده اند. اقدامات جدید و قاطع در طول سالهای اخیر برای جلوگیری از انتقال امواج اسلام گرایی از آسیای مركزی به چین شكل گرفته است. ولی بازارهای مصرف این منطقه به نوبه خود كنترل این روند را دشوار ساخته است. برای اقتصاد چین یافتن بازارهای جدید مصرف به نیازی حیاتی تبدیل شده كه توسعه روابط با این كشورها را غیر قابل چشم پوشی كرده است. گسترش فرآیندهای اقتصادی بازار در چین و رشد سرسام آور اقتصاد آن كه تولیدات چین را در سراسر جهان به رقیبی ارزان قیمت و پرطرفدار برای تولیدات دیگر كشورها تبدیل كرده، از جاذبه بسیاری در بازارهای آسیای مركزی برخوردار است. در كنار این جاذبه وسوسه تأمین انرژی مورد نیاز و روزافزون صنایع چین نیز بر اعتبار این منطقه در سیاست خارجی چین افزوده است.
در عرصه بازی بزرگ جدید، چین یكی از پرتحرك ترین بازیگران است كه در پی منافع سیاسی- اقتصادی خود بسیار فعال شده است. اویغورهای ساكن استان سین كیانگ چین تنها بخشی از علایق آن را تشكیل داده اند. هر چند انتقال اسلام گرایی از آسیای مركزی به عنوان یك مسئله مهم مطرح بوده ولی ملاحظات اقتصادی در توسعه روابط میان چین و این جمهوری ها امكان كنترل آن را محدود می سازد. در برابر توسعه نفوذ چین، روسیه همچنان بر ایده «خارج نزدیك» و تلقی این منطقه به عنوان حوزه منافع حیاتی خود تأكید كرده است. ولی شدت تهدیدات امنیتی پس از پایان جنگ در تاجیكستان كه خود از توسعه نفوذ طالبان در افغانستان متأثر بود، قدرت را به همكاری در چارچوب پیمان شانگهای یا ۴+۲ سوق داد.
تشكیل این پیمان و توافق كشورهای منطقه (غیر از تركمنستان) چین و روسیه در پی گسترش امواج افراط گرایی، آدم ربایی، خشونت و درگیری در ازبكستان و قرقیزستان ضرورت همكاری آنها را در مقابله با تهدیدات امنیتی به نمایش گذاشت. این پیمان كه جمهوری اسلامی ایران را نیز به عنوان عضو ناظر پذیرا شد، (۱۳۸۴/ ۲۰۰۵) اهمیت تأمین امنیت و ثبات برای مقابله با عقب ماندگی و توسعه نیافتگی منطقه را برجسته ساخت. همكاری های جمعی برای مقابله با امنیت از سوی رهبران آسیای مركزی و چین و روسیه به عنوان روش مناسب در این زمینه به طور جدی مورد توجه قرار گرفته است. روابط چین و روسیه پس از حوادث شهریور ۱۳۸۰/ سپتامبر ۲۰۰۱ وارد مرحله جدیدی شد، آمریكا با حضور مستقیم در آسیای مركزی مقابله با تروریسم و تأمین امنیت را مطرح كرد. حمله برای ساقط كردن رژیم طالبان فرصتی بی نظیر برای نیروهای آمریكایی برای حضور در قلب نفوذ روسیه فراهم آورد. پس از ایجاد ثبات نسبی در افغانستان ،رهبران آسیای مركزی انتظار خروج نیروهای آمریكایی را مطرح كردند. ولی مقامات بلندپایه آمریكا روشن و صریح در مورد عدم تمایل به خروج از منطقه صحبت كردند.
مجمع همكاری شانگهای ظرفیت مناسبی برای دو قدرت بزرگ در منطقه آسیای مركزی فراهم آورد تا با چالش های امنیتی مقابله كنند. ولی شرایط آمریكا در جنگ با تروریسم طالبانی وضعیت طراحی شده توسط آنان را تحت تأثیر قرار داده است برای آمریكا ایفای نقش هژمونیك در جهان بدون كنترل كامل منابع انرژی و مسیرهای انتقال آن تحقق می یابد. هر چند منابع انرژی حوزه خزر و آسیای مركزی سهم بالایی از تولیدات انرژی در جهان ندارند، ولی به هر حال برای چین و صنایع آن دسترسی به این منابع می تواند اهمیت بسیار داشته باشد. تحولات پس از شهریور ۱۳۸۰/۲۰۰۱ برای چین نیز مانند روسیه تهدیدات جدی در پی نفوذ روزافزون آمریكا در پی داشته است. آمریكا بزرگترین دستاوردها را از این حملات در اختیار گرفت و تهدیدی عظیم علیه امنیت خود را به فرصتی بی بدیل تبدیل كرد.
در وضعیت دشواری های سیاسی- اقتصادی- اجتماعی پس از سقوط نظام های كمونیستی در آسیای مركزی دغدغه های امنیتی چین و روسیه به طور فزاینده ای با یكدیگر سازگاری یافته است، كه حضور بازیگر پرقدرتی چون آمریكا آن را افزایش داده است. نگرانی از انتقال بی ثباتی و ناآرامی و امواج اسلام گرایی هر دو قدرت را به هم نزدیك ساخته است، ولی زمینه های رقابت برای كنترل بازارهای منطقه به طور پایدار و مستمر به حیات خود ادامه می دهد.

دكتر الهه كولایی
منبع : روزنامه همشهری