دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا
روزی که دیگ سنگی تبریز جوشید!
قیام عمومی مردم تبریز در ۲۹ بهمن ماه سال ۵۶، بزرگترین حضور تودهای و یكپارچه مردم در سیر تكوین انقلاب اسلامی تا به آن روز بود و شوك سیاسی بزرگی به رژیم پهلوی وارد كرد. تبریز كه به محوریت شاگرد برجسته امام خمینی، یعنی آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی به جوشوخروش آمده بود، واقعهای در نمودار انقلاب اسلامی ترسیم كرد كه اتوریتهٔ نظام شاهنشاهی را مخدوش ساخت، نشانههایی از فروپاشی به همراه داشت و زمینه مهمی برای فراگیر شدن انقلاب عمومی مردم ایران شد. مقالهای كه میخوانید روایتی مستند از این رویداد بزرگ عصر انقلاب است كه به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد این قیام تقدیم حضورتان میشود.
●مقدمه
آذربایجان در تاریخ معاصر ایران همواره از نقش ویژهای برخوردار بوده است و خصوصا در جریان نهضت و روند پیروزی انقلاب اسلامی جایگاه مهمی دارد. قیام شورانگیز ۲۹ بهمن مردم تبریز در سال ۱۳۵۶ دومین حلقه از زنجیره علل شتابدهندهای بود كه به رهبری امام خمینی نهضت اسلامی را به سوی سرنگونی رژیم پهلوی سوق داد.۱ برای آنكه بتوانیم تصویری روشن از این قیام و اهمیت آن ارائه دهیم، نگاهی گذرا به گذشته تبریز میاندازیم.
آذربایجان در دوران قاجاریه یكی از كانونهای مخالفت و مبارزه با استثمار و استبداد بود و علمای آن دیار نقش برجستهای را در این قیام ایفا كردند.۲
با شكست نهضت مشروطیت، علمای آذربایجان پای خود را از صحنه مسائل سیاسی بیرون كشیدند؛ اما با استقرار رضاشاه بر سریر سلطنت و انجام اقداماتی جهت تضعیف نهادهای مذهبی و محدود ساختن شعایر دینی در جامعه، بار دیگر ناچار شدند عكسالعمل نشان دهند.
نهضت علما علیه رضاشاه مختص تبریز نبود؛ در اصفهان، مشهد و قم حركتهایی به رهبری علما انجام شد. با شكست نهضت علما در این مقطع آنها كاملا از حكومت پهلوی رویگردان شدند.
حكومت دیكتاتوری رضاشاه بر ایران و سركوبی هر صدای مخالفی به بدترین شكل، وضعیتی را آماده كرده بود، كه سید جعفر پیشهوری به اتكای نیروهای شوروی در مدت كوتاهی توانست در آذربایجان، حكومتی كه سودای جدایی از ایران را داشت تشكیل دهد. در مقابل این حكومت هم علمای آذربایجان به مخالفت پرداختند.۳ بدون تردید فقدان مشروعیت مذهبی فرقه دموكرات آذربایجان، مهمترین دلیل شكست آنها شد.
با سقوط حكومت پیشهوری، آذربایجان به تصرف ارتش محمدرضا پهلوی افتاد.۴ محمدرضا پهلوی قصد كرد از تبریز دیدار كند، اما علمای آذربایجان (همچون آیتالله میرزا فتاحشهیدی و آیتالله میرزامحمد دوزدوزانی) ملاقات با او را تحریم كردند. از این پس، به ویژه به آیتالله شهیدی اهانتهای بسیاری شد، حتی عمامه این عالم پرهیزكار را نیز برداشتند.۵
●آغاز نهضت اسلامی تبریز
با آغاز نهضت دو ماهه علیه تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، علما و روحانیان، همگی همگام با یكدیگر تلاش و فعالیت كردند. در تبریز هم، به تبع مراجع تقلید اقداماتی صورت گرفت. هر چه از نهضت علما در سال ۴۱ میگذشت، شخصیت بارز و جدی روحالله الموسوی الخمینی بیشتر مطرح میشد. در تبریز هم نام آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، یكی از شاگردان قدیمی و برجسته او بر سر زبانها افتاد.۶ با یورش كماندوهای رژیم به مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز، شاه ثابت كرد حاضر است هر زمزمه مخالفتی را به شدت سركوب كند. محرم سال ۱۳۴۲، شاهد دستگیری امام خمینی و قیام ۱۵ خرداد بود. وقتی بازداشت امام به طول انجامید، گروهی از مراجع تقلید، ازجمله آیتالله میلانی، و آیتالله مرعشینجفی به شهر ری هجرت كرده، خواستار آزادی امام شدند. در پی آن، علمای برجسته چندین شهر دیگر نیز هجرت كردند؛ اما رژیم با آزادی محدود امام و اعمال فشار، این جمع را متفرق كرد.۷
۱۳ آذر ماه سال ۴۲، آیتالله قاضیطباطبایی به همراه آیتاللهسیداحمد خسروشاهی و چند تن دیگر دستگیر و به تهران اعزام شدند، فروردین سال ۴۳ امام آزاد شد. آیتالله قاضی هم به دیدن او رفت. دیگر روحانیان دستگیر شده تبریز هم كه با قرار عدم خروج از حوزه استحفاظی تهران آزادی مشروط داشتند، به قم رفتند. آنها به دیدن امام نرفتند، بلكه امام خمینی خود به منزل حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی برای دیدار ایشان رفت.۸ آقای قاضی با دستور امام بدون اجازه مقامات ساواك، برای زیر پا گذاشتن تعهد (عدم خروج از حوزه استحفاظی تهران)، راهی تبریز شد و مردم استقبالی تاریخی از او به عمل آوردند.۹
در میان مریدان امام در تبریز، فقط آقای قاضی بود كه شهامت و شجاعتی قابل مقایسه با او را داشت و خط مشی او را در تبریز با تشكیلات مخفی كه بهوجود آورده بود،۱۰ به اجرا در میآورد. نفوذ پرسابقه تاریخی چندصدساله خاندانش در بازار هم عامل مهمی در مبارزه بود.۱۱ برخورد دو جریان میانهرو و انقلابی غیرممكن بود. ساواك هم از همان آغاز در تبریز با هزینه و تلاش بسیار، بر آن بود اینگونه القا كند كه جریان مبارزه، رقابت مراجع است و بسیاری را علیه آیتالله قاضیطباطبایی تحریك میكردند كه چرا در آذربایجان با وجود مراجع دیگر نام آیتالله خمینی را مطرح میكند. با تمام این موانع فعالیتها و مبارزات او ادامه یافت تا آنكه پس از چند مرتبه دستگیری و زندان، از ایران به عراق تبعید شد.۱۲
اندكی بعد از بازگشت او از عراق، امام خمینی از تركیه به نجف رفت. در دوران تبعید امام هم او خط مشی ایشان را ادامه میداد. حتی در سال ۱۳۴۶ بهطور قاچاق از طریق جده به دیدن امام رفت. از طریق پیكهای مخصوص هم با امام مكاتبات مخفی داشت. در ادامه این روند در عید فطر سال ۱۳۴۷، علنا نام امام خمینی را در مسجد مقبره تبریز در حضور چندین هزار نفر بر زبان آورد و به اسرائیل لعن و نفرین كرد. در پی آن به مدت یك سال (شش ماه به بافت كرمان و شش ماه به زنجان) تبعید شد. پس از بازگشت از تبعید، دیگر ممنوعالمنبر شد و تا ایجاد به اصطلاح فضای باز سیاسی توسط رژیم، دورهای خاص در مبارزه داشت.
در این مدت جلسات هفتگی روضه خانگی كه از سه قرن پیش در منزل این خاندان تشكیل میشد، مخفیانه به كانون مبارزان اصیل طرفدار امام نیز تبدیل شد. از سوی دیگر جریان مخالف نهضت رژیم پهلوی و جریان سازشكار، پس از بازگشت آیتالله قاضی از تبعید، فعالیتهای شدیدی را برای بدنام و بیاعتبار كردن او به اجرا گذاشتند، تا جایی كه وقتی به بعضی از مجالس میرفت، به او بیاعتنایی میشد.
تالیفات و آثار علمی مهمی نیز داشت كه در سطح فقهای برجسته بود؛ با این حال با تمام آزار و اذیتها و اهانتها، حاضر به عزلت نبود و در تمام جلسات حاضر میشد.۱۳
از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۵ را میتوان دوران تدارك صبورانه نهضت امام خمینی (ره) در آذربایجان قلمداد كرد. در همین مقطع آیت الله حكیم(ره) رحلت كرد و آقای قاضی نیز مرجعیت امام را مطرح كرد.۱۴
●فضای باز سیاسی و شهادت آیتالله حاج مصطفی خمینی
با روی كار آمدن كارتر و تغییر و تحولاتی كه در فراسوی مرزهای ایران روی داد، هیات حاكمه وابسته ایران نیز دچار تغییراتی شد. سیاست فضای باز سیاسی كه شاه پس از روی كار آمدن دموكراتها در پیش گرفت، در واقع سوپاپی بود برای پیشگیری از انفجاری كه امریكاییها وقوع آن را به سبب اختناق حاكم بر ایران نزدیك میدیدند.
با سیاست فضای باز سیاسی كه تا حدودی از فشار و اختناق كاسته شد، جلسات هفتگی روضه منزل آقای قاضی كه در واقع جلسات سیاسی بود، گستردهتر شد و هر هفته بر تعداد شركتكنندگان آن اضافه میشد؛ ضمن آنكه با رهبر كه دور از وطن بهسر میبردند نیز همچنان رابطه داشتند.
دانشگاه تبریز هم پشتوانهای دیگر برای جریان طرفدار نهضت امام در تبریز بود. دانشجویان مذهبی كه به فعالیتهای سیاسی علاقهمند بودند، اغلب با آیتالله قاضی رابطه برقرار میكردند و در نمازهای جماعت او در مسجد شعبان حاضر میشدند.۱۵ در این اوضاع و احوال بود كه خبر شهادت فرزند بزرگ رهبر دور از وطن، نهضت ایران را در اندوه و ماتم فرو برد. یكی از نزدیكان آقای قاضی میگوید:
«آقای قاضی علاقه خاصی به حضرت امام داشتند. شاید من كمتر نظیر آن را دیدهام. در رحلت آیتاللهسیدمصطفی خمینی هم ایشان بسیار ناراحت و دلگیر [شدند] حتی به من گفتند اگر یكی از فرزندان من و یا همهشان در میگذشتند، من این چنین ناراحت نمیشدم كه از رحلت آیتاللهمصطفی خمینی ناراحت شدم.»۱۶
آیتالله قاضی و مریدان امام در تكاپو و تلاش بودند كه به هر طریق مجلس ختمی منعقد نمایند. حسین علایی از دانشجویان دانشگاه تبریز در آن مقطع میگوید:«ما كه آمدیم تبریز رفتیم خدمت آیتالله قاضیطباطبایی كه نماینده امام بودند در آنجا و آقایان دیگر. از آقای قاضی خواهش كردیم شما بیایید مجلس بگیرید برای حاجآقا مصطفی خمینی... ما خواهش كردیم از آقای قاضی كه شما بیایید اطلاعیه بدهید برای رحلت و شما مجلس بگیرید. البته گروههای دیگر هم بودند، خودشان هم مصمم بودند نه اینكه حالا مثلا ما رفته باشیم...»۱۷
سرانجام در ۱۲ آبان ۱۳۵۶ از طرف آیتالله قاضی با مجلسداری مرحوم حاجمهدی فهیمی۱۸ در مسجد آیتالله بادكوبهای مجلس بزرگداشتی از ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر منعقد شد. سخنران توسط آقای فهیمی با وسیله شخصی از تهران آورده شده بود. همه چیز برای ذكر نام امام آماده شده بود. سیداحمد حسینیهمدانی، حدود یك ساعت درباره مسائل مذهبی و رحلت فرزند امام و تجلیل از مقام علمی و فقهی او سخن گفت و چند بار نام امام خمینی را بر زبان راند. حضور گسترده مردم تبریز در این مجلس بزرگداشت، قوت قلبی برای آقای قاضی و مبارزان مسلمان بود و نشان از این داشت كه مردم بدون توجه به فشارهای رژیم، در پی راهی برای نشان دادن اعتراضات بحق خود هستند. نقشی كه دانشجویان در این روز ایفا كردند، بسیار جالب بود. اعلامیههای ضدرژیم را در آن مجلس پخش كردند و شب تعدادی از آنها به اتهام پخش اعلامیه در كوی ولیعصر دستگیر شدند.۱۹ آقای قاضی هم با ارسال نامهای توسط پیك، این ضایعه را به محضر امام تسلیت گفت. امام نیز به آن نامه پاسخ دادند كه موجود است.۲۰●تبریز در آستانه قیام ۱۹ دی قم
اندك اندك دوران تدارك صبورانه نهضت بهسر میآمد. ایام محرم، خصوصا روزهای تاسوعا و عاشورا، موقعیت مناسبی برای ابراز مخالفت با رژیم بود. در این دو روز آیتالله قاضی در مسجد مقبره در حضور هزاران عزادار حسینی به منبر رفت و به انتقاد از عملكرد رژیم و نهادهای آن پرداخت.۲۱ او در مورد حجاب گفت:
«دروغ به این بزرگی میشود با وجود شش هفت آیه در مورد حجاب، جلوی چشم شما مینویسند نه در اسلام حجاب است و نه در قرآن... این آیه حجاب نیست، بیحیا چرا مینویسی؟ اگر مسلمان هستید، چرا مینویسید؟ اگر مسلمان نیستید، با زنان مسلمانان چكار دارید؟ میخواهید كه دورانهای گذشته را مجددا درست كنید. ۱۷دیها۲۲ را تكرار كنید. از زنان مسلمان چرا آزادی سلب شود؟»
اوقاف نهاد دیگری بود كه مورد حمله شدید او قرار گرفت. دوازدهم محرم هم در سخنرانی شدیداللحنی رژیم را مورد حمله قرار داد و گفت:«خدایا چگونه است، در این مملكت یك نفر نیست داد و فریاد بكند و حرفش را بزند. وقتی هم حرفی بگویی، آن مسائل تكرار میشود [دستگیری، زندان، تبعید]. مرتب برمیدارید در روزنامهها مینویسید در قم فلانی صحبت كرد. خوب صحبت كرده است روحانی حقیقی اوست... چه خواهد شد. داد و فریاد آدم به جایی نمیرسد!
آخر به این نحو كه نمیشود، این جوانهایی كه داد و فریاد میكنند، این جوانها چه میگویند؟ به اینها رسیدگی نمیكنند، نمیگویند چرا چنین میكنید، چرا میزنید شیشهها را میشكنید؟ اینها را صدا میكنند رسیدگی میكنند... جای دعوا و معركه نیست كه، همه افراد یك كشور هستید،...
آدم صدا میكند میگوید پسرم چه میگویی؟ ببینید دردش چیست؟ در جواب این را میگوید اینگونه قوانین را دلیل میگوید! ما كه نیستیم ما را خفه كنید، اینكه نمیشود خفه كرد، با سركوب و اختناق نمیشود...»
رژیم در مخمصه عجیبی درمانده بود. آن مختصر فضای باز سیاسی، در حالی ایجاد شده بود كه شهادت۲۳ فرزند رهبر مخالفان، تمام اذهان را متوجه امام خمینی كرده بود؛ چیزی كه خواست رژیم نبود. رژیم خود را ناچار از آن میدید كه اقداماتی برای خنثی كردن مقبولیت روزافزون او داشته باشد. انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در ۱۷دی، سالروز كشف حجاب توسط رضاشاه، جواب رژیم در مقابل این محبوبیت روبه گسترش عمومی بود.۲۴
اهانت علنی به مرجعی دور از وطن، درست بعد از آن تجلیل گسترده بیسابقه پس از درگذشت فرزندش بهویژه در قم، انفجاری ایجاد كرد كه در وهله اول طلاب به راه افتادند و تظاهرات كردند و ماموران هم با تیراندازی تعدادی را به شهادت رساندند با اولین قطرههای خونی كه از بدن فرزندان امام صادق(ع) و فرزندان امام در قم ریخته شد نهضت اوج گرفت.۲۵
با روی كار آمدن جمشید آموزگار در سال ۱۳۵۶، سیاست رژیم در قبال روحانیان محافظهكار عوض شد.۲۶ بعد از این وقایع و تغییر سیاست دولت جدید، آنها زبان به انتقاد از رژیم باز كردند.۲۷ این هم موضوع مهمی در آن شرایط بود. با این وضعیت برنامههایی كه آیتالله قاضی در تبریز با صبر و حوصله تدارك میدید، قدرت و عمق بیشتری مییافت؛ چه زمینه به گونهای فراهم شده بود كه دیگ سنگی تبریز۲۸ شرایط لازم را برای جوشیدن پیدا كند.
●تبریز حماسه میآفریند
در طی این دوران (۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶) آیتالله قاضی بیكار ننشسته بود؛۲۹ در ادارات، كارخانجات خصوصا كارخانه تراكتورسازی و حتی در خود ادارات دولتی افرادی را جذب كرده بود. تدارك گستردهای در جریان بود كه از این فرصت ایجاد شده چیزی را كه سالها در انتظارش بود به نحو احسن به اجرا درآورد.
در ۱۸ بهمن ۱۳۵۶ (۲۸ صفر) در مسجد معتبره گفت:«ما نخواستیم یك سری حادثهای كه در آنجا (قم) كردند، در اینجا پیش بیاورند. بعضی از آقایان متوجه نیستند؛ ما نخواستیم آن بحران در اینجا اتفاق بیفتد. یك عده از خود آنها جلو افتادهاند كه ایجاد بلوا و غوغا كنند. از آنروست كه میگویم با سكوت و آرامش، اصلا هیچ تظاهری نكنید. برای كسانی كه به دنبال بهانهای هستند، آرام و ساكت باشید. ما منطقی، قانونی و دینی حرف میزنیم، با چیز دیگری كار نداریم...»
در ظاهر چنین بود، اما برنامههایی در خفا در حال طرح بود كه تا قبل از زمان اجرای آن، هیچكس نباید از آن مطلع میشد. جلساتی با دانشجویان كه در این مقطع نقش مهمی ایفا كردند، برگزار شد. برنامه طرح شده، این بود كه پس از برگزاری مراسم ختم، مردم به هدایت دانشجویان در خیابانهای اصلی تبریز به تظاهرات بپردازند. آیتالله قاضی از دانشجویان خواسته بود در جریان قیام از حمله به اماكن دولتی و عمومی و مردمی جلوگیری كنند، در غیر این صورت او تایید نخواهد كرد. تداركات گستردهای هم برای مقابله با نیروهای ساواك و شهربانی صورت گرفته بود، ازجمله قرار بود در چند نقطه حساس شهر، كامیونهای آجر خالی كنند.
با تلاش آقای قاضی، روز پنجشنبه ۲۷بهمن، اعلامیهای به امضای روحانیان تبریز صادر شد۳۰ كه از مردم تبریز میخواست روز شنبه، ضمن تعطیل عمومی، از ساعت ۱۰ الی ۱۲ صبح در مسجد حاجی میرزا یوسف، واقع در سر بازار، برای سوگواری حضور یابند. تمام اقشار مختلف مردم، كارگران، بازاریان و دانشجویان در تدارك برگزاری چهلم شهدای قم بودند.
شب ۲۹ بهمن، اعلامیهای به امضای آیتالله قاضی درخصوص تعطیلی بازار تبریز در روز ۲۹بهمن تهیه و در سطح شهر تبریز توزیع شد. همان شب، شبكه مخفی مبارزان تبریزی، یك آتشسوزی عمدی در كارخانه تراكتورسازی ترتیب دادند. با به آتش كشیدن چوبهای بیمصرف در محوطه كارخانه، كه از تمام نقاط شهر تبریز رؤیت شد، پیامی برای مردم و مبارزان اعلام شد كه فردا صبح چه باید بكنند.
شرایط، همه دست به دست هم داده بودند تا بار دیگر نام تبریز در تاریخ ایران به اهمیت و بزرگی ثبت شود. طلوع خورشید روز سرد زمستانی شنبه ۲۹ بهمن، خبر از رخدادی عظیم داشت. مردم از آغاز صبح در تبوتاب برگزاری مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهدای قم بودند. با تعطیلی عمومی بازار در این روز، چند ساعت قبل از شروع زمان مجلس ختم، مردم راهی مسجد قزللی شدند. به دستور استاندار آذربایجان، در مسجد بسته بود. درحالی كه شب ۲۹ بهمن جلیلآقا از طرف آیتالله قاضی به خادم مسجد قزللی مراجعه كرده و گفته بود فردا مراسم اربعین شهدای قم برگزار میشود و دستور داده بود كه صبح زود مسجد را برای مراسم آماده كند. نیمه شب، آقای قاضی توسط دكتر صدری --- شهردار وقت تبریز --- از دستور بسته بودن درب مساجد، بهویژه این مسجد، آگاه شد.
هرلحظه بر انبوه مردم گردآمده در بازار تبریز افزوده میشد. شهربانی از باز كردن مسجد ممانعت كرده بود. حقشناس - رییس كلانتری ۶ تبریز (كلانتری بازار) - با تعدادی از نیروهای تحت امرش برای متفرق كردن مردم وارد عمل شد. ضمن فحاشی به مراجع تقلید، اعلامیهای را كه روی در مسجد زده بودند، پاره كرد و با تهدید به مردم گفت: «در طویله بسته است، به دنبال كارتان بروید.» این برخورد گستاخانه، بر غیرتمندان تبریزی بسیار گران بود. اهانت به امام خمینی و آیتالله شریعتمداری و اهانت به خانه خدا، چیز كمی نبود. جوانی از جوانان غیور تبریزی بهنام «محمد تجلا»، از سخنان او عصبانی شد و به سروان مزبور اعتراض كرد.۳۱ حقشناس۳۲ با اسلحهای كه در دست داشت به سمت محمد حمله كرد، سینه او را هدف قرار داد و شلیك كرد. گلوله تفنگ حقشناس، سینه محمد را شكافت. این آغاز قیام بود. مردم جسد غرق در خون محمد تجلا، اولین شهید قیام خود، را بر دست گرفته و به راه افتادند. خون به ناحق ریخته این شهیدان بود كه تا بهمن سال دیگر، رژیم پهلوی را سرنگون كرد. به قول صائب تبریزی:دیدی كه خون ناحق پروانه شمع راچندان امان نداد كه شب را سحر كند
یكی از شاهدان عینی مینویسد:
«نخست هزاران نفر بودند، ساعت ۹ صبح به دهها هزار تن رسیدند و ساعتی بعد، این جنگل روینده انسانی روی تمام شهر سایه انداخت، شكوه قیام و نبرد، شعارهای تند و آتشین بود. اكثر آنها بر دیكتاتور و دیكتاتوری میتاخت. مردم، مجازات قاتلان شهدای قم را میخواستند. آزادی زندانیان سیاسی را آواز میدادند و بازگشت آیتالله خمینی را - به مثابه سمبل مبارزهجویی مذهب مترقی با دار و دسته استبدادی - میطلبیدند. پلیس به دلیل انبوه تظاهركنندگان بیپروا در دقایق نخستین، جرات هجوم به آنها را نداشت، اما پس از آنكه كامیونهای لبریز از پلیس به اصطلاح ضداغتشاش و گرازهای تربیتشده اونیفورمپوش سر رسیدند، حمله به تظاهركنندگان آغاز شد. همینكه صدای گلولهها در شهر طنین انداخت، هزاران تن از مردم با چوب و چماق و سنگ به حمله متقابل دست زدند...»قیام شورانگیز سازمانیافته مردم تبریز به رهبری آیتالله قاضی شروع شد. دیگ سنگی تبریز میجوشید و تا فروكشیدن نظام شاهنشاهی از جوشش نیفتاد. در اولین ساعات قیام، نیروهای پلیس و شهربانی با گستردگی غیرقابل تصور از كنترل اوضاع عاجز شدند. تمامی مراكز فساد و فحشا و مراكزی كه مروج فرهنگ منحط غربی بودند، در خشم انقلابی مردم سوختند. سینماها، مشروبفروشیها، هرآنچه تداعیگر سلطه شاهنشاهی بود، پایگاه حزب رستاخیز، كاخ جوانان، بانك صادرات، بانكهای ایران و انگلیس، ایران و امریكا و... همه مورد حمله واقع شدند. شعارهای مردم بسیار جالب بود: یاشاسین خمینی (زنده باد خمینی)، صلوات، مرگ بر دیكتاتور، بیز بوشاهی اسیته مروخ والسلام (این شاه را نمیخواهیم والسلام). باوجود قهرآمیز بودن قیام مردم، نظم خاصی بر حركت توفنده مردم حاكم بود. آیتالله قاضی از دانشجویان مبارز خواسته بود كنترل قیام را در دست بگیرند، و نگذارند به مدارس، بیمارستانها، مهدكودكها، و اموال مردم آسیبی وارد شود. از اینرو دانشجویان در هدایت و سازماندهی به این خیزش مردمی نقش حساسی ایفا كردند. عوامل متعددی در گسترش قیام موثر بود. ظهر، مدارس شهر تعطیل شد و جوانان نیز به قیام پیوستند. اوضاع وخیمتر از آن بود كه تصور میشد. شاه شخصا دستورات موكدی درخصوص سركوبی قیام صادر كرد:
«الف - فرمان همایونی كه در ساعت ۱۱ بهوسیله تیمسار سپهبد جعفری --- جانشین ریاست --- به استاندار ابلاغ گردیده بود به شرح زیر قرائت گردید:
-۱ در نظام امور و وظایف محوله، به هیچوجه سستی بهكار برده نشود.
-۲ دستگیرشدگان و زخمیها بازجویی و شناسایی شوند.
-۳ كسانی كه مغازهها را بستهاند، نهایت شدت عمل به آنها اعمال شود.
-۴ مامورین درباره بانكهایی كه به آنها خسارت وارد شده، گزارش تهیه كرده و مشخصات متهمین به دادگاه داده شوند، تا خسارات وارده جبران گردد.
ب - نتیجه مكالمه تلفن تیمسار استاندار آذربایجان شرقی با نخستوزیر هم به شرح زیر مطرح گردید:
-۱ استاندار آذربایجان شرقی، با نهایت قدرت عمل نماید.
-۲ دستگیرشدگان بازجویی شوند.
-۳ درصورت مقاومت سركوب گردند.
-۴ تیم فیلمبرداری از تهران اعزام میگردد. مامورین در انجام ماموریت آنان، جهت فیلمبرداری از اماكن و تاسیسات خسارتدیده تسهیلات لازم فراهم نمایند.
-۵ بنابه اوامر مطاع مبارك شاهنشاه آریامهر، كلیه پمپ بنزینها و مخازن نفت و بنزین و كارخانجات باید تحت مراقبت شدید قرار گیرند.
-۶ تیمسار استاندار با آقای قاضی واعظ شهر تماس تلفنی حاصل نموده و مقرر گردید كه همراه چند نفر از روحانیان در مساجد مختلف شهر تبریز مردم را به رعایت نظم و آرامش دعوت نمایند.»۳۳
درپی این اقدامها، ساعت ۱۶ نیز جلسهای با حضور مقامات مسوول آذربایجان شرقی برای رسیدگی و ارزیابی این قیام تشكیل شد. با مقاومتهایی كه در پادگان تبریز برای سركوبی مردم صورت گرفته بود، امكان استفاده از نیروهای این پادگان برای رژیم فراهم نشد. از اینرو از پادگانهای شهر عجبشیر و مراغه و مرند درخواست كمك كردند. آیتالله قاضی وقتی از عزیمت این نیروها اطلاع پیدا كرد، تلاش كرد هیجانهای مردم را كنترل كند تا مبادا با ورود نیروهای تازهنفس، این قیام به یك قتلعام عمومی تبدیل شود.
تظاهرات مردم از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۳۰/۱۷ ادامه داشت و از ساعت ۶ بعد از ظهر، دیگر آرامش برقرار شد و نیروهای رژیم بهوسیله جرثقیلهای ارتشی، خودروهای سوخته را از خیابانها جمعآوری كردند.۳۴ روز بعد هم تظاهراتهای پراكندهای روی داد.
چند روز پس از قیام، هیات عالیرتبهای به ریاست ارتشبد جعفر شفقت، مامور رسیدگی به این قیام شدند و جلساتی متعدد با حضور ریشسفیدان تبریز برگزار كردند. در یكی از این جلسات، حاج مصیب چاروقچی با صراحت تمام به سخنرانی پرداخت. علمای آذربایجان هم از طریق اعلامیهای علل و انگیزههای این قیام را به اطلاع هیات بازرس و مردم رساندند. آیتالله قاضی طباطبایی زیر آن اعلامیه نوشت:
«بسمه تعالی
عین مضمون متن نامهای است كه حضرات آیات عظام و علمای اعلام و خطبای گرام تبریز به هیات اعزامی رسانیدهاند و نظر بر اینكه مطالب مندرجه و خطاب در این نامه وارونه نشود و جلوگیری از هرگونه شایعهسازی و اكاذیبپردازی گردد، برای اطلاع عموم افراد و طبقات محترم نشر گردد.
سیدمحمدعلی قاضیطباطبایی»۳۵
ضربهای كه رژیم شاه از این قیام خورد بسیار موثر و غیرمنتظره بود؛ بهطوری كه محمدرضا پهلوی در اول اسفند ماه در جلسه شورای اقتصاد، درباره این حوادث مطالبی گفت كه از بزرگی واقعه حكایت داشت:
«در اینجا یكی از حاضرین جلسه كه زنجانی است، میگوید: قربان! بهطور كلی تبریزیها خیلی وطنپرست هستند و ۹۹ درصد آنها شاهدوست میباشند؛ ولی در میانشان گاهگاهی اتفاق میافتد كه یك عدهای مخرب پیدا میشوند و مطالبی را... (شاه با عصبانیت پاسخ میدهد:) پس عرق وطنپرستی شما چی؟ پس چرا جواب اینها را نمیدهند؟ من نمیفهمم بعد از این وقایع، آن هم آذربایجانی كه اشغال خارجی در رژیم دمكرات و پیشهوری و تمام آن اوضاع ناامنی را كشیده، آخر این خمینی چه كار كرده برای مملكت كه میرود به نفع خمینی شعار میدهد! چطور ممكن است، حالا اگر فقط تركها میگفتند كه میدانستم به شما چه بگویم؛ ولی چون جاهای دیگر میگویند، من میگویم این ایرانی است؟! این احساسات ایرانی دارد؟!»۳۶
اولین واكنشی كه رژیم پس از اعلام حكومت نظامی در تبریز نشان داد، آغاز موج دستگیری بعضی از مردم، بهویژه دانشجویان مظنون به شركت در قیام بود. شاه دستور داد مامورانی را كه در پیشبینی و جلوگیری از واقعه تبریز قصور كردهاند، تنبیه شوند.۳۷ سپهبد اسكندر آزموده --- استاندار آذربایجان --- به تهران احضار شد و رئیس شهربانی هم تسلیم كمیسیون بررسی واقعه شد. كلماتی نظیر كمونیستها، ماركسیستهای اسلامی و مزدوران خارجی، مرتب از سوی عوامل بلندپایه رژیم تكرار میشد. این ادعا چنان بیاساس بود كه حتی امریكاییها نیز آن را قبول نداشتند.
«علیرغم اعلامیههای رسمی كه جمعیت را ماركسیستهای اسلامی معرفی میكرد، در محل، نظرات غیررسمی حاكی از این بود كه این اصطلاح هیچگونه معنا و مفهومی درباره آنچه در آذربایجان اتفاق افتاد ندارد.»۳۸
اظهار نظرهایی كه از سوی شاه و وابستگان رژیم صورت میگرفت، این واقعه را بیاهمیت جلوه میدادند، در حالی كه چنین نبود. به قول امام خمینی:
«كشتار بیرحمانه قم، ایران را به هیجان آورد و تبریز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری نشاند و كشتار دستهجمعی تبریز، ملت غیور ایران را چنان تكان داد كه در آستانه انفجار است.»۳۹چهلم شهدای تبریز نزدیك میشد. گرچه مقامات امنیتی --- انتظامی آذربایجان از برگزاری مراسم چهلم در تبریز ممانعت كردند، اما نهضت قدمهای خود را دیگر برخلاف خواست رژیم برمیداشت. این بار نوبت یزد قهرمان بود و آیتالله محمد صدوقی، مرید با اخلاص امام، كه بین او و آیتالله قاضی آشنایی و روابط دوستانهای برقرار بود.
«كشتاری كه در تبریز صورت گرفت، فرصت را برای برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت كشتهشدگان مهیا ساخت و این مراسم دستكم در چهلوپنج شهر كوچك و بزرگ برگزار شد.»۴۰
امام خمینی بهعنوان مظهر و سمبل مقاومت و مخالفت با رژیم پهلوی، كسی كه این قیام و قیام ۱۹ دی قم درپی اهانت به او شكل گرفته بود، شاهد و ناظر این وقایع بود. ایشان در ۱۷ اسفند پیامی سراسر امید در تایید قیام مردم تبریز و جایگاه رفیع آن در مبارزات ضدرژیم صادر كرد. در قسمتی از آن آمده است: «... زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز كه با نهضت عظیم خود مشت محكم بر دهان یاوهگویانی زدند كه با بوقهای تبلیغاتی، انقلاب خونین استعمار را، كه ملت شریف ایران با آن صددرصد مخالف است، انقلاب سفید شاه و ملت مینامند و این نوكر اجانب و خودباخته مستعمرین را نجات دهنده كشور میشمارند...»۴۱
در این مدت آیتالله قاضی در تكاپوی تحریم عید نوروز بود. سرانجام اعلام كرد عید نوروز در تبریز گرفته نشود و پولهایی كه برای مراسم عید مصرف میشود را جمعآوری كنند و برای كمك به جنگزدگان لبنانی بفرستند. چهلم شهدای تبریز فرا رسید. آقای قاضی با نشانه چهلم شهدای تبریز و اعلام عزای عمومی نماز جماعت را تعطیل كرد.
رژیم برای جبران شكست ۲۹ بهمن، بر آن شد تا میتینگی با حضور جمشید آموزگار در تبریز برپا كند. ساواك در تدارك آوردن مردم روستاهای اطراف، به تبریز بود،۴۲ از اینرو آقای قاضی تلاش همهجانبهای برای خنثی كردن اقدامات رژیم انجام داد. افرادی را به روستاها و شهرستانهای اطراف تبریز اعزام كرد تا مردم را از شركت منصرف كند. اجتماعی كه طرفداران رژیم با حضور جمشید آموزگار --- نخستوزیر و مسوول حزب رستاخیز --- تشكیل دادند، نهتنها توفیقی نیافت، بلكه در نهایت بهضرر رژیم هم تمام شد.
پینوشتها
۱- رك: رحیم نیكبخت، قیام ۲۹ بهمن تبریز، مجله ۱۵ خرداد، زمستان ۱۳۷۶، شماره ۲۸، بهزودی در این موضوع پژوهشی مفصل به همین قلم منتشر خواهد شد.
۲- نقش روحانیت در تحولات سیاسی --- اجتماعی آذربایجان، مجموعه مقالات مشروطیت ایران، جلد اول، تهران موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸.
۳- محمد ثقهٔالاسلام، سوانح عمری یا آثار تاریخی، تبریز، چاپخانه رضایی، ۱۳۴۰، صص ۱۴۵ --- ۱۴۱
۴- مردم تبریز از ترس قتل عام توسط ارتش، تا كیلومترها از شهر تبریز بیرون آمدند. با این حال قتل عام گستردهای از هواداران فرقه دمكرات صورت گرفت (جامی، گذشته چراغ راه آینده است، تهران، انتشارات نیلوفر، چاپ دوم ۱۳۶۲، صص ۴۴۹ --- ۴۱۰).
۵- گوشهای از این جریان را در «زندگانی و مبارزات آیتالله قاضیطباطبایی» نوشتهایم. تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰.
۶- حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، جلد اول، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۱، ص ۴۳.
۷- رك: غلامرضا سلیمانی، مهاجرت سال ۱۳۴۲ علما به تهران و تلاش برای آزادی حضرت امام خمینی، مجله ۱۵ خرداد سال ششم، شماره ۲۷/۲۶، ص ۱۹۱.
۸- تصاویر متعددی از دیدار آقای قاضی با امام خمینی در دست است.
۹- شرح آن در كتاب «تبریز در انقلاب اسلامی» خواهد بود.
۱۰- رك: غریبی مبارز از دیار آذربایجان، صمد اسماعیلزاده، رحیم نیكبخت، روزنامه مهد آزادی، تبریز، ۱/۸/۱۳۷۸.
۱۱- خاندان قاضی طباطبایی، شش قرن سابقه حضور در آذربایجان و نقشآفرینی در مسائل سیاسی اجتماعی منطقه دارند.
۱۲- ایشان اولین كسی است كه در نهضت امام خمینی از ایران تبعید شده است. البته بعد از حضرت امام.
۱۳- علیه او نامههای جعلی نشر دادند و انواع و اقسام اتهامات رواج یافت، برخی از روحانینمایان وابسته به یك جریان مشكوك به دیدن او میرفتند تا زخم زبان بزنند. گاه چنان میشد كه عقده دل را بر یار دیرینش حجتالاسلام محمد حسین انزابی باز میكرد و با گریه میگفت: من به وعاظ تبریز چه كردهام كه با من چنین میكنند؟ روز قیامت نزد مادرم حضرت زهرا(س) از آنها شكایت خواهم كرد.
۱۴- جالب آن است كه از تبریز، آیتالله قاضی تنها كسی است كه به مناسبت رحلت آیتالله حكیم، به امام تلگراف تسلیت مخابره كرد.
۱۵- عمدتا رابط دانشجویان با آیتالله قاضیطباطبایی آقایان علی قیامتیون و حسین علایی بودند.
۱۶- مصاحبه با دكتر محمدباقر صدری، ۱۰/۱۱/۱۳۷۷ یكی از نزدیكان آیتالله قاضیطباطبایی.
۱۷- مصاحبه با سردار حسین علایی، جلسه دوم، ۴/۵/۱۳۷۷، آرشیو دیداری و شنیداری مركز اسناد انقلاب اسلامی.
۱۸- از دوستان نزدیك آقای قاضی و از مریدان امام خمینی.
۱۹- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك، جلد اول، تهران، وزارت اطلاعات، ۱۳۷۶، ص ۹۱.
۲۰- به لطف حجتالاسلام سیدمحمدتقی قاضیطباطبایی، فرزند آیتالله قاضی، در كتاب «زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی» استفاده شده است.
۲۱- نوارهای این سخنرانیها موجود است.
۲۲- كشف حجاب توسط رضاشاه.
۲۳- امام خمینی در جواب سوال خبرنگار روزنامه لوموند كه پرسیده بود فكر میكنید فرزند شما به قتل رسیده است گفت: «من با قطع و یقین نمیتوانم بگویم چه اتفاقی افتاده است، ولی میدانم كه او شب قبل از درگذشتش صحیح و سالم بود و مطابق گزارشهایی كه به من رسیده است، اشخاص مشكوكی آن شب به خانه او رفتهاند و فردای آن شب او فوت كرده است. چگونه؟ من نمیتوانم اظهارنظری بكنم، نارضایی مردم به این مناسب ابراز شد. مسلما مردم خدمتگزار خود را دوست میدارند و مرا و نیز پسرم را خدمتگزار خود میدانند. دنبال این جریان هر كشتاری كه رژیم ترتیب داد، تظاهرات تازهای را به مناسبت چهلم كشتهشدگان موجب شد؛ اما مطلب اصلی و اساسی پسر من نیست. مساله اساسی، عصیان و قیام همه مردم برضد ستمگرانی است كه به آنها ستم میكنند. (طلیعه انقلاب اسلامی، تهران مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۳، ص ۷).
۲۴- این تنها اقدام رژیم برای تخطئه رهبر نهضت نبود. در روزنامههای محلی و سراسری هم به همین مضمون منتشر شد؛ لیكن مقاله روزنامه اطلاعات شهرت پیدا كرد.
۲۵- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶، ص ۹۱.
۲۶- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، اطلاعات، چاپ پنجم، ۱۳۷۱، ص ۵۷۴.
۲۷- دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ساواك و روحانیت، بولتنهای نوبهای ساواك، ۲۰/۱۱/۴۹ تا ۳/۶/۵۷، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۱، ص ۲۰۲.
۲۸- آیتالله قاضی مردم تبریز را به دیگ سنگی تشبیه میكرد و میگفت وقتی این دیگ سنگی به جوش بیاید، دیگر از جوشش نخواهد افتاد.
۲۹- سرهنگ قائمی فرد، دفتردار آیتالله شریعتمداری، در دیداری كه با سرلشگر قاجار (فرمانده اداره دوم ضد اطلاعات ارتش) در این خصوص گفت: مردم آنقدر تابع احساس هستند كه حتی یك نفر در تبریز (قاضی طباطبایی) به نام خمینی علم بلند كرد، میروند دنبالش و این ظرف یك سال نشده و ظرف چند سال این زمینه فراهم شده است كه شاه را از چشم مردم انداخته است...» (علی كردی، یك سند خواندنی، مجله ۱۵ خرداد، سال ششم، شماره ۲۷/۲۶، ص ۲۳۹).
۳۰- سند شماره ۱.
۳۱- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، جلد هشتم، تهران، بنیاد فرهنگی امام رضا(ع)، ۱۳۵۸، ص ۷۴.
۳۲- بعد از انقلاب اعدام شد.
۳۳- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك، جلد سوم، تهران، وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷، ص ۲۱.
۳۴- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك، جلد سوم، ص ۲۶.
۳۵- سند شماره ۲.
۳۶- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك جلد سوم، ص ۷۸.
۳۷- روزنامه رستاخیز، ۱۷/۱۲/۱۳۵۶.
۳۸- دانشجویان پیرو خط امام، روزشمار انقلاب اسلامی «انقلاب اول» مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریكا جلد نهم، تهران، مركز اسناد لانه جاسوسی امریكا، ۱۳۷۳، ص ۳۵.
۳۹- مركز مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، صحیفه نور، جلد دوم، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۱، ص ۳۹
۴۰- سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ كمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، ۱۳۷۱، ص ۳۱۸.
۴۱- سند شماره ۳.
۴۲- در همین مورد، از سوی «مجاهدین اسلامی» تشكیلات مبارزان كه زیر نظر آیتالله قاضی طباطبایی بودند، اعلامیهای صادر شد كه موجود است.
●مقدمه
آذربایجان در تاریخ معاصر ایران همواره از نقش ویژهای برخوردار بوده است و خصوصا در جریان نهضت و روند پیروزی انقلاب اسلامی جایگاه مهمی دارد. قیام شورانگیز ۲۹ بهمن مردم تبریز در سال ۱۳۵۶ دومین حلقه از زنجیره علل شتابدهندهای بود كه به رهبری امام خمینی نهضت اسلامی را به سوی سرنگونی رژیم پهلوی سوق داد.۱ برای آنكه بتوانیم تصویری روشن از این قیام و اهمیت آن ارائه دهیم، نگاهی گذرا به گذشته تبریز میاندازیم.
آذربایجان در دوران قاجاریه یكی از كانونهای مخالفت و مبارزه با استثمار و استبداد بود و علمای آن دیار نقش برجستهای را در این قیام ایفا كردند.۲
با شكست نهضت مشروطیت، علمای آذربایجان پای خود را از صحنه مسائل سیاسی بیرون كشیدند؛ اما با استقرار رضاشاه بر سریر سلطنت و انجام اقداماتی جهت تضعیف نهادهای مذهبی و محدود ساختن شعایر دینی در جامعه، بار دیگر ناچار شدند عكسالعمل نشان دهند.
نهضت علما علیه رضاشاه مختص تبریز نبود؛ در اصفهان، مشهد و قم حركتهایی به رهبری علما انجام شد. با شكست نهضت علما در این مقطع آنها كاملا از حكومت پهلوی رویگردان شدند.
حكومت دیكتاتوری رضاشاه بر ایران و سركوبی هر صدای مخالفی به بدترین شكل، وضعیتی را آماده كرده بود، كه سید جعفر پیشهوری به اتكای نیروهای شوروی در مدت كوتاهی توانست در آذربایجان، حكومتی كه سودای جدایی از ایران را داشت تشكیل دهد. در مقابل این حكومت هم علمای آذربایجان به مخالفت پرداختند.۳ بدون تردید فقدان مشروعیت مذهبی فرقه دموكرات آذربایجان، مهمترین دلیل شكست آنها شد.
با سقوط حكومت پیشهوری، آذربایجان به تصرف ارتش محمدرضا پهلوی افتاد.۴ محمدرضا پهلوی قصد كرد از تبریز دیدار كند، اما علمای آذربایجان (همچون آیتالله میرزا فتاحشهیدی و آیتالله میرزامحمد دوزدوزانی) ملاقات با او را تحریم كردند. از این پس، به ویژه به آیتالله شهیدی اهانتهای بسیاری شد، حتی عمامه این عالم پرهیزكار را نیز برداشتند.۵
●آغاز نهضت اسلامی تبریز
با آغاز نهضت دو ماهه علیه تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی، علما و روحانیان، همگی همگام با یكدیگر تلاش و فعالیت كردند. در تبریز هم، به تبع مراجع تقلید اقداماتی صورت گرفت. هر چه از نهضت علما در سال ۴۱ میگذشت، شخصیت بارز و جدی روحالله الموسوی الخمینی بیشتر مطرح میشد. در تبریز هم نام آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، یكی از شاگردان قدیمی و برجسته او بر سر زبانها افتاد.۶ با یورش كماندوهای رژیم به مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز، شاه ثابت كرد حاضر است هر زمزمه مخالفتی را به شدت سركوب كند. محرم سال ۱۳۴۲، شاهد دستگیری امام خمینی و قیام ۱۵ خرداد بود. وقتی بازداشت امام به طول انجامید، گروهی از مراجع تقلید، ازجمله آیتالله میلانی، و آیتالله مرعشینجفی به شهر ری هجرت كرده، خواستار آزادی امام شدند. در پی آن، علمای برجسته چندین شهر دیگر نیز هجرت كردند؛ اما رژیم با آزادی محدود امام و اعمال فشار، این جمع را متفرق كرد.۷
۱۳ آذر ماه سال ۴۲، آیتالله قاضیطباطبایی به همراه آیتاللهسیداحمد خسروشاهی و چند تن دیگر دستگیر و به تهران اعزام شدند، فروردین سال ۴۳ امام آزاد شد. آیتالله قاضی هم به دیدن او رفت. دیگر روحانیان دستگیر شده تبریز هم كه با قرار عدم خروج از حوزه استحفاظی تهران آزادی مشروط داشتند، به قم رفتند. آنها به دیدن امام نرفتند، بلكه امام خمینی خود به منزل حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی برای دیدار ایشان رفت.۸ آقای قاضی با دستور امام بدون اجازه مقامات ساواك، برای زیر پا گذاشتن تعهد (عدم خروج از حوزه استحفاظی تهران)، راهی تبریز شد و مردم استقبالی تاریخی از او به عمل آوردند.۹
در میان مریدان امام در تبریز، فقط آقای قاضی بود كه شهامت و شجاعتی قابل مقایسه با او را داشت و خط مشی او را در تبریز با تشكیلات مخفی كه بهوجود آورده بود،۱۰ به اجرا در میآورد. نفوذ پرسابقه تاریخی چندصدساله خاندانش در بازار هم عامل مهمی در مبارزه بود.۱۱ برخورد دو جریان میانهرو و انقلابی غیرممكن بود. ساواك هم از همان آغاز در تبریز با هزینه و تلاش بسیار، بر آن بود اینگونه القا كند كه جریان مبارزه، رقابت مراجع است و بسیاری را علیه آیتالله قاضیطباطبایی تحریك میكردند كه چرا در آذربایجان با وجود مراجع دیگر نام آیتالله خمینی را مطرح میكند. با تمام این موانع فعالیتها و مبارزات او ادامه یافت تا آنكه پس از چند مرتبه دستگیری و زندان، از ایران به عراق تبعید شد.۱۲
اندكی بعد از بازگشت او از عراق، امام خمینی از تركیه به نجف رفت. در دوران تبعید امام هم او خط مشی ایشان را ادامه میداد. حتی در سال ۱۳۴۶ بهطور قاچاق از طریق جده به دیدن امام رفت. از طریق پیكهای مخصوص هم با امام مكاتبات مخفی داشت. در ادامه این روند در عید فطر سال ۱۳۴۷، علنا نام امام خمینی را در مسجد مقبره تبریز در حضور چندین هزار نفر بر زبان آورد و به اسرائیل لعن و نفرین كرد. در پی آن به مدت یك سال (شش ماه به بافت كرمان و شش ماه به زنجان) تبعید شد. پس از بازگشت از تبعید، دیگر ممنوعالمنبر شد و تا ایجاد به اصطلاح فضای باز سیاسی توسط رژیم، دورهای خاص در مبارزه داشت.
در این مدت جلسات هفتگی روضه خانگی كه از سه قرن پیش در منزل این خاندان تشكیل میشد، مخفیانه به كانون مبارزان اصیل طرفدار امام نیز تبدیل شد. از سوی دیگر جریان مخالف نهضت رژیم پهلوی و جریان سازشكار، پس از بازگشت آیتالله قاضی از تبعید، فعالیتهای شدیدی را برای بدنام و بیاعتبار كردن او به اجرا گذاشتند، تا جایی كه وقتی به بعضی از مجالس میرفت، به او بیاعتنایی میشد.
تالیفات و آثار علمی مهمی نیز داشت كه در سطح فقهای برجسته بود؛ با این حال با تمام آزار و اذیتها و اهانتها، حاضر به عزلت نبود و در تمام جلسات حاضر میشد.۱۳
از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۵ را میتوان دوران تدارك صبورانه نهضت امام خمینی (ره) در آذربایجان قلمداد كرد. در همین مقطع آیت الله حكیم(ره) رحلت كرد و آقای قاضی نیز مرجعیت امام را مطرح كرد.۱۴
●فضای باز سیاسی و شهادت آیتالله حاج مصطفی خمینی
با روی كار آمدن كارتر و تغییر و تحولاتی كه در فراسوی مرزهای ایران روی داد، هیات حاكمه وابسته ایران نیز دچار تغییراتی شد. سیاست فضای باز سیاسی كه شاه پس از روی كار آمدن دموكراتها در پیش گرفت، در واقع سوپاپی بود برای پیشگیری از انفجاری كه امریكاییها وقوع آن را به سبب اختناق حاكم بر ایران نزدیك میدیدند.
با سیاست فضای باز سیاسی كه تا حدودی از فشار و اختناق كاسته شد، جلسات هفتگی روضه منزل آقای قاضی كه در واقع جلسات سیاسی بود، گستردهتر شد و هر هفته بر تعداد شركتكنندگان آن اضافه میشد؛ ضمن آنكه با رهبر كه دور از وطن بهسر میبردند نیز همچنان رابطه داشتند.
دانشگاه تبریز هم پشتوانهای دیگر برای جریان طرفدار نهضت امام در تبریز بود. دانشجویان مذهبی كه به فعالیتهای سیاسی علاقهمند بودند، اغلب با آیتالله قاضی رابطه برقرار میكردند و در نمازهای جماعت او در مسجد شعبان حاضر میشدند.۱۵ در این اوضاع و احوال بود كه خبر شهادت فرزند بزرگ رهبر دور از وطن، نهضت ایران را در اندوه و ماتم فرو برد. یكی از نزدیكان آقای قاضی میگوید:
«آقای قاضی علاقه خاصی به حضرت امام داشتند. شاید من كمتر نظیر آن را دیدهام. در رحلت آیتاللهسیدمصطفی خمینی هم ایشان بسیار ناراحت و دلگیر [شدند] حتی به من گفتند اگر یكی از فرزندان من و یا همهشان در میگذشتند، من این چنین ناراحت نمیشدم كه از رحلت آیتاللهمصطفی خمینی ناراحت شدم.»۱۶
آیتالله قاضی و مریدان امام در تكاپو و تلاش بودند كه به هر طریق مجلس ختمی منعقد نمایند. حسین علایی از دانشجویان دانشگاه تبریز در آن مقطع میگوید:«ما كه آمدیم تبریز رفتیم خدمت آیتالله قاضیطباطبایی كه نماینده امام بودند در آنجا و آقایان دیگر. از آقای قاضی خواهش كردیم شما بیایید مجلس بگیرید برای حاجآقا مصطفی خمینی... ما خواهش كردیم از آقای قاضی كه شما بیایید اطلاعیه بدهید برای رحلت و شما مجلس بگیرید. البته گروههای دیگر هم بودند، خودشان هم مصمم بودند نه اینكه حالا مثلا ما رفته باشیم...»۱۷
سرانجام در ۱۲ آبان ۱۳۵۶ از طرف آیتالله قاضی با مجلسداری مرحوم حاجمهدی فهیمی۱۸ در مسجد آیتالله بادكوبهای مجلس بزرگداشتی از ساعت ۴ تا ۶ بعد از ظهر منعقد شد. سخنران توسط آقای فهیمی با وسیله شخصی از تهران آورده شده بود. همه چیز برای ذكر نام امام آماده شده بود. سیداحمد حسینیهمدانی، حدود یك ساعت درباره مسائل مذهبی و رحلت فرزند امام و تجلیل از مقام علمی و فقهی او سخن گفت و چند بار نام امام خمینی را بر زبان راند. حضور گسترده مردم تبریز در این مجلس بزرگداشت، قوت قلبی برای آقای قاضی و مبارزان مسلمان بود و نشان از این داشت كه مردم بدون توجه به فشارهای رژیم، در پی راهی برای نشان دادن اعتراضات بحق خود هستند. نقشی كه دانشجویان در این روز ایفا كردند، بسیار جالب بود. اعلامیههای ضدرژیم را در آن مجلس پخش كردند و شب تعدادی از آنها به اتهام پخش اعلامیه در كوی ولیعصر دستگیر شدند.۱۹ آقای قاضی هم با ارسال نامهای توسط پیك، این ضایعه را به محضر امام تسلیت گفت. امام نیز به آن نامه پاسخ دادند كه موجود است.۲۰●تبریز در آستانه قیام ۱۹ دی قم
اندك اندك دوران تدارك صبورانه نهضت بهسر میآمد. ایام محرم، خصوصا روزهای تاسوعا و عاشورا، موقعیت مناسبی برای ابراز مخالفت با رژیم بود. در این دو روز آیتالله قاضی در مسجد مقبره در حضور هزاران عزادار حسینی به منبر رفت و به انتقاد از عملكرد رژیم و نهادهای آن پرداخت.۲۱ او در مورد حجاب گفت:
«دروغ به این بزرگی میشود با وجود شش هفت آیه در مورد حجاب، جلوی چشم شما مینویسند نه در اسلام حجاب است و نه در قرآن... این آیه حجاب نیست، بیحیا چرا مینویسی؟ اگر مسلمان هستید، چرا مینویسید؟ اگر مسلمان نیستید، با زنان مسلمانان چكار دارید؟ میخواهید كه دورانهای گذشته را مجددا درست كنید. ۱۷دیها۲۲ را تكرار كنید. از زنان مسلمان چرا آزادی سلب شود؟»
اوقاف نهاد دیگری بود كه مورد حمله شدید او قرار گرفت. دوازدهم محرم هم در سخنرانی شدیداللحنی رژیم را مورد حمله قرار داد و گفت:«خدایا چگونه است، در این مملكت یك نفر نیست داد و فریاد بكند و حرفش را بزند. وقتی هم حرفی بگویی، آن مسائل تكرار میشود [دستگیری، زندان، تبعید]. مرتب برمیدارید در روزنامهها مینویسید در قم فلانی صحبت كرد. خوب صحبت كرده است روحانی حقیقی اوست... چه خواهد شد. داد و فریاد آدم به جایی نمیرسد!
آخر به این نحو كه نمیشود، این جوانهایی كه داد و فریاد میكنند، این جوانها چه میگویند؟ به اینها رسیدگی نمیكنند، نمیگویند چرا چنین میكنید، چرا میزنید شیشهها را میشكنید؟ اینها را صدا میكنند رسیدگی میكنند... جای دعوا و معركه نیست كه، همه افراد یك كشور هستید،...
آدم صدا میكند میگوید پسرم چه میگویی؟ ببینید دردش چیست؟ در جواب این را میگوید اینگونه قوانین را دلیل میگوید! ما كه نیستیم ما را خفه كنید، اینكه نمیشود خفه كرد، با سركوب و اختناق نمیشود...»
رژیم در مخمصه عجیبی درمانده بود. آن مختصر فضای باز سیاسی، در حالی ایجاد شده بود كه شهادت۲۳ فرزند رهبر مخالفان، تمام اذهان را متوجه امام خمینی كرده بود؛ چیزی كه خواست رژیم نبود. رژیم خود را ناچار از آن میدید كه اقداماتی برای خنثی كردن مقبولیت روزافزون او داشته باشد. انتشار مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در ۱۷دی، سالروز كشف حجاب توسط رضاشاه، جواب رژیم در مقابل این محبوبیت روبه گسترش عمومی بود.۲۴
اهانت علنی به مرجعی دور از وطن، درست بعد از آن تجلیل گسترده بیسابقه پس از درگذشت فرزندش بهویژه در قم، انفجاری ایجاد كرد كه در وهله اول طلاب به راه افتادند و تظاهرات كردند و ماموران هم با تیراندازی تعدادی را به شهادت رساندند با اولین قطرههای خونی كه از بدن فرزندان امام صادق(ع) و فرزندان امام در قم ریخته شد نهضت اوج گرفت.۲۵
با روی كار آمدن جمشید آموزگار در سال ۱۳۵۶، سیاست رژیم در قبال روحانیان محافظهكار عوض شد.۲۶ بعد از این وقایع و تغییر سیاست دولت جدید، آنها زبان به انتقاد از رژیم باز كردند.۲۷ این هم موضوع مهمی در آن شرایط بود. با این وضعیت برنامههایی كه آیتالله قاضی در تبریز با صبر و حوصله تدارك میدید، قدرت و عمق بیشتری مییافت؛ چه زمینه به گونهای فراهم شده بود كه دیگ سنگی تبریز۲۸ شرایط لازم را برای جوشیدن پیدا كند.
●تبریز حماسه میآفریند
در طی این دوران (۱۳۴۲ تا ۱۳۵۶) آیتالله قاضی بیكار ننشسته بود؛۲۹ در ادارات، كارخانجات خصوصا كارخانه تراكتورسازی و حتی در خود ادارات دولتی افرادی را جذب كرده بود. تدارك گستردهای در جریان بود كه از این فرصت ایجاد شده چیزی را كه سالها در انتظارش بود به نحو احسن به اجرا درآورد.
در ۱۸ بهمن ۱۳۵۶ (۲۸ صفر) در مسجد معتبره گفت:«ما نخواستیم یك سری حادثهای كه در آنجا (قم) كردند، در اینجا پیش بیاورند. بعضی از آقایان متوجه نیستند؛ ما نخواستیم آن بحران در اینجا اتفاق بیفتد. یك عده از خود آنها جلو افتادهاند كه ایجاد بلوا و غوغا كنند. از آنروست كه میگویم با سكوت و آرامش، اصلا هیچ تظاهری نكنید. برای كسانی كه به دنبال بهانهای هستند، آرام و ساكت باشید. ما منطقی، قانونی و دینی حرف میزنیم، با چیز دیگری كار نداریم...»
در ظاهر چنین بود، اما برنامههایی در خفا در حال طرح بود كه تا قبل از زمان اجرای آن، هیچكس نباید از آن مطلع میشد. جلساتی با دانشجویان كه در این مقطع نقش مهمی ایفا كردند، برگزار شد. برنامه طرح شده، این بود كه پس از برگزاری مراسم ختم، مردم به هدایت دانشجویان در خیابانهای اصلی تبریز به تظاهرات بپردازند. آیتالله قاضی از دانشجویان خواسته بود در جریان قیام از حمله به اماكن دولتی و عمومی و مردمی جلوگیری كنند، در غیر این صورت او تایید نخواهد كرد. تداركات گستردهای هم برای مقابله با نیروهای ساواك و شهربانی صورت گرفته بود، ازجمله قرار بود در چند نقطه حساس شهر، كامیونهای آجر خالی كنند.
با تلاش آقای قاضی، روز پنجشنبه ۲۷بهمن، اعلامیهای به امضای روحانیان تبریز صادر شد۳۰ كه از مردم تبریز میخواست روز شنبه، ضمن تعطیل عمومی، از ساعت ۱۰ الی ۱۲ صبح در مسجد حاجی میرزا یوسف، واقع در سر بازار، برای سوگواری حضور یابند. تمام اقشار مختلف مردم، كارگران، بازاریان و دانشجویان در تدارك برگزاری چهلم شهدای قم بودند.
شب ۲۹ بهمن، اعلامیهای به امضای آیتالله قاضی درخصوص تعطیلی بازار تبریز در روز ۲۹بهمن تهیه و در سطح شهر تبریز توزیع شد. همان شب، شبكه مخفی مبارزان تبریزی، یك آتشسوزی عمدی در كارخانه تراكتورسازی ترتیب دادند. با به آتش كشیدن چوبهای بیمصرف در محوطه كارخانه، كه از تمام نقاط شهر تبریز رؤیت شد، پیامی برای مردم و مبارزان اعلام شد كه فردا صبح چه باید بكنند.
شرایط، همه دست به دست هم داده بودند تا بار دیگر نام تبریز در تاریخ ایران به اهمیت و بزرگی ثبت شود. طلوع خورشید روز سرد زمستانی شنبه ۲۹ بهمن، خبر از رخدادی عظیم داشت. مردم از آغاز صبح در تبوتاب برگزاری مراسم بزرگداشت چهلمین روز شهدای قم بودند. با تعطیلی عمومی بازار در این روز، چند ساعت قبل از شروع زمان مجلس ختم، مردم راهی مسجد قزللی شدند. به دستور استاندار آذربایجان، در مسجد بسته بود. درحالی كه شب ۲۹ بهمن جلیلآقا از طرف آیتالله قاضی به خادم مسجد قزللی مراجعه كرده و گفته بود فردا مراسم اربعین شهدای قم برگزار میشود و دستور داده بود كه صبح زود مسجد را برای مراسم آماده كند. نیمه شب، آقای قاضی توسط دكتر صدری --- شهردار وقت تبریز --- از دستور بسته بودن درب مساجد، بهویژه این مسجد، آگاه شد.
هرلحظه بر انبوه مردم گردآمده در بازار تبریز افزوده میشد. شهربانی از باز كردن مسجد ممانعت كرده بود. حقشناس - رییس كلانتری ۶ تبریز (كلانتری بازار) - با تعدادی از نیروهای تحت امرش برای متفرق كردن مردم وارد عمل شد. ضمن فحاشی به مراجع تقلید، اعلامیهای را كه روی در مسجد زده بودند، پاره كرد و با تهدید به مردم گفت: «در طویله بسته است، به دنبال كارتان بروید.» این برخورد گستاخانه، بر غیرتمندان تبریزی بسیار گران بود. اهانت به امام خمینی و آیتالله شریعتمداری و اهانت به خانه خدا، چیز كمی نبود. جوانی از جوانان غیور تبریزی بهنام «محمد تجلا»، از سخنان او عصبانی شد و به سروان مزبور اعتراض كرد.۳۱ حقشناس۳۲ با اسلحهای كه در دست داشت به سمت محمد حمله كرد، سینه او را هدف قرار داد و شلیك كرد. گلوله تفنگ حقشناس، سینه محمد را شكافت. این آغاز قیام بود. مردم جسد غرق در خون محمد تجلا، اولین شهید قیام خود، را بر دست گرفته و به راه افتادند. خون به ناحق ریخته این شهیدان بود كه تا بهمن سال دیگر، رژیم پهلوی را سرنگون كرد. به قول صائب تبریزی:دیدی كه خون ناحق پروانه شمع راچندان امان نداد كه شب را سحر كند
یكی از شاهدان عینی مینویسد:
«نخست هزاران نفر بودند، ساعت ۹ صبح به دهها هزار تن رسیدند و ساعتی بعد، این جنگل روینده انسانی روی تمام شهر سایه انداخت، شكوه قیام و نبرد، شعارهای تند و آتشین بود. اكثر آنها بر دیكتاتور و دیكتاتوری میتاخت. مردم، مجازات قاتلان شهدای قم را میخواستند. آزادی زندانیان سیاسی را آواز میدادند و بازگشت آیتالله خمینی را - به مثابه سمبل مبارزهجویی مذهب مترقی با دار و دسته استبدادی - میطلبیدند. پلیس به دلیل انبوه تظاهركنندگان بیپروا در دقایق نخستین، جرات هجوم به آنها را نداشت، اما پس از آنكه كامیونهای لبریز از پلیس به اصطلاح ضداغتشاش و گرازهای تربیتشده اونیفورمپوش سر رسیدند، حمله به تظاهركنندگان آغاز شد. همینكه صدای گلولهها در شهر طنین انداخت، هزاران تن از مردم با چوب و چماق و سنگ به حمله متقابل دست زدند...»قیام شورانگیز سازمانیافته مردم تبریز به رهبری آیتالله قاضی شروع شد. دیگ سنگی تبریز میجوشید و تا فروكشیدن نظام شاهنشاهی از جوشش نیفتاد. در اولین ساعات قیام، نیروهای پلیس و شهربانی با گستردگی غیرقابل تصور از كنترل اوضاع عاجز شدند. تمامی مراكز فساد و فحشا و مراكزی كه مروج فرهنگ منحط غربی بودند، در خشم انقلابی مردم سوختند. سینماها، مشروبفروشیها، هرآنچه تداعیگر سلطه شاهنشاهی بود، پایگاه حزب رستاخیز، كاخ جوانان، بانك صادرات، بانكهای ایران و انگلیس، ایران و امریكا و... همه مورد حمله واقع شدند. شعارهای مردم بسیار جالب بود: یاشاسین خمینی (زنده باد خمینی)، صلوات، مرگ بر دیكتاتور، بیز بوشاهی اسیته مروخ والسلام (این شاه را نمیخواهیم والسلام). باوجود قهرآمیز بودن قیام مردم، نظم خاصی بر حركت توفنده مردم حاكم بود. آیتالله قاضی از دانشجویان مبارز خواسته بود كنترل قیام را در دست بگیرند، و نگذارند به مدارس، بیمارستانها، مهدكودكها، و اموال مردم آسیبی وارد شود. از اینرو دانشجویان در هدایت و سازماندهی به این خیزش مردمی نقش حساسی ایفا كردند. عوامل متعددی در گسترش قیام موثر بود. ظهر، مدارس شهر تعطیل شد و جوانان نیز به قیام پیوستند. اوضاع وخیمتر از آن بود كه تصور میشد. شاه شخصا دستورات موكدی درخصوص سركوبی قیام صادر كرد:
«الف - فرمان همایونی كه در ساعت ۱۱ بهوسیله تیمسار سپهبد جعفری --- جانشین ریاست --- به استاندار ابلاغ گردیده بود به شرح زیر قرائت گردید:
-۱ در نظام امور و وظایف محوله، به هیچوجه سستی بهكار برده نشود.
-۲ دستگیرشدگان و زخمیها بازجویی و شناسایی شوند.
-۳ كسانی كه مغازهها را بستهاند، نهایت شدت عمل به آنها اعمال شود.
-۴ مامورین درباره بانكهایی كه به آنها خسارت وارد شده، گزارش تهیه كرده و مشخصات متهمین به دادگاه داده شوند، تا خسارات وارده جبران گردد.
ب - نتیجه مكالمه تلفن تیمسار استاندار آذربایجان شرقی با نخستوزیر هم به شرح زیر مطرح گردید:
-۱ استاندار آذربایجان شرقی، با نهایت قدرت عمل نماید.
-۲ دستگیرشدگان بازجویی شوند.
-۳ درصورت مقاومت سركوب گردند.
-۴ تیم فیلمبرداری از تهران اعزام میگردد. مامورین در انجام ماموریت آنان، جهت فیلمبرداری از اماكن و تاسیسات خسارتدیده تسهیلات لازم فراهم نمایند.
-۵ بنابه اوامر مطاع مبارك شاهنشاه آریامهر، كلیه پمپ بنزینها و مخازن نفت و بنزین و كارخانجات باید تحت مراقبت شدید قرار گیرند.
-۶ تیمسار استاندار با آقای قاضی واعظ شهر تماس تلفنی حاصل نموده و مقرر گردید كه همراه چند نفر از روحانیان در مساجد مختلف شهر تبریز مردم را به رعایت نظم و آرامش دعوت نمایند.»۳۳
درپی این اقدامها، ساعت ۱۶ نیز جلسهای با حضور مقامات مسوول آذربایجان شرقی برای رسیدگی و ارزیابی این قیام تشكیل شد. با مقاومتهایی كه در پادگان تبریز برای سركوبی مردم صورت گرفته بود، امكان استفاده از نیروهای این پادگان برای رژیم فراهم نشد. از اینرو از پادگانهای شهر عجبشیر و مراغه و مرند درخواست كمك كردند. آیتالله قاضی وقتی از عزیمت این نیروها اطلاع پیدا كرد، تلاش كرد هیجانهای مردم را كنترل كند تا مبادا با ورود نیروهای تازهنفس، این قیام به یك قتلعام عمومی تبدیل شود.
تظاهرات مردم از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۳۰/۱۷ ادامه داشت و از ساعت ۶ بعد از ظهر، دیگر آرامش برقرار شد و نیروهای رژیم بهوسیله جرثقیلهای ارتشی، خودروهای سوخته را از خیابانها جمعآوری كردند.۳۴ روز بعد هم تظاهراتهای پراكندهای روی داد.
چند روز پس از قیام، هیات عالیرتبهای به ریاست ارتشبد جعفر شفقت، مامور رسیدگی به این قیام شدند و جلساتی متعدد با حضور ریشسفیدان تبریز برگزار كردند. در یكی از این جلسات، حاج مصیب چاروقچی با صراحت تمام به سخنرانی پرداخت. علمای آذربایجان هم از طریق اعلامیهای علل و انگیزههای این قیام را به اطلاع هیات بازرس و مردم رساندند. آیتالله قاضی طباطبایی زیر آن اعلامیه نوشت:
«بسمه تعالی
عین مضمون متن نامهای است كه حضرات آیات عظام و علمای اعلام و خطبای گرام تبریز به هیات اعزامی رسانیدهاند و نظر بر اینكه مطالب مندرجه و خطاب در این نامه وارونه نشود و جلوگیری از هرگونه شایعهسازی و اكاذیبپردازی گردد، برای اطلاع عموم افراد و طبقات محترم نشر گردد.
سیدمحمدعلی قاضیطباطبایی»۳۵
ضربهای كه رژیم شاه از این قیام خورد بسیار موثر و غیرمنتظره بود؛ بهطوری كه محمدرضا پهلوی در اول اسفند ماه در جلسه شورای اقتصاد، درباره این حوادث مطالبی گفت كه از بزرگی واقعه حكایت داشت:
«در اینجا یكی از حاضرین جلسه كه زنجانی است، میگوید: قربان! بهطور كلی تبریزیها خیلی وطنپرست هستند و ۹۹ درصد آنها شاهدوست میباشند؛ ولی در میانشان گاهگاهی اتفاق میافتد كه یك عدهای مخرب پیدا میشوند و مطالبی را... (شاه با عصبانیت پاسخ میدهد:) پس عرق وطنپرستی شما چی؟ پس چرا جواب اینها را نمیدهند؟ من نمیفهمم بعد از این وقایع، آن هم آذربایجانی كه اشغال خارجی در رژیم دمكرات و پیشهوری و تمام آن اوضاع ناامنی را كشیده، آخر این خمینی چه كار كرده برای مملكت كه میرود به نفع خمینی شعار میدهد! چطور ممكن است، حالا اگر فقط تركها میگفتند كه میدانستم به شما چه بگویم؛ ولی چون جاهای دیگر میگویند، من میگویم این ایرانی است؟! این احساسات ایرانی دارد؟!»۳۶
اولین واكنشی كه رژیم پس از اعلام حكومت نظامی در تبریز نشان داد، آغاز موج دستگیری بعضی از مردم، بهویژه دانشجویان مظنون به شركت در قیام بود. شاه دستور داد مامورانی را كه در پیشبینی و جلوگیری از واقعه تبریز قصور كردهاند، تنبیه شوند.۳۷ سپهبد اسكندر آزموده --- استاندار آذربایجان --- به تهران احضار شد و رئیس شهربانی هم تسلیم كمیسیون بررسی واقعه شد. كلماتی نظیر كمونیستها، ماركسیستهای اسلامی و مزدوران خارجی، مرتب از سوی عوامل بلندپایه رژیم تكرار میشد. این ادعا چنان بیاساس بود كه حتی امریكاییها نیز آن را قبول نداشتند.
«علیرغم اعلامیههای رسمی كه جمعیت را ماركسیستهای اسلامی معرفی میكرد، در محل، نظرات غیررسمی حاكی از این بود كه این اصطلاح هیچگونه معنا و مفهومی درباره آنچه در آذربایجان اتفاق افتاد ندارد.»۳۸
اظهار نظرهایی كه از سوی شاه و وابستگان رژیم صورت میگرفت، این واقعه را بیاهمیت جلوه میدادند، در حالی كه چنین نبود. به قول امام خمینی:
«كشتار بیرحمانه قم، ایران را به هیجان آورد و تبریز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری نشاند و كشتار دستهجمعی تبریز، ملت غیور ایران را چنان تكان داد كه در آستانه انفجار است.»۳۹چهلم شهدای تبریز نزدیك میشد. گرچه مقامات امنیتی --- انتظامی آذربایجان از برگزاری مراسم چهلم در تبریز ممانعت كردند، اما نهضت قدمهای خود را دیگر برخلاف خواست رژیم برمیداشت. این بار نوبت یزد قهرمان بود و آیتالله محمد صدوقی، مرید با اخلاص امام، كه بین او و آیتالله قاضی آشنایی و روابط دوستانهای برقرار بود.
«كشتاری كه در تبریز صورت گرفت، فرصت را برای برگزاری مراسم چهلمین روز درگذشت كشتهشدگان مهیا ساخت و این مراسم دستكم در چهلوپنج شهر كوچك و بزرگ برگزار شد.»۴۰
امام خمینی بهعنوان مظهر و سمبل مقاومت و مخالفت با رژیم پهلوی، كسی كه این قیام و قیام ۱۹ دی قم درپی اهانت به او شكل گرفته بود، شاهد و ناظر این وقایع بود. ایشان در ۱۷ اسفند پیامی سراسر امید در تایید قیام مردم تبریز و جایگاه رفیع آن در مبارزات ضدرژیم صادر كرد. در قسمتی از آن آمده است: «... زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز كه با نهضت عظیم خود مشت محكم بر دهان یاوهگویانی زدند كه با بوقهای تبلیغاتی، انقلاب خونین استعمار را، كه ملت شریف ایران با آن صددرصد مخالف است، انقلاب سفید شاه و ملت مینامند و این نوكر اجانب و خودباخته مستعمرین را نجات دهنده كشور میشمارند...»۴۱
در این مدت آیتالله قاضی در تكاپوی تحریم عید نوروز بود. سرانجام اعلام كرد عید نوروز در تبریز گرفته نشود و پولهایی كه برای مراسم عید مصرف میشود را جمعآوری كنند و برای كمك به جنگزدگان لبنانی بفرستند. چهلم شهدای تبریز فرا رسید. آقای قاضی با نشانه چهلم شهدای تبریز و اعلام عزای عمومی نماز جماعت را تعطیل كرد.
رژیم برای جبران شكست ۲۹ بهمن، بر آن شد تا میتینگی با حضور جمشید آموزگار در تبریز برپا كند. ساواك در تدارك آوردن مردم روستاهای اطراف، به تبریز بود،۴۲ از اینرو آقای قاضی تلاش همهجانبهای برای خنثی كردن اقدامات رژیم انجام داد. افرادی را به روستاها و شهرستانهای اطراف تبریز اعزام كرد تا مردم را از شركت منصرف كند. اجتماعی كه طرفداران رژیم با حضور جمشید آموزگار --- نخستوزیر و مسوول حزب رستاخیز --- تشكیل دادند، نهتنها توفیقی نیافت، بلكه در نهایت بهضرر رژیم هم تمام شد.
پینوشتها
۱- رك: رحیم نیكبخت، قیام ۲۹ بهمن تبریز، مجله ۱۵ خرداد، زمستان ۱۳۷۶، شماره ۲۸، بهزودی در این موضوع پژوهشی مفصل به همین قلم منتشر خواهد شد.
۲- نقش روحانیت در تحولات سیاسی --- اجتماعی آذربایجان، مجموعه مقالات مشروطیت ایران، جلد اول، تهران موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۸.
۳- محمد ثقهٔالاسلام، سوانح عمری یا آثار تاریخی، تبریز، چاپخانه رضایی، ۱۳۴۰، صص ۱۴۵ --- ۱۴۱
۴- مردم تبریز از ترس قتل عام توسط ارتش، تا كیلومترها از شهر تبریز بیرون آمدند. با این حال قتل عام گستردهای از هواداران فرقه دمكرات صورت گرفت (جامی، گذشته چراغ راه آینده است، تهران، انتشارات نیلوفر، چاپ دوم ۱۳۶۲، صص ۴۴۹ --- ۴۱۰).
۵- گوشهای از این جریان را در «زندگانی و مبارزات آیتالله قاضیطباطبایی» نوشتهایم. تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰.
۶- حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، جلد اول، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۱، ص ۴۳.
۷- رك: غلامرضا سلیمانی، مهاجرت سال ۱۳۴۲ علما به تهران و تلاش برای آزادی حضرت امام خمینی، مجله ۱۵ خرداد سال ششم، شماره ۲۷/۲۶، ص ۱۹۱.
۸- تصاویر متعددی از دیدار آقای قاضی با امام خمینی در دست است.
۹- شرح آن در كتاب «تبریز در انقلاب اسلامی» خواهد بود.
۱۰- رك: غریبی مبارز از دیار آذربایجان، صمد اسماعیلزاده، رحیم نیكبخت، روزنامه مهد آزادی، تبریز، ۱/۸/۱۳۷۸.
۱۱- خاندان قاضی طباطبایی، شش قرن سابقه حضور در آذربایجان و نقشآفرینی در مسائل سیاسی اجتماعی منطقه دارند.
۱۲- ایشان اولین كسی است كه در نهضت امام خمینی از ایران تبعید شده است. البته بعد از حضرت امام.
۱۳- علیه او نامههای جعلی نشر دادند و انواع و اقسام اتهامات رواج یافت، برخی از روحانینمایان وابسته به یك جریان مشكوك به دیدن او میرفتند تا زخم زبان بزنند. گاه چنان میشد كه عقده دل را بر یار دیرینش حجتالاسلام محمد حسین انزابی باز میكرد و با گریه میگفت: من به وعاظ تبریز چه كردهام كه با من چنین میكنند؟ روز قیامت نزد مادرم حضرت زهرا(س) از آنها شكایت خواهم كرد.
۱۴- جالب آن است كه از تبریز، آیتالله قاضی تنها كسی است كه به مناسبت رحلت آیتالله حكیم، به امام تلگراف تسلیت مخابره كرد.
۱۵- عمدتا رابط دانشجویان با آیتالله قاضیطباطبایی آقایان علی قیامتیون و حسین علایی بودند.
۱۶- مصاحبه با دكتر محمدباقر صدری، ۱۰/۱۱/۱۳۷۷ یكی از نزدیكان آیتالله قاضیطباطبایی.
۱۷- مصاحبه با سردار حسین علایی، جلسه دوم، ۴/۵/۱۳۷۷، آرشیو دیداری و شنیداری مركز اسناد انقلاب اسلامی.
۱۸- از دوستان نزدیك آقای قاضی و از مریدان امام خمینی.
۱۹- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك، جلد اول، تهران، وزارت اطلاعات، ۱۳۷۶، ص ۹۱.
۲۰- به لطف حجتالاسلام سیدمحمدتقی قاضیطباطبایی، فرزند آیتالله قاضی، در كتاب «زندگانی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبایی» استفاده شده است.
۲۱- نوارهای این سخنرانیها موجود است.
۲۲- كشف حجاب توسط رضاشاه.
۲۳- امام خمینی در جواب سوال خبرنگار روزنامه لوموند كه پرسیده بود فكر میكنید فرزند شما به قتل رسیده است گفت: «من با قطع و یقین نمیتوانم بگویم چه اتفاقی افتاده است، ولی میدانم كه او شب قبل از درگذشتش صحیح و سالم بود و مطابق گزارشهایی كه به من رسیده است، اشخاص مشكوكی آن شب به خانه او رفتهاند و فردای آن شب او فوت كرده است. چگونه؟ من نمیتوانم اظهارنظری بكنم، نارضایی مردم به این مناسب ابراز شد. مسلما مردم خدمتگزار خود را دوست میدارند و مرا و نیز پسرم را خدمتگزار خود میدانند. دنبال این جریان هر كشتاری كه رژیم ترتیب داد، تظاهرات تازهای را به مناسبت چهلم كشتهشدگان موجب شد؛ اما مطلب اصلی و اساسی پسر من نیست. مساله اساسی، عصیان و قیام همه مردم برضد ستمگرانی است كه به آنها ستم میكنند. (طلیعه انقلاب اسلامی، تهران مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۳، ص ۷).
۲۴- این تنها اقدام رژیم برای تخطئه رهبر نهضت نبود. در روزنامههای محلی و سراسری هم به همین مضمون منتشر شد؛ لیكن مقاله روزنامه اطلاعات شهرت پیدا كرد.
۲۵- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶، ص ۹۱.
۲۶- حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، اطلاعات، چاپ پنجم، ۱۳۷۱، ص ۵۷۴.
۲۷- دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ساواك و روحانیت، بولتنهای نوبهای ساواك، ۲۰/۱۱/۴۹ تا ۳/۶/۵۷، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۱، ص ۲۰۲.
۲۸- آیتالله قاضی مردم تبریز را به دیگ سنگی تشبیه میكرد و میگفت وقتی این دیگ سنگی به جوش بیاید، دیگر از جوشش نخواهد افتاد.
۲۹- سرهنگ قائمی فرد، دفتردار آیتالله شریعتمداری، در دیداری كه با سرلشگر قاجار (فرمانده اداره دوم ضد اطلاعات ارتش) در این خصوص گفت: مردم آنقدر تابع احساس هستند كه حتی یك نفر در تبریز (قاضی طباطبایی) به نام خمینی علم بلند كرد، میروند دنبالش و این ظرف یك سال نشده و ظرف چند سال این زمینه فراهم شده است كه شاه را از چشم مردم انداخته است...» (علی كردی، یك سند خواندنی، مجله ۱۵ خرداد، سال ششم، شماره ۲۷/۲۶، ص ۲۳۹).
۳۰- سند شماره ۱.
۳۱- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، جلد هشتم، تهران، بنیاد فرهنگی امام رضا(ع)، ۱۳۵۸، ص ۷۴.
۳۲- بعد از انقلاب اعدام شد.
۳۳- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك، جلد سوم، تهران، وزارت اطلاعات، ۱۳۷۷، ص ۲۱.
۳۴- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك، جلد سوم، ص ۲۶.
۳۵- سند شماره ۲.
۳۶- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواك جلد سوم، ص ۷۸.
۳۷- روزنامه رستاخیز، ۱۷/۱۲/۱۳۵۶.
۳۸- دانشجویان پیرو خط امام، روزشمار انقلاب اسلامی «انقلاب اول» مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریكا جلد نهم، تهران، مركز اسناد لانه جاسوسی امریكا، ۱۳۷۳، ص ۳۵.
۳۹- مركز مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، صحیفه نور، جلد دوم، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۶۱، ص ۳۹
۴۰- سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ كمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، ۱۳۷۱، ص ۳۱۸.
۴۱- سند شماره ۳.
۴۲- در همین مورد، از سوی «مجاهدین اسلامی» تشكیلات مبارزان كه زیر نظر آیتالله قاضی طباطبایی بودند، اعلامیهای صادر شد كه موجود است.
رحیم نیكبخت -- صمد اسمعیلزاده
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست