یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا
تعریف فلسفه و کلام
![تعریف فلسفه و کلام](/mag/i/2/j0sdp.jpg)
هركدام از اینها دانشهای خاص و مستقلی هستند كه برای خود موضوع و هدف و قلمرو ویژهای دارند و هرچند در پارهای از مسائل مشترك باشند، ولی هركدام از جنبه خاصی به مسائل مینگرند.
● فلسفه
فلسفه دانشی استبرین كه درباره عوارض ذاتی موجود - بما هو موجود - بحث میكند.
چنانكه از تعریف فوق برمیآید، موضوع فلسفه، موجود - بما هو موجود - است. یعنی موضوع آن، مقید به هیچیك از حیثیتهای تقییدیه نیست. موجود جسمانی یا موجود كمی یا موجود كیفی، مقید به یكی از حیثیتهای تقییدیه شده است و صلاحیت این كه موضوع فلسفه باشد، ندارد. بلكه میتواند موضوع طبیعیات یا ریاضیات یا علوم جزئی دیگر باشد.
این كه موضوع فلسفه، موجود - بما هو موجود - است، به این دلیل است كه اولا میتواند محور تمام مسائلی باشد كه در فلسفه مورد بحث واقع میشوند و ثانیا نیاز به تعریف و اثبات ندارد (۱) . به همین دلیل است كه تمام علوم جزئی به خاطر تعریف و اثبات موضوع به فلسفه نیاز دارند، ولی فلسفه به لحاظ بداهت تصوری و تصدیقی موضوع، نیاز به هیچ علمی ندارد. فلسفه نسبتبه سایر علوم، علم برین محسوب میشود و سایر علوم، نسبتبه فلسفه، زیرین، فلسفه در محفل علوم، بالادست و صدرنشین است و علوم، زیردست و زیرنشین.
در عین حال، هیچ مانعی نیست كه فلسفه در صغریات مسائل خود، از قضایای علمی بهره گیرد و با ضمیمه كردن كبریات فلسفی به آنها، نتایج فلسفی بگیرد. منتهی صحت آن نتایج را بهطور مطلق، تضمین نمیكند، بلكه میگوید: صحت این نتایج، منوط ستبه صحت صغریاتی كه از علوم استفاده شده است و لذا اگر روزی معلوم شود كه آن قضیه علمی باطل بوده است، فلسفه متضرر نمیشود. زیرا به قول معروف : «تنخواه بد به ریش صاحبش است!» .
با توجه به آنچه گذشت، میتوان قلمرو فلسفه را به شرح زیر تبیین كرد:
الف) اثبات همه حقائق وجودی. مانند وجود خداوند و توحید و اسما و صفات وافعالش، یعنی ملائكه و كتب و رسل و آخرت و همه مخلوقات او.
ب) اثبات مقولاتی كه برای موضوع فلسفه، به منزله انواعند نه خود انواع. مانند جوهر و كم و كیف و...
ج) اثبات امور عامه كه برای موضوع فلسفه، به منزله اعراض خاصهاند نه خود اعراض. چرا كه امور عامه، از معقولات ثانی شمرده میشوند و اعراض، از معقولات اول. به عبارت دیگر: امور عامه محمول بالضمیمهاند، نه محمول بالضمیمه (۲) .
بهترین تعریف امور عامه این است: آن چه بدون واسطه در عروض یا حیثیت تقییدیه، عارض موجود - بما هو موجود - شود. مانند وحدت شیخالرئیس در كتاب «تعلیقات» خود نیز حكمت را به معنای معرفت وجود واجب (۳) - كه موجود اول است - و به معنای معرفت وجود حق (۴) - كه همان واجبالوجود است - دانسته و صدرالمتالهین نیز گفته است: بحث از علتهای غائی از حكمت، بلكه از افضل اجزای حكمت است (۵) .
میتوان حكمت را بدین لحاظ، برترین علم به برترین معلوم دانست كه معلوم آن، همان علت غائی است. چرا كه برای غایت میتوان چهار معنی در استعمالات فلاسفه به دست آورد:
الف) خداوند همانطوری كه فاعل است، غایت نیز هست; چرا كه نمیتوان مانند اشاعره مدعی شد كه فعل او معلل به هیچ غرضی - چه عین ذات و چه زائد بر ذات - نیست و نه همچون معتزله فعل خدا را معلل به اغراض زائد بر ذات دانست. پس چارهای نیست جز این كه گفته شود: فعل او معلل به غرض است و غرض عین ذات است.
ب) غایتبه معنای علم او به نظام خیر است و علم عین ذات اوست.
ج) غایتبدین معنی است كه ذات مقدس او مطلوب و مقصود و معشوق همگان است.
د) غایتبدین معنی است كه خارج از ذات فاعل است و به ماهیتخود، سبب فاعلیت فاعل و به وجود خود، معلول اوست (۶) .
بنابر سه معنای اول، غایتشناسی فلسفه، یعنی خداشناسی و بدین لحاظ است كه بازهم فلسفه، افضل علم به افضل معلوم است.
كثرت، تقدم و تاخر، قوه و فعل، علیت و معلولیت، امكان و وجود و...
ه) اثبات مبادی عالیه موجودات، یعنی علت فاعلی و علت غائی و علت صوری و علت مادی. چرا كه موجود - بما هو موجود - نه تقوم به علیت دارد و نه تقوم به معلولیت و به همین لحاظ است كه علتبودن و معلول بودن، از عوارض ذاتیه موجود - بما هو موجود - است و باید بحث از علیت، در حوزه فلسفه مطرح شود. بلكه بحث درباره علت نخستین، افضل بحثهای فلسفه و از والاترین اجزای حكمت، محسوب میشود (۷) .
بحث از علت نخستین یا واجبالوجود بالذات، به اندازهای اهمیت دارد كه شیخالرئیس در تعریف خود از فلسفه، تنها به همین مساله توجه كرده و گفته است: «افضل علم بافضل معلوم» (۸) . فلسفه برترین علم، به برترین معلوم است. علم برتر است; چرا كه مفید یقین است و معلوم آن، برتر است; چرا كه معلوم آن، ذات مقدس ربوبی است. بحث از سایر اسباب و علل و بحث از سایر موجودات و عوالم هستی، به طفیل اوست، كه اگر او و عنایات او نبود، هیچ نبود. آری:
به اندك التفاتی زنده دارد آفرینش را
اگر نازی كند از هم فرو ریزند قالبها
● كلام
علم كلام، مدافع و سنگربان دین است. كلام و فلسفه در بسیاری از مسائل و حتی به قول بعضی از بزرگان، مانند حكیم لاهیجی، در موضوع نیز با یكدیگر اشتراك دارند. او میگوید:
«اعلم ان المتقدمین من علماء الكلام جعلوا موضوع الكلام الموجود بما هو موجود لرجوع مباحثه الیه» (۹) .
«بدان كه متقدمان از علمای كلام، موضوع علم كلام را موجود - بما هو موجود - قرار دادهاند; چرا كه مباحث علم كلام، همه بازگشتبه آن دارد» .
او در توضیح مطلب بالا میگوید: متكلم به اعم اشیا - یعنی موجود - مینگرد و آن را به قدیم و حادث تقسیم میكند. حادث را به جوهر و عرض و عرض را به آن چه مشروطبه است، - مانند علم و قدرت - و آن چه مربوطبه نیست، - مانند طعم و رنگ - و جوهر را به حیوان و نبات و جماد تقسیم میكند و توضیح میدهد كه اختلاف جواهر یا به انواع استیا به اعراض. آنگاه در قدیم مینگرد و توضیح میدهد كه او تكثر و تركیب نمیپذیرد و تمیز او از حادث، به صفات واجب و امور ممتنع - یعنی صفات ثبوتیه و سلبیه - و احكامی كه نه واجبند و نه ممتنع، میباشد. عالم حادث و خداوند، فاعل قادر و محدث عالم است. او بر بعثت پیامبران و تعریف صدق آنها به معجزات، قادر است و عقل باید از آنها تبعیت كند (۱۰) .
با توجه به آنچه گذشت، فلسفه و كلام هیچگونه تمایزی از یكدیگر ندارند. بهخصوص اگر تمایز علوم را به تمایز موضوعات بدانیم.
اگر تمایز علوم را به تمایز اغراض بدانیم، كلام و فلسفه به لحاظ غرض از یكدیگر تمایز و تباین آشكار دارند. چرا كه كلام، دغدغه اثبات عقاید دینی و دفاع از آنها دارد و خود را در برابر شبهاتی كه بر دین وارد میشود، متعهد میداند كه دفاع كند و حریم مطهر دین خدا را از تهاجم شبههآفرینان و عوامل ضعف ایمان و از لوث شك و ریب پاك سازد. ولی فلسفه چنین دغدغهای ندارد. متكلم، درد دین دارد و فیلسوف بیدرد است. اگر فیلسوف، به دفاع از دین بپردازد، متكلم شده است.
فلاسفه بزرگ اسلامی مانند فارابی و شیخالرئیس و ابن رشد و صدرالمتالهین را نمیتوان افراد بیدردی معرفی كرد كه به دین - آن هم دینی چون اسلام كه به عقل و برهان اهمیتی بسزا میدهد - بیاعتنا باشند. اینان كاملا توجه به دین داشتهاند.
پس یا باید اینان را هم فیلسوف و هم متكلم بنامیم، یا باید بگوییم: متكلم مسلمات دینی - هرچند مسلمات به نظر خودش - را میگیرد و برای اثبات آنها به جستجوی دلیل میپردازد. ولی فیلسوف، هیچیك از قضایا و احكام را - هرچند قضایا واحكام دینی - قبل از اقامه برهان، مسلم فرض نمیكند. بلكه تلاش میكند كه به روش استدلال، از بدیهیات به نظریات برسد و با نردبان نظریات مبرهن و اثبات شده، به نظریات دیگری نائل آید. معنای این روش، مخالفتبا دین نیست، بلكه فیلسوف مسلمان در برابر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله و اولیای دین زانو میزند و از معارف دینی الهام میگیرد و تبعیت از دین را همواره وظیفه خود میشمارد.شیخالرئیس معاد جسمانی را شرعی و معاد روحانی را عقلی میداند. درباره قسم اول میگوید:
«یجب ان یعلم ان المعاد منه ما هو منقول من الشرع و لا سبیل الی اثباته الا من طریقالشریعهٔ و تصدیق خبرالنبوهٔ و هو الذی للبدن عندالبعث و خیراتالبدن و شروره معلومهٔ لا تحتاج الی ان تعلم و قد بسطتالشریعهٔ الحقهٔ التی اتانا بها نبینا و سیدنا و مولانا محمد صلی الله علیه وآله حال السعادهٔ و الشقاوهٔ التی بحسب البدن» (۱۱) .
«باید دانست كه قسمی از معاد همان است كه منقول از شرع است و راهی به اثبات آن نیست، مگر از راه شرع و تصدیق خبر مقام نبوت. این همان معاد جسمانی است. خیرات و شرور بدن، معلوم است و نیازی به تحصیل علم (از راه عقل) ندارد. شریعتحقه پیامبر و سرور و مولای ما حضرت محمد صلی الله علیه وآله حال سعادت و شقاوت بدنی را شرح و بسط داده است» .
ولی درباره قسم دوم میگوید:
«و منه ما هو مدرك بالعقل و القیاس البرهانی و قد صدقته النبوهٔ و هوالسعادهٔ و الشقاوهٔ الثابتتان بالقیاس اللتان للانفس و ان كانت الاوهام منا تقصر عن تصورها الان لما نوضح من العلل» (۱۲) .
«و قسمی همان است كه به عقل و قیاس برهانی ادراك میشود و نبوت آن را تصدیق كرده است. این قسم، همان سعادت و شقاوت روحانی و نفسانی است كه به قیاس ثابت میشود. هرچند اوهام ما، اكنون به عللی كه توضیح خواهیم داد، از تصور آن قاصر است» .
پس فیلسوف مسلمان هرجا نتواند حقیقتی را به برهان عقلی ثابت كند، به پیروی از شریعت، خود را متعهد میشمارد و هرجا به حقیقتی برسد كه مطابق شرع باشد، به وجد میآید و هرجا به مطلبی برسد كه به ظاهر مخالف شرع باشد، یا عقل خود را تخطئه میكند یا استظهاراتی كه از لسان شرع شده را ناكافی و ناصواب میشمارد.
به عنوان مثال، تلقی متكلم از شرع این است كه عالم، حادث است. بنابراین، به هر قیمتی باشد، باید آن را ثابت و قائلان به قدم عالم را باید تخطئه، بلكه تكفیر كرد. چنانكه غزالی با شیخالرئیس همین معامله را كرد. ولی متكلم منصفی همچون امام فخر رازی میگوید: هیچ دلیلی در شرع مقدس دلالتبر حدوث عالم ندارد (۱۳) . بنابراین، متكلم باید در استظهارات خود از ادلهای كه به نظرش دلالتبر حدوث عالم دارد، تجدید نظر كند.
شیخالرئیس در یكی از بحثهای توحیدی اشارات كه در آنجا متعرض بحثحدوث و قدم عالم شده، میگوید:
«فهذه هی المذاهب و الیك الاختبار بعقلك دون هواك بعد ان یجعل واجبالوجود واحدا» (۱۴) .
«این است مذاهب مختلف در باب حدوث و قدم عالم و تو باید به عقلت كسب آگاهی كنی نه به هوای نفست. آن هم بعد از آن كه واجبالوجود یكی قرار داده شود» .
به گفته خواجه طوسی: مقصود وی این است كه در مساله توحید، تساهل روا نیست، ولی در مساله حدوث و قدم، تساهل رواست (۱۵) .
▪ راه حل لاهیجی
از آنجا كه لاهیجی تمایز علوم را به تمایز موضوعات میداند، میگوید:
«لما كان تمایزالعلوم بتمایزالموضوعات قیدوا الموجود هیهنا بحیثیهٔ كونه متعلقا للمباحث الجاریهٔ علی قانونالاسلام» (۱۶) .
«از آنجا كه تمایز علوم به تمایز موضوعات است، موجود را در علم كلام مقید كردهاند به این كه متعلق و محور مباحثی باشد كه بر قانون اسلام جریان دارد» .
او خود در توضیح عبارت فوق فرموده است: محور بحثهای كلامی قواعد قطعیهای است كه از كتاب و سنتبه دست آمده باشد. مانندصدور كثیر از واحد و نزول فرشته از آسمان و مسبوقیت عالم به عدم و فنای عالم و...
اما او خود اعتراف دارد كه در این صورت، ادله كلامی جدلی است نه برهانی. چرا كه قواعد فوق، استظهاراتی است از آیات و روایات كه تاویلپذیر است. به ویژه در مسائل مربوط به مبدا و امور غیبی كه تمثیلاتی بر حقایق و تنبیهاتی بر دقائق است و نباید بر ظواهر آنها جمود كرد، و گرنه گرفتار تشبیه و تجسیم خواهیم شد. مانند آیه: «الرحمن علی العرش استوی» و حدیث «انكم سترون ربكم یومالقیامهٔ كما ترونالقمر لیلهٔالبدر» (۱۷) .
او میگوید: بهتر بود كه همانند صدر اول، هركس به اندازه فهم خود به اینگونه ادله مؤمن میشد و به استكشاف حقیقت آنها نمیپرداخت. ولی با پیدایش علم كلام این استكشاف صورت گرفت و اختلافات افزون شد. بنابراین، اكنون چاره و راهی جز رجوع به مقتضای عقول صریح و آرای درست نیست. چرا كه اصول اعتقادی، اتكای به عقل دارند و چارهای جز رجوع به عقل سلیم نیست (۱۸) .
با توجه به نكته اخیر، معلوم میشود كه لاهیجی از جدلی بودن علم كلام، ناخشنود است و راه چارهای جز برهانی كردن علم كلام، سراغ ندارد.
البته برهانی كردن علم كلام در مسائل عقلی بسیار بجاست. ولی در مسائل نقلی و آنچه منقولات شرعی - اعم از آیات و روایات - بدان روی آورده، نباید جانب نقل را نادیده گرفت. از اینروست كه برای ما هم كلام عقلی مطرح است و هم كلام نقلی. یك متكلم مسلمان باید هم به عقل توجه كند و هم به نقل. به عنوان مثال در متون دینی خداوند به عنوان سمیع و بصیر، معرفی و توصیف شده است. بر حسب كلام نقلی خداوند، سمیع و بصیر است و بر حسب كلام عقلی داشتن سمع و بصر برخداوند، محال است. جمع اینها بدینگونه است كه بگوییم: خداوند علم به مسموعات و مبصرات دارد. یا این كه بهطور كلی مسموع و مبصر بودن اصوات و اشیا را به معنای حضور آنها درمحضر او بدانیم و علم او در مرتبه فعل را به علم حضوری تفسیر كنیم.
هر اندازه متكلم، خود را از پیش فرضها به دور بدارد، به برهان فلسفی نزدیك و از جدل كلامی دور میشود و هر اندازه به پیشفرضها تكیه كند، به جدل كلامی نزدیك و از برهان فلسفی فاصله میگیرد.
كلام قدیم و كلام جدید آیا علم كلام، قدیم و جدید دارد؟ چه علم كلامی قدیم و چه علم كلامی جدید است؟
علم كلام همواره سنگربان و مدافع دین بوده و هست و خواهد بود. این سنگربانی همواره برای كلام محفوظ است. استدلال برای اثبات عقاید دینی و پاسخ به شبهات ریشه در قرآن مجید دارد. پس از آن نوبتبه روایات و شاگردان ائمه اطهار علیهم السلام و كتابهایی میرسد كه در این رشته تالیف شده است.
با این بیان، معلوم میشود كه كلام یك علم پویاست. بسیاری از شبهاتی كه در قدیم مطرح بوده، امروز مطرح نیست. به عكس. امروز برای عالمان و متكلمان اسلامی شبهات و اشكالاتی مطرح است كه در قدیم مطرح نبوده است. اصولا خود متكلمین ادیان و مذاهب مختلف - هرچند ممكن است مشتركاتی داشته باشند - برای یكدیگر شبههآفرینند. هرچه زمان به پیش میرود و دامنه علوم و معارف بشری گستردهتر میشود، سؤالات و ابهامات جدیدی پدید میآید. اینجاست كه متكلم دین اسلام، باید به گونهای مجهز و آماده باشد كه بتواند در مقابل هر شبههای جواب محكم و قانع كنندهای ارائه دهد. امروز نه تنها شبهاتی در حوزه اصول عقاید دینی مطرح میشود، بلكه درحوزه فروع دین نیز شبهات واشكالات، كم نیست و لذا نه تنها برای یك متكلم، لازم است كه فیلسوف باشد، بلكه باید بتواند با استفاده و استمداد از سایر علوم نیز به دفاع ازا صول و فروع دین اسلام بپردازد.
با این بیان، معلوم میشود كه ما دو كلام، یكی قدیم و منسوخ و دیگری جدید و غیر منسوخ نداریم، بلكه ممكن است مسائلی در قلمرو كلام، كهنه شده و مسائل جدیدی مطرح شده باشد. بنابراین، مسائل جدیدكلامی داریم، ولی علم كلام جدید، نداریم.
علم كلام علمی است كه با التزام به وحی و سنت، به دفاع عقلی از دین میپردازد و با تلفیق كلام عقلی و كلام نقلی، هم اصول عقاید را تبیین میكند و هم به پاسخگویی از شبهات میپردازد.
آفتبزرگی كه امروز دامنگیر علم كلام ما شده، خلطه آن به دست دوستان غافل یا دشمنان هشیار، باكلام مسیحی است.
به خاطر همین است كه برخی بر كلام جدید تكیه میكنند و میكوشند كه كلام ما را از كلام سنتی جدا سازند. یعنی اینان تفكرات نیرومند متفكران كلامی قدیم را از عرصه ارزش و اعتبار خارج میسازند. اینان پذیرای تقسیم علم كلام به قدیم و جدیدند.
برخی دیگر در مقابل گرایش فوق، واكنش منفی دارند و معتقدند كه طلبه و دانشجوی امروز باید به همان متون قدیم كلامی اكتفا كند و كاری به حرفهای الحادی امروزیها نداشته باشد. اینها هم عملا قبول كردهاند كه كلام به دو قسم قدیم و جدید، منقسم میشود.
امروز لازم است كه از علم كلام، آفتزدایی بشود. مسائل كهنهای كه امروز مورد ابتلا نیستند، باید به تاریخ علم كلام سپرده شوند. تاییدات و استدلالات كهن كه امروز كارآمد نیستند، باید جای خود را به تاییدات و استدلالات زنده و كارآمد بدهند. پاسخگویی به شبهات روز با احاطه به منابع اسلامی و افكار اندیشمندان بزرگ دینی باید به سبك روز انجام گیرد، تا كلام اسلامی بتواند استمرار و پویندگی خود را حفظ كند.
دكتر احمد بهشتی
پینوشتها:
۱) الشواهد الربوبیهٔ به تصحیح استاد آشتیانی، ص ۱۴ و ۱۵.
۲) امور عامه اعراضی هستند كه ما به ازای خارجی ندارند، بلكه صرفا منشا انتزاع دارند. امكان، چیزی نیست كه د رخارجضمیمه موضوع بشود، بلكه از راه تحلیل ذهنی به دست میآید. و لذا سفیدی را محمول بالضمیمه و امكان را محمول بالضمیمه میگوئیم. اصطلاح عوارض تحلیلی و تركیبی هم در اینجا مناسب است.
۳) التعلیقات به تصحیح عبدالرحمان بدوی. نشر مكتب الاعلام الاسلامی قم، ص ۲۰.
۴) همان، ص ۶۱.
۵) الحكمهٔالمتعالیهٔ به تصحیح استاد حسنزاده آملی، ج۲، ص ۳۴۰.
۶) همان، ص ۳۴۱ تا ۳۴۷.
۷) نگاه كنید به الشواهدالربوبیهٔ، ص ۱۵ و ۱۶.
۸) الالهیات من كتاب الشفاء، المقاله، ج۱، الفصل/ ۲، ص ۲۴ به تصحیح استاد حسنزاده آملی.
۹) شوارق الالهام، چاپ و نشر مكتبه فارابی، ص ۱۱.
۱۰) همان ماخذ.
۱۱) الالهیات من الشفاء، (پیشین) ص ۴۶۰ تا ۴۶۲، المقاله ۹، الفصل ۸.
۱۲) همان مدرك، ص ۴۶۲.
۱۳) همان.
۱۴) الاشارات و التنبیهات، النمط ۵، آخرین عبارت از آخرین فصل.
۱۵) همان، از شرح خواجه.
۱۶) شوارق الالهام (پیشین)، ص ۱۱.
۱۷) رجوع شود به كتاب رؤیت ماه در آسمان از نصرالله پورجوادی كه به بررسی تاریخی مساله لقاءالله در كلام و تصوف پرداخته است. او میگوید: روایت مشهور این حدیث كه در بسیاری از كتب حدیث و كلام نقل شده است (از جمله صحیح بخاری و صحیح مسلم و مسند احمد بن حنبل) چنین است: «انكم سترون ربكم كما ترون هذاالقمر» (ص ۳۹) .
۱۸) شوارق الالهام (پیشین) ص ۱۱ و ۱۲.
پینوشتها:
۱) الشواهد الربوبیهٔ به تصحیح استاد آشتیانی، ص ۱۴ و ۱۵.
۲) امور عامه اعراضی هستند كه ما به ازای خارجی ندارند، بلكه صرفا منشا انتزاع دارند. امكان، چیزی نیست كه د رخارجضمیمه موضوع بشود، بلكه از راه تحلیل ذهنی به دست میآید. و لذا سفیدی را محمول بالضمیمه و امكان را محمول بالضمیمه میگوئیم. اصطلاح عوارض تحلیلی و تركیبی هم در اینجا مناسب است.
۳) التعلیقات به تصحیح عبدالرحمان بدوی. نشر مكتب الاعلام الاسلامی قم، ص ۲۰.
۴) همان، ص ۶۱.
۵) الحكمهٔالمتعالیهٔ به تصحیح استاد حسنزاده آملی، ج۲، ص ۳۴۰.
۶) همان، ص ۳۴۱ تا ۳۴۷.
۷) نگاه كنید به الشواهدالربوبیهٔ، ص ۱۵ و ۱۶.
۸) الالهیات من كتاب الشفاء، المقاله، ج۱، الفصل/ ۲، ص ۲۴ به تصحیح استاد حسنزاده آملی.
۹) شوارق الالهام، چاپ و نشر مكتبه فارابی، ص ۱۱.
۱۰) همان ماخذ.
۱۱) الالهیات من الشفاء، (پیشین) ص ۴۶۰ تا ۴۶۲، المقاله ۹، الفصل ۸.
۱۲) همان مدرك، ص ۴۶۲.
۱۳) همان.
۱۴) الاشارات و التنبیهات، النمط ۵، آخرین عبارت از آخرین فصل.
۱۵) همان، از شرح خواجه.
۱۶) شوارق الالهام (پیشین)، ص ۱۱.
۱۷) رجوع شود به كتاب رؤیت ماه در آسمان از نصرالله پورجوادی كه به بررسی تاریخی مساله لقاءالله در كلام و تصوف پرداخته است. او میگوید: روایت مشهور این حدیث كه در بسیاری از كتب حدیث و كلام نقل شده است (از جمله صحیح بخاری و صحیح مسلم و مسند احمد بن حنبل) چنین است: «انكم سترون ربكم كما ترون هذاالقمر» (ص ۳۹) .
۱۸) شوارق الالهام (پیشین) ص ۱۱ و ۱۲.
منبع : بلاغ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست