پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا
فرزندان قربانی برقراری تعادل روانی والدین
جایگاه فرزند در نهاد ارزشمند خانواده، از ویژگی خاصی برخوردار است و همانطور که فرزند وظایفی در قبال پدر و مادر خود در تربیت دینی و فرهنگ ما دارد، پدر و مادر نیز در برابر فرزند وظایف و مسئولیتهایی دارند که اجرای آن بر هر اولیایی واجب است؛ اما گاه بر اثر به هم ریختن برخی نظمها و قانونهای گذشته و تغییرات رفتاری و آموزشی، این وظایف نیز دستخوش تغییر و تحولات مختلفی شده است از جمله آن که در برخی خانوادهها بر اثر توجه بیش از حد به فرزند و رسیدگی به خواستههای او فرزند محوری حاکم شده است. وقتی فرزند خود را در خانواده دارای جایگاهی میبیند که برآوردن خواستههایش بر هر اصلی مقدم میشود از راه تربیت صحیح دور افتاده و عواقب ناگواری هم نصیب خود و هم جامعهای میشود که خود روزی درآن قدم خواهد گذاشت. گشسب بانو فضلی، روانشناس و مشاور در گفتوگویی عواقب فرزند محوری در خانواده را تشریح کرده و معتقد است توجه بیش از حد به خواستههای کودک و تشویق او خارج از چارچوبهای معمولی باعث متوقع و بیمسئولیت شدن فرزند درآینده میشود. وی همچنین تشویق بیش از حد کودک را مجاز نمیداند و معتقد است: در آینده تشویق که یکی از بهترین راههای تربیت کودک است بر اثر تکرار اثر خود را از دست میدهد و با تشویق زیاد به مرور فرزند را با شخصیتی متوقع و به عبارتی باج خور پرورش میدهیم و مادام که او را تشویق میکنیم به نحوهای که دلخواه ماست عمل میکند و با قطع پاداشهای ما او به اصل خود باز خواهد گشت. در این گفتو گو نوع خانوادههایی که رای و خواسته فرزندان محور اصلی رفتارهای آنهاست تشریح شده است.
- در ابتدا تعریفی از جایگاه فرزند و افراد و نهادهای تاثیرگذار بر شکلگیری شخصیت او ارائه کنید.فرزند یک نعمت خداوندی است که اثری مستقیم و نقشی اساسی در تشکیل نهادی به نام خانواده دارد و جایگاه او چنان مهم و ویژه است که خداوند در اسلام حق و حقوق خاصی برای فرزندان و امر تعلیم و تربیت آنان قائل شده است و بر این عضو مهم در قانون خانواده، بعد از محیطی که در آن پرورش مییابد و خانواده نام دارد، مدرسه و در آخر هم اجتماع تاثیر فراوانی دارد؛ اما با همه این اوصاف نقش خانواده و نحوه تربیت فرزند از سوی مادر و پدر اثر گذارترین و مهمترین نقش است. فرزند از چنان جایگاه والایی برخوردار است که در تربیت اسلامی و در فرهنگ ما به کرات توصیه شده است که نباید مورد آزار واذیت قرار بگیرد، این موجود ضعیف و آسیب پذیر به هر نحوی اگر در خانواده، مدرسه واجتماع مورد اذیت و آزار قرار بگیرد قابل دفاع است.
- برای تربیت صحیح و اصولی فرزندان، پدر مادر از چه روشهایی میتوانند استفاده کنند؟
* به طور کلی در خانودهها روشهای متفاوتی برای تربیت فرزند وجود دارد و اگر بخواهیم به اجماع به آن نگاه کنیم سه نوع روش تربیتی وجود دارد که میتوان به طور خلاصه این روشها را تشریح کرد. اول این که برخی خانوادهها از روش تنبیه استفاده میکنند که این روش بیشتر در قدیم رایج بود و همه شاهد عواقب بد آن هستیم.
تنبیه به روشهای مختلف بود، آزار جسمانی مثل کتک زدن یا آزار روحی مثل تحقیر، پرخاشگری، فحاشی و ... که همه اثرات سوء داشت و باعث میشود که فرزند دروغگو، ریاکار و حیلهگر پرورش بیابد.همه میدانیم که وقتی فرزند تحقیر شود اعتماد به نفسش را از دست میدهد، لجباز میشود، تبدیل به موجودی بیاراده و افسرده میشود یا این که این نوع برخورد با او سبب میشد که او خود آزار یا دیگر آزار باشد. نوع دیگر فرزند محوری است که به نوعی کودک در مرکز توجهات پدر و مادر قرار میگیرد و بر اثر همین توجه بیش از حد از تعلیم و تربیت واقعی دور میافتد. فرزند در این نوع خانوادهها با کوچکترین حرکتی تشویق میشود و به مرور این تشویق بر اثر تکرار نا به جا اثر خود را از دست میدهد و فرزند تبدیل به فردی متوقع، رشوهخوار و باجگیر تبدیل می شود.
رفتار فرزندان در این نوع خانوادهها مادام که با تشویق و جایزه همراه باشد مطلوب پدر و مادر است و به محض این که اعطای جایزه به او و تشویقها قطع می شود او به اصل خود باز میگردد.
روش سوم تربیت نوع تربیت تفاهم است. در این نوع تربیت هم مسئله تشویق و هم تنبیه در جای خود اجرا میشود؛ اما اینجا تنبیه به معنی آزار جسمی و روحی کودک نیست، بلکه به معنی قطع تشویق است.فرزند برای رشد و تربیت سالم به تشویق نیاز دارد و برای آگاهی از برخی رفتارهای غلط باید تنبیه شود. با این مثال شاید بتوان دقیقتر بحث کرد که کودک برای آگاهی از برنامه درسی خود و رعایت نظم در خانه باید ساعاتی را به مرور درسها و ساعاتی را به تفریح بگذارند. حال اگر از این نظم اطاعت نکرد خانواده میتواند با محروم ساختن وی از ساعات تفریح لزوم اجرای نظم در خانه را به او یاد بدهند.
- فواید تربیت همراه با تشویق و تنبیه چیست؟
* در این نوع تربیت فرزند مسئولیتپذیر بار میآید، میداند تکلیفش چیست و این تکلیف در هر زمان چه معنایی دارد. اسلام میگوید «حق و تکلیف»، یعنی هر انسانی در برابر جامعه یک وظیفه دارد و جامعه باید برای او حقی قائل شود و بر عکس درک این موقعیت در فرد زمانی شکل میگیرد که از تربیت صحیح برخوردار باشد.
- علت این که در برخی خانوادهها درست بر عکس گذشته فرزند جایگاه اصلی را پیدا کرده است چیست و چرا در برخی خانوادهها فرزند محوری حاکم است.
- خب در گذشته کودک فلک میشد، انواع تحقیرها و تنبیههای روحی – روانی را تحمل میکرد و از تشویق هم خبری نبود، با گذشت زمان و رشد وسایل ارتباط جمعی کمکم فرزند از انزوای تحقیر و کنج عزلت بیرون آمد و جایگاه خود را پیدا کرد؛ اما متاسفانه امروزه شاهد آن هستیم که این جابهجایی همچنان بر قوت خویش باقی است و خانوادهها برای پاک کردن گذشتههای خود و رفتارهایی که با آنان میشد سعی در جبران بیش از حد آن برای فرزندان خود دارند و میبینیم که تامین خواستههای غیرضروری فرزندان به صورت یک امر واجب و تا حد چشم و همچشمی بین خانوادهها گسترش پیدا کرده است.
- عوامل دیگر به غیر از جبران گذشته در شکلگیری فرزند محوری در خانوادهها چیست؟
* عوامل دیگری مثل جابهجایی ارزشها، رشد اقتصادی جامعه، تغییر و تحولات دنیای سنتی به صنعتی هم باعث میشود که فرزندان را با توجه بیش از حد قربانی خواستههای خود بکنیم.
امروزه تامین مایحتاج کودکان در برخی خانوادهها بر خرید ضروریات دیگر زندگی ارجحیت پیدا کرده است و همان طور که پیشتر گفتم اینها عواقب ناگواری برای آینده فرزند دلبند ما خواهد داشت.
فرزندی که امروزه در خانواده هر چه بخواهد سریعا برایش تهیه میشود، نمیتواند فردی مسئولیتپذیر در آینده بشود همان طور که در قدیم تنبیهها و تحقیرها نتوانست راهی به تربیت صحیح داشته باشد.
- پس میتوان چنین نتیجهگیری کرد که امروزه فرزندان قربانی برقراری تعادل روانی از سوی اولیا خود هستند.
* البته نه همه فرزندان. در بسیاری از خانوادهها هنوز ارزشها بر سر جای خود باقی است. فرزند دارای مسئولیتها و وظایفی است و پدر و مادر میدانند کی و چگونه او را تشویق کنند یا برای تامین خواستههایش تلاش کنند؛ اما متاسفانه در بسیاری خانوادهها بر اثر تبلیغات غلط و همانطور که گفتم حسادت یا چشم و همچشمی توجه به فرزند به صورت یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر شده است و مادام که چنین باشد ما نمیتوانیم توقع داشتن جامعهای سالم با افرادی مسئولیتپذیر در آینده را داشته باشیم.
- عواقب دیگر توجه بیش از حد به خواستههای فرزند چیست؟
فرزند وقتی بیش از حد در کانون توجه قرار بگیرد، از واقعیت زندگی دور میافتد، نمیتواند به خودشکوفایی برسد، دچار کمالگرایی میشود و هیچ چیز او را به رضایت نمیرساند و در نتیجه دچار پوچی میشود. اینها عواقب فردی این نوع تربیت بود.
جامعه نیز از چنین آفتی دور نخواهد بود، افراد بیمسئولیت در آینده اعضای جامعهای خواهند بود که برای رسیدن به اهداف خود نیاز به وحدت دارد. این جامعه دچار گسست میشود و نمیتواند برای دستیابی به اهداف خود مطابق با جوامع پیشرفته حرکت کند.
- راهحلی که پیشنهاد میکنید، چیست؟
* یکی این که از تجملگرایی پرهیز کنیم، از تشریفات ظاهری کم کنیم، ذهنیت بچهها را معطوف به ارزشهای فرهنگی بکنیم. فقط در فکر پرورش جسم آنها نباشیم و در رشد روح و روان آنها هم تلاش کنیم و به طور کلی با توسعه و رشد معناگرایی میتوان به تدریج نگاهها و توجهات فرزندان را – با وجود تبلیغات و موج گستردهای که در جامعه ایجاد شده – به معنا و درون زندگی معطوف کنیم.
- در ابتدا تعریفی از جایگاه فرزند و افراد و نهادهای تاثیرگذار بر شکلگیری شخصیت او ارائه کنید.فرزند یک نعمت خداوندی است که اثری مستقیم و نقشی اساسی در تشکیل نهادی به نام خانواده دارد و جایگاه او چنان مهم و ویژه است که خداوند در اسلام حق و حقوق خاصی برای فرزندان و امر تعلیم و تربیت آنان قائل شده است و بر این عضو مهم در قانون خانواده، بعد از محیطی که در آن پرورش مییابد و خانواده نام دارد، مدرسه و در آخر هم اجتماع تاثیر فراوانی دارد؛ اما با همه این اوصاف نقش خانواده و نحوه تربیت فرزند از سوی مادر و پدر اثر گذارترین و مهمترین نقش است. فرزند از چنان جایگاه والایی برخوردار است که در تربیت اسلامی و در فرهنگ ما به کرات توصیه شده است که نباید مورد آزار واذیت قرار بگیرد، این موجود ضعیف و آسیب پذیر به هر نحوی اگر در خانواده، مدرسه واجتماع مورد اذیت و آزار قرار بگیرد قابل دفاع است.
- برای تربیت صحیح و اصولی فرزندان، پدر مادر از چه روشهایی میتوانند استفاده کنند؟
* به طور کلی در خانودهها روشهای متفاوتی برای تربیت فرزند وجود دارد و اگر بخواهیم به اجماع به آن نگاه کنیم سه نوع روش تربیتی وجود دارد که میتوان به طور خلاصه این روشها را تشریح کرد. اول این که برخی خانوادهها از روش تنبیه استفاده میکنند که این روش بیشتر در قدیم رایج بود و همه شاهد عواقب بد آن هستیم.
تنبیه به روشهای مختلف بود، آزار جسمانی مثل کتک زدن یا آزار روحی مثل تحقیر، پرخاشگری، فحاشی و ... که همه اثرات سوء داشت و باعث میشود که فرزند دروغگو، ریاکار و حیلهگر پرورش بیابد.همه میدانیم که وقتی فرزند تحقیر شود اعتماد به نفسش را از دست میدهد، لجباز میشود، تبدیل به موجودی بیاراده و افسرده میشود یا این که این نوع برخورد با او سبب میشد که او خود آزار یا دیگر آزار باشد. نوع دیگر فرزند محوری است که به نوعی کودک در مرکز توجهات پدر و مادر قرار میگیرد و بر اثر همین توجه بیش از حد از تعلیم و تربیت واقعی دور میافتد. فرزند در این نوع خانوادهها با کوچکترین حرکتی تشویق میشود و به مرور این تشویق بر اثر تکرار نا به جا اثر خود را از دست میدهد و فرزند تبدیل به فردی متوقع، رشوهخوار و باجگیر تبدیل می شود.
رفتار فرزندان در این نوع خانوادهها مادام که با تشویق و جایزه همراه باشد مطلوب پدر و مادر است و به محض این که اعطای جایزه به او و تشویقها قطع می شود او به اصل خود باز میگردد.
روش سوم تربیت نوع تربیت تفاهم است. در این نوع تربیت هم مسئله تشویق و هم تنبیه در جای خود اجرا میشود؛ اما اینجا تنبیه به معنی آزار جسمی و روحی کودک نیست، بلکه به معنی قطع تشویق است.فرزند برای رشد و تربیت سالم به تشویق نیاز دارد و برای آگاهی از برخی رفتارهای غلط باید تنبیه شود. با این مثال شاید بتوان دقیقتر بحث کرد که کودک برای آگاهی از برنامه درسی خود و رعایت نظم در خانه باید ساعاتی را به مرور درسها و ساعاتی را به تفریح بگذارند. حال اگر از این نظم اطاعت نکرد خانواده میتواند با محروم ساختن وی از ساعات تفریح لزوم اجرای نظم در خانه را به او یاد بدهند.
- فواید تربیت همراه با تشویق و تنبیه چیست؟
* در این نوع تربیت فرزند مسئولیتپذیر بار میآید، میداند تکلیفش چیست و این تکلیف در هر زمان چه معنایی دارد. اسلام میگوید «حق و تکلیف»، یعنی هر انسانی در برابر جامعه یک وظیفه دارد و جامعه باید برای او حقی قائل شود و بر عکس درک این موقعیت در فرد زمانی شکل میگیرد که از تربیت صحیح برخوردار باشد.
- علت این که در برخی خانوادهها درست بر عکس گذشته فرزند جایگاه اصلی را پیدا کرده است چیست و چرا در برخی خانوادهها فرزند محوری حاکم است.
- خب در گذشته کودک فلک میشد، انواع تحقیرها و تنبیههای روحی – روانی را تحمل میکرد و از تشویق هم خبری نبود، با گذشت زمان و رشد وسایل ارتباط جمعی کمکم فرزند از انزوای تحقیر و کنج عزلت بیرون آمد و جایگاه خود را پیدا کرد؛ اما متاسفانه امروزه شاهد آن هستیم که این جابهجایی همچنان بر قوت خویش باقی است و خانوادهها برای پاک کردن گذشتههای خود و رفتارهایی که با آنان میشد سعی در جبران بیش از حد آن برای فرزندان خود دارند و میبینیم که تامین خواستههای غیرضروری فرزندان به صورت یک امر واجب و تا حد چشم و همچشمی بین خانوادهها گسترش پیدا کرده است.
- عوامل دیگر به غیر از جبران گذشته در شکلگیری فرزند محوری در خانوادهها چیست؟
* عوامل دیگری مثل جابهجایی ارزشها، رشد اقتصادی جامعه، تغییر و تحولات دنیای سنتی به صنعتی هم باعث میشود که فرزندان را با توجه بیش از حد قربانی خواستههای خود بکنیم.
امروزه تامین مایحتاج کودکان در برخی خانوادهها بر خرید ضروریات دیگر زندگی ارجحیت پیدا کرده است و همان طور که پیشتر گفتم اینها عواقب ناگواری برای آینده فرزند دلبند ما خواهد داشت.
فرزندی که امروزه در خانواده هر چه بخواهد سریعا برایش تهیه میشود، نمیتواند فردی مسئولیتپذیر در آینده بشود همان طور که در قدیم تنبیهها و تحقیرها نتوانست راهی به تربیت صحیح داشته باشد.
- پس میتوان چنین نتیجهگیری کرد که امروزه فرزندان قربانی برقراری تعادل روانی از سوی اولیا خود هستند.
* البته نه همه فرزندان. در بسیاری از خانوادهها هنوز ارزشها بر سر جای خود باقی است. فرزند دارای مسئولیتها و وظایفی است و پدر و مادر میدانند کی و چگونه او را تشویق کنند یا برای تامین خواستههایش تلاش کنند؛ اما متاسفانه در بسیاری خانوادهها بر اثر تبلیغات غلط و همانطور که گفتم حسادت یا چشم و همچشمی توجه به فرزند به صورت یک امر ضروری و اجتناب ناپذیر شده است و مادام که چنین باشد ما نمیتوانیم توقع داشتن جامعهای سالم با افرادی مسئولیتپذیر در آینده را داشته باشیم.
- عواقب دیگر توجه بیش از حد به خواستههای فرزند چیست؟
فرزند وقتی بیش از حد در کانون توجه قرار بگیرد، از واقعیت زندگی دور میافتد، نمیتواند به خودشکوفایی برسد، دچار کمالگرایی میشود و هیچ چیز او را به رضایت نمیرساند و در نتیجه دچار پوچی میشود. اینها عواقب فردی این نوع تربیت بود.
جامعه نیز از چنین آفتی دور نخواهد بود، افراد بیمسئولیت در آینده اعضای جامعهای خواهند بود که برای رسیدن به اهداف خود نیاز به وحدت دارد. این جامعه دچار گسست میشود و نمیتواند برای دستیابی به اهداف خود مطابق با جوامع پیشرفته حرکت کند.
- راهحلی که پیشنهاد میکنید، چیست؟
* یکی این که از تجملگرایی پرهیز کنیم، از تشریفات ظاهری کم کنیم، ذهنیت بچهها را معطوف به ارزشهای فرهنگی بکنیم. فقط در فکر پرورش جسم آنها نباشیم و در رشد روح و روان آنها هم تلاش کنیم و به طور کلی با توسعه و رشد معناگرایی میتوان به تدریج نگاهها و توجهات فرزندان را – با وجود تبلیغات و موج گستردهای که در جامعه ایجاد شده – به معنا و درون زندگی معطوف کنیم.
منبع : IranSport
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست