چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
کارنامه نظری مواجهه علما با تجدد و نظام پارلمانتاریسم در عصر مشروطیت
بدون داشتن بنیادی استوار در معرفت سیاسی، نمیتوان انتظار داشت، پرچمداران یك تمدن بتوانند در برابر تمدن دیگر مقاومت نمایند. تغافل یا بیتوجهی جریان منورالفكری به غنای قانونی و حقوقی اسلام، باعث شده است كه تاریخنگاری سیاسی بر این اساس بنیانگذاری شود كه «قانون» ارمغان بیبدیل از غرب بوده و هیچ بویی از رایحه آن به مشام ایران استبداد زده نرسیده است.
مقاله حاضر به بیان روحیه حاكم بر اندیشمندان مسلمان و تلاش فكری علمای شیعه برای نظامسازی و مواجهه با تجدد و نظام پارلمانتاریسم در عصر مشروطیت پرداخته و مباحث آن بر محورهایی چون راهبردهای مواجهه با مدرنیته و امثال آن استوار شده است.
روحیه حاكم بر اندیشمندان مسلمان به ویژه علما و روحانیت، در سده اخیر، در مواجهه با تمدّن جدید، به هیچ وجه قابل مقایسه با روحیه حاكم بر جریان منوّرالفكری نبوده است; چه آن كه اینان از خاستگاه فكریِ غنی و با ثباتی برخوردار بودهاند و مواجهه ایشان با نظام سیاسی جدید، به ویژه نظام مشروطه و پارلمانتاریسم بر این اساس رقم خورده است.
نوشتار حاضر به بررسی عینی این امر، با تكیه بر رسائل سیاسی علمای عصر مشروطه، میپردازد. با این توضیح كه تحلیل كلّی نوشتار حاضر، كه درباره كارنامه نظریِ مواجهه علم و روحانیت است، محدود به مواجهه با نظام پارلمانتاریسم نیست، بلكه درباره مواجهه آنان با كلیّت تجدّد است; اما مسأله پارلمانتاریسم به عنوان مصداق خاص آن، مورد توجه بیشتری قرار گرفته است.
در بخشهای آینده به تبیین ابعاد این مسأله، در مواجهه علمای مشروطهخواه دینباور و مشروعهخواهان خواهیم پرداخت.
۱. از «نظام معرفت دینی» تا «نظام سازی سیاسی»
بدون داشتن بنیادی استوار در معرفت سیاسی، نمیتوان انتظار داشت كه پرچمداران یك تمدن، بتوانند در برابر تمدّن دیگر مقاومت كنند. اندیشمندان مسلمان در دوران معاصر، هنگامی كه با تمدّن توسعهیافته غربی مواجه شدند، در تلاش بودند تا از پایگاه مستقل خویش به فراوردههای تمدّنی غرب بنگرند. روشن است كه محوریترین مؤلفه در این زمینه، جامعیت قوانین الهی اسلام و لزوم محوریت آن در قانونگذاری و برنامهریزی بود كه آنان را در نحوه برخورد با تمدن غرب راهنمایی میكرد. این گونه مواجهه را میتوان در گرایشهای مختلف سیاسی مشاهده كرد. هم مشروطهخواهان دینباور این نكته را مدّنظر دارند و هم مشروعهخواهان.
بدیهی است هر دولتی (به معنای عام) كه دارای چهار عنصر جمعیت، سرزمین، حكومت و حاكمیت است، نیازمند ضوابطی برای اداره امور خود، برای رسیدن به تمدّن مطلوب خود میباشد. گزینش كیفیت و سطح دقت این ضوابط، وابسته به وضعیت زمانی و مكانی ویژهای است كه بر هر دولتی حكمفرماست.
به هر حال، گذشته از ساختار حكومتی كه هر جامعه برای خود، به انتخاب یا اجبار، برگزیده است، قانون (ولو به شكل نامدون)۱ امری نیست كه از آن گریزی باشد و لذا مرجعی برای امر قانونگذاری و مشروعیتدهی به آن نیاز است. تنها مسألهای كه در تغییرات اجتماعی، مورد توجه قرار میگیرد، بازنویسی قانون بر اساس معیارهای جدید و احیاناً ب مرجعیت جدیدی برای مشروعیتدهی به قوانین است.
اكنون اگر از این زاویه به چگونگی مطرح شدن مسأله قانونگذاری و مشروعیتیابی آن در دوره مشروطه نگاه كنیم، میتوانیم از سطح به عمق راه یافته و قضاوت شفافتری از جریانات مشروطه داشته باشیم.
باتوجه به مقدمهای كه گذشت، در مییابیم كه اهمیت قانون و قانونگذاری امری نیست كه در ایران پیش از مشروطه سابقه نداشته باشد، بلكه تنها كیفیت و چگونگی آن مورد چالش قرار گرفته است. این امر زمانی روشنتر خواهد شد كه جایگاه عملی قوانین اسلام در مقایسه با قوانین خودساخته اروپای مسیحی را در نظر آوریم و نقش روحانیت و در رأس آنان، جایگاه مجتهدین و مراجع تقلید را فراموش نكنیم.
تغافل یا بیتوجهیِ جریان منوّرالفكری به غنای قانونی و حقوقی اسلام، باعث شده است كه تاریخنگاری سیاسی بر این اساس بنیانگذاری شود كه: «قانون» ارمغانی بیبدیل از غرب بوده و ایرانِ استبداد زده هیچ بویی از رایحه آن به مشامش نرسیده است، غافل از آن كه اشكال اساسی در عدم التزام حاكمان مسلمان به قوانین شفاف و جامع اسلامی بود كه گریبان ایران و ایرانیان را گرفته، میفشرد. از جانب دیگر، رویكرد بسیاری از فعالان روشن ضمیر در عرصه سیاسی، بر این باور استوار بود كه بنیان قانونگرایی، كه آنها بهدنبالش بودهاند، در اسلام بنیانی محكمتر از قانونگرایی مغربزمین دارد و تنها از این جهت به آن اقلیم نظر داشتند كه توانستهاند تجربهای موفقتر از خود در اجرای قانون (هر چند قانون انسانمدارانه و پر نقصشان) داشته باشند، والا ترجیحی برای بنیان قانون آنان بر بنیان قانون خود نمیدیدند.
البته یكی از عوامل موفقیت ایشان در این تجربه موفق را، مكانیزم، قالبها و ضوابط خاصی میدانستند كه برای اجرای قوانین خود برگزیدهاند و لازم میدیدند عناصری از این امور را، كه متناسب با فلسفه سیاسی خود و وضعیت آن روز ایران بود، اقتباس نمایند، البته اقتباسی كه جهتدهیِ آنان را در برنداشته باشد. همان گونه كه در این امر فراموش نمیكردند در پردازش نظام و روش برنامهای خود، تجربههای موفق و گاه مشابه با تجارب غرب را در كارنامه اسلام و مسلمانان داشتهاند و این نگاهشان به برخی تجارب موفق غرب، به معنای فراموشی اصالت اندیشه و استقلال فكری ایشان نبود.
گذشته از تلاش فكری علمای شیعه در عصر مشروطه برای نظامسازی، خودباختگی منورّالفكران غربباور و تلاشهای تبلیغی آنان نیز موجب شد كه علمای عصر مشروطه به شكلی خاص در وادی بحث از كیفیت مشروعیت قانونگذاری (اندیشه سیاسی) بیفتند، حال آن كه كار اجتهادی ایشان بر مبنای خاصی از نظام تقنین (استنباط احكامالله) استوار بود و نباید فراموش كرد كه بسیاری از مسائل چالش آفرین در این مورد، در میان علما (گذشته از مباحث صرف سیاسی و دیدگاه احیاناً متفاوت ایشان در مورد بسیاری از رجال و جریانات مطرح جامعه) مربوط به اندیشه سیاسی ایشان - كه از بنیانی مشترك مایه میگرفت - نبود، بلكه مربوط به كیفیت بنیان نهادن نظام سیاسی مطلوب و در واقع نوعی برنامهریزی مناسب ب زمان بود كه در خدمت پیاده شدن احكام آسمانی اسلام باشد.
به هر حال، بنیاد معرفت و حركت سیاسی علمای مشروطهطلب و مشروعهخواه، بر اساس نگاهی خاص به آموزههای اسلامی شكل گرفته بود كه ثبات، جامعیت و برتری آنها، محور اصلی نگاه آنان بود.
۱. از همین رو بود كه شیخ فضلالله نوری، مبنای سیاست را توجه به خاستگاه و اصالت قوانین اسلامی میدانست و برتری آموزههای اسلامی را متذكر میشد:
«بهترین قوانین، قانون الهی است... و بحمداللّه ما طایفه امامیه بهترین و كاملترین قوانین الهی را در دست داریم. ... این قانون الهیِ ما، مخصوص به عبادات نیست، بلكه حكم جمیع مواد سیاسیه را بر وجه اكمل و اوفی داراست; حتی ارش الخدش.... اگر كسی را گمان آن باشد كه مقتضیات عصر، تغییر دهنده بعض مواد آن قانون الهی است یا مكمّل آن است، چنین كس هم، از عقاید اسلامی خاتم انبیا است و قانون او ختم]پیغمبر م(ص)[خارج است; به جهت آن كه قوانیناست.»۲
طبیعی است كسانی كه از نظر فكری وامدار نحلههای فلسفی جدید و گوناگون غرب بودند، برایشان خاستگاهی جز لیبرالیسم و اومانیسمِ برآمده از روح ضدّ دینی عصر جدید نمیتوان یافت. علیرغم آن كه افراد بسیاری در غرب تجدّدگرا بودند كه حجیّت دین را انكار نكرده و همواره در برابر الحادگرایان مقاومت داشتهاند،۳ اما همانها نیز نمیتوانستند در عرصه اجتماع، مبنایی برای حقوق و قانونگذاری بنیاندینی قوی داشته باشند; چرا كه اصالتاً مسیحیّتی كه قرنها بر اروپا حكم رانده بود، احكام حقوقی برآمده از دین، به معنای تمام كلمه نداشت و اگر دخالتی دینی هم مطرح بود، تنها دخالت ارباب كلیسا در زمینه مسائل اجتماع و صرفاً مصلحتسنجیها و استحساناتی را شامل میشد كه ایشان از جانب خود مطرح میكردند و در واقع روحانیت مسیحی نهادی بود كه در كنار دیگر نهادهای اجتماعی رشد كرد و ابعادی از حاكمیت را به خود اختصاص داد، نه آن كه متن عهد جدید مشتمل بر آموزههای حقوقی خاصی باشد.
همین مطلب یكی از اشكالاتی بود كه شیخ فضل الله نوری به آن پرداخت (و این اشكال از طرف بسیاری از اندیشمندان فرزانه و غیر مرعوبِ غرب طرح میشد)۴ و در واقع غربگرایان را خلع سلاح میكرد:
«امروز میبینیم در مجلس شورا، كتب قانونیِ پارلمنت فرنگ را آورده و در دایره احتیاج، به قانون توسعه قائل شدهاند، غافل از اینكه ملل اروپا شریعت مدونه نداشتهاند، لهذا برای هر عنوان نظامنامهای نگاشتهاند و در موقع اجرا گذاشتهاند و ما اهل اسلام شریعتی داریم آسمانی و جاودانی كه از بس متین و صحیح و كامل و مستحكم است، نسخ برنمیدارد. صادع آن شریعت، در هر موضوع حكمی و برای هر موقع تكلیفی مقرر فرموده است. پس حاجت ما مردم ایران بهوضع قانون منحصر است در كارهای سلطنتی.»۵
۲. مرحوم محلاتی، عالم مشروطهخواه و دینباور برجسته نجف، از نخستین كسانی است كه در حمایت مشروطه به نگارش روی آورد و مورد تأیید كسانی مانند آخوند خراسانی قرار گرفت. وی، به رغم آنكه علما را به غوررسی و تعلیم و تعلّم علوم سیاسی و قاعدتاً به مطالعه اندیشههای غربی ترغیب میكند، دچار مرعوبیت فكری نشده و بنیان مرصوصی را كه اسلام در اختیار مسلمانان قرار داده است، یادآور میشود و «اكمل و اتقن و اتم و اوفی» بودن سیاسات اسلامیه را متذكر شده، دیگران را به «عین الیقین» خوشهچین خرمن آموزههای اسلامی میخواند:
«جمیع احكام كبرویه و واجبات كلیه اسلامیه، از هر گونه تغییر و تبدیل مصون و محفوظ است و الی یومالقیامه باقی و برقرار خواهد بود.»۶
«پس تكلیف واجبیِ حتمیِ علما در این دوره، غیر از این نباشد كه از رجال استبداد و خیالات استبدادیه چشم بپوشند و به اخوان سیاسیون مملكت همدست شده قواعد تمدن و سیاسیات منظمه را با مراعات تطبیق آنها به سیاسیات حقه اسلامیه و مدنیات حقانیت كه در كتاب و سنت مبیّن شده، جاری و معمول دارند. در ادامه «احاطه به علوم سیاسیه و شعب و شؤون آن» و نیز «غوررسی در آیات كتابیه و آثار نبویه و نشر سیاسات كتاب و سنت در ما بین مردم» را از وظایف علما دانسته تا بر همگان معلوم شود كه «سیاسات اسلامیه اكمل و اتقن و اتم و اوفی است.»۷
۳. صاحب كشفالمراد بهگونهای زیبا، باتوجه به یكی از بنیانیترین اندیشههای غربشناسانه، اساس نیاز غرب به قانونگذاری گسترده و بینیاز اسلام از این نوع قانونگذاری را محور تحلیل خود و نقد افراط در قانونگذاری (و مشروطهخواهیای كه بر این اساس باشد) قرار میدهند:
«... بلی این مطالب، نسبت به فرانسه و انگلیس و سایر دول، غیر از اسلام درست میآید; زیرا كه دول روی زمین، یا طبیعی یا مسیحی و یا بتپرست میباشند و هیچ یك از اینها، كتاب آسمانی، كه مشتمل بر تفصیل احكام حدود و سیاسات و مواریث و معاملات باشند، ندارند، بلكه لابدند كه جمعی از عقلا و علمای آنه جمع شده به مشورت و صلاحبینی همدیگر قانونی برای اصلاح امر دنیایشان وضع كنند و اگر خطایی و یا منقصتی بینند به تدریج زمان و به مقتضای عصر به اصلاحش كوشند. بلی طایفه یهود احكام تورات دارند، اما دولت ندارند و ام زمره مسیحی اگر چه كتاب آسمانی كه انجیل باشد دارند، لیك ناظر به تزكیه اخلاق است، مشتمل به فروعات معاملات و سیاسات نیست.»۸
«حاصل كلام و فَذلَكه مرام آن كه، در دول مشروطه روی زمین، چون احكام الهیه وافی و كافی به وقایع جزئیه و سیاسیه مدنیه، در میان خود ندارند لابدند مجلس پارلمنت مركب از عقلا و علما ترتیب دهند و صلاح مُلك و ملت را به اكثریت آرأ دست آرند. ... اما ما اهل اسلام و ایمان، چون احكام شرعیه وافی و كافی داریم، ... بلی عیبی كه داریم این است كه عمل مطابق با قول نیست...»۹
دین، كه در تعریف خاصی از آن، اصلاً به عنوان «فرانهاد» میباشد، در دنیای مسیحیت مصداقی برای آن نمیتوان یافت; چرا كه به عنوان نمونه، از چنان غنای حقوقی برخوردار نبوده است كه بتواند جز به صورتی اخلاقی - و آن هم تنها در حدّ برخی دستورالعملهای كلی - راهبری اجتماع و سیاست را به عهده بگیرد، لذا در ذات خود مبتنی بر گونهای از جدایی دین و سیاست بوده است; اما در عمل از تعامل خاص نهاد روحانیت و سیاست بهرهمند بوده است و این امر نیز، هم میتوانسته است دارای كاركردهای مثبت و هم كاركردهای منفی باشدكه خود بحث ویژهای را میطلبد، هر چند در رویكردِ پس از رنسانس، تنها به ابعاد منفی آن پرداختهاند.۴. مرحوم عبدالرسول مدنی كاشانی نیز در مقام تثبیت جایگاه مجلس قانونگذاری، میان اسلام و تمدّنی مانند غرب، همین تفكیك را قائل میشود:
«و این مجمع مركب از احرار باید نه از اشرار، و مذاكره آنها از حلیّت و حرمت و وجوب و كراهت و فساد و صحّت عملی یا عبادتی نیست، چه; واضع این احكام را جز خداوند ندانیم، بلكه در تدبیر امور مملكت و اجرای امور به مجرای قانون است. ... پس خوب معلوم شد كه ابداً «شورای ملّی» مداخله در این احكام نمیكند و حق مداخله ندارد و اگر مداخله كند، شما اطاعت نخواهی كرد،... بلیاگر مشروطه در دولتی غیر ملّی [= غیر مذهبی] باشد; یعنی مذهبی نداشته باشند، باید برای این امور[= معاملات]نیز قانون بگذارند.»۱۰
«و اُشهد الله قوانینی از قوانین محمدی كاملتر،كافیتر، پاكتر، جامعتر و معقولتر نیست و به همین جهت تصدیق نبوّت آن حضرت را میكنیم و چون برای ما ملّت ایران و همچنین عثمانی و بعضی دول دیگر، این قوانین صحیحه محكمه، كه اول قانون و محكمترین قوانین است، مادام كه قوانین مقدّسه حاكم مابود، نه شخص انسانی، متمدّنتر و با ثروتترین دول بودیم، محتاج به پارلماننبودیم و دول دیگر چون دارای چنین قوانینی نبودند، محتاج به عنوان «مشروطه» شدند تا بدین حیلت تحصیل قوانین صحیحه نمایند[ و ]فقط آن را حاكم خود شناسند. ...لهذا در آن دول، مجلس پارلمانی وضع كردند برای وضع قوانین صحیحه.»۱۱
۵. اندیشمندان روحانی فراوان دیگری; ازجمله مرحوم خلخالی در عصر مشروطه بر غنای حقوقی اسلام دست گذاشته و نحوه تقنین در امور سیاسی را برشمردهاند.۱۲
با این توضیح به راحتی میتوانیم دریابیم كسانی كه خاستگاه اندیشه آنها مغرب زمین بوده است، حتی در بهترین حالت - كه دینگرایی به سبك مسیحیت باشد - نیز نمیتوانند بستری برای قانونگذاری الهی برای آنان ترسیم نمایند و هر گونه قانونگذاری دینی را نوعیقانونگذاری بشری تمام عیار میدانستهاند و لذا بر اساس مشربهای مختلفی كهداشتهاند - اگر فرض سأ استفادههای شخصی و انگیزههای دنیوی را كنار بگذاریم - بهدنبال رهیافتهای بشریای بودهاند كه برآمده از تجربیات مغربزمین بوده است وپیشرفت مادی غرب را دلیل بر بطلان رهیافتهای دینی، و صحت رهیافتهای سكولار ولیبرال میدانستهاند.
۲. راهبردهای مواجهه با مدرنیته
بررسی شیوه برخورد و مواجهه روحانیت و علمای عصر مشروطه با تجدد و ابعاد مختلف آن، میتواند برای عصر حاضر درسآموز باشد.
بررسی تاریخی اندیشهورزی علمای عصر مشروطه نشان میدهد كه آنان عموماً نگاهی مطلق به فراوردههای تجدّد غربی نداشتهاند و حتی در مواردی نیز كه بهدنبال گونهای از اقتباس بودهاند، همواره دینباوری، بنیان اندیشهورزی آنان بوده است.در مجموع، گونهای خاص از اقتباس، مورد توجه آنان بوده است كه در قسمتهای آتی، عمدتاً به نحوه درسآموزی آنان از تجربه سیاسی مغرب زمین، بهویژه در زمینه پارلمانتاریسم، مشروطه وتفكیك قوا میپردازیم:
۲-۱. اقتباس از منظر علمای مشروطهخواه
عمدهترین نگاهی كه آنان داشتهاند، میتواند بر اساس این نگاه تحلیل شود كه عناصر و مؤلفههای تمدّنی، ماهیتی قالبی و ابزاری دارند و «دموكراسی به مثابه روش» شناخته شده و از دید آنان، در آن عصر، تا حد زیادی میتوانستند به عنوان ظرف و قالب برای مظروف اسلامی و غیر دینی، باشند. از جمله لوازم این زاویه دید، این است كه صاحبان آن، بر این نكته تأكید ورزند كه مشروطه با هر دین و آیینی سازگار بوده و در مقابل مخالفین ی ناقدین مشروطه، اقتضای شریعت هر كشوری را متذكر گردند و از این راه، به برخی نقدهای متوجه به نظام و آرمان مشروطیت، پاسخ گویند.
۱. برای نمونه، در اطلاعیه منسوب به مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم مازندرانی، این امر تجلی یافته است:
«و بعون الله تعالی و حسن تأییداته، همچنان كه مشروطیت و آزادی سایر دول و ملل عالم بر مذاهب رسمیه آن ممالك استوار است، همینطور در ایران هم بر اساس مذاهب جعفری، علی مشیّده السلام كاملاً استوار از خلل و پایدار خواهد بود. و هیچ صاحب غرض فاسد و مفسدی متمكن نخواهد بود كه، خدای نخواسته، خودی به میان اندازد و بر خلاف قوانین واحكام مذاهب جعفری، حكم قانونی جهل و زندقه و بدعتی احداث، و قانون اساسی و اصل مشروطیت ایران را نقض، و استبداد به شكل ملعون دیگر، به مراتب اشنع اراذل برپا نماید. و البته، اسلامپرستان مملكت و سرداران عظامملت، ایدهم الله تعالی، كه جانهای خود را در طریق این مقصد بزرگ اسلامی فدا نمودهاند، كاملاً مراقب و هرگز چنین استبداد ملعونی را تن درنخواهند داشت.»۱۳
۲. مرحوم محلاتی از برجستگان صاحب سخن و مشروطهخواه نجف، نیز در رساله خویش چنین رویكردی را به صورت تفصیلی، اتخاذ نموده است. وی نیز مانند دیگر اندیشمندان اصیل اسلامی، در تلاش بوده است تا راهبرد «اخذ با تصرف اسلامی - ایرانی» ر مبنای بهرهمندی از تجربه پارلمانتاریسم غربی قرار دهد. این امر بازتابهای مختلفی در سخنان وی دارد; چنانكه بر این اساس، مطلق بودن آزادی را اقتضای اصل مشروطیت ندانسته و خاستگاهی را كه برای تعیین دامنه آزادی، معرفی میكند، مذهب و قانون ویژه هر كشوری است. این تبیین، دو رویه دارد. از یك جهت، پاسخ به كسانی است كه آزادی را لازمه مشروطیت میدانستهاند كه البته قاعدتاً بسیاری از آنها میان لازمه عملی و نظری آن تفكیك قائل بوده و به نقد مشروطهگرایی و بهویژه مشروطهخواهان مورد مشاهده خویش میپرداختهاند. از جهت دیگر، به عنوان سلب بهانه از هرزهگرایانی میباشد كه اندیشه مشروطیت را بهانهای برای ترویج لاابالیگری قرار داده بودند. نگاه تفصیلی وی در این باره، نشان از تعمّقی دارد كهتنها نباید آن را در برابر اندیشه مشروعهخواهی قرار داد; بلكه باید آن را از نظر اندیشهورزی - فارغ از اختلاف نظر مصداقی كهحاصل از دوری امثال او ازصحنه تهران بود - در راستای همانخواست تأملخواهانه مشروعهخواهان ارزیابی نمود كه مخالف مطلقپذیری فرهنگ سیاسی غرب بودند:
«لازمه رها شدن از قید این رقیت و خلاصی از ذلّ این اسارت، آزادی اقلام و مطلق حركات و سكنات خلق است، در جلب منافع عامه و دفع مضار نوعیه از عامه ملت، و هر چه كه موجب عمران مملكت اسلامیه و قوت نوع مسلمین گردد، بدون این كه با مذهب آنها منافرت و منافاتی داشته باشد، و هذا هو معنی الحریْ التی هی القوام فی مشروطیْالسلطنْ، لاالحریْ عن القیود و النوامیس الالهیْ... خلاصه سخن آنكه همه مردم در ممالك حریت، از هرگونه تعدی، خلاص و آزادند، مگر آنچه مقتضای قانون آنها باشد و آن قانون به حسب خصوصیات ممالك و اختلاف مذاهب مختلف است.»۱۴
۳. توجه فوقالعاده به ضرورت پایبندی به شریعت، حاجآقا نورالله اصفهانی را نیز به این سو سوق داده است كه بر اساس ابزار و قالب شمردن نظام مشروطه - كه نقطه اتكای آن عنصر مجلس و نظام پارلمانی است - ، این نظام را در راستای احیای قوانین اسلام بازشناسد:
«غرض اصلی از مشروطیت، احیای قانون الهی و سنت نبوی است»۱۵ و «قانون مشروطه مطابق با قانون اسلام است.»۱۶
در سایه چنین نگرشی است كه حاج آقا نورالله، مشروطه را عین اسلام میداند:
«مشروطه عین اسلام است و اسلام همان مشروطه است و مشروطهخواهی، اسلامخواهی است.»۱۷
روشن است عینیّتی كه ایشان از آن سخن میرانند، بر این باور استوار میباشد كه «نظام مشروطیت» صرفاً قالبی است كه میتواند با بستر توحید و الحاد سازگار باشد و باورمندان به هر یك از دو مكتب فكری، این «قالب» را در راستای اهداف خویش بهكار گیرند. آشنایی ب ابعاد این مسأله در اندیشه حاج آقا نورالله، مستلزم توجه به عناصر مختلفی است كه در این راستا در رساله مكالمات مقیم و مسافر قابل توجهاند.
۴. مرحوم خلخالی از نخستین رسالهنویسان سیاسی و مشروطهخواه نجف، بهدنبال آن است كه رویكردی مناسب با زمان ارائه دهد كه از هرگونه افراط و تفریط بهدور باشد. وی، راهبرد «اخذ با تصرّف ایرانی - اسلامی» را تجویز میكند. وی افزون بر تأكید بر لزوم ملاحظه وضعیت فعلی ایران و طرح لزوم سیاست تدریجی در بسترسازی تمدّنی از طریق وضع قوانین، همانند دیگر علما و روحانیون اصیل، دامنه قانونگذاری را در جهت تمییز از نظام پارلمانتاریسم غربی، محدود به امور عرفی خوانده و بدین وسیله تمایزی بنیادین در ساختار نظام قانونگذاری ایران - و به تعبیر دقیقتر برنامهریزی - از ساختار پارلمانی غربی مینهد كه از منظر فلسفه حقوق اساسی میتوان آن را تجزیه ساختاری در نظام پارلمانی دانست كه بنیان این دو نظام بهظاهر مشابه را از یكدیگر كاملاً تفكیك میكند.۱۸
۵. سید نصرالله تقوی كه نماینده وعاظ و ذاكرین در دوره اول مجلس و عضو مستمر لژ بیداری ایرانیان بود، نگاه قالبی را صریحتر از بسیاری دیگر از علما یا روحانیون مشروطهخواه تبلیغ میكند و كاملاً میان مواد قانون و قالب قانونگذاری مرز مشخصی قائل میشود و تجربه قالب غربی را بسیار موفّق ارزیابی میكند.۱۹
۲-۲. راهبرد اقتباس از منظر علمای مشروعه خواه
مرحوم شیخ فضلالله نوری نیز از كسانی است كه از جهت نظری، نظام پارلمانتاریسم ر به مثابه روش و ابزاری، خنثی دانسته است; اما برخلاف علمای مشروطهخواه و دینباور - كه عملاً و بر اساس بینش و موضوعشناسی سیاسی خاص زمان و مكان خود، به خاطر دوری از صحنه مشروطهخواهی تهران و ایران، به همین اندازه اكتفا نموده و ساحت خارج از ذهن و عمل را همانند عالم نظر تصوّر كردهاند - او عالم واقعیت را نیز در نظر گرفته و بهرغم توجه به محاسن مشروطه (به معنای محدودیت قدرت) در مقام «تصرّف اسلامی - ایرانی» خاصی برآمد. شیخ فضلالله، با اتخاذ چنین راهبردی تلاش كرد مقاومت استواری را در برابر سیل تجدّد زدگی سامان دهد. همانگونه كه به دنبال نهادینه كردن این نهضتِ مقاومتِ اسلامی نیز بود و از ورای افقها، چشمی نیز به آینده داشت:
«... در این مدت مكرر گفته و باز میگویم، همه بدانید كه مرا در مشروطیت ومحدود بودن سلطنت... حرفی نیست. بلكه احدی نمیتواند موضوع را انكار كند و موقوف داشتن بعضی بدعتها لازم است. اصلاح امور مملكتی از قبیل مالیه و عدلیه و سایر ادارات لازم است كه تماماً محدود شود. اگر ما بخواهیم مملكت را مشروطه كنیم و سلطنت مستقله را محدود داریم و حقوقی برای دولت و تكلیفی برای وزرا معیّن نماییم، محققاً قانون اساسی و نظامنامه ودستورالعملها میخواهیم.»۲۰
در این «نهضت مقاومت اسلامی»، یكی از مؤثرترین اقدامات، «تصرّف» در عناصر وارداتی است; یعنی «صورت» اقتباسی جدید، باید «ماده»ای برای صورت دیگری قرار گیرد كه روح فرهنگ اسلامی در آن دمیده شده است; حال آنكه این نكته در اینجا مهم است كه بسیاری از مظاهر و عناصر تمدّن غرب - كه زاده روح انسانمحور آن بودهاند - نمیتوانند چندان در این فرایند شركت كنند. گذشته از آنكه میزان موفقیت در اخذ متصرّفانه نیز مسأله دیگری است كه نمیتوان سادهانگارانه از كنار آن گذشت.
پافشاری و ایستادگیِ بزرگمردانی چون شیخ فضلالله در برابر این اقتضائات جدید، وتلاش برای تصرّف اصلاحگرایانه در آییننامه این نهاد، میتوانست به فرجام امیدوار كنندهای برسد; ولی با كارشكنیهای فراوان مواجه شد. تأمل در نوع نگاه بسیاری از علمای مشروطهطلب و مشروعهخواه میفهماند كه نظام پارلمانتاریسم بومی و هدایتشده از یك سو به عنوان قالبی برای محدود كردن اختیارات سلطنتی و كارگزاران دولتی و از سوی دیگر، به عنوان قالبی برای برنامهریزی سیاسی - اجتماعی، از منظر آنها میتوانست برخوردار از كارآمدی عملی گردد; امّا به شرط آنكه بتوان «تصرّف اسلامی - ایرانی» مناسبی در آن اعمال داشت. شیخ فضلالله بر این اساس، برای ایستادگی در برابر سیل تجدّد زدگی، هوشیاری و مراقبت ویژه را چاره مقابله در برابر ورود عناصر تمدّنی غرب میداند، همانگونه كه بر نقش كلیدی علما در این میان تأكید میكند و از این راه خواستار حفظ فرهنگ اسلامی و اعتلای تمدّن اسلامی در طی قرون متمادی است:
«مملكت ایران، از هزار و سیصد و چند سال قبل... مجلس دارالشورای قائم دائم، كه امور جمهور اهالی را همواره اداره بكند، نداشته است، امروز كه این تأسیس ر از فرنگستان اقتباس كرده، به همین جهت كه اقتباس از فرنگستان است، باید علمای اسلام - كه عندالله و عند رسولِهِ مسؤول حفظ عقاید این ملّت هستند - نظری مخصوص در موضوعات و مقرّرات آن داشته باشند كه امری بر خلاف دیانت اسلامیه به صدور نرسد، و مردم ایران هم مثل اهالی فرنگستان بیقید در دین، و بیباك در فحشا و منكر و بیبهره از الهیّات و روحانیّات واقع نشوند. این ملاحظه و مراقبه، حسب التكلیف الشرعی، هم حالا كه قوانین اساسی مجلس ر از روی كتب قانون اروپا مینویسند لازم است، و هم مِن بعد، در جمیع قرنهای آینده الی یوم یقوم القائم عجّل الله تعالی فرجه.»۲۱شیخ فضلالله نوری، با توجه به اینگونه بسترهای تمدّنی به چالش با آنها پرداخت و در تلاش بود تا اینگونه فراوردههای تمدّنی غرب را تنها با شرط تصرّف شریعتپسند اجازه طرح دهد. بر اساس همین تحلیل قالبی از نظام مشروطه و پارلمانتاریسم - كه آن را ت اندازهای مناسب بهرهبرداری در هر مسیر و هر فرهنگی میداند - میتوان به فهم بهتری از كیفیت موافقت و مخالفت شیخ فضلالله با مباحث رایج در عصر مشروطه، دست یافت.
ایشان، در صدد تفكیك لوازم فرهنگی و سیاسی عناصر و ابزارهای آمده از غرب بود; چنانكه یكی از عمدهترین لوازم فرهنگی مجلس غربی را آزادی به شیوه غربی میبیند و ب الگو و نماد غربی آن به مخالفت برمیخیزد:
«مجلس برای ما خیلی خوب است. مشروطیت خیلی بهجا است. اما مشروطه باید قوانین و احكامش سر مویی از طریقه شرع مقدس نبوی خارج نشود. پس ما را در موضوع مشروطیت ابداً حرفی نیست. اما آزادی كه جزو مشروطیت نیست.»۲۲
در این راستا میبینیم كه شیخ فضلالله نه با اصل قانوننگاری به معنای برنامهریزی مخالفت داشته و نه كاركرد اصلی مجلس را زیر سؤال میبرده است و فتوای او درباره مجلسی با لحاظ شرایط و ضوابط ویژهاش، تحریم آن نبود. او و مشروعهخواهان بر این باور بودند كه اگر نظامنامه را مطابق اسلام قرار دهند، دیگر نزاعی نیست۲۳ و اگر در اواخر عمر خویش، با الگوی پارلمانتاریسم مخالفت نمود، در واقع بهخاطر سیطره كاركردهای منفی مشروطه زمان خویش و عملكرد ناصواب تندروهای مشروطهخواه بود كه بهرغم در اقلیّت بودنِ نمایندگان آنها در مجلس، زمام امر مجلس را بهدست گرفته و اساس شریعت را تهدید كرده بودند; یعنی، شرایط و ضوابطی كه ایشان برای بنیاد مشروطه در نظر داشتند، در عمل به اجرا گذاشته نشد و سرانجام مصلحت در حكم تحریم آن - نه فتوا به تحریم آن - دید.
در لایحه متحصنان عبدالعظیم حسنی در ۱۰ جمادیالثانی۱۳۲۵ آمده است:
«امروز مجلس شورای ملی منكر ندارد، نه از سلسله مجتهدین و نه از سایر طبقات... عموم مسلمانان مجلسی میخواهند كه اساسش بر اسلامیت باشد...»۲۴
درباره مورد مخالفت شیخ میبینیم كه در متون تاریخی آمده است:
«فقط حرفی كه شیخ نوری داشت در وضع قوانین است والاّض این مسأله را كرار میگفت: احدی را در موضوع مشروطیت حرفی نیست و لكن قوانین مملكتی و ادارات و وزارتخانهها باید صورت شرع و مطابقت با قرآن، كه كتاب آسمانی است، داشته باشد.»۲۵
از سوی دیگر، ایشان در این راستا به شدّت در برابر دخالت وكلای مجلس در حوزه قانونگذاری شرعی مقابله میكرد و با تأكید بر نگارش قانون، به دنبال قانوننگاری مستقلی بود كه خروجی مجلس تفاوت بنیادین با قانوننگاری غربی داشته باشد و اقتباس از قوانین آنها را در شرایط و با ضوابط خاصی می پذیرفت. در لوایح عبدالعظیم میبینیم كه حفظ بیضه اسلام، در برهه توفانی مشروطیت، به دو طریق معرفی میشود:
«... كه هر كدام بشود مقصد علما حاصل است: اول آنكه نوشته شود كه حدود اربعه این مجلس شورای ملی، امور دولتی و اصلاحات مملكتی است، چنانچه در قیام عدالتخواهی صدر مشروطه، با طرح عنوان[ همین امر منظور بود. اگر این مطلب] عدالتخانه رسماً نوشته شود، دیگر احدی حرفی ندارد.
ثانیاً اگر بنا شد ترجمه قانون فرانسه انتشار شود، برای حفظ اسلام باید آن اصلاحات و ترتیبات كه در خود مجلس با حضور علمای اعلام و وكلا داده شد، رسم نوشته شود تا رفع این غائله بشود.
لكن شقّ اول اسهل و اَولی است و ابداً منوط به نوشتن قانون اساسی نیست...لكن قانون نظامنامه حقی است علیحده برای انتظام امور، و علما مثل سایرین اهالی مملكت، حقّ مطالبه دارند.»۲
۳. ارزیابی كارنامه اقتباس (با تكیه بر ماهیت و شبكه عناصر تمدّنی)
ارزیابی كارنامه نظریه و «راهبرد اقتباس»، تنها هنگامی ممكن میشود كه ماهیت عناصر تمدّنی مورد تأمل قرار گیرند. از این منظر، این نكته شایان توجه است كه هر چند ممكن است برخی ساختار حكومتی مشروطه و به خصوص عنصر «پارلمان» از منظر عقلیِ خالص، تنها قالبی به شمار آید، اما تجربه تاریخی نشان داده است كه هر عنصر تمدنی، اقتضائات و لوازم عملی ویژهای دارد كه در ساحت عمل نمیتوان گریزی از سطوح بالای آن داشت; همانگونه كه عناصر خاصی كه تناسب بیشتری ب فضای اومانیستی و فرهنگ خودبنیاد مغربزمین دارند، هنگامی كه در چند سده اخیر وارد تمدن اسلامی شدند، نتوانستند تنها به عنوان «قالب»هایی مطرح شوند كه میتوان به عنوان «تجربه تمدن غرب» آنها را اقتباس كرد; چرا كه روح فرهنگ غرب در عناصر تمدنی آن، به نوعی اشراب شده است. شناخت چگونگی این اشراب، نیازمند توجه به تأملات خاصی است كه در اینج برخی ابعاد آن را واكاوی میكنیم. با این توضیح كه كارنامه شیخ فضلالله را از جهت مقاومت اسلامی خاص او در برابر سیل تجدد، در این میان برجستهتر مطرح میكنیم، ضمن آن كه معتقدیم روح مقاومت در علمای مشروطهخواه نیز قابل توجه بوده و در راهبرد «تصرّف اسلامی - ایرانیِ» آنان، تجلّی داشته است; امّا در برخی موارد بینش سیاسی خاص آنان مانع از شكلگیری نوع دیگری از مقاومت اسلامی در برابر عناصر درهم تنیده مدرنیته شده است.
۳-۱. خاستگاه عناصر تمدّنی و جهتداری پیدایی آنها
تمدّن جدید غرب فراوردههای گوناگونی دارد كه آنها را بر اساس اومانیسم بنیان نهاده است.۲۷ بر این اساس، فراوردههای فلسفه سیاسی غرب; مانند آزادی نیز كاملاً به معنای دیگری است.
در این میان، آزادی غربی و «لیبرته» حقیقتی غیردینی و معنایی نزدیك به اباحیت در عرف اسلامی دارد،۲۸ چنانكه عدالت نیز معنایی خاص مییابد كه تابع روح فلسفی غرب است.۲۹
این امر مبتنی بر فرهنگ خاص اومانیسمی است كه دیگر جایی برای دینورزی، جز به صورت اخلاقی و فردی، وجود ندارد و همانها را نیز در سیر تاریخی تمدّن خود، به شكلی خاص بیهویت نموده و در این میان سرانجام عقل تنها مرجع رسیدگی به حقانیت دعاوی فرقهها شد. به تبع این نظرگاه بود كه فرانسیس بیكن اعلام كرد: «علم قدرت است»۳۰ و خود در صدد تأسیس دین یا ادیان جدیدی برآمد كه در خدمت سرمایهسالاری عصر جدید باشد و روشن است كه تمامی مفاهیم و مبانی نو، تنها هنگامی میتوانستند در هوای آزادیِ نوین تنفس كنند كه در خدمت آزادی مطلق سرمایه طبقه بورژوا باشند و «صاحبان این فرهنگ ... همان مردم صنعتگر و تاجر پیشه و متفكران و هنرمندان این طبقه نوظهور بودند كه اساساً دین برایشان امری شخصی بود.»۳۱
این اشكال احتمالی در مقابل تبیین حاضر ممكن است مطرح شود كه بسیاری از عناصر تمدنی غرب، لزوماً مبتنی بر مؤلفههایی چون اومانیسم، لیبرالیسم، كاپیتالیسم و ... نبوده و سازگار با فطرت انسانی هستند. بر این اساس، میتوان همانند بسیاری از تاریخسازان در تاریخ معاصر و جهان اسلام، نظریه «اقتباس» را مورد اعتنای جدّی قرار داد.
در پاسخ به این توجیه نظریه «اقتباس» باید گفت فرهنگ خاصی كه به عنوان فرهنگ غربی مطرح میشود، به معنای فرهنگ انسان محوری است كه زمینه فطری آن (همانند فطرت خداگرایی) در همه آدمیان وجود دارد و اكثر ابزارها و عناصر تمدنی جدید در فضاییبه وجود آمدهاند كه سازندگان آنها دارای گرایشهای مادّیای - هر چند فطری - بودهاند كه این ابزارها و عناصر تمدنی را در راستای چنین گرایشهایی پدید آوردهاند وپیدایش بسیاری از این موارد در راستایِ تأمینِ دیگر خواستههای فطری انسان نبودهاند كهارزشمند هستند. بنابراین، طرح سازگاری این محصولات فرهنگ غرب با فطرت انساننمیتواند توجیهگر ارزشمندی ذاتی و در مواردی توجیهگر ارزشمندی اقتضایی آنهاباشد.
این گونه تأمل، ما را به این باور رهنمون میكند كه اساس پیدایش بسیاری از فراوردههای تمدن جدید و حتی علوم جدید - اعم از علوم انسانی - جهتدار بودهاند.
در رزمگاه سنت و تجدد، كسانی چون شیخ فضلالله نوری به حركتی دامن زدند كه میتوان آن را «نهضت مقاومت اسلامی» نامید. ایشان به ذات اومانیستی غرب توجه داشته و آن را روحیه حاكم بر غرب میداند. از نگاه او اومانیسم چنان در دل و جان غربیان ریشه دوانیده است كه «مهمّی جز تكمیل حسّ ظاهر و قوای نُكْرویّه ندارند و عقولشان مَغَطّی به اَغطیه كثیره كثیفه شده»،۳۲ از همین روست كه ساماندهی آنها بر عهده قوانینِ بشری وخودبنیاد قرار دارد، و همین امر است كه ریشه ناسازگاری نهادهای قانونساز غربی بااساس اسلام و تشیع را تشكیل میدهد. بیجهت نیست كه كسروی، مشروطه و مدل قانونگذاری غربی را با «كیش شیعه» در تغایر ماهوی میبیند: «این دو را با هم سازش نتوانستی بود.»۳۳ و بیجهت نیست كه فریدون آدمیت نیز همین قضاوت را دارد.۳۴ همو مینویسد: «میان حقوق آزادی در نظام دموكراسی از یك سو و حقوق عبادالله در شریعت، تعارض ماهوی بود... از نظرگاه فلسفه مشروطیت جدید، سیاست دینی و ریاست فائقه روحانی مردود بود... .»۳۵
۳-۲. همبستگی عناصر تمدّنی
توجه به خاستگاه و نحوه تكوین عناصر تمدّنی، ما را به همبستگی ساختاری و ماهیت مرتبط آنها رهنمون خواهد كرد. از منظر فلسفی و عقلانی، گاه مجموعهای از عناصر در كنار یكدیگر قرار گرفته و یك كلّ را تشكیل میدهند كه عناصر تشكیل آن كلّ، تنها به عنوان آنكه جزئی از آن كلّ هستند، با یكدیگر ارتباط دارند; امّا گاه ارتباط آنها از ارتباط كلّ و جز و اجزابا یكدیگر فراتر رفته و ماهیتی همبسته و كلیّتی را تشكیل میدهند كه حكم اجزای آن از حكم كلیّت منتزع از آن متفاوت خواهد بود. این حكم كلیّت گاه از طریق اجزا منتقل میگردد. از این رو، مواجهه و بهرهمندی از آن، تنه از راه تصرّف در سطح خرد، نتواند كاركِرد آن كلیّت را خنثی نماید.
توجه به چنین همبستگی ساختاری و ماهیت یكپارچه عناصر یك تمدّن، باعث میشود در مقام اقتباس، هوشیاری لازم را حفظ كرده، توجه به انتقال پنهان عنصر مرتبط و فرهنگ ویژه عنصر مورد نظر داشته باشیم. بر همین اساس است كه میتوان و باید به ارزیابی تلاش «نهضت مقاومت اسلامی» برانگیخته توسط فرزانگانی چون شیخ فضلالله نوری نشست. بیآنكه تلاش پر ظرافت بزرگمردان مشروطهخواه یا مشروعهخواه را برای تأسیس بنیادی سالم و مناسب با فرهنگ اسلامی فراموش كنیم; اما صعوبت این رویكرد را نیز نباید از برابر دیدگان تیزبین خویش كنار زنیم.
نهضت شتابان مشروطیت از آن هنگام كه حركت و فرجام خود ر به گرایشهای غربگرا پیوند زد و از پستان تحصن در سفارت انگلیس نوشیدن آغاز كرد، راحتترین راهبرد عملی را، اقتباس از تمدن غرب دانست و در این سنگلاخ، چهار اسبه تاخت، غافل از آنكه آفات این اقتباس، بیتأمل اندك نخواهد بود و غافل از آنكه عناصر تمدنی غرب در كلیّتی بههم پیوسته رشد كرده، همانگونه كه بسیاری از عناصر و تولیدات تمدّنی غرب، زاده فرهنگ اومانیستی آن بوده است و روشن است كه اقتباس خام و ناآگاهانه برخی از این عناصر، به معنای گرفتاری در پنجه شاكله تمدن برآمده بر بستر اومانیستی است كه با فرهنگ و تمدن اسلامی ناسازگار است.
۳-۳. میزان تلائم قالب و محتوا
نباید فراموش كرد كه هر قالبی با هر محتوایی سازگاری تمامعیار ندارد و برخی قالبها تنها میتوانند مظروف و محتواهای خاصی ر پذیرا باشند و وارد كردن محتوای دیگر در آنها، میتواند به تغییر ماهیت آن محتوا بینجامد. البته این ناسازگاری و تغییر ماهوی، هم میتواند در سطح خرد و هم در سطح كلان مورد توجه قرار گیرد; چر كه اگر تنها در سطح خرد به بررسی میزان سازگاری یك محتوا و یك آموزه دینی با قالب مورد نظر بپردازیم، میتوانیم میان آنها سازگاری بیابیم; امّا اگر مجموعه آموزهها و اهداف یك نظام دینی را در نظر بگیریم، ممكن است كارایی و كارامدی قالب مورد نظر زیر سؤال برود. هنگامی میتوان این مسأله را بهخوبی دریافت كه به ماهیت همبسته آموزههای دینی اسلام توجه كنیم. این آموزههای اسلامی، از یك سو بهدنبال اهداف خاصی هستند و از سوی دیگر، بستر خاصی نیز برای تحقق آنها لازم است; یعنی همانگونه كه مفاهیم مدرن غربی خاستگاه ویژهای داشته و از كاركرد ویژهای در كلیّت بههمپیوسته خویش، برخوردارند، آموزههای اسلامی نیز دارای كلیّت ویژهای هستند كه آن باعث میگردد نتوانند هر قالبی را بپذیرند.
از جانب دیگر، نمیتوان فراموش كرد فرهنگ نوین غرب - كه بر مبانی جدیدی استوار شده و دین را به چالش خوانده و در مغربزمین آن را از نبردگاه فراری داده است - تنها به صورت گزینشی عناصر تمدّنی خود را صادر میكند و گاه نحوه اقتباس و تصرّف در دام این صادرات گزینشی فرهنگی و تمدّنی، میافتد. به تعبیرشیخ فضلالله نوری:
«ای عزیز اگر مقصود تقویت اسلام بود، انگلیس حامی آننمیشد.»۳۶۳-۴. ماهیت «عقلانی و همه فهمی» عناصر تمدّنی
توجه به ماهیت «همه فهمِ» بسیاری از عناصر تمدّنی، یكی از كلیدیترین نكاتی است كه میتواند ما را از دام مرعوبیت در برابر تمدّن نوین غربی، برهاند و از دام اقتباس با تصرف ساده و در سطح خرد، عبور دهد.
جریان منوّرالفكری معاصر، بیشتر به خاطر شتابزدگی همراه با مرعوبیت در برابر تمدن غرب، در تلاش است تا عناصری از تمدن غرب را چنان بزرگ ببیند كه اموری ورای فهم انسان شرقی معرفی نماید. غافل از آن كه نمیتوان تنها با اتكا به پیشرفت غرب، نهادهای مدنی غرب را بسان اموری ماورای فهم بشر شرق شناساند و او را واداشت كه برای ترقی سریع و پر شتاب و برای عقبنماندن از قافله تمدن آموزهها، تجربیات اندیشمندان مغربزمین را با تمام ویژگیهایش بگیرد و برای اجرا، نصبالعین خود قرار دهد.
برای فهم درست این فضا لازم است بدانیم كه آموزههای نوگرایانه جدیدی كه در چند قرن اخیر در مغرب زمین مورد تجربه قرار گرفته است (بر فرض كه بیعیب و نقص باشند)، اموری نیستند كه خارج از فهم بشریت باشند و تنها انسان غربی به آنها دستیابد، بلكهفضای مغرب زمین تنها بستری مناسب برای پیاده شدن موفق آنها بوده است. در حالی كه برخی از عناصرِ این آموزهها، در دیگر اقالیم نیز به صورتهای مختلف مورد آزمایش قرار گرفتهاند.
این نكته خاستگاه تأمل و نظریهپردازی بسیاری از اندیشمندان اصولگرای عصر مشروطه بوده است; به این معنی كه ایشان با دیدن تمدن جدید غرب، علیرغم اعتراف به پیشرفت و ترقی آنان و توجه به عقبماندن یا عقب نگاه داشته شدن جوامع اسلامی، خود ر در برابر آموزههای جدید نباختهاند و گذشته از اتخاذ رویكردهای اقتباسی، نقادانه و پرهیز از گونههای مختلف تقلید از غرب، در پذیرش امور مورد قبولشان نیز رنگی از اصالت، استقلال و اختیار را شاهدیم. چنانكه خواهد آمد، بسیاری از علمای مشروطهخواه ی مشروعهخواه بر تقدّم اسلام در اندیشه مشروطه و الگوی شورا، انگشت تأكید مینهند. این امر گذشته از آنكه باید از همان زاویه مورد تأمل قرار گیرد، به این سطح تحلیل نیز میتواند م را رهنمون باشد كه عناصر تمدّنی مذكور در اساس خود، همهفهم و عقلانی بوده و بر این اساس، این اندیشمندان اصولگرا آن را از اندیشههای اسلامی بهخاطر عقلانی بودن آنها و تأكید اسلام بر عقل و كارویژههای خاص آن، افزون بر توجه به تأكید خاص اسلام بر بنیادهای آنها،۳۷ میدانند; چنانكه گاه بر بدیهی و ضروری بودن آنها تأكید میگردد. به عنوان نمونه، مرحوم محلاتی در تبیین نظام مشروطه و نسبت آن با آزادی - به عنوان بستر شكلگیری نظام مشروطه - محدود بودن آزادی را از مستقلات عقلی دانسته و اقتضای قوانین هر كشوری را متفاوت میشمارد:
«مراد از حریت در ممالك مشروطه، نه خود سری مطلق و رهایی نوع خلق است در هر چه بخواهند، ولو كه از احوال و اعراض و نفوس مردم باشد; چرا كه این مطلب هرگز در هیچ طبقه از طبقات بنینوع انسان، ولو كه در تحت هیچ مذهب از مذاهب نباشد، نبوده و نخواهد شد; زیرا كه نتیجه آن جز اختلال تام و فتنه كلی در نظام و انتظام امور مردم، چیز دیگر نباشد. ... و حریت به این معنی، از مستقلات عقلیه و از ضروریات مذهب اسلام است.
... چون كه ممالك حریه غیر اسلامی، مذهب آنها اباحه بعضی از منكرات اسلامیه است، ... این است كه قانون مملكتی آنها از روی اقتضای آن مذهب، آزادی مردمدر آنها خواهد شد،... و لكن ملت ایران كه مذهب آن، مذهب پاك اسلام است البته مفاد حریت مملكتی آن آزادی از هر گونه ظلم و تعدی خواهد شد كهدر مذهب اسلام ظلم است نه در مذهب بودا و مملكت ژاپن یا مذهب نصاری و ممالك اروپا.»۳۸
در اینجا این پرسش مطرح میشود كه چگونه میتوان عنصری را از تمدّن دیگری گرفت و در عین حال از استقلال و اصالت سخن گفت؟ آیا بهرهمندی از عناصر تجدّدی كه دیگران به آن رسیدهاند، میتواند جز تقلید و یا اقتباس نامی دیگر داشته باشد؟
در پاسخ باید گفت، روشن است كه بر اساس اصل «عدم انحصار اندیشه» و «همه فهم بودن» بسیاری از فراوردههای بشری، میتوان در ساحتی برتر از تقلید و حتی اقتباس اندیشید; چرا كه گاه توجه به عملكرد موفق یك تمدّن، ذهن انسان به مؤلفههایی كه خود نیز میتواند آنها را دریابد، متوجه میشود و آن عملكرد موفق، عمدتاً آیینه عبرت و محرّكی برای بهكار انداختن قوای فكری در مسیر خاصی میگردد كه پیش از آن، به هر علّت به آن بهایی نمیداد و یا آن كه اطمینان به عملی بودن آن یا موفقیتش نداشت. بهویژه اگر كسانی بتوانند در سابقه تمدّنی خود، نمونههایی برای موفقیت فعلی در یك تمدّن بازجویند، این امر میتواند آنها را در مسیر اصیلی هدایت نماید كه بنیان آن بر بازیابی و بازفهمی داشته های دیرین خود است; امری كه در تجربه مشروطیت اتفاق افتاد. البته این گفته بهمعنای نادیدهانگاشتن سهم درسآموزی تمدّن مورد توجه فعلی نخواهد بود; ولی نوعی از اصالت را كه مؤلفههای فراوان دیگری نیز دارد، میتوان در آن دید. در بخش آتی به مواردی از این دست خواهیم پرداخت.
۳-۵. سیستم «نمایندگی» بهجای نظام «مراجعه به اهل خبره»
تأیید یا توجیه نظام پارلمانتاریسم بر اساس سنّت شورا و مشورت در اسلام هرچند با جنبههای بسیاری از آن سر سازگاری دارد ولی این رویكرد تأییدی و توجیهآمیز، بیشتر مانع از توجه به آفات و اقتضائات ذاتی و عملی این نهاد جدید و مانع از گسترش «نهضت مقاومت اسلامی» شد. هرچند سنّت شورا و مشورت و به تعبیر دیگر، نظام مراجعه به متخصص در اسلام ریشه دارد; امّا ركن دیگر پارلمانتاریسم غربی، نظام نمایندگی «رأی اكثریت خودبنیاد» و به تعبیر شیخ فضلالله، «استحسانات شخصیه» و «استحسان عقلی»۳۹ و گونهای دیگر از اصل «حاكمیت خودبنیاد» - عِدل حاكمیت خودبنیاد نهاد سلطنت - بود كه در عضویت مجلس متجلی میشد و سطحی از این ذاتی نظام پارلمانتاریسم نتوانست مورد «تصرّف اسلامی - ایرانی» قرار گیرد و عملاً نظامی شكل گرفت كه در آن «پیروی اكثر» به جای «اتباع احسن»،۴۰ محوریت داشت. نظام شورا ومشورت، از مهمترین گونههای عقلانیتمحوری و تخصصگرایی است. به تعبیر دیگر، نهادی همانند مجلس گذشته از شأن نظارتی آن، از طریق مشورت، تنها میتواند ابزاری برای رسیدن به معرفت جامع و عمیق مطرح باشد و از منظر فلسفی، جنبه طریقیت برای بهدست آوردن آرای تخصصی خبرگان را دارد و به اصطلاح رایج به عنوان «مراجعه به اهل خبره»،۴۱ در راستای بسط و عینیتبخشی به نظام «اتباع احسن»۴۲ مطرح است و لذا تحصیل آرای اعضا، از آن جهت كه صرفاً عضو و نماینده عدّه خاصی هستند، دارای ارزش و مشروعیت نیست.
بر این اساس، ذات آرای اكثریت،۴۳ موضوعیت ندارد و تنها از جهت طریقیت آن است كه میتواند مورد توجه قرار بگیرد. بنیاد فلسفه سیاسی علمای عصر مشروطیت، هرچند به صورت ارتكازی، بر این اساس شكل گرفت كه «نظام نمایندگی» را به «نظام مراجعه به اهل خبره» تحویل برده و در این كارویژه نظام پارلمانتاریسم تصرّف نمایند.
این نكته درباره نحوه تبیین مشروطیت و نظام پارلمانتاریسم مهم است كه ایشان در تأیید مشاركت مردم و پی افكندن نظام مشروطه، برخلاف دموكراسی غربی، آن را از منظر كارآمدی تصمیمسازی جمعی و دخالت «عقول كثیره» مورد تأیید قرار میدهد و طریقیت و كاشفیت عقل جمعی را بهجای طریقیت عقل فردی - به ویژه اگر مبتلا به هواپرستی باشد - محور سخنان خود قرار میدهد. حال آنكه یكی از محورهای اندیشه بنیانگذاران نظام دموكراسی در غرب، اومانیسم و محوریت خواست اكثریت بود. خواهش اكثریت هرچند میتواند با مصالح جمعی سازگار باشد، اما لزوماً مطابق با آن نخواهد بود، بهویژه كه غرب، دینباوری را به موزه تاریخ سپرده و خواهشهای انسان - طبیعتاً خواهش اكثریت - را محور نظامسازی و تصمیمسازی قرار داد. بر این اساس، طبیعی است كه روحانیت شیعه در مسیری متفاوت از غربباوران به اندیشهسازی همّت گمارند.
به عنوان پیشزمینه ارزیابی این رویكرد تصرّفگرایانه، باید گفت ابزار و قالبدیدن این نهاد سیاسی، باعث میشود به این باور نزدیك شویم كه میتوان چنین عنصر تمدّنی را از تمدّن دیگری اقتباس كرد و در خدمت تمدّنی با فرهنگ دیگر قرار داد و بپنداریم اجزای این قالب بریده از ساختار فكری و فرهنگی خاستگاه آن است. حال آن كه بنیاد نظام پارلمانتاریسم در غرب، بر اساس اموری مانند رأی اكثریت و به تعبیر دیگر اكثریت هوای نفس انسانها قرار دارد۴۴ و جنبه طریقیت آن اصلیترین جنبه كاركردی آن نیست و در مقابل، در فضای اسلامی و به ویژه شیعی ایران، این بنیادها میبایست مورد تأمل قرار گیرد و چارچوب پذیرش آنها روشن گردد تا از حدود مشروع آن پا فراتر گذاشته نشود.
در عصر مشروطه، برخی مانند سید نصرالله تقوی، گمان كردهاند كه تنها با تفكیك میان قالب و محتوا میتوان كاملاً از دام قانوننگاری بشری فرار كرد و نشانه آن را تحریم مسكرات در برخی مجالس كشورهای غیراسلامی دانستهاند;۴۵ حال آنكه چنین قوانینی، ماهیت بشری بودنِ آن مصوّبات و اقتضای خودبنیاد خواست اكثریت را فراموش كردهاند.
شیخ فضلالله نوری، بر همین اساس بود كه نحوه قانونخواهی اومانیستیِ استقلالگرایانه و خودبنیاد بسیاری از مشروطهخواهان دوران خویش را به چالش میكشید، بیآنكه جنبه طریقیت آن را در تحصیل رأی خبرگان در صغرویات امور، زیر سؤال برد:
«نظر به مقتضیات عصر بكنند و قانونی مستقلاً[از قوانین اسلام]مطابق با اكثر آرا بنویسند، موافق مقتضای عصر[یعنی مطابق خوشایند مردم زمان]بدون ملاحظه موافقت و مخالفت آن با شرع اَطْهر...»۴۶
برای درك كارنامه كسانی كه رویكرد اقتباس همراه با دخل و تصرّف را پیشگرفتهاند، باید دانست كه گاه درهم تنیدگی شدید عناصر تمدّنی و تفكیكناپذیری آنها، راهبرد «اخذ باتصرّف» را در مواردی بیهوده مینمایاند، بهویژه آن كه اگر بتوان فرض كرد كه برخی عناصر را ممكن است تا حدودی در كالبد جدیدی قرار داده و روح دیگری در آن دمید، شرایط اجتماعی امكان پیاده شدن چنین فرایندی را مانع میشوند. شرایط عصر مشروطه ازنگاه شیخ فضلالله و بسیاری دیگر از علمای دینباور در همان عصر، چنین حالتی راتداعی میكند; به گونهای كه سرانجام، شرایط لازم برای هضم مشروطه را در دل تمدّن اسلامی نمیبیند.
شیخ ابوالحسن نجفی مرندی، از همین زاویه به تجربه مشروطه نگریسته و خبره نبودن وكلای مجلس را به چالش میكشد و حتی كثرت مستشاران را مناسب عنوان مشورت نمیداند و به بیان واقعگرایانه خاصی، عدم تناسب قیام و قعود اعضای مجلس را با مراجعه به اهل خبره در تنافی دیده و در كیفیت اجرا و كارآمدی اینگونه آن، مناقشه كرده و به ضمیمه استدلالهای دیگری در كنار نفی كارآمدی این گونه از آرای اكثریت، حجیّت و مشروعیت آن را زیر سؤال میبرد:
«من جمله از كیفیات این شورا، یكی اهل خبره نبودن وكلا نسبت به مطالب جاریه است كه عقلاً و وجداناً مشاوره با غیر اهل خبره ناپسند و اسباب ندامت است; دیگری اكثریت آرا است و چون اقلیت در اخبار و اهل خبره و صاحبان بصیرت است، لهذا اعتبار دادن عقلا به اكثریت در امور جمهور و مقدرات حیات و ممات خود و مملكتی را به اراده غیر اهل واگذاشتن، جز جنونِ محض، علتی نخواهد داشت.... و نیز وقتی كه عده مستشاران از سه - چهار نفر تجاوز نماید، از عنوان مشورت خارج شده، عنوان دیگر خواهد گرفت.۴۷شیخ فضلالله نوری نیز بر اساس نقدی كه بر اعتبار و مشروعیت اكثریت آرا وارد میبیند، از پذیرش مشروطهای كه كاركرد آن را در عمل دیده و آزموده است، امتناع میكند; چرا كه اقتضای عملی، بلكه از جهاتی اقتضای نظری، ارمغان نوین غرب را از جهت شرعی معتبر نمیشناسد:
«اصل این ترتیب و قانون اساسی و اعتبار به اكثریت آرا، اگر چه در امور مباحه بالأصل هم باشد، چون بر وجه قانون التزام شده و میشود، حرام تشریعی و بدعت در دین است. «و كلّ بدعهٔ ضلالهٔ». مباح را هم، اگر التزام به آن نمایند و لازم بدانند و بر مخالفت آن، جزا مرتب نمایند، حرام است. ... مطالب دولتی و دستورات آن، همه وقت بود. لكن مسلم بود كه این قواعد خارج از دین است. اما اتباع مزخرفات قانونی و آرای سخیفه مجلسی را همه دیدند كه از اوجب واجبات در نظر عموم مسلمانان بود و مخالفت او را بدتر از ارتداد دانستند. كدام بدعتی بالاتر از این؟»۴۸
به رغم آنكه كسانی مانند مرحوم محلاتی، نائینی و ... را میبینیم كه برخلاف شیخ فضلالله۴۹ با بحث وكالت و نمایندگی مجلس، موافقت نمودهاند; اما باید دانست عمق نگاه روحانیت شیعه به نظام نمایندگی، به گونهای است كه با نگاه غربی به آن، متمایز است.
مرحوم محلاتی در پاسخ خود، نه تنها این نكته موجود در اشكال را نفی نمیكند كه سلطنت میتواند برای كسی باشد كه از جانب معصوم مأذون باشد، بلكه آشكارا آن را قبول داشته و مشروعیت حكومت و شؤونی چون وكالت را از رضایت مردم خواستار نمیشود و بر این نكته پای میفشارد كه اصلاً جای توهمی نیست:
«هیچ احمقی ادعا نكرده و نكند كه وكلا شرعاً در امر سلطنت به سبب این توكیل، ذیحق خواهند شد، مثل اینكه از جانب معصوم وكیل باشند و كسی نگفته كه وجوب مساعدت و همراهی با وكلا از این باب است تا تو بگویی كه موكّلین آنهارا این مرتبه نیست تا چه رسد به وكیل آنها، بلكه فهم كج تو از این طرفرفته... .»۵۰
«پس این تعبیر نه به حسب لسان فقها و مذاق شرع است و كسی هم نمیخواهد كه آن را به شرع نسبت دهد و وكالت آنها را وكالت شرعیه بگیرد، بلكه به لسان عرف عامه و مذاق عامه از سواد خلق است.»۵۱
شرایطی را نیز كه این علما برای اعضای مجلس دارالشورا برمیشمارند، مؤید همین نگاه غیر غربی است، چنانكه تأكید بر اصل مشورت و نامگذاری مجلس به نام «دارالشورا»، نظام رأی اكثریت غربی را - كه بیشتر بر اساس خواهش اكثریت استوار است - بیفروغ میكند; روشن است كه در اینجا بحث ماهوی مطرح است و تنها با واژه «پارلمنت» و «دارالشورا» كاری نداریم. مؤید دیگر، نظارت و دخالت فائقه علما و مراجعی بر مجلس است كه رسم عضو آن نیستند و طبیعی است كه این امر در نظام نمایندگی معنایی ندارد; ولی در نظام اسلامی، دخالت فائقه آنان معنا داشته و ضرورت دارد.
البته این كاستی را نمیتوان در تبیینهای بسیاری از این بزرگان، فراموش كرد كه بهخاطر جوّ حاكم در دوره مشروطه و غبارآلودگی آن، تعابیر غیر بومی و وارداتی در اكثر نوشتههای آنان سیطره دارد و كسانی نیز كه در فضای اسلامی و غیر غربیِ بومی، تنفس كردهاند تنها بر اساس همین اصطلاحات - هر چند با قلب معانی غربی و با تبیینهای اسلامی - قلم زدهاند.
۳-۶. الگوی «شناسایی خبرگان» بهجای سیستم «انتخاب»
با توجه به ماهیت «نظام نمایندگی» در الگوی غربی پارلمانتاریسم، ماهیت نظام انتخابات نیز روشن میشود. در نظامهای مشروطه و جمهوری غربی كه بر اساس تفكیك قوا شكل گرفتهاند، نظام نمایندگی - با محوریت خواهشها و عقول خودبنیاد و فارغ از مصالح عالیهای كه در تعالیم بیتحریف الهی تجلّی مییابد - یكی از اصلیترین بنیانهای شكلگیری و عینیت خارجی تفكیك قوا و نظام پارلمانتاریسم است كه شكلگیری آن بر بنیاد نظام انتخابات استوار است.
همانگونه كه میتوان تصرّف نظری در مقوله «نظام نمایندگی خودبنیاد» و تحویل آن به «نظام مراجعه به اهل خبره» را پیگرفت، به دنبال آن، میتوان انتظار داشت كه «نظام انتخابات» نیز بر همین اساس، در خدمت برپایی «نظام شناسایی نخبگان و اهل خبره» معنا یابد و به آن تحویل برده شود. در این راستا، باید گفت بررسی تغییراتی كه ایرانیان - به ویژه به رهبری علما و برخلاف خواسته غربباوران - در نظام مشروطه پارلمانی غربی دادند، از اموری است كه توجه و تأمل شایانی را خواستار است. برخی از این تصرّفها به صورت ظریفی است كه چه بسا صاحبان آن تصرّفها نیز آن را به صورت برجستهای در نیاوردهاند، ولی خاستگاه فكری آنان چنین تصرّفهایی را اقتضا میكرده و در اندیشهورزی آنان، هر چند ناخودآگاه، تأثیر داشته است.
این نگاه روحانیت شیعه، در واقع بدین معناست كه در عمق باور وی، باید اعضای مجلس بهعنوان كارشناسانی باشند كه شناخت آنها از طریق آرای مردم - به ویژه در انتخابات صنفیِ رایج در عصر مشروطه - صورت میپذیرد. بر این اساس، هیچگاه نمیتوان تصور كرد كه نظام نمایندگی در اندیشه علمای حامی نظام نمایندگی بر همان بنیادهای غربیای استوار باشد كه اومانیسم و خواهش خودبنیادِ انسانِ غربی - در قالب خواستههای اكثریت غالب - محور آن است، افزون بر آن كه انتخابات نیز از جهت نظری، در راستای تأسیس نهادی است كه از خبرگان تشكیل شده است.
۳-۷. توسعه قانونگذاری; اقتضای عقل خودبنیاد
آنچه موتور محرّك تمدّن غربی بهشمار میرود، عقل خودبنیادی است كه با بریدن از آسمان، پدیدار گشته و اصول متناسب با خود را در تمامی حوزههای فرهنگ و تمدّن انسانی رقم زده است. این عقل خودبنیاد، خواستار تحدید حوزه قانونگذاری آسمانی و توسعه قانونگذاری بشری است. یكی از اموری كه در عصر مشروطه، عمدتاً شیخ فضلالله نوری ب آن به چالش برخاست و پیشنهاد حقّ وتوی۵۲ فقهای طراز اول را برای مهار حقوقی و رسمی آن مطرح كرد، همین توسعهگرایی وارداتی بود كه قوه مقننه را به معنای غربی آن، سامان میداد و از این روی، تفكیك قوایی كه بر اساس آن، قوه مقننه به صورت غربیِ آن مطرح میشد، مورد انكار شیخ فضلالله۵۳ و دیگر مشروعهخواهان۵۴ قرار میگرفت. این «تصرّف اسلامی - ایرانی» توسط او، مورد اعتنای جدّی علمای مشروطهخواه; از جمله مرحومین آخوند خراسانی، ملاعبدالله مازندرانی،۵۵ محلاتی،۵۶ نائینی،۵۷ آقا نجفی اصفهانی،۵۸ حاجآق نورالله اصفهانی،۵۹ شد و حتی در مقابل مشروعهخواهی خود او، مورد استناد آنان قرار گرفت; امّا عدم تحویل كامل «نظام نمایندگی غربی» به «نظام مراجعه به اهل خبره»، و عدم تحویل عینی «نظام انتخابات خودبنیاد» به «نظام شناسایی نخبگان و اهل خبره»، مانع تحقق عینی این تصرّف گردید.
در مقام فهم اندیشهورزی و رفتار سیاسی شیخ فضلالله - به عنوان عمدهترین مخالف توسعهطلبی مشروطهخواهان در قانونگذاری بشری - باید دانست وجوهی كه او برای تبیین نامشروع بودن نظام مشروطه میآورند، معطوف به سستی بنیاد قانونگذاری است، نه آن كه ایشان از لزوم محدود گشتن سلطنت و كارگزاران دولتی منصرف شده باشند و یا آن كه امر حكومت را بینیاز از قانونبدانند. این نكته، جدا از آن كه ثبات فكری ایشان در زمینه ناكارآمدی نظام سلطنت مطلق را زیر سؤال نمیبرد، تأكیدی بر درهمتنیدگی عناصر فرهنگی و تمدّنی غرب است; به گونهای كه بهراحتی نمیتوان آنها را - حدّاقل در شرایط عصر مشروطه - از یكدیگر تفكیك كرد.
در این راستا، فرهنگ غرب، چنان مؤلفههای تمدّنی خود ر معرفی كرده است كه گویا بیتصرّف نمیتوان آنها را پذیرا بود.
مهمترین مشكلی كه شیخ فضلالله از آن رنج میبرد، دخالت توسعهطلبانه مجلس شورا در قوانین اسلام بود; دخالتی كه با تقلید كوركورانه از غرب شكل گرفته بود.۶۰ ایشان در این راستا در صدد منع دخالت غربگرایان و رسمیت دادن به تصرّفهای لازم در قوانین اقتباسی بودند. در روزنامه متحصنان عبدالعظیم حسنی در ۱۸ جمادی الثانی ۱۳۲۵ آمدهاست:
«قرار بود مجلس شورا فقط در كارهای دولتی و دیوانی و درباری، كه بهدلخواه اداره میشد، قوانینی قرار بدهد كه پادشاه و هیأت سلطنت را محدود كند و راه ظلم و تعدی و تطاول را مسدود نماید. امروز میبینیم در مجلس شورا كتب قانونی پارلمنت فرنگ را آورده و در دایره احتیاج بهقانون توسعه قائل شدهاند، غافل از اینكه ملل اروپا شریعت مدونه نداشتهاند، لهذا برای هر عنوان نظامنامهای نگاشتهاند و در موقع اجرا گذاشتهاند و ما اهل اسلام شریعتی داریمآسمانی و جاودانی كه از بس متین و صحیح و كامل و مستحكم است نسخبرنمیدارد. صادع آن شریعت در هر موضوع حكمی و برای هر موقع تكلیفی مقرر فرموده است. پس حاجت ما مردم ایران بهوضع قانون منحصر است در كارهای سلطنتی كه بر حسب اتفاقات عالم از رشته شریعتی موضوع شده و در اصطلاح فقها دولت جائره و در عرف سیاسیین دولت مستبده گردیدهاست. ... جلوگیری از دخالت و تصرفات این فرقههای فاسده مُفسِده بهنگاشتن و ملحوظ داشتن چند فقره است در نظامنامه اساسی... و دیگر آن كهچون نظامنامه اساسی مجلس را از روی قانونهای خارج مذهب ما نوشتهاند، محض ملاحظه مشروعیت و حفظ اسلامیتِ آن، پارهای تصرفات در بعضی فصول با حضور همگی حجج اسلامیه شده است. باید آن فصول نیز بههمان اصلاحات و تصحیحاتی كه همگی فرمودهاند مندرج شود و هیچ تغییر و ترك بهعمل نیاید.»۶۱۴. «تصرّف كلان» به مثابه الگوی راهبردی
روشن است كه راهبرد اقتباس تنها در صورتی میتواند مشروعیت داشته و از كارآمدی لازم برخوردار باشد كه آن را همانند روحانیت و علمای دینباور و اصالتخواهِ سده اخیر،بیتصرّف وا ننهیم; اما شاید در مقام آسیبشناسی عملكرد خارجی و عملی این راهبرد نظری معطوف به عمل، بتوان گفت عمده تلاشهای روحانیت در سده اخیر معطوف به تصرّفهای خرد بوده است. این سطح از راهبرد «اخذ با تصرّف» هنگامی میتواند موردمناقشه جدّی قرار گیرد كه ماهیت عناصر تمدّنی را در قالب یك كلّ همبستهبازشناسیم.
بر این اساس، راهبرد نظری برون رفت از «دام اقتباس ناپخته»، تنها این نیست كه دست به تصرّفهای خُرد و موردی بزنیم. بلكه باید در مسیر «تصرّف كلان» در مجموعه مؤلفههای تشكیل دهنده یك تمدّن، بهویژه تصرّف در مبانی بنیادهای آن، حركت كرد. البته اقتضای راهبرد نظری علمای عصر مشروطیت، این كشش را داشته و میتوانسته است به این سمت سوق داده شود، امّا شكست و انفعال سیاسی حاكم بر حوزه دینباوران مانع از عینیت این تصرّف كلان شده است. بههر روی، تحقق «تصرّف كلان» از چنان پیامدی برخوردار خواهد بود كه دیگر چندان نمیتوان آن را از مقوله «اقتباس و اخذ با تصرّف» محسوب داشت; بلكه آن را باید «تأسیس عقلانیت نوین» خواند كه ماهیت آن از سنخ «عقلانیت هدایتشده وهدایتگر» خواهد بود.
بنابراین، برخلاف كسانی كه نقد نظریه اقتباس را بدین خاطر بر نمیتابند كه نقد آن به معنای موضع سلبی بوده و با نفی آن نمیتوان رویكردی ایجابی و در عین حال واقعنگر برپ ساخت، باید به رویه ایجابی این رویكرد توجه نمود. هنگامی كه با نگاه بنیادجویانه، ماهیت یكپارچه تمدّن غربی شناخته شد، تصرّف كلان در آن به معنای پیدایش مؤلفهها و عناصر نوینی خواهد بود كه تنها در نگاه سطحی میتوانند برخوردار از مشابهت یا تفاوتهایی باشند; چرا كه آنها را بنیادی دیگر به سامان آورده و بهویژه از «عقلانیت خودبنیاد» فراغت یافته است. از این روی، عنوان «اقتباس» بر آن، بیقواره خواهد بود، هرچند منشأ حركت نخستین ما توجه به رهاورد مدرن غرب باشد. توجه دوباره به ماهیت «عقلانی و همه فهم» بسیاری از مؤلفههای سیاسی تمدّن جدید، این نكته را روشنتر میكند.
راهبرد تأسیس «عقلانیت هدایت شده و هدایتگر دینی - سیاسی» كه بنیاد ساماندهی نوین در حوزه تمدّنسازی است، بر اساس جهتدهی كلان دینی شكل میگیرد و راهبردی است كه میتواند در مقام مواجهه با مدرنیته مورد عنایت قرار گیرد. در این راهبرد، درك درست از «جهتدهی كلان دینی» از طریق تصور صحیح از جایگاه آموزههای كلان دینی و به اصطلاح «كبرویات و كلیّات»، از اهمیت بسیار برخوردار است. در این فضاست كه اگر دین را برآورنده نیازهایی بدانیم كه خدای متعال متكفل بیان آنها شده است، و نیز توجه داشته باشیم كه حتی اموری ر كه خدای متعال به خود آدمیان وانهاده است، به صورت كلان و تحت معیارهای كلّی، آنها را تبیین نموده و تنها تعیین مصداق آنهاست كه بر عهده آدمیان گذاشته شده و تنها به این صورت منطقْالفراغ معنای صحیحی دارد، آنگاه میتوان بستری برای «تأسیس عقلانیت هدایت شده» تهیه دید; چرا كه تبیین معیارهای كلان، بهمعنای شكلگیری جهتدهیهای كلّی برای آدمیان است. بنابراین، برخلاف تحلیل كسانی كه آموزههای دینی را به صورت اقلّی تلقی میكنند، روشن میشود دین (و به ویژه اسلام در میان ادیان الهی) از این جهت بیانی «اقلّی» نداشته و میتوان سامان سیاسی استواری را در مسیر تمدّنسازی اسلامی انتظار داشت.
با توجه به این توضیح است كه دانسته میشود چگونه اندیشههایمشروطهخواهان و مشروعهخواهان، میتوانسته از جهت نظری آنهارا از سطح تصرّف خرد به تصرّف كلان، رهنمون گردد. شاید بتوان طرح اصل طراز اول و محدودیت قانوننگاری در حوزه امور عرفیه۶۲ و سیاسات كلیه مملكت،۶۳ عرفیات۶۴ و امور معاشیه،۶۵ اجرائیات۶۶ و غیر منصوصات۶۷ (كه البته به صورت كلّی احكام آنها معلوم است و در شرایط مختلف تحت عمومات مختلفی قرار میگیرند كه تعبیر صغرویات۶۸ این جنبه را واضحتر بیان میكند) و... را از مهمترین این گامها در راستای رسیدن به تصرّف كلان، بهشمار آورد. به خلاف آشفتهپنداریهای روشنفكرانه كه از این مهم غفلت نموده و تصور كردهاند قوانین اسلام، تنها مناسب ۱۴ قرن پیش بوده است; چنانكه بسیاری از روی جهالت یا تجاهل به «جهتدهی كردن» و «ضابطهمند كردن» تصمیمگیری آدمیان از سوی شرع، اهمیت «دستورات و رهنمودهای كلّی دین» را ناچیز قلمداد مینمودهاند. توجه به جایگاه احكام كلّی و بنیاد تأسیس عقلانیت هدایتشده كه نقش تعیین موضوعات پرتغییر بر عهده آدمیان است، در بسیاری از رسالههای عصر مشروطه، حتی در اندیشهورزی میرز نصرالله تقوی، عضو فعّال و در عین حال معمّم لژ بیداری ایرانیان نمایان است:
«لفظ تمدن را حقیقتی است كه در هیچ موقف با روح تدین مخالفت ندارد، بلكه این دو لفظ به یك ملاحظه متحد الحقیقه میباشند و معنی شریعت كه به توسط هر نبی از جانب پروردگار در میان امت وضع و تقریر میشود، عبارت است از: قواعد كلیه و اصول سیاسیه كه متضمن آسودگی و آسایش خلق باشد در دنیا، كه تعبیر میشود از او به امور تمدنیه; و از جمله احكام و وظایف عبودیتی كه موجب رستگاری آنها باشد در عقبی، كه تعبیر میشود از او به امور دیانیه.»۶۹
مرحوم احمد شاهرودی كه بعد از مشروطه دوم، از طرف مراجع نجف برای عضویت درشورای فقهای ناظر بر قوانین مجلس، از طرف مراجع به مجلس معرفی شده بود، ب تكیهبر تجربه مشروطیت در كتاب مدینْ الاسلام، كه در سال ۱۳۴۶ق/۱۳۰۶ ش چاپ شده، به نحو زیبایی حوزه دادههای دینی را تبیین كرده است. او در بخشی از نوشتار خویش، «اقلّی بودن دین» را ابطال كرده، بر احكام كلّی اسلام تأكید نموده و كیفیت جهتدهی دین راروشن كرده است. او كه شیوه عقلایی برنامهریزی بر اساس دستورات دین را قبول دارد،۷۰ در تلاش است تا شبهاتی چون «اقلّی» و «ناكافی بودن دین» را كه در دوران اورایج بود، دفع كند.۷۱
●●جمع بندی
علمای عصر مشروطیت، در مجموع كارنامه پرباری را بر راستای مقاومت اسلامی، سامان دادند. این حركت سیاسی كه بر اساس «خویشتنشناسی عزیزانه» و «احیای تراث اسلامی» رقم خورده بود، عمدتاً راهبرد ایجابی «اقتباس و اخذ با تصرّف» را اتّخاذ كرده بود.این راهبرد، گرچه میتوانست به «تصرّف در جوهر مدرنیته» منجر شود، امّا عمدت به«تصرّف در سطح خرد» بسنده نمود و آن نیز ناموفق از كار درآمد و زمان آن نرسیده بود تابتواند به «تصرّف در سطح كلان» دست زند كه فراورده آن را نمیتوان از سنخ اقتباس دانست; بلكه باید آن را «تأسیس عقلانیت هدایت شده دینی» در مسیر «تمدّنسازی» ارزیابی كرد. رسیدن به این سطح از تصرّف، كه باید آن را مقولهای تأسیسی دانست، نیازمند شناختماهیت در هم تنیده مؤلفههای مدرنیته از یك سو و شناخت ماهیت یكپارچه آموزههای اسلامی است; امری كه تلاش نیمه خودآگاهانه علمای عصر مشروطیت، ب جهتگیری در سمت و سوی «تصرّف اسلامی - ایرانی»، زمینه طرح فراگیرتر نظری و تحققعینی آن را فراهم آورده است; چنانكه تكیه بر اصل «جهتدهی كلان و كاركرد هدایتگری آموزههای دینی»، از دام «اقلّی بودن» آنها گذر كرده و میتوانیم بر اساس آن و باعنایات آسمانی، به «تأسیس عقلانیت هدایتشده دینی» در راستای «تمدّنسازی»، دستیازیم.
پژوهشگر: ذبیح الله نعیمیان
پاورقی ها
۱. چنان كه انگلیس و اسرائیل دارای قانون اساسی مدوّن نیستند.
۲. نوری، شیخ فضلالله، تذكرْ الغافل و ارشاد الجاهل، (مندرج در: زرگری نژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت، هجده رساله و لایحه درباره مشروطیت، چ۲، تهران، انتشارات كویر، ۱۳۷۷ش)، صص۱۷۵-۱۷۷
۳. مددپور، محمد، سیر تفكر معاصر در ایران، زمینههای تجدد و دینزدایی، كتاب اول، مؤسسه فرهنگی منادی تربیت، چ۲، تابستان۱۳۷۹، صص۶۲-۸۲
۴. مدنی كاشانی، ملاعبدالرسول، رساله انصافیه، انتشارات مرسل، بی جا، ۱۳۷۸، ص۸۹-۹۰; رساله انصافیه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۶۹-۵۷۰
۵. تركمان، محمد، شیخ فضلالله نوری، رسائل، اعلامیهها، مكتوبات و روزنامه شیخ شهید فضلالله نوری، ج۱، تهران، ۱۳۶۲، صص۲۶۷-۲۶۸
۶. محلاتی، محمداسماعیل، اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۵۳۹
۷. همان، ص۵۳۱
۸. تبریزی، محمدحسین بن علیاكبر، كشفالمراد من المشروطْ و الاستبداد، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۱۳۲
۹. همان، ص۱۳۹
۱۰. مدنی كاشانی، ملاعبدالرسول، رساله انصافیه، بی جا، انتشارات مرسل، ۱۳۷۸، صص۸۹-۹۰ ، رساله انصافیه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۶۹-۵۷۰
۱۱. همان، ص۵۶۳
۱۲. خلخالی، عمادالعلمأ، بیان معنی سلطنت مشروطه و فوائدها، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۳۱۲-۳۱۴
۱۳. آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی، مراد از مشروطیت در سایر ممالك، مقصود از مشروطیت ایران، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۴۸۶
۱۴. محلاتی، شیخ محمداسماعیل، مراد از سلطنت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۴۷۶-۴۷۸
۱۵. اصفهانی، حاجآقانورالله، مكالمات مقیم و مسافر، (مندرج در: نجفی، موسی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، چ۲، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تابستان ۱۳۷۸)، ص۳۸۷
۱۶. همان، ص۳۸۲
۱۷. همان، ص۳۵۸
۱۸. خلخالی، عمادالعلمأ، بیان معنی سلطنت مشروطه و فوائدها، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۳۲۵-۳۲۶
۱۹. تقوی، سید نصرالله، مقاله سؤال و جواب در فواید مجلس، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۲۶۶
۲۰. محیط مافی، هاشم، مقدمات مشروطیت، به كوشش مجید تفرشی، جواد جانفدا، چ۱، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۶۳، صص۲۴۱-۲۴۲
۲۱. ابوالحسنی (منذر)، علی، دیدهِبان بیدار; دیدگاهها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل الله نوری، چ۱، تهران، عبرت،۱۳۸۰، ص۱۸۳
۲۲. محیط مافی، هاشم، مقدمات مشروطیت، ص۳۶۴
۲۳. شیخ فضلالله، لوایح آقا شیخ فضلالله نوری، به كوشش هما ناطق، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲، ص۵۲
۲۴. همان، ص۴۴
۲۵. محیط مافی، هاشم، مقدمات مشروطیت، ص۳۳۹
۲۶. تركمان، محمد، رسائل، اعلامیهها...، ص۳۴۹
۲۷. مددپور، محمد، سیر تفكر معاصر در ایران، زمینههای تجدد و دینزدایی، كتاب اول; مؤسسه فرهنگی منادی تربیت، چ۲، تابستان۱۳۷۹، صص۱۹و ۱۰
۲۸.مددپور، محمد، «تأملاتی انتقادی در باب اندیشههای بنیادی مشروطه»، نهضت مشروطیت ایران، مجموعه مقالات، ج۱، چ۱، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، بنیاد مستضعفان، تابستان ۱۳۷۸، ص۲۹۵
۲۹. همان، ص۲۸۹
۳۰. مددپور، محمد، سیر تفكر معاصر در ایران، زمینههای تجدد و دینزدایی، كتاب اول،ص۱۷
۳۱. همان، صص۶۴-۶۷
۳۲. تركمان، محمد، رسائل، اعلامیهها...، ص۷۴
۳۳. كسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، چ۵، امیركبیر، تهران، ۱۳۴۰، ص۲۹۱ به دیده او: «اگر راستی را خواهیم این علمای نجف و كسان دیگری از علما كه پافشاری در مشروطه خواهی
مینمودند، معنی درست مشروطه و نتیجه رواج قانونهای اروپایی را نمیدانستند، و از ناسازگاری بسیار آشكار كه میان مشروطه و كیش شیعی است آگاهی درستی نمیداشتند...»(همان: ص۲۸۷ و نیز ر.ك.به: صص۳۰۹ و ۲۵۹).
دكتر عبدالهادی حائری نیز نظر شیخ را در تحلیل ماهیت مشروطه، بر تحلیلهای امثال علامه نائینی نزدیكتر به واقع میداند (عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، امیركبیر، تهران، ۱۳۶۰، صص۲۸۱ و ۲۹۸-۲۹۹). و معتقد است امثال مرحوم طباطبایی فریب توجیهات به ظاهر اسلامی روشنفكران را خوردند (همان، صص۵ و ۵۳-۵۴ و ۲۲۶ و ۳۰۲-۳۰۳).
۳۴. آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ج۱، پیام، تهران، ۱۳۵۵، ص۲۲۷
۳۵. همان، صص۴۱۴ و ۴۱۸
۳۶. نوری، شیخ فضلالله، تذكرْ الغافل و ارشاد الجاهل، (مندرج در: رسائل واعلامیه ها)، ص۶۳
۳۷. تبریزی، كشفالمراد، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۱۳۷-۱۳۸
۳۸. محلاتی، شیخ محمد اسماعیل، مراد از سلطنت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۴۷۶-۴۷۸
۳۹. نوری، شیخ فضل الله، تذكرْ الغافل و ارشاد الجاهل، (مندرج در: رسائل، اعلامیهها...)، صص۵۷ و۵۸
۴۰. عنوان «پیروی اكثر یا اتباع احسن» كه توسط برخی محققان به كار گرفته شده است، برخی از جوانب این بحث را روشنتر مینماید و حدّاكثر تطبیق آیات شورا با نظام مشروطه و دموكراسی را میرساند. ر.ك.به: مهدی رنجبریان، «تأملی در تطبیق آیات شورا بر نظام مشروطه و دموكراسی (پیروی اكثر یا اتباع احسن)»، آموزه، كتاب دوم، مجموعه مقالات، گروه تاریخ و اندیشه معاصر، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲، صص۶۱-۷۴
۴۱. محلاتی، ملاعبدالرسول، اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۱۶، ۵۱۷ و۵۴۴; خلخالی، بیان معنی سلطنت مشروطه و فوائدها، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۳۱۴ و ۳۲۶; فاضل خراسانی ترشیزی، كلمه جامعه شمس كاشمری، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۶۰۷; رساله انصافیه، ص۱۱۴-۱۱۶ و رساله انصافیه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۸۴ و۵۸۵; ابوالحسن نجفی مرندی، رساله دلائل براهین الفرقان، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۲۴۰و ۲۳۹
۴۲. زمر:۱۸
۴۳. نوری، شیخ فضلالله، حرمت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۱۵۸-۱۵۹
۴۴. تبریزی، محمدحسین، كشفالمراد، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۱۳۲
۴۵. تقوی، سیدنصرالله، مقاله سؤال و جواب در فواید مجلس، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۲۶۶
۴۶. تركمان، محمد، رسائل، اعلامیهها...، ص۶۴
۴۷. نجفی مرندی، شیخ ابوالحسن، دلائل براهین الفرقان فی بطلان قوانین نواسخ محكمات القرآن، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۲۴۹
۴۸. نوری، شیخ فضلالله، حرمت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۱۵۸-۱۵۹
۴۹. ملكزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت، ج۴، تهران، ۱۳۲۸، ص۲۱۱; نوری، شیخ فضل الله، تذكرْ الغافل و ارشاد الجاهل، (مندرج در: رسائل، اعلامیهها،...)، صص۶۷ و ۱۰۱
۵۰. محلاتی، شیخمحمد اسماعیل، مراد از سلطنت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۲۶ و۵۲۷
۵۱. همان، ص۵۲۹
۵۲. تعبیر مستشارالدوله در گفتگو با مرحوم شیخ حسین لنكرانی كه ایشان نیز این تعبیر را پسندیدهاند. علی ابوالحسنی (منذر)، آخرین آواز قو، چ۱، تهران، نشر عبرت، ۱۳۸۰، ص۶۴
۵۳. نوری، شیخ فضلالله، حرمت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۱۶۶
۵۴. تبریزی، محمدحسین، كشفالمراد، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۱۳۳
۵۵. انصاری، مهدی، شیخ فضلالله نوری و مشروطیت، رویارویی دو اندیشه، تهران، انتشارات امیركبیر، ۱۳۷۸، ص۴۲۵
۵۶. محلاتی، اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطْ، همان، ص۵۴۱
۵۷. نائینی، تنبیهالامْ، ص۳۸، صص۱۱۰، ۱۱۹، ۱۲۱ و ۱۳۷
۵۸. تركمان، محمد، نظارت مجتهدین طراز اول; سیر تطور اصل دوم متمم قانون اساسی در دوره اول تقنینیه، تاریخ معاصر ایران، تهران: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، پاییز ۱۳۶۸، صص۳۳، ۴۴و ۳۴
۵۹. همان; اصفهانی، حاجآقا نورالله، مكالمات مقیم و مسافر، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، صص۳۸۴و ۳۵۷
۶۰. مخبرالسلطنه گاه به اقتباسهای تندروانه در زمینههای مختلف توسط روشنفكران و تلاشهای آنان برای تصرّف در قوانین اسلام، اشكال كرده و خود نیز به اقتباسها و تصرّفهای نابجای خود در رویه و سیستم قضایی ایران، در دوره تصدی عدلیه توسط خود، اعتراف و اظهار ندامت میكند: «... آن روز به تقلید اروپا و عدم تجربه شخصی، آن اساس را ترویج كردم، امروز معتقد نیستم. در مكانیك هم اختراعی كه اجزایش و خصوص پیچش كمتر باشد، ترجیح دارد.... قاضی باید عالم و عادل و با ایمان باشد و از مجازات بترسد، والاّض با هر ترتیبی عدول از حق میكند، نحویون چنین كردند، ما هم میكنیم، همه جا صدق نمیكند. ... در عدلیه مردم چیزهایی از اوضاع فرنگ شنیدهاند و آن ترتیبات را وحی منزل میدانند و میخواهند بیتدارك و فرصت در اندك مدت، به منزل آخر برسند.» (مخبرالسلطنه، خاطرات و خطرات، صص۱۶۵و ۱۶۴).
۶۱. تركمان، محمد، رسائل، اعلامیهها...، صص۲۶۸و ۲۶۷
۶۲. اطلاعیه مشترك آقایان: سیدعبدالله بهبهانی، محمدباقر خادمالشریعه، حسین رضوی قمی، سیداحمد طباطبایی یزدی، قانونگذاری مجلس را محدود رعایت عدم مخالفت با قواعد شرعیه» اعلام میكند]با[به «امور عرفیه» و «آن هم (محمد تركمان، رسائل، اعلامیهها، ...، صص۳۶۶و ۳۶۵); آقا نجفی قوچانی، برگی از تاریخ معاصر (حیات الاسلام فی احوال آیْ الملك العلاّم)، درباره شخصیت و نقش آخوند ملامحمد كاظم خراسانی در نهضت مشروطیت، تصحیح: رمضانعلی شاكری، انتشارات هفت، چ۱، تهران ۱۳۷۸، ص۵۲
۶۳. محلاتی، محمداسماعیل، اللئالی المربوطْ فی وجوب المشروطْ، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۵۳۹; رساله انصافیْ، صص۸۹و ۹۰ و رساله انصافیْ، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۶۹ و۵۷۰
۶۴. خلخالی، عمادالعلمأ، بیان معنی سلطنت مشروطه و فوائدها، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۳۲۱
۶۵. تقوی، سیدنصرالله، مقاله سؤال و جواب در فواید مجلس، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۲۶۸; كلمه جامعه شمس كاشمری، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۶۰۷ . جالب آن كه شیخ فضلالله نوری، بخشی از امور معاشیه را كه عنوان شرعی دارند، از آن خارج میكند: «فقط حدود این مجلس رسماً كارهای دولتی و اصلاحات امور سلطنتی است... و حال باید بر وجه شورا شود، و به هیچ وجه در امور شرعیه و احكام اسلامیه اثنی عشری، چه معاشیه و چه معادیه، حق دخالت و تعرض ندارد» (محمد تركمان، مكتوبات، اعلامیهها، ... و چند گزارش پیرامون نقش شیخ فضلالله نوری در مشروطیت، ج۲، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چ۱، ۱۳۶۳، صص۶۶-۶۸
۶۶. فخرالعلمأ، شیخمهدی، سؤالهایی دائر به مشروطیت، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۳۴۷و ۳۴۶
۶۷. اصفهانی، حاجآقانورالله، مكالمات مقیم و مسافر، (مندرج در: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقا نورالله اصفهانی)، ص۳۸۲
۶۸. نوری، شیخ فضلالله، تذكرْ الغافل، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۱۷۵-۱۷۷
۶۹. تقوی، سیدنصرالله، مقاله سؤال و جواب در فواید مجلس، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۲۶۹
۷۰. «مجامع شوروی كه از اهل حلّ و عقد و عقلای با بصیرت مملكت تشكیل مییابد، بی فایده محض نخواهد بود و شورا و مشورت لغو صرف نیست تا جاهل به مواقع و مواضع امور مناقشه نماید كه سدّ باب مشورت خلاف دستور قرآن است.... بلكه در غیر تقنین قانون كلی در جزئیات و در اجرائیات و تشكیلات شورا مستحسن و مجامع شورا مرجع و كثیر الفایده و متبع است». احمد شاهرودی، مدینْ الاسلام روح التمدن،چ نجف اشرف، مطبعه مباركه علویه، ۱۳۴۶ق=۱۳۰۶ش، صص۲۷۸و ۲۷۷
۷۱. همان، صص۲۷۴-۲۷۶
منبع: مجله حكومت اسلامی
پاورقی ها
۱. چنان كه انگلیس و اسرائیل دارای قانون اساسی مدوّن نیستند.
۲. نوری، شیخ فضلالله، تذكرْ الغافل و ارشاد الجاهل، (مندرج در: زرگری نژاد، غلامحسین، رسائل مشروطیت، هجده رساله و لایحه درباره مشروطیت، چ۲، تهران، انتشارات كویر، ۱۳۷۷ش)، صص۱۷۵-۱۷۷
۳. مددپور، محمد، سیر تفكر معاصر در ایران، زمینههای تجدد و دینزدایی، كتاب اول، مؤسسه فرهنگی منادی تربیت، چ۲، تابستان۱۳۷۹، صص۶۲-۸۲
۴. مدنی كاشانی، ملاعبدالرسول، رساله انصافیه، انتشارات مرسل، بی جا، ۱۳۷۸، ص۸۹-۹۰; رساله انصافیه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۶۹-۵۷۰
۵. تركمان، محمد، شیخ فضلالله نوری، رسائل، اعلامیهها، مكتوبات و روزنامه شیخ شهید فضلالله نوری، ج۱، تهران، ۱۳۶۲، صص۲۶۷-۲۶۸
۶. محلاتی، محمداسماعیل، اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۵۳۹
۷. همان، ص۵۳۱
۸. تبریزی، محمدحسین بن علیاكبر، كشفالمراد من المشروطْ و الاستبداد، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۱۳۲
۹. همان، ص۱۳۹
۱۰. مدنی كاشانی، ملاعبدالرسول، رساله انصافیه، بی جا، انتشارات مرسل، ۱۳۷۸، صص۸۹-۹۰ ، رساله انصافیه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۶۹-۵۷۰
۱۱. همان، ص۵۶۳
۱۲. خلخالی، عمادالعلمأ، بیان معنی سلطنت مشروطه و فوائدها، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۳۱۲-۳۱۴
۱۳. آخوند خراسانی و عبدالله مازندرانی، مراد از مشروطیت در سایر ممالك، مقصود از مشروطیت ایران، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۴۸۶
۱۴. محلاتی، شیخ محمداسماعیل، مراد از سلطنت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۴۷۶-۴۷۸
۱۵. اصفهانی، حاجآقانورالله، مكالمات مقیم و مسافر، (مندرج در: نجفی، موسی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، چ۲، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تابستان ۱۳۷۸)، ص۳۸۷
۱۶. همان، ص۳۸۲
۱۷. همان، ص۳۵۸
۱۸. خلخالی، عمادالعلمأ، بیان معنی سلطنت مشروطه و فوائدها، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۳۲۵-۳۲۶
۱۹. تقوی، سید نصرالله، مقاله سؤال و جواب در فواید مجلس، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۲۶۶
۲۰. محیط مافی، هاشم، مقدمات مشروطیت، به كوشش مجید تفرشی، جواد جانفدا، چ۱، تهران، انتشارات فردوسی، ۱۳۶۳، صص۲۴۱-۲۴۲
۲۱. ابوالحسنی (منذر)، علی، دیدهِبان بیدار; دیدگاهها و مواضع سیاسی و فرهنگی شیخ فضل الله نوری، چ۱، تهران، عبرت،۱۳۸۰، ص۱۸۳
۲۲. محیط مافی، هاشم، مقدمات مشروطیت، ص۳۶۴
۲۳. شیخ فضلالله، لوایح آقا شیخ فضلالله نوری، به كوشش هما ناطق، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲، ص۵۲
۲۴. همان، ص۴۴
۲۵. محیط مافی، هاشم، مقدمات مشروطیت، ص۳۳۹
۲۶. تركمان، محمد، رسائل، اعلامیهها...، ص۳۴۹
۲۷. مددپور، محمد، سیر تفكر معاصر در ایران، زمینههای تجدد و دینزدایی، كتاب اول; مؤسسه فرهنگی منادی تربیت، چ۲، تابستان۱۳۷۹، صص۱۹و ۱۰
۲۸.مددپور، محمد، «تأملاتی انتقادی در باب اندیشههای بنیادی مشروطه»، نهضت مشروطیت ایران، مجموعه مقالات، ج۱، چ۱، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، بنیاد مستضعفان، تابستان ۱۳۷۸، ص۲۹۵
۲۹. همان، ص۲۸۹
۳۰. مددپور، محمد، سیر تفكر معاصر در ایران، زمینههای تجدد و دینزدایی، كتاب اول،ص۱۷
۳۱. همان، صص۶۴-۶۷
۳۲. تركمان، محمد، رسائل، اعلامیهها...، ص۷۴
۳۳. كسروی، احمد، تاریخ مشروطه ایران، چ۵، امیركبیر، تهران، ۱۳۴۰، ص۲۹۱ به دیده او: «اگر راستی را خواهیم این علمای نجف و كسان دیگری از علما كه پافشاری در مشروطه خواهی
مینمودند، معنی درست مشروطه و نتیجه رواج قانونهای اروپایی را نمیدانستند، و از ناسازگاری بسیار آشكار كه میان مشروطه و كیش شیعی است آگاهی درستی نمیداشتند...»(همان: ص۲۸۷ و نیز ر.ك.به: صص۳۰۹ و ۲۵۹).
دكتر عبدالهادی حائری نیز نظر شیخ را در تحلیل ماهیت مشروطه، بر تحلیلهای امثال علامه نائینی نزدیكتر به واقع میداند (عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، امیركبیر، تهران، ۱۳۶۰، صص۲۸۱ و ۲۹۸-۲۹۹). و معتقد است امثال مرحوم طباطبایی فریب توجیهات به ظاهر اسلامی روشنفكران را خوردند (همان، صص۵ و ۵۳-۵۴ و ۲۲۶ و ۳۰۲-۳۰۳).
۳۴. آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، ج۱، پیام، تهران، ۱۳۵۵، ص۲۲۷
۳۵. همان، صص۴۱۴ و ۴۱۸
۳۶. نوری، شیخ فضلالله، تذكرْ الغافل و ارشاد الجاهل، (مندرج در: رسائل واعلامیه ها)، ص۶۳
۳۷. تبریزی، كشفالمراد، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۱۳۷-۱۳۸
۳۸. محلاتی، شیخ محمد اسماعیل، مراد از سلطنت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۴۷۶-۴۷۸
۳۹. نوری، شیخ فضل الله، تذكرْ الغافل و ارشاد الجاهل، (مندرج در: رسائل، اعلامیهها...)، صص۵۷ و۵۸
۴۰. عنوان «پیروی اكثر یا اتباع احسن» كه توسط برخی محققان به كار گرفته شده است، برخی از جوانب این بحث را روشنتر مینماید و حدّاكثر تطبیق آیات شورا با نظام مشروطه و دموكراسی را میرساند. ر.ك.به: مهدی رنجبریان، «تأملی در تطبیق آیات شورا بر نظام مشروطه و دموكراسی (پیروی اكثر یا اتباع احسن)»، آموزه، كتاب دوم، مجموعه مقالات، گروه تاریخ و اندیشه معاصر، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۲، صص۶۱-۷۴
۴۱. محلاتی، ملاعبدالرسول، اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۱۶، ۵۱۷ و۵۴۴; خلخالی، بیان معنی سلطنت مشروطه و فوائدها، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۳۱۴ و ۳۲۶; فاضل خراسانی ترشیزی، كلمه جامعه شمس كاشمری، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۶۰۷; رساله انصافیه، ص۱۱۴-۱۱۶ و رساله انصافیه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۸۴ و۵۸۵; ابوالحسن نجفی مرندی، رساله دلائل براهین الفرقان، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۲۴۰و ۲۳۹
۴۲. زمر:۱۸
۴۳. نوری، شیخ فضلالله، حرمت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۱۵۸-۱۵۹
۴۴. تبریزی، محمدحسین، كشفالمراد، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۱۳۲
۴۵. تقوی، سیدنصرالله، مقاله سؤال و جواب در فواید مجلس، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۲۶۶
۴۶. تركمان، محمد، رسائل، اعلامیهها...، ص۶۴
۴۷. نجفی مرندی، شیخ ابوالحسن، دلائل براهین الفرقان فی بطلان قوانین نواسخ محكمات القرآن، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۲۴۹
۴۸. نوری، شیخ فضلالله، حرمت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۱۵۸-۱۵۹
۴۹. ملكزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت، ج۴، تهران، ۱۳۲۸، ص۲۱۱; نوری، شیخ فضل الله، تذكرْ الغافل و ارشاد الجاهل، (مندرج در: رسائل، اعلامیهها،...)، صص۶۷ و ۱۰۱
۵۰. محلاتی، شیخمحمد اسماعیل، مراد از سلطنت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۲۶ و۵۲۷
۵۱. همان، ص۵۲۹
۵۲. تعبیر مستشارالدوله در گفتگو با مرحوم شیخ حسین لنكرانی كه ایشان نیز این تعبیر را پسندیدهاند. علی ابوالحسنی (منذر)، آخرین آواز قو، چ۱، تهران، نشر عبرت، ۱۳۸۰، ص۶۴
۵۳. نوری، شیخ فضلالله، حرمت مشروطه، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۱۶۶
۵۴. تبریزی، محمدحسین، كشفالمراد، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۱۳۳
۵۵. انصاری، مهدی، شیخ فضلالله نوری و مشروطیت، رویارویی دو اندیشه، تهران، انتشارات امیركبیر، ۱۳۷۸، ص۴۲۵
۵۶. محلاتی، اللئالی المربوطه فی وجوب المشروطْ، همان، ص۵۴۱
۵۷. نائینی، تنبیهالامْ، ص۳۸، صص۱۱۰، ۱۱۹، ۱۲۱ و ۱۳۷
۵۸. تركمان، محمد، نظارت مجتهدین طراز اول; سیر تطور اصل دوم متمم قانون اساسی در دوره اول تقنینیه، تاریخ معاصر ایران، تهران: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، پاییز ۱۳۶۸، صص۳۳، ۴۴و ۳۴
۵۹. همان; اصفهانی، حاجآقا نورالله، مكالمات مقیم و مسافر، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، صص۳۸۴و ۳۵۷
۶۰. مخبرالسلطنه گاه به اقتباسهای تندروانه در زمینههای مختلف توسط روشنفكران و تلاشهای آنان برای تصرّف در قوانین اسلام، اشكال كرده و خود نیز به اقتباسها و تصرّفهای نابجای خود در رویه و سیستم قضایی ایران، در دوره تصدی عدلیه توسط خود، اعتراف و اظهار ندامت میكند: «... آن روز به تقلید اروپا و عدم تجربه شخصی، آن اساس را ترویج كردم، امروز معتقد نیستم. در مكانیك هم اختراعی كه اجزایش و خصوص پیچش كمتر باشد، ترجیح دارد.... قاضی باید عالم و عادل و با ایمان باشد و از مجازات بترسد، والاّض با هر ترتیبی عدول از حق میكند، نحویون چنین كردند، ما هم میكنیم، همه جا صدق نمیكند. ... در عدلیه مردم چیزهایی از اوضاع فرنگ شنیدهاند و آن ترتیبات را وحی منزل میدانند و میخواهند بیتدارك و فرصت در اندك مدت، به منزل آخر برسند.» (مخبرالسلطنه، خاطرات و خطرات، صص۱۶۵و ۱۶۴).
۶۱. تركمان، محمد، رسائل، اعلامیهها...، صص۲۶۸و ۲۶۷
۶۲. اطلاعیه مشترك آقایان: سیدعبدالله بهبهانی، محمدباقر خادمالشریعه، حسین رضوی قمی، سیداحمد طباطبایی یزدی، قانونگذاری مجلس را محدود رعایت عدم مخالفت با قواعد شرعیه» اعلام میكند]با[به «امور عرفیه» و «آن هم (محمد تركمان، رسائل، اعلامیهها، ...، صص۳۶۶و ۳۶۵); آقا نجفی قوچانی، برگی از تاریخ معاصر (حیات الاسلام فی احوال آیْ الملك العلاّم)، درباره شخصیت و نقش آخوند ملامحمد كاظم خراسانی در نهضت مشروطیت، تصحیح: رمضانعلی شاكری، انتشارات هفت، چ۱، تهران ۱۳۷۸، ص۵۲
۶۳. محلاتی، محمداسماعیل، اللئالی المربوطْ فی وجوب المشروطْ، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۵۳۹; رساله انصافیْ، صص۸۹و ۹۰ و رساله انصافیْ، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۵۶۹ و۵۷۰
۶۴. خلخالی، عمادالعلمأ، بیان معنی سلطنت مشروطه و فوائدها، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۳۲۱
۶۵. تقوی، سیدنصرالله، مقاله سؤال و جواب در فواید مجلس، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۲۶۸; كلمه جامعه شمس كاشمری، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۶۰۷ . جالب آن كه شیخ فضلالله نوری، بخشی از امور معاشیه را كه عنوان شرعی دارند، از آن خارج میكند: «فقط حدود این مجلس رسماً كارهای دولتی و اصلاحات امور سلطنتی است... و حال باید بر وجه شورا شود، و به هیچ وجه در امور شرعیه و احكام اسلامیه اثنی عشری، چه معاشیه و چه معادیه، حق دخالت و تعرض ندارد» (محمد تركمان، مكتوبات، اعلامیهها، ... و چند گزارش پیرامون نقش شیخ فضلالله نوری در مشروطیت، ج۲، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چ۱، ۱۳۶۳، صص۶۶-۶۸
۶۶. فخرالعلمأ، شیخمهدی، سؤالهایی دائر به مشروطیت، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۳۴۷و ۳۴۶
۶۷. اصفهانی، حاجآقانورالله، مكالمات مقیم و مسافر، (مندرج در: اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت حاجآقا نورالله اصفهانی)، ص۳۸۲
۶۸. نوری، شیخ فضلالله، تذكرْ الغافل، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، صص۱۷۵-۱۷۷
۶۹. تقوی، سیدنصرالله، مقاله سؤال و جواب در فواید مجلس، (مندرج در: رسائل مشروطیت)، ص۲۶۹
۷۰. «مجامع شوروی كه از اهل حلّ و عقد و عقلای با بصیرت مملكت تشكیل مییابد، بی فایده محض نخواهد بود و شورا و مشورت لغو صرف نیست تا جاهل به مواقع و مواضع امور مناقشه نماید كه سدّ باب مشورت خلاف دستور قرآن است.... بلكه در غیر تقنین قانون كلی در جزئیات و در اجرائیات و تشكیلات شورا مستحسن و مجامع شورا مرجع و كثیر الفایده و متبع است». احمد شاهرودی، مدینْ الاسلام روح التمدن،چ نجف اشرف، مطبعه مباركه علویه، ۱۳۴۶ق=۱۳۰۶ش، صص۲۷۸و ۲۷۷
۷۱. همان، صص۲۷۴-۲۷۶
منبع: مجله حكومت اسلامی
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست