پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا


کبک‌های‌ آرمیده‌ در میان‌ کاکوتی‌ ها


کبک‌های‌ آرمیده‌ در میان‌ کاکوتی‌ ها
زرین‌كوه‌ برفراز روستای‌ جابان‌ از توابع‌ شهرستان‌ دماوند قد برآسمان‌ كشیده‌ و یخچال‌های‌ قله‌اش‌ از جاده‌ محور تهران‌ فیروزكوه‌ به‌ چشم‌ می‌آید.منطقه‌یی‌ بكر در البرز با چشمه‌سارهای‌ متعدد و نسیم‌ خنك‌ و پوشیده‌ از بوته‌های‌ خوش‌ عطركاكوتی‌.پنجشنبه‌ شب‌ را برای‌ آغاز حركت‌ انتخاب‌ می‌كنیم‌.تا شهر بومهن‌ اسیر در ترافیك‌ خودروهای‌ عبوری‌ كه‌ عازم‌ شمال‌ كشورند به‌ كندی‌ پیش‌ می‌رویم‌.پس‌ از خاك‌خوردن‌ از ماشین‌هایی‌ كه‌ شانه‌ خاكی‌ جاده‌ را زیر چرخ‌های‌ خودرو گرفته‌اند، وارد شهر مهاجرنشین‌ بومهن‌ سرزمین‌ آفتاب‌ برآوران‌ می‌شویم‌.انتهای‌ این‌ شهر به‌ دو شاخه‌ تقسیم‌ می‌شود.جاده‌یی‌ كه‌ به‌ رودهن‌، آبعلی‌ و از آنجا به‌ محور هراز ختم‌ می‌شد تا رسیدن‌ به‌ جنگل‌های‌ سبز آمل‌ و جاده‌یی‌ از بومهن‌ به‌ گیلاوند و محور فیروزكوه‌ می‌رسد تا رسیدن‌ به‌ جنگل‌های‌ كوهستانی‌ سوادكوه‌ و قائمشهر در ابتدای‌ ورودی‌ غربی‌ استان‌ مازندران‌.پس‌ از گذر از دو راهی‌ گیلاوند، روستاهای‌ آبسرد، آینه‌ورزان‌ و جابان‌ در راهند.جابان‌ روستایی‌ نشسته‌ بردامن‌ البرز با طبیعتی‌ بسیار سبز محصور كننده‌ است‌.تمیزترین‌ روستای‌ استان‌ تهران‌ كه‌ از بسیاری‌ از خیابان‌های‌ پایتخت‌ نیز نزدیك‌تر است‌.این‌ روستا كه‌ سال‌ پیش‌ قریه‌ نمونه‌ در حفظ‌ بهداشت‌ و محیط‌ زیست‌ شناخته‌ شد، سكونتگاه‌ مردمانی‌ كردزبان‌ است‌ كه‌ قرن‌ها پیش‌ به‌ این‌ ناحیه‌ مهاجرت‌ كرده‌اند.روستاهای‌ جابان‌ و سربرندان‌ در محور فیروزكوه‌ ساكنین‌ كرد دارد.حوالی‌ ساعت‌ ۲۲ به‌ روستای‌ جابان‌ می‌رسیم‌. كنار جاده‌ درخت‌های‌ آلوچه‌ به‌ بار نشسته‌ و فیروزه‌های‌ سبز ترش‌ مزه‌ را از سرپنجه‌ شاخه‌ها آویخته‌ است‌.وجود درخت‌ میوه‌ در ابتدای‌ راه‌ طبیعت‌گردی‌ نویدی‌ خوش‌ یمن‌ است‌ گو اینكه‌ طبیعت‌ از سر مهر انسان‌ را به‌ دامان‌ خویش‌ فرامی‌خواند.از جاده‌یی‌ خاكی‌ به‌ سوی‌ روستا حركت‌ می‌كنیم‌.تا این‌ ساعت‌ چندین‌ مغازه‌ شیك‌ و تمیز در روستا باز است‌ و می‌توان‌ از همین‌ جا عسل‌ و خامه‌ و دیگر مواد مغذی‌ و مقوی‌ را تهیه‌ كرد.نرخ‌ها ارزان‌تر از تهران‌ است‌.عسل‌ طبیعی‌ منطقه‌ و میوه‌های‌ آماده‌ برشاخه‌ها با نرخی‌ ارزان‌ و طعمی‌ دلپذیرتر در دسترس‌ قرارمی‌گیرد.
بیتوته‌ در هفت‌ چشمه‌
روستاییان‌، هفت‌ چشمه‌ را برای‌ بیتوته‌ پیشنهاد می‌كنند. مردمانی‌ خوش‌ مشرب‌ و خنده‌رو.هرچند از كار طاقت‌ فرسای‌ باغداری‌ و آبیاری‌ مزارع‌ برمی‌گردند ولی‌ دست‌ و پنجه‌ نرم‌ كردن‌ با طبیعت‌ خلقشان‌ را گشاده‌ كرده‌ است‌.به‌ پل‌ روستا می‌رسیم‌.صدای‌ رود از پایین‌ پل‌ سكوت‌ شبانه‌ روستا را درهم‌ می‌شكند و بوی‌ زندگی‌ بر در و دیوار پاشیده‌ است‌.صدای‌ خروش‌ آب‌ كه‌ بین‌ سنگ‌ها می‌خرامد و پیش‌ می‌رود، خنكی‌ ویژه‌یی‌ به‌ روح‌ و ضمیر آدمی‌ سرریز می‌كند.
در روستای‌ جابان‌ یك‌ آشغال‌ كوچك‌ هم‌ دیده‌ نمی‌شود. مردم‌ علاوه‌بر مشاركت‌ خود و همسایگان‌ پافشاری‌ و پیگیری‌های‌ مدیرخانه‌ بهداشت‌ روستا را دلیل‌ تمیزی‌ جابان‌ می‌دانند. نمونه‌ شدن‌ روستا را نیز مرهون‌ مدیرخانه‌ بهداشت‌ تلقی‌ می‌كنند.پس‌ از طی‌ كردن‌ فاصله‌یی‌ حدود ۲۰۰ متر به‌ انتهای‌ شمالی‌ روستا رسیده‌ایم‌. از جاده‌ شیب‌ رود را می‌گیریم‌ و پایین‌ می‌رویم‌ تا كنار نهر خلاف‌ جهتش‌ حركت‌ كنیم‌.نسیم‌ خنك‌ شبانگاهی‌ گروه‌ را فارغ‌ از دغدغه‌های‌ شهری‌، سبكبال‌ كرده‌ است‌.كنار باریكه‌ رود پرخروش‌ رسیده‌ و امتدادش‌ را روی‌ سنگ‌های‌ رودخانه‌یی‌ طی‌ می‌كنیم‌. سنگ‌ها كه‌ بستر رود و اطرافش‌ را تا چند متر سنگفرش‌ كرده‌اند،نشان‌ از روزهای‌ پرآبی‌ رود دارد. می‌شود براحتی‌ تصور كرد غریدن‌ رود در دره‌ را. پس‌ از نیم‌ ساعتی‌ گام‌ برداشتن‌های‌ سبك‌ و سرپنجه‌ به‌ تنگه‌ راهی‌ می‌رسیم‌ بین‌ دو ردیف‌ سختون‌ كه‌ سبب‌ پژواك‌ غرش‌ نهر شده‌ است‌. كنارش‌ محوطه‌یی‌ مسطح‌ با شن‌های‌ نرم‌ و سبك‌ رودخانه‌یی‌ است‌.جایی‌ برای‌ اتراق‌. اجاق‌ را مهیا كرده‌ و به‌ همراه‌ یكی‌ از دوستان‌ برای‌ گردآوری‌ هیزم‌ مسیرپایین‌ دست‌ را بازمی‌گردیم‌. بین‌ راه‌ هنگام‌ بالاآمدن‌، خشكه‌ كنده‌هایی‌ به‌ چشم‌ آمده‌ بودأ شكسته‌ كنده‌هایی‌ كه‌ براثر سوختن‌ و تبرخوردن‌ كنار رودافتاده‌ برای‌ آتش‌ یك‌ شبمان‌ بسنده‌ می‌كند.پیش‌ از جمع‌آوری‌ هیزم‌ و راه‌ اندازی‌ اجاق‌ دو نفر از اعضای‌ گروه‌ برای‌ بررسی‌ اطراف‌ و حواشی‌ شیب‌ دره‌ را بالا رفته‌ و منطقه‌ را بررسی‌ می‌كنند.جای‌ اتراق‌ چندان‌ بد نیست‌. چندان‌ به‌ روستا نزدیك‌ نیست
یم‌ كه‌ سروصدایمان‌ مزاحم‌ آرامش‌ اهالی‌ شود و برای‌ بیتوته‌ مكان‌ مناسبی‌ است‌. بالا دست‌ نیز گله‌یی‌ كنار رودخانه‌ نیارامیده‌ و تقریبا می‌توان‌ به‌ آب‌ جاری‌ نهر كه‌ خنكا و سردی‌ چشمه‌ساران‌ را دارد، اعتماد كرد.شام‌ خورده‌ می‌شود و پیش‌ از آن‌ غرق‌ خوشه‌ ریزی‌ شهاب‌ها برسفره‌ سیاه‌ آسمانیم‌.ستارهای‌ زرگونه‌ بر مخمل‌ سیاه‌ آسمان‌ نشسته‌اند و با عمق‌ عجیب‌ و ژرف‌ آسمان‌ را نگاه‌ و ذهن‌ را مغشوش‌ خود داشته‌اند.نگه‌ داشتن‌ آتش‌ در طبیعت‌ علاوه‌ بر لذت‌ و انرژی‌گیری‌ بی‌بدیل‌ از نظر امنیتی‌ نیز كاری‌ در خور اعتماد است‌.آتش‌ تا صبح‌ در رنگ‌های‌ زیبا و گرمش‌ می‌رقصد و به‌ نوبت‌ نگاه‌ هر یك‌ از اعضای‌ گروه‌ چهارنفره‌ را معطوف‌ و مشغول‌ خود می‌كند.
برآمدن‌ نور و ارتفاع‌
سیاهی‌ آرام‌، آرام‌ رنگ‌ می‌بازد و شیره‌ آفرینش‌ برآسمان‌ پاشیده‌ می‌شود. هوای‌ سحرگاهی‌ با نسیمی‌ خنك‌ نوید صبح‌ تابستان‌ كوهستان‌ را دارد.گروه‌ پس‌ از صرف‌ صبحانه‌ و بستن‌ كوله‌ها راه‌ رود را پیش‌می‌گیرد و بالا می‌رود. پس‌ از گذر از تنگه‌یی‌ به‌ محوطه‌یی‌ باز با پوشش‌ گیاهی‌ انبوه‌ از كاكوتی‌، انواع‌ خارهای‌ كوهستانی‌ و درخت‌های‌ سر به‌ آسمان‌ ساییده‌ سپیدار و بید، می‌رسیم‌.از این‌ منطقه‌ می‌توان‌ زرین‌كوه‌ را مشاهده‌ كرد.با یخچالی‌ كه‌ از زمستان‌ به‌ یادگار نزد خود نگه‌داشته‌است‌.جاده‌یی‌ در سوی‌ شرق‌ سلسله‌ تپه‌ها و كوه‌ها را در دامنه‌هاشان‌ پی‌می‌گیرد و در سوی‌ غرب‌ كوه‌ها همچنان‌ پابرجا و بلند ایستاده‌اند.راه‌ شمال‌ كه‌ راه‌ گذر رود است‌ را پی‌ گرفته‌ تا كنار چشمه‌ساری‌ زیبا با سه‌ چشمه‌ بین‌ دو ردیف‌ صخره‌ بزرگ‌ اتراقی‌ كوتاه‌ می‌كنیم‌.پیش‌ از رسیدن‌ به‌ مقصد، سگ‌های‌ گله‌ كه‌ در كوهستان‌ با فاصله‌ از گله‌ كنار جاده‌های‌ مالرو ایستاده‌اند، صدای‌ پارس‌ كردنشان‌ در كوه‌ طنین‌ می‌اندازد و به‌ خود غره‌ می‌شوند.تا دور شدن‌ گروه‌ از مقابل‌شان‌ دست‌ از غریدن‌ و پارس‌كردن‌ نمی‌شویند.تپه‌های‌ اطراف‌ پر از كبك‌ است‌ كه‌ لای‌ كاكوتی‌ها نشسته‌ و به‌ صورت‌ گروهی‌ پروازهای‌ مقطعی‌ زیبا به‌ نمایش‌ می‌گذارند.خزندگان‌ كوچك‌ لای‌ سنگ‌ها جابه‌جا می‌شوند.سمندر، آگاما و مارمولك‌ در كناری‌ ماری‌ كه‌ بردرخت‌ دیده‌ می‌شود، زود فراموش‌ می‌شوند.كوله‌ها را زمین‌ گذاشته‌ و برای‌ تمرین‌ صخره‌ سوی‌ شرقی‌ را بالا می‌رویم‌. صخره‌نوردی‌ حس‌ خوبی‌ از سلامت‌ پنجه‌ها و دست‌ها به‌ آدمی‌ القا می‌كند. صخره‌ را بالارفته‌ و برای‌ بازگشت‌ طناب‌ و قلاب‌ همراه‌ نیاورده‌ایم‌، به‌ ناچار كفش‌های‌ زمخت‌ را درآورده‌ و از پای‌ برهنه‌ كه‌ بهترین‌ فیزیك‌ را برای‌ نگهداری‌ وزن‌ روی‌ صخره‌ها دارد، استفاده‌ می‌كنیم‌.سپس‌ از آب‌ گوارای‌ چشمه‌ نوشیده‌ و خستگی‌ از تن‌ دركردیم‌.چیزی‌ حدود یك‌ ساعت‌ را پرشتاب‌ به‌ سوی‌ زرین‌كوه‌ گام‌ برداشته‌ و اكنون‌ سرآغاز وصال‌ با قله‌یی‌ بلند ایستاده‌ بودیم‌.سه‌ چشمه‌ براؤر ریزش‌ سنگ‌و خاك‌ آبراهی‌ باریك‌ بیشتر به‌ بستر نهر نمی‌ریختند.سنگ‌ها را برداشته‌ و چشمه‌ها را لایروبی‌ كرده‌ و با سرریز شدن‌ آب‌ و برخاستن‌ صدای‌ «قل‌قل‌» چشمه‌ انرژی‌ مضاعفی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ قله‌ پیدا كردیم‌.
راه‌های‌ متعدد صعود
یك‌ تیم‌ طبیعت‌ گردی‌ ۸ نفره‌ نیز از پی‌ ما وارد دامنه‌ زرین‌كوه‌ شدند.آنان‌ از سوی‌ غربی‌ تپه‌ یی‌ را با شیب‌ حدود ۴۵ درجه‌ بالا رفته‌ و از فراز آن‌ قصد صعود به‌ زرین‌ كوه‌ را داشتند.گروه‌ مسیر خود را ادامه‌ داده‌ تا پای‌ سلسله‌ تپه‌ها و كوه‌های‌ پیوسته‌ به‌ زرین‌ كوه‌ برخورد.سوی‌ غربی‌ تپه‌یی‌ با شیب‌ تند حدود ۷۵ تا ۸۰ درجه‌ با پوشش‌ گیاهی‌ خوب‌ و سنگریزه‌های‌ زیاد، پیشی‌ گرفته‌ و بالارفت‌.دو ردیف‌ سختون‌ در دامن‌ و سینه‌ كوه‌ نوید سایه‌ داشت‌ و تصمیم‌ داشتیم‌ زیر سایه‌ صخره‌ها جرعه‌ آبی‌ نوشیده‌ و كمی‌ خستگی‌ از تن‌ بزداییم‌.هرچند كه‌ محیط‌ كوهستان‌ با آرامشی‌ كه‌ در ضمیر می‌پاشد، هیچ‌ خستگی‌ با خود همراه‌ ندارد و تنها چاق‌ كردن‌ نفسی‌ لازم‌ است‌. اكسیژن‌ ناب‌ زیرآبی‌ آسمان‌ با وزش‌بادی‌ ویژه‌ ارتفاعات‌ برپوست‌ و در ریه‌ فرو نشست‌.در شیب‌های‌ تند، كوهستان‌ زیبا، فریبنده‌ جلوه‌گری‌ می‌كند.فاصله‌ قابل‌ تمییز نیست‌. هر بخش‌ از سختون‌های‌ در هم‌ تنیده‌ از پایین‌ رنگ‌وبوی‌ قله‌داشت‌ و می‌دانستیم‌ تازه‌ پس‌ از رسیدن‌ بر فراز آن‌ باید بخش‌ صعود را طی‌ كنیم‌.از میان‌ دامنه‌ كوه‌ روستاهای‌ جابان‌، آینه‌ ورزان‌، آبسرد و كیلان‌ با باغ‌های‌ انبوه‌ سیب‌ قابل‌ رویت‌ است‌.جاده‌ تهران‌ فیروزكوه‌، چون‌ ماری‌ سیاه‌، خمیده‌ در تن‌ دشت‌ و دامنه‌، پیش‌ رفته‌ است‌.سنگ‌های‌ زرین‌ كوه‌ به‌ تنهایی‌ قابل‌ انتقال‌ به‌ آنتیك‌ فروشی‌هاست‌. سنگ‌هایی‌ كه‌ طی‌ سالیان‌ متمادی‌ و قرن‌ها منقش‌ به‌ نقش‌های‌ طبیعی‌ و ملون‌ به‌ رنگ‌های‌ حاصل‌ از فعل‌ و انفعالات‌ آتشفشانی‌ به‌ چشم‌ می‌آید.
جای‌ پای‌ شكار
سنگ‌هایی‌ به‌ رنگ‌ مسی‌، فیروزه‌، یشم‌، گرانیت‌ و رنگ‌ های‌ زیبنده‌ دیگر كه‌ بالا رفتن‌ را دشوار می‌كرد. با هر گام‌ به‌ پیش‌ سنگ‌ها به‌ پایین‌ سریده‌ شده‌ و تنها می‌توان‌ به‌ بوته‌ها اعتماد كرد. گیاهان‌ ریشه‌ در خاك‌ نهاده‌ و محكم‌ در شیب‌ تند كوه‌ ایستاده‌اند. جای‌ پای‌ قوچ‌ و میش‌ها بهترین‌ گزینه‌ برای‌ گذر از كوهستان‌ است‌. این‌ حیوانات‌ بطور غریزی‌ راه‌ رفتن‌ در كوه‌ را آموخته‌اند و معمولا پایشان‌ را در نقطه‌یی‌ می‌گذارند كه‌ محكم‌ است‌ و قابل‌ اعتماد.قوچ‌ و میش‌ را طبیعت‌گردها در اصطلاح‌ شكار می‌نامند و جای‌ پای‌ شكار مطمئن‌ است‌ برای‌ بالا و پایین‌ رفتن‌. شكار مسیر را زیگزاگ‌ طی‌ می‌كند و ما هم‌ به‌ همان‌ شیوه‌ بالا می‌رویم‌ كه‌ كمترین‌ اصطكاك‌ و پایین‌ سریدن‌ از سنگریزه‌ها متوجهمان‌ شود.بر فراز سرمان‌ دو عقاب‌ خود را یله‌ داده‌ در باد به‌ جست‌ و جوی‌ شكار یا ورانداز منطقه‌ مشغولند. بی‌تردید متوجه‌ ما می‌شوند كه‌ صدایشان‌ را از گلو بیرون‌ می‌فرستند. وال‌هایی‌ با بال‌های‌ گسترده‌ در آبی‌ آسمان‌ و صدایی‌ كه‌ از فلوت‌ دمیده‌ می‌شود. آن‌ دو سلطان‌ آسمانند و هر بیننده‌یی‌ در دشت‌ می‌تواند در گستره‌ میدان‌ دید عقاب‌ها قرار گیرد. این‌ پرنده‌ زیبا، چشمانی‌ بسیار قوی‌ دارد و از فراز قله‌ زرین‌ كوه‌ راهشان‌ را بر فراز دریاچه‌ «تار» كج‌ می‌كنند و بال‌ها را تیز كرده‌ و پایین‌ می‌روند تا از میدان‌ دیدمان‌ به‌ در روند و شكار قزل‌آلاهای‌ دریاچه‌ را نبینیم‌. او یك‌ شكارچی‌ بی‌بدیل‌ در طبیعت‌ است‌.به‌ سختون‌های‌ فرسوده‌ می‌رسیم‌. عمر این‌ كوه‌ نباید چندان‌ بیشتر از كوه‌های‌ دیگر البرز مركزی‌ باشد ولی‌ وجود آتشفشان‌ در دل‌ این‌ كوه‌ كه‌ روزی‌ تمام‌ مواد مذاب‌ و گدازه‌ را از دل‌ زمین‌ بیرون‌ كشیده‌ و به‌ هر دامنه‌اش‌ پاشیده‌، سبب‌ فرسایش‌ سنگ‌ها شده‌. با وجود پوشش‌ گیاهی‌ خوب‌ و متراكم‌ كه‌ نزدیكی‌های‌ قله‌ كوچك‌ وجود دارد، فرسایش‌ محسوس‌ است‌.
بالا چه‌ خبر است‌؟
سنگ‌های‌ سست‌ را نمی‌توان‌ تكیه‌گاهی‌ برای‌ بالا كشیدن‌ خود تلقی‌ كرد. بهتر است‌ آنها را در همان‌ شكلی‌ كه‌ در آمده‌اند به‌ داخل‌ صخره‌ و خاك‌ فشار دهیم‌ تا بتوانیم‌ مقداری‌ از وزن‌ را با دست‌ به‌ زمین‌ انتقال‌ داده‌ و گام‌ برداریم‌. بالاخره‌ برفراز قله‌ كوچك‌ می‌رسیم‌. قله‌یی‌ مخروطی‌ شكل‌ زیر آوار سنگ‌های‌ آذرین‌ آتشفشانی‌ میزبانمان‌ است‌. دهانه‌ قله‌ چون‌ هرم‌ است‌ كه‌ با سنگ‌ پر شده‌ باشد و یادآور آتشفشان‌هایی‌ در روزگاران‌ دور است‌.چند گروه‌ كوهنوردی‌ تاكنون‌ اینجا آمده‌اند و با چیدن‌ چند سنگ‌ روی‌ هم‌، صعودشان‌ را به‌ یادگار گذاشته‌اند. تكه‌یی‌ برف‌ یخ‌زده‌ در ضلع‌ شمال‌ شرقی‌ قله‌ كوچك‌ وجود دارد كه‌ قرار دادن‌ كف‌ پاها در ظهر گرم‌ تابستان‌ روی‌ این‌ برف‌ها لطف‌ خاصی‌ دارد. سپس‌ كوله‌ها را جمع‌ كرده‌ و عازم‌ زرین‌كوه‌ می‌شویم‌. امتداد مسیر یخچالی‌ كوچك‌ را پی‌ می‌گیریم‌ تا فاصله‌ ۲۰ متری‌ زرین‌كوه‌. از آنجا براحتی‌ خود را بر فراز قله‌یی‌ زیبا می‌یابیم‌. با طبیعت‌هایی‌ متنوع‌ در اطراف‌.
وقتی‌ كوهنوردان‌ به‌ قله‌ می‌رسند، پیش‌ از هر چیز می‌خواهند بدانند پشت‌ قله‌ چه‌ خبر است‌. در پس‌ ضلع‌ شمالی‌ زرین‌كوه‌، دریاچه‌ تار به‌ زیبایی‌ سایه‌ آسمان‌ را در خود نهاده‌ و خود آسمانی‌ شده‌ در عمق‌ دره‌یی‌ ژرف‌. یكی‌ از عقاب‌ها از همین‌ ضلع‌ بالا می‌آید و برفراز سرمان‌ چرخی‌ می‌زند. غرشی‌ آسمانی‌ از نای‌ فلوت‌ مانندش‌ بیرون‌ می‌فرستد و یله‌ می‌دهد بر باد. در شرق‌، سلسله‌ كوه‌هایی‌ به‌ هم‌ چسبیده‌ و در هم‌ تنیده‌ به‌ سوی‌ دریاچه‌ تار راهنمایی‌مان‌ می‌كند. در پشت‌ سر باغ‌های‌ سیب‌ خط‌كشی‌ شده‌ و منظم‌ به‌ چشم‌ می‌آید ولی‌ زیر غباری‌ به‌ شكل‌ هاله‌ دیده‌ می‌شود. گو اینكه‌ باد در ارتفاع‌ در این‌ برهه‌ از روز بعدازظهر از غرب‌ به‌ شرق‌ می‌وزد و دامنه‌های‌ زیرپا دودهای‌ سرب‌دار تهران‌ را با خود به‌ دامنه‌های‌ البرز می‌كشد. كوه‌های‌ مغرب‌ در زیر هاله‌یی‌ از غبار پنهان‌ شده‌ و گروه‌ با در نظر گرفتن‌ زمان‌ بازگشت‌ و مقدار آب‌ و آذوقه‌ همراه‌ كوتاهترین‌ مسیر برای‌ رسیدن‌ به‌ نهر را انتخاب‌ می‌كند.پایین‌ سریدن‌ از سنگ‌ ریزه‌ها مانند اسكی‌ روی‌ شن‌ است‌. مهیج‌ و جالب‌. سنگ‌های‌ زیبا با طرح‌ها و نقش‌های‌ گوناگون‌ بین‌ راه‌ میخكوبمان‌ می‌كند و توجهمان‌ را جلب‌.از ضلع‌ جنوبی‌ قله‌ به‌ پایین‌ باز می‌گردیم‌ و در دره‌یی‌ با شیب‌ تند كه‌ جای‌ پای‌ شكارها بر آن‌ دیده‌ می‌شود، مسیر را ادامه‌ می‌دهیم‌. بین‌ راه‌ چشمه‌های‌ زیادی‌ است‌ كه‌ تنها بخاطر فرسایش‌ و ریزش‌ خاك‌ و سنگ‌ از جوشیدن‌ بر دل‌ زمین‌ و به‌ كار انداختن‌ نبض‌ سبزینه‌ طبیعت‌ باز ایستاده‌ است‌.چشمه‌ها را لایروبی‌ كرده‌ و پایین‌تر می‌رویم‌. صدای‌ آب‌ در دره‌ باریك‌ می‌پیچد و بالا می‌آید. با این‌ صدا روحیه‌ها دوباره‌ به‌ اوج‌ می‌رسد. شعفی‌ وصف‌ناپذیر در خون‌ غلیان‌ می‌كند و هوای‌ بالا رفتن‌، رفتن‌ و رفتن‌ تا همیشه‌ سراپای‌ گروه‌ را در بر می‌گیرد. ولی‌ گریزناپذیر است‌ زندگی‌ در پنجه‌های‌ در هم‌ فشرده‌ و تنگ‌ دغدغه‌های‌ شهری‌. مسیر نهر را ادامه‌ می‌دهیم‌. به‌ جابان‌ می‌رسیم‌ و از آنجا راه‌ بازگشت‌ را طی‌ خواهیم‌ كرد.

بهنام‌ همایونی‌
منبع : روزنامه اعتماد