پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
آزادی مطبوعات
● مقدّمه (لزوم تحوّل در موضوعشناسی)
موضوعشناسی در استنباط فقهی از جمله دغدغهها و مسائلی است كه توجه بسیاری از اندیشمندان حوزه مباحث دینی و فقهی را به خود جلب كرده است. كم نیستند كسانی كه معتقدند: موضوعشناسی خود به عنوان یك موضوع، نیازمند اجتهاد ـ به معنای عام ـ است. اگر فقیه زمانه را نشناسد، یعنی به حیات جدید و لوازم آن آگاهی نداشته باشد، هندسه معرفتی جهان جدید را درك نكند، با موضوعات نو آشنا نباشد، مسائل نوظهور را درنیابد، و پرسشهای روزگار را نداند، فقه تحوّل و توسعه پیدا نمیكند و این جز با توسعه مفهومی و مصداقی منطق اجتهاد و تشكیل حلقههای كارشناسی، كه در هاله و حاشیه هر فقیه فحلی یاریرسان او در تحقیق و تدقیق باشند، به دست نمیآید. و اگر این تحوّل و توسعه روی ندهد، اجتهاد ما كارآمد و دین ما روزآمد نخواهد شد. یك فقیه به تنهایی به فرض كه بتواند موضوعات شرعی را بشناسد ـ كه میشناسد ـ با موضوعات علمی و عرفی چه خواهد كرد؟ در حالی كه دایره عرف امروز نه تنها توسعه یافته، كه متحوّل نیز گردیده و چنان نیست كه یك فرد بتواند به سادگی و سهولت، فهم عرفی جامعی تحصیل كند. موضوعات، معاملات و انواع عقود عرفی در قیاس با گذشته، گسترش و تحوّل یافته است.
فهم موضوعات عرفی در پشت درهای بسته حجرهها به دست نمیآید. نمیگوییم موضوعشناسی تنها وظیفه فقیه است، اما مدعی هستیم اگر موضوع فهم نشود، مسئله درك نشده است، و اگر پرسش درك نشود پاسخ میسّر نیست یا پاسخ كارآمد نیست.
موضوعشناسی، هم در استنباط و هم در اجرای حدود الهی نقشآفرین است. اهمیت این مطلب زمانی روشنتر میشود كه با موضوعاتی رو به رو باشیم كه در فضایی نامأنوس، با فضای اجتهاد شكل گرفته و رشد یافته باشند. مسلّماً فقیه در شناخت اینگونه موضوعات، به تنهایی نمیتواند درك درست و كاملی حاصل كند. بخصوص با پیچیدگیهایی كه زندگی امروزی پیدا كرده است تا جایی كه گاه حوزه روابط برخی موضوعات را به راحتی نمیتوان احصا كرد، چه رسد به شناخت آنها. از اینرو، امروزه دیگر نمیتوان به شناخت بسیطی از بسیاری موضوعات اكتفا كرد و آنها را در قالبهای تنگ پیشین به تعریف درآورد. شاید بخش زیادی از عدم پویایی فقه امروز را بتوان ناشی از این كاستی دانست.
«مطبوعات» از جمله این موضوعات بسیار پیچیده است كه به صورت كاربردی و عینی، نمیتوان آن را در قالب عنوانهایی همچون «كتب ظلال» و حتی حدّ و مرزهای گفتار و بیان، به فقه عرضه كرد و پیرامون آن به استنباط پرداخت. مطبوعات از جمله پدیدههای است كه شناخت كاربردی و ارتباطشناسی آن تنها از عهده كارشناسانی برمیآید كه متغیّرهای متناسب با زمان و شرایط امروز را بتوانند تعریف كنند و برای شناخت آن، الگوهای كاربردی عینی به كارگیرند.
این مقاله در صدد است تأملّی در خاستگاه، جایگاه و كاركرد مطبوعات داشته باشد تا زمینهای برای شناخت درستتر این پدیده و ارائه عناوین واقعیتر آن به فقه باشد.
● جایگاه مطبوعات در جوامع امروزی
مطبوعات از جمله محصولات جوامع نوین، بخصوص جوامع غربی، به شمار میآید كه پس از اختراع دستگاه چاپ، هویّت بارزی پیدا كرد. این پدیده اجتماعی به راحتی توانست در ابتدا، مهمترین مرجع آگاهی جامعه باشد و اطلاعات روزمرّه اجتماع را تأمین كند و طبیعتاً از مراكز جهتدهی جامعه به حساب آید.
در جامعه امروزی، كه رسانههای همگانی دیگر ـ از رادیو و تلویزیون گرفته تا سینما و كتاب ـ قدم به میدان گذاشتهاند و در زمینه نشر ارزشهای اجتماعی با مطبوعات به رقابت برخاستهاند، و در روزگاری كه اندیشهها و عقاید مردم تحت تأثیر عوامل گوناگون قرار گرفته و ساختار زندگی خصوصی و اجتماعی بكلی دگرگون شده است، طبعاً مطبوعات نمیتواند نقش جهتدهنده یك قرن پیش را داشته باشد. با این وجود، نمیتوان نیرو و نفوذ مطبوعات را نادیده گرفت. تحلیل جنبههای گوناگون آن نشان میدهد كه هنوز مطبوعات به عنوان یك عامل جهتدهنده زندگی اجتماعی نقش ضروری و انكارناپذیری دارد و بیش از عوامل دیگر قادر است در تهذیب تمایلات و هوسها و استحكام پیوندهای افراد با جامعه خود یا جوامع بینالمللی مؤثر باشد. روزنامهها و مجلّات میتوانند از طریق مقالات و یا آگهیها خود، راه و رسم زندگی امروزی را به خوانندگان بیاموزند و جایگاهی را كه در حیات سیاسی اجتماع ـ به معنای وسیع كلمه ـ از دست دادهاند، از طریق نفوذ تأثیر فزاینده بر زندگی روزانه مردم عادی جبران كنند. در زمینههای خبری، هنوز هم مطبوعات قادرند از هنرپیشهای گمنام، بتی بسازند كه میلیونها ستایشگر داشته باشد، یا بسیاری از اعتقادات و باورها و «تابو»های اجتماعی را درهم بریزند.
این پدیده اجتماعی از ویژگیهای خاصی نیز برخوردار است. مهمترین این ویژگیها عنصر زمان، به روز بودن، شكار اطلاعات، برجستهسازی و هیجانانگیزی و جذب مخاطب است كه جانمایه حیاتی مطبوعات را تشكیل میدهد.
حال باید دید وسیلهای كه دارای این ویژگیهاست، چگونه میتواند خود را با ارزشها، بایدها و نبایدهای اسلامی تطبیق دهد؟ معضلی كه در جمع میان ارزشها و ویژگیهای مطبوعات پیشروست همواره رابطه ارزشهای فرهنگی و مطبوعات را دچار بحران میسازد. مطبوعات ـ آنچنان كه در ابتدا برای آن شكل گرفته ـ برای تأمین لذت بیشتر مخاطب خود یا پیشبرد هدفهای اقتصادی ـ سیاسی حكومتها، گروهها و احزاب، از هر وسیلهای استفاده میكنند. قالبهایی كه قبلا به كارشان میآمد، قالبهایی اخلاقی نبودند، بلكه قالبهایی بود كه آنها را بهتر به مقصود برساند و در راه هدف، هر وسیلهای قابل توجیه بود. بنابراین، اگر به كُنه اسرار خانوادگی یك فرد رسوخ كنند، بر اساس طبیعت و ماهیت وجودی خود، كار مطلوبی كردهاند، اگرچه این كار از لحاظ ارزشی، ناپسند و مذموم باشد. كدام یك را باید گرفت؟ از یك سو، ارزشهای حرفهای مطبوعاتی، فرد را به سمتی سوق میدهد كه به اسرار خصوصی مردم نفوذ كند، و از سوی دیگر، ارزشمداری و ارزشگرایی او را از چنین چیزی باز میدارد. وقتی دروغگویی بتواند بر شمارگان یك نشریه بیفزاید، همین امر مدیر آن نشریه را به سمت چنین كاری سوق میدهد. اما گرایش اخلاقی و ارزشی، او را از این كار باز میدارد، و او متحیّر میماند بین این دو كشش كه از دو سو او را به سمت خود جذب میكنند. چنین تحیّری ناشی از همان تناقض است، و این تناقض موجب تحیّر و سرگشتگی ارباب جراید و مردم میشود. مردم انتظار دارند كه مطبوعات پاسدار ارزشهای بومی و دینی آنها باشند، اما چرا در بسیاری از مواقع، مطبوعات به چنین خواستی وفادار نمیمانند؟ چرا از این مرز عبور میكنند؟ و چرا گاه حتی به ساحت مقدّسترین باورهای مردم اهانت و جسارت میشود؟ چه بسا مرتكب چنین عمل ناپسندی مدعی باشد كه او بر اساس یك آموزه مشخص عمل میكند و آموزه او در این زمینه، آن چیزی باشد كه از منشأ اصلی شكلگیری مطبوعات دریافت كرده است و همان او را به این سمت هدایت میكند.
● كاركرد مطبوعات (تأثیر بر افكار عمومی)
تعریفها و برداشتهای مختلفی از افكار عمومی ارائه شده است. گروهی آن را حالت احساسی یا عاطفی بارز یك ملت میشمارند. برخی آن را تجلّی گرایشهای ذهنی مردم نسبت به یك امر مورد اختلاف خواندهاند. عدهای آن را مجموعه عقاید افرادی دانستهاند كه میان آنها توافقی ایجاد شده است. بعضی نیز معتقدند: افكار عمومی مجموعهای از مفاهیم، معتقدات، تصورات ذهنی، آمال و آروزهای گوناگون و تعصبّات قومی است كه در شرایط زیست گروهی مردم یك جامعه بروز میكند. عدهای نیز در مفهوم آن وسعت داده و تمام طرز زندگی یك ملت ـ یعنی همان مفهوم را كه علمای علوم اجتماعی «فرهنگ» مینامند ـ مترادف «افكار عمومی» دانستهاند.۱
در مجموع، «افكار عمومی» نیرویی نهان و آشكار است كه از تركیب اندیشهها، احساسها و برداشتهای فردی به وجود آمده و تركیبی است كه وزن آن با میزان تأثیر و قدرت تهاجم عقاید تركیبكننده آن متفاوت است. افكار عمومی پدیدهای روانی ـ اجتماعی است، داوری مردم است بر سر یك موضوع همگانی و مورد اختلاف، اما حاصل جمع افكار فردی و جمعی نیست. افكار عمومی تعامل میان نظرات فرد و اجتماع است كه به صورت یك فكر عمومی شاید در چند مرحله جابه جا شود و سرانجام، وحدت پیدا كند و این وحدت فكری در بالای هرم جامعه قرار میگیرد و خود را بر حكومتها تحمیل میكند.
به طور كلی، افكار عمومی در بین پدیدههای روانی ـ جمعی گستردهترین و آشكارترین آنهاست. این پدیده شگرف، كه با پویایی توانمند خود سرنوشت جوامع را رقم میزند، به موتوری میماند كه چرخهای ماشین اجتماعی را به گردش درمیآورد. امروزه افكار عمومی به مراتب بیش از گذشته توجه تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان را به خود جلب كرده است.
محققان علوم اجتماعی وجود چهار عنصر ذیل را برای تشكیل افكار عمومی ضروری میدانند:
الف) موضوعی باید وجود داشته باشد و یا باید به وجود آید كه مورد توجه عموم قرار گیرد و یا به عبارت دیگر، در علایق و منافع آنها مؤثر باشد و یا با استدلالهایی با منافع آنها پیوستگی پیدا كند.
ب) افرادی باید وجود داشته باشند كه دارای منافع مشتركی باشند تا آن موضوع با منافع آنها پیوند بخورد.
ج) اقدامات و تلاشهایی باید به عمل آید تا آن موضوع بیان و علایق عموم با آن موضوع تبلیغ گردد تا بین جمع زیادی از مردم پیرامون موضوع تفاهم حاصل شود.
د) این تفاهم نفوذ خود را به طور مستقیم یا غیرمستقیم اعمال نماید.۲
دولتها، وسایل ارتباط جمعی، جمعیتهای سیاسی، مذهبی و اقتصادی، افراد مهم و بخصوص رهبران فكری مورد اعتماد مردم مهمترین عواملی هستند كه میتوانند عناصر شكلگیری افكار عمومی را در جوامع امروزی به وجود آورده، شكل دهند.
در بین این عوامل، وسایل ارتباط جمعی در عصر حاضر، واجد اهمیت فراوانی است. این وسایل ارتباطی میتوانند با ارائه برنامههای ویژه و پخشخبرهای خاص و تكیه و تأكید و تكرار یك خبر و انتخاب عناوین و تنوّع بیان موضوع، انتخاب فضای خبر و روشهای دیگر، به مردم القا نمایند كه درباره چه چیزهایی فكر كنند و چگونه فكر كنند. متخصصان این وسایل با شناختی كه از عقاید و اعتقادات مخاطبان دارند، باورها و ارزشهای آنها را شناختهاند، مقاصد و اهداف خود را با آنچه نزد این مخاطبان از احترام و حرمت برخوردار است همسو و در بسته نشان میدهند و در نتیجه، با این ترفند، افكار عمومی مساعدی به وجود میآورند.
در میان وسایل ارتباط جمعی، مطبوعات در صف اول عوامل شكلدهنده افكار عمومی قرار دارد; زیرا به دلایلگوناگون، از جمله ماندگار بودن و در هر لحظه و برهه از زمان دستیاب بودن و همچنین قیمت ارزان و تنوّع مطالب و محتوا، تمام گروهها و طبقات مردم را مخاطب قرار میدهند و در نتیجه، در سطحی وسیع و گسترده بر افكار عمومی اثر میگذارند. از سوی دیگر، اعتماد و اطمینان مردم در اغلب موارد، نسبت به مطبوعات بیش از سایر رسانههای جمعی است و حاصل این ارتباط دو سویه بین مردم و مطبوعات، تنویر و تشكیل افكار عمومی است. و البته در عین حال كه مطبوعات عامل ایجاد و حركت افكار عمومی است در بعضی موارد میتواند موجب ركود و سكون آن نیز باشد. از طریق مطبوعات، میتوان نوعی همدردی، همفكری، یكسانی و یكدلی در میان مردم جهان به وجود آورد.
از جمله تعاریفی كه برای «روزنامهنگاری» گفته است «فرهنگسازان، اطلاعرسانان و هنرمندان» را میتوان برشمرد كه حیطه فعالیت آنها نیز فراتر از یك شغل است. استفاده از ابزار روزنامه، نقش مؤثر و تعیینكنندهای در فرهنگسازی دارد. این نقش میتواند در جهت مثبت یا منفی نسبت به فرهنگ عمومی ارزیابی شود. در صورتی كه مطبوعات به ارزشهای جامعه پرداخته و بر آنها تأكید ورزد، فرهنگ عمومی پویا گردیده و در جهت رشد، شتاب مناسبی به خود میگیرد. در چنین شرایطی، حتی اگر یك یا چند نشریه برخلاف ارزشهای جامعه حركت كند، تأثیری بر فرهنگ عمومی ندارد، اگرچه به لحاظ حساسیتهای روزنامهنگاری و فرهنگ، ممكن است خراشهایی بر چهره جامعه مشاهده شود. اما اگر اكثریت مطبوعات یك جامعه خواسته یا ناخواسته به گونهای در جهت مخالفت ارزشهای فرهنگی جامعه حركت كنند، اگر دوام بیاورند، قادر به تغییر فرهنگ بوده و نقش منفی فرهنگسازی خود را به منصّه ظهور میرسانند. پس نقش مطبوعات در عرصه فرهنگی جامعه، بسیار مؤثر و قابل توجه است.۳
به طور كلی، باید گفت: مطبوعات یكی از مؤثرترین وسایل ارتباط جمعی بر افكار عمومی است. از اینرو، میتواند نقش مهمی در انتقال، حفظ، گسترش و یا نفی و ابطال ارزشهای فرهنگی ایفا نماید.۴ به بیانی ژرفتر، باید گفت: مطبوعات یكی از وسایل گوناگون ارتباطی است كه بخش وسیعی از مخاطبان را بدون هیچگونه ارتباط شخصی بین فرستندگان و گیرندگان پیامها، فرا میگیرد. این ابزار فرد را با طیف فوقالعاده وسیعی از مردم، كه تنها به طور غیرمستقیم شناخته میشوند، آشنا میسازد; افرادی از قبیل شخصیتهای ورزشی، تاریخی، سیاستمداران، نویسندگان، روزنامهنویسان، موسیقیدانان و حتی افراد معمولی كه در گزارشهای خبری به عنوان شاهد مورد مصاحبه قرار میگیرند. جامعهپذیر كردن ارزشهای فرهنگی در وسایل ارتباط جمعی، امروزه امری مسلّم فرض شده است.۵به طور كلی، مطبوعات میتواند كاركردهای متنوّعی داشته باشد، اعم از كاركردهای فرهنگی (ایجاد گرایشهای فرهنگی مذهبی و غیر مذهبی)، كاركردهای سیاسی (ایجاد گرایشهای سیاسی)، كاركردهای اطلاعاتی و اطلاعرسانی و كاركردهای تفریحی (پر كردن اوقات فراغت)، و در یك جمله، كاركرد مطبوعات، هدایت، رشد افكار عمومی و تبلیغات است. حال با این جایگاه و كاركردی كه برای مطبوعات شمرده شده است، محدود كردن آن در عناوینی همچون كتب ضلال، مسلّماً موجب دور شدن از درك درست جایگاه و اهمیت این ابزار تأثیرگذار و كارآمد خواهد شد.
● طرح بحث (آزادی مطبوعات)
كسانی كه به آزادی مطبوعات قایلند غالباً این بحث را در قالب بحث «آزادی بیان» مورد بررسی قرار میدهند و در مباحث فقهی نیز حدود بیان و مطبوعات از عناوینی همچون كتب ضلال و منهیات گفتار و بیان مانند اشاعه فحشا، دورغ، تهمت، افترا، غیبت و مانند آن استخراج میشود. اما به نظر میرسد این شیوهها در بحث آزادی مطبوعات نادرست و ناكارآمد است. بدینروی، ابتدا لازم است در بیان قایلان به آزادی مطبوعات تأمّل نماییم، سپس درباره اینكه آیا میتوان حدود موضوعی همچون مطبوعات را با عناوین كتب ضلال و حدود گفتار مشخص ساخت یا خیر.
● مراد از «آزادی بیان»
آزادی بیان را به چند لحاظ میتوان تعریف كرد:
۱) «آزادی» به معنای عدم مؤاخذه توسط فرد یا افراد و اینكه انسان بدون واهمه از مؤاخذه و جواب پسدهی، آنچه را میخواهد به زبان بیاورد. اما این تعریف از «آزادی» در اسلام پذیرفته نیست; چرا كه در اسلام مسلّم است كه انسان برای تك تك كلماتی كه از دهانش بیرون میآید و یا بر قلمش جاری میشود و فراتر از آن بر نیاتی كه در ذهن میپروراند، از سوی خداوند مورد پاداش و یا مؤاخذه قرار میگیرد. با وجود این، به صراحت میتوان گفت: آزادی ـ به این معنا ـ در اسلام وجود ندارد. حتی آیه (لاَ إِكْرَاهَ فِیالدِّینِ) (بقره: ۲۵۶) قطعاً بدین معنا نیست حال كه اجباری در پذیرش دین نداریم در صورت پذیرش كفر و عدم پذیرش دین، مورد مؤاخذه نیز قرار نخواهیم گرفت.
۲) «آزادی بیان» به معنای عدم اجبار بر بیان سخنی و سكوت از سخنی دیگر; البته این اجبار لزوماً به معنای اجبار فیزیكی نیست، بلكه اجبار از نوع عقوبت اخروی را نیز دربر میگیرد. این نوع آزادی نیز به طور مطلق در هیچ دین و آیینی وجود ندارد. اسلام انسان را به بیان حق و امر به معروف و نهی از منكر و ادای شهادت و گواهی روا میكند كه در غیر این صورت، عذاب الهی شامل متخلّفان خواهد شد و نیز از دروغ گفتن، تهمت زدن، افترا بستن، اشاعه فحشا، اهانت به مقدّسات و مؤمنان، افشای اسرار و گمراهسازی نهی میكند و در بسیاری موارد، این اعمال علاوه بر عقوبت اخروی، مجازات دنیایی نیز به دنبال دارد. در روایتی از ابوعبداللّه(علیه السلام) آمده است:
«قال: قال رسولاللّه(صلی الله علیه وآله): یُعذّب اللّه اللسانَ بعذاب لایُعذّبُ به شیئاً من الجوارح; فیَقول: یا ربِّ عذّبتنی بعذاب لم تُعذّب به شیئاً؟ فیقول له: خرجتْ مِنكَ كلمهًٔ فبلغت مشارق الارض و مغاربها، فسفك بها الدم الحرام و انتهب بها المال الحرام و انتهك بها الفارج الحرام، و عزّتی و جلالی، لاعذّبنّك بعذاب لا اُعذّبُ به شیئاً من جوارحك.»۶
● آزادی بیان; اصل حاكم یا محكوم؟
آنچه در بسیاری از موارد، موجب سوء برداشتها و شبهات متعدد در خصوص آزادی بیان گردیده، ناشی از آن است كه آزادی بیان را به عنوان یك اصل حاكم بر دیگر اصول فرض كردهایم و یا آن را مطلقی فرض نمودهایم كه قیودی را نیز میتوان برای آن یافت، و حال آنكه ادلّه و مستندات این برداشت نمیتواند چنین دلالتی داشته باشد.
الف) دلایل طرفداران آزادی بیان
مطابق متون و ادلّه قایلان، آنچه این اصل را به حاكم گردانیده عبارت است از:
۱) فطرت:
ما وقتی به فطرت انسان نظر میاندازیم، میبینیم آزادی و آزادیخواهی از فطرت انسان سرچشمه گرفته و طبیعت او بر این سرشته شده است; چنانكه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)میفرماید:
«لا تكن عبدَ غیرِكَ و قد جَعَلكَ اللّهُ حرّاً»۷
و نیز میفرماید:
«ایُّها الناس، اِنَّ آدم لم یلد عبداً و لا امهٔ، و اِنّ الناس كلُّهم احرارٌ.»۸
علاوه بر آن، انسان پیش از همه تكالیف و بندگیها، آزاد و مختار خلق شده تا آزادانه برگزیند; شاكر باشد یا كفر بورزد. «بیان» نیز یكی از جهات این آزادی است، ابتدا ـ و بالذات انسان آزاد است آنچه را میخواهد بیان كند.
۲) آیات قرآن:
ـ آیاتی كه از كتمان حق نهی میكند و بیان آن را بر عالمان واجب میشمارد.۹
ـ آیاتی كه امر به شور و مشورت مینماید.۱۰
ـ آیاتی كه ممانعت از ادای شهادت و گواهی روا، نهی میكند.۱۱
ـ آیاتی كه بحث و مناظره و جدال نیك را تشویق میكند.۱۲
ـ آیاتی كه استماع اقوال و انتخاب بهترین آنها را ویژگی انسانهای برگزیده میشمارد.۱۳
آیاتی كه امر به معروف و نهی از منكر را فریضه مؤمنان میدانند.۱۴
۳) سنّت:
ـ روایاتی كه نصیحت ائمهٔالمسلمین را بر عموم مسلمانان واجب میشمارد.۱۵
ـ روایاتی كه عالمان را از كتمان علمشان، بخصوص در زمان ظهور بدعتها، بیم میدهد.۱۶
ـ روایاتی كه بحث و مناظره را حتی بر سر اصول تحسین میكند.۱۷
ـ روایاتی كه تضارب آراء را بسترگاه خیزش افكار درست میداند.۱۸
۴) عقل:
اگر بیان آزاد نباشد حق پنهان میماند، نصیحت صورت نمیگیرد و حكومتها و حاكمان به معایب خود آگاه نمیشوند. اگر بیان آزاد نباشد امر به معروف و نهی از منكر منتفی میشود و بحث و مناظره و اتّباع احسن حاصل نخواهد شد. در واقع، آزادی بیان، لازمه، مقدّمه و وسیله تحقق بسیاری از اهداف دینی و عقلی است.
ادلّه متعدد دیگری نیز در اینبار ذكرشد، كه نیازی به ذكر آنها در این مجال نیست. موارد مذكور اهمّ ادلّه قایلان به اصالت آزادی بیان است.
ب) اصول دینی سابق بر آزادی بیان
اما خطا و خلطی كه عموماً صورت میگیرد این است كه ابتدا «آزادی» بیان به عنوان یك اصل حاكم پذیرفته میشود و سپس در پی ادلّه اتقان بخش آن در متون دینی به جستوجو میپردازند، بدون آنكه توجه داشته باشند اصول حاكمی در شریعت وجود ندارد كه از ابتدا آن را محكوم سازیم یا مطلقی كه آن را در برگیرد تا در موارد شك و عدم دلیل، بدان رجوع كنیم و به اطلاق آن تمسّك جوییم. آنچه از متن این ادلّه و دیگر دلایل برمیآید علاوه بر بیان آزادی در این موارد، پیشفرض قرار دادن اصول حاكم دیگری است كه گاه به صراحت در متن ادلّه وارد گردیده و بدان تذكر داده شده است این اصول عبارت است از:
۱) اصل بندگی و عبودیت;
۲) اصل حقمحوری;
۳) اصل حفظ حدود و انجام تكالیف;
۴) اصل خیرمداری.
اگرچه برخی از این اصول اخلاقیاند، اما به هر حال، دین اسلام این شیوه را در بیان توصیه كرده و سعادت انسان را در آن دیده و انسان مطلوب را متخلّق به این اخلاق میداند، هرچند آنها را واجب نساخته و یا حرام ننموده است. اما این ضرری به استدلال موردنظر نمیزند; چرا كه بحث در این است كه بیان در اسلام مقیّد است، نه آزاد; یا به تعبیر مسامحی، بیان آزاد است، در این چهار چوب:۱۹
۱) اصل بندگی و عبودیت: اگر انسان طبیعتاً آزاد و آزادیخواه است، در كنار آن، فطرتاً حقطلب و خداجو نیز هست و به فرموده امیرالمومنین(علیه السلام)، خدا او را آزاد آفریده تا بنده غیر خدا نباشد و تنها بنده او باشد. این بدان معناست كه آزادی در اسلام، شرط تكلیف و عبودیت است، نه یك هدف عالی و مقصود پرستش. انسان آزاد آفریده شده است كه بندگی كند و اساساً انسان از دو حال خارج نیست: یا بندگی خدا میكند یا بندگی غیر خدا، كه غیر خدا چیزی نیست جز شیطان و طاغوت. بدین روی، «آزادی» به معنای عدم تكلیف و بندگی، برای انسان متصور نیست. «آزادی» به معنای توان، قدرت و اختیار نیز میتواند باشد، اما انسان همین كه پا به عرصه حیات نهاد و به سنّی رسید كه افعال آگاهانه و اختیارگونه انجام داد، باید طریق بندگی در پیش گرفته، خواه بندگی حق یا بندگی باطل. از اینرو، اصل «عبودیت و تكلیف» بر تمام اصول دیگر حاكم است. انسان ذاتاً پرستشگر است، هرچند میتواند نوع پرستش را خود انتخاب كند: (إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً) (انسان: ۳)، اما نمیتواند نپرستد. و این چیزی است كه تاریخ بشریت آن را به وضوح بیان كرده است. هیچ عصری نیست كه انسان در آن به پرستش چیزی نپرداخته باشد. این اصل در تمام افعال و افكار انسان جریان پیدا میكند.
بیان نیز پس از آنكه انسان آزادانه و با اختیار بندگی را پذیرفت، دو صورت میپذیرد: یا حق است یا باطل، یا وسیله تقرّب به خداست و موجب تقویت حق و یا وسیله تقرّب به غیر خدا و باعث تقویت كفر و شرك و سست شدن حق.۲۰
حدود، تكالیف و ملاك تمیز حق از باطل نیز پیش از آنكه بیان صورت بگیرد در بندگی حق مشخص شده و نسبت به آن «پیشینی» است، نه «پسینی». به عبارت دیگر، پیش از آنكه انسان سخن به زبان آورد، خداوند فرموده است: دروغ نگویید، تهمت نزنید، حق را بگویید، اضلال نكنید، حرمتها را نشكنید و حدود را نگاه دارید. اینگونه نیست كه ابتدا انسان به حدود تجاوز كند، سپس خداوند بفرماید: «و لا تعتدوا حدود الله.» از اینروست كه اولین انسان نبی آفریده شده و آخرین انسان نیز ولی خواهد بود، هیچ زمانی زمین از حجت خالی نبوده و نخواهد بود; همچنانكه شیطان را نیز خلق كرده تا تجاوزكاران را فرمانروایی باشد. «مذهب» انسان را از اسارت شهوات، جهل، عادات، تقلیدها و بندگی طاغوت و شیطان رها ساخته، به حریّت میرساند و از حریّت به عبودیت، تعالی میبخشد و شاید این جمله زیبای امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا كه فرمود: «ان لم یكن لكم دینٌ فكونوا احراراً فی دنیاكم»۲۱بیانگر این باشد كه دین، شكل و صورت انسان آزاده است. كه میفرماید: اگر به این شكل نرسیدید دستكم آزاده باشید; اگر به عبودیت نرسیدید دستكم حریّت داشته باشید.
۲) اصل حقمحوری: آیات و روایات زیادی وجود دارد كه انسان را نسبت به حق موظّف میخواند، كه بجز حق بر زبان نیاورد و حق راكتمان نكند.۲۲ انسان در برابر حق مكلّف است، نه آزاد. آدمی هم به الزام دین و هم به حكم خرد، موظّف به حقگرایی و حقمداری است و شاید كمتر اصل اخلاقی و ارزشی را بتوان پیدا نمود كه حقمداری در آن نباشد. حقمداری، هم در ساحت اندیشه و اعتقاد حضور مییابد و هم در صحنه كردار و عمل.
۳) اصل حفظ حدود و انجام تكالیف: انسان پس از گزینش و برگزیدن بندگی حق یا باطل، از سوی حق یا باطل به حفظ حدود و انجام تكالیف موظّف میشود، به گونهای كه در عالم خلقت، انسانی وجود ندارد كه حدودی را نپذیرفته باشد و تكالیفی بر عهده خود نبیند. از اینرو، انسان با گزینش خود، آزادی خود را از دست داده، به بندگی تن میسپارد و چارچوب و حدود خاصی برای بیان خود میپذیرد و گوش به فرمان فرمانروایی میشود كه او را به سرپرستی پذیرفته است، خواه این سرپرست خداوند متعال باشد یا شیطان یا طاغوت و یا هوای نفس.
بنابراین برای مثال ـ با پذیرش بندگی خداوند، اصل «حفظ حدود الهی و انجام تكالیف» او بر آزادی بیان حاكم میشود و تنها بیان حق را مجاز میشمارد و رعایت «حدود اللّه» را واجب میداند: همانگونه كه جنبه اثباتی آن را نیز مشخص میسازد و بر ما واجب میگرداند امر به معروف كنیم، حق را بیان نماییم، نصیحت لائمهٔالمسلمین را بپا داریم. بدین روی، نشر علمی را كه اول آن معرفت جبّار است و آخر آن تفویض امر به او، واجب میشمارد، اشاعه فحشا را حرام و گسترش ارزشها را واجب میگرداند، غیبت را اثم و شهادت و گواهی روا را فریضه میداند و در این صورت، نه تنها سخن گفتن، كه گوش دادن نیز حدود و تكالیفی پیدا میكند، تا آن حد كه خداوند متعال علاوه بر تعدّی به حدود، از نزدیك شدن به آنها نیز نهی مینماید.۲۳
امام صادق(علیه السلام) به نقل از امام سجّاد(علیه السلام) میفرماید: تو را نرسد كه هر چه بخواهی به زبان آوری; زیرا خدای ـ عزّ و جلّ ـ فرموده است (وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ) (اسراء: ۳۶)
و نیز امام جواد(علیه السلام) میفرماید: هر كس به سخن سخنرانیگوش دهد او را پرستش كرده است. پس اگر او از خدا سخن بگوید خدا را پرستیده است و اگر از زبان ابلیس سخن بگوید ابلیس را عبادت كرده است.۲۴
۴) اصل مراعات خیر: «خیرمداری» نیز یكی دیگر از اصولی است كه مقدّم بر آزادی بیان است. خیرمداری گفتار و بیان را محدود میكند، بلكه آن را ارتقا میدهد، تا آنجا كه در بسیاری از روایات، سكوت بر سخنی كه خیری در آن نیست، ترجیح دارد.
خداوند متعال میفرماید: (وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْناً)(بقره: ۸۳) و (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلا سَدِیداً) (سبأ: ۷۰) (ائمّه اطهار(علیهم السلام)) در تفسیر آیه فرمودهاند:
«قولوا للنّاسِ كلُّهم حسناً مؤمنهُم و مخالفهم»۲۵ و نیز میفرماید: (قُل لِّعِبَادِی یَقُولُواْ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنزَغُ بَیْنَهُمْ إِنَّ الشَّیْطَانَ كَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوّاً مُّبِیناً.) (اسراء: ۵۳)روایات متعددی نیز از معصومان(علیهم السلام) این مهم را گوشزد میكند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مقام راهنمایی مردی به آنچه كه او را به بهشت داخل كند، فرمود: «فاصمت لسانكَ اِلاّ من خیرِ»۲۶ و نیز میفرماید: «السكوتُ خیرٌ مِن املاءِ الشرِّ و املاءُ الخیرِ خیرٌ مِن السكوتِ.»۲۷ امام صادق(علیه السلام)به روایت از امام سجاد(علیه السلام) میفرماید: «تو را نرسد كه هر چه میخواهی بر زبان آوری ... پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) فرمود: خدا رحمت كند بندهای راكه سخن نیك بگوید و سود برد، یا خاموشی گزیند و در امان بماند.»۲۸
همانگونه كه ملاحظه شد، از ادلّه شرعی نمیتوان اصلی به نام «آزادی بیان» استخراج كرد و اساساً آزادی بیان گاه تنها در شعار خلاصه میشود. جان استوارت میل درباره «آزادی بیان» میگوید: «كسی نگفته است كه اعمال باید به اندازه عقاید آزاد باشند. به عكس، وقتی اوضاع و شرایطی كه عقاید در آن ابراز میگردد چنان باشد كه اظهار عقیده را به صورت نوعی تحریك برای انجام كاری مخلّ مصالح مشروع دیگران در آورد، آن وقت حتی اظهار عقیده هم مصونیت خود را از دست میدهد.»۲۹
● تأمّلی در عناوین بحث مطبوعات در فقه
پیشتر اشاره شد كه بهرهگیری از عناوینی همچون «كتب ضلال» یا «منهیات گفتار»، برای تعیین حدود و میزان آزادی مطبوعات نامتناسب است و موجب كاهش اهمیت واقعی مطبوعات میشود كه شناخت آن در طریق استنباط ضروری است.
زمانی میتوان احكام كارآمد و درستی درباره مطبوعات ارائه كرد كه اهمیت و جایگاه و كاركرد مطبوعات را در جوامع امروزی دریافته باشیم. كاملا روشن است كه مقایسه مطبوعات با «كتاب» و تسرّی دادن احكام كتاب به آن، قیاس معالفارق است. آیا تصور اینكه بانك یك صندوق امانات است و پول كنونی هم همان درهم و دینار گذشته، میتواند به طور واقعی معرّف بانك باشد، تا اینكه بتوان آن را در چارچوب احكام اسلامی قرار داد؟ همچنین است مطبوعات و رسانهها.
حتی مفهوم «ضلال»۳۰ و «اضلال» به عنوان بخشی از احكام نشر ـ با تمام مصادیق ـ زمانی كه برای موضوعی با اهمیت مطبوعات مطرح میشود، تفاوت بسیاری خواهد داشت تا اینكه این موضوع كتاب باشد.۳۱ برای مثال، وقتی گفته میشود مسئولان نظام اسلامی باید متعهد و معتقد به اسلام باشند، قطعاً اهمیت این تعهد و اعتقاد درباره رهبر این نظام بیشتر است تا یك مسئول جزء. علاوه بر آن، عنوان متعلّق آن یعنی «رهبر» هم موجب تفاوت احكام و شرایط این سِمت با دیگر مسئولیتها میشود. اگرچه هر دو از اعضای حكومت هستند، اما در مسئولیت جزء، شرط تعهد و اعتقاد به آن به صورت ظاهری كافی هم است، در حالی كه در سِمت رهبری، تعهد و اعتقاد در سطح فقاهت و اجتهاد لازم است. حال اگر فقیهی بدون توجه به عنوان «رهبر» و تنها با اكتفا به عنوان عام مسئولیت، بخواهد احكام و شرایطی برای بالاترین مقام نظام اسلامی قرار دهد، بیتردید در استنباط به خطا خواهد رفت و بیتوجهی به اهمیت موضوع، حكم را نیز تحتالشعاع قرار خواهد داد.
در بحث مطبوعات با مقوله و مفهومی به نام «افكار عمومی» رو به رو هستیم كه متأسفانه به دلیل ضعف مباحث فقه حكومتی و اجتماعی، چیستی و اهمیت و ارزش آن به بحث گذاشته نشده است. حفظ و مصونیت افكار عمومی مانند حفظ و مصونیت سرپرستی یك نظام اسلامی دارای اهمیت ویژه است. بنابراین، مطبوعات به عنوان یكی از مهمترین عوامل جهتدهنده و تأثیرگذار بر افكار عمومی، شبیه جایگاه رهبری در میان مسئولان نظام، باید مورد توجه قرار گیرد.
با این توضیحات، شاید عناوینی همچون «بنگاه هدایت»، «مربّی»، «معلم» و «مدرسه سیّار»، كه امام خمینی(قدس سره) بر روزنامهها و مجلّات اطلاق كردهاند، بهتر بتواند ماهیت و اهمیت مطبوعات را روشن سازد.۳۲ ایشان میفرماید:
مطبوعات باید یك مدرسه سیّار باشند ... به طور كلی، مطبوعات باید یك بنگاه هدایت باشند; یعنی به صورتی كه اگر دست مردم بیفتند مردم هدایت شوند.۳۳
همچنین میفرماید:
اگر مطبوعات متحوّل بشوند ـ و ان شاءالله میشود و شده است ـ متحوّل بشود به یك مراكزی كه بخواهند تقوا را در جامعه منتشر كنند، وقتی جوانها و بچههای تازه رس ما وارد میشوند در میدان فعالیت اجتماعی، بروند دنبال روزنامه، روزنامه مربّی باشد; گوش كنند به رادیو، رادیو مربی باشد; نگاه كنند به تلویزیون، تلویزیون مربّی باشد; نگاه كنند به مجلات، مجلاتی باشد كه تربیت بكند.»۳۴
بیان امام راحل(قدس سره) تنها یك بیان انشایی نیست، بلكه به طور ضمنی، خبر از ماهیت مربّیگری و هدایتگری مطبوعات نیز میدهد; چرا كه به اعتقاد ایشان،
مطبوعات در هر كشوری نقش اساسی را در ایجاد جوی سالم و یا ناسالم دارند.۳۵۳۶
آنچه بیش از همه در فرهنگ مردم تأثیر میگذارد، مجله و فرم مجله است، برای اینكه مجله و نحوه ارائه آن خیلی تأثیر دارد.۳۷
بر همین مبناست كه ایشان بر گزینش اصحاب مطبوعات نیز تأكید داشتند; میفرمودند:
انتخاب افراد برای مطبوعات امر مهمی است... نوشتههایی كه میخواهید طرح بشود چند نفری را كه یقین دارید آدمهای مستقیم هستند و در مسیر ملت و كشور هستند، وابستگی به هیچ جا ندارند، مطالعه و درست در آن دقت كنند و بعد از دقت، در روزنامه یا مجله نوشته شود... اگر كسی افكارش منحرف بوده و حالا بیاید ادعا بكند كه من برگشتهام ما باید قبول كنیم، اما نباید او را مجلهنویس كنیم. این دو باهم فرق دارد.۳۸
اولین مسئله آنها ]روزنامهها[ این است كه افراد انتخاب كنند... این از مسائل مهمی است كه توجه به او لازم است و اغماض از آن جایز نیست.۳۹
این مقالات را با دقت، در یك شورایی كه خودتان تأسیس میكنید، مطالعه كنید ... یك نفر نه، یك شورایی باشد، یك جمعیتی باشد كه مقالات را درست تحت نظر بگیرد ...۴۰
كلام اخیر حضرت امام(قدس سره) به روشنی بیانگر آن است كه نمیتوان شرایطی را كه برای یك نویسنده كتاب در نظر گرفته میشود، درباره متصدیان مطبوعات قرار داد.
اهمیت تأثیرگذاری مطبوعات زمانی بیشتر روشن میشود كه توجه داشته باشیم حوزه فعالیت مطبوعات غالباً علوم و مسائل انسانی و اجتماعی است و هرگونه نظر و ایدهای در این حوزه در نحوه روابط انسانی و اجتماعی تأثیرگذار است. بنابراین، به نظر میرسد سپردن افكار عمومی و ذهن و روان مردم به مطبوعات، نیاز به دو مرحله گزینش دارد: اول گزینش صاحبان و نویسندگان; دوم بررسی و ارزیابی مطالب آنها. شاید گفته شود: این گزینشها موجب انسداد باب تفكر و اندیشه میشود، اما اولا، مرحله نوشتن و چاپ در مطبوعات، مرحله اندیشه و تفكر نیست، بلكه مرحله نشر و ارائه است. ثانیاً، به قول مرحوم علّامه جعفری:
آیا معقول است كه برای تجویز نوعی قرص سردرد برای بیماران، تحقیقات و آزمایشهای فراوان ضرورت یابد و در صورت نیاز بر روی یك جاندار آزمایش شود، اما در ابراز و بیان مسائل علوم انسانی در ابعاد گوناگون، موجودیت ذهنی و آرمانی و روحی و كلیات هستیشناسی، كه سرنوشت انسان را تعیین مینماید، هیچگونه قید و شرطی وجود نداشته باشد، و اگر احتیاجی به آزمایش داشته باشد این خود انسانها هستند كه به جای موشها و خرگوشها مورد آزمایش قرار گیرند؟...
ایشان ادامه میدهند: آزادی بیان را در دو قلمرو باید بحث كرد:
]اول[ «میدان علوم مربوط به جهان جمادات و نباتات و حیوانات و همه موضوعاتی كه در عرصه طبیعت ابعاد مادی دارند و دانشمندان در همان ابعاد مادی آنها دست به كار میشوند. هرگونه اندیشه و عقیده و بیان با تذكر به كیفیت شناخت، كه آیا قطعی است، ظنّی است یا احتمالی است ـ آزاد است. اما در میدان علوم انسانی و هستیشناسی كلی، كه مستقیم یا غیرمستقیم در تفسیر انسان در دو قلمرو «آنچه كه هست» و «آنچنانكه باید باشد» تأثیر میگذارد، نظارت و تحقیق انسانهای آگاه و متخصص و عادل ضروری است. هیچ چارهای نیست كه همه اندیشهها و احتمالات و تئوریها و فرضیات و تحقیقات مربوط به مسائل دو منطقه، در دیدگاه تحقیقات و بررسیهای شخصیتهای آگاه و متخصص و عادل قرار گیرد و با كمال صبر و متانت و تحمّل اندیشهها و احتمالات و... در مدت زمان لازم و كافی، از مجرای تجزیه و تحلیل و تركیب بگذرد، آنگاه نتیجه را با مراعات كمیّت و كیفیت و وضوع صحّت و بطلان آن، با ملاحظه صلاح وضع مغزی و روانی مردم جامعه بیان نمایند.
اگر گفته شود این شرایط موجب ركود تحقیقات و سدّ باب اندیشه میشود، باید گفت: خیر، اولا، مگر تحقیقات پزشكی و داروشناسی و داروسازی و لزوم بررسیهای متنوّع برای تجویز و به رسمیت شناختن نتایج آن تحقیقات پزشكی و دارویی، رقابتهای علمی سازنده را در دانشكدهها و مراكز آموزشی و آزمایشگاهی دچار ركود كرده است؟ ثانیاً، بر عكس، با این شرایط، رقابتهای سودجویانه و غرضهای غیرانسانی، كه معمول است، نیز از بین میرود.۴۱
●● نتیجهگیری
آنچه گذشت بیانگر این بود كه فقه تشیّع برای آنكه در استنباط احكام شرعی مغلوب عینیت نشود و توان كنترل عینیتهای ساخته و پرداخته بشری را داشته باشد، باید موضوعات جدید را با عناوین جدید، كه بیانگر واقعی موضوع باشد، در طریق استنباط قرار دهد. اگرچه همواره بر ملاكات احكام تكیه میشود، اما در طریق استنباط، عناوین تعیینكننده اهمیت موضوع میشود، اهمیت موضوع قطعاً به كیفیت احكام و شرایط تأثیرگذار است. زمانی میتوان گفت احكام و شرایط تعیین شده برای موضوع مطبوعات، بجا و متناسب استنباط گردیده است كه اهمیت و جایگاه واقعی مطبوعات در جوامع امروزی مدّنظر قرار گیرد و با توجه به آن، عناوین واقعیتری بر مطبوعات اطلاق شود.
پی نوشت ها
۱ـ احمد یحیایی ایلهای، مبانی روابط عمومی، ص ۵۳.
۲ـ همان، ص ۵۷.
۳ـ همان، ص ۶۶۵.
۴ـ علی اسدی، افكار عمومی و ارتباطات، تهران، سروش، ص ۱۷۶.
۵ـ بررسی مسائل مطبوعات ایران، (مجموعه مقالات دومین سمینار)، مركز مطالعات و تحقیقات رسانهها، ص ۶۶۹.
۶ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۰۴.
۷ـ نشانی ؟؟؟
۸ـ نشانی؟؟؟؟؟
۹ـ بقره: ۴۲.
۱۰ـ نشانی؟؟؟
۱۱ـ بقره: ۱۴۰.
۱۲ـ نحل: ۱۲۵ / عنكبوت: ۴۶.
۱۳ـ زمر: ۹۸.
۱۴ـ نشانی؟؟؟؟
۱۵ـ ؟؟؟؟؟
۱۶ـ محمّدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۱، ص ۵۴.
۱۷ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۳، ص ۱۵۳; ج ۱۰، ص ۲۹۹.
۱۸ـ ؟؟؟؟
۱۹ـ یكی از مفاهیم متناقضی كه امروزه به خاطر حفظ احترام و تقدّس كلمه «آزادی» به كار برده میشود، این است كه بگوییم: ما آزادیم در این حدود. البته حیثیتها میتواند متفاوت باشد; اما در یك حیثیت واحد، به كار بردن كلمه آزادی و حدود با هم سازگار نیست; چنانكه نویسندهای مینویسد: «بحث به طور مطلق، بر سر خواستن و نخواستن است و دیگر شرط و شروطی وجود ندارد. بدین معنا، شاید بتوان گفت: آزادی از مقوله «همه یا هیچ است» به نظر میرسد یاآزادی هست ـ كه هست و دیگر خط قرمز در میان نخواهد بود.» (ناصر فكوهی و دیگران، خط قرمز، آزادی اندیشه و بیان و حد و مرزهای آن، تهران، قطره، ۱۳۷۷، ص ۵۴) و عجیب اینكه ما نمیتوانیم به صراحت بیان كنیم خیر، انسان آزاد نیست. در برابر خدا و دستورات او. بلكه حتی كمال انسان در بندگی اوست. البته آنكه بندگی او را نپذیرفته نیز آزاد نیست. او نیز بندگی میكند، اما بندگی هوای نفس، شیطان و طاغوت را. و چه زیبا فرمود امیرالمؤمنین علی(علیه السلام): «لا تكن عبد غیرك و جعلك الله حرّاً»; یعنی آزادی انسان در بندگی حق و رهایی از باطل است.
۲۰ـ ابن شعبه حرّانی، تحفالعقول، ص ۳۳۱، روایت ابوجعفر(علیه السلام) یقول: «كل مالم یخرج من هذا البیت فهو باطل.» (محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲، ص ۹۴.)
۲۱ـ ؟؟؟؟؟
۲۲ـ مانند آیه «و لا تكتموا الحق و انتم تعلمون.» (بقره: ۴۲)
۲۳ـ آیه (تلك حدودُ الله فلاتقربوها) (بقره: ۱۸۷).
۲۴ـ ابن شعبه حرّانی، پیشین، ص ۳۳۶.
۲۵ـ ؟؟؟؟
۲۶ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۶۸، ص ۲۹۶.
۲۷ـ همان، ج ۶۸، ص ۲۹۴.
۲۸ـ همان، ج ۲، ص ۱۱۶.
۲۹ـ جان استوارت میل، رسالهای درباره آزادی، ترجمه جواد شیخالاسلامی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۳۸، ص ۲۵.
۳۰ـ چهار معنا برای «ضلال» مطرح شده است. ۱. ضلال به معنای هر آنچه باطل است. (محمّدحسن نجفی، جواهرالكلام، ج ۲۲، ص ۵۸); ۲. آنچه مخالف عقاید مسلمانان است. (امام خمینی، تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۴۵۷); ۳. مقابل هدایت (؟؟؟، حاشیه مكاسب «سید»، ص ۲۳ / حاشیه مكاسب «ایروانی»، ص ۲۰); ۴. آنچه موجب اغوا میگردد و گمراه میسازد (سید محمّدجواد حسینی عاملی، مفتاح الكرامه، ج ۴، ص ۶۲ / ؟؟؟، مصباح الفقاهه، ج ۱، ص ۲۵۴ / محمّدحسن نجفی، پیشین، ج ۲۲، ص ۵۸.) البته ابهاماتی نیز در معنای «ضلال» وجود دارد و همین سبب شده است در برخی اعصار موجب سردرگمی شود. برای مثال، شیخ محمّدحسن نجفی صاحب جواهرالكلام چون از مخالفان وجوب عینی نمازجمعه بود و مسئله رواج نمازجمعه را در عصر غیبت و در دوران خود، ساخته و پرداخته علمای ایرانی نزدیك به دستگاه صفویه میدانست، كتاب الشهاب الثاقب نوشته دانشمند بزرگی همچون فیض كاشانی را، كه به شدت از این حكم دفاع میكند، جزو كتب ضلال شمرده و نابود كردن آن را واجب دانسته است. (محمّدحسن نجفی، پیشین، ج ۱۱، ص ۱۷۸، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۹۸۱.) همچنین صاحب مفتاحالكرامه در بحث «كتب ضلال» میگوید: چون مرحوم بحرانی در كتاب الحدائق الناظره، دلایل مربوط به كتب ضلال را غیر معتبر دانسته و كتابش مشحون از توهین به علماست. لذا، این كتاب جزو كتب مضلّه است و باید امحا شود. (سید محمّدجواد حسینی عاملی، پیشین، ج ۴، ص ۶۳، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی.)
۳۱ـ البته برخی از فقها قایلند: ادلّه حرمت حفظ كتب ضلال به از میان بردن هر آنچه موجب ضلال میشود امر میكند. بنابراین، كتاب خصوصیت ندارد و شامل هر آنچه موجب ضلال است، میشود. ر.ك. حاشیه مكاسب، ص ۲۳ حاشیه محقق یزدی، و ص ۲۵ حاشیه ایروانی.
۳۲ـ درباره دیدگاههای امام خمینی(قدس سره) درباره مطبوعات، كارهای متنوّعی انجام شده است. برای مطالعه بیشتر، ر.ك. رسول سعادتمند، مطبوعات و رسانهها از دیدگاه امام خمینی(قدس سره)، قم، تسنیم، ۱۳۷۸ / گیلدا ملكی، «امام، مطبوعات، آزادی بیان»، پیام زن، ویژهنامه یكصدمین سال ولادت امام خمینی(قدس سره) / امید مسعودی، «مطبوعات و دیدگاههای انتقادی امام خمینی(قدس سره)»، حضور، ش ۲۲، سال نشر ؟؟؟، ص ؟؟؟ / علی صمدی، «امام و مطبوعات»، حضور، ش ۱۶، سال نشر ؟؟؟، ص ؟؟؟
۳۳ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۶۵، ۲۶ مرداد ۱۳۶۲.
۳۴ـ همان، ج ۱۳، ص ۴۱، ۴ شهریور ۱۳۵۹.
۳۵ـ همان، ج ۱۲، ص ۲۳، ۱ فروردین ۱۳۵۹.
۳۶ـ پیتر آلبر، مطبوعات، ترجمه فضلاللّه جلوه، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۸، ص ۹۷.
۳۷ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۳۵ـ۳۶.
۳۸ـ همان، ج ۱۳، ص ۲۴۹، ۱۵ دی ۱۳۵۹.
۳۹ـ همان، ص ۲۴۸ـ۲۴۹.
۴۰ـ همان، ج ۱۴، ص ۵۱.
۴۱ـ برگرفته از گفتوگوی محمّدتقی فاضل میبدی با علّامه جعفری، مندرج در مقاله «حق آزادی در اسلام»، به اهتمام محمّدتقی فاضلی میبدی، اندیشه معاصر ۲ دینداری و آزادی، تهران، آفرینه، ۱۳۷۸، ص ۱۸۴ـ۱۸۸.
نویسنده: ابوذر مظاهری
منبع: ماهنامه معرفت
۱ـ احمد یحیایی ایلهای، مبانی روابط عمومی، ص ۵۳.
۲ـ همان، ص ۵۷.
۳ـ همان، ص ۶۶۵.
۴ـ علی اسدی، افكار عمومی و ارتباطات، تهران، سروش، ص ۱۷۶.
۵ـ بررسی مسائل مطبوعات ایران، (مجموعه مقالات دومین سمینار)، مركز مطالعات و تحقیقات رسانهها، ص ۶۶۹.
۶ـ محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۳۰۴.
۷ـ نشانی ؟؟؟
۸ـ نشانی؟؟؟؟؟
۹ـ بقره: ۴۲.
۱۰ـ نشانی؟؟؟
۱۱ـ بقره: ۱۴۰.
۱۲ـ نحل: ۱۲۵ / عنكبوت: ۴۶.
۱۳ـ زمر: ۹۸.
۱۴ـ نشانی؟؟؟؟
۱۵ـ ؟؟؟؟؟
۱۶ـ محمّدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج ۱، ص ۵۴.
۱۷ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۳، ص ۱۵۳; ج ۱۰، ص ۲۹۹.
۱۸ـ ؟؟؟؟
۱۹ـ یكی از مفاهیم متناقضی كه امروزه به خاطر حفظ احترام و تقدّس كلمه «آزادی» به كار برده میشود، این است كه بگوییم: ما آزادیم در این حدود. البته حیثیتها میتواند متفاوت باشد; اما در یك حیثیت واحد، به كار بردن كلمه آزادی و حدود با هم سازگار نیست; چنانكه نویسندهای مینویسد: «بحث به طور مطلق، بر سر خواستن و نخواستن است و دیگر شرط و شروطی وجود ندارد. بدین معنا، شاید بتوان گفت: آزادی از مقوله «همه یا هیچ است» به نظر میرسد یاآزادی هست ـ كه هست و دیگر خط قرمز در میان نخواهد بود.» (ناصر فكوهی و دیگران، خط قرمز، آزادی اندیشه و بیان و حد و مرزهای آن، تهران، قطره، ۱۳۷۷، ص ۵۴) و عجیب اینكه ما نمیتوانیم به صراحت بیان كنیم خیر، انسان آزاد نیست. در برابر خدا و دستورات او. بلكه حتی كمال انسان در بندگی اوست. البته آنكه بندگی او را نپذیرفته نیز آزاد نیست. او نیز بندگی میكند، اما بندگی هوای نفس، شیطان و طاغوت را. و چه زیبا فرمود امیرالمؤمنین علی(علیه السلام): «لا تكن عبد غیرك و جعلك الله حرّاً»; یعنی آزادی انسان در بندگی حق و رهایی از باطل است.
۲۰ـ ابن شعبه حرّانی، تحفالعقول، ص ۳۳۱، روایت ابوجعفر(علیه السلام) یقول: «كل مالم یخرج من هذا البیت فهو باطل.» (محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۲، ص ۹۴.)
۲۱ـ ؟؟؟؟؟
۲۲ـ مانند آیه «و لا تكتموا الحق و انتم تعلمون.» (بقره: ۴۲)
۲۳ـ آیه (تلك حدودُ الله فلاتقربوها) (بقره: ۱۸۷).
۲۴ـ ابن شعبه حرّانی، پیشین، ص ۳۳۶.
۲۵ـ ؟؟؟؟
۲۶ـ محمّدباقر مجلسی، پیشین، ج ۶۸، ص ۲۹۶.
۲۷ـ همان، ج ۶۸، ص ۲۹۴.
۲۸ـ همان، ج ۲، ص ۱۱۶.
۲۹ـ جان استوارت میل، رسالهای درباره آزادی، ترجمه جواد شیخالاسلامی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ۱۳۳۸، ص ۲۵.
۳۰ـ چهار معنا برای «ضلال» مطرح شده است. ۱. ضلال به معنای هر آنچه باطل است. (محمّدحسن نجفی، جواهرالكلام، ج ۲۲، ص ۵۸); ۲. آنچه مخالف عقاید مسلمانان است. (امام خمینی، تحریرالوسیله، ج ۲، ص ۴۵۷); ۳. مقابل هدایت (؟؟؟، حاشیه مكاسب «سید»، ص ۲۳ / حاشیه مكاسب «ایروانی»، ص ۲۰); ۴. آنچه موجب اغوا میگردد و گمراه میسازد (سید محمّدجواد حسینی عاملی، مفتاح الكرامه، ج ۴، ص ۶۲ / ؟؟؟، مصباح الفقاهه، ج ۱، ص ۲۵۴ / محمّدحسن نجفی، پیشین، ج ۲۲، ص ۵۸.) البته ابهاماتی نیز در معنای «ضلال» وجود دارد و همین سبب شده است در برخی اعصار موجب سردرگمی شود. برای مثال، شیخ محمّدحسن نجفی صاحب جواهرالكلام چون از مخالفان وجوب عینی نمازجمعه بود و مسئله رواج نمازجمعه را در عصر غیبت و در دوران خود، ساخته و پرداخته علمای ایرانی نزدیك به دستگاه صفویه میدانست، كتاب الشهاب الثاقب نوشته دانشمند بزرگی همچون فیض كاشانی را، كه به شدت از این حكم دفاع میكند، جزو كتب ضلال شمرده و نابود كردن آن را واجب دانسته است. (محمّدحسن نجفی، پیشین، ج ۱۱، ص ۱۷۸، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۹۸۱.) همچنین صاحب مفتاحالكرامه در بحث «كتب ضلال» میگوید: چون مرحوم بحرانی در كتاب الحدائق الناظره، دلایل مربوط به كتب ضلال را غیر معتبر دانسته و كتابش مشحون از توهین به علماست. لذا، این كتاب جزو كتب مضلّه است و باید امحا شود. (سید محمّدجواد حسینی عاملی، پیشین، ج ۴، ص ۶۳، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی.)
۳۱ـ البته برخی از فقها قایلند: ادلّه حرمت حفظ كتب ضلال به از میان بردن هر آنچه موجب ضلال میشود امر میكند. بنابراین، كتاب خصوصیت ندارد و شامل هر آنچه موجب ضلال است، میشود. ر.ك. حاشیه مكاسب، ص ۲۳ حاشیه محقق یزدی، و ص ۲۵ حاشیه ایروانی.
۳۲ـ درباره دیدگاههای امام خمینی(قدس سره) درباره مطبوعات، كارهای متنوّعی انجام شده است. برای مطالعه بیشتر، ر.ك. رسول سعادتمند، مطبوعات و رسانهها از دیدگاه امام خمینی(قدس سره)، قم، تسنیم، ۱۳۷۸ / گیلدا ملكی، «امام، مطبوعات، آزادی بیان»، پیام زن، ویژهنامه یكصدمین سال ولادت امام خمینی(قدس سره) / امید مسعودی، «مطبوعات و دیدگاههای انتقادی امام خمینی(قدس سره)»، حضور، ش ۲۲، سال نشر ؟؟؟، ص ؟؟؟ / علی صمدی، «امام و مطبوعات»، حضور، ش ۱۶، سال نشر ؟؟؟، ص ؟؟؟
۳۳ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۶۵، ۲۶ مرداد ۱۳۶۲.
۳۴ـ همان، ج ۱۳، ص ۴۱، ۴ شهریور ۱۳۵۹.
۳۵ـ همان، ج ۱۲، ص ۲۳، ۱ فروردین ۱۳۵۹.
۳۶ـ پیتر آلبر، مطبوعات، ترجمه فضلاللّه جلوه، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۸، ص ۹۷.
۳۷ـ امام خمینی، صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۳۵ـ۳۶.
۳۸ـ همان، ج ۱۳، ص ۲۴۹، ۱۵ دی ۱۳۵۹.
۳۹ـ همان، ص ۲۴۸ـ۲۴۹.
۴۰ـ همان، ج ۱۴، ص ۵۱.
۴۱ـ برگرفته از گفتوگوی محمّدتقی فاضل میبدی با علّامه جعفری، مندرج در مقاله «حق آزادی در اسلام»، به اهتمام محمّدتقی فاضلی میبدی، اندیشه معاصر ۲ دینداری و آزادی، تهران، آفرینه، ۱۳۷۸، ص ۱۸۴ـ۱۸۸.
نویسنده: ابوذر مظاهری
منبع: ماهنامه معرفت
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست