جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

گنجی نشسته در کنجی


گنجی نشسته در کنجی
«بارها از من پرسیده اند چطور شد که جغرافیدان شدم. جواب من این است که سرنوشت عامل اصلی بوده است. اکنون که دستاوردها و تلخی ها و شیرینی های گذشته را می نگرم پشیمان نیستم و اگر فرصتی دیگر برای زیستن به دست آید باز هم به جغرافیا رو خواهم آورد.»
این سخن از مردی است که پدر جغرافیای نوین ایران لقب گرفته است. بنیان گذار و رئیس هواشناسی ایران، رئیس هواشناسی آسیا، عضو شورای اجرایی هواشناسی جهانی، معاون پارلمانی وزیر راه، بنیانگذار و رئیس انجمن جغرافیدانان ایران، معاون مالی و اداری دانشگاه تهران، استاد ممتاز دانشگاه تهران، بنیانگذار و رئیس دانشگاه بیرجند، عضو هیات علمی دایره المعارف بزرگ اسلامی، دانشمند برگزیده سال ۲۰۰۱ هواشناسی جهانی و یکی از پانزده خدمتگزار مهم علم جغرافیا در قرن بیستم. اینها تنها تعدادی از عنوان ها و لقب های پروفسور محمدحسن گنجی مرد پرتلاش و خستگی ناپذیر عرصه علم جغرافیا است. محمدحسن گنجی در ۲۱ خرداد ۱۲۹۱ خورشیدی در بیرجند به دنیا آمد. از ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۹ دوران مقدماتی تحصیلی را در شوکتیه بیرجند و با کسب چند عنوان ممتاز درسی به پایان برد. شوکتیه بیرجند مهم ترین مدرسه در شرق ایران بود که توسط امیر شوکت الملک بنیان نهاده شده بود؛ «پس از راه اندازی دارالفنون، شوکتیه نخستین مدرسه یی بود که در شهری کوچک مانند بیرجند تاسیس شده بود. در نخستین روز ورودمان به مدرسه، به هر یک از ما یک لوح سیاه سنگی به اندازه یک برگه A۴ امروزی و یک قلم سنگی به اندازه خودکارهای امروزی دادند. خاصیت شان این بود که هرچه با قلم سنگی روی لوح می نوشتیم به رنگ سفید دیده می شد و می توانستیم لوح را با یک دستمال یا لباس خود پاک کنیم و مطالب تازه را بنویسیم. لوح سنگی و کتاب ها و نوشت افزار به رایگان توسط مدرسه در اختیار ما گذاشته می شد. علاوه بر این در مدرسه شوکتیه به حدود شصت نفر از دانش آموزان بی بضاعت، سالانه دو دست لباس کامل و ماهانه حدود سی کیلو آرد و دو ریال پول هم می دادند.» گنجی در سال ۱۳۰۹ برای ادامه تحصیل در دارالمعلمین عالی تهران نام نویسی کرد که دو بخش علمی و ادبی داشت که گنجی در بخش ادبی در رشته تاریخ و جغرافیا تحصیل کرد و لیسانس گرفت. تحصیل در دارالمعلمین عالی و بهره گیری از استادانی همچون بدیع الزمان فروزان فر، عباس اقبال آشتیانی و نصرالله فلسفی، او را به پیشرفت در راه علم تشویق کرد و راه سفر به دانشگاه ویکتوریا در منچستر را در پیش گرفت. ورود به بریتانیا و آشنایی با فرهنگ غربی برای جوان بیرجندی با آموختنی ها و تجربه های نو همراه بود. با زبان انگلیسی به اندازه نیاز آشنایی داشت و به همین سبب بی نیاز از پانسیون شدن در ابتدای دوران دانشجویی، از همان آغاز تحصیل خود را شروع کرد؛ «من پنج سال در دانشگاه ویکتوریا تحصیل کردم که سال نخست به آموختن درس های عمومی مانند زبان فرانسوی، اقتصاد سیاسی، تاریخ معاصر، تاریخ قدیم و زمین شناسی عمومی گذشت و از سال دوم تا پایان تحصیل، دروس جغرافیایی ناحیه یی و دروس جانبی مانند جامعه شناسی، مردم شناسی، زمین شناسی، هواشناسی، اقلیم شناسی، نقشه برداری، مطالعه تصویرهای جغرافیایی، جغرافیای سیاسی، روابط بین الملل و نظیر آنها را خواندم. در نتیجه هیچ یک از سرفصل های جغرافیایی از برنامه درسی ما کنار نمانده بود.»
او در سال ۱۳۱۷ از دانشگاه ویکتوریا، لیسانس تخصصی جغرافیا (معادل فوق لیسانس) دریافت کرد و به ایران بازگشت که تا سال ۱۳۳۴ با سمت دبیری در دانشگاه تهران خدمت کرد. او همزمان با تدریس در دانشگاه در بانک ملی نیز کار می کرد و در همان جا با «لطیفه جوادزاده» آشنا شد که این آشنایی در دوران سربازی گنجی نیز ادامه یافت و آنها در سال ۱۳۲۰ ازدواج کردند. خدمت سربازی گنجی نیز پرماجرا و ناآرام سپری شد. ستوان گنجی یک بار نیز به سبب دفاع از تغذیه سربازان به دردسر افتاد؛ «یک شب که من افسر نگهبان بودم استوار آمد و گفت به دستور فرمانده هنگ باید ده درصد آذوقه ها را ببرد. من قبول نکردم و گفتم همه چیز را به آشپزخانه ببر. آن شب نفرات غذای سیری خوردند. صبح فرمانده هنگ مرا صدا زد و جریان دیشب را پرسید. برایش توضیح دادم. مرا تحسین کرد و گفت این استوارها هستند که او را بدنام می کنند. دو هفته بعد باز نوبت من شد و همین کار را تکرار کردم. دو نفر دیگر از افسرها هم چنین کردند. فرمانده مرا احضار کرد و گفت؛ «ستوان گنجی، نگاه نکردی که یکی از دکمه هایت بسته نیست؟» و مرا یک شب توقیف کرد. بار سوم که با استوار همان رفتار را کردم ناگهان خبر آمد که من و دو افسر دیگر باید در فرودگاه تبریز کشیک بدهیم.» خدمت سربازی گنجی که با جنگ جهانی دوم همزمان بود با سقوط رضاشاه و اشغال ایران و تصرف پادگان ها نیمه تمام ماند و گنجی به دشواری از حمله روس ها گریخت و به تهران آمد. چند سالی به تدریس در دانشگاه تهران ادامه داد ولی به سبب نداشتن مدرک دکترا، راه پیشرفت برایش هموار نبود و به این ترتیب در سال ۱۳۳۱ در دانشگاه کلارک امریکا تحصیل در رشته جغرافیا را از سر گرفت و پایان نامه خود را با موضوع «آب و هوای ایران» تنظیم و دکترای خود را در سال ۱۳۳۳ دریافت کرد. هنوز به ایران نرسیده بود که شنید کارشناس هندی سازمان جهانی هواشناسی منتظر اوست زیرا هواشناسی جهانی که برای راه اندازی تشکیلات هواشناسی در هر کشور با کمک دانشگاهیان همان کشور تلاش می کرد دکتر گنجی را به عنوان گزینه یی مناسب برای ریاست بر هواشناسی ایران در نظر گرفته بود. در آن زمان واحد کوچکی در فرودگاه مهرآباد برای نظارت بر شرایط آب وهوایی نقاط مختلف کشور و یاری رساندن به امنیت پرواز وجود داشت و تبدیل این واحد کوچک در هواپیمایی به سازمان هواشناسی کاری دشوار و زمانبر بود که گنجی دشواری های این کار را به جان خرید و با حوصله و شکیبایی بسیار و با تربیت افراد متخصص و نیروی انسانی ویژه، هواشناسی را به عنوان سازمانی مستقل در وزارت راه تاسیس کرد؛ «من در نخستین سال های ریاستم بر هواشناسی دو کار مهم انجام دادم، یکی قانونی بود که از مجلس گذراندم و هواشناسی را از هواپیمایی جدا کردم و به عنوان سازمانی مستقل در وزارت راه تثبیت کردم چون در ابتدای مسوولیتم در هواشناسی، اختلاف هایی اساسی با هواپیمایی داشتیم. زمانی که قانون استقلال هواشناسی در دهم اسفند ۱۳۳۷ به تصویب مجلس رسید، بسیاری از مشکلات ما رفع شد. هنوز هم روز دهم اسفندماه در برنامه تقویم تاریخ به عنوان سالگرد استقلال هواشناسی با تلاش من نام برده می شود. دومین قانون مهمی که در دوران مسوولیت من تصویب شد قانون پیوستن ایران به سازمان جهانی هواشناسی بود که بسیاری از کشورها در آن عضو بودند. پیوستن ما به سازمان جهانی، این ویژگی را داشت که برایمان در هر زمینه علمی یا اجرایی کارشناس می فرستادند.»
دوازده سال ریاست گنجی بر هواشناسی ایران بازتاب مهمی در جهان داشت و پیشرفت های چشمگیر سازمان تازه تاسیس با مدیریت او شهرتی جهانی به هم زده بود. با وجود امکان های محدود، بلندپروازی ها و آرمان گرایی های او و کارشناسان سازمان سبب پیشرفت های پرشتاب هواشناسی شده بود. در این میان تلاش آنان برای پیش بینی هوا نیز در آغاز با اشتباه هایی همراه بود که نقل محافل و مطبوعات شده بود. چنان که حتی یک بار شخص نخست کشور (پهلوی دوم) نیز خطاب به گنجی به این موضوع اشاره کرده بود. از جمله خاطره های جالب گنجی در مورد اشتباه های پیشگویی ها، به مانور خوزستان مربوط می شود؛ «در کابینه منصور، دکتر کشفیان وزیر راه شد. در همان روزها امریکایی ها در خوزستان مانور مشترکی با ارتش ایران برگزار کردند. از من هم خواستند یک واحد هواشناسی در اهواز راه بیندازم که بعدها فهمیدم این واحد برای پیش بینی هوا در زمان انجام مانور است. روز موعود هوا به شدت توفانی شد و تمام برنامه ها به هم خورد. آن روز شاه و نخست وزیر و برخی شخصیت های نظامی امریکا قرار بود در محل مانور حاضر شوند که به دلیل نامساعد بودن هوا، هواپیمای شاه برگشت. هوا تا چند روز توفانی بود و مانور در شرایطی نامطلوب برگزار شد. روز بعد شاه و همراهان هم به آنجا رفته بودند.
البته این توفان را چند روز پیش در شمال آفریقا دیده بودیم ولی فکر نمی کردیم به این سرعت به آنجا برسد. صبح از ساواک چند نفر آمدند تا بررسی کنند که من در پیش بینی ها دست نبرده باشم.»
دکتر گنجی همچنین در دورانی کوتاه معاونت پارلمانی وزارت راه را برعهده داشت که در این مدت کوتاه پیگیری تصویب قانون ساخت بزرگراه کرج و قانون هواپیمایی ملی را به انجام رساند که هنوز هم در شمار مهم ترین لایحه های تاریخ مجلس هستند. همزمان با این فعالیت ها دکتر گنجی همچنان در دانشگاه تهران تدریس می کرد و سرانجام در سال ۱۳۵۴ با دریافت درجه استادی ممتاز دانشگاه تهران بازنشسته شد ولی فرصتی برای استراحت نیافت چون یکی از افراد سرشناس که همشهری گنجی نیز بود، از او خواست طرحی برای تاسیس یک مجتمع آموزش عالی در زمین های موقوفه شوکت الملک ارائه دهد. بنیان نهادن یک دانشگاه در شهری محروم همچون بیرجند تلاش گسترده یی می طلبید که دکتر گنجی آن را پذیرفت. در حالی که اصرار داشتند این دانشگاه از سال بعد دانشجو بگیرد. گنجی در این باره می گوید؛ «مهرماه ۵۵ در بیرجند یک مهمانی بزرگ برپا کرد که از گزافه کاری های آن زمان بود و هزینه زیادی دربر داشت. یکی از مقامات مملکتی از او پرسید؛ «آقای گنجی چه موقع دانشجو می گیرید؟» من گفتم ان شاءالله از مهرماه ۵۸ که وی به میان حرف ما پرید و گفت؛ «من دکتر گنجی را آورده ام که مهرماه سال بعد (۵۶) دانشجو بگیرد.» من سکوت کردم و چیزی نگفتم تا موقع شام که سر میز کنار وی و خانواده اش نشسته بودم. گفتم این حرف ها چه بود که گفتید. امکان ندارد که بتوانیم یک ساله این دانشگاه را راه اندازی کنیم. وی در حالی که اشک از چشمانش جاری شده بود به لهجه بیرجندی گفت؛ «تو که می دانی من آفتاب لب بام هستم و معلوم نیست تا کی زنده بمانم. آرزو دارم تا نمرده ام چراغ دانشگاه را روشن ببینم. چون در این مملکت زمانی که چراغ جایی روشن شود دیگر نمی توان آن را خاموش کرد.» سرانجام مجتمع آموزش عالی شوکت الملک که پس از انقلاب دانشگاه بیرجند نام گرفت، از مهرماه ۵۶ دانشجو گرفت و در سال ۵۸ و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ریاست آن توسط دولت تغییر یافت.»
گنجی سال ها پس از انقلاب اسلامی، به نوشتن پرداخت که یکی از مهم ترین کتاب هایش با نام «جغرافیا در ایران از دارالفنون تا انقلاب اسلامی» در همین دوران و در دهه ۱۳۶۰ نگارش یافت و منتشر شد. از ویژگی های شخصی دکتر گنجی بسیار می توان گفت و نوشت ولی یک نکته مهم در این میان وجود دارد که نباید از آن غافل ماند. دکتر گنجی نمونه تکنوکرات موفق ایرانی است؛ مردی که با چیرگی خاص بر حوزه های جغرافیایی و اندیشه یی پویا و جهانشمول خدمات گرانبهایی ارائه کرد. در جامعه یی که نظریه پردازان اغلب به تحلیل و بررسی شفاهی موضوع ها و فرآیندها مشغولند و مردان اجرایی با ادعای اینکه مرد اجرا هستند و به برنامه ریز و تحلیلگر نیازی ندارند، اندیشه دکتر گنجی آمیزه یی از هر دو به حساب می آید. او اجرا را در کنار نظریه و اندیشه را در کنار سازماندهی به کار گرفته است و در نتیجه چنین دستاوردهای درخشانی را پیش روی خود می بیند. مدیران علمی سرمایه یی ارزشمند و کم نظیر هستند که بهره گیری از اندیشه والایشان به توسعه پایدار و همه جانبه یک جامعه می انجامد و اینچنین است که باید گفت؛ «دکتر گنجی دست مریزاد.»
امیر حاجی صادقی
منبع : روزنامه اعتماد