سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا
نسبت علم کلام و اخلاق
در این مقاله، نسبت بین علم كلام و اخلاق مورد بررسی قرار میگیرد. در ابتدا تعریفی ازعلم كلام و اخلاق ارائه شده است: علم كلام عبارت است از تبیین، اثبات و دفاع برهانی و عقلی از عقاید دینی و اخلاق عبارت است؛ احكامی كه عقل عملی در باب حسن و قبح افعال و بایدها و نبایدهای رفتار آدمی صادر میكند. سپس دو دیدگاه در باب نسبت علم كلام و اخلاق مختصراً مورد اشاره قرار گرفته است. ۱. علم كلام مقدم بر اخلاق است. ۲. اخلاق مقدم بر علم كلام است در دیدگاه اوّل، ابتدا باید خدا و اوصاف او از طریق استدلالهای عقلانی اثبات شود و سپس اخلاق به نظر آنان عبارت است از آنچه كه خدا فرمان دهد، خوب و آنچه از آن نهی كند، بد میباشد. در ادامه، اشكالات و پاسخ طرفداران این دیدگاه مطرح شده است.
در مورد نگرش دوّم، ابتدا دیدگاه كانت، فیلسوف بزرگ آلمانی مطرح و سپس مورد نقد قرار گرفته است. در خاتمه دیدگاه متفكران اسلامی مطرح گردیده و این نكته اثبات شده است كه گزارههای اخلاقی مقدم بر علم كلام است.
این مقال بر آن است تا نسبت بین علم كلام و اخلاق را بررسی كند كه آیا علم كلام مقدم بر اخلاق است یا اخلاق و گزارههای اخلاقی و عقل عملی مقدم بر علم كلام است. اما قبل از بررسی این مسئله لازم است كه تعریفی از علم كلام و اخلاق ارائه دهیم:
علم كلام: علم كلام، علمی است كه دربارهٔ عقاید اسلامی، یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت، بحث میكند، به این نحو كه آنها را توضیح میدهد و دربارهٔ آنها استدلال میكند و از آنها دفاع مینماید.
آموزهها و تعالیم اسلامی را به سه بخش تقسیم میكنند: ۱. عقاید ۲. اخلاق ۳. احكام.
۱. بخش عقاید؛ مسائل و معارفی است كه باید آنها را شناخت و بدانها معتقد بود و ایمان آورد مانند مسئله توحید صفات ذات باری تعالی، نبوت عامه و خاصه و برخی مسائل دیگر.
۲. بخش اخلاق؛ مسائل و دستورهایی است دربارهٔ چگونه بودن انسان از نظر صفات روحی و خصلتهای معنوی است. از قبیل: عدالت، تقوا، شجاعت، عفت، حكمت، استقامت و ... .
به تعبیری، اخلاق همان حكمت عملی است كه عبارت است از علم به این كه افعال بشر(افعال اختیاری او) چگونه و به چه منوال خوب است و باید باشد و به چه منوال بد است و نباید باشد.
۳. بخش احكام؛ یعنی مسائل مربوط به كار و عمل كه چه كارهایی و چگونه باید انجام شود، از قبیل نماز، روزه، حج و ... . البته بین اخلاق و احكام همپوشانی وجود دارد كه فعلاً مجال بحث آن نیست.
علمی كه متصدی بخش اول است، علم كلام است. و علمی كه عهدهدار بخش دوم است، علم اخلاق نامیده میشود. و علمی كه بخش سوم را بر عهده دارد، علم فقه نام گرفته است.
بنابراین، علم كلام، به طور خلاصه عبارت است از: تبیین، اثبات و دفاع برهانی و عقلی از عقاید اسلامی.(مطهری، ۱۳۷۹: ص ۱۵؛ مظفر، ۱۳۸۲: ص ۱۰۱).
اولین مسئلهای كه در علم كلام بررسی میشود، مسأله وجود خدا، صفات و افعال او است كه باید آنها را بهطور استدلالی مورد بحث و بررسی قرار داد. حوزهٔ این مسائل حوزهٔ عقل نظری است كه به واقعیتها و "هستها" توجه دارد.
حوزهٔ اخلاق، حوزهٔ عقل عملی است كه دربارهٔ حسن و قبح افعال و بایدها و نبایدهای آدمی حكم میكند، مانند این كه "عدالت نیكو است." و "باید راست گفت".
اكنون این سؤال مطرح است كه آیا ابتدا باید به مسائل هستیشناسی توجه داشت بعد به اخلاق، یا این برعكس، به تعبیری دیگر آیا ما ابتدا باید خدا و صفات او را ثابت كنیم تا بتوانیم مسائل اخلاقی را كشف كنیم، یا باید ابتدا به مسائل اخلاقی توجه كنیم و سپس مسائل اصلی علم كلام را اثبات نماییم؟ یا عقیده سوّمی صحیح است كه ما برای اثبات و دفاع از عقاید دینی، هم به مسائل عقل نظری و هم مسائل عقل عملی باید توجه داشته باشیم. این مسائل را در عناوین ذیل بحث میكنیم.
● علم كلام مقدم بر اخلاق
برخی از متدینان عقیده دارند كه علم كلام مقدم بر علم اخلاق است. این گروه بر آنند كه ما ابتدا باید وجود خدا و صفات او را اثبات نماییم و سپس از طریق صفات الهی، ضرورت بعثت انبیا و نزول كتاب آسمانی، ثابت شود و آنگاه خدا خوبیها و بدیها، و بایدها و نبایدها را از طریق كتابهای آسمانی به آگاهی انسان برساند. در نتیجه خداشناسی مقدم بر اخلاق و عقل نظری، مقدم بر عقل عملی است. این عقیده هم در جهان غرب و هم در جهان اسلام، طرفدارانی دارد كه به اختصار آن را توضیح میدهیم.
كسانی كه علم كلام و خداشناسی نظری و عقلی را مقدم بر علم اخلاق میدانند، معتقدند چیزی از نظر اخلاقی خوب و صحیح است كه خداوند آن را امر كند و هر چیزی را كه خدا نهی كند، بد و نادرست است. (Adams, ۱۹۹۶, p.۵۲۷).
فراتر از حكم و خواست الهی، هیچ واقعیت دیگری حتی عقل، نمیتواند مبنای حكم اخلاقی قرار گیرد. بر اساس این نظریه ملاك حسن و قبح افعال ، همان امر و نهی خدا است و صرف نظر از اوامر و نواهی خدا، خوبی و بدی وجود ندارد. از این رو، این گروه منكر حسن و قبح ذاتی افعال هستند پس این كه "عدل و راستگویی خوب است" و "ظلم و دروغگویی بد و قبیح است" فقط به دلیل آن است كه خدا فرمان داده است. اگر خدا نبود و یا اگر خدا بود ولی امر و نهی نمیكرد، هیچ فرقی میان اعمال یادشده نبود و عقل ما نمیتوانست خوبی و بدی افعال را تمییز دهد. (جرجانی ، ۱۴۱۵ق: ص ۱۸۵؛ فخر رازی، ۱۴۰۸ق: ج۱، ص ۲۹) این نظریه در غرب، نظریه فرمان اخلاقی(divine command theory) و در حوزهٔ اسلام به نام اشاعره و نظریه حسن و قبح شرعی نام گرفته است.
● نقد و بررسی:
منتقدان این نظریه عقیده دارند كه آدمی نمیتواند تمام اصول و گزارههای اخلاقی و به تعبیری حسن و قبح تمام افعال را از اوامر و نواهی خدا بگیرد. عقل پیش از فرمان خدا این توانایی را دارد كه به حسن و قبح پارهای از افعال حكم كند كه دلایل آنها به شرح ذیل است.
۱. اگر سؤال شود كه به چه دلیل من باید از خدا تبعیت كنم؟ جواب داده میشود كه چون خدا خیر محض و كمال مطلق است. اگر در همین جواب دقت شود، ما به یك حكم اخلاقی مستقل از خدا اذعان كردهایم. تبعیت از كمال مطلق و خیر محض، خوب است. بنابراین ما ناگزیریم كه به یك حكم اخلاقی مستقل از فرامین خدا اذعان كنیم. اگر عقل ما میتواند به یك حكم اخلاقی مستقل از فرامین خدا دسترسی پیدا كند، چرا نتواند احكامی مشابه صادر كند.
۲. اگر خوبی و بدی همه افعال آدمی مبتنی بر اوامر و نواهی الهی باشد، ما هیچ راهی برای اثبات خوبی و بدی اوامر و نواهی الهی نداریم؛ زیرا اگر بخواهیم زشتی و زیبایی افعال را از طریق دین و یا اوامر و نواهی الهی به دست آوریم، باید پیش از آن ثابت كنیم كه اخبار پیامبران، بلكه اخبار خداوند، صحیح و به دور از كذب است. یعنی قبلاً اثبات كنیم كه دروغگویی ، از نظر عقل قبیح و زشت است و خداوند و پیامبران از چنین زشتی پیراستهاند(ضیائیفر، ۱۳۸۲: ص ۳۹). خواجه نصیر طوسی این استدلال را با این تعبیر بیان میكند: لِانتِفائهِما مُطْلَقاً لَو ثَبَتا شَرْعاً؛ اگر حسن و قبح عقلی نباشد، شرعی هم ثابت نمیشود، زیرا از آنجا كه دروغ گفتن قبیح نیست، اگر پیامبری هم كه نبوت او ثابت شده، خبر دهد كه دروغ قبیح است، نمیتوان از او قبول كرد، زیرا كه شاید او دروغ گوید. و نیز پیامبری او هم ثابت نمیشود، چون خلاف حكمت، برخدا قبیح نیست و تصدیق دروغگو نیز قبیح نیست و بعید نیست كسی كه به دروغ دعوی نبوت كند و خدا به دست او معجزه جاری سازد و او را تصدیق نماید و او هم بسیاری از چیزها را كه خدا منع نكرده یا امر نفرموده برای مردم حرام و واجب گرداند. و به طور كلی، وقتی حسن و قبح عقلی نباشد، تمام این احتمالات روا است.(طوسی، ۱۳۹۸ ق: ص ۴۲۳)
۳. از آیات قرآنی و روایات اسلامی به خوبی بر میآید كه حسن و قبح بعضی از افعال ذاتی و با قطع نظر از دستور شارع است و شارع به افعالیكه در واقع نیكو و خوب است، فرمان داده و از افعالی كه در واقع ناپسند و بد است، باز میدارد و عقل و وجدان آدمی را به داوری دعوت میكند:
۱. وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ( شمس(۹۱): ۷ و۸).
قسم به جان آدمی و آن كسی كه آن را (آفریده و) منظم ساخته، سپس فجور و تقوا(شرّ و خیرش) را به او الهام كرده است.
۲. أَمْ نَجْعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدینَ فِی الْأَرْض (ص(۳۸): ۲۸).
یا مگر كسانی را كه ایمان آورده و كارهای شایسته كردهاند، چون مفسدان در زمین میگردانیم یا پرهیزگاران را چون پلیدكاران قرار میدهیم.
۳. هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان ( الرحمن(۵۵): ۶۰) .
آیا پاداش احسان چیزی جز احسان است.
۴. إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون (نحل(۱۶): ۹۰).
همانا، خدا به دادگری و نیكوكاری و بخشش به خویشاوندان فرمان میدهد و از كار زشت و ناپسند و از ستمكاری باز میدارد به شما اندرز میدهد، باشد كه پند گیرید.
۵. قُلْ إِنَّما حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْی( اعراف(۷): ۳۳) .
بگو: پروردگار من فقط زشتكاریها را، چه آشكار و چه پنهان، و گناه و ستم ناحق را حرام گردانیده است.
۶. یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَر( اعراف(۷): ۱۵۷).
پیامبر خدا مردم را به كاری پسندیده و معروف امر میكند و از كارهای ناپسند و منكر نهی میكند.
۷. وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَهًٔ قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاء (اعراف(۷): ۲۸).
هنگامی كه كار ناشایسته و عمل زشتی انجام میدهند میگویند پدران ما این اعمال را انجام دادهاند و خداوند، ما را به آنها امر كرده است. بگو خداوند به كارهای ناروا امر نمیكند.در آیه دوم، خداوند با استفهام انكاری سؤال میكند آیا ما صالحان و مفسدان را در یك ردیف قرار دهیم؟! یعنی هرگز ما چنین نخواهیم كرد. زیرا این كار مناسب با مقام عدل و حكمت خداوند نیست. همین معنا در آیه سوم بهطور روشنتری مطرح است كه آیا جزای احسان چیزی غیر از احسان است. در آیات چهارم وپنجم و ششم، خداوند به یك مطلب اساسی توجه داده است و آن این كه خدا و پیامبر او به اعمال نیك ومطابق عدل امر كرده و از كارهای ناپسند و ظلم و تعدی بر دیگران نهی میكنند. ظاهر این آیات، این است كه همان معنایی كه افراد بشر از عدالت و ظلم میفهمند و همان كارهایی كه نزد همگان، معروف یا منكر به شمار میرود، امر و نهی الهی هستند، البته، ممكن است در پارهای از موارد، معروف و منكر برای مردم مشتبه گردد؛ در این صورت پیامبران خدا معروف را از منكر جدا میكنند و به مردم میشناسانند.
به علاوه در ذیل آیه چهارم، میفرماید: "یَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ" این تعبیر، حاكی از آن است كه امر الهی به عدل و احسان، و نهی او از فحشاء و منكر، جنبه یادآوری دارد و آدمی این خوبیها و بدیها را در سرشت خود آموخته است و خداوند در این آیه فقط به یادآوری آن اشاره میفرماید.
دلالت آیه هفتم گویاتر است؛ زیرا در قسمت اول آیه، به كارهای زشت و ناپسند اشاره شده است. كارهایی كه ناپسندی و قبح آن بر دیگران و حتی خود آنها معلوم بوده است؛ از این رو، وقتی مورد اعتراض واقع میشوند، جهت دفع اعتراض به روش نیاكان خود تمسك میجویند؛ و چون عمل نیاكان آنها نیز به تنهایی نمیتوانست توجیهگر كارهای آنها باشد، میگفتند، خداوند نیز ما را به این اعمال دستور داده است. در ذیل آیه، گفتار مشركان را مردود دانسته و امر خدا به اعمال ناروا را نفی میكند.
بنابراین، آیه بر آن دلالت دارد كه مشركان، كارهای ناشایست را مرتكب میشوند، یعنی نزد وجدان و عقل و فطرت خود به ناپسندی آنها اذعان داشتند، آنگاه برای راضی كردن خود به آن دلایل متوسل میشوند.
همچنین در روایات به این نكته تصریح شده است:
حضرت علی(ع) میفرماید:
فَإِنَّهُ لَمْ یَأْمُرْكَ إِلَّا بِحَسَنٍ وَ لَمْ یَنْهَكَ إِلَّا عَنْ قَبِیحٍ(نهج البلاغه، نامه ۳۱)
و همانا خداوند تو را به كاری جز كار پسندیده دستور نداده و تو را از كاری مگر كار ناپسند باز نداشته است.
امام صادق(ع) میفرماید:
فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ ... وَ عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِیح(كلینی، ۱۳۸۸ق، ج ۱، ص ۲۹)
پس مردم با عقل، خدای خویش را شناختند ... و به واسطه آن، كار پسندیده را از ناپسند تشخیص دادند.
از مجموع آیات و روایات بر میآید كه قرآن به خوبی و بدی اعمال، صرف نظر از امر و نهی شارع، حكم میراند. امروزه طرفداران این نظریه در مقابل این دلایل، چنین پاسخ دادهاند كه اوامر و نواهی خدا به دو صورت مطرح میگردد: ۱. از طریق كتب آسمانی كه خداوند انها را از طریق پیامبران، در اختیار آدمی قرار میدهد. ۲. از طریق عقل كه خداوند برخی از اوامر و نواهی خود را در نفس آدمی نهاده است. بنابراین اگر آدمی، برخی از خوبیها و بدیها را مستقل از كتب آسمانی، درك میكند، همان الهامهای الهی است كه خدا به قلب آدمی الهام كرده است؛ قرآن در این باره میفرماید:
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها
"و قسم به جان آدمی و آن كسی كه آن را (آفریده و) منظم ساخته، سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام كرده است."
بنابراین، حتی احكام عقلی هم با این نگرش، جز اوامر و نواهی الهی به شمار میروند و در نتیجه میتوان گفت كه اخلاق متأخر از خداشناسی و علم كلام است. آدمی، ابتدا باید خدا را بشناسد و سپس با چنین آگاهی به اوامر و نواهی اخلاقی، پی برد.
برخی از روایات اسلامی نیز تأكید میكنند كه عقل همانند نقل راهنمای انسان به سوی احكام الهی است و حكم آن همچون حكم شریعت معتبر است. برای نمونه:
۱. حضرت علی(ع) میفرماید: العقل رسول الحق(حكیمی و دیگران، ۱۳۶۰، ج ۱، ص ۴۵) "عقل پیامآور حق است."
۲. امام صادق(ع) میفرماید:
العقل دلیل المؤمن(كلینی، ۱۳۸۸ ق، ج ۱، ص ۱۶) "عقل، راهنمای مؤمن است."
۳. امام كاظم(ع) میفرماید:
إِنَّ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّهًٔ ظَاهِرَهًٔ وَ حُجَّهًٔ بَاطِنَهًٔ فَأَمَّا الظَّاهِرَهُٔ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّهُٔ † وَ أَمَّا الْبَاطِنَهُٔ فَالْعُقُول
خداوند بر مردم دو حجت دارد: حجت آشكار و باطنی. حجت آشكار، رسولان و انبیا و امامانند و اما حجت باطنی، عقلهای مردمند.
از این روایات به خوبی برمیآید كه خداوند دو رسول دارد؛ یكی رسول باطنی كه عقل است و دیگری رسول ظاهری كه انبیا و امامانند. و حكم هر دو آنها به یكسان معتبر است. بنابراین احكام عقل نیز جز اوامر و نواهی خدا است.
در همین مسأله بحث دیگری مطرح است كه آیا برای شناخت خدا، نیازمند احكام اخلاقی و به تعبیری احكام عقل عملی نیز هستیم یا صرفاً باید از احكام عقل نظری مدد بگیریم؟ جواب این سؤال از خلال بحثهای آینده روشن خواهد شد.
۲. اخلاق مقدم بر علم كلام است.
در تاریخ تفكر غرب شاید بتوان گفت كه فیلسوف بزرگ آلمانی ایمانوئل كانت، مدافع چنین تفكری است. البته در تاریخ تفكر اسلامی نیز چنین گرایشی وجود دارد كه به طور اجمال به آن اشاره خواهیم نمود.
كانت معتقد است كه اخلاق مقدم بر علم كلام و الهیات است. ما از طریق اخلاق است كه به دین و موضوعات اساسی آن یعنی خدا و جاودانگی نفس میرسیم نه برعكس. او در مقدمه چاپ اول دین در محدودهٔ عقل محض نوشت:
اخلاق از آن حیث كه مبتنی بر مفهوم انسان به عنوان فاعل مختاری است كه فقط از آن جهت كه مختار است به واسطه عقل، خودش را به قوانین مطلق ملزم و تكلیف میكند، نه نیازمند تصور موجود دیگری بالای سرِ انسان است تا تكلیف خود را بفهمد و نه محتاج انگیزهای غیر از خود قانون تا به وظیفه خود عمل كند ... بنابراین، اخلاق به خاطر خودش به دین نیاز ندارد، بلكه به بركت عقل عملی محض، خودكفا و بینیاز است. (kant, ۱۹۶۰, p, ۳)
كانت بر اساس مبانی تفكر فلسفی خود، لزوماً به چنین نتایجی میرسید. او در حوزه عقل نظری بر آن است كه شناخت انسان محدود به عالم تجربی است. به نظر او شناخت تركیبی از ماده خارجی و صورتهای ذهنی است و صورتهای ذهنی هنگامی كاربرد صحیح دارند كه فقط در حوزهٔ تجربه به كار گرفته شوند. و چون تجربه ما محدود به پدیدارهای مادی است، خدا در حوزه عقل نظری كاملاً برای ما دست نیافتنی است. بنابراین هیچ شناختی در مورد خدا (وجود، ذات و اراده او) نداریم و هنگامی كه تلاش میكنیم كه برای مثال بفهمیم كه خدا نسبت به ما چگونه بخشنده، مهربان و عادل است، گرفتار تناقض میشویم. از این رو ما نمیتوانیم در حوزهٔ عقل نظری نه در مورد خدا و نه در مورد ارتباط او با خودمان، شناخت پیدا كنیم. (Ibid: pp ۶۶- ۱۰۲; kant. ۱۹۵۲: p ۱۰۸)
در نتیجه هیچ الاهیات عقلانی نمیتواند وجود داشته باشد مگر الاهیاتی كه مبتنی بر اخلاق است. و چون در حوزه عقل نظری ما هیچ شناختی در مورد خدا نداریم، نمیتوانیم هیچ تكالیفی نسبت به او داشته باشیم.
همچنین كانت از آنجا كه در حوزه عقل عملی، اخلاق را بر اصل استقلال و خود مختاری اراده بنا كرده است، بدیهی است هر سلطهای غیر از اراده، یعنی عواطف، ترس، امید، اقتدار امور طبیعی و ماورای طبیعی را برای اراده نفی كند و این دلیل اساسی است كه چرا كانت اخلاق را بر دین و الاهیات مبتنی نكرده است.
كانت اوامر خدا را كه در عهد عتیق و جدید مكتوب است، انكار نمیكند، بلكه صرفاً آنها را به عنوان منابع قانون اخلاقی رد میكند. آنها را به صورت پیشینی نمیتوان شناخت؛ زیرا اصول اخلاقی زیادی را باید پیشفرض گرفت. حتی اگر خدا به ما فرمان مستقیم بدهد، این سؤال اخلاقی هنوز باقی است كه آیا ما باید فرمان و امر خدا را اطاعت كنیم؟
هنگامی كه كسی اظهار میدارد عملی را خدا فرمان داده است ما از قبل قضاوت میكنیم كه آیا آن امر و فرمان مطابق با اصول اخلاقی است یا نه؟ این اصول اخلاقی مأخوذ از منبع دیگری غیر از فرمان الهی است. بنابراین اگر اراده خدا مبنای اخلاق قرار گیرد، ما، قبل از آن، نیاز به احكام اخلاقی دیگری برای توجیه چنین دیدگاهی داریم در نتیجه چنین مكتب اخلاقی ناقص خواهد بود(۶Liddell, ۱۹۷۰, p, ۱۹).
كانت همچنین از راه اخلاق وجود خدا و جاودانگی نفس را اثبات میكند، یعنی از طریق اخلاق، موضوع اساسی علم كلام را كه خدا و دین است، اثبات مینماید كه به اجمال آن را توضیح خواهیم داد.● استدلال اخلاقی بر وجود خدا
كانت بر اساس مبانی فلسفی خود تمام استدلالهای نظری بر وجود خدا را انكار میكند و معتقد است كه ما از طریق عقل نظری، توانایی شناخت موجودات غیرتجربی و از جمله خدا را نداریم ولی او از راه اخلاق وجود خدا را اثبات مینماید. از نظر كانت، انسان موجودی اخلاقی است و اخلاقاً ملزم و مكلف است كه خود را كامل كند و به برترین خیر(summum bonum) برساند، یعنی برترین خیر را تحصیل كند. از آنجا كه بعید است امر مطلق، ندای كاذبی باشد، بنابراین، متعلق امر مطلق باید متحقق باشد.
این استدلال اخلاقی را میتوان به این صورت نیز بیان كرد:
عقل ما به ما امر میكند كه برترین خیر را طلب كنیم. برترین خیر شامل دو مؤلفه، یعنی فضیلت تام و سعادت است كه توأمان هستند. همچنین فضیلت، علت سعادت است و سعادت عبارت است از: هماهنگی بین طبیعت و اراده و میل انسان؛ به تعبیر دیگر حالت موجود عاقلی است در جهان كه در سراسر وجودش همه چیز مطابق میل و اراده او صورت میگیرد. اما انسان نه خالق جهان است و نه قادر به نظمبخشی طبیعت، تا جهان را با میل و اراده خود هماهنگ كند تا بتواند سعادت متناسب با فضیلت را مهیا سازد.
بنابراین ما باید یك علت را برای كل طبیعت فرض كنیم كه متمایز از طبیعت و در بردارندهٔ اساس و علت هماهنگی دقیق بین فضیلت و سعادت است كه آن خدا است.(kant, ۱۹۵۶: p,۱۲۸)
از مطالب فوق در باب كانت به خوبی روشن میگردد كه او بر ان است كه اخلاق مقدم بر دین و خدا، و در نتیجه علم كلام و الاهیات میباشد.
● نقد و بررسی
كانت بر اساس مبانی فلسفی خود به چنین نتایجی رسید و مبنای فلسفی او، هم در حوزهٔ عقل نظری و هم در حوزهٔ عقل عملی با چالش و انتقاد جدی مواجه شده است. كانت بر آن بود كه صورتهای قوهٔ فاهمهٔ ذهن تنها هنگامی كاربرد صحیح دارند كه در محدودهٔ تجربی بهكار گرفته شوند. ولی خود كانت نیز به این امر ملتزم نبود و مقولات قوه فاهمه را به ساحت غیر تجربی واقعیات یعنی نومن و شی فی نفسه اطلاق نمود تا از اتهام ایده آلیسم بودن نجات پیدا كند ولی غافل از آن كه بر اساس مبانی فلسفی او، اطلاق مقولات فاهمه بر ساحت غیر تجربی اشیاء صحیح نیست.
همچنین كانت وجود خدا و فرامین او را ناسازگار با خودمختاری آدمی میداند. او به این نكته توجه نداشته است كه اگر آدمی با اختیار خود به فرامین خدا گردن بنهد، چنین امری با خودمختاری آدمی، ناسازگار نیست، زیرا كه بر اساس عقیده كانت، خدا عقل نامتناهی است و تبعیت از عقل نامتناهی یكی از احكام عقل عملی است كه از سر اختیار ناشی شده است.
● دیدگاه متفكران اسلامی
برخی از متفكران اسلامی بعضی از احكام عقل عملی نظیر نیكویی شكر منعم را مبنای اثبات بسیاری از مسائل عقل نظری، نظیر وجوب معرفت خداوند و صفات وی و ... دانستهاند و حتی برخی از متفكران، نظیر امام خمینی، لزوم شكر منعم را از احكام فطری دانسته است. ایشان در این باره میفرماید:
از امور فطریه كه هر انسان جبلهٔ و فطرهٔ بدان حكم میكند، احترام منعم است و هر كسی در كتاب ذات خود اگر تأملی كند میبیند كه مسطور است كه باید از كسی كه به انسان نعمتی داده احترام كند و معلوم است هر چه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن بیغرضتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بیشتر است (امام خمینی، ۱۳۷۸: ص ۹).
علامه حلی در این باره میگوید:
حق این است وجوب شناخت خدا از حكم خِرد سرچشمه میگیرد زیرا: اولاً، شكرگزاری نعمت از واجبات عقلی است و آثار نعمت بر ما ظاهر میباشد. از این جهت لازم است از اعطا كننده نعمت سپاسگزاری كنیم و سپاسگزاری، بدون شناخت او امكانپذیر نیست.
ثانیاً، شناخت خدا برطرف كننده خوف و ترس است كه از اختلاف دربارهٔ وجود خدا پدید آید و دفع چنین ضرر با اهمیت، ضروری است (مظفر، ۱۳۹۵ق: ج ۲، ص۲۳۱؛ سبحانی، ۱۳۸۲: ص ۱۴۰).
از مطالب پیشین بهخوبی بر میآید كه گزاره "شكر منعم نیكو و حسن است" مبنای شناخت خدا و صفات او و ... میباشد. بنابراین اگر این گزاره را یك گزاره عقل عملی و اخلاقی بدانیم در این صورت اخلاق مقدم بر علم كلام میشود.
آیات و روایات نیز بر شكر منعم دلالت دارد كه به برخی از آنها اشاره مینماییم:
۱. هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلاَّ الْإِحْسان(الرحمن(۵۵): ۶۰).
آیا پاداش احسان چیزی جز احسان است.
۲. فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّباً وَ اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُون (نحل(۱۶): ۱۱۴).
پس از آن چه خدا شما را روزی كرده است حلال (و) پاكیزه بخورید ، اگر تنها او را میپرستید، و نعمت خدا را شكرگزارید.
۳. اول ما یجب علیكم لله سبحانه شكر ایادیه و ابتغاء مراضیه (محمدی ریشهری، ۱۳۶۲: ج۵، ص ۱۳۹)
مهمترین واجبی كه بر عهده شما است شكر نعمتهای الهی و پیروی از خواستههای او است.
بنابراین از آیات و روایات به روشنی، حسن شكر منعم استفاده میشود، یعنی علاوه بر این كه عقل به صورت فطری بر آن حكم میكند، خداوند نیز این حكم عقلی را تأیید مینماید. یكی از مقدمات شكر منعم این است كه منعم را بشناسیم تا بتوانیم او را شكرگزار باشیم. از این رو وجوب معرفت خدا مبتنی بر این گزاره اخلاقی و یا عقل عملی است.
البته برخی از متفكران اسلامی هر چند ممكن است حكم عقل عملی و یا اخلاقی را مقدم بر الاهیات و خداشناسی بدانند ولی برخلاف كانت، عقل نظری را نیز بر شناخت خدا و صفات او و ... توانا میدانند. اما مشهور متفكران و متكلمان اسلامی، علم كلام و یا خداشناسی نظری را مقدم بر اخلاق میدانند ولی ممكن است گفت كه میتوان مبنای علم كلام را عقل عملی و اخلاق دانست. البته در كلمات امام خمینی، تعابیری وجود دارد كه میتواند شاهدی بر استدلال اخلاقی بر وجود خدا و اثبات معاد و جهان آخرت باشد.
● اثبات وجود خدا از راه اخلاق
امام خمینی میفرمایند:
یكی از فطرتهایی كه جمیع سلسله بنی الانسان مخمر بر آن هستند ... فطرت عشق به كمال است. قلب انسانها متوجه به كمالی است كه نقصی ندارد و عاشق جمال و كمالی هستند كه عیب ندارد و علمی كه جهل در او نباشد و قدرت و سلطنتی كه عجز همراه آن نباشد، حیاتی كه موت نداشته باشد؛ و بالاخره كمال مطلق معشوق همه است. تمام موجودات و عایلهٔ بشری با زبان فصیح یكدل و یكجهت گویند ما عاشق كمال مطلق هستیم، ما حب به جمال و جلال مطلق داریم، ما طالب قدرت مطلقه و علم مطلق هستیم (امام خمینی، ۱۳۷۸ ش: ص ۱۸۲).
و بر اساس برهان تضایف از آنجا كه محبت به كمال مطلق در انسان وجود دارد، محبوب كه كمال مطلق است باید وجود داشته باشد.
● استدلال اخلاقی بر وجود معاد
امام خمینی در این باره میفرماید:
یكی از فطرتهای الاهیه كه مفطور شدهاند جمیع عائله بشر و سلسله انسان بر آن، فطرت عشق به راحت است ... چون راحتی مطلق در این عالم یافت نمیشود ... پس ناچار در دار تحقق و عالم وجود باید عالمی باشد كه راحتی او منسوب به رنج و تعب نباشد ... و آن دار نعیم و عالم كرامت ذات مقدس است (همان: ص ۱۸۶)
باز امام خمینی در اثبات معاد از برهان تضایف بهره جسته است.
بنابراین، براساس دیدگاه امام خمینی اگر احكام فطرت را احكام عقل عملی بدانیم، میتوانیم از این احكام نظیر "ما طالب كمال مطلق هستیم"، یا "ما طالب راحتی مطلق هستیم"، متعلقات آنها را كه خدا و معاد است، اثبات كنیم. و در نتیجه براساس دیدگاه امام خمینی میتوان از احكام اخلاقی، خدا و معاد و مسائل دیگر دین را اثبات نمود. پس به نظر امام خمینی اخلاق میتواند به دین رهنمون گردد و این احكام اخلاقی نیز وابسته به دین نیست. این دیدگاه شبیه دیدگاه كانت میباشد. البته باید توجه داشت كه امام خمینی برخلاف عقیده كانت بر آن است كه میتوانیم از طریق عقل نظری امور غیر مادی، از جمله خدا و نفس انسانی را اثبات كنیم. همچنین امام خمینی بر خلاف كانت عقیده ندارد كه تمامی امور اخلاقی را بتوان مستقل از دین درك كرد. همچنین از دیدگاه امام خمینی اخلاق و گزارههای عقل عملی مقدم بر علم كلام و خداشناسی است. البته این بحث وجود دارد كه آیا خود گزارههای اخلاقی از واقع حكایت میكنند یا صرف انشای عقل یا خدا هستند؟ كه مجال دیگری میطلبد. فقط بهطور اجمال اشاره میكنیم كه بسیاری از عالمان اخلاق اعتقاد دارند كه خود احكام اخلاقی، تابع مصالح و مفاسد نفسالامریه هستند و حكایت از واقع میكنند؛ یعنی وقتی خداوند اعمال مانند نماز و روزه را نیكو و واجب میگرداند، در واقع، این اعمال اثر وضعی واقعی دارند.
نتیجهگیری: از مطالب پیشین به روشنی نتیجه میشود كه در باب نسبت علم كلام و اخلاق، برخی گزارههای اخلاقی و عقل عملی، مقدم بر علم كلام و خداشناسی استدلالی و نظری است. البته این دیدگاه بر خلاف نظر كانت به این معنا نیست كه عقل نظری از بحث و بررسی در حوزهٔ مسائل علم كلام، یعنی خدا و صفات او و ... عاجز است. همچنین روشن شد كه هر چند برخی از گزارههای اخلاقی بر علم كلام مقدماند، ولی این سخن بدین معنا نیست كه میتوانیم بدون وحی، به تمام گزارههای اخلاقی پیببریم.
نویسنده:محمّد محمّدرضایی
منابع و مآخذ
قرآن.
نهج البلاغه.
۱.امام خمینی، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸ ش.
۲.جرجانی، علی، شرح المواقف، قم، الشریف الرضی، دوم، ۱۴۱۵ ق.
۳.حكیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاهٔ، تهران، دائرهٔ الطباعهٔ و النشر، سوم، ۱۳۶۰.
۴.رازی، محمد(امام فخر رازی)، المحصول فی علم الاصول، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
۵.سبحانی، جعفر، حسن و قبح عقلی، قم، انتشارات مؤسسه امام صادق†، ۱۳۸۲ ش.
۶.ضیاییفر، سعید، جایگاه مبانی كلامی در اجتهاد، قم، بوستان كتاب، ۱۳۸۲ ش.
۷.طوسی، محمد(خواجه نصیر الدین)، كشف المراد شرح تجرید الاعتقاد، با شرح آیت الله شعرانی، تهران، انتشارات كتابفروش اسلامیه، ۱۳۹۸ ق.
۸.كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، تحقیق علی اكبر غفاری، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق.
۹.مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۹ ش، ج ۲.
۱۰.مظفر، محمدحسن، دلائل الصدق، قم، انتشارات بصیرتی، دوم، ۱۳۹۵ ق.
۱۱.Adams. Robert, "Ethics and commands of God", in: philosophy of religion, ed: Michael Peterson , … Oxford University Press, ۱۹۹۶.
۱۲.Kant, Imamanuel, Religion within the Limits of Reason Alone, tr with an Introduction and notes by Green, T.M, Aabbott, in: great book of the western world, Encyclopedia Britannica Ine vol,۴۲.
۱۳.Liddel, B.E.A, Kant on the foundation of morality, Bloomington and London, Indian ،University Press, ۱۹۷۰.
منبع:فصلنامه قبسات ، شماره ۳۸
منابع و مآخذ
قرآن.
نهج البلاغه.
۱.امام خمینی، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸ ش.
۲.جرجانی، علی، شرح المواقف، قم، الشریف الرضی، دوم، ۱۴۱۵ ق.
۳.حكیمی، محمدرضا و دیگران، الحیاهٔ، تهران، دائرهٔ الطباعهٔ و النشر، سوم، ۱۳۶۰.
۴.رازی، محمد(امام فخر رازی)، المحصول فی علم الاصول، بیروت، دار الكتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
۵.سبحانی، جعفر، حسن و قبح عقلی، قم، انتشارات مؤسسه امام صادق†، ۱۳۸۲ ش.
۶.ضیاییفر، سعید، جایگاه مبانی كلامی در اجتهاد، قم، بوستان كتاب، ۱۳۸۲ ش.
۷.طوسی، محمد(خواجه نصیر الدین)، كشف المراد شرح تجرید الاعتقاد، با شرح آیت الله شعرانی، تهران، انتشارات كتابفروش اسلامیه، ۱۳۹۸ ق.
۸.كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، تحقیق علی اكبر غفاری، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق.
۹.مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۹ ش، ج ۲.
۱۰.مظفر، محمدحسن، دلائل الصدق، قم، انتشارات بصیرتی، دوم، ۱۳۹۵ ق.
۱۱.Adams. Robert, "Ethics and commands of God", in: philosophy of religion, ed: Michael Peterson , … Oxford University Press, ۱۹۹۶.
۱۲.Kant, Imamanuel, Religion within the Limits of Reason Alone, tr with an Introduction and notes by Green, T.M, Aabbott, in: great book of the western world, Encyclopedia Britannica Ine vol,۴۲.
۱۳.Liddel, B.E.A, Kant on the foundation of morality, Bloomington and London, Indian ،University Press, ۱۹۷۰.
منبع:فصلنامه قبسات ، شماره ۳۸
منبع : خبرگزاری فارس
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران آمریکا رافائل گروسی اصفهان نیچروان بارزانی محمد اسلامی رهبر انقلاب مجلس شورای اسلامی دولت انتخابات دولت سیزدهم شورای نگهبان
قتل شهرداری تهران تهران حجاب قوه قضاییه سازمان غذا و دارو فضای مجازی آموزش و پرورش وزارت بهداشت شهرداری سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار خودرو سایپا بازار خودرو مالیات قیمت خودرو ایران خودرو قیمت طلا بانک مرکزی دلار مسکن حقوق بازنشستگان
نمایشگاه کتاب تلویزیون افعی تهران دفاع مقدس نمایشگاه کتاب تهران موسیقی سریال تئاتر سینمای ایران سینما کتاب صدا و سیما
دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان فضا
رژیم صهیونیستی اسرائیل فلسطین حماس جنگ غزه رفح روسیه چین طوفان الاقصی نوار غزه اوکراین طالبان
استقلال فوتبال پرسپولیس ذوب آهن لیگ برتر نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی رئال مادرید سپاهان جواد نکونام
هوش مصنوعی ناسا سامسونگ اپل آیفون مایکروسافت باتری گوگل اندروید ماهواره ویندوز
بیماران خاص رژیم غذایی زیبایی بیمه کاهش وزن دندانپزشکی فشار خون