شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا

ناسیونالیسم؛ همگرا یا واگرا


ناسیونالیسم؛ همگرا یا واگرا
عده ای معتقدند ملت گرایی یا ملت باوری با اسلام سازگار نیست وما چون ملت اسلامی هستیم، پس نباید ملی گرا باشیم. درمقابل عده دیگری بر این باورند که ایرانیت بر اسلامیت تقدم دارد. یعنی ما از اول ایرانی بوده و سپس اسلام به ایران نفوذ کرده است، پس باید ایرانی باشیم. پاسخ این پرسش که ملی گرایی مطلوب است یا مطرود و تا چه اندازه ای ممدوح یا مذموم است ساختار این مقاله را تشکیل می دهد.
مفاهیم
واژه ناسیونالیسم [nationalism] که در زبان فارسی به معنای، ملی گرایی و ملت باوری است، از مشتقات nasci به معنای «متولد شدن » است و در ابتدا به معنای گروهی از مردم به کار رفته است که در یک سرزمین متولد شده اند.امروزه در ادبیات سیاسی ‹ ناسیونالسیم› یا‹ ملت باوری› به معنای آ گاهی ملی واحساس تعلق به یک ملت مشخص که با ویژگیهای خاص، از سایر ملت‌ها متمایز شده است، به کار می‌رود. ناسیونالسیم مستلزم احساس وفاداری و علاقه پرشور افراد به مفهوم انتزاعی ملت وعناصر خاص آن چون نژاد،زبان،و نمادها، سنت‌ها و ارزش‌های اجتماعی واخلاقی،وبه طور کلی فرهنگ ملی، و اعتقاد به برتری آن‌ها برعناصر سایر ملت‌هاست.
عناصری چون وفاداری به خاک ودولت وفداکاری برای آن وتجلیل از آن نیز از ارکان ناسیونالیسم به شمار می‌آید. با وجود قدمت گرایش‌های ملت باورانه ناسیونالسیم جدید ساخته و پرداخته دوران مدرنیته محسوب می شود. ازطرفی تعاریفی که دانشمندان علوم سیاسی از ناسیونالیسم ارایه کرده اند، متفاوت از یکدیگر است. عده ای ناسیونالیسم را «همزیستی گروهی خاص درسرزمین واحدی،که عامل شکل دهنده ‹ملیت› است» می دانند که پرورش در محیط طبیعی وجغرافیای واحد،بزرگترین پیوند همبستگی قومی میان افراد تلقی می گردد .گروهی که براین مبنا،نفع ومصلحت مشترک را احساس کنند،یک ملت را تشکیل می‌دهند. ] عبدالرسول بیات ،فرهنگ واژه ها ،قم ،موسسه اندیشه وفرهنگ دینی، ۱۳۸۱، ص۵۶۸[
عده ای دیگر «احساس عمیق وابستگی به میهن و وفاداری مطلق به آن واحساس سهیم بودن در سرنوشت آن را، اساس ناسیونالیسم می دانند» و معتقدند «ناسیونالیسم آن گاه اصیل است که هیچ عامل دیگری در راه وفا داری انسان به میهن حائل نگردد». ]همان ، ص ۱۵. [
بنابراین ملی گرایی همانند دیگرمفاهیم علوم اجتماعی چون « دمکراسی »،« انقلاب»،«لیبرالیسم »،ویا «سوسیالیسم »مفهومی است کلی واز آن برای تشریح مقوله های کاملا متمایز استفاده می‌شود.
از این رو، برای تبیین هر چه کامل‌تر مفهوم ملی گرایی باید ابعاد آن مورد بررسی قرار گیرد. از عواملی که برپیچید گی مفهوم ملی گرایی افزوده، این است؛ که این مفهوم برخلاف اکثرمفاهیم ودکترین های سیاسی دیگر، بنیانگذار مشخصی ندارد و هیچگونه کتیبه ای درا ین زمینه یا فت نشده است، تا بتوان به آن مراجعه کرد. ویا در مورد آن به بحث پرداخت. ] فرد هالیدی ،ملی گرایی ،ترجمه احمد علیخانی ،تهران ، آرین ،۱۳۷۹،ص۲۴ [واضح است که موضوعی با این گستردگی نمی تواند در همه ادوار تاریخی ای که پشت سرگذاشته است، همواره دارای وضعیت یکسان ومشخص باشد؛ ازاین رو باید متذکر شد، که ناسیونالیسم یکی از سیال‌ترین، پیچیده ترین وابهام آمیز ترین مفاهیم موجود، در ادبیات سیاسی است. منظور از ابهام عدم توافق نظریه پردازان وفعالان این حوزه درباره ی مبادی، روش ها، مقاصد و اهداف مورد توجه این باور است. و این امر نه تنها در میان غربیان، بلکه در میان محققان غیر غربی نیز رواج دارد، تا جایی که همگام با شیوع بلامنازع این اندیشه، ابهام آن فزونی می گیرد.برای اینکه مشخص شود که مراد از ناسیونالیسم کدام بعد از ناسیونالیسم و در کدام برهه ی تاریخی مراد نویسنده بوده به عمده ترین مشخصات آن اشاره می‌شود:
۱. تفکر جدایی دین از سیاست :یکی از پایه های ناسیونالیسم،گسستن از پیوندهای دینی است. زیرا آنچه بنیاد حاکمیت در جامعه سیاسی را شکل می دهد،ملیت است. ملاحظات دینی ومذهبی، چه بسا، در بسیاری موارد با ملاحظات ناسیونالیستی در تضاد باشد. بر همین اساس شعار «الدین لله والوطن للجمیع» از شعار های مهم ملی گرایی بوده است. ] ر. ک: اسلام وملی گرایی یا ناسیونالیسم از دیدگاه اسلام ، علی محمد نقوی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۴. [
۲. اعتقاد به این که در هرحالتی باید از مهین در مقابل بیگانه دفاع کرد؛ چه برحق باشد چه ناحق.
۳. احترام وبزر گداشت در حد پرستش از شخصیت‌های ملی وقهرما نان تاریخی کشور.
۴. احیای مظاهر باستانی وتلاش افراطی جهت پیوند عاطفی بین مردم وتمدن تاریخی کشور.
۵. ملت تنها معیار وملاک رفاه، فرهنگ، هنر، ادبیات وجهت گیری‌های جمعی و فردی، است. ترسیم عظمت ملی، تفاخر نسبت به دستاوردهای کشور خویش، اعتقاد عمیق به برجستگی ملت خود، حفظ یکپارچگی وبرانگیختن احساسات ملی از نشانه های عادی وبارز ناسیونالیسم به شمار می‌آید.
۶. تقدس بخشیدن به برخی از علائم مانند پرچم، نشان ملی، سرود ملی و….
لذا ناسیونالیسم، با این خصوصیات به یک اید ئولوژی همانند است که عناصری مهمی از وحدت مادی وروانی وتاریخی را به همراه دارد. ] همان ص ۵۷-۵۳ به نقل از کتاب، حسین جمالی ، مبانی علم سیاست ، قم ، ۱۳۷۸، ص۱۲۸. [سابقه ملی گرایی
ملی گرایی همواره در پهنه تاریخ وجود داشته است . اما پس ازجنگهای ناپلئون دراوایل سده نوزدهم قوت بیشتری یافت .با فتح بخش عمده اروپا به دست نیروهای فرانسوی ناپلئون، خشم وگاه اشک درمیان مردمان شکت خورده ـ مخصوصا مردم آلمان و ایتالیا ـ برانگیخته می شد. و این امر باعث شد که این کشورها برای تشکیل دولت‌های ملی و متحد مبارزه کنند واین عاملی مهم دربرپایی جنگ، هم درسال۱۹۱۴و هم درسال۱۹۳۹ شد.درگذران سده بیستم، آیین ملی گرایی، که دراروپا زایش یافته بود، هنگامی که ملل آسیایی وآفریقایی به مخالفت با سلطه استعماری برخاستند، این آیین درسرتا سر جهان گسترش یافت. قیام های ملی گرایانه ای در مصر، هندوستان و هند شرقی و... گواه این مدعا است. این مبارزات درحال رشد بود ونجات ملی نه تنها به عنوان یک هدف سیاسی، که به مثابه بخشی ازانقلاب اجتماعی به شمارمی رفت.دربعضی ازکشورها نیز ملی گرایی درحالت «غرب ستیزی» نمود پیدا کرد. با وجود این غالبا استدلال می شود که عصر ملی گرایی به سر رسیده واکنون باشرایط زمانی سازگار نبوده و تنها با مفهوم ملت سازی اروپایی درقرن نوزدهم، یا مبارزات استعمارستیزی دردوران پس ازجنگ جهانی مرتبط است .اما شواهدی وجود دارد که نه تنها براستمرار ملی گرایی دلالت دارد، که ازتجدید حیات آن نیز حکایت می کند. از جمله تحولات اروپای شرقی در سال‌های ۱۹۸۹ تا۱۹۹۱ که منجر به احیای ملی گرایی درسرتاسر این منطقه شده است. ] اندروهی وود ، درآمدی برایدئولوژهای سیاسی ، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی،( تهران ، وزارت امورخارجه ، ۱۳۷۹) ص۲۷۴. [ امروزه ملی گرایی درقرن بیست و یکم درقالب «جهانی شدن » قابل توصیف است. ]همان [به این معنا، و این احتمال وجود دارد که دقیقا در اثر تضعیف پیوند های مدنی و ملی سنتی، روند جهانی شدن به پیدایش ملی گرایی هایی که برپایه قومیت استوار واحتمالا پرخاشگرند، دامن بزند. اگر ملت ـ دولت مرسوم، ازاین پس قادر به ایجاد هویت های جمعی هدف مند نیست، امکان دارد خاص نگری های مبتنی برمنطقه جغرافیای، دین، قومیت یا نژاد به وجود آیندتا جایگزین ملت ـ دولت شوند. همنیطور جهانی شدن ممکن است که معنا و اهمیت تازه ای به طرح ملی بدهد، یعنی آینده ای را برای ملت ها در دنیایی که به طرز فزاینده‌ای حالت وابستگی متقابل به خود می گیرد، به تصویر بکشد.دراین معنا امکان دارد که روند جهانی شدن، چندان باعث نامربوط شدن وبی اعتبارشدن ملیت‌ها نشود، زیرا ملت ها را ناگزیر می کند که خود را ازنو ابداع کنند وهمچنان منبعی از انسجام اجتماعی وهویت را به جوامع عرضه نمایند.
کلمه ملت در قرآن و به معنای راه و روش است. چنانکه در زبان عربی به همین معناست، این کلمه هفده بار در پانزده آیه قرآن کریم تکرار شد. ولی مفهومی که این کلمه در قرآن کریم دارد با مفهومی که امروز مصطلح فارسی زبانان است و از آن کلمه ملیت را مشتق کرده‏اند متفاوت است. شهید مطهری در مورد معنای نوینی که کلمه ملت در سده اخیر پیدا کرده است می‏نویسد: "در اصطلاح امروز فارسی این کلمه به کلی مفهوم مغایری با مفهوم خود پیدا کرده است. ] حمید پارسانیا ناسیونالیسم، معرفت، شماره ۲۵، ‌ص ۷۱. [
ملت در اصطلاح قرآن به معنای راه و روش و طریقه‏ای است که از طرف رهبر الهی بر مردم عرضه شده است، قرآن می‏فرماید: "ملهٔ ابیکم ابراهیم" یعنی را ه و روش پدرشما ابراهیم، و در جای دیگر می‏فرماید: "ملهٔ ابراهیم حنیفا"
نظر اسلام در باره ناسیونالسیم
درباره رابطه ناسیونالیسم با اسلام دیدگاه های مختلفی وجود دارد. ازیک طرف ادعا براین است که اسلام وناسیو نالیسم باهم هیچ اختلافی ندارند ومی توان دریک زمان ازثمرات هردو رویکرد بهره مند بود وازسوی دیگر رویکرد تباین ذاتی میان دوامر، با وضوح خاصی به گوش می رسد. حال سوالی که مطرح است این است که کدام دیدگاه درست است؟
اسلام به عنوان دین، تفسیر دینی از انسان دارد. تقسیم انسان‌ها براساس نژاد و مناطق جغرافیای، یک واقعیت طبیعی است که مورد ا ذعان قرآن نیز می باشد.
«انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبایل لتعارفوا» ]حجرات: آیه ۱۳. [ما شمارا از زن و مردی آفریدیم وشمارا به صورت شعب ها وگروه هایی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید .اما با این حال، وجود قبیله،شعب وعشیره را هرگز به عنوان گروه بندی هایی سیاسی واقتدارهای مشروع به رسمیت نمی شناسد.
نامی را که اسلام برای حکایت از قلمرو اجتماعی و سیاسی برگزید از دلالت‌های خونی و نژادی مبر اومنزوی است، این نام عبارت از "ملت" و یا "امت" است."ملت"، بر طریقت و شریعت و راه نظر دارد و "امت"، به مقصدی که فراروی اوست، البته در هر "امت" و یا "ملت" قوم و یا اقوامی حضور دارند ولیکن صرف قومیت که حاکی از پیوند خونی است امت و ملت را تشکیل نمی‏دهد، "ملت" و "امت" هنگامی پدید می‏آید که گروهی در پرتو گزینش یک مقصد واحد، طریق و راهی مشترک را که از آن به "سنت" یاد می‏شود، بپیمایند. بنابراین عنصر پیوند دهنده ملت، آگاهی و ایمان به مقصدی است که با همه حضور و احاطه خود نسبت ‏به زمین و زمان حقیقت و باطنی الهی و آسمانی داشته و محدود به طبیعت نیست. ] حمید پارسانیا؛ ناسیونالیسم، معرفت ،شما ره ۲۵،ص۷۱. [
پس از نظر قرآن، مجموعه فکری وعلمی و روشی که مردم باید طبق آن عمل کنند،ملت نامیده می شود. بنابراین از دیدگاه قران ملت به معنی دین امده است و با دین هم معناست. ] مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام وایران ،قم ،انتشارات صدرا ،ص ۵۶. [
نتیجه آنکه آنچه در مورد معنای لفظ (ناسیو) و الفاظی از قبیل قوم، شعب، قبیله، عشیره و همچنین دو لفظ ملت و امت گذشت، به دست می‏آید که در ترجمه لفظ(نیشن) استفاده از کلمه قوم شعب و نظائر آن بی‏مناسبت نیست و حال آن که استفاده از لفظ ملت کاملا بی وجه است، اما یکی از حوادث شگفت که در بعد از مشروطه در تاریخ ادبیات ایران رخ داد ترجمه لفظ ناسیو به ملت وناسیونالیسم به ملت پرستی، ملت گرائی، ملت آیینی، ملی‏گری، مسلک اصالت ملی، مکتب ملیت و نظائر آن است و نظیر این ترجمه (نیشن )در کشور ترکیه نیز واقع شده است، یعنی آن‌ها نیز برای ترجمه ناسیونالیسم از لفظ ملت استفاده کرده‌اند و این در حالی است که در کشورهای عربی این خلط کم‌تر واقع شده است بلکه در آنجا بیشتر از لفظ قوم برای ترجمه استفاده کرده‌اند. ]-حمید پارسانیا، پیشین . [ حال سوالی که مطرح است این که ؛ نظر اسلام نسبت به ناسیونالیسم چگونه است؟ آیا اسلام همه ابعاد ناسیونالیسم را رد می کند؟ یا این که بعضی ازجنبه های ناسیونالیسم را می‌پذیرد؟ درصورت پذیرش کدام جنبه‌ها را می‌پذیرد؟ با نگاه به آیات قرآن وروایات معصومین به نظر می‌رسد که اسلام «ناسیونالیسم واگرا» را نمی پذیرد و در مقابل «ناسیونالیسم همگرا» را مورد توجه قرارمی دهد. حال باید معانی این دو ناسیونالیسم را روشن سازیم.
الف. ناسیونالیسم واگرا
از نظر اسلام، اگر ناسیونالیسم به عنوان یک ایده ئولوژی تلقی شود مورد قبول واقع نمی شود. زیرا با چند اشکال اساسی دچار خواهد شد.
۱. اگر ناسیونالیسم به عنوان یک ایده ئولوژی تلقی شود، به این معنا که دست کم بعضی از جلوه‌های دیگر ناسیونالیسم یعنی ملی گرایی فرهنگی وملی گرایی قومی را دربرنخواهد گرفت. همینطوریکی از ویژگی های ملی گرایی وفاداری به ملت خویش و نفرت ازسایر ملت هاست. در این صورت نیز بُعد عاطفی واحساسی ومیهن دوستی را در برنخواهد گرفت. زیرا ناسیونالیسم در این معنا امر احساسی نخواهد بود بلکه یک فهم و نظریه است نه احساس عاطفی وروان شناسی.
۲. ملی گرایی خصلت دوگانه‌ دارد ودرطول زمان هم جنبه مترقی داشته وهم جنبه ارتجاعی . به عبارت دیگر آیین های ملی گرایی با آرمان های سیاسی یک جنبش گاهی متضاد و گاه همراه بوده است و این دوگانگی درایدئولوژی بودن ناسیونالیسم راه ندارد .چون فهم ونظریه نمی تواند دوگانه باشد .
۳. در ناسیونالیسم اصالت واحدهای ملی دارای ارزش می باشد و حال اینکه از نظر اسلام کل بشریت یک واحد تلقی می شود و قبیله، نژاد، ملیت، از دیدگاه اسلام ملاک برتری نمی باشد و ملاک برتری تقوا می‌باشد.
«یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلنا کم شعوبا وقبایل لتعارفو ان اکرمکم عندالله اتقیکم» ]حجرات آیه ۱۳. [
ای مردم، ما شما را از یک مردو زن آفریدیم، شما را از تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقوا ترین شماست.
از این آیه استفاده می شود که از دیدگاه قرآن اصل صوری وظاهری اجتماعات انسانی با یکدیگر پذیرفته شده است اگر چه این تفاوت‌ها اصالت ندارد ونمی تواند مایه برتری یک قوم بر قوم دیگر شود .لذا ملاک برتری افراد همانا تقوای الهی است. ] حسین جمالی ،پیشین. [
۴. در ناسیونالیسم کانون اصلی وفا داری ملت و نژاد خواهد بود و حال اینکه در اسلام، خدا و ایمان کانون اصلی وفاداری محسوب می شود. از نظر اسلام ملاک تمام دلبستگیها و تعلقات خداوند تبارک وتعالی است.
«ان الحکم الا لله امر الا تعبدو ا الا ایاه» ] یوسف آیه ۴۰. [حکم تنها از آن خداست،فرمان داده که غیر از او را نپرستید. از آیات فوق استنباط می شود که محور فعالیت ورفتار انسان مومن،خداست و توحید عبادی و عملی حکم می کند که انسان دل از هر گونه تعلق ناسیونالیستی بشوید وایمان محور باشد.
در ناسیونالیسم آنچه باعث قوام یک ملت می‌شود، همانا احساس وفاداری به ملت است وحال اینکه در اسلام ایمان و عقیده و همینطور مسأله تبعیت داری ارزش است. اسلام بیش از بیش بر عنصر ایمان وعقیده در استحکام وقوام همبستگی جوامع بشری تاکیددارد«ان هذه امتکم امه واحده وانا ربکم فاعبدون» ] انبیاء، آیه ۹۲. [این همه امت واحدی بودند ومن پرودگارشما هستم، مرا پرستش کنید
در حالی که براساس نظریه ناسیونالیسم آنچه مهم است؛ اصالت دادن به واحده های ملی همانند دولت، وفاداری به وطن وحفظ وپایداری وطن وملاک بودن تابعیت وشهروندی به تنهایی مورد قبول نمی باشد.
۵. ناسیونالیسم اگر باعث:‌ تعارض فرهنگی بین نسل ها، تعارض فرهنگی بین مردوزن. و تعارض فرهنگی ناشی از مبارزه طبقاتی ] حسین جمالی، پیشین. [ شود، مورد پذیرش اسلام نخواهد بود.
ب. ناسیونالیسم همگرا
در اسلام اموری که باعث جذب، وصل وتامین یکپارچگی کشور، شود و عواملی که وحدت را درجامعه تضمین کند مورد قبول خواهد بود.ازجمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱. اگرناسیونالیسم به معنای هم کشوری باشد که منجربه به وحدت سرزمینی شود مورد قبول است.
۲. اگر ناسیونالیسم به معنای هم دولتی وهم قانونی باشد،مظهر تجلی برابری انتزاعی آحاد ملت خواهد بود واین مورد قبول اسلام خواهد بود.
۳. ناسیونالیسم به معنای هم زمانی و عواملی همچون برنامه زمانی مشخص برای اعیاد، سور وسوگ‌های ملی، آغاز و پایان سال، تاریخ وقایع دوره ای نهادهای دولتی (مانند انواع انتخابات مقامات) مورد پذیرش اسلام می باشد. اصل هفدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر این معنا تکیه می کند: مبداء تاریخ رسمی کشور هجرت پیامبر اسلام (ص) است وتاریخ هجری شمسی وهجری قمری هردومعتبر است اما مبنای کار ادارت دولتی هجری شمسی است. تعطیل رسمی هفتگی روز جمعه است. ] همان. [
۴. ناسیونالیسم به معنای تاکید برهم زبانی وهم خطی که ملاک پیوند اقوام باشد، نیز مورد قبول اسلام است .
اصل پانزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی براین مسأله تکیه می کند: زبان وخط رسمی ومشترک مردم ایران فارسی است.اسناد ومکاتبات و متون رسمی وکتب درسی باید با این زبان وخط با شد. ولی استفاده از زبان‌های محلی وقومی در مطبوعات ورسانه های گروهی وتدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است.
۵. ناسیونالیسم به معنای هم کیشی وهم آیینی:
براساس اصل دوازدهم قانون اساسی، دین رسمی ایران اسلام ومذهب جعفری اثنی عشری است واین اصل الی الابد غیرقابل تغییر است ومذاهب دیگراسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل می باشند وپیروان این مذاهب در ا نجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزاد ند ودر تعلیم وتربیت دینی واحوال شخصیه و….دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند. فصل سوم قانون اساسی به حقوق ملت اختصاص دارد. اصل نوزدهم برابری حقوق افراد را مورد توجه قرارداده، می‌گوید: مردم ایران از هر قوم قبیله که باشند از حقوق مساوی برخور دارند و رنگ، نژاد، زبان ومانند این‌ها سبب امتیاز نخواهد بود.اصل بیستم می‌گوید: همه افراد ملت، اعم از زن و مرد یکسان درحمایت قانون قرار دارند وازهمه حقوق انسانی سیاسی،اقتصادی،اجتماعی وفرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند.
۶. پول واحد، وحدت مقیاس های اندازه گیری همینطور ضبط وثبت احوال شخصیه یا سجل احوال ازجمله موارد همگرایی می باشد که با مسأله ناسیونالیسم ارتباط پیدا می کند.
۷. پرچم و سرود جمهوری اسلامی،مظاهر تجلی نمادین یگانگی ملی است.
در جریان انقلاب اسلامی،برای نمایاندن آغاز عصر جدید، به همراه دگرگونی های همه جانبه نشان شیر وخورشید سابق را با نماد «الله» دروسط پرچم سه رنگ همیشه سبز، سفید و سرخ نشاندند و برفراز ایران وجمع ایران و ایرانیان در داخل وخارج کشور برافراشتند .
قدسی بودن پرچم جمهوری اسلامی ایران علاوه بر «الله» ازروح جمعی پیروان یکتا پرستی،زاده در ایران برمی خیزد وبا سرود رسمی کشور تکمیل می شود. همان.
در برابرافراشتن پرچم ونواختن سرود جمهوری اسلامی همه حاضران برای ادای احترام به پا می ایستند،وحضور در برابرپرچم به معنای حضور در برابرالله، حضور در برابر ایران، حضور در برابر اقتدار دولت وملت ایران است. همان.
نتیجه آنکه:
دین اسلام به مثابه ی یک دین گسترده، در وطن، مکان و جغرافیای خاصی ظهورمی کند و این وطن، مکان وجغرافیا فقط درصورتی اسلامی خواهد شد که گرایش و انتساب وطنی، یکی از ابعاد گرایش وتمایل عالم اسلام باشد؛ از این رو اهمیت مکان درحوزه ی اسلامی، یکی از تجلیات اسلام است که اقامه‌ی آن بدون وطن، مکان وجغرافیا امکان پذیر نیست. ] عماره ، دکتر محمد ، معرکه المصطلحات، صص ۱۹۴- ۱۹۵. [از این رو اسلام طالب وجود وطن است ؛زیرابدون وطن یا سرزمینی که در آن بروز وظهوریابد،کامل نمی شود. ] همان. [از طرفی اسلام هرگز اجازه نمی دهد که روابط خاک وخون برتر از پیوندهای دین وایمان با شد.به این معنا که اسلام براساس اعتقادی که دارد این فرق ها را عاملی برای شناخت معرفی می کندنه عاملی برای رجحان عده ای یا تنزل وحرمان عده ای دیگر.بنابراین اگرفرقی است برای شناخت است واین سبب فضل و افتخار در اسلام محسوب نمی شود و نمی تواند فرد را تا فراسوی نیک و بد بالا ببرد. بنابراین افتخارات نژادی و نسبی هیچ امتیازی به حساب نمی آید.
در پایان می توان گفت اسلام در بدو پیدایش خود مبارزه صریح و آشکار با عصبیت قومی و حمیت جاهلی و تلاش برای کنترل و یا تربیت روابط عشیره‏ای در قلمرو سنت‌های دینی را آغاز نموده و زمینه‏ای برای ترویج و تبلیغ آن باقی نمی‏گذارد. اسلام معتقد است اگر ناسیونالیسم به اسم ملی‏گرایی، زمینه ای را فراهم آورد که جامعه دینی حساسیتی را که در برابر دین، وحدت و برابری را از دست ‏دهد و به سادگی در معرض القائات و آموزش‌های غیردینی قرار‏گیرد که به قصد حذف و نابودی فرهنگ دینی جامعه انجام ‏شود، مقبول نیست.
درایران نیز به طور کلی ناسیونالیسم کالایی وارداتی بود، که بدون توجه به شرایط عینی وذهنی ایران به کار گرفته می شد. به همین دلیل از همان آغاز با مشکلات عدیده‌ای روبروبود. مثلا در دوره رضاخان نیز، سیاست دولت برناسیونالیسم افراطی و اقتدارگرا قرار گرفت. از بین بردن هویت های قومی و یکسان سازی زبان و فرهنگ و احیای میراث باستانی و تاکید بر ایران زرتشتی قبل از اسلام از ویژگی‌های ناسیونالیسم دولتی رضاخانی است، که در تعارض اساسی با روحیه مذهبی، قومی، فرهنگی و جمعیتی مردم ایران بود. در دوره محمد رضا شاه نیز عملا همین ناسیونالیسم ترویج می‌شد و این امر با عث زمینه های سقوط دولت را فراهم آورد.