یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


بیان، هنر متقاعد کردن مخاطب است


بیان، هنر متقاعد کردن مخاطب است
اومبرتو اكو Umberto Eco (متولد ۱۹۳۲)، معنی شناس، نویسنده و مقاله نویس ایتالیایی، شهرت وی بخصوص پس از انتشار «نام گل سرخ» در سال ۱۹۸۰ عالمگیر شد. این متن از فرانسه ترجمه شده است.
نمی‌دانم آیا آن چه می‌خواهم در این جا بنویسم ارزش نوشتن دارد یا نه، چون مثل روز برایم روشن است كه مخاطبانم عده‌ای آدم احمق هستند كه كله‌شان خوب كار نمی‌كند، و مطمئنم كه هیچ‌كدام سر از حرف‌های من در نخواهند آورد.
آیا شما از این شروع خوش‌تان آمد؟ این جمله چیزی كم دارد كه به آن در زبان ایتالیایی captatio malevolentiae گفته می‌شود، گوینده این جمله مستمعان را در وضعیت بدی قرار می‌دهد، گویا می‌خواهد آنان را با خود دشمن كند. این نكته نیز بگویم كه من فكر می‌كردم خودم چند سال پیش captatio malevolentiae را برای تبیین رفتار یكی از دوستانم ابداع كرده‌ام، اما كمی بعد هنگامی كه در شبكه جهانی می‌چرخیدم متوجه شدم كه اكنون پایگاه‌های اینترنتی بسیاری موجود است كه در آن‌ها captatio malevolentia نقل شده است.
اگر من نوشته‌ام را این گونه شروع می‌كردم وضع یكسره متفاوت بود: «نمی‌دانم آیا آن چه می‌خواهم در این‌جا بنویسم ارزش نوشتن دارد یا نه، چون مثل روز برایم روشن است كه مخاطبانم عده ای آدم احمق هستند كه كله‌شان خوب كار نمی‌كند، اما من به احترام آن دو سه نفری از این جمع سخن می‌گویم كه جزء این اكثریت احمق نیستند»؛ این نوعی captatio malevolentiae است، چون هر یك از شنوندگان پیش خود یقین دارد كه یكی از آن دو یا سه نفر است و باقی جمع را با تحقیر نگاه می‌كند و صمیمانه حرف‌های مرا پی می‌گیرد.
همان‌طور كه شما هم به خوبی متوجه شده‌اید، captatio malevolentiae یك تدبیر بیانی است برای كسب همدلی مخاطب. به عنوان مثال یكی از صور مشترك captatio این سرآغاز است: «برای من مایه افتخار است كه در برابر مستمعانی چنین شایسته سخن بگویم»؛ از جمله صور كلاسیك (كلاسیك تا حدی كه به مسخرگی پهلو می زند) این است: «شما خودتان در این زمینه استاد هستید و ما باید از شما یاد بگیریم»، این عبارت را وقتی به كار می‌برند كه بخواهند چیزی را به یاد كسی بیاورند كه یا آن را نمی‌دانسته یا فراموش كرده است، بنابراین پیشاپیش اعلام می‌كنند كه از تكرار آن شرمسارند، چون روشن است كه مخاطب نخستین فردی بوده كه این نكته را می‌دانسته است.
چرا در نظریه بیان (ریتوریقا)، captatio malevolentiae را می آموزند؟ همچنان كه همه می‌دانند بیان چیز ناشایسته‌ای نیست كه باعث شود ما جملاتی بی‌استفاده را به كار بندیم یا با هیجان فراوان حرافی آغاز كنیم؛ به علاوه با هنر سفسطه‌بافان نیز متفاوت است – دست كم آن سفسطه‌بافان اهل یونان قدیم كه ما می‌شناسیم با این جماعت بدخواه كه معرّف فرهنگی تصنعی هستند یكی نیستند. از سوی دیگر استادان بزرگ هنر بیان همانا ارسطو و افلاطون بودند، منظورم در آن گفت و گوهایی است كه بین این دو در می‌گیرد و در آن از فنون بیانی ظریفی بهره می گیرند تا از قضا با سفسطه‌بافان جدال كنند.
بیان، هنر متقاعد كردن مخاطب است ضمن آن كه متقاعد كردن چیز بدی نیست، حتا اگر بتوان با روش‌های ناپسند مخاطب را متقاع كرد كه كاری به خلاف میل خود انجام دهد. هنر متقاعد كردن را یاد می‌داده‌اند، چون برهان‌هایی كه بتوان به یاری آن‌ها مخاطب را از طریق دلیل‌آوری قانع كرد فراوان نیست. كافی است یك بار مفاهیمی نظیر زاویه، سطح، ضلع و نظایر آن را برسازیم تا دیگر احدی قادر نباشد صحت قضیه فیثاغورس را زیر سؤال ببرد. اما مردم در غالب مباحث زندگی روزمره، در باب اموری نزاع می‌كنند كه ممكن است هر كس درباره آن‌ها نظری داشته باشد. در نظریات بیانی كهن، بیان حقوقی را (در دادگاه می‌توان بحث كرد كه آیا فلان مدرك قاطع است یا خیر) از بیان مشورتی (آن چه در مجلس یا انجمن شاهدیم كه فی‌المثل آیا به فلان رأی بدهیم بهتر است یا بهمان) و بیان اثباتی (مثل این كه چیزی را بستاییم یا نكوهش كنیم) و همه ما می‌پذیریم كه هیچ قاعده ریاضی وجود ندارد كه ثابت كند گری كوپر جذاب‌تر است یا همفری بوگارت.
در بسیاری از بحث‌های موجود در جهان، موضوع بحث مسائلی است كه محل نزاع است، نظریه بیان یادمان می‌دهد كه باورهایی بیابیم كه اكثریت شنوندگان در آن‌ها اتفاق نظر داشته باشند، و استدلال‌هایی به كار بندیم كه كمتر مورد اعتراض قرار بگیرد، و زبانی استفاده كنیم كه مناسب متقاعد كردن مخاطب در موضوع بحث باشد و حس همدلی مخاطب را برانگیزد تا استدلال ما غلبه كند، باری، captatio malevolentiae از جمله این فنون است.
طبیعی است كه گفتارهای متقاعد كننده‌ای وجود دارد كه ممكن است به راحتی مغلوب گفتار متقاعد كننده‌تری بشود، این نكته نشان از محدودیت استدلال فرد دارد. شاید شما جملگی این نوع تبلیغ را شنیده باشید (این هم captatio است): «گُه بخورید، یك میلیون مگس امكان ندارد اشتباه كنند»، این گفته را گاه به تمسخر استفاده می‌كنند تا به آن كسانی كه می گویند اكثریت همواره حق دارد اعتراض كنند.
منبع: روزنامه لوموند ۷ اوت ۲۰۰۶
نوشته: اومبرتو اكو
ترجمه: احمد پرهیزی
منبع : روزنامه شرق