دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا
چرا عشق این چنین دردناک است؟
عشق دردناك است چون برای سعادت راه میآفریند. عشق دردناك است، چون دگرگون میكند؛ عشق دگرگونی است. هر دگرگونی دردناك خواهد بود، چون كهنه به خاطر نو ناگزیر است رها شود. كهنه آشناست، ایمن، بیخطر؛ نو مطلقاً ناشناخته است. شما در اقیانوسی ناشناخته در حركت خواهید بود. با نو، شما نمیتوانید از ذهن خود استفاده كنید؛ با كهنه، ذهن استاد است. ذهن فقط با كهنه میتواند عمل كند؛ با نو، ذهن به كلی بیمصرف است.
بدین سبب، ترس پدیدار میشود؛ و با رها كردن دنیای كهنه، راحت، بیخطر، دنیای كارایی، درد پدیدار میگردد. این درد، همان دردی است كه كودك هنگام خروج از زهدان مادر احساس میكند. این درد، همان دردی است كه پرنده هنگام بیرون آمدن از تخم احساس میكند. این درد، همان دردی است كه پرنده آن گاه كه بكوشد برای نخستین بار پرواز كند، احساس خواهد كرد.
ترس از ناشناخته، و ترك ایمنی آشنا، ناامنی ناشناخته، غیر قابل پیشبینی بودن ناشناخته، هراسی بس عظیم را سبب میشود. و از آن روی كه دگرگونی از «نفس» به سوی وضعیت «نه _ نفس» میرود، درد بسیار عمیق است. اما شما بدون عبور از درون درد، نمیتوانید سرمستی داشته باشید. طلا اگر بخواهد سره شود، ناگزیر است از میان آتش بگذرد. عشق آتش است.
این به سبب درد عشق است كه میلیونها مردم یك زندگی بیعشق را تجربه میكنند. آنان نیز رنج میبرند، و رنج بردن آنان بیهوده است. رنج بردن در عشق، رنج بردنی بیهوده نیست. رنج بردن در عشق خلاق است؛ شما را به سطوح عالیتر خودآگاهی میبرد. رنج بردن بدون عشق به طور كامل یك اتلاف است؛ شما را به هیچ جایی دلالت نمیكند، شما را در همان دور باطل در حركت نگاه میدارد.
انسان بدون عشق خودشیفته است، بسته است. او فقط خودش را میشناسد. و اگر او دیگری را نشناخته است، چه قدر میتواند خودش را بشناسد؟ چون فقط دیگری میتواند هم چون یك آیینه عمل كند. شما بدون شناخت دیگری، هرگز خود را نخواهید شناخت. عشق برای خودشناسی نیز بسیار بنیادی است. شخصی كه دیگری را در عشقی عمیق، در شوری شدید، در یك سرمستی كامل نشناخته است، قادر نخواهد بود بشناسد كه خود كیست؛ چون آیینهای برای دیدن تصور خویش نخواهد داشت.
رابطهی عاشقانه یك آیینه است و هر چه عشق نابتر باشد، هر چه عشق متعالیتر باشد، آیینه بهتر است، آیینه پاكیزهتر است. اما عشق متعالیتر نیازمند آن است كه شما باز و گشوده باشید. عشق متعالیتر نیازمند است كه شما آسیبپذیر باشید. شما مجبورید زره خود را رها كنید؛ این دردناك است. شما ناگزیر نیستید پیوسته نگهبانی بدهید. شما ناگزیرید ذهن حسابگر را رها كنید. شما ناگزیر از خطر كردن هستید. شما ناگزیر از خطرناك زیستن هستید. دیگری میتواند به شما آسیب برساند؛ این است ترسی كه در آسیب پذیر بودن هست. دیگری میتواند شما را نپذیرد؛ این است ترسی كه در عاشق بودن هست.
تصویری كه شما از خویشتن خود در دیگری خواهید یافت، میتواند زشت باشد؛ اضطراب این است. از آیینه بپرهیزید. اما با پرهیز كردن از آیینه، شما زیبا نخواهید شد. با پرهیز كردن از وضعیت، شما رشد هم نخواهید كرد. این چالش میبایست پذیرفته شود.
انسان مجبور است به درون عشق برود. این نخستین گام به سوی خداوند است، و از كنارش نمیتوان گذشت. آنان كه میكوشند گام عشق را دور بزنند، هرگز به خداوند نخواهند رسید. این گام به طور مطلق ضروری است، چون شما فقط هنگامی از تمامیت خود آگاه میشوید كه حضورتان توسط حضور دیگری مسحور شده باشد، هنگامی كه از خودشیفتگی خود، دنیای بستهی زیر آسمان باز، بیرون آورده شده باشید. عشق یك آسمان باز است. عاشق بودن در پرواز بودن است. اما به طور قطع، آسمان لایتناهی ترس میآفریند.
و رها كردن نفس بسیار دردناك است، زیرا به ما پروردن نفس را آموختهاند. ما فكر میكنیم كه نفس تنها گنج ماست. ما از آن محافظت كردهایم، ما آن را آراستهایم، ما به طور مستمر آن را برق انداختهایم، و هنگامی كه عشق بر در میكوبد، كل چیزی كه برای عاشق شدن مورد نیاز است، كنار گذاردن نفس است؛ قطعاً این دردناك است. نفس محصول تمامی زندگی شماست؛ كل آن چیزی است كه شما آفریدهاید. این نفس زشت، این ایده كه «من از هستی جدا هستم»، این ایده زشت است، چون غیر واقعی است. این ایده وهم است، اما جامعهی ما وجود خارجی دارد، جامعهی ما بر این ایده مبتنی است كه هر شخصی یك شخص است، نه یك حضور.
حقیقت این است كه در كل هیچ شخصی در دنیا وجود ندارد؛ فقط حضور وجود دارد. شما نیستید _ نه به مثابه یك نفس، جدای از كل. شما بخشی از كل هستید. كل به شما راه مییابد، كل در شما نفس میكشد، در شما میتپد، كل هستی شماست.
عشق به شما نخستین تجربه از هماهنگ بودن با چیزی را میدهد كه نفس شما نیست. عشق به شما این نخستین درس را میدهد كه میتوانید در هماهنگی با كسی باشید كه هرگز بخشی از نفس شما نبوده است. اگر شما بتوانید با یك زن هماهنگ باشید، اگر شما بتوانید با یك دوست هماهنگ باشید، با یك مرد، اگر شما بتوانید با كودك خود یا با مادر خود هماهنگ باشید، چرا نتوانید با تمامی انسانها هماهنگ باشید؟ و اگر هماهنگ بودن با یك فرد چنین لذتی میدهد، پیامدش چه خواهد بود اگر با كل انسانها هماهنگ باشید؟ و اگر شما بتوانید با تمامی انسانها هماهنگ باشید، چرا نتوانید با حیوانات و پرندگان و درختان هماهنگ باشید؟ آن گاه، یك گام به گامی دیگر رهنمون میشود.
عشق یك نردبان است؛ با یك نفر آغاز میشود، با تمامیت به پایان میرسد. عشق آغاز است، خداوند پایان است. از عشق در هراس بودن، از دردهای بالندهی عشق در هراس بودن، محصور ماندن در یك سلول تاریك است. انسان امروزی در یك سلول تاریك زندگی میكند؛ سلولی كه خود شیفته است. خودشیفتگی بزرگترین دلمشغولی ذهن مدرن است.
و بنابراین مسائلی وجود دارند، مسائلی كه بیمعنیاند. و مسائلی وجود دارند كه سازندهاند، زیرا شما را به آگاهی و هشیاری متعالیتری رهنمون میشوند. مسائلی وجود دارند كه شما را به هیچ جایی هدایت نمیكنند. آنها فقط شما را در بند نگاه میدارند، فقط شما را در مخمصهی كهنهی خودتان نگاه میدارند.
عشق مسالهها میآفریند. شما با پرهیز كردن از عشق، میتوانید از آن مسائل پرهیز كنید. اما آنها مسائلی بسیار ضروری هستند! آنها ناگزیر از رویارو شدن هستند، ناگزیر از مواجهه؛ آنها ناگزیرند زیسته شوند و میباید از میانشان گذشت و به ماورا رفت. و راه به فراسو رفتن از آن میان است.
عشق تنها چیز واقعی است كه ارزش اعمال كردن دارد. تمامی چیزهای دیگر دست دوم هستند. اگر این به عشق كمك كند، خوب است. تمامی چیزهای دیگر فقط یك وسیلهاند، عشق هدف است. بنابراین، درد هم آن قدر هم كه باشد، به درون عشق بروید. اگر شما به درون عشق نروید، همان گونه كه بسیاری از مردم تصمیم گرفتهاند، آن گاه شما با خود درگیر خواهید بود. آن گاه زندگی شما یك زیارت نیست، آن گاه زندگی شما یك رودخانه نیست كه به اقیانوس میرود؛ زندگی شما یك آبگیر راكد و گندیده است، كثیف، و به زودی هیچ چیزی جز چرك و گل نخواهد بود.
برای پاك ماندن، انسان نیازمند جاری ماندن است؛ یك رودخانه پاك میماند، چون به جاری بودن ادامه میدهد.
جاری بودن روند پیوستهی باكره ماندن است. یك عاشق باكره میماند. تمامی عشاق باكرهاند. مردمی كه عشق نمیورزند، باكره نمیمانند؛ آنان مسكوت میشوند، راكد؛ آنان دیر یا زود شروع به بوی گند دادن میكنند _ و زودتر از دیرتر _ چون آنان هیچ جایی برای رفتن ندارند. زندگی آنان مرده است.
این جایی است كه انسان مدرن خود را مییابد، و بدین سبب، تمامی انواع روان نژندیها، تمامی انواع دیوانگیها متداول شدهاند. بیماریهای روانی ابعاد عمومی گرفتهاند. دیگر چنین نیست كه معدود افرادی بیمار روانی باشند؛ واقعیت این است كه تمامی زمین یك تیمارستان شده است. تمامی انسانیت دارد از نوعی روان نژندی رنج میبرد.
و این رواننژندی از ایستایی خودپسندانهی شما میآید. هر كسی با وهم داشتن یك خویشتن جدا درگیر است؛ از این روی مردم دیوانه میشوند. و این دیوانگی بیمعناست، نابارآور، نیافریننده. یا مردم شروع به ارتكاب خودكشی میكنند. این خودكشیها نیز نابارآور و نیافرینندهاند.
شما ممكن است با خوردن زهر یا پریدن از صخره یا شلیك كردن به خود مرتكب خودكشی نشوید، اما میتوانید مرتكب نوعی خودكشی شوید كه روندی بسیار بطئی دارد، و این آن چیزی است كه دارد اتفاق میافتد. مردم بسیار معدودی به طور ناگهانی مرتكب خودكشی میشوند. دیگران برای یك خودكشی بطئی تصمیم گرفتهاند؛ آنان به تدریج، به آهستگی میمیرند. اما تقریباً، تمایل به انتحاری بودن عالمگیر شده است.
این راه زندگی نیست؛ و دلیل، دلیل بنیادی آن است كه ما زبان عشق را فراموش كردهایم. ما دیگر برای رفتن به درون آن ماجراجویی كه عشق نامیده میشود، به قدر كافی شجاع نیستیم. از همین روست كه مردم مجذوب سكس هستند، چون سكس مخاطرهآمیز نیست؛ گذرا و موقتی است، شما درگیر نمیشوید. عشق درگیری است؛ تعهد است؛ گذرا نیست؛ یك بار كه ریشه بگیرد. میتواند برای ابد باشد.
عشق میتواند تعهدی مادامالعمر باشد. عشق محتاج صمیمیت است و فقط هنگامی كه شما صمیمی هستید، دیگری یك آیینه میشود. وقتی كه شما با یك زن یا مرد در رابطهای جنسی ملاقات میكنید، شما در كل اصلاً ملاقات نكردهاید؛ در واقع، شما از روح دیگری اجتناب كردهاید. شما صرفاً از بدن استفاده كردید و گریختید، و دیگری نیز از تن شما استفاده كرد و گریخت. شما هرگز به قدر كافی صمیمی نشدید تا از چهرهی اصیل یكدیگر پرده بردارید.
عشق بزرگترین كوآن ذن است. عشق دردناك است، اما از آن نپرهیزید. اگر از عشق بپرهیزید، از بزرگترین مجال روییدن و بالیدن پرهیز كردهاید. به درون آن بروید، درد عشق را بكشید، چون بزرگترین سرمستی از میان رنج میآید. بله، درد وجود دارد، اما به سبب درد، سرمستی زاده میشود، بله، شما ناگزیر خواهید بود به مثابه یك نفس بمیرید، اما اگر بتوانید به مثابه یك نفس بمیرید، به مثابه یك هستی الهی تولد خواهید یافت، به مثابه یك بودا. و عشق نخستین طعم نوك زبانی «تائو»، تصوف و ذن را به شما خواهد داد. عشق نخستین سند را به شما خواهد داد كه خدا هست، كه زندگی پوچ و بیمعنی نیست.
مردمی كه میگویند زندگی بیمعنی است، مردمی هستند كه عشق را نشناختهاند. تمامی آن چه كه آنان دارند میگویند، این است كه زندگی آنان عشق را از دست داده است.
بگذارید درد باشد، بگذارید رنج بردن باشد. به میان شب تاریك بروید، و شما به طلوع خورشیدی زیبا خواهید رسید. این فقط در زهدان شب تاریك است كه خورشید پرورده میشود. این فقط از میان شب تاریك است كه صبح میآید.
تمامی رویكرد من در این جا از عشق است. من فقط عشق و فقط عشق میآموزم و نه هیچ چیز دیگر. شما با عشق زاده شدهاید. عشق خدای واقعی است _ نه خدای متخصصین الهیات، بلكه خدای مسیح(ع)، خدای محمد(ص)، خدای عارفان و متصوفه، خدای بودا، عشق یك راه است، یك روش، برای كشتن شما به مثابه یك فردیت جدا و برای كمك كردن به شما كه سرمدی شوید؛ به مثابه یك شبنم ناپدید شده و اقیانوس شوید، اما شما ناگزیر خواهید بود از میان عشق بگذرید.
و به طور قطع وقتی انسان مثل قطرهای از شبنم شروع به ناپدید شدن میكند و انسان دیرزمانی هم چون یك شبنم زندگی كرده است، این دردآور است؛ زیرا انسان فكر كرده است كه «من این هستم، و حال این دارد میرود، من دارم میمیرم.» شما در حال مردن نیستید، بلكه فقط یك وهم دارد میمیرد. شما با وهم همذات پندار شدهاید، درست، اما وهم هنوز هم وهم است. و فقط آن گاه كه وهم رفته باشد، شما قادر خواهید بود ببینید كه كیستید. و این رازگشایی شما را به قلهی جاودان لذت، سعادت، جشن و سرور میآورد.
منبع: عشق پرنده ای آزاد و رها از اوشو
منبع : رنگین کمان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست