چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

واقعیت زندگی روزمره


واقعیت زندگی روزمره
چنانچه مدت زیادی در زندان انفرادی بمانیم احتمال این كه پس از خروج دچار توهم شویم بسیار زیاد است؛ توهمی كه ناشی از قطع ارتباط با واقعیت است. كنكور، زندان انفرادی محصل ایرانی است، با حصارهایی متنوع و چند ضلعی از كتاب ها و جزوات روزبه روز در حال افزایش. لازم به توضیح بیشتر نیست كه كنكور، دانش آموز عصر حاضر را در فضایی قرار می دهد كه ارتباط او را با جهان اطراف (از نظر نرم افزاری) قطع كرده و او را به مدتی طولانی با مطالب غیرملموس محشور می گرداند. تجارت كنكور كه روزبه روز بر اهمیت آن افزوده شده و قبولی در آن دشوارتر می شود (به سبب تكثر منابع و شدت رقابت و دلایل دیگر)، چیزی نیست جز محصول مشترك ارزش های تغییر یابنده اجتماعی و خانوادگی در نهاد خانواده و بی مسئولیتی نهاد مدرسه.
پس از زندان انفرادی كنكور، نهاد آموزش عالی (در صورت قبولی در كنكور) با توجه به تعریف وظایف! و با این كه در بی ربط بودن فوج مطالب خود دست كمی از نهاد آموزش و پرورش ندارد، خلأیی را به دانشجو تحمیل می كند كه از یك طرف ناشی از گسست مطالب دو نهاد آموزشی و از طرف دیگر نتیجه وضعیتی خلاف تصور دانشجو است. اما آنچه در این فرآیند ثابت باقی می ماند همان فقدان آموزش مهارت های زندگی روزمره است.
اما شق دیگر قضیه، عدم قبولی در كنكور است. در آن صورت مواجه شدن ما با واقعیت زندگی و هنجارهایی است كه جامعه در همان لحظه از فرد می طلبد. تشكیل زندگی، تامین زندگی و رفاه و ادامه زندگی روزمره به صورت مداوم و بدون نقص. این اتفاقی است كه برای قبول شدگان چند سالی دیرتر به وقوع می پیوندد.سپس جامعه بدون درنگ از فرد می خواهد كه در جامعه حل شده و با آن هماهنگ شود. هرگونه ناهنجاری از خرد و كلان، پذیرفتنی نیست. فرد باید سریعاً وارد زندگی شود، برای یاد گرفتن مهارت های لازم زمان زیادی باقی نیست، یعنی تمرین باید در هنگام مسابقه انجام شود، یعنی آزمون و خطا در حین زندگی و سرانجام خودآموزی در متن اجتماعی. اما آیا فشار اقتصادی ناشی از تامین حیات به منظور تامین رفاه یا ادامه بقا، اجازه آموختن مهارت های زندگی را می دهد؟ این نیز پرسشی است كه نمی توان پاسخ مناسبی به آن داد و نیازمند پژوهش های مستمر و جدی تر است. اما مسئله ما همچنان باقی است. هر چند كه این مسئله زندگی، افراد را متوقف نمی كند، اما می تواند آن را صعب كرده و حتی گاهی از هم بپاشاند. آیا می دانیم كه چه میزان از طلاق ها به سبب عدم توانایی افراد و ندیدن آموزش های لازم برای زندگی روزمره است ؟نمی دانیم. اما لازم است كه بدانیم.
●پزشكان و مهندسین بلاتكلیف
منظور از پزشكان و مهندسان در واقع اشاره به طنزی تلخ است كه شاید فقط مردم جامعه خودمان را بخنداند. الگوسازی نهاد خانواده و مدرسه برای تولید نسلی از متخصصین به ظاهر حرفه ای آن هم فقط با بذل توجه به دو رشته ؛كه البته در جای خود بسیار با اهمیت هستند. مهندسین و پزشكانی كه شاید هنوز نتوانند نیازهای روزمره زندگی خود را برطرف كنند هر چند كه در كار خود فرد قابلی باشند. آنان در كجا و چه وقت فرصت آموختن این مهارت ها را داشته اند؟ در خانواده؟ در مدرسه؟ در دانشگاه؟ یا در محیط كار؟ و در چنین وضعیتی پیامدهای ناخواسته نداشتن مهارت زندگی گاهی ویرانگر است.
منبع : همشهری