چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اوباما و آینده بحران خاورمیانه


اوباما و آینده بحران خاورمیانه
اوباما در نوامبر ۲۰۰۸ (آبان ۱۳۸۷ ) با شعار « تغییر » و با آرای بالای رنگین پوستان مسلمانان یهودیان و بخش بزرگی از جامعه آمریکا به ریاست جمهوری این کشور انتخاب شد. این امر به موازات شعار « تغییر » سبب ایجاد انتظارات بزرگی از اوباما شده است . انتظار از اوباما در خاورمیانه حول این موضوع می گردد که وی با اتخاذ سیاستهای نوین و متفاوت از گذشته رویه خصمانه گذشته ایالات متحده با جهان اسلام را کنار گذارده و بویژه در بحران فلسطین روند صلح را با فشار بر رژیم صهیونیستی و ممانعت از تداوم سیاستهای توسعه طلبانه اش جانی تازه بخشد.
در نوشتار حاضر تلاش می شود تا به سئوالات زیر پاسخ داده شود :
۱ ) نگاه اوباما به بحران فلسطین و خاورمیانه چگونه است (تشریح مواضع )
۲ ) موانع فراروی تحرک در روند صلح طی دوره اوباما کدامند (تحلیل موانع )
۳ ) چه الگوهای احتمالی از روند صلح در دوره اوباما قابل تصور است (ارزیابی الگوها)
الف ) تشریح مواضع
۱ ) باراک اوباما بعد از پیروزی بر هیلاری کلینتون در انتخابات درون حزبی دموکراتها وارد رقابت با مک کین شد . نامزدهای دمکرات و جمهوریخواه طی سخنرانی خود در خرداد ماه ۱۳۸۷ در آیپک به تشریح مواضع احزاب خویش در قبال بحران فلسطین پرداختند . همچنین در پی پیروزی اوباما بر مک کین روزنامه ها مطالبی با عنوان خطوط اصلی اوباما در پیگیری طرح صلح اعراب و اسرائیل منتشر کردند که به نوعی دیدگاههای وی را در این رابطه تشریح می کرد.
اوباما در سخنرانی خود در آیپک اظهار داشت : چنانچه در انتخابات پیروز شوم طی یک اقدام فوری به مسائل مربوط به مناقشات اعراب ـ اسرائیل رسیدگی کرده و شرایط تحقق آرامش در روابط طرفین (اعراب ـ اسرائیل ) را فراهم خواهم کرد. وی در ادامه افزود : من معتقدم که دستیابی به صلح میان طرفهای متخاصم باید شامل محورهای زیر باشد :
تامین امنیت اسرائیل از طریق کمک ۳۰ میلیارد دلاری (نظامی ) آمریکا طی دهه آینده
تشکیل یک دولت فلسطینی که « متحد و کارآمد » بوده و بتواند شرایط پیشرفت را برای فلسطینیان فراهم کند.
لزوم وجود مرزهای قابل دفاع برای اسرائیل
شناسایی اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی
غرامت به آوارگان فلسطینی در ازای « حق بازگشت »
اورشلیم پایتخت تقسیم ناشدنی اسرائیل .
اوباما در ادامه سخنان خود خاطرنشان ساخت که مخالف شرکت حماس در انتخابات ۱۳۸۵ فلسطینیان بوده است اما وی اشاره روشنی به دیدگاهش در قبال انتخابات آینده فلسطین نکرد.
۲ ) مواضع صهیونیست ها : بر اساس مطالب منتشره در رسانه های صهیونیستی جرج بوش یکی از بهترین حامیان اسرائیل طی چند دهه گذشته می باشد و از همین رو صهیونیست ها طی رقابتهای انتخاباتی میان اوباما و مک کین از مک کین (هم حزبی بوش ) حمایت می کردند این امر علاوه بر دلیل فوق الذکر به ناشناخته بودن دیدگاههای اوباما برای صهیونیستها باز می گشت .
« ناتان شارانسکی » یکی از وزرای سابق رژیم صهیونیستی حدود ۳ ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروزی اوباما را برای اسرائیل خطرناک تلقی کرد زیرا به زعم وی اوباما هیچ سابقه و تجربه ای در سیاست خارجی ندارد . (۳ ) همچنین مجالی وهبی معاون وزیر خارجه رژیم اسرائیل ضمن هشدار به اوباما به خاطر موضوع مذاکره با ایران اعلام کرد : اگر اوباما بخواهد با ایران به مذاکره بنشیند حتما سرش به سنگ خواهد خورد(۴ ) اما روند فوق آرام آرام تغییر یافت زیرا نظر سنجی ها از برتری اوباما بر مک کین و پیروزی اولین کاندیدای رنگین پوست در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا حکایت داشت . از این پس صهیونیست های آمریکا و سران رژیم صهیونیستی سیاست همراهی با اوباما را در پیش گرفتند به عنوان مثال در حالی که موضوع مذاکره مستقیم آمریکا با ایران همواره با انتقاد اسرائیلی ها مواجه می شد زیپی لیونی وزیر خارجه رژیم اشغالگر خطاب به اوباما اظهار داشت : « ما در یک موقعیت مشابه قرار داریم دیگر تحریم ایران فایده ای ندارد و آخرین شانس برای جلوگیری از خطر نظامی ایران گفتگو با این کشور است و ما از شما می خواهیم که بی واسطه با ایران به بحث و گفتگو بپردازید. »
از بررسی اظهارات صهیونیست ها و مطالب منتشره در رسانه ها و مطبوعات وابسته به آنها می توان انتظار آنان را از اوباما دریافت . مهم ترین انتظار آنها فشار بر ایران است . « آری شاویت » نویسنده هاآرتص می نویسد : « اوباما باید از این محبوبیت و شهرتی که درجهان و ایالات متحده کسب کرده استفاده نموده و سعی کند اروپا را راضی کند تا مجازات های کمرشکنی را بر ایران تحمیل کنند. وی باید از مهارت های سیاسی خود برای همراه نمودن روسیه و چین در ایران به منظور محاصره بین المللی دولت احمدی نژاد بهره گیرد. او می تواند با استفاده از جایگاه اخلاقی که در دنیا بدست آورده کشورهای میانه رو سنی مذهب را برای مقابله با بمب هسته ای شیعی تحریک کند. »
یکی دیگر از انتظارات اسرائیلی ها فشار بر مخالفین اسرائیل بویژه حماس است . روزنامه یدیعوت آحرونوت با اعلام اینکه اوباما طی سفر خاورمیانه ای خود در تیرماه ۱۳۸۷ به مدت ۳ ساعت از سد سدیروت دیدن کرد و در مقابل نیم ساعت با ابومازن ملاقات نمود. افزود : این امر یعنی اینکه راه کاخ سفید از سدیروت می گذرد.
۳ ) مواضع فلسطینی ها : برخلاف صهیونیست ها که در ابتدا بدبینی و سپس خوش بینی به اوباما را در دستور کار خود داشتند فلسطینی ها روند معکوسی را پشت سر گذاردند و آنان و اعراب در ابتدا نسبت به اوباما خوش بینی در پیش گرفتند اما بتدریج و با آشکار شدن مواضع حقیقی اوباما و بویژه در پی انتصاب تیم امنیتی وی خوش بینی ها کمرنگ شده و به واقع بینی گرائید. با این وجود اعراب و فلسطینی ها در مقایسه با بوش ذهنیت مثبتی درقبال اوباما دارند.
نویسندگان عرب در مقالات خود عمدتا نسبت به امیدواری سران عرب به روسای جمهور آمریکا منتقد هستند.
همچنین خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس طی نامه ای به اوباما اعلام کرد که به ازای عقب نشینی اسرائیلی ها از اراضی اشغالی ۱۳۴۶ (کرانه باختری و نوار غزه ) جنبش حماس حاضر است آتش بسی ۳۰ ساله یا بیشتر با طرف مقابل خود برقرار نماید . قابل ذکر است پیش از آن اوباما اظهار داشته بود با حماس تنها به عنوان پیروز انتخابات پارلمانی ۱۳۸۵ البته پس از کنار گذاشتن مقاومت و شناسایی اسرائیل مذاکره خواهد کرد.
یاسر عبدربه دبیرکل کمیته اجرایی ساف طی مطالبی با عنوان « امید فلسطینی ها به باراک اوباما » اعلام کرد آمریکا می تواند برای کمک به مذاکرات و تسریع آن از ۴ مرحله عملی بهره ببرد .
ـ مرحله اول : ورود فوری به مذاکرات .
ـ مرحله دوم : اتخاذ یک مکانیسم معتبر جهت اطمینان از اینکه طرفهای درگیر به تعهدات خود عمل خواهند کرد.
ـ مرحله سوم : دولت جدید (اوباما) باید ضمن ورود سریع به مذاکرات همکاریهای لازم را با سازمان ملل اتحادیه اروپا و میانجی های مذاکرات داشته باشد.
ـ مرحله چهارم : آمریکا باید مسیر جدیدی را در احترام به قوانین بین المللی و شناسایی ۳ اصل در پیش گیرد .
این ۳ اصل عبارتند از : نخست : مرزهای پیش از جنگ ۱۳۴۶ محترم شمرده شود . دوم : قدس شرقی به عنوان پایتخت دولت آتی فلسطین شناخته شود. سوم : مشخص شدن وضعیت آوارگان فلسطینی و برخورداری آنان از حقوق بین المللی آوارگان .
ب ) تحلیل موانع
بدون شک هر یک از متغیرهای اثرگذار بر بحران فلسطین در تلاش هستند تا مسیر و روند حرکت تحولات مرتبط را به سمت و سوی اهداف خود هدایت نمایند. علاوه بر فلسطینی ها و اسرائیلی ها که بازیگران اصلی و مستقیم در بحران مذکور محسوب می شوند دولت آمریکا اتحادیه اروپا و جهان عرب از دیگر عوامل موثر بر این موضوع به حساب می آیند به نظر می رسد در برابر ایده تشکیل دولت فلسطینی و یا تداوم فعالیتهای روند صلح به سمت مطلوب موانع متعددی وجود دارد که در سطوح و ابعاد مختلف قابل بررسی است .
۱ ) موانع آمریکایی : یکی از بزرگترین موانعی که فراروی دخالت موثر اوباما در روند صلح قرار می گیرد بحران مالی جهانی است که دولت آمریکا را به شدت مشغول خویش کرده است . عبور از این بحران یکی از اولویت های دولت اوباما در آینده خواهد بود طبیعی است که تمرکز اوباما بر این موضوع تاثیری منفی بر تلاشهای آمریکا در خاورمیانه خواهد گذارد.
علاوه بر بحران مالی تاکید اوباما بر جبهه افغانستان و تلاش وی در راستای افزایش نیرو در این کشور با هدف کنترل القاعده احتمالا موجب تنزل جایگاه بحران فلسطین در برنامه های اوباما خواهد شد.
نقش موسسات مطالعاتی موجود در آمریکا که بطور سنتی به رئیس جمهور مشاوره می دهند اهمیت زیادی دارند. مرکز « سابان » که بر مسائل خاورمیانه متمرکز است و ریاست آن را مارتین ایندیک سفیر سابق آمریکا در اسرائیل بر عهده دار دارد یکی از این موسسات می باشد . به زعم مارتین ایندیک زمان به نفع « ۲ کشور برای ۲ ملت » نیست . در دیگر مشاوره ها نیز موضوعات ایران سوریه و افغانستان به عنوان اولویت اول برای سیاست خارجی اوباما پیشنهاد می شود.
۲ ) موانع اسرائیلی : اسرائیلی ها بزرگترین مانع فراروی روند صلح به شمار می روند . فارغ از سوابق و گذشته اسرائیلی ها با حضور نتانیاهو و احزاب تندروی اسرائیلی در کاخ نخست وزیری همچون سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۸ نه تنها روند صلح با مانعی جدی روبرو خواهد شد بلکه احتمالا تنش های منطقه ای را ـ نسبت به سوریه و ایران ـ شعله ور خواهد کرد. هر چند که حضور نتانیاهو در مصدر نخست وزیری و مسئولیت پذیری وی احتمالا از تندروی های فعلی او بکاهد اما در هر صورت لیکودی ها روند لرزان مذاکرات فعلی را به بن بست خواهند کشید. علاوه بر این لابی های صهیونیستی مستقر در آمریکا همواره نسبت به هرگونه مداخله ظاهرا بی طرفانه دولت آمریکا در روند صلح عکس العمل نشان داده و آن را با عناوینی چون به خطر افتادن امنیت اسرائیل تضعیف و کمرنگ می کنند.
۳ ) موانع فلسطینی : از ابتدای گفتگوهای اسرائیلی ـ فلسطینی در آغاز دهه ۱۳۷۰ تفکری مخالف با این روند نیز وجود داشت که عمدتا توسط گروههای اسلامگرایی چون حماس و جهاد اسلامی نمایندگی می شد . تفکر مذکور با انتخابات پارلمانی ۱۳۸۵ وارد پارلمان و دولت شد و بدین ترتیب اختلاف آرا به اختلاف در برنامه ها و درگیری داخلی منجر شد تا اینکه در خرداد ۱۳۸۶ انفکاک سیاسی ـ اداری نیز به جدایی جغرافیایی کرانه باختری و نوار غزه اضافه شد.
از آن زمان تاکنون ـ نزدیک به ۲ سال ـ بویژه پس از جنگ نوار غزه بخش عظیمی از توان نیروهای فلسطینی ها از عرصه مبارزه فلسطینی ـ اسرائیلی به عرصه مبارزه فلسطینی ـ فلسطینی (فتح وحماس ) منتقل شده و بدین ترتیب محورهای اصلی تحت تعقیب فلسطینی ها (مبارزه با یهودی سازی قدس و گسترش شهرک سازی تلاش برای بازگشت آوارگان و تشکیل دولت فلسطینی و...) تضعیف شده است .
به نظر می رسد در شرایط کنونی دو گانگی سیاسی ـ اداری حاکم بر کرانه باختری و نوار غزه نه تنها در کاهش قدرت چانه زنی فلسطینی ها (در مذاکرات صلح ) موثر است بلکه به بهانه ای مناسب برای اقدامات و تصمیمات هدفمند اسرائیلی ها (علیه نوار غزه ) تبدیل شده است . بدون شک وضعیت کنونی میان فلسطینی ها که احتمالا با ورود حوادث بحران ساز جدید به میان آنان ـ بویژه در مورد بازسازی نوار غزه ـ تشدید خواهد شد در آینده نزدیک بهبود نخواهد یافت و این امر در آینده به عنوان مانعی جدی در فرایند روند مذاکرات و تحکیم جبهه فلسطینی خودنمایی می کند. به بیان دیگر یکی از ملزومات اصلی توفیق درروند مذاکرات سازش اتحاد و انسجام فلسطینی ها و اصرار بر برنامه ای مشترک خواهد بود.
۴ ) موانع اروپایی : اتحادیه اروپا طی یکی ـ دو دهه اخیر تلاش کرده خود را به عنوان یک قدرت بزرگ بین المللی بشناساند . بدیهی است که در جهان کنونی یکی از عرصه های حضور قدرتهای مدعی بحران فلسطینی است . تلاش روسیه و اتحادیه اروپا برای ایفای چنین نقشی دقیقا از همین زاویه قابل ارزیابی است .
اتحادیه اروپا از زمان کنفرانس مادرید (۱۳۷۰ ) تاکنون به خاطر بی اعتنایی آمریکا و مخالفت اسرائیلی ها عملا از ایفای هرگونه نقش سیاسی جدی در بحران فلسطین محروم مانده و عمدتا به عنوان یک حامی اقتصادی در این موضوع مشارکت داشته است . اگر چه اتحادیه اروپا به ریاست فرانسه تلاش می کند تا با ارائه یک سند ورود خود را به این بحران جدی تر و عملیاتی نماید اما تاکنون سند مذکور با مخالفت اسرائیلی ها مواجه شده است . این سند که درصدد تشویق آمریکا برای ورودی جدی تر به عرصه پیشبرد مذاکرات اسرائیلی ـ فلسطینی در سال ۱۳۸۸ است بر چند نکته تاکید دارد که عبارتند از : پیشنهاد قدس به عنوان ۲ دولت فلسطینی و اسرائیلی آمادگی اتحادیه اروپا نسبت به مشارکت امنیتی و اعزام نیروهای ناتو به فلسطین ارائه یک راه حل واقعی و مورد توافق در مورد آوارگان .
با وجود سندفوق ـ که یک سند داخلی تفسیر شده است ـ اروپایی ها بدلیل عدم انسجام لازم و تداوم سیاست پیروی از آمریکا احتمالا در آینده نیز صاحب نقش جدی در روند مذاکرات نخواهد بود.
۵ ) موانع عربی : جهان عرب همزمان با روی کار آمدن اوباما و جنگ نوار غزه بیش از هر زمان دیگری دچار آشفتگی و پراکندگی است . با وجود اینکه عربستان و مصر مشترکا ادعای رهبری جهان عرب را ـ از طریق اتحادیه عرب ـ مطرح می کنند اما آنان از هرگونه اقدام عملی و جدی در این رابطه عاجز به نظر می رسند . میانجی گری موفق دولت قطر در ماجرای درگیریهای داخلی میان ۲ جناح ۸ مارس و ۱۴ مارس در لبنان یکی از نشانه های مدعای فوق می باشد . همچنین در حال حاضر عربستان و مصر از هرگونه تلاش و اقدامی برای رفع محاصره نوار غزه عاجز هستند.
برگزار نشدن نشست سران اتحادیه عرب در روزهای نخست جنگ نوار غزه و عدم شرکت رهبران ۶ کشور عربی در نشست دوحه بی توجهی لیبی به اتحادیه عرب و مخالفت سوریه با سیاستهای عربستان و مصر و همچنین اقدامات مستقل رئیس جمهوری یمن در بعضی از حوادث عربی از جمله دلایل ناکارآمدی اتحادیه عرب به شمار می رود.
کشورهای عربی در آستانه ورود اوباما به کاخ سفید تلاشهایی را در راستای تاثیرگذاری بر سیاستهای خاورمیانه ای وی انجام دادند. از جمله این اقدامات تسلیم طرح ابتکار عربی ـ طرح عربستان ـ درقبال مناقشه اسرائیلی ـ فلسطینی به اوباما می باشد. این اقدام که در واقع تا حدی پاسخ به نگرانی و انتقاد نویسندگان عرب به بی تفاوتی جهان اسلام و عرب نسبت به تحولات آمریکا ـ و شاید تحولات جهانی ـ می باشد تلاشی برای برون رفت از وضعیت انفعالی حاکم بر آنان است . با این وجود به نظر می رسد مشکلات داخلی جهان عرب و عدم وجود یک قدرت موثر و رهبری کننده در این میان سبب می شود تا اتحادیه عرب با وجود عضویت ۲۲ کشور عربی از جایگاه شایسته خود در عرصه منطقه ای و بین المللی بی بهره بوده و عملا از هر گونه اثرگذاری بر سیاستهای جهانی و سیاستگذاری دولت اوباما در قبال بحران فلسطین بدور باشد.
ج ) ارزیابی الگوها
آیا سیاست خارجی اوباما در قبال بحران فلسطین شباهتی با رفتارها و اقدامات هیچ یک از روسای جمهور اخیر آمریکا در این رابطه نخواهد داشت به بیان دیگر اوباما سیاستی مشابه کلینتون یا بوش در پیش خواهد گرفت و یا احیانا سیاست خارجی مختص خود را خواهد داشت
۱ ) الگوی مشارکت فعال (دوره کلینتون ) : بیل کلینتون از ۱۳۷۲ تا سال ۱۳۷۹ در کاخ سفید حضور داشت . هر چند که زمان کنفرانس مادرید و شروع گفتگوهای اسلو به دوره بوش پدر باز می گردد اما امضا توافقات و قراردادهای قاهره بهمن ۱۳۷۳ غزه ـ اریحا اردیبهشت .۱۳۷۳ طابا شهریور ۱۳۷۴ الخلیل دی ۱۳۷۶ وای ریور ۱ مهرماه ۱۳۷۷ وای ریور ۲ مرداد ۱۳۷۸ کمپ دیوید۲ تیرماه ۱۳۷۹ و انتخابات ریاستی و پارلمانی فلسطینی ها دی .۱۳۷۳ تماما در دوره کلینتون صورت گرفت لذا کلینتون یکی از فعالیترین روسای جمهور آمریکا در مساله روند صلح می باشد. به عبارت دیگر کلینتون الگوی مشارکت فعال را در روند صلح خاورمیانه در پیش گرفته بود. وی در گفتگوهای کمپ دیوید ۲ تلاش های گسترده ای را برای به نتیجه رساندن مسایل مهم فراروی دو طرف (اسرائیلی ـ فلسطینی ) به انجام رساند که بی نتیجه بود. بن بست در این گفتگوها زمینه انتفاضه الاقصی را فراهم کرد.
در حال حاضر بعضی از تحلیل گران بر این عقیده اند که تیم کلینتون به دولت اوباما راه یافته اند و به عبارتی چینش یاران و اعضای اوباما به معنای بازگشت به عصر بیل کلینتون است .
و با توجه به اینکه تلاش اصلی بیل کلینتون در زمان ریاست جمهوری اش برقراری صلح در خاورمیانه بود آیا می توان گفت از آنجا که عمده افراد تیم اوباما را مردان عصر کلینتون تشکیل می دهند اولویت اصلی سیاست خارجی اوباما در خاورمیانه اعاده صلح میان اسرائیلی ها و فلسطینی هاست
۲ ) الگوی مشارکت حاشیه ای یا تبعی (دوره بوش ) : بدنبال استقرار کرزای در افغانستان و سقوط صدام در عراق بوش درخرداد ۱۳۸۲ در نشست عقبه اردن طرح نقشه راه را مطرح کرد . اما این طرح با اصلاحات ۱۴ گانه شارون نخست وزیر رژیم صهیونیستی مواجه شد . اقدامات خشونت طلبانه شارون علیه فلسطینی ها و محاصره عرفات از یکسو و تطویل حضور آمریکایی ها در عراق و افغانستان به موازات اعمال تهدیدات علیه ایران و سوریه موجب شد تا طرح نقشه راه عملا از اولویت های بوش خارج شده و نظارت آمریکایی ها در روند بحران فلسطین به حداقل ممکن برسد.
دولت بوش با مشاهده آثار بحران فلسطین بر دیگر کانونهای بحرانی (افغانستان عراق لبنان ) تلاش کرد تا در یکسال پایانی خود روند صلح را با حرکتی جدید مواجه کند . در این راستا کنفرانس آناپولیس در ششم آذر ۱۳۸۶ برگزار شد و بوش متعهد گردید تا در یک سال باقی مانده از دوران حکومت خویش مذاکرات صلح را به نتیجه رسانیده و دولت فلسطینی تشکیل شود اما این تعهد که از پیش غیر منطقی جلوه می نمود با پایان یافتن دوره بوش به تاریخ سپرده شد. به بیانی دیگر بوش با هدف جلب مشارکت اعراب و جهان اسلام در بحرانهای افغانستان و عراق و تلاشهایش برای انزوای ایران سعی کرد تا بصورت حاشیه ای در روند بحران فلسطین نیز دخالت داشته باشد.
۳ ) الگوی مشارکت چند جانبه (دوره اوباما) : از آنجاییکه سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی محسوب می شود طبیعتا اوضاع مطلوب یا نامطلوب داخلی به ویژه اوضاع اقتصادی در نحوه بازتعریف منافع ملی و راههای حصول به آن نقش اساسی دارند.
اوضاع سیاسی ـ اقتصادی آمریکا در دوره اوباما متفاوت از دوره های کلینتون و بوش است . زمانی که کلینتون ریاست جمهوری آمریکا را بر عهده گرفت نظام بین الملل نخستین سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را تجربه می کرد و آمریکا عملا به قدرت هژمون و بی رقیب در نظام بین الملل تبدیل شده بود. همچنین به لحاظ اقتصادی آمریکا در دوران کلینتون یکی از بهترین دوره های خود را تجربه کرد. اما در شرایط کنونی اوضاع اقتصادی آمریکا کاملا متفاوت است . بحران مالی جهانی و ورشکست شدن بسیاری از موسسات مالی و صنعتی آمریکا یادآور بحران اقتصادی سال ۱۳۰۸ می باشد . در عرصه سیاسی نیز بحران کوزوو ـ در نیمه دوم دهه ۱۳۷۰ سرانجام پس از دخالت نظامی آمریکا به نتیجه ای روشن رسید ولی در حال حاضر حضور فیزیکی سربازان آمریکا در عراق و افغانستان هر گونه ابتکار عمل جدید را از این قدرت جهانی سلب کرده است .
فضای زمانی دوره اوباما با دوره بوش نیز متفاوت است . بوش با اتکا به اقتصاد قدرتمند آمریکا و فضای احساسی ناشی از حوادث ۱۱ سپتامبر تعریف جدیدی از میزان و نحوه اعمال سیاست خارجی آمریکا در فراسوی اقیانوس اطلس ارائه کرده بود اما اوباما با اوضاعی کاملا متفاوت روبروست چرا که وی با اقتصادی رو به نزول مواجه است .
بر اساس اعلام سازمان اطلاعات ملی آمریکا در سال ۱۴۰۴ آمریکا به همراه چین و هند یکی از قدرتهای بزرگ زمان محسوب خواهد شد . به بیان دیگر مرکز قدرت جهانی طی ۲ دهه آینده از غرب به شرق (آسیا) منتقل خواهد شد . تبدیل نظام تک ـ چند قطبی به نظامی چند قطبی به معنای لزوم تلاش آمریکا برای محدود نمودن اقدامات فرامنطقه ای درخواست مشارکت از دیگر قدرتهای بزرگ در حل بحرانهای گوشه و کنار جهان و تمرکز بر رشد اقتصادی در عرصه داخلی می باشد.
ریاست جمهوری اوباما در حالی آغاز شده که آمریکا با انبوهی از مسایل داخلی و خارجی مواجه است . آمریکا در حال حاضر با بزرگترین بحران مالی پس از جنگ جهانی دوم دست و پنجه نرم می کند حضور نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان فضای تحرک رئیس جمهور چهل چهارم را بسیار محدود ساخته است . اگر چه صدام ساقط و لیبی تسلیم شده اما القاعده و طالبان در افغانستان و پاکستان در حال تحکیم و تثبیت جایگاه خود هستند پرونده هسته ای ایران علی رغم صدور ۵ قطعنامه توسط شورای امنیت همچنان برای آمریکا لاینحل باقی مانده است . زیمبابوه و دارفور در معرض فاجعه انسانی قرار دارند و دزدان دریایی در خلیج عدن از آزادی عمل گسترده ای برخوردار شده اند روسیه سودای جانشینی شوروی سابق را در سر دارد و سرانجام اراضی فلسطینی در دو سوی اسرائیلی و فلسطینی پس از جنگ غزه با فضای جدیدی مواجه است .
قطعا مشکلات فوق الذکر فضای کاملا متفاوتی را برای اوباما ـ در مقایسه با ۲ رئیس جمهور قبل از وی ـ ایجاد می نماید و می طلبد که یک سیاست خارجی جدید و مناسب طراحی شود. با توجه به مشکلات مذکور برای آمریکای دوره اوباما وی بالاجبار درصدد جلب کمک و مشارکت قدرتهای بزرگ (چین هند اتحادیه اروپا روسیه و...) در حل بحرانهای جهانی برخواهد آمد. با این شرایط به نظر می رسد اوباما در بحران فلسطین نیز « مشارکت چند جانبه » را به « مشارکت انحصاری و تک جانبه » ترجیح دهد هر چند که این روند تدریجی و تقریبا نامحسوس خواهد بود اما با گذشت زمان این استراتژی جدی تر و عملیاتی تر خواهد شد.
نتیجه گیری
اوباما چه سیاستی را درقبال روند صلح خاورمیانه در پیش خواهد گرفت اوباما برای پیشبرد اهدافش در افغانستان و عراق نیاز به همکاری کشورهای عربی و اسلامی دارد. طبیعتا همکاری کشورهای اسلامی و عربی مشروط به فشار آمریکا بر رژیم صهیونیستی است .
بدین ترتیب مشارکت جدی تر آمریکا در روند صلح یکی از پیش بینی هاست اما توفیق این روند به عوامل دیگری نیز به ویژه اسرائیلی و فلسطینی بستگی دارد. درهر صورت به نظر می رسد با توجه به عمیق بودن اختلافات دو تیم مذاکره کننده اسرائیلی و فلسطینی در موضوعات مهم همانند قدس آوارگان و مرزها تضعیف تشکیلات خودگردان فلسطین پس از جنگ غزه و همچنین تلاش برای گذر از بحران مالی و لزوم توجه به بحرانهای افغانستان و عراق در دوره اوباما به ویژه طی یک تا سال آغازین دوره ریاست جمهوری وی بحران فلسطین به هیچ نتیجه مشخصی نخواهد رسید و فلسطینی ها ـ و اعراب ـ در پشت سیاست « صبر و انتظار » تیم جدید کاخ سفید را نظاره خواهند کرد.
منبع : فصلنامه مطالعات فلسطین ـ دوره جدید شماره ۳
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید