پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سپتامبر خونبار اروپا


سپتامبر خونبار اروپا
در ۱۰ شهریور ۱۳۱۸ اول سپتامبر ۱۹۳۹ آلمان به كشور لهستان حمله كرد. در یك جنگ برق آسا در ۲۸ سپتامبر همان سال ورشو پایتخت لهستان سقوط كرد و زمامداران لهستانی به خارج از كشور فرار كردند و این كشور بین آلمان هیتلری و روسیه استالینی تقسیم شد. متخصصان علم ژئوپولتیك معتقدند كه اگر هر كشوری می توانست به دلخواه خویش همسایه خود را انتخاب كند، هیچ وقت جنگی به وقوع نمی پیوست.
لهستان همواره در طول تاریخ از نظر ژئوپولتیك دچار بدشانسی بوده است. در سمت شرق این كشور روس ها كه خود را پدرخوانده همه اسلاوهای اروپا می دانستند، همواره می خواستند بر لهستان اسلاونژاد مسلط شوند و یا لااقل زمامداران لهستانی را گوش به فرمان خود نگه دارند، جنبش «اسلاوفیل» طرفداری از نژاد اسلاو را به پان اسلاویسم تبدیل كنند و به عبارت دیگر روس ها می خواستند به نام طرفداری از نژاد اسلاو اتحاد همه اسلاوهای اروپا تحت نظر روسیه را تحقق بخشند. این وضعیت از ۱۷۷۲ یعنی از زمان كاترین دوم ملكه روسیه آغاز شد. اما آلمان ها و پروسی ها كه از قدیم خود را نژاد برتر می دانستند، نمی گذاشتند ملكه روسیه لهستان را به تنهایی تصرف كند بلكه بخش غربی آن را برای خود می خواستند، لذا ملكه روسیه راضی شد كه خاك لهستان را با فردریك دوم پادشاه پروس و ژوزف دوم پادشاه اتریش تقسیم نماید. زیرا امرا و شاهزادگان توتونیك ژرمن نژاد می خواستند كه از خاك لهستان به عنوان یك منطقه حائل برای جلوگیری از حملات احتمالی روس ها به خاك اصلی آلمان استفاده كنند. توافق فردریك دوم، ژوزف دوم و كاترین دوم را اولین تقسیم بندی لهستان بین همسایگانش می دانند. در ۱۷۹۳ مردم لهستان بر ضد سلطه روس ها دست به قیام زدند.
این قیام سركوب شد و برای دومین بار خاك لهستان بین روسیه و پروس تقسیم شد. در ۱۷۹۵ شورش دیگری در لهستان به وقوع پیوست و برای بار سوم لهستانی ها سركوب شدند و این كشور بین روس ها، ژرمن ها و اتریشی ها برای سومین بار تقسیم شد. در ۱۸۰۷ ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه پس از گذشتن از خاك آلمان به لهستان وارد شد و دست روسیه و پروس را از لهستان كوتاه كرد و به خیال احیای لهستان، قسمتی از این سرزمین را به نام دوك نشین ورشو تحت نفوذ فرانسه درآورد ولی پس از شكست ناپلئون در جریان كنگره وین در ۱۸۱۵، لهستان برای چهارمین بار بین روسیه، پروس و اتریش به این ترتیب تقسیم شد كه ورشو و مناطق شرقی آن سهم روسیه، پوزنان به پروس و منطقه گالی سیا به اتریش داده شد.
چون مهم ترین و پرجمعیت ترین قسمت لهستان سهم روسیه شد، شورش های ضدروسی از ورشو تا مرز روسیه گسترش یافت. این وضعیت ادامه داشت تا آن كه جنگ جهانی اول آغاز شد و یك ژنرال لهستانی به نام «ژوزف پیلسودسكی» Jozef pilsudsky رهبر یكی از واحدهای نظامی شد كه هدفش رهایی لهستان از سلطه خارجی به ویژه روسیه بود. پیلسودسكی در ۱۴ نوامبر ۱۹۱۸ در ورشو حكمران آلمانی لهستان را مجبور به تسلیم اختیارات خود به او كرد و لهستان بعد از چند قرن دوباره احیا شد و متفقین برای تقویت و احیای كشور لهستان، در جریان كنفرانس صلح ورسای در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۹ نماینده سیاسی آلمان شكست خورده پای قراردادی را امضا كرد كه طبق آن آلمان باید به طور كلی خلع سلاح شود و به میزانی كه متفقین یعنی ایتالیا، انگلستان و فرانسه با نظارت ویلسون رئیس جمهور آمریكا تعیین می كنند باید نیروی نظامی داشته باشد و علاوه بر آن باید غرامت جنگی سنگینی بپردازد و بدتر از همه این بود كه متفقین یعنی «اورلاندو» نخست وزیر ایتالیا، «لوید جورج» نخست وزیر انگلستان و «كلمانسو» نخست وزیر فرانسه برای تقویت لهستان جدید به رهبری ژنرال پیلسودسكی مصمم شدند برای آن كه لهستان به دریای بالتیك راهی پیدا كند بندر «دانزیگ» به اضافه دالان كریدوری به عرض هشتاد كیلومتر كه به موازات دریای بالتیك یا بندر دانزیگ ادامه داشت به لهستان دادند.
ضمنا مقرر شد كه منطقه رنانی رن در مرز فرانسه و آلمان از قوای مسلح آلمان تخلیه شود و منطقه زغال سنگ خیز سار نیز به فرانسه واگذار شد. با آن كه این منطقه در ۱۹۴۵ به خاك آلمان ملحق شد ولی در مدت ۱۶ سالی كه منطقه سار در دست فرانسه بود، خسارات مالی زیادی متوجه آلمان شكست خورده در جنگ شد. ویلسون رئیس جمهور آمریكا كه به پاریس آمده بود، تاسیس جامعه ملل، سازمانی شبیه سازمان ملل فعلی است، را پیشنهاد كرد تا این سازمان حافظ صلح بین المللی باشد. مركز این سازمان در ژنو بود.در مدتی كه در ورسای بر سر سرنوشت اروپا تصمیم گیری می شد روسیه به طور كلی به خاطر انقلاب بلشویكی و هرج و مرج ناشی از آن و مبارزه با ضدكمونیست ها با مسائل اروپایی كاری نداشت.
●چگونه هیتلر به قدرت رسید و چرا آلمان به لهستان حمله كرد
بعد از آن كه «هرمان مولر» عهدنامه صلح پاریس و ورسای را امضا كرد با سرافكندگی به آلمان آمد و در آن زمان جراید آلمان قرارداد ورسای را «دیكته ورسای» نامیدند و همه مواد آن را تحمیلی دانسته به ویژه آن كه بخشی از خاك آلمان در دانزیگ و دالان منتهی به آن به لهستان واگذار شده بود. دولت فرانسه تا توانست ارتش ژنرال پیلسودسكی رئیس جمهور لهستان را از نظر مالی و نظامی تقویت كرد. بدین معنی كه از ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۹ فرانسه و انگلستان در راه تقویت خود می كوشیدند و لهستان نیز احیا شده بود و وجود لهستانی مستقل و نیرومند برای آلمان و روسیه كه برای نفوذ مجدد به این كشور دندان تیز كرده بودند خوشایند نبود. به ویژه آن كه بعد از قرارداد ورسای بود كه دولت آلمان می بایستی پیش قسطی به مبلغ ۲۰ میلیارد مارك طلا برابر ۲۵ میلیارد فرانك به متفقین بپردازد و در مقابل تلفاتی كه به متفقین وارد كرده اند اكثر كشتی های تجارتی و ماشین آلات كارخانجات خود را به فرانسه و انگلستان بدهند.
این تحمیلات كمرشكن، ملت آلمان را بسیار عصبانی كرد و همواره به دنبال فردی نیرومند می گشتند تا قرارداد ورسای را كه به آن «دیكتات» می گفتند یك جانبه رد كند و برای بیكاری و تورم ۱۹۲۹ در پی چاره باشد به ویژه آن كه در چنین وضعیتی كمونیست ها در آلمان درصدد بودند كه با استفاده از نارضایتی مردم از گرسنگی و بیكاری به یك انقلاب كمونیستی دست بزنند. از جانب دیگر صاحبان سرمایه و كارخانه داران به ویژه مجتمع صنعتی كروپ در پی فردی بودند كه بتواند نظم و امنیت را برقرار نماید و جلو كمونیست ها را بگیرد.
تحمیلات ورسای به ویژه در زمینه غرامت آنقدر ظالمانه بود كه «كینز» اقتصاددان بزرگ انگلیسی صلح ورسای را «صلح كارتاژ» نامید زیرا به عقیده او تحمیلات رومی ها بر كارتاژ باعث نابودی كارتاژی ها شد و دولت های فاتح در جنگ بین المللی اول كوشیدند تا آلمان را نابود سازند زیرا غرامات زیادی بر او بستند به طوری كه مارشال فوش فرمانده كل قوای متفقین و قهرمان جنگ جهانی اول كه باعث پیروزی فرانسه شد، گفت: «معاهده ورسای یك متاركه جنگ است نه یك صلح دائم.» عقده های انباشته شده در درون هر آلمانی باعث شد كه مردم آلمان در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ آدولف هیتلر كه مرام نازی ناسیونال سوسیالیست كه بدترین حكومت دیكتاتوری و به زبان دیگر سیستم حكومتی توتالیتر جناح راست را ایجاد كرده بود به صدراعظمی برسانند. او در ۱۴ اكتبر ۱۹۳۳ دستور داد كه نماینده آلمان كنفرانس خلع سلاح را ترك نماید و در اوت ۱۹۳۴ مارشال «هیندونبورگ» رئیس جمهور آلمان فوت كرد. هیتلر در همان ماه طی مراسمی ارتش آلمان را وادار كرد كه در زمینه وفاداری به او سوگند یاد كنند. در همان سال هیتلر دستور داد تا خدمت مجدد نظام وظیفه اجباری برقرار شود. ضمنا از آن تاریخ لقب پیشوا به او دادند. هیتلر در دلیل تراشی های خود در زمینه احیای ارتش می گفت كه آلمان باید زمین های از دست رفته را دوباره به میهن بازگرداند و بر طبق محتویات كتاب نبرد من اضافه كرد كه یهودیان، اسلاوها و كمونیست ها دشمنان آلمان هستند. در همان زمان كه هیتلر حكومت توتالیتر جناح راست را در آلمان ایجاد كرده بود استالین در اتحاد شوروی حكومت دیكتاتوری و سیستم توتالیتر جناح چپ را ایجاد كرده بود. دولت آلمان هیتلری در ۲۸ آوریل ۱۹۳۹ اعلام كرد كه آلمان خواستار استرداد شهر و دالان دانزیگ به آلمان است و رایش سوم نمی تواند به خود بقبولاند كه سرزمین های او در دست بیگانگان باشد.
●استراتژی هیتلر در نبرد با لهستان
هیتلر در اول آوریل ۱۹۳۹ به صورت محرمانه درباره استعداد جنگی آلمان از مارشال كایتل سرفرماندهی كل ارتش گزارش خواست و متوجه شد كه آلمان در آن زمان در حدود سه هزار هواپیمای آماده عملیات و بیش از این تعداد صاحب تانك است. لذا در ۳ آوریل ۱۹۳۹ فرمان محرمانه حمله به لهستان را در تاریخ اول سپتامبر ۱۹۳۹ به مارشال كایتل ابلاغ كرد. اما رقیبی چون استالین در اتحاد شوروی نمی گذاشت كه هیتلر به تنهایی لهستان را اشغال و ضمیمه آلمان نماید لذا با آن كه با كمونیست ها دشمنی سرسخت داشت، صلاح را در آن دید كه كشور لهستان را با استالین تقسیم كند.
بعد از اینكه دكتر گوبلز وزیر تبلیغات آلمان از رادیو آلمان همواره بازگشت بندر دانزیگ را به آلمان درخواست می كرد، مقامات لهستانی برای حفظ كشور خویش با دولت روسیه استالینی قرارداد تدافعی بستند كه در صورت حمله آلمان به لهستان، اتحاد شوروی به كمك لهستانی ها بشتابد. اما هیتلر از زمامداران لهستان زرنگ تر بود. لذا در میان تعجب همه محافل سیاسی جهان ناگهان در ۲۳ اوت ۱۹۳۹ رادیوهای مسكو و برلین اعلام كردند كه از امروز بین دولت های شوروی و آلمان یك قرارداد عدم تعرض به یكدیگر به مدت ده سال به امضا رسیده است و این قرارداد در حضور استالین در كاخ كرملین به امضای «مولوتوف» وزیر خارجه شوروی و «ریبن تروپ» وزیر خارجه آلمان رسیده است و دو طرف ضمن این قرارداد یك معاهده بازرگانی نیز منعقد كرده اند. در همان روز دكتر فونك رئیس كل سازمان اقتصادی آلمان طی یك گزارش محرمانه به پیشوا آدولف هیتلر گزارش كرد كه كلیه تداركات مالی برای حمله به لهستان آماده است.
در اول سپتامبر ۱۹۳۹ در نخستین ساعات بامداد ارتش آلمان به استعداد دو میلیون سرباز و سه هزار هواپیما و دو هزار دستگاه تانك با یك حمله برق آسا مرزهای لهستان را شكافت و در همان روز مولوتوف وزیر خارجه شوروی به سفیر لهستان در مسكو اعلام كرد كه چون بعد از مرگ مارشال پیلسودسكی دولت باثباتی را در ورشو نمی شناسد، لذا دولت شوروی تعهد خود نسبت به لهستان را كان لم یكن می داند. ارتش لهستان كه در آن زمان در حدود ۴۰۰ هواپیما در اختیار داشت و نیروی زمینی لهستان قابل مقایسه با آلمان نبود به سرعت در مقابل حملات سریع ارتش آلمان ورماخت عقب نشینی كرد. در همان زمان كه لهستانی ها خیال می كردند اتحاد شوروی به لهستانی ها كاری ندارد، سربازان و افسران لهستانی برای جلوگیری از تلفات بیشتر به سوی مرزهای شوروی عقب نشینی كردند كه ناگهان با هجوم ارتش سرخ روبه رو شدند و در جنگل كاتین ده هزار سرباز و افسر لهستانی قتل عام شدند و در ۲۸ سپتامبر ۱۹۳۹ وقتی ورشو سقوط كرد، تبدیل به یك مخروبه و قبرستان شد.
ارتش های سرخ شوروی و ارتش آلمان یك رژه مشترك را در ورشو اجرا كردند و برای پنجمین بار لهستان بین روسیه استالینی و آلمان هیتلری تقسیم شد. قتل عام سربازان بی گناه لهستانی به دستور استالین در جنگل كاتین بعدها توسط دولت در تبعید لهستان در لندن مورد تائید قرار گرفت. در پایان جنگ و هنگام تشكیل دادگاه نورنبرگ استالین از سران متفق غربی خواسته بود كه موضوع كشتار سربازان لهستانی را در جنگل كاتین مسكوت بگذارند. چون این عمل یك جنایت علیه بشریت بود و در نورنبرگ سران آلمان به جرم جنایت علیه بشریت محاكمه می شدند زیرا دولت های فرانسه و انگلستان به دولت لهستان تعهد داده بودند كه در برابر هجوم آلمان به لهستان از این كشور دفاع كنند، لذا دولت های فرانسه و انگلستان به آلمان اعلام جنگ دادند. از این رهگذر جنگ گسترش یافت. جنگ وقتی شدیدتر شد كه آلمان هیتلری در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ پیمان خود را با استالین زیر پا گذاشت و به شوروی حمله برد و جنگ جنبه جهانی پیدا كرد. زیرا آمریكا نیز از آن سوی اقیانوس به كمك اروپا آمد و ایران اشغال شد تا از طریق این كشور به روسیه شوروی كمك های نظامی انجام گیرد. تلفات جانی مردم لهستان به نسبت جمعیت این كشور بعد از اتحاد شوروی بیشترین تلفات و خونبارترین جنگ بود.
سیروس غفاریان
منابع:
۱ جنگ جهانی دوم، تالیف سپهبد محمد نخجوان، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۳۹
۲ تاریخ دول، معظم تالیف ماكسیم مورن، ترجمه شمیم، انتشارات علمی، تهران ۱۳۳۵
۳ جریان های بزرگ تاریخ معاصر، ژاك پیرن، ترجمه مشایخی، انتشارات ابن سینا، تهران ۱۳۴۰
۴ ظهور و سقوط رایش سوم، ویلیام شایرر، انتشارات امیركبیر، تهران، ۱۳۴۶
۵ تاریخ دیپلماسی عمومی، دكتر محسن عزیزی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۹
منبع : روزنامه شرق