شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پادشاهی بر خود


پادشاهی بر خود
آورده اند که چون کار بقراط حکیم در حکمت بالا گرفت و حکمت خود در بسیط عالم بسط کردغدر پهنه جهانگستردف، عزلت اختیار کرد و در غاری تنها بنشست و روزگار می گذرانید تا پادشاه وقت را علتی پدید آمد] بیمار شد[ و طبیبان از معالجت آن فرو ماندند.پس رسولی به بقراط فرستاد و او را بخواند. بقراط امتناع نمود و نیامد. وزیر او برفت تا مگر به قول او بیاید. چون برفت او را دید در غاری مقام کردهغاقامت گزیدهف و لباس خود از گیاه ساخته. وزیر او را استدعا غدعوت کردف کرد. بقراط گفت؛«من از مردمان برخاسته ام و عزلت اختیار کرده ام و من بعد گرد پادشاهان نخواهم گشت».
هر چند جهد نمود، بقراط به وی التفات نکرد. وزیر برنجید و گفت؛«اگر تو خدمت ملک توانستی کرد، تو را گیاه نبایستی خورد غگیاه نباید بخوریف بقراط بخندید و گفت؛«اگر تو گیاه توانستی خورد، خدمت سلطان نبایستی کرد». و این کلمه جان حکمت و جان موعظه است؛ که هر که بر خود پادشاه تواند بود، او را بندگی کردن پادشاهان عار آید.

جوامع الحکایات
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید