چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
برای داشتن مدرسه موفق!!!
برای داشتن مدرسه موفق ، معلم و مدرسه نقش اساسی دارند . گلاسر به عنوان یک روانپزشک معتقد است اگر یک کودک صرف نظر از سابقه زندگیش ، بتواند در مدرسه موفق شود ، برای موفقیت در زندگی نیز شانس فوق العاده ای دارد و در صورتی که در یکی از مراحل آموزشی خود با شکست مواجه شود ( مدرسه ابتدایی ، دبستان ، دبیرستان یا دانشگاه ) شانس او برای موفقیت در زندگی به مقدار زیادی کاهش پیدا می کند . تا زمانی که مدارسی را به وجود نیاورده باشیم که کودکان بتوانند از طریق استفاده منطقی و عقلانی از توانایی هایشان به موفقیت دست یابند ، شاهد افزایش نابسامانیهای اجتماعی خواهیم بود از جمله افزایش تعداد افرادی که باید در « حبس های موقت یا دائم » و بیمارستانهای روانی به سر برند و افرادی که برای اداره امور زندگی خود به مددکاران اجتماعی نیازمندند ، چرا که احساس می کنند نمی توانند در این جامعه فرد موفقی باشند و تمایلی به تلاش بیشتر در خود نمی بینند .
هیچ کس به اندازه افرادی که در مدارس کار می کنند از مشکلات دانش آموزان شکست خورده آگاه نیست . معلمان و مدیران از دانش آموزانی که در روند تحصیل و مدرسه ، کاملاً یاغی و متمرد بوده و در بسیاری از موارد دچار یأس و دلسردی شده بودند ، یاد می کنند و معتقدند بی انگیزه بودن ، شکست خوردن و بی احساس بودن ، مشکل اساسی اینگونه دانش آموزان در مدارس است .
بنابراین باید راههایی پیدا شود که فراگیران بیشتری بتوانند به موفقیت برسند و برای یافتن این راهها باید دلایل شکست آنان را بررسی کرد .
گلاسر برای حل مشکل از واقعیت درمانی Reality Therapy استفاده می کند او معقتد است که نیازهای انسان شامل دو قسمت عمده می باشد :
- نیاز به مبادله عشق و محبتlove Need For
. - نیاز به احساس ارزشمند بودن Need for self - worth
● نیاز به مبادله عشق و محبت
فرد باید دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن را بیاموزد ، او باید در این دنیا شخصی را پیدا کند که دوستش داشته باشد و متقابلاً شخص دیگری نیز او را دوست بدارد . اگر شخص در تقدیم و در دریافت محبت موفق شود و بتواند این روال را با ثبات نسبی در طول دوران زندگی خود ادامه دهد ، فرد نسبتاً موفقی خواهد بود . کودکان و نوجوانان شدیداً به محبت وعاطفه نیازمند هستند نه تنها از جانب معلمان بلکه در بین خودشان نیز این گونه است . ولی در مدرسه امکان و فرصت آنها برای دستیابی به عاطفه بسیار اندک است .
● احساس ارزشمندی
برای کسب این احساس معلومات و قدرت تفکر لازم است . اگر کودکی که به مدرسه رفته ، در تحصیل معلومات « فراگیری شیوه تفکر و حل مشکلات » شکست بخورد ، بعید است که خانواده و یا اطرافیان او بتوانند شکست وی را جبران کنند . علاوه بر آن دانش آموزان در خلال فراگیری روش تفکر و حل مسائل ( که لازمه دستیابی به احساس ارزشمندی است ) می توانند آموختن اهداء و دریافت محبت و اعتماد به نفس کافی را به دست آورند . شخصی که مورد محبت است و یادگرفته عشق بورزد ، شانس خوبی برای موفقیت در عرصه زندگی دارد ، چرا که او به مدد نیروی حاصل از محبت ، انگیزه بیشتری برای موفقیت و احساس ارزشمندی می کند ، می تواند مقداری از ناکامی هایی را که ممکن است برایش رخ داده باشد ، در نتیجه دوست داشتنها ، تحمل کند .
مفاهیم محبت و ارزشمندی ، به قدری به هم نزدیک و وابسته است که می توان آن را در قالب یک واژه به هم پیوند داد و اصطلاح هویت Identity را در آن بکار برد . می توان گفت تنها نیاز اساسی انسان ، نیاز به یک هویت است یعنی ( اعتقاد به اینکه ما فردی متمایز از دیگران و همچنین شخصی مهم و با ارزش هستیم ) .
ما باید مطمئن باشیم مدرسه ، یعنی مهمترین تجربه در مرحله رشد و نیز باثبات ترین و با اهمیت ترین عامل زندگی هر انسان دو طریقه ضروری را برای او فراهم می آورد .
▪ امکان اهداء ودریافت محبت
▪ فرصت برخورداری از تحصیلات و متعاقباً احساس ارزشمندی
در قلمرو مدرسه ، محبت میتواند به عنوان بهترین نوع احساس مسئولیت اجتماعی قلمداد شود.
اگر بچه ها :
▪ احساس مسئولیت در قبال یکدیگر
▪ دلسوزی
▪ توجه نسبت به هم و کمک به همدیگر
را نیاموزند و هر کاری را فقط برای شخص خودشان انجام دهند نه بخاطر دیگران ، در این صورت مفهوم محبت کمرنگ و محدود می شود . بچه ها باید یاد بگیرند که چگونه در کوران مشکلات اجتماعی و آموزش مدرسه ، حساسیت و دلسوزی را داشته و برای حل این مشکلات به یکدیگر کمک کنند . همه مدارس باید قسمتی از برنامه خود را به آموزش احساس مسئولیت اجتماعی اختصاص دهند و گرنه بسیاری از بچه ها نمی توانند به هویت موفق Success Identity دست یابند .
به نظر گلاسر اگر شخص نتواند از طریق مناسب به هویت دست یابد سعی می کند از طرق دیگر یعنی بزهکاری ، انزوا و انفعال به این هدف نایل شود و این راهها نیز شخص را به یک هویت دیگر می رساند : هویت شکست Failure Identity
هر قدر هم کیفیت علمی مدارس بهبود یابد ، دانش آموزان ، بدون پشتکار و انضباط شخصی نمی توانند به موفقیت نایل آیند .
از آنجائیکه شکست خوردگان جامعه ما افراد تنهایی هستند ، مدارس می توانند با برقراری ارتباط عاطفی از طریق جلسه های بحث و گفتگوی کلاسی با بچه ها ، تنهایی آنها را بشکنند .
کار دیگر مدرسه اهداء اجزاء اصلی ارزشمندی به شاگردان است و آن تفکر می باشد . برنامه تحصیلی باید به نحوی تدوین شود که در حل مشکلات علمی و اجتماعی ، محرک بچه ها باشد .
واقعیت درمانی می گوید : فقط در مدرسه ای که معلم و شاگرد رابطه عاطفی با هم داشته و طی دوران تحصیل قدم به قدم درکنار یکدیگر برای تفکر وحل مشکلات گام برمی دارند ، می توانند به شاگردان کمک کنند تا آنها خودشان را برای زندگی موفقیت آمیزدر دنیا آماده سازند . معلمان نباید در کار با فرد شکست خورده مرتب یادآور شکست او باشند و آن را گوشزد کنند زیرا او همچنان در روند شکست باقی خواهد ماند . ( شکست موجود شکست ) برای توقف این دور معیوب ، باید روی زمان حال کار کنیم و بدانیم شخصی که در طول عمر خود شکست خورده اگر حالا با یک فرد مسئول روبرو شود می تواند به موفقیت برسد بنابراین با چشم پوشی از شکست گذشته ، کودک را تشجیع می کنیم تا رفتارهای فعلی خود را تغییر دهد . برای هدایت کودک شکست خورده به سوی موفقیت ، باید او را وادار کنیم در مورد رفتارهای خود که در شکستنش سهمی دارد یک قضاوت ارزشی Value Judgment انجام دهد .
در واقعیت درمانی ازدانش آموز خواسته می شود ، شیوه رفتاری شایسته تری را انتخاب کند اگر او از شیوه های بهتر ، شناختی نداشته باشد ، معلم باید او را راهنمائی کرده و چند راه حل پیشنهاد کند .
پس : به این طریق معلم کمک می کند تا او طرحی برای رفتار مناسب تر تهیه کند بنابراین به این طریق مسئولیت را تنها از طریق ارزیابی موقعیت و انتخاب راهی که به عقیده فرد ، از راههای دیگر برای وی و دیگران مفید تر است می توان تعلیم داد .
بچه ها از دوره کودکستان و در دوره های بعد و در مقاطع عالی تر ، فرد مسئولی بار می آیند ودارای شعور اجتماعی می شوند ، در آن صورت نیاز ما به مقررات و مجازاتها نیز کمتر می شود .
البته انجام یک قضاوت ارزشی برای کودک کافی نیست ، او باید راه بهتری را انتخاب کند و خود را در قبال انتخاب خویش متعهد بداند .
ما از طریق این « تعهد Commitment » است که خواهیم توانست به بلوغ و احساس ارزشمندی دست یابیم و نیز از راه تعهد می توانیم نسبت به محبت واقعی شناخت پیدا کنیم . باید متعهد بودن را به دانش آموزان آموزش دهیم .
بر اساس واقعیت درمانی وقتی کودک و نوجوان ارزیابی ارزشی انجام می دهد . متعهد به تغییر رفتار خود می شود ، هیچ عذری برای ادامه ندادن این راه تا انتهای آن پذیرفته نیست این یعنی انضباط .
اگر دانش آموزان چنین عملکردی را بیاموزند . از این پس آنها فرد تنهایی نخواهند بود و به رشد و بلوغ دست یافته ، احترام و ارزش ، محبت و یک هویت موفق را به دست خواهند آورد .
منبع : زیستنامه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست