یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
فاطمه ، فاطمه است
● فاطمه (س) در كلام دكتر علی شریعتی
به مناسبت تقارن شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) و سالگرد درگذشت دكترعلی شریعتی
تقارن شهادت بی بی دوعالم حضرت زهرا (س) و سالگرد درگذشت دكترعلی شریعتی بهانه ای شد تا تورقی دوباره در اثر جاودانه او « فاطمه فاطمه است » بیندازم و خوشه ای ازكلام او را بر چینم و تقدیم شما نمایم.
توصیه می كنم پس از خواندن این چكیده به خوانش كتاب دست زنید كه بی شك نكته های جذاب بسیاری برای شما خواهد داشت .
دكتر شریعتی در این كتاب به مسائل بی شماری من جمله از نقش زنان در جامعه اسلامی و الگو قرار دادن حضرت فاطمه زهرا (س) و مسائل متعدد دیگر سخن می گوید .
شریعتی بعد از بحث در مورد جایگاه زن در دنیای امروز و بررسی نقش فرهنگی و پایگاه اجتماعی او در عصر جدید از جایگزینی جنسیت به جای عشق در نظام مصرفی سخن می گوید و با بررسی دیدگاههای شرق و غرب در مورد زن به نام مبارك فاطمه می رسد و او را چنین معرفی می كند : « فاطمه ، چهارمین دختر پیامبر بزرگ اسلام بود و كوچكترین ، هم دختر آخرین خانواده ای كه پسری برایشان نمانده بود و هم در جامعه ای كه ارزش هر پدری و هر خانواده ای به پسر بود.» با این كلام جایگاه زن در عصر جاهلیت را مورد بررسی قرار می دهد و باز از فاطمه می گوید : « فاطمه ، وارث همه ی مفاخرخاندانش ، وارث اشرافیت نوینی كه نه از خاك و خون و پول ، كه پدیده ی وحی است ، آفریده ی ایمان و جهاد و انقلاب و اندیشه و انسانیت و ... بافت زیبایی ، از همه ی ارزش های متعالی روح . محمد ، نه به عبدالمطلب و عبد مناف ، قریش و عرب ، كه به تاریخ و بشریت پیوند خورده و وارث ابراهیم است و نوح و موسی و عیسی و فاطمه ، تنها وارث او .
انا اعطیناك الكوثر ، فصل لربك وانحر ، انّ شانئك هو الابتر.
به تو « كوثر » عطا كردیم ای محمد (ص) . پس برای پروردگارت نماز بگذار و شتر قربانی كن . همانا ، دشمن كینه توز تو هم « ابتر » است .»
« اكنون ، یك دختر ملاك ارزش های پدر می شود ، وارث همه ی مفاخر خانواده می گردد و ادامه ی سلسله ی تیره و تباری بزرگ ، سلسله ای كه از آدم آغاز می شود و بر همه ی راهبران آزادی و بیداری تاریخ انسان گذر می كند و به ابراهیم بزرگ می رسد و موسی و عیسی را به خود می پیوندند و به محمد می رسد و آخرین حلقه ی این زنجیر عدل الهی ، زنجیر راستین حقیقت فاطمه است . »
و در ادامه كتاب به سیر زندگی فاطمه در كنار پیامبر (ص) و شویش علی (ع)می پردازد و با بیانی شیوا داستان رنج ها و دردهایی را كه بر اسلام و پیامبر می رود و فاطمه كه سنگ صبور پدر است و امید زندگی او و با گذر از این دوران به روز وداع می رسد . وداع سخت پدر از دختر و پدری كه فاطمه را تسلیت می بخشد و امیدش می دهد كه : « اما تو دخترم ، نخستین كسی خواهی بود ، از خانواده ی من ، كه از پی من خواهی آمد و به من خواهی پیوست . »
« لب های پدرم بسته شد . لب هایی كه پیام وحی را می گذاشت ، لب هایی كه بر دخترش ، بر كودكان دخترش ، بوسه می زد . نگاهش مدتی ما را نگریست و سپس فرو خفت ، از حلقومش خون آمد .
سرش بر سینه ی علی بود ، علی سكوتی وحشتناك و سنگین داشت ، گویی پیش از پیغمبر مرده است . عایشه بر سر پدرم خم شد ، و زنان دیگر .
آری ، آری . لحظه های وحشت ، در سكوت مرگ گذشتند ؛
ناگهان دست های او كه به نشانه ی دعا ، بر سر اسامه گذاشته بود ، به دو پهلویش افتاد ، لب هایش تكان خورد : الی الرفیق الاعلی – همه چیز تمام شد .
ابتاه ، یا ابتاه .
اجاب رباً دعاه .
الی جبریل ننماه . »
و حالا فاطمه بود و دردهایی كه باید تنها بر دوش می كشید . نامحرمان چه به روز اسلام آورند و چه بی حرمت ها كه به خانه وحی ننموده اند . علی را خانه نشین كردند و هدیه پدر را از دستان فاطمه ربودند.
« هر كسی می داند كه این ها كینه ی ضربه های قهرمانی بدر و خندق و ... است كه این چنین چركین شده و سرباز كرده است . »
« فاطمه ، كه اكنون همچون پرنده ای مجروح در میانه ی دو فاجعه ی سنگین فشرده می شود : مرگ پیامبر و شكست علی ، سر در گریبان غم های سیاه خویش فرو برده است و به گذشته می اندیشد و به پدر كه آن همه نگران فردا بود ، و به آینده ، كه سرنوشت مذهب عدالت و رهبری چه خواهد شد ؟ .... ناگهان هیاهوی بسیاری از مسجد بلند شد و فاطمه ، در میان صداهای كه بر هم می خورد و همهمه می شد فریادهای تند و هولناك عمر بن خطاب را شنید كه دمادم نزدیك می شود .
- من این خانه را با اهلش به آتش می كشم .
این جمله را فاطمه به روشنی شنید .. اكنون خیلی نزدیك شده اند . درِ خانه ی فاطمه به مسجد باز می شود . و شنید كه صداهایی با شگفتی به او می گویند :
- گرچه در این خانه فاطمه باشد ؟
و عمر با همان لحن قاطع :
- باشد
به راستی هم ، غلام عمر ، از خانه آتش به مسجد آورده است .
اكنون ، آتش بر در خانه ی فاطمه .
وهیاهوی جمع و در میانه ی فریاد رعب آور عمر كه :
- ای علی ، بیرون بیا .
در خانه به شدت تكان می خورد و زبانه های آتشی كه آورده اند ، از روزنه های در پیداست و فریادهای عمر كه هر لحظه تندتر و مهاجم تر می شود .
ناگهان فریاد فاطمه ، كه پشت در آمده بود برخاست . فریادی كه تمامی اندوه عالم را با خود داشت :
- ای پدر ، ای رسول خدا . بعد از تو از پسر خطاب و پسر ابی قحافه چه ها كه ندیدم !»
« به ام ارفع گفت :
- بستر مرا در وسط اطاق بگستران .
آرام و سبك بار بر بستر خفت ، روبه قبله كرد ، در انتظار ماند .
لحظه ای گذشت و لحظاتی ...
ناگهان از خانه شیون برخاست .
پلكهایش را فرو بست و چشمهایش را به روی محبوبش – كه در انتظار او بود – گشود.
شمعی از آتش و رنج ، در خانه ی علی خاموش شد .
و علی تنها ماند با كودكانش .
از علی خواسته بود تا او را شب دفن كنند ، گورش را كسی نشناسد ، آن دو شیخ جنازه اش را تشییع نكنند .
و علی چنین كرد .
اما كسی نمی داند كه چگونه ؟ و هنوز نمی داند كجا ؟
در خانه اش ؟ یا در بقیع ؟ معلوم نیست .
و كجای بقیع ؟ معلوم نیست .
آنچه معلوم است ، رنج علی است ، امشب بر گور فاطمه . »
و بند های آخر كتاب :
« از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است . فاطمه ، یك زن بود ، آن چنان كه اسلام می خواهد كه زن باشد . تصویر سیمای او را پیامبر خود رسم كرده بود و او در كوره های سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود .
وی در همه ی ابعاد گوناگون « زن بودن » نمونه شده بود .
مظهر یك « دختر » ، در برابر پدرش .
مظهر یك « همسر » ، در برابر شویش .
مظهر یك « مادر » ، در برابر فرزندانش .
مظهر یك « زن مبارز و مسئول » ، در برابر زمانش و سرنوشت جامعه اش .
... نمی دانم چه بگویم ؟ بسیار گفتم و بسیار ناگفته ماند .
در میان همه ی جلوه های خیره كننده ی روح بزرگ فاطمه ، آنچه بیش از همه برای من شگفت انگیز است این است كه فاطمه همسفر و همگام و هم پرواز روح عظیم علی است .
... نمی دانم از او چه بگویم ؟ چگونه بگویم ؟
خواستم از « بوسوئه » تقلید كنم ، خطیب نامور فرانسوی كه روزی در مجلسی با حضور لوئی از « مریم » سخن می گفت .
گفت : هزار و هفتصد سال است كه همه ی سخنوران عالم درباره ی مریم داد سخن داده اند.
هزار و هفتصد سال است كه همه ی فیلسوفان و متفكران ملت ها در شرق و غرب ، ارزش های مریم را بیان كرده اند .
هزار و هفتصد سال است كه شاعران جهان در ستایش مریم همه ی ذوق و قدرت خلاقه شان را به كار گرفته اند .
هزار و هفتصد سال است كه همه ی هنرمندان ، چهره نگاران ، پیكره سازان بشر ، در نشان دادن سیما و حالات مریم هنرمندی های اعجازگر كرده اند .
اما مجموعه ی گفته ها و اندیشه ها و كوشش ها و هنرمندی های همه در طول این قرن های بسیار ، به اندازه ی این كلمه نتوانسته اند عظمت های مریم را بازگویند كه :
« مریم مادر عیسی است . »
و من خواستم با چنین شیوه ای از فاطمه بگویم .
باز درماندم :
خواستم بگویم : فاطمه دختر خدیجه ی بزرگ است .
دیدم كه فاطمه نیست .
خواستم بگویم كه : فاطمه دختر محمد (ص) است .
دیدم كه فاطمه نیست .
خواستم بگویم كه : فاطمه همسر علی است .
دیدم كه فاطمه نیست .
خواستم بگویم كه : فاطمه مادر حسنین است .
دیدم كه فاطمه نیست .
خواستم بگویم كه : فاطمه مادر زینب است .
باز دیدم كه فاطمه نیست .
نه ، این ها همه هست و این همه ی فاطمه نیست .
فاطمه ، فاطمه است.
سید مرتضی موسوی تبار
www.mmt.pib.ir
www.mmt.pib.ir
منبع : انجمن دوستداران اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست