جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


طرحواره باروری تمدنی


طرحواره باروری تمدنی
ابتدای قرن بیستم در دنیای غرب اندیشه‌های جدیدی به وجود آمده که سخت به تمدن غرب به دیده تردید می‌نگرد. تا قبل از قرن بیستم و قبل از جنگ جهانی اول غرب با سرعت و خوشحالی در رشد بود. همه خیال می‌کردند به بهشت موعود زمینی نزدیک می شود؛ ارزش افزوده اقتصادی رو به افزایش بود؛ هنوز بحران‌های بزرگ غرب را فرا نگرفته بود و غرب بی‌مهابا دست به غارت کشورهای جهان سوم می‌یازید و ثروت‌ها را به کشورهای خود منتقل می‌کرد. ساختار جامعه خوبی نیز با این ثروت‌ها شکل یافت و دارای پیشرفت‌های بی‌نظیری در زمینه علمی، ادبی و فکری گردید و این لحظه‌ای توقف نداشت پس احساس می‌کردند در آینده‌ای نه چندان دور به بهشت موعود خواهند رسید. ادبیات قرن نوزدهم و مکاتب فکری نیز حاکی از این وضع هستند؛ ولی رقابت کشورهای غربی برای گرفتن مستعمره‌های زیادتر سبب دشمنی‌های زیادی بین این کشورها گردید تا آنجا که جنگ جهانی اول به راه افتاد.
جنگ جهانی اول نه فقط یک جنگ ویرانگر جهانی بود بلکه ویرانگر آنان و امیدهای آینده نیز بود. یکباره امیدها به یاس تبدیل گشته و یکباره به جای رسیدن به بهشت به جهنم بیکران این جنگ رسیدند. خلاصه آنکه تمدن غرب دچار بحران شد و متفکران غربی از همان زمان به تمدن غربی به عنوان یک تمدن بحران زده نگاه می‌کردند و نوشته‌ها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نشانگر این مطلب است. جنگ جهانی دوم بر این دیدگاه کاملا صحه گذاشت، خصوصا با ظهور کمونیسم جهانی در طی جنگ جهانی اول در روسیه، نظریه پردازی درباره تمدن غرب شروع شد و شاید حتی بتوان گفت که نظریه پردازان بزرگ جامعه شناسی همه با توجه به این دوره‌های گذر و بحران است که نظریه پردازی را شروع کردند. این اوضاع با جنگ سرد بین شرق و غرب ادامه پیدا می کند؛ ولی کم کم غرب با حالت مسالمت‌آمیز سعی در نفوذ در شرق کمونیست می کند وقدم به قدم جلو می رود که عملا با تفاهم با یکدیگر جهان را تقسیم می کنند و اغماض‌های زیاد در برابر یکدیگر می کنند. جنگ ویتنام و جنگ‌های موجود در آفریقا دلایل این مطلب است.
ولی در این هنگام است که انقلابی از جهان سوم با صبغه‌ای خاص بپا می‌خیزد. ایدئولوژی این انقلاب برخاسته از غرب نیست (برخلاف کمونیسم و یا فاشیسم) بلکه ایدئولوژی و تفکر اسلامی است که ریشه در تاریخ منطقه در ۱۴ قرن پیش دارد و این آن چیزی است که غرب قدرت شناخت آن را به سادگی نخواهد داشت؛ چون اولا ایدئولوژی این انقلاب از غرب برنخاسته است و ثانیا آنقدر در ساختارهای جوامع اسلامی نفوذ دارد و دارای اشکال بسیار مختلفی است که غرب به سادگی متوجه آنها نخواهد شد. تحلیل‌ها شروع شد: یک تحلیل بر آن بود که این نیز انقلابی سطحی است که در انتهای قرن مدرنیسم اتفاق افتاده است و چون مدرنیسم راهی است که برگشت ندارد و آینده مال مدرنیسم است و تمدن غرب تمدن آینده جهان است، پس این انقلاب خود به خود مضمحل خواهد شد و مزاحمتی بیش نیست.
این هم تحلیل شرقی‌های کمونیست بود و هم غربی‌ها. تحلیل دیگر این بود که این انقلاب از ایدئولوژی و مرامی برخاسته که دارای تمدن قبلی است؛ یعنی تمدن اسلامی که ریشه تمدن غربی است و این تفکر در قالب آن تمدن در دوره‌ای از تاریخشان دارای تجسد خارجی گشته و احتمالا این انقلاب دنبال پی ریزی تمدنی براساس تمدن قبلی خواهد بود. سپس نظریه رویارویی تمدن‌ها را مطرح کردند وگفتند تمدن اسلامی که مقدمه‌اش این انقلاب است، در حال شکل گیری است ولی باید گفت این نظریه نیز درست نیست.
نظریه درست جایگزینی تمدنی است. تمدن غرب به انتها رسیده است. بحران‌های داخلی غرب چه اقتصادی و چه اجتماعی و چه روانی همه دلیل بر آن است و مدرنیسم شکست خورده و نظریات پست مدرنیسم غرب دلیل بر آن است و مدرنیسم که بدنه تمدن غرب را تشکیل می‌داد دیگر وجود ندارد واگر تمدن غرب تمدن موفقی بود، نبایستی انقلابی اسلامی در یکی از کشورهای حاشیه‌ای و زنجیره‌ای تمدن غرب اتفاق می‌افتاد. اصلا انقلاب مذهبی در انتهای قرن مدرنیسم نشان از بیرون افتادن تدریجی مدرنیسم از صحنه جهانی است؛ انقلابی که الهام‌بخش مذهب در تمامی کشورهای جهان حتی خود غرب است و تحلیل‌های سازمان کلیسای مسیحیت دلیل بر آن است.
بنیادگرایی دینی در تمام دنیای مسیحیت و یهودیت و هندوئیسم و... شاهد بر این نکته است. پس تمدن غرب در حال اضمحلال است و طلیعه آن انقلاب مذهبی اسلامی می باشد. آنچه بر عهده ماست این است که ما بنیانگذاری تمدنی جدید را شروع کنیم و با استعانت از دین بزرگ اسلامی و با توجه به ساختارهای اجتماعی خود و ساختارهای اجتماعی دنیای امروز و حتی جهان غرب دست به ایجاد مدل‌هایی برای ایجاد این تمدن بزنیم. این مدل والگو دارای پنج مدل است:
▪ مرحله اول: این تمدن در حال ایجاد بایستی سعی کند آثار تمدن نابود شده قبلی خود را زنده کند و به مطالعه مجدد آنها بپردازد. ضرورت این امر این است که تمدن قبلی خود دارای آثاری بوده که یقینا برای امروزه این تمدن در حال ایجاد به کار می‌آید. شاهد بر این امر تمدن فعلی غرب است که سعی کرد تا آنجا که می تواند آثار یونان قدیم را بازرسی و احیا کند و سپس از آنجا بنیان وجودی خود را بنا نهاد و تاملات فلسفی و فکری آنها از آنجا شروع شد. بایستی آثار باقیمانده از تمدن اسلامی رامورد مطالعه قرار داد و چون این آثار غالبا به زبان عربی است، بایستی به صورت مجموعه آثار و بسیار منظم به زبان فارسی ترجمه شوند واین امر اگرچه یکجا صورت بگیرد بهتر است. آثار تمدنی باقیمانده از دوره اسلامی:
۱) منابع و متون تاریخی
۲) منابع و متون جغرافیایی، مثل سفرنامه‌ها
۳) متون دینی (فقهی، کلامی، فلسفی، تفسیری و...)
۴) منابع و متون عرفانی ۵- منابع و متون ادبی
۶) منابع و متون علمی (مثل قانون ابن‌سینا)
۷) آثار معماری و هنری
۸) صنایع و هدف آنها.
▪ مرحله دوم:‌ در این مرحله بایستی این انقلاب سعی کند که تمامی آثار تمدنی تمدن در حال اضمحلال را به زبان انقلاب یعنی فارسی ترجمه کند؛ خصوصا آثار کلاسیک آنها که منشاء تفکر ایجاد آن تمدن بوده است. متاسفانه در کشور ما همیشه منابع تفسیری این منابع کلاسیک آن هم نه دسته اول بلکه دسته سوم و چهارم ترجمه می‌شود و تا به حال تقریبا ۹۰ درصد کتب کلاسیک تمدن غرب به فارسی ترجمه نشده است. خصوصا در باب علوم انسانی این کتب نقش حیاتی دارند. آنچه اینجا لازم است این است که بایستی به تمام وزارتخانه‌ها پیشنهاد شود که در مورد کتب مورد‌نیاز خود و مربوط به رشته کاری خود به طور عمومی و عام دست به ترجمه این کتب بزنند و در این مورد سرمایه گذاری لازم انجام دهند و در اسرع وقت این کتب را ترجمه کنند. این امر می‌تواند توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و ریاست محترم جمهوری عملی شود.
▪ مرحله سوم: بایستی در این مرحله آثار تمدنی فعلی در حال اضمحلال را با تمدن قبلی نابوده شده خود مقایسه نمود و با عمل گزینش و ترکیب به یک سنتز فکری برای تمدن جدید رسید. بایستی آثار تمدنی غرب خصوصا نوع کلاسیک آن را گرفته و سپس با آثار باقیمانده از تمدن اسلامی مقایسه نمود و دست به یکسری ترکیب‌های عناصری زد تا عناصر جدیدی برای تمدن جدید پیدا کنیم. این امر می‌تواند در قالب تحقیقات وزارتخانه‌ای و دانشگاه‌ها در قالب پایان نامه کارشناسی ارشد و دکترا صورت گیرد. این مرحله اولین قدم بعد از ترجمه است که به صورت تالیف و تصنیف صورت می‌گیرد. در این مرحله است که آثار تمدنی جدید شروع به شکل گرفتن می‌کند و آثار تمدنی تمدن‌های قبلی را در خود نهادینه می‌کند و علم و معرفت علمی شکل می‌پذیرد و رشد و شکوفایی علم عملا صورت و تشخص پیدا می‌کند. در واقع اینجاست که تمدن جدید شروع به حیات و زندگی کرده است.
▪ مرحله چهارم:‌ در این مرحله می‌بایست انقلاب ارزشهای خود را با میراث تمدنی قبلی خود و میراث تمدنی در حال اضمحلال یعنی غرب ترکیب کند. این ترکیب با در نظر گرفتن وضعیت زمانی خود با تمدن اسلامی قبلی از یک طرف و فاصله زمانی و مکانی فکری از میراث تمدنی غرب صورت می‌گیرد. در این مرحله است که انقلاب ارزشهای اصیل خود را تجسم می‌بخشد و نظام‌های معرفتی و فکری و تمدنی مطابق ازشهای خود ایجاد می‌کند. بنابراین انقلاب به ثمر اصلی خود می‌رسد و تمدن ناشی از انقلاب به باروری نزدیک‌تر می‌شود. در این مرحله است که تمدن فعلی غرب نیز کاملا به اضمحلال خواهد رسید و به مرگ قطعی خودش دچار خواهد شد .هرچه محلی‌تر کردن دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه این مهم صورت بپذیرد بایستی کلیه نهادهای آموزشی و اجتماعی با هم اتحاد پیدا کنند.
▪ مرحله پنجم:‌در این مرحله باید این تمدن به صورت منطقه‌ای در بیاید؛ یعنی کلیه کشورهای منطقه با هم با زبان‌های مشترک این آثار تمدنی را در بین خود ترویج و بارور کنند و منطقه کشورهای اسلامی به این باروری تمدنی برسند. آنچه لازم است اینجا گفته شود این است که این پنج مرحله می‌تواند همزمان شروع شود نه آنکه بعد از هم و به ترتیب باشند.
سکینه نعمتی
منبع : روزنامه رسالت