دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

جنبش بنیادگرایی بی‌نظیر بوتو


جنبش بنیادگرایی بی‌نظیر بوتو
بگذارید مشخصا به مسئله تروریسم نگاه کنیم. علمای اسلامی مجموعه قوانین مشخصی به نام «سیار» تهیه کرده‌اند که به تفسیر و تحلیل دلایل برحق برای جنگ می‌پردازد. بخشی از این قانون می‌گوید «آنان که یکجانبه و در نتیجه غیرقانونی اعلام جنگ می‌کنند، به شهروندان غیرمسلح حمله می‌برند و بیرحمانه غارت می‌کنند آشکارا از مفهوم فقهی اسلامی «جنگ برحق» تخطی کرده‌اند. قانون اسلامی برای این مبارزه‌جویان یاغی نام خوبی دارد: «محاربین». تعریف مدرن محاربین چیزی بسیار نزدیک به معنای معاصر «تروریست‌ها» خواهد بود. اعمال این محاربین را باید «حرب» (تروریسم) نامید. در نتیجه هر نوع تروریسمی غلط است. ما «تروریسم خوب» و «تروریسم بد» نداریم. «ادعای اسامه بن لادن که تروریسم ما ستودنی است»‌ منطقی اختراعی برای توجیه قتل و ویرانی است. در اسلام هیچ نوع تروریسمی – یعنی کشتار بیرحمانه بی‌گناهان – مجاز نیست. با توجه به اهمیت مفهوم تروریسم در این کتاب ضروری است که به بازبینی آرای بعضی از پرنفوذترین متفکرین در جنبش اصلاحات اسلامی بپردازیم که به مسئله تروریسم پرداخته‌اند. منظور از جنبش اصلاحات اسلامی گروهی از مسلمانان است که در دو قرن گذشته دست به بازتعریف بعضی ایدئولوژی‌های اسلامی زده‌اند تا تفسیری تحت‌اللفظی و متن‌گراتر از اسلام ارائه دهند. منابعی هست که بسیاری از افراط‌گرایان برای راهنمایی و پشتیبانی از آنها استفاده می‌کنند. احمد ابن تیمیه، دانشور قرون وسطی، خواستار بازگشت به آرمان‌های اولین جامعه اسلامی در مدینه بود. او خط محکمی بین مسلمانان و ناباوران می‌کشید و تاکید داشت که «شهروندان مسلمان حق و در واقع وظیفه دارند تا علیه آنها (ناباوران) به پا خیزند و جهاد بر پا کنند». این حکم او را بسیاری از گروه‌ها استفاده گرده‌اند از جهاد اسلامی مصر (قاتلین انور سادات، رئیس‌جمهور سابق مصر) تا القاعده اسامه بن لادن. آنها تمایزی شدید بین حقیقت و ناحقیقت قائلند و هر کس به حقیقت آنها باور نداشته باشد ناباور به حساب می‌آید؛ از نگاه آنان فراخوان به جهاد علیه ناباوران ضروری است.
مولانا مودودی، بنیانگذار جماعت اسلامی، گروه افراط‌گرایی در آسیای جنوبی، بر این باور است که هویت اسلام با عروج ناسیونالیسم در آسیای جنوبی در نیمه اول قرن بیستم مورد تهدید واقع شده است. او ناسیونالیسم را ایدئولوژی‌ای غربی می‌دید که یکجانبه بر مسلمانان تحمیل شده است تا جامعه را تضعیف و مشتت کند و ایده جامعه جهانی مسلمانان را با ناسیونالیسم‌های مجزا بر پایه زبان، قومیت و محل عوض کند. او بر این باور بود که اسلام می‌تواند از این معضلات عبور کند «و اینگونه است که مودودی مسلمانان را حزبی بین‌المللی می‌بیند که سازمان‌یافته‌اند تا برنامه انقلابی اسلام را اجرا کنند و جهاد را واژه‌ای که نشان از نهایت مبارزه در راه انقلاب اسلامی دارد.» سعید قطب،‌ از فعالان اسلامی قرن بیستم و عضو اخوان المسلمینِ مصر از قدرتمندترین نیروهای فکری پشت افراط‌گرایی اسلامی به حساب می‌آید. او از واژه «جهالت» (که در قرآن در مورد جهان پیشااسلامی به کار رفته است) برای تشریح جهان معاصر استفاده می‌کند. قطب از فرهنگ غرب و حکومت‌های دیکتاتوریِ جهان اسلام بیزار بود.
او غرب را دشمن تاریخی اسلام می‌دانست (چنان‌که جنگ‌های صلیبی، استعمار، و جنگ سرد گواه می‌دهند) و در ضمن طبقه نخبگان حاکم بر مسلمانان را فاسد تلقی می‌کرد. قطب با توجه به ماهیت خودکامه اکثریت دولت‌ها در جهان اسلام، تغییرات اندک درون نظام‌های کنونی جهان اسلام را ناکافی می‌پنداشت. باور و راه‌حل او در عوض جهادی تهاجمی و خشونت‌بار بود که تنها راه اعمال دیدگاه‌هایش بر جهان به حساب می‌آمد: جامعه جهانی اسلامی نوین. این سه مرتجع نمایانگر نوعی تفکر هستند که اکنون در بخش‌هایی از جهان اسلام محبوب است. مدافعین این دیدگاه‌ها خواهان بازگشتی به آنچه بنیان‌های اسلام می‌نامند، هستند. آنان غرب را مسوول فساد کشورهای اسلامی و ساخت و پاخت با نخبگان اسلامی می‌دانند. آنان با استفاده از تفسیرهای غلط از قرآن بر این باورند که می‌توان اعمال خشونت‌بار علیه بی‌گناهان، اهل کتاب و حتی هم‌مذهبان مسلمان را در راه رسیدن به هدف توجیه کرد. روشن است که قرآن از آموزه‌های این روحانیون ارتجاعی پشتیبانی نمی‌کند. شاید آنها زیربنایی فکری برای جنبش تروریستی فراهم کنند اما این زیربنا از بنیاد بر باورهای غلط و منطق وارونه بنا شده است.
افراطیون از هر منطقی برای توجیه ترورهایشان استفاده می‌کنند و این سنتاً کار افراط‌گرایان مذهبی بوده است. بگذارید برای اثبات این نکته به بدنام‌ترین تروریست معاصر بپردازیم:‌ اسامه بن لادن. او در مصاحبه‌ای به سال ۱۹۹۸ گفت: «ما فرقی بین نظامی و غیرنظامی قائل نمی‌شویم. از نظر ما آنها همه هدف هستند.» بن لادن یکطرفه اصول قرآن را زیر پا می‌گذارد تا به اهداف سیاسی حقیر خود دست یابد. چنانکه در متن قرآن دیدیم، این کتاب ارزشی والا برای تقدس جان انسانی قائل است و استفاده از خشونت را تنها در موقعیت‌های افراطی همچون دفاع از جامعه در برابر مهاجمین مجاز می‌دارد. بی‌توجهی افراطی بن لادن به ارزش جان انسانی، به‌خصوص نظریه او در شامل کردن بیگناهان در کشتار بی‌معنا، ضد اسلامی است. در واقع قرآن علاوه بر ارزش قائل شدن برای جان تمام انسان‌ها، ارزش ویژه‌ای برای جان بیگناهان قائل است: «و باز هم روان شدند تا به پسری برخوردند، او پسر را (بی‌گفت‌وگو) به قتل رسانید. باز موسی گفت: آیا نفس محترمی که کسی را نکشته بود بی‌گناه کشتی؟همانا کار بسیار منکر و ناپسندی کردی. » (سوره کهف، آیه ۷۴). بن لادن نماینده اسلام یا هیچ تمدن دیگری نیست. و البته این مشکل افراطیون مذهبی که ارزش‌های مذهبی را به نفع منافع خشونت‌بار خود به یغما می‌برند تنها مشکل اسلام نیست.
من همیشه تلاش بن لادن برای سوءاستفاده، تحریف و افراط‌گرایی در اسلام را با اعمال تروریستی سایر افراطیون مذهبی مقایسه کرده‌ام – چه حملات بنیادگرایان مسیحی به کلینیک‌های تولید مثل زنان یا حملات بنیادگرایان یهودی به اماکن مقدس اسلامی در فلسطین. تمام فرزندان کتاب از کسانی که می‌خواهند با نام خدا از زور برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده کنند، رنج دیده‌اند. بعضی‌ها شاید بپرسند که مسلمانان می‌توانند از متن‌های باستانی برای توضیح و راهنمایی در جهان معاصر استفاده کنند یا خیر. اما بی‌شک مومنان هر مذهبی، جهانشمولی دکترین مذهب خود را می‌پذیرند. عهد عتیق، عهد جدید و قرآن متونی تنها مربوط به زمان نزول خود نبودند. آنها برای تمام زمان‌ها آمده‌اند و قرار است ما را از میان اعصار و قرون راهنمایی کنند. اما بعضی می‌پرسند آیا جست‌وجوی افکاری مثل تکثرگرایی و اختیار فردی در قرآن یا هر کتاب ابراهیمی در حال حاضر (در جهان معاصر) چیزی به جز تحمیل تفکر متجدد حقوق بشر و سایر آرمان‌های دموکراتیک بر پیغامی که در عصر دیگری نازل شده، نیست. برای تفسیر مسائلی که صریحا در قرآن نیامده‌اند باید از علمای مذهبی معاصر یاری جست.
این دانشوران می‌توانند چارچوب تاریخی که قرآن در آن نازل شده را دریابند و اصول عامی که می‌توان آنها را در مورد مسائل معاصر به کار بست، استخراج کنند. پیغام اسلام می‌تواند مورد اجتهاد و اجماع قرار بگیرد. منطق در هر عصری در مورد اصول ثابت اسلام به کاربسته می‌شود تا به اجماع تفسیری برای هر عصر برسیم. نزاعی آتشین درون اسلام بر سر رابطه اسلام با سایر فرهنگ‌ها و سایر مذاهب برپا بوده است. واقعیت این است که شیوه برخورد اسلام با سایر فرهنگ‌ها و مذاهب بسیار پذیراتر و محترمانه‌تر از سایر مذاهب بزرگ تک‌خدایی زمان ما در دوره‌های اولیه‌شان بوده است. شاید اکنون تصویری بسته و بی‌مدارا از اسلام به دست داده شود اما هیچ چیز این اندازه از حقیقت دور نیست با این‌که افراط‌گرایان می‌خواهند جهان جور دیگری فکر کند.
ترجمه‌: آرش عزیزی
آنچه خواندید بخشی از آخرین کتاب بی‌نظیر بوتو، سیاستمدار فقید پاکستانی با عنوان «آشتی: اسلام، دموکراسی و غرب» است که در روزهای زوج هفته در صفحه کتاب اندیشه کارگزاران منتشر می‌شود.
منبع : روزنامه رسالت