پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
نون به نرخ روز نمی خورم
وقتی سریال مامور بدرقه آغاز شد بسیاری جواد رضویان را برگ برنده این سریال میدانستند اما بازی روان و جذاب محسن طنابنده به پربیننده شدن این سریال کمک زیادی کرد، طنبانده را تاکنون بیشتر به عنوان یک نویسنده میشناختیم هر چند که او سالهاست در عرصه بازیگری در سینما و تئاتر فعالیت میکند، او حتی سال گذشته هم موفق به کسب جایزه سیمرغ بلورین برای نقشش در فیلم «استشهادی برای خدا» شد... او در بازیگری بسیار گزیده کار است و تمام تلاشش را به کار گرفته که در عرصه نویسندگی و بازیگری به یک بازیگر تمام عیار تبدیل شود.
«محسن طنابنده » متولد سال ۱۳۵۴ است و فارغالتحصیل رشته بازیگری از دانشگاه هنر و معماری است، گذشتههای زندگیاش را همیشه به یاد دارد و خود را فراموش نکرده... گفتگوی مفصل ما را با این بازیگر دوست داشتنی، باهوش و خوش برخورد بخوانید...
● شهرت جذاب است
به طور کلی شهرت چیز شیرینی است و اکثر بازیگرها هم دوست دارند که دیده شوند این دیده شدن جز لاینفک بازیگری است، و از اینکه حالا دیده شدهام لذت میبرم، اما یک ترسی هم در من هست و آن، این که میترسم با رو شدن چهرهام جذابیت و خلوتم را از دست بدهم. چون معمولا هر چیزی تا زمانی که رازگونه است برای دیگران جذاب است! اما به محض این که فاش نشد جذابیتش را از دست میدهد و دیگر در امان نیست و نمیتواند مانند گذشته به تحقیق و پژوهش بپردازد... در حال حاضر دنیای شهرت هنوز برایم شفاف نیست، اما ترسم از این است که با لو رفتن چهره، اتفاقاتی که در بالا توضیح دادم برایم رخ دهد.
● جذابیت افشین
افشین یک خرده خلافکار است. او در اصل شخصیت شیرینی ندارد اما من برای آنکه مخاطب را از ابتدا تا انتها با خودم همراه کنم سعی کردم رفتارهایی به او اضافه کنم که باعث جذابیت و شیرینی نقش شود.
● دعوت به پروژه
حدود یکی دو ماه قبل من برای کار در فیلم «دنده معکوس» به دفتر آقای عفیفه رفته بودم، اما بنا به دلایلی تصویربرداری آن کار به تعویق افتاد، تا اینکه ایشان من را برای بازی در این سریال دعوت کردند که من با توجه به اعتمادی که به آقای عفیفه داشتم دعوتشان را با کمال میل پذیرفتم.
● بازیگر راحت بود
سعید سلطانی کارگردان این کار آدم بسیار راحت و صمیمی است که به تعامل و گفتگو بسیار اهمیت میدهد و دست بازیگر را در ایفای نقش باز میگذارد، همین باعث میشود بازیگر قدرت مانور بیشتری داشته باشد و بتواند بازی خوبی را از خود ارائه دهد.
● بازی و نوشتههایم
نقشی را که در «استشهادی برای خدا» برای خودم نوشتم، دقیقا همانی بوده که در ذهنم بود، شاید به همین خاطر بود که جایزه سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد را سال گذشته گرفتم.
● زندگی با فیلمنامه نویسی
از او میپرسیم قبل از حضور در این نقش مخاطبان شما را به عنوان نویسنده میشناختند فیلمنامههایی مانند «استشهادی برای خدا» «چند میگیری گریه کنی» و سریال «پیامک از دیار باقی»، همگی از اثرهای قابل دفاعی بودند، اما در بازیگری بسیار گزیده کار هستید چرا تمرکزتان را روی بازیگری نمیگذارید؟ که در پاسخ به ما میگوید: «هر چند که تحصیلاتم بازیگری است اما من از طریق فیلمنامهنویسی گذران زندگی کنم، و تا زمانی که پیشنهاد خوبی برای بازی نداشته باشم ترجیح میدهم در زمینه بازیگری فعالیتی نداشته باشم».
از او میپرسم، اکثر فیلمنامههایی که تا به حال نوشتهای به نوعی با مرگ و حواشی آن مربوط است، علت علاقهات به فضای بعد از مرگ چیست؟ که میگوید: «خب دنیای بعد از مرگ برای بسیاری از ما چندان روشن نیست و حالت ابهام برانگیز و رازگونه دارد، به همین خاطر از گمانهزنی و خیالپردازی در این زمینه لذت میبرم، البته یک دلیل شخصی هم دارد و آن این است که من شخصا از مرگ بسیار میترسم و میخواهم با شوخی در مورد مرگ ترسم بریزد!»
● سرعت بالای کار
کارهای ماه رمضانی یا مناسبتی به دلیل سرعت بالایی که در ساخت آنها وجود دارد و زمانی که بین نوشتن متن، تولید تا پخش دارد، معیار درستی نیست برای سنجیدن تواناییهای یک بازیگر...، چون یک بازیگر نمیتواند خیلی ریز و موشکافانه روی تمام ابعاد نقشی که میخواهد بازی کند، دقیق شود و تنها به یک سری برجستگیها که در نقش وجود دارد اکتفا میکند، خدا را شکر اکثر افرادی که مامور بدرقه را دیدند، از آن خوششان آمده و نسبت به بازی من ابراز لطف داشتند.
● نوشتههای متفاوت
از او میپرسیم: یکی از حسنهایی که نوشتههایت دارد این است که با سوژهها و افرادی که مخاطب انتظارش را ندارد شوخی میکنید؟ میگوید: «دقیقا همینطور است من به تضاد و کنتراست خیلی اهمیت میدهم به نظرم خندیدن چهرههای جدی و شوخی کردن با افرادی که مردم انتظارش را ندارند به مراتب برای مردم جذابتر از خندیدن یک کمدین و شوخی با اوست، من در نوشتههایم با مسائل جدی و تلخ شوخی میکنم که شاید همین مسئله به قول شما نوشتههای من را تا حدی متفاوت میکند».
● طنز را میشناسم
شاید من تاکنون در زمینه طنز، نقشی بازی نکرده بودم، اما از طریق نوشتن آن را لمس کرده بودم و با اکثر بازیگران طنز ارتباط نزدیک و دوستانهای دارم، هر چند که با سیروس گرجستانی و رضویان قبلا کار نکرده بودم، اما در اولین رویارویی، آنها به خوبی از من استقبال کردند و من را در جمع خودشان پذیرفتند و از این رو چنین احساس غریبگی در این جمع نکردم، شاید نتیجه این دوستی و تعامل در پشت صحنه بود که باعث شد بینندگان کار خوبی را از جعبه جادویی ببینند.
● طنز مقابل دوربین
بسیاری معتقدند بخشی از زیبایی کار طنز، جلوی دوربین رقم میخورد. دقیقا به همین خاطر است که کارهای طنز باید با تامل و تفکر بیشتری ساخته شود و خیلی اسیر شتابزدگی نشود، چرا که نویسنده متنش را مینویسد و این بازیگر است که در حین اجرا به کمک عوامل و اتفاقاتی که روی صحنه میافتد با بداهه، شیرینیهایی به نقش اضافه میکند. معمولا نویسندهها، فضایی را خلق میکنند و در فضای تولید، کار طور دیگری پرداخته میشود. علتش به خاطر همین بداههگویی هنرمندان طنز است.
● از میان حرفها
من برای بازی در تلویزیون وقت زیادی داشتم، وقتی که سرپرست نویسندگان مجموعه «زندگی به شرط خنده» بودم. ابتدا قرار بود نقشی را که در آن یوسف تیموری بازی کرد، من ایفا کنم، حتی من تست گریه هم دادم، اما نشد.
اکثر مردم که مرا در کوچه خیابان میبینند، ابراز محبت میکنند و برای ادامه کار تشویقم میکنند.
نوشتن را دوست دارم، اما نه به اندازه بازیگری... معمولا در نوشتن هم ایدههایم را خیلی با وسواس پیدا میکنم. مثل «پیامک از دیار باقی»، سخت ایده پیدا میکنم، اما به دنبال ایدههای نو و ناب هستم.
بالاخره پس از چند سال پژوهش (منظورم کار تئاتر و سینما) است، فهمیدم استیلیزه بازی کردن برای من خیلی خوب است، کاری به بقیه ندارم. خودم سعی میکنم خیلی بال بال نزنم، سرم را بیخود تکان ندهم، خیلی راحت حرف بزنم و معتقد هستم بزرگترین درس بازیگری این است که تو خوب و دقیق گوش بدهی و راحت حرف خودت را بزنی!
ابتدا قرار بود نقش افشین را امیر جعفری بازی کند که درنهایت این نقش به من رسید.
برای شما و خوانندگان خوب مجله خانوادهسبز آرزوی سلامتی دارم، سبز باشید.
● داستان زندگی من
از او میپرسیم: اگر قرار باشد از زندگی شخصیات فیلم بسازند، پررنگترین قسمت زندگیات چه زمانی است؟ «سال ۷۷ زمانی که عضو گروه تئاتر محمد طاهری بودم، آن زمان برای اجرای یک نمایش ۳ سال تمرین و تقریبا ۱۶ کلیو وزن کم کردم، قرار بود این تئاتر در آمریکا به روی صحنه برود، اما درست زمانی که گروه داشت عازم این سفر میشد من به دلیل مشکلات سربازی از همراهی گروه بازماندم.
خانواده ما هم به لحاظ مالی در سطحی نبودند که بخواهند من را تامین کنند که بتوانم راهی آن سفر شوم، یادمه آن زمان ما صندوقی در تمرین تئاتر داشتیم که هر کسی به بیپولی و فقر میرسید، میتوانست در حد گرفتن کرایه ماشینش از آن برداشت کند، شاید باور نکنید اما من برای تمرین تئاتر از میدان راهآهن که خانهمان بود تا چهارراه ولیعصر را در سرمای وحشتناک زمستان پیاده میرفتم و حتی پولی برای تهیه بلیت هم نداشتم و صندوق تئاتر هم دیگر توان پاسخگویی نیاز بچهها را نداشت، در یکی از همین روزهای سرد زمستان یک موتور سوار کلاهم را دزدید اما عشق به بازیگری باعث شد، من همه آن سختیها را به جان بخرم، یادم میآید در آن سرما، برای آنکه راه کوتاه شود دائم نقشم را تمرین میکردم... یادش بخیر.
وقتی به آن روزها فکر میکنم واقعا لذت میبرم... شاید به همین خاطر است که حالا برای بازیام ارزش قائلم و حاضر نیستم به خاطر پول هر نقشی را بازی کنم! من پس از این سریال به سر کار دکتر رفیعی میروم، نام این تئاتر «شکار روباه» است و احتمالا ۵ و ۶ ماه وقتم را باید برای این کار بگذارم، من هنوزم، مثل روزهای اول، عاشق تئاتر هستم.
من حاضر نیستم به هر قیمتی پول در بیاورم کار بازیگری و درست بازی کردن، برای من مهمتر از نون درآوردن است، من یاد گرفتم آدمی نباشم که نون به نرخ روز بخورم، از طرفی من درآمدم از طریق نویسندگی است و ترجیح میدهم در بازیگری، تنها کارهایی که ارضایم میکند را بازی میکنم.
شاید بازیگری را بیشتر دوست داشته باشم، اما برای نویسندگی هم به همین میزان ارزش قائلم، بارها برایم پیش آمده که تهیهکنندههایی به من پیشنهادهای کلان مالی دادند که از روی فلان فیلم خارجی اقتباس کنم و فیلمنامه جدید بنویسم، اما من قبول نکردم، دوست دارم نوشتههای من تماما از دنیای تخیل خودم زاییده شده باشد نه از دیگران...»
جـواد رضویان: به زور نمیخندانیم
جواد رضویان در مورد مأمور بدرقه اعتقاد دارد که این مجموعه کسی را به زور نمیخنداند.
بازیگر نقش فرامرز میگوید: انگیزه من برای حضور در این کار این بود که وقتی متن را میخواندم، دیدم که هیچ تلاشی نشده تا بازی روی دوش بازیگر بیفتد و او مجبور شود که به زور تماشاگر را بخنداند. وقتی به عمق قصه نگاه میکنیم، میبینیم بقای شخصیت فرامرز به این است که با برادرزن خود افشین (محسن طنابنده ) درگیر باشد، یعنی اگر این درگیری حذف شود، دیگر هیچ عکسالعمل در این شخصیت نخواهد بود و درگیریهای میان افشین و فرامرز عامل گرهها و قصههای داستان است.
او میگوید: به این نتیجه رسیدیم که نیشخندها، زیر زیرکی به مخاطب منتقل میشود و اصلاً دلیلی بر درست بودن کار نمیبینم و سعی نکردهام آن را در شخصیتها و تیپهای مختلفی که بازی کردهام، داشته باشم. رضویان هم مثل خیلیها، اعتقاد دارد، عمده مشکلی که این گونه کارهای مناسبتی دارند، این است که همیشه در دقیقه ۹۰ و دو ماه مانده به ماه رمضان میگویند که قرار است سریال برای ماه رمضان ساخته شود.
رضویان میگوید: تلاش ما در مأمور بدرقه این بوده تا جایی که امکان دارد، مختصر و مفید به بحث اعتیاد بپردازیم، دغدغه من از ابتدای کار این بود تا مخاطبی که به اندازه سر سوزن به جواد رضویان نزدیک شده از من پیروی نکند و من او را تشویق نکنم که به مواد مخدر نزدیک شود، این شخصیت هر وقت که سیگار میکشد، اتفاق ناخوشایندی برایش میافتد و ما او را درون قصه به این مرحله رساندهایم تا مخاطب بداند که رضویان، الان در حال انجام کار غلط و اشتباهی است.
● تضاد در نقشهایم
نقشهایی که من تاکنون بازی کردم، همهشان با هم در تضاد است، خیلی دوست دارم که این روند را ادامه دهم، البته نمیخواهم ادعا داشته باشم، طوری که دیگران بگویند تا چند تا نقش داشته، آن وقت ادعا هم دارد، اما با این حال دوست دارم، نقشهایی را ایفا کنم که بسیار با هم متفاوتند، هر چند که در دنیای سینما و تلویزیون امروز، دایره پیشنهاد به یک بازیگر چندان وسیع نیست و اگر در نقشی خوب ظاهر شوی، دائم نقشهایی که به او پیشنهاد میدهند، مشابه همان نقش است.
● کیانوش گرامی: دخترم ونوهام، ۶ سالهاند!
روز وفات حضرت علی (ع)، در لوکیشن این سریال بودیم، خانه پدر زن فرامرز (جواد رضویان)، خانهای قدیمی در محله قدیمی که تا همین ده سال پیش جزو حومه تهران محسوب میشد، اما حالا شهرسازی شده است، بالای میدان پونک در کنار محله امامزاده عینعلی، در یک کوچه باریک که خانههای قدیمی همچنان در کنار آپارتمانهای قدبرافراشته، خودنمایی میکنند، خانهای بود که دو درب داشت، درب جلویی به سمت کوچهای باریک و درب شمالی از حیاط باز میشد. این حیاط بسیار کوچک بود اما این خاصیت دوربین است که همه چیز را بزرگ نشان میدهد و در صحنههایی از سریال تصور میکنید که این حیاط باید بسیار بزرگ باشد.
کیانوش گرامی را در گوشهای از حیاط دیدیم، با او همصحبت شدیم و درهمان چند دقیقه گفتگوی خیلی جالبی از کار درآمد، چرا که او اطلاعاتی به ما داد که پیش از این ما از آن چندان خبر نداشتیم، تصورتان این نباشد که کیانوش بازیگر تازهکاری است، چرا که خیلیها، سال گذشته او را با بازی میوه ممنوعه باور کردند، اما بخوانید او خودش چه میگوید: «من بیش از اینکه بازیگر شوم، سالها در قسمتهای فنی سینما بهویژه مونیتورینگ فعالیت میکردم. ۲۰ سال همراه مسعود کیمیایی بودم که میتوانم به فیلمهای ضیافت، سرب و سلطان اشاره کنم. یک سریال قبل از انقلاب به نام حامی و کامی که قصه دو برادر بود، پخش میشد و من با اینکه آن زمان ۱۰ ساله بودم در آن نقش کوچکی ایفا کردم و بعد از انقلاب با بازی در معما و دستنویس به عنوان بازیگر ایفای نقش کردم. درست است نقشهای من کوتاه بوده اما نزدیک به ۱۰۰ فیلم تاکنون بازی کردهام.کیانوش گرامی میگوید: ۲۱ ساله بودم که ازدواج کردم، ثمره ازدواج من ۴ دختر است. دختر بزرگم ازدواج کرده و سه دختر دیگرم یکی دانشجو، دیگری محصل و ته تغاریام هم ۵/۶ ساله است. اما نکته جالب در حرفهای کیانوش گرامی این است که بابابزرگ است، یک بابابزرگ جوان، یک نوه پسر ۶ ساله دارد که چند ماه از دختر آخری خانواده کوچکتر است.
از او قول گرفتیم که یک گفتگوی خانوادگی پس از ماه رمضان با او داشته باشیم. او خاطرات زیادی از سینمای ایران دارد که هم برای ما شنیدنی است و هم برای شما.
در ضمن آقاکیانوش ۴۶ سال است که در محله پیروزی تهران زندگی میکند.
● گرجستانی: پدر ۵ فرزندم
سیروس گرجستانی در سال ۱۳۲۳ در شهر رشت به دنیا آمد و هماکنون شصت و چهارمین سال زندگی خود را تجربه میکند. در زمان جوانی فوتبال بازی میکرد، دوازده سال عضو تیم فوتبال شاهین تهران بود و به فوتبال علاقه زیادی دارد، میگویند تا به امروز نتوانستهاند، از زیر زبانش حرف بیرون بکشند که طرفدار کدام تیم است. یعنی پرسپولیسی است یا استقلالی... راستی در سریال «مامور بدرقه»، پسرش هم حضور دارد، البته نه به عنوان بازیگر، او به همکار ما میگوید: «خیلیها به من گفتند که گریمم جالب است، چون به ظاهر کل موهایم را تراشیدند و از موی مصنوعی، آن هم به شکل بسیار ظریفی استفاده کردند، باید بگویم که این دستهگل پسرم است، سیاوش مدتهاست که به عنوان گریمور فعالیت میکند و در مامور بدرقه مرا گریم کرده، ایده استفاده از این مو هم با پسرم بود آن طور که شنیدم، طرحی جدید بود که با استقبال هم روبهرو شده است.»گرجستانی درباره نقش خود در مامور بدرقه میگوید: همانطورکه در سریال دیدید، «آصف» فردی نظامی است و دست من چندان برای ایفای نقش باز نبود، اما تمام تلاش خود را به کار بستم تا خشک بودن و روحیه نظامیگری را از آصف دور کنم. ضمن اینکه به هیچ عنوان نمیشد با یک مامور نیروی انتظامی مستقیم شوخی کرد، اما با هوشمندی نویسنده و کارگردان، او را در موقعیت طنز قرار دادیم.
گرجستانی در ادامه میگوید: «متاسفم که با سعید سلطانی دیر آشنا شدم، چرا که کار کردن با او بسیار لذتبخش است، متنها هم انصافا خوب بود، تا اندازهای که به متن ضربه وارد نشود، ما هم بداههگویی کردیم.»
«استوار قرقچی» در ادامه میگوید: من در زندگیام استعدادهای زیادی دیدهام، سعی کردم در مامور بدرقه نقش یک استوار خوب را بازی کنم و متن سریال هم، همین را به من میگوید. او در پاسخ به این پرسش که سریالهای ما تا چه اندازه توانستهاند مرد ایرانی را به خوبی نشان دهند، میگوید: من پدر هستم و صاحب پنج فرزند؛ پدرهای مختلفی را هم دیدهام، اما اگر قرار است پدر خوبی باشم، سعی میکنم لحظات خوب زندگی خودم را به عنوان یک پدر خوب پیاده کنم.
آقا سیروس میگوید: من کارهای مناسبتی را به خاطر برقراری ارتباط بیشتر با مخاطبان خیلی دوست دارم، به ویژه اگر این سریالها در طنز موقعیتی باشد تا بتواند مخاطبان را بخنداند، گر چه باید بگویم، اینگونه سریالها، یک اشکال بزرگ هم دارد، آن هم مشکل زمان است. ای کاش میشد، مسئولان شبکهها از شش ماه مانده به ماه رمضان کار خود را آغاز کنند، در ادامه نکاتی را از میان گفتههای سیروس گرجستانی انتخاب کردیم که در ذیل خواهید خواند:
یک بازیگر زمانی میتواند بینندهها را بخنداند که آرامش داشته باشد و وجودش سرشار از عشق و محبت باشد، من همیشه تلاش میکنم که عوامل پشت صحنه، انرژی داشته باشند، چرا که ما کار جلوی دوربین را مدیون بچههای پشت دوربین هستیم.
مجموعه «کلاه پهلوی» زمان زیادی از ما گرفت. شاید طی یکسال اخیر خیلیها به من گفتند که چرا آنقدر کمکاری، من هم توضیح میدادم که این پروژه «کلاه پهلوی» وقت مرا شدیدا گرفته است.
«یادداشتهای دوران کودکی» و «متهم گریخت» از جمله سریالهای خوب مناسبتی بود که من در آن ایفای نقش کردم.
خودم از بازی در نقش شهریار بسیار راضی هستم، چرا که اکثر ما ایرانیها نسبت به شهریار شناخت داریم.
من همیشه از اینکه بتوانم روی لب بینندگان تلویزیونی لبخند بنشانم، خوشحال میشوم.
رضا عطاران پسر باهوش و بااستعدادی است که همیشه نسبت به گذشته پیشرفت قابلتوجهی داشته است.
رقابت باید بین سریالهای مناسبتی باشد، اما مسئولان باید فکری به حال زمان و شتابزدگی کنند.
از نقشهای عزیزآقا، هاشم اگزوزساز، اشترخانی و ... راضی هستم.
فعالیت هنری خود را در سن بیست سالگی از سال ۱۳۴۸ آغاز کردم، در تئاتر سنگلج، یکی از بهترین فعالیتهای تئاتری من «معرکه در معرکه» بود، که حتی به آمریکا هم سفر کردیم و پنج ماه آن را به نمایش گذاشتیم.
حسینی
منبع : مجله خانواده سبز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست