دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

میلاد نخستین میوه نبوت و ولایت


میلاد نخستین میوه نبوت و ولایت
در پانزدهم ماه مبارک رمضان سال سوم هجری،نخستین‏گل خوشبوی درخت نبوت و ولایت و اولین ثمره ازدواج علی و زهرا به دنیا آمد. اولین‏هدیه شیرین خدا به علی مرتضی و فاطمه زهرا در مدینه منوره چشم به دنیا گشود. دراین مکان و زمان مقدس، کودکی متولد شد که وجود ذی جودش ماه‏رمضان را قداست وشرافتی افزون تر بخشید. خبر ولادت اولین نواده رسول خدا صلی‏الله علیه وآله‏به آن حضرت داده شد. پیامبر مشتاقانه به دیدار فرزند عزیز و ارجمندش به خانه‏علی و زهرا سلام الله علیهما آمد که او را دربرگیرد و نوازش کند.
طبق روایتی که در کتب فریقین آمده‏است، پیامبر به اسماء فرمود: اسماء! فرزندم‏را بیاور.
اسماء که کودک را در پارچه‏ای زردرنگ پیچیده بود، او را به خدمت‏حضرت آورد.
پیامبر ناراحت‏شد و فرمود: مگر نگفته بودم نوزاد را هرگز در پارچه زرد رنگ‏نپیچید؟ اسماء نوزاد را گرفت و در پارچه‏ای سفید رنگ پیچید و او را به خدمت نیای‏بزرگوارش آورد. حضرت اذان را در گوش راست و اقامه را در گوش چپش خواند سپس روبه داماد گرامی‏اش علی کرد و فرمود:
یا علی! او را چه نام نهادی؟
عرض کرد: ای رسول خدا ! من در نامگذاری‏اش هرگز بر شما پیشی نمی‏گیرم.
پیامبر نیز فرمود: من هم برخدایم سبقت نمی‏گیرم. فورا جبرئیل امین نازل شد وخدمت رسول خدا عرض کرد: یا محمد! خدایت‏سلامت می‏رساند و می‏فرماید: چون نسبت علی‏به تو نسبت هارون به موسی است جز این که پس از تو پیامبری نیست لذا نام‏فرزند هارون را بر او بگذار. پیامبر فرمود: نام فرزند هارون چه بوده است؟
عرض کرد: شبر. فرمود: من زبانم عربی است. نام شبر در زبان عربی چه می‏باشد؟
جبرئیل گفت: نامش حسن است. او را حسن نام گذار.
(ذخائر العقبی،ص‏۱۲۰)
نامش حسن.. رویش حسن .. مویش حسن .. خوی دلجویش حسن ..
به به چه زیبا پسری، چه رعنا مولودی. امروز خانه زهرا نور باران می‏شود. فرشتگان‏به خدمت پیامبر برای عرض تهنیت می‏آیند. ما هم از این‏جا به خاندان رسالت تبریک‏می‏گوییم. در صواعق المحرقه ابن حجر،ص‏۱۱۵ آمده است: رسول خدا(ص) فرمود: «سمی‏هارون ابنیه شبرا و شبیرا و انی سمیت ابنی الحسن والحسین بما سمی به هارون‏ابنیه; هارون نام دو فرزندش را شبر و شبیر گذاشت و من نام دو فرزندانم را حسن وحسین می‏گذارم، به همان نامی که هارون فرزندانش را نام نهاد.» در کتاب‏کنز العمال، ج ۶، ص ۲۲۰، نقل کرده که حضرت رسول دو فرزندش (حسن و حسین) را در دامان خویش نشانده بود و نوازششان می‏کرد و می‏فرمود: «ان ابنی هذین ریحانتای من‏الدنیا; این دو فرزندانم، دو گل خوشبوی من دردنیایند».
در مجمع الهیثمی ج‏۹، ص‏۱۸۱، از انس بن مالک نقل می‏کند که گفت: رسول خدا گاهی‏به سجود می‏رفت، یکی از دو فرزندانش (حسن یا حسین) می‏آمد و بر کمر حضرت می‏نشست،پس حضرت سجود را طولانی می‏کرد تا آن‏گاه که خود کودک پایین بیاید. به او گفته‏می‏شد: یا رسول الله! سجودت را طولانی کردی؟ می‏فرمود: فرزندم، بردوشم سوار بود، خوش نداشتم که او را به شتاب وادارم. و دراین زمینه روایات زیادی از کتب اهل سنت نقل شده‏است. در صحیح ترمذی، ج ۲، ص ۳۰۶،نقل شده که رسول الله(ص) به فاطمه می‏فرمود: فرزندانم را بیاور تا آنها رااستشمام و بو کنم و آنها را در بغل می‏گرفت و می‏بوسید و می‏بویید.
در مجمع الهیثمی، ج ۹، ص ۱۷۵، نقل شده که شخصی از ابن الزبیر (دشمن سرسخت اهل‏بیت) سؤال می‏کند: چه کسی بیش از همه به پیامبر شباهت داشت؟ او پاسخ می‏دهد: حسن‏بن علی، از هر کس بیش‏تر به پیامبر شبیه بود و حضرت رسول بیش از همه به او محبت‏و علاقه داشت. او گاهی می‏آمد و حضرت رسول در حال سجده بود، پس برکمرش سوار می‏شدو پیامبر سر برنمی‏داشت تا خود کنار رود. در صحیح ترمذی، ج‏۲، ص‏۲۴۰، نقل شده که‏اسامه بن زید گوید: شبی به دیدار پیامبر رفتم، کاری داشتم. پس از آن‏که کارم‏تمام شد، به حضرت عرض کردم: در زیر عبایتان گویا چیزی پنهان کرده‏اید؟ حضرت عبارا پس زد دیدم حسن و حسین بر دو زانویش نشسته‏اند. فرمود: این دو، فرزندانم‏هستند. خداوندا! من آنها را دوست می‏دارم، پس دوست‏بدار هر که آنها را دوست‏می‏دارد. این محبت فراتر از محبت پدر یا جد به فرزندش است. حضرت رسول صلی الله‏علیه و آله و سلم در موارد متعددی که در کتاب‏های اهل سنت ذکرشده، به مردم‏گوشزد می‏کرده‏است که محبت‏حسن و حسین، محبتی الهی است و هر که پیامبر را دوست‏می‏دارد باید آنها را دوست‏بدارد و هر که با رسول خدا دشمن است، باآنها بی‏گمان‏دشمن است. پیامبر آینده را می‏دید که با آن همه توصیه‏ها و سفارش‏های متعدد، دراماکن و اوقات مختلف، بااین حال، مردم چه رفتاری با دو ریحانه رسول‏الله نمودندو چگونه عمل به وصیت پیامبر کردند؟
برخی از برادران اهل سنت چنین وانمود می‏کنند که چون حسنین فرزندان پیامبربودند و هر انسانی به فرزندان و نوه‏هایش علاقه دارد، لذا اگر رسول خدا درباره‏آنها عاطفه‏ای نشان داده و اظهار محبتی کرده، امری است طبیعی، ولی با سیل‏روایت‏هائی که خود از پیامبر نقل می‏کنند و حضرت دشمنانشان را نفرین می‏کند ودوستانشان را بشارت می‏دهد، چه می‏کنند؟! در مستدرک صحیحین، ج‏۳، ص‏۱۶۶، ازابوهریره نقل شده که گفت: روزی رسول خدا(ص) بر ما وارد شد، در حالی که حسن رابریک دوش و حسین را بر دوش دیگر حمل می‏کرد، گاهی این را می‏بوسید و گاهی آن را،تا این که به ما نزدیک شد.
یکی از اصحاب عرض کرد: یا رسول الله! شما آنها را دوست می‏دارید؟! حضرت فرمود:
آری ! هر که آن دو را دوست‏بدارد، مرا دوست داشته و هر که آن دو را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.
و در همین صفحه در روایت دیگری آمده است که حضرت فرمود: حسن و حسین دوفرزندان من هستند، هر که آنان را دوست‏بدارد، مرا دوست داشته و هر که مرا دوست‏دارد، خدا او را دوست می‏دارد و هرکه را خدا دوست‏بدارد، او را داخل بهشت‏خواهدکرد و هرکه این دو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و هر که مرا دشمن بداردخداوند او را دشمن داشته و هر که را خدا دشمن بدارد، بی‏گمان وارد دوزخش‏خواهد کرد. آن گاه نویسنده کتاب ادامه می‏دهد:
این حدیث از نظر شیخین (بخاری و مسلم) صحیح است. شاید بیش از چهل حدیث‏بامضمون‏های مختلف در کتاب‏های اهل سنت، در همین مورد وارد شده‏است. به همین بسنده‏می‏کنیم و نتیجه‏گیری را به خوانندگان عزیز و گرامی واگذار می‏نماییم.
البته، ما را دل خوش است که با تمام وجود به اهل بیت پیامبر عشق می‏ورزیم وتنها امید نجات خود را در روز رستاخیز، همین محبت و علاقه به آنها می‏دانیم و به‏خاطر همین عشق و علاقه است که روز پانزدهم رمضان را جشن می‏گیریم و به دلیل‏خرسندی رسول الله از به دنیا آمدن فرزند دلبندش شاد و خرم می‏شویم و به یکدیگرتبریک و تهنیت می‏گوییم. پس تبریکتان باد ای شیعیان امام مجتبی.
رضا ساعی شاهی