پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

به مناسبت سالگرد شهادت ابوالشهداء؛ محمدباقر صدر


به مناسبت سالگرد شهادت ابوالشهداء؛ محمدباقر صدر
«ام الجرائم»، حزب فاشیست بعث...
نیم قرن پیش، اولین شماره سال اول مجله «الاضواء» مورخ ۱۵ ذیحجه ۱۳۷۹ چاپ نجف اشرف، به لطف برادر مجاهد، حجت الاسلام والمسلمین، شیخ محمد مهدی آصفی حفظ الله، به دستم رسید. پس از آن نیز، شماره های این مجله «دوهفتگی» و بعد ماهنامه «النجف» مرتبا می رسیدند و استفاده می شدند. مجله «الاضواء» را «جماعه العلماء» نجف منتشر می ساخت و مدیر آن «شیخ کاظم حلفی» بود. «النجف» ارگان رسمی «کلیه الفقه» به شمار می رفت.
انتشار مجله در نجف، نشانی از تحول و گام بزرگی در سیر تکاملی این حوزه علمی بزرگ و قدیمی به شمار می رفت. سرمقاله های «الاضواء» با عنوان کلی «رسالتنا»، در هر شماره، به موضوعی در راستای اهداف جهانی رسالت اسلام اختصاص داشت و از لحاظ محتوا، غنی تر و پرمایه تر از دیگر مقالات مجله بود، ولی نام نویسنده آن هیچ گاه در صدر یا ذیل مقاله ذکر نمی شد! در یک سفر تابستانی که جناب آقای آصفی به ایران آمده بود، در دیداری در همدان، از ایشان سئوال کردم، «نویسنده این سلسله مقالات کیست؟» پاسخ داد، «استاد محمدباقر صدر از علمای بزرگ نجف!».
این نخستین بار بود که نام «محمدباقر صدر» را می شنیدم. مدتی گذشت تا یکی از بزرگان حوزه علمیه قم که به زیارتش رفته بودم، کتاب ارزشمند «فلسفتنا» را به من هدیه داد و این اولین کتاب مستقلی بود که من از استاد بزرگوار آیت الله محمدباقر صدر می دیدم. (این کتاب نخستین تألیف استاد نبود. پیش از آن، کتاب «غایه الفکر فی علم الاصول» را در ۱۷-۱۸ سالگی نوشته بود که در سال ۱۳۷۴ هـ چاپ شده بود). پس از مطالعه کتاب فلسفتنا که به شکلی اصولی و منطقی و در سطح بالائی، مسائل فلسفی را بررسی می کرد؛ نامه ای به آیت الله محمدباقر صدر نوشتم و برداشت خود را درباره اهمیت و ارزش کتاب و سلسله مقالات «رسالتنا» (رسالت ما) که قبلاً در «الاضواء» از ایشان خوانده بودم، برایشان نوشتم. در نامه نوشته بودم، «رسالتنا، بینش خاص و اخلاص ویژه شما را در مسیر پیشبرد رسالتی که در جهان امروز به عهده داریم؛ نشان می دهد و «فلسفتنا» ثابت می کند که روزگار برتری جوئی فلسفی ماتریالیسم به پایان رسیده است. این اثر بزرگ، پس از «اصول فلسفه و روش رئالیسم» استاد علامه، سید محمدحسین طباطبائی، نسل جوان معاصر را از سردرگمی فلسفی در قبال ماتریالیسم و دیگر مکتبهای مادی ـ فلسفی غرب یا شرق رهائی خواهد بخشید و شما در این راستا، سهم به سزائی دارید و بی شک در تاریخ حرکت فکری ـ فلسفی جهان اسلام، از مقام خاصی برخوردار خواهید بود».
پس از آن، آثار فکری، علمی، سیاسی شاگردان آیت الله محمدباقر صدر، یکی پس از دیگری در حوزه علمیه نجف، چاپ و منتشر می شدند و طبق قرار، حامد عزیزی، از هر کدام چند نسخه برای من می فرستاد که بین دوستان و فضلای حوزه علمیه قم توزیع می شد.
در سال ۱۳۳۸، کتاب «شیعه»ی استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی با توضیحات جناب آیت الله شیخ علی احمدی میانجی و اینجانب، به عنوان دومین سالنامه «مکتب تشیع» که زیر نظر شهید دکتر باهنر و حجت الاسلام والمسلمین آقای هاشمی رفسنجانی اداره می شد، منتشر گردید و من یک نسخه از آن را همراه یکی دو نشریه دیگر برای استاد آیت الله محمدباقر صدر فرستادم. طولی نکشید که نخستین نامه استاد محمدباقر صدر به عنوان اعلام وصول و در تجلیل از کتاب «شیعه» به دستم رسید. متن و ترجمه آن چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت العلامه الجلیل السید هادی الخسروشاهی دامت برکاته و نفع المسلمین بافاضاته.
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته و بعد:
به دریافت هدیه گرانبهایی که برای من ارزانی داشتید، مشرف شدم. کتاب «عقیده الشیعه»، مرا بسیار شگفت زده و مشعوف ساخت. این کتاب، نقص بزرگی را که در کتابخانه تشیع وجود داشت، برطرف ساخت. تحقیقاتی که در این کتاب با استفاده از شیوه ای علمی و جالب توسط آیت الله الحجه المحقق، سید محمد حسین طباطبایی متع الله المسلمین بافاداته صورت گرفته است، از بسیاری از واقعیتهای تاریخی و فکری و دینی شیعه پرده برداشت و این کار تا آنجا که من می دانم؛ بی سابقه است. البته این کار در شأن ایشان است، زیرا ایشان، الحق، منبعی است از منابع اندیشه اسلام و نمودی است روشن از نمودهای نهضت بزرگ فکری در اسلام و تألیفات ایشان سرآمد تفکر و اوج خلاقیت و تحقیق در تفسیر و فلسفه و تاریخ است. همچنین توضیحات و پی نویسهایی که جنابعالی به همراه همکار معظمتان برای کتاب مذکور تهیه کرده اید، از عناصر ضروری کتاب بود و مایه علمی پرباری برای پژوهش در مورد تشیع و جوانب مختلف آن خواهد شد. فواید و تحقیقاتی که ارائه کرده اید، نشانه علو مقام هر دو نویسنده و گستره معلومات و اطلاعات وسیع شماست.
سلسله انتشارات «انقلاب فکری اسلامی» نیز تحفه ای گرانبها و رهاوردی از رهاوردهای انقلاب فکری این امت بود. امتی که از خواب عمیق بیدار و اکنون متوجه گنجهای عظیم اسلامی خود که طی قرنهای متوالی بر روی آن خوابیده، شده است. امتی که در موجهای بیگانه و اندیشه های استعماری از جمله: دمکراسی و سرمایه داری و سوسیالیزم و کمونیزم، اندیشه هایی که رهاورد آنها جز رنج و بدبختی چیز دیگری نبود، غرق شده بود. اینک امت احساس می کند که نفسش زیر فشار این موجها قطع شده است و به همین دلیل، در تکاپوی رهایی از آن است. روشن است که لحظه سرنوشت ساز کنونی، همان فرصت طلایی است که در دست رهبران اندیشه اسلامی و نگهبانان میراث شریعت مقدس مانند شما و سرورمان آقای طباطبایی دامت برکاته، قرار گرفته است. در پایان از خداوند سبحان مسئلت دارم که کوششهای مستمر شما را با موفقیت قرین فرماید و قلم مبارک شما را به مثابه ابزاری علمی پربرکت و سلاحی در خدمت اسلام و مسلمین قرار دهد و به خاطر تلاشهای شما، نیکوترین اجر مجاهدان را ارزانی فرماید.
با تشکر و سپاس و تعظیم فراوان
ارادتمند
محمدباقر صدر
نجف اشرف
پس از وصول نامه ارزشمند آیت الله محمدباقر صدر، روابط «قم» با «نجف» بیشتر و ارادت نگارنده به این مرد بزرگ علم و اندیشه و جهاد، افزون تر شد تا مطلع شدم که رهبری فکری ـ تشکیلاتی «حزب الدعوه الاسلامیه» هم به عهده ایشان هست. این حزب، با زیربنای فکری ـ فلسفی نیرومند، در سال ۱۳۷۷ هـ توسط آیت الله صدر، تأسیس و پس از تربیت کادرهای مرکزی و سازماندهی و ایجاد تشکیلات در سراسر شهرهای عراق، پنج سال بعد از تأسیس، آیت الله صدر، خود از رهبری حزب کنار آمد و اداره آن را به شاگردانش واگذار کرد.
من در نامه دیگری به آیت الله صدر نوشتم که «اقدام شما در ایجاد تشکل خاص، یک ضرورت تاریخی است، زیرا دشمن با تشکل و تشکیلات به میدان آمده و برای مقابله با او، تجهیز نیرو، یک مسئله اساسی و حیاتی است. فقط دروس حوزه ها و نشر رساله های علمیه، نمی تواند به نسل جوان ما در ایران و عراق رهائی بخشد. شنیده ام که پس از فلسفتنا، به زودی کتاب دیگری با عنوان «اقتصادنا» از شما خواهیم داشت و از این مژده، بی نهایت مسرورم و امیدوارم که به محض انتشار، لطف کنید نسخه ای برای من بفرستید و اگر خدا یاری کرد، ما هر دو کتاب فلسفتنا و بعد اقتصادنا را به زبان فارسی ترجمه و منتشر خواهیم ساخت».
پس از این نامه، پاسخ آیت الله محمدباقر صدر رسید و در اول آن، بدون آ«که تصریحی درباره حرکت اسلامی جدید در عراق کرده باشند، پس از اشاره به وظیفه بزرگی که حوزه علمیه قم به عهده دارد، به موضوع کتاب پرداختند:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت العلامه المجاهد الحجه، السید هادی خسروشاهی دامت برکاته
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
تحیه حب و اخلاص و تقدیر و بعد:
دیروز نامه شریفه را دریافت داشتم که نشانه عواطف و الطاف عالی شما بود و مرا مرهون این محبتها ساخت. نامه را خواندم و در لابلای سطور گرانقدر آن، بزرگمردی شما که پیش از دیدار به او علاقمند شده ام و قبل از ملاقات، به او اخلاص یافته ام، بر من آشکار شد؛ زیرا من در اندیشه و روح، در کنار شما هستم و به نظرم این، هزار بار گرامی تر از دیدار فیزیکی و ظاهری است. البته نامه، محبت و اخلاص مرا افزون ساخت و من اطمینان دارم که دانشگاه اسلامی بزرگ در قم، به برکت کوشش نخبگان مجاهد و علمای محققی چون شما و امثال شما، منبع پرتوافکنی فکری بر تمامی جهان اسلام خواهد شد و رسالت بزرگی را در تاریخ ادا خواهد داد. در نامه شریف نوشته اید که از برنامه من در چاپ کتاب «اقتصادنا» آگاه شده اید. مطلب همان طور است که شنیده اید. من در آینده، در نخستین روزی که کتاب از چاپخانه درآمد، نسخه ای را برای جنابعالی خواهم فرستاد تا همچنان که قبلاً در مورد کتاب «فلسفتنا» محبتهای شما را دریافت کرده ام، از نو با آن الطاف روبرو شوم.
ترجمه کتاب به زبان فارسی، جداً فکر جالبی است و بدون تردید از تحقق این اندیشه که موجب گسترده تر شدن بهره مندی از کتاب خواهد بود، خوشحال خواهم شد.۱
چند هفته پیش هم هدیه نفیش شما، «کتاب شیعه و راه انقلاب فکری» را دریافت کردم و ساعاتی چند از عمر را با آن گذراندم و از بیان شیوا و اندیشه عالی و تحقیق عمیق شما، بهره مند شدم. خداوند به شما و آقای طباطبائی، پاداش مجاهدان نیکوکار را عنایت فرماید.
البته من دو یا سه روز پس از دریافت هدیه شما، نامه ای برای شما نوشتم و تشکر و اخلاص و امتنان خود را اعلام کردم و در ضمن، درباره ترجمه کتاب «جرداق» اشاره کردم که از تصمیم به ترجمه آن، با توجه به محتوای آن که گاهی با مذهب و یا اسلام منافات دارد، صرف نظر کنید و لابد تا امروز نامه به دست شما رسیده است، ولی امروز بر آن می افزایم که اگر شما با قلم شیوا و اندیشه استوار خود، بر موارد غیرمطلوب کتاب توضیحاتی بیافزائید، در واقعه این، یک کار مهم و یک خدمت آشکار بر اسلام و مسلمانان خواهد بود.
در پایان از خدای متعال خواستارم که همواره شما را با سلامت کامل در راه جهاد پیرزمندتان، قرین توفیق سازد.
پاک ترین احترامات و درودهای مرا بپذیرید
المخلص: محمدباقر الصدر
النجف الاشرف
در سومین نامه ای که من از آیت الله محمدباقر صدر دارم؛ سخن از نامه وصول نشده به میان آمده و تذکاری در مورد ترجمه کتاب امام علی(ع): صدای عدالت انسانی تألیف جرج جرداق که اگر همراه با توضیحات و یادداشتهای ما باشد، خدمتی بزرگ بر اسلام و مسلمین خواهد بود و این نامه، در آن تاریخ که کتاب امام علی(ع) در ایران مورد حمله شدید حاکمیت طاغوتی و ارتجاع وابسته قرار گرفته بود، به نگارنده دلگرمی داد که به رغم فشار از هر طرف، به ترجمه و نشر کتاب همراه با توضیحات لازم اقدام کنم.
سومین نامه آیت الله شهید صدر چنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت العلامه البحاثه الحجه السید هادی الخسروشاهی دامت الطافه
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته و بعد
در شوق دریافت نامه گرامی شما بودم که در آن منویات روح بلند شما را بخوانم و الطاف والای شما را لمس و احساسات برادرانه شما را درک کنم، تا آنکه خداوند بر من منت نهاد و چند روز پیش، آنچه را می خواستم عملی ساخت و نامه گرامی شما رسید و مرا بسیار شادمان و مسرور ساخت و از الطاف بی شمار شما نسبت به مخلص، سپاسگزار شدم.
جداً متأسف شدم که نامه من در پاسخ به نامه دوم شما نرسیده است، در حالی که من همان وقت، پاسخ نامه دوم شما را نوشتم و با پست فرستادم و در واقع پست باعث تأخیر نامه و موجب شرمندگی من شده است، نه کثرت کار من، زیرا که کارهای من به رغم کثرت، مرا از اقدام به پاسخگوئی به نامه های برادرانه والائی بازنمی دارد که مانند نامه های گرامی شما، در قلب من عزیزند و به روح من نزدیک.
من در پاسخ نامه دوم شما اطلاع دادم که با کمال میل به ترجمه کتاب «امام علی(ع)»، اگر همراه با توضیحات لازم از دیدگاه اسلامی باشد؛ خوشامد می گویم و از خداوند مسئلت می دارم که در جهاد علمی پرشکوهتان شما را موفق بدارد و به دست شما ترجمه را تحقق بخشد و قلم شما را وسیله آگاهی و هدایت مسلمانان قرار دهد.
بحث ارزشمند شما درباره تاریخ جهادی عراق و نقش علما در آن، من را مسرور ساخت. بی شک امروزه بر ما ضروری است که این بخشهای تاریخی زندگیمان را که در واقع نشاندهنده موضع گیریهای قدرتمندی است که اسلام بر ضد استعمار و استعمارگران در پیش گرفته و آن را در اقدام علمای اسلام و رهبران فکری آن، متبلور ساخته است؛ روشن سازیم.۲ و اما کتاب اقتصادنا. جزو اول آن به تازگی منتشر شده و من سه نسخه برای شما خواهم فرستاد. یک نسخه برای خودتان و دیگری را به «مکتب اسلام» بدهید و امیدوارم که به طور مشروح دیدگاه خود را درباره آن بنویسید و نسخه سوم برای سیدنا المعظم، آیت الله، الحجه، سید محمدحسین طباطبائی است که شما لطف کنید و آن را از سوی من به ایشان اهداء کنید. ای کاش وقت ایشان اجازه می داد و بحثی درباره کتاب می نوشتند و برای من می فرستادند.
در پایان پاک ترین و والاترین درودهای برادرانه و عواطف معنوی را از مخلصتان بپذیرید. محمدباقر الصدر
النجف الاشرف
در سال ۱۳۸۵ هـ برادر گرامی، مرحوم حجت الاسلام علی حجتی کرمانی در حوزه علمیه قم دستگیر شد و به زندان تهران انتقال یافت. ما با ایشان و همکاری جناب آقای هاشمی رفسنجانی و جناب آقای دعائی، نشریه مخفی «بعثت» را به نام ارگان حوزه علمیه قم، منتشر می کردیم که در دوران خفقان محمدرضا شاهی، تنها نشریه ضداستبدادی بود و در مقیاس وسیعی توزیع می شد. آقای حجتی در ملاقاتی، توسط همسرشان، پیام فرستادند که، «من احتمال می دهم موضوع نشریه کشف شده باشد. بهتر است که در قم نباشید.» پیام که رسید، من بلافاصله عازم «آبادان» شدم و چند روزی در مدرسه آیت الله قائمی ماندم و بعد با کمک ایشان، به طور قاچاق به عراق و نجف رفتم. در نجف، پس از زیارت مرقد مولا علی علیه السلام به دیدار حضرت امام و دیگر مراجع و آیت الله محمدباقر صدر شتافتم. حدود دو ماه که در نجف مزاحم رسمی! حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای عمید زنجانی در مدرسه آیت الله بروجردی بودم، دیدارهای مکرر عمومی و خصوصی با آیت الله صدر داشتم و در این ملاقاتها، ابعاد گوناگون این شخصیت بزرگ اسلامی بیش از پیش بر من آشکار شد: عظمت فکری، مقام علمی، قدرت بیان، وارستگی معنوی، تواضع و فروتنی، صمیمیت و صداقت و... تا آنجا که در منزل را خود باز می کرد و چایی را هم خود می آورد. روزی در خدمت ایشان صحبت از «جامعه اسلامی» بود. گفتند، «جامعه اسلامی فقط با نفی منکرات کوچک به وجود نمی آید. تا روزی که منکرات بزرگ تر در یک کشور اسلامی وجود دارد، جامعه اسلامی راستین و پایدار به وجود نمی آید. سلطه اجنبی در رأس این منکرات بزرگ قرار دارد که ثروت مادی مسلمانان را غارت می کند و ثروت معنوی ما را که جوانان ما هستند؛ می دزدد. اینها منکرات واقعی در یک جامعه به شمار می روند و تا این وضع ادامه دارد، نمی توان به پیدایش یک جامعه اسلامی واقعی امیدوار بود.»
ایشان درباره حوزه های علمیه، مرجعیت و روحانیت، اداره تشکیلات و سازماندهی طلاب، نظریات و افکار خاصی داشت که بخشی از آنها را در طرح منتشر نشده خود درباره «مرجعیت» آورده است، ولی آنچه را که در اندیشه داشت و فرصت نشر آن را نیافت، خیلی بیشتر و والاتر بود. اهمیت موقعیت خاص علمی وی را دوست و دشمن قبول دارند و به عظمت آن اعتراف می کنند.
● آثار و تألیفات:
مقام شامخ علمی شهید آیت الله محمدباقر صدر را تا حدودی می توان از علم و فضل شاگردانی که تربیت کرده است؛ شناخت و به دست آورد و همچنین از آثار و تألیفاتی که در زمینه های: فقه، فلسفه، اقتصاد، تاریخ، قرآن، اصول، منطق و مسائل سیاسی ـ اجتماعی از خود به یادگار گذاشته است. اگر بدانیم که شهید آیت الله صدر در ۱۶ سالگی به مقام اجتهاد رسید و در ۱۷ سالگی بر «بلغه الراغبین» رساله علمیه آیت الله شیخ محمدرضا آل یاسین حاشیه زد و سپس در همان سال تألیف «غایه الفکر فی علم الاصول» را آغاز کرد، می توانیم به نبوغ و استعداد «شهید رابع تشیع» پی ببریم و اگر فاشیستهای بعثی صدام، «ام الجرائم» خود را مرتکب نشده بودند، بشریت از اندیشه های والای آن شهید، بهره بیشتری می برد؛ اما افسوس که سرکرده جنایتکاران، در اجرای توطئه امپریالیسم جهانخوار، پیشگام شد و این بزرگمرد تاریخ معاصر را از ما گرفت. آثار علمی باقیمانده از شهید عبارتند از:
۱) فدک فی التاریخ (چاپ ۱۳۷۴ هـ)
۲) غایه الفکر فی علم الاصول (۱۳۷۴ هـ)
۳) فلسفتنا (۱۳۷۹)
۴ـ۵) اقتصادنا (۱۳۸۱)
۶) المعالم الجدیده للاصول (۱۳۸۱)
۷) البنک اللاربوی فی الاسلام
۸) الاسس المنطقیه للاستقراء
۹ـ ۱۰) المدرسه الاسلامیه
۱۱) الانسان المعاصر والمشکله الاجتماعیه
۱۲) ماذا تعرف عن الاقتصاد الاسلامی
۱۳ـ ۱۶) بحوث فی شرح العروه الوثقی (چهار جلد که جلد اول آن در سال ۱۳۹۱ چاپ شد)
۱۷ـ۱۹) دروس فی علم الاصول (سه جلد)
۲۰) بحث حول المهدی
۲۱) بحث حول الولایه
۲۲) العقیده الالهیه فی الاسلام (درآخر کتاب فدک آمده است.)
۲۳) المرسل، الرسول، الرساله (بحث استدلالی اصول دین که در اول کتاب الفتاوی الواضحهٔ چاپ شده است).
۲۴) نظرهٔ عامه فی العبادات (در آخر کتاب الفتاوی چاپ شده است)
۲۵) التشیع و الاسلام (به‌عنوان مقدمه بر کتاب «تاریخ الامامیه و اسلافهم» نوشته شده و ترجمه مستقل آن توسط برادر گرامی حجت الاسلام علی حجتی کرمانی بارها چاپ شده است).
۲۶) رسالتنا (مجموعه سرمقاله های سال اول مجله الاضواء نجف با مقدمه ای از آیت‌الله سید محمدحسین فضل الله، چاپ بیروت).
۲۷) اخترناللک (مجموعه مقالات متفرقه، چاپ بیروت).
۲۸) اهل البیت تنوع ادوار و وحده هدف.
۲۹) الفتاوی الواضحه(جلد اول از رساله عملیه به سبک جدید).
۳۰) تعلیقه بر رساله «منهاج الصالحین» آیت الله الحکیم.
۳۱) تعلیق بر صلاه الجمعه شرائع (نسخه‌ی چاپ نشده‌ای از آن در نزد آیت‌الله سید کاظم حائری موجود است).
۳۲) تعلیقه بر «بلبغه الراغبین»
۳۳) تعلیقه بر مناسک حج آیت الله خوئی
۳۴) موجز احکام الحج.
۳۵) اطروحه المرجعیه الصالحه.
۳۶ـ۳۹) مباحث الاصول تقریرات درس اصول شهید صدر که توسط آیت‌الله سید کاظم حائری نوشته شده و بعضی از مجاهدات آن چاپ شده است.
۴۰) المدرسه القرانیه (مجموعه ۱۴ محاضره در مباحث قرآنی است که توسط شیخ جلال‌الدین علی الصغیر تنظیم و چاپ شده و ترجمه فارسی آن اخیراً تحت عنوان: «سنت‌های اجتماعی و فلسفه تاریخ در مکتب قرآن» منتشر شده است.
۴۱ـ۴۶) تقریرات اصول که در ۷ جلد توسط آیت‌الله سید محمود هاشمی تهیه شده و در بیروت چاپ شده است.۳
۴۷ـ۵۲) الاسلام یقود الحیات. این سلسله از تألیفات آیت‌الله شهید در ۶ جزء در سال ۱۳۹۹ هـ به‌مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نوشته شده که عناوین آنها عبارتند از:
الف) لمحه فقهیه تمهیدیه عن مشروع دستور الجمهوریه الاسلامیه فی ایران.
ب) صوره عن اقتصاد المجتمع الاسلامی.
ج) خطوط تفصیلیه عن اقتصاد المجتمع الاسلامی.
د) خلافه الانسان و شهاده الانبیاء.
و) منابع القدره فی الدوله الاسلامیه.
هـ) الاسس العامه للبنک فی المجتمع الاسلامی.
مبارزه پیگیر و سازمان یافته جوانان مسلمان عراق که از زمان کودتای عبدالکریم قاسم و ترکتازی کمونیستها و چپ نمایان و ملی گرایان به رهبری «جماعه العلماء» و «حزب الدعوه» آغاز شده بود، همچنان ادامه یافت. جماعه العلماء پس از مدت کوتاهی، متأسفانه دچار رکود و اختلاف شد، ولی حرکت اسلامی، توسط شاگردان آیت الله صدر در میان نسل جوان عراق ریشه یافت و به رشد و تکامل مبارزاتی خود ادامه داد. نشر آثار فکری فلسفی آیت الله صدر، خلاء فکری موجود را پر می کرد و دیگر دلیلی نداشت که جوان مسلمان آگاه و تحصیلکرده در دام مارکسیسم یا اندیشه های غربی دیگر از جمله قومی گرایی، گرفتار شود، ولی توطئه های امپریالیسم جهانخوار رنگها و شکلهای مختلفی دارد. حزب بعث عفلقی با کودتای دیگری بر سر کار آمد. بیگانگان که از فعالیتهای زیرزمینی و عمیق اسلامی آگاه شده بودند، توسط مزدوران بعثی به سرکردگی صدام، به مبارزه با این جریان پرداختند؛ دهها تن از بهترین و ارزنده ترین جوانان مسلمان عراقی را به شهادت رساندند؛ بارها به مرجعیت شیعه اهانت و بی احترامی کردند و آیت الله صدر، چندین بار دستگیر و زندانی شد. سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دفاع سرسختانه آیت الله صدر از انقلاب اسلامی و رهبری آن، دشمن، خطر را جدی تر و نزدیک تر دید و به همین دلیل، به دستور اربابان خود، برای سرکوب حرکت اسلامی، دو راه را انتخاب کرد:
▪ تسلیم کردن رهبری حرکت اسلامی
▪ تصفیه فیزیکی.
برای اجرای این توطئه، «شیخ عیسی خاقانی» از سوی شخص «صدام تکریتی» دو بار به دیدار آیت الله صدر آمد و به ایشان ابلاغ کرد که یکی از چند شرط زیر را بپذیرد تا «مرجعیت ایشان» تثبیت شود!
۱) از انقلاب اسلامی ایران و رهبر آن امام خمینی پشتیبانی نکند.
۲) فتوائی در تحریم عضویت در حزب الدعوه الاسلامیه صادر کند.
۳) فتوای حرمت عضویت در حزب بعث را لغو و فسخ کند.
۴) یک مصاحبه مطبوعاتی تشکیل دهند و آیت الله صدر در آن شرکت کند.
وقتی که این پیشنهادها مطرح شدند، آیت الله صدر در پاسخ گفت، «اگر هیچ یک از این شرایط را نپذیرم چه می شود؟» شیخ عیسی خاقانی گفت، «سیدنا! والله لقد سمعت من لسان صدام انه قال سوف اعدمه! به خدا از زبان خود صدام شنیدم که گفت اگر نپذیرد، او را اعدام می کنم!»
آیت الله صدر با آرامش خاص مؤمنان گفت، «من در زندگی آرزوئی جز تأسیس حکومت اسلامی نداشتم و اکنون که این آرزو درایران، به رهبری امام خمینی تحقق یافته است، دیگر برای من مهم نیست که چند روز بیشتر زنده بمانم. به یقین، هیچ یک از شرایط صدام را نمی پذیرم. به او خبر بده که من در انتظار شهادت هستم».
پیام به ملت عراق
در فاصله زمانی کوتاهی که آیت الله صدر در منزل خود در محاصره نیروهای بعثی بود و هرگونه ملاقاتی با وی ممنوع شده بود، وی سه پیام ارزشمند را خطاب به مردم عراق، ضبط کرد و برای آنها فرستاد. هر یک از این پیامها بیانگر روح بلند و عظمت و شخصیت والای این مرجع دینی و آموزگار بزرگ عصر ما، در آخرین روزهای زندگی است.
این پیامها سرشار از روح ایثار، صداقت، معنویت، شهادت طلبی و اندیشه والای تقریب میان ملیتهای مختلف و مذاهب اسلامی و درسی آموزنده برای کسانی است که می خواهند صادقانه در راه اسلام بکوشند.
آخرین پیام خطاب به یک گروه خاص نیست. عرب و کرد و ترک، شیعه و سنی همگی در این پیام ابوالشهداء آیت الله صدر، مورد خطاب قرار گرفته اند و این نشان می دهد که برای پیروزی در مبارزه، دوری از تفرقه و وحدت کلمه عناصر مسلمان راستین، یک ضرورت استراتژیک به شمار می رود.
برای درک اهمیت پیام و عظمت روحی آیت الله صدر، ترجمه آخرین پیام وی را که از نوار پیاده شده است، در اینجا می آوریم:
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس خداوند متعال را و سلام و درود بر محمد و خاندان و یاران گرامیش
عراق!
ملت بزرگ!
در این لحظه حساس و مصیبت بار از حیات جهادی شما، تمامی گروهها و قشرها، اعم از عرب و کرد، سنی و شیعی، همگی شما را مخاطب قرار می دهم؛ زیرا مصیبت به فرقه یا نژاد ویژه ای اختصاص ندارد. پاسخ قهرمانانه و همبستگی مبارزاتی، بایستی واقعیت تمامی ملت عراق باشد. من از زمانی که خودم را شناختم و به مسئولیتم در برابر این امت پی بردم، به طور یکسان، برای شیعه و سنی، عرب و کرد، کار و از رسالتی که همه آنان را متحد می کند و از عقیده ای که همه آنان را در برمی گیرد، دفاع کردم و با اندیشه و تمام هستی خودم تنها برای اسلام زیستم، که راه رهایی و هدف همگان است. ای برادر و فرزند سنی ام! من با تو همراهم! به همان اندازه که با تو ای برادر و فرزند شیعی ام همراهم! من به همان اندازه که با اسلام باشید؛ با شما هستم و به همان اندازه که این مشعل بزرگ را برای نجات عراق از کابوس سلطه گری و ذلت و ستم به دوش می کشید؛ با شما خواهم بود. طاغوت و اربابان وی می کوشند به فرزندان نیکو و عزیز سنی ما چنین القا کنند که مسئله، مسئله شیعه و سنی است تا اهل سنت را از نبرد واقعی علیه دشمن مشترک جدا کنند. می خواهم به شما ای فرزندان علی و حسین، و فرزندان ابوبکر و عمر، هشدار دهم، نبرد، میان شیعه و حاکمیت سنی نیست.
علی برای دفاع از حکومت سنی که خلفای راشدین آن را تجسم بخشیدند و بر اساس اسلام و دادگری استوار بود، شمشیر به دست گرفت، آنگاه که به مثابه یک سرباز در جنگ ها زیر پرچم خلیفه اول (ابوبکر) جنگید و امروز، همه ما زیر پرچم اسلام در دست هر گروه مذهبی که باشد و در راه برافراشتن آن می جنگیم.
علمای شیعه در نیم قرن پیش، بر واجب بودن جهاد زیر نظر حکومت سنی که پرچم اسلام را به دست گرفته بود، فتوا دادند و صدها هزار شیعه وارد کارزار شدند و به خاطر حفظ پرچم اسلام و پشتیبانی از حکومت سنی که بر اساس اسلام استوار بود، سخاوتمندانه خون خود را بر زمین ریختند، ولی حاکمیت امروز، حکومت سنی نیست، هر چند که باند مسلط بر امور، از نظر تاریخی به تسنن منتسب باشند.
حکومت سنی به معنای حکومت فردی که از پدر و مادر سنی متولد شده باشد، نیست، بلکه به معنای حکومت ابوبکر و عمر است که امروز طاغوتهای حاکم در عراق در همه رفتار و کردار خود آن را به مبارزه طلبیده اند. آنها حرمت علی و عمر را همزمان و همه روزه و در هر گامی از گامهای جنایتکارانه شان زیر پا می گذارند.
فرزندان و برادرانم! آیا نمی بینید آنها شعائر مذهبی را که علی و عمر با هم از آن دفاع کردند، کنار گذاشته اند؟ آیا نمی بینید کشور را با مشروبات الکلی و چراگاه خوکان و تمامی ابزارهای فساد و تباهی که علی و عمر با هم علیه آن جنگیدند، لبریز ساخته اند؟ آیا نمی بینید آنها در برابر کلیه قشرهای ملت به خشن ترین ستمگریها و ددمنشیها دست می زنند و روز به روز بر کینه توزیشان نسبت به ملت و زیر پا گذاشتن کرامت مردم و دوری از آنان، بر استکبارشان می افزایند و در کاخهای حفاظت شده توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی خزیده اند، در حالی که علی و عمر، همیشه با مردم و برای مردم و در میان مردم و با دردها و رنجهای آنان می زیستند. آیا نمی بینید آنها حکومت را به گونۀ قبیله ای به انحصار خود درآورده و با جعل و افترا، رنگ حزب به آن داده اند؟ آنها دروازه های پیشرفت را در برابر همه مردم، به جز در مقابل کسانی که به خواری و سستی تن در داده و کرامت انسانیشان را فروخته و به بردگانی ذلیل بدل شده اند؛ بسته اند.
این سلطه گران حتی حرمت ظاهری حزب بعث عربی سوسیالیستی خود را هم زیر پا نهادند و برای تبدیل به این حزب از حزبی عقیدتی به باندی که پیوستن و عضویت اجباری را طلب می کند، کوشیدند وگرنه کدام حزب واقعی در جهان هست که خود را محترم بشمارد و عضویت درآن را با زور تحمیل کند؟ آنها حتی از خود حزب بعث عربی سوسیالیستی که می گویند نماینده آن هستند و از بقای حزب به صورت واقعی و بر مبانی مشخص ترسیده اند و به همین دلیل اصول آن را نابود کردند تا به مجموعه ای مبتنی بر اجبار و شکنجه بدل شود و هرگونه هویت واقعی را از دست بدهد.
برادران و فرزندانم! فرزندان موصل و بصره... فرزندان بغداد و کربلا و نجف... فرزندان سامرا و کاظمین... فرزندان عماره و کوت و سلیمانیه... فرزندان عراق در همه جا، با شما پیمان می بندم که من متعلق به شما و برای شما هستم و همه شما هدف امروز و آینده من هستید. باشد تا سخن شما یکی شود و صفوف شما زیر پرچم اسلام فشرده تر گردد و برای نجات عراق از کابوس این گروه ستمگر و خودکامه و ساختن عراقی آزاد و سربلند، آکنده از عدل اسلامی و مالامال از کرامت انسانی که در آن، همه شهروندان به رغم اختلاف ملیتها و مذهبها، احساس برادری کنید و همگی در رهبری کشورتان و ساختن میهنتان و تحقق الگوهای والای اسلامی برگرفته از رسالت اسلامیتان و فجر سترگ تاریختان، سهیم شوید.
محمد باقر صدر
نجف اشرف
دو پیام دیگر هم محتوائی اسلامی ـ انسانی دارند و در ضرورت مبارزه با ظلم و طغیان و وجوب ایجاد یک حکومت اسلامی در سرزمین اسلامی عراق فرستاده شده اند. این پیامها که در نوار ضبط و توسط شاگردان و یاران شهید آیت الله صدر در سراسر عراق توزیع و پخش شدند، بی شک به دست فاشیستهای بعثی چون «فاضل البراک» و «برزان التکریتی»، رئیس سازمان امنیت عراق می رسیدند و موضوع آنها به «قائد مهیب»!، سردار قادسیه! گزارش می شد و سرانجام فرمانده کل «ام المعارک»! به «ام الجرائم» خود دست زد و دستور شهادت آیت الله سید محمدباقر صدر، این اسطوره علم و فضیلت و تقوی و ابوالشهداء و از تبار پاک پیامبر را صادر کرد که همراه خواهرش، «بنت الهدی» به شهادت رسیدند تا ثابت شود که یزیدیان در هر عصر و زمانی در برابر حسینیان ایستاده اند؛ با این فرق که یزید پیشین «زینب» را به شهادت نمی رساند، ولی صدام، یزید معاصر، به «زینب» زمان، آمنه بنت الهدی هم رحم نکرد.
پیام امام خمینی به مناسبت شهادت آیت الله صدر پس از اعلام شهادت مظلومانه انسانی وارسته و مرجعی عالیقدر و متفکری بی مانند، امام خمینی(قدس سره) ضمن اعلام عزای عمومی، پیامی به این شرح صادر کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون
با کمال تأسف حسب گزارش جناب آقای وزیر امور خارجه که از منابع متعدده و مقامات کشورهای اسلامی به دست آورده است و حسب گزارشاتی که از منابع دیگر به دست آمد؛ مرحوم آیت الله شهید سید محمدباقر صدر و همشیره مکرمه مظلومه او که از معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود؛ به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشی به درجه رفیع شهادت رسیده اند. شهادت ارثی است که امثال این شخصیتهای عزیز از موالیان خود برده اند و جنایت و ستمکاری نیز ارثی است که امثال این جنایتکاران تاریخ از اسلاف ستم پیشه خود می برند. شهادت این بزرگواران که عمری را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذرانده اند به دست اشخاص جنایتکاری که عمری به خونخواری و ستم پیشگی گذرانده اید؛ عجیب نیست. عجب آن است که مجاهدان راه حق در بستر بمیرند و ستمگران جنایت پیشه، دست خبیث خود را به خون آنان آغشته نکنند. عجیب نیست که مرحوم صدر و همشیره مظلومه اش به شهادت نائل شدند؛ عجیب آن است که ملتهای اسلامی و خصوصاً ملت شریف عراق و عشایر دجله و فرات و جوانان غیور دانشگاهها و سایر جوانان عزیز عراق از کنار این مصیبت بزرگ که به اسلام و اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله وارد می شود؛ بی تفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را یکی پس از دیگری مظلومانه شهید کند و عجیب تر آنکه ارتش عراق و سایر قوای انتظامی، آلت دست این جنایتکاران واقع شوند و در عدم اسلام و قرآن کریم به آن کمک کنند. من از رده های بالای قوای انتظامی عراق مأیوس هستم؛ لکن از افسران و درجه داران و سربازان مأیوس نیستم و از آنان چشمداشت آن را دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند؛ همان سان که در ایران واقع شد و یا از پادگانها و سربازخانه ها فرار کنند و ننگ ستمکاری حزب بعث را تحمل نکنند. من از کارگران و کارمندان دولت غاصب بعث مأیوس نیستم و امیدوارم که با ملت عراق دست به دست هم دهند و این لکه ننگ را از کشور عراق بزدایند. من امیدوارم که خداوند متعال بساط ستمگری این جنایتکاران را در هم پیچد. اینجانب برای بزرگداشت این شخصیت علمی و مجاهد که از مفاخر حوزه های علمیه و از مراجع دینی و متفکران اسلامی بود؛ از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به مدت ۳ روز عزای عمومی اعلام می کنم و روز پنجشنبه چهارم اردیبهشت را تعطیل عمومی اعلام می نمایم و از خداوند متعال خواستار جبران این ضایعه بزرگ و عظمت اسلام و مسلمین می باشم.
والسلام علی عبادالله الصالحین
دوم اردیبهشت ۵۹
روح الله الموسوی الخمینی
پایان یا آغاز راه؟
شهید آیت الله محمدباقر صدر در ۲۵ ذی القعده ۱۳۵۳ هجری قمری (۱۹۳۳ میلادی) در شهر کاظمین، در یک خاندان بزرگ روحانی به دنیا آمد. در ۱۳ سالگی به نجف اشرف رفت. در ۱۶ سالگی به مقام اجتهاد رسید؛ سپس به تألیف و تدریس پرداخت و تا روز شهادت، به وظایف الهی رسالی ـ جهادی خود ادامه داد و در ۲۰ فروردین ۱۳۵۹ (آوریل ۱۹۸۰)، در چهل و هفت سالگی، در بغداد به شهادت رسید.
تردیدی نیست که اعدام آیت الله شهید محمدباقر صدر، مانند غیبت امام موسی صدر و شهادت استاد شهید، مرتضی مطهری و دکتر سید محمد حسینی بهشتی، ناشی از یک توطئه بین المللی به رهبری «شیطان بزرگ»، آمریکاست؛ زیرا اجراکنندگان این توطئه ها، جملگی مزدوران حقوق بگیر و رسمی آن هستند.
«ام المعارک» صدام که به رهبری وی به «ام الهزائم» جنگهای اخیر اعراب تبدیل شد و سپس قتل عام مردم غیر نظامی و بی پناه و مسلمان عراق، با اجازه رسمی و علنی امپریالیسم آمریکا، به خوبی نشان داد که فاشیستهای بعثی عراق همچنان در خدمت امپریالیسم جهانی هستند و شعارهای اسلامی لائیکهای دیروز عفلقی، نیرنگی بیش نبوده است. اما مکر و حیله آنان هر چقدر باشد، سرانجام «مکر» الهی آنان را در کمین خواهد انداخت. «فمکروا و مکرالله والله خیر الماکرین»، «و ان ربک لبالمرصاد».
بی تردید شهادت آیت الله صدر، پایان راه نبود. این آغاز معرکه ای بود که در نهایت «ام المعارک» واقعی به شمار می رود و امپریالیسم هار غربی را همراه مزدوران منطقه ای خود، به زباله دان تاریخ می افکند. این وعده الهی است و تخلفی در وعده الهی راه نخواهد یافت، «هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق، لیظهره علی الدین کله ولو کره الکافرون». سالگرد شهادت ابوالشهداء آیت الله صدر را گرامی می داریم و همراه شاعر گرانمایه، مرحوم دکتر داود العطار، از شاگردان شهید صدر، می گوئیم:
باقرالصدر! منا سلاما
ای باغ سقاک الحماما؟
انت ایقظتنا، کیف تففو؟
انت أقسمت: ان لن تناما
یا ابا جعفر! سوف تبقی
مشعلاً هادیاً یتسامی
کذب البعث ما ذلت فینا
کالخمینی تهدی الاناما
نعمت الله موسوی
سید هادی خسروشاهی
تهران
۱. (ترجمه این دو کتاب توسط دوستان و برادران دیگر، انجام گرفت و تحقق این توفیق از نگارنده سلب گردید).
۲. اشاره به سلسله مقالاتی است که اینجانب در چند شماره از مجله «مکتب اسلام» در بررسی «نقش جهادی علمای اسلامی در عراق»، نوشته بودم.
۳. به خاطر دارم که به هنگام چاپ نخستین جلد آن، آقای هاشمی برای نظارت بر چاپ کتاب خود در بیروت بسر می برد و دو سه روزی در منزل برادر حامد العزیزی(سلسله الله)‌ ‌‌‍[مدیر دارالتعارف] در منطقه الشیاح با ایشان بودیم. اخلاص و معنویت و تواضع ایشان خاطره شهید صدر را زنده می ساخت.
http://khosroshahi.net/article/detail_art.php?artid=۱۳۵&flag=۱&merg=۱ : منبع