جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


نویسنده غربی، مستی یا سرمستی؟


نویسنده غربی، مستی یا سرمستی؟
به نقل از انجمن روان‌درمانان، در میان اولین شش نویسنده‌ی آمریكایی كه جایزه‌ی نوبل را دریافت نمودند، پنج نفر: «همینگوی»، «فاكنر»، «اشتاین بک»، «اونایل» و «لویز» الكلی بودند. امروزه محققین با تكیه بر اشعار هومر، سمپوزیوم افلاتون و نقاشی‌های دیواری باقیمانده از ده هزارسال پیش انسان غارنشین، مدعی هستند كه اهل ادب و هنر، احتمال به یقین، هزاران سال است كه با كمک مصنوعی، الهام مستی و نشئگی، به خلاقیت هنری می‌پردازد. در شرق، اشعار حافظ و خیام خودمان نیز حاوی مفاهیم و واژه‌های شراب و مستی هستند كه می‌تواند زمینه‌ی شایعاتی در این مورد گردد.
در ادبیات غرب خواننده می‌تواند رابطه‌ی مستقیمی میان الكل و آثار «آلن پو» آمریكایی، «جرج سیمنون» فرانسوی و «مالكم لری» انگلیسی كشف كند. اعتیاد به الكل همچون یک بیماری مسری تعداد بی‌شماری از نویسندگان آمریكایی در نیمه‌ی اول قرن بیستم را معیوب و فلج نمود. آلفرد كازین درباره‌ی نقش اعتیاد می‌نویسد: «الكل در میان نویسندگان آمریكایی، دست كم اهمیتی به اندازه پول، استعداد و عشق داشت.» براساس آماری، از ۱۸۷ نویسنده‌ی قرن بیستم در آمریكا، یک سوم آن‌ها الكلی بودند، یا به زبان دیگر، هفتاد درصد برندگان نوبل ادبیات در آمریكا، از الكل برای نشئگی و خیال پردازی هنری كمک می‌گرفتند. براساس نظر مورخین ادبیات، به دلیل باقیمانده‌های رمانتیک طبیعت‌گرای مهاجرین، در آغاز قرن بیستم، قشر كتابخوان آمریكا، از نویسنده انتظار مرگ و زندگی تراژیک و غم‌انگیز داشت. جان چور می‌نویسد: «اگر شما هنرمند هستید، جامعه انتظار دارد كه خود را به تدریج و مداوم داغان كنید، یعنی به یک خودكشی تدریجی و طولانی دست بزنید.» ویلیام جیمس به اعتراض نوشت كه موفقیت، یعنی خدای آمریكائیان، یک روسپی آسمانی است. زمانیكه دانشجویی در یكی از سمینارهای ادبی دانشگاه، از فاكنر پرسید كه منظورش در فلان جای رمان چیست؟، فاكنر جواب داد: دوست عزیز، آن موقع من مست بودم و در آن مورد چیزی یادم نیست. سینكلیر لویز می‌پرسد: چه كسی میتواند از پنج نویسنده‌ی آمریكایی بعد از آلن پو نام ببرد كه قربانی الكل نشده باشند؟
در مورد دلایل الكلی شدن انسان غربی، آسمان ریسمان‌های عجیب و گوناگونی شده. از جمله: طبق نظر بعضی از روانشناسان، نویسنده آدمی است تكرو مانند انسان الكلی، یعنی احساس تنهایی نویسنده می‌تواند دلیل الكلی شدن او گردد. باید پرسید، آیا استعداد ادبی و الكلی شدن، ریشه‌ی مشتركی دارند؟، چون نویسندگی یعنی خیال‌پردازی، و الكل یكی از داروها و وسایلی است كه این آرزو را تقویت می‌كند. برای گروهی دیگر، نوشیدن همچون نوشتن یک اقدام و راه حل ضد تنهایی است.
درغرب استفاده از الكل و مواد مخدر سابقه‌ای طولانی دارد. در میان نویسندگان قرن نوزده انگلیس مصرف تریاک، در میان سمبولیست‌های فرانسه حشیش و در میان آمریكایی‌های قرن بیستم مصرف الكل رونق داشت. از جانب دیگر گرچه روس‌ها در غرب به الكلی بودن معروف هستند، ولی درصد نویسندگان الكلی روس ناچیز است، شاید به دلیل اینكه اغلب آن‌ها ادعای پیامبری و اخلاقی بودن در ادبیات را دارند. علاقه به مصرف الكل طبق نظر جامعه شناسان بین گروه‌های مختلف، گوناگون است: مردان بیش از زنان، ایرلندی‌ها بیش از یهودی‌ها، رستوران‌چی‌ها بیش از كشیش‌ها سراغ الكل می‌روند.
در تاریخ سیر ادب و فرهنگ غرب، نقش الكل را نباید دست كم گرفت. یونانیان باستان به روایتی می‌گفتند: «بزرگ خدایان دینوسیوس! سپاس ترا برای آفرینش شعر و شراب و كتاب.» بودلر، شاعر فرانسوی در عصر جدید غرب، متخصص تبلیغ نشئگی و سرمستی بود. او كه درباره‌ی تریاكی بودن ادگار آلن پو نیز به تحقیق پرداخت، می‌نویسد: «رابطه بین نشئگی و هنر اجتناب ناپذیر است، چون سرمستی و نشئگی مقدمه‌ی هنرآفرینی است.» و منتقدین او می‌پرسند، كدام نشئگی و خلسه‌ای؟ آیا شعر، تقوا، عشق، اخلاق، مبارزه و زیبایی می‌توانند جای مواد مصنوعی تخدیركننده را بگیرند؟. نیچه، شاعر شورشی، در كتاب «غروب خدایان» می‌نویسد: «برای اینكه هنر آفرید یا یک عمل استاتیک انجام داد، باید قبلا آمادگی جسمی را با كمک مستی و نشئگی و خدای شراب، یعنی دینوسیوس، به وجود آورد.» یعنی امروزه، ما فرزندان اخلاق، تقوا و پرهیزكاری، می‌بینیم كه شیشه‌ی عرق یا جام شراب، برای نویسنده گاهی چون یک الاهه‌ی الهام می‌شود و تا زمانی كه هنرمند، الكل را یک الاهه‌ی الهام بداند، حاضر به ترک و صرف نظر از آن نیست، مگر اینكه روزی خود را داغان كند و جوانمرگ شود.
فیتزجرالد، نویسنده‌ی با استعداد آمریكایی كه در ۴۴ سالگی قربانی مشروب خوری بی رویه خود شد، می‌گوید، مشروب‌خوری پاداش و جزای الهی نویسنده است. برنارد شاو كه از نظر اخلاقی آدم درویش مسلک و سالم‌تری بود، می‌گفت، هر كسی به آن اندازه قوی نیست كه بتواند فشار زندگی را بدون كمک مواد بیهوش كننده تحمل كند. درباره‌ی سود و زیان مصرف الكل از هركدام از نویسندگان معتاد جمله‌ی قصاری بجا مانده و نقل مجلس شده. فیتزجرالد می‌نویسد: «تمام سال‌های زندگی مست بودم تا اینكه سرانجام مردم.» سیمنون، رمان نویس پركار بلژیكی مقیم پاریس نوشت: «از این سر مملكت تا آن سر مملكت، یک سازمان واقعی و سراسری الكلی‌ها بوجود آمده.» مالكم لری، نویسنده انگلیسی كه در ۴۸ سالگی جان به جان‌آفرین داد، نوشت: «دیكتاتوری قلم و بطری عرق هر لحظه بر نویسنده حكومت می‌كنند.» فاكنر فكر می‌كرد كه داشتن قدری درد و غم و رنج، بهتر است تا اینكه نویسنده هیچ چیز نداشته باشد. اونایل، نمایشنامه‌نویس آمریكایی شكایت می‌كرد كه در هتل به دنیا آمد و در هتل مرد، زندگی یعنی نوشیدن و نوشتن، یا نوشتن و نوشیدن!. همینگوی كه مصرف سیگار را مضر برای تندرستی و حس شامعه‌ی انسان می‌دانست، بعد از اینكه در طول عمر ماجراجویانه‌اش هزاران پرنده، خزنده، گزنده و ماهی غول پیكر را از پای درآورد، در حال مستی خود را نیز طعمه یافت و با اسلحه‌ی شكاری به قتل رساند!. از اهل نظر گمنامی نقل می‌شود كه: «انسان مدرن یا قربانی آینه‌ی دیوار راهرو خانه‌اش است یا قربانی امیدها و آرزوهای زیادی مادرش، چون در عصر ما، هر رفتاری یک پز و هر حركت چهره‌ای چون یک ماسک شده.» تولستوی می‌نویسد: «نویسنده به شجاعت نیاز دارد، یعنی او باید نقش دو نفر را بازی كند: نویسنده و منتقد. و او با كمک مشروب باید دهن منتقد را ببندد.»
به نقل از گزارش شاهدان، هركدام از نویسندگان برای خلاقیت، ادا و اطوار، عادات و مراسم خاص خود را داشت. همینگوی گویا ده‌ها مداد را می‌تراشید و تیز می‌كرد. توماس ولف، ساعت‌ها در خیابان‌ها بی هدف پرسه می‌زد. دیگری سوره‌ای از انجیل را زمزمه می‌كرد، چهارمی در مقابل تصویری از مریم مقدس زانو می‌زد و دعا می‌كرد. بعضی از هم ولایتی‌های مخلص هم به یک فلاكس چای و یک بسته توتون نیاز دارند. گروهی دیگر برای نوشتن، باید احساس ناراحتی كنند. الیوت وقتی دچار فشار خون بود، قادر به نوشتن می‌شد. تورگنیف می‌گفت، فقط زمانی كه عاشق باشد، می‌تواند بنویسد، به این دلیل در سن پیری، توانایی نویسندگی را هم از دست داد. فروید ساعاتی كه ناراحتی گوارشی داشت، خلاق بود. خلاصه اینكه الاهه‌ی الهام یا به قول غربی‌ها موزها، باید رنج نویسنده و هنرمند را احساس كند تا سراغ او بیاید!

ناصر مستشار