چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
کامیکازه - Kamikaze
سال تولید : ۱۹۸۶
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : لوکبسون.
کارگردان : دیدیه گروسه
فیلمنامهنویس : بسون، گروسه و میشل هالبرشتات.
فیلمبردار : ژان فرانسوا روبن.
آهنگساز(موسیقی متن) : اریک سرا.
هنرپیشگان : ریشار بورینژه، میشل گالابرو، دومینیک لاوانان، ریتون لیبمان، کیم ماسه، کِلوِن و اتیین شیکو.
نوع فیلم : رنگی، ۸۹ دقیقه.
«آلبر» (گالابرو)، مهندس نابغه الکترونیک، پس از سالها خدمت صادقانه در یک کمپانی عظیم کامپیوتری، به شکلی کاملاً غیر منتظره بازنشست میشود. او که اکنون وقت خود را به تماشای تلویزیون میگذراند، آرامآرام به صرافت میافتد وسیلهای اختراع کند تا از این دنیای ناسپاس که خدماتش را نادیده انگاشته، انتقام بگیرد. پس تفنگی طراحی میکند که او را قادر میسازد هنگام تماشای تلویزیون، به هر کسی که بهطور زنده جلوی دوربین استودیوهای تلویزیون قرار میگیرد، شلیک کند و او را بکشد. مرگ مرموز یک مجری تلویزیون، که نخستین قربانی «آلبر» است، همه را وحشت زده میکند و «رومن» (بورینژه)، کارآگاه پلیس، مأمور پیگیری این پرونده میشود. ابتدا «رومن» را به جائی نمیبرد و «آلبر» قربانی دیگری میگیرد. اما «رومن» که دریافته قاتل، یکی از پنجاه و پنج میلیون تماشاگر تلویزیونی است، دستور میدهد بهجای پخش زنده، برنامهها به طریقه ویدئوئی ضبط و سپس پخش شود. «آلبر» نیز میفهمد که شلیکهایش به تصاویر ضبط شده ویدئوئی اثری ندارد. «رومن» در این فاصله چند نابغه الکترونیک را به همکاری دعوت میکند تا سلاحی با تأثیر متقابل بسازند و کسی که روبهروی دوربین تلویزیونی قرار گرفته بتواند به تماشاگر قاتل شلیک کند. در نخستین دوئل، «آلبر» که با دخالت غیر منتظره خواهرزادهاش، «لئا» (ماسه) و محبوبش، «پاتریک» (کلون) مواجه شده، «لئا» را میکشد و شلیک «رومن» از تلویزیون نیز به «پاتریک» اصابت میکند. «آلبر» هراسان قصد ترک خانه را دارد، اما «رومن» سر میرسد...
* فیلمنامهای که بسون پس از مترو (ساخته خودش، 1985) نوشت، به دستیارش، گروسه رسید تا فیلمی درباره نقش مرگبار تکنولوژی بسازد که در آن سالها از مضامین پُرطرفدار سینمائی، بهخصوص در آمریکا بود. اگرچه ایده فیلمنامه، یعنی کشتن مجریها از طریق اشعه و علایم تلویزیونی، ایدهای خیالی و غیر واقعی است، اما خود فیلم در فضائی واقعی میگذرد؛ به خاطر همین تناقض، ایده اصلی فیلم باورنکردنی میشود و تماشاگر در فضای مخدوش واقعی [یا خیالی] قادر به همراهی نامتعارف شخصیتهای فیلم دید که هیچ کدامشان رفتار چندان معقولی ندارند، یا در دوربین متحرک و حاشیه صوتی غنی فیلم که حاصل علاقه بسون به سینمای آمریکاست و به دستیارش نیز منتقل شده است. موسیقی سرا، آهنگساز مورد علاقه بسون نیز هم چنان شنیدنی است.
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : لوکبسون.
کارگردان : دیدیه گروسه
فیلمنامهنویس : بسون، گروسه و میشل هالبرشتات.
فیلمبردار : ژان فرانسوا روبن.
آهنگساز(موسیقی متن) : اریک سرا.
هنرپیشگان : ریشار بورینژه، میشل گالابرو، دومینیک لاوانان، ریتون لیبمان، کیم ماسه، کِلوِن و اتیین شیکو.
نوع فیلم : رنگی، ۸۹ دقیقه.
«آلبر» (گالابرو)، مهندس نابغه الکترونیک، پس از سالها خدمت صادقانه در یک کمپانی عظیم کامپیوتری، به شکلی کاملاً غیر منتظره بازنشست میشود. او که اکنون وقت خود را به تماشای تلویزیون میگذراند، آرامآرام به صرافت میافتد وسیلهای اختراع کند تا از این دنیای ناسپاس که خدماتش را نادیده انگاشته، انتقام بگیرد. پس تفنگی طراحی میکند که او را قادر میسازد هنگام تماشای تلویزیون، به هر کسی که بهطور زنده جلوی دوربین استودیوهای تلویزیون قرار میگیرد، شلیک کند و او را بکشد. مرگ مرموز یک مجری تلویزیون، که نخستین قربانی «آلبر» است، همه را وحشت زده میکند و «رومن» (بورینژه)، کارآگاه پلیس، مأمور پیگیری این پرونده میشود. ابتدا «رومن» را به جائی نمیبرد و «آلبر» قربانی دیگری میگیرد. اما «رومن» که دریافته قاتل، یکی از پنجاه و پنج میلیون تماشاگر تلویزیونی است، دستور میدهد بهجای پخش زنده، برنامهها به طریقه ویدئوئی ضبط و سپس پخش شود. «آلبر» نیز میفهمد که شلیکهایش به تصاویر ضبط شده ویدئوئی اثری ندارد. «رومن» در این فاصله چند نابغه الکترونیک را به همکاری دعوت میکند تا سلاحی با تأثیر متقابل بسازند و کسی که روبهروی دوربین تلویزیونی قرار گرفته بتواند به تماشاگر قاتل شلیک کند. در نخستین دوئل، «آلبر» که با دخالت غیر منتظره خواهرزادهاش، «لئا» (ماسه) و محبوبش، «پاتریک» (کلون) مواجه شده، «لئا» را میکشد و شلیک «رومن» از تلویزیون نیز به «پاتریک» اصابت میکند. «آلبر» هراسان قصد ترک خانه را دارد، اما «رومن» سر میرسد...
* فیلمنامهای که بسون پس از مترو (ساخته خودش، 1985) نوشت، به دستیارش، گروسه رسید تا فیلمی درباره نقش مرگبار تکنولوژی بسازد که در آن سالها از مضامین پُرطرفدار سینمائی، بهخصوص در آمریکا بود. اگرچه ایده فیلمنامه، یعنی کشتن مجریها از طریق اشعه و علایم تلویزیونی، ایدهای خیالی و غیر واقعی است، اما خود فیلم در فضائی واقعی میگذرد؛ به خاطر همین تناقض، ایده اصلی فیلم باورنکردنی میشود و تماشاگر در فضای مخدوش واقعی [یا خیالی] قادر به همراهی نامتعارف شخصیتهای فیلم دید که هیچ کدامشان رفتار چندان معقولی ندارند، یا در دوربین متحرک و حاشیه صوتی غنی فیلم که حاصل علاقه بسون به سینمای آمریکاست و به دستیارش نیز منتقل شده است. موسیقی سرا، آهنگساز مورد علاقه بسون نیز هم چنان شنیدنی است.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست