یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

کامیکازه - Kamikaze


سال تولید : ۱۹۸۶
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : لوک‌بسون.
کارگردان : دیدیه گروسه
فیلمنامه‌نویس : بسون، گروسه و میشل هالبرشتات.
فیلمبردار : ژان فرانسوا روبن.
آهنگساز(موسیقی متن) : اریک سرا.
هنرپیشگان : ریشار بورینژه، میشل گالابرو، دومینیک لاوانان، ریتون لیبمان، کیم ماسه، کِلوِن و اتی‌ین شیکو.
نوع فیلم : رنگی، ۸۹ دقیقه.


«آلبر» (گالابرو)، مهندس نابغه الکترونیک، پس از سال‌ها خدمت صادقانه در یک کمپانی عظیم کامپیوتری، به شکلی کاملاً غیر منتظره بازنشست می‌شود. او که اکنون وقت خود را به تماشای تلویزیون می‌گذراند، آرام‌آرام به صرافت می‌افتد وسیله‌ای اختراع کند تا از این دنیای ناسپاس که خدماتش را نادیده انگاشته، انتقام بگیرد. پس تفنگی طراحی می‌کند که او را قادر می‌سازد هنگام تماشای تلویزیون، به هر کسی که به‌طور زنده جلوی دوربین استودیوهای تلویزیون قرار می‌گیرد، شلیک کند و او را بکشد. مرگ مرموز یک مجری تلویزیون، که نخستین قربانی «آلبر» است، همه را وحشت زده می‌کند و «رومن» (بورینژه)، کارآگاه پلیس، مأمور پی‌گیری این پرونده می‌شود. ابتدا «رومن» را به جائی نمی‌برد و «آلبر» قربانی دیگری می‌گیرد. اما «رومن» که دریافته قاتل، یکی از پنجاه و پنج میلیون تماشاگر تلویزیونی است، دستور می‌دهد به‌جای پخش زنده، برنامه‌ها به طریقه ویدئوئی ضبط و سپس پخش شود. «آلبر» نیز می‌فهمد که شلیک‌هایش به تصاویر ضبط شده ویدئوئی اثری ندارد. «رومن» در این فاصله چند نابغه الکترونیک را به همکاری دعوت می‌کند تا سلاحی با تأثیر متقابل بسازند و کسی که روبه‌روی دوربین تلویزیونی قرار گرفته بتواند به تماشاگر قاتل شلیک کند. در نخستین دوئل، «آلبر» که با دخالت غیر منتظره خواهرزاده‌اش، «لئا» (ماسه) و محبوبش، «پاتریک» (کلون) مواجه شده، «لئا» را می‌کشد و شلیک «رومن» از تلویزیون نیز به «پاتریک» اصابت می‌کند. «آلبر» هراسان قصد ترک خانه را دارد، اما «رومن» سر می‌رسد...
* فیلم‌نامه‌ای که بسون پس از مترو (ساخته خودش، 1985) نوشت، به دستیارش، گروسه رسید تا فیلمی درباره نقش مرگبار تکنولوژی بسازد که در آن سال‌ها از مضامین پُرطرفدار سینمائی، به‌خصوص در آمریکا بود. اگرچه ایده فیلم‌نامه، یعنی کشتن مجری‌ها از طریق اشعه و علایم تلویزیونی، ایده‌ای خیالی و غیر واقعی است، اما خود فیلم در فضائی واقعی می‌گذرد؛ به خاطر همین تناقض، ایده اصلی فیلم باورنکردنی می‌شود و تماشاگر در فضای مخدوش واقعی [یا خیالی] قادر به همراهی نامتعارف شخصیت‌های فیلم دید که هیچ کدام‌شان رفتار چندان معقولی ندارند، یا در دوربین متحرک و حاشیه صوتی غنی فیلم که حاصل علاقه بسون به سینمای آمریکاست و به دستیارش نیز منتقل شده است. موسیقی سرا، آهنگ‌ساز مورد علاقه بسون نیز هم چنان شنیدنی است.


همچنین مشاهده کنید