جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


خدا در ورای پرده


خدا در ورای پرده
پلزنتویل و نمایش ترومن
نوشته: لیندا. ای.مركادانته
۱- از سال ۱۹۹۸ دو فیلم نمایش ترومن و پلزنتویل۱ به خوبی امكان بحث كلامی خداشناسی را فراهم نموده و سؤالاتی درباره توهم و واقعیت، جبر و اختیار، تحت نظر داشتن و تحت نظر بودن را مطرح می‌كنند.این دو، محصول دنیای رسانه‌ای، این سؤال را مطرح می‌كنند كه برداشتهای ما از واقعیت چقدر تحت تأثیر رسانه مدرن فرهنگ ماست. آیا آمریكاییها علاقه شدیدی به تماشای مخفیانه روابط خصوصی دیگران پیدا كرده‌اند؟ آیا فیلمها بدترین نوع ترس مردم از خدا را به تصویر می‌كشند؟ چه جوانبی از آزادی بشر و چه جوانبی از خدا، از قلم افتاده‌اند؟ با افزایش سؤالها و با توجه به كاراكتر خدا و قدرت آزادی بشر، فیلمها دیگر نیازمند منابع غنی‌تری برای پاسخ به آنها می‌باشند.
۲- از نظر ترومن بربنك۲، زندگی خوب پیش می‌رفت: او در جزیره seaheaven در امنیت و آرامش زندگی می‌كرد. كاری خوب و آبرومند، همسری جذاب، دوستی خوب و خانه مرفهی داشت. همه او را دوست داشتند. هوا اغلب عالی بود و هیچ كس در آنجا افسرده و ناراحت نبود.
۳- در پلزنتویل هم زندگی خوب پیش می‌رفت. هیچ وقت باران یك روز خوب و زیبا را خراب نمی‌كرد. مأموران آتش‌نشانی هم بیشتر وقتشان را صرف نجات گربه‌ها از روی درختها می‌كردند. بچه‌ها به والدینشان اعتماد داشتند و مدرسه را دوست داشتند. كارها راحت بود، همه برای خود دوستانی داشتند، تیم بسكتبال همیشه برنده می‌شد و همه سرشار از غرور و اعتماد به نفس بودند.
۴- برخلاف انتظاری كه‌ـ به هنگام مواجهه با مصیبت و داستانهای سوپر قهرمانها آموخته‌ایم‌ـ در سناریوی این فیلمها از نمایش ترومن (به كارگردانی پیتر ویر) و پلز‌نتویل (به كارگردانی گری راس) داشتیم، آنچه را كه مشاهده می‌كنیم اساساً همان چیزی است كه درك می‌كنیم. همه چیز قابل پیش‌بینی و كلیشه‌ای،‌ لذت‌بخش و در امنیت كامل است. به نظر همه تماشاچیها با این دنیاها در تضاد هستند؛ همه چیز طبق استانداردهای رایج و متداول پیش می‌رود. توجه هر دو فیلم معطوف به دنیایی است كه ساخته یك كمدی موقعیت تلویزیونی است و هر كدام، شخصیتی ناظر در پس تصویر دارند كه توهمات جالب و لذت‌بخش را حفظ می‌كند. هر دو فیلم از تمایلات ما و در تضاد با بسیاری از نارضایتیهای مرسوم امروزی، چنین فضای ایده‌آلی را می‌سازند. هر دو تماشاچیهایی را به تصویر می‌كشند كه خواستار غرق شدن در این تصویر كاملاً ساختگی هستند.
۵- همه اینها ظاهراً به اندازه كافی مهربان و خوش‌اخلاق هستند. به هر حال هر كسی آگاه نیست كه این دنیاها ساخته شده‌اند،‌ اینكه آنها هنرپیشه‌اند و اینكه همگی آنها در معرض تماشا هستند. هر دو فیلم، كاراكترهایی را با سطوح مختلف آگاهی درباره نقشها و موقعیتهای واقعی‌شان عرضه می‌كنند. هر چه دانایی/ آگاهی آنها نسبت به موقعیتشان بیشتر می‌شود، كاراكترها به آزادی و انتخاب می‌رسند، اما آنها نیز خطر، رنج و بی‌ثباتی و ناپایداری را تجربه می‌كنند. در داستان هر كدام از این فیلمها، «خوبه، به قدر كفایت خوبه» تنها به حال خود رها نمی‌شود.
۶- بیایید شتابزده قضاوت نكنیم و فرض را بر آن بگیریم كه اینها از نوع داستانهای هوی و هوس و هبوط «آدم و حوا» نیستند. بلكه داستانهای توهم و واقعیت، جبر و اختیار، دیدن و دیده شدن هستند. این فیلمها برای ما امكان آن را فراهم می‌نماید تا سؤالات بسیاری درباره دوره‌ای كه بسیاری از ما وقت زیادی را در اسارت و افسون تصاویر متحرك (سینما) می‌گذرانیم، مطرح نماییم. آیا ما به فرهنگ تماشای مخفیانه زندگی خصوصی افراد دیگر، تبدیل شده‌ایم كه به زندگیهای ساختگی دیگران هم سرك می‌كشیم؟ یا آیا بالعكس كسانی هستیم كه در حال دیده‌ شدن/ یا در معرض تماشا هستیم؟ آیا ما زندگیهامان را برحسب دیدگاه سینمایی ارزیابی یا تنظیم می‌كنیم؟ و نیز، تمایلات امروزی ما چقدر كفایت می‌كند و چقدر علاقه‌مند به توقف و ترك ارضای آنها هستیم؟ اگر كسی بتواند تمام ملزومات ضروری را طبق فرمول امروزی برای زندگی بهتر فراهم نماید، آیا همین كافی است و ما چه باید بكنیم؟ و چه چیزی برای ما فراهم خواهد شد؟
۷- خیلی جالب است كه این‌گونه سؤالها برخاسته از صنعت تصویرسازی است. برای اینكه این همان صنعتی است كه در كنار تلویزیون و تبلیغات، مكمل عمده‌ای برای تجهیزات و تشریفات تصاویری است كه امروزه مردم را به خود جذب و مشغول می‌نماید و تمایلات طبقه متوسط به طور عام، از نوع نسخه غربی آن را تأمین می‌نماید. اما به هر حال با كمال تأسف راهكارهای سینمایی «از محدوده جعبه تلویزیون» فراتر نمی‌رود.
۸- علی‌رغم این شكست، در اینجا چیزی فراتر از هزل خوب برخی از مشكلات امروزی وجود دارد. قصد ندارم در اذهان فیلمسازان مقاصد و نیات مذهبی و خداشناسانه القا كنم و نمی‌گویم اینها فیلمهای «مسیحی» یا حتی «مذهبی» هستند و آنها را محكوم به ضد مذهبی بودن هم نمی‌كنم. در عوض، با برداشتی خداشناختی می‌توان دید ـ خصوصاً وقتی با همدیگر در نظر گرفته می‌شوندـ كه این فیلمها حس كنجكاوی را در تماشاچی برمی‌انگیزند چون زندگی و آزادی بشر بازتابی است از ترسها و تخیلات رایج بشر درباره خدا. آنها این كابوس مدرن را خوب به تصویر می‌كشند اما پاسخ این سؤالات را هم خود ارائه می‌دهندـ كابوسی كه خدا پشت صحنه زندگیهای ما ناظر بر همه كارهای ماست، اینكه فقط بازیگرانی ناآگاه هستیم و اینكه بهترین علایق و تمایلات ما تأمین شده‌اند.
۹- من به عنوان نظریه‌پردازی كه قصدش ارتباط برقرار كردن بین مسائل فرهنگی و مذهبی/ خداشناختی است، به دنبال فیلمهایی نظیر این هستم كه راههای مفیدی را فراروی بحثهای موجود در كلاسها، جوانان و كلیساها باز می‌كند. طی ۱۲ سال اخیر، به همین شكل از این فیلمها استفاده نموده‌ام و ابتدا روی این نكته تمركز كردم كه برداشت دانشجویان رشته‌های دینی، راهبه‌ها و افراد كلیسا از این فیلمها چیست. افزایش علاقه من به نگاه خداشناسانه درباره این فیلمها، ناشی از همین توجه به تماشای خاص، عادات فیلم دیدن آنها و ادغام موضوعات سینمایی با جنبه‌های خداشناسانه/ مذهبی آنهاست.
سیطره رسانه‌ها
۱۰- مكرراً اشاره شده است كه ما در فرهنگ «اشباع‌شده رسانه‌ای» زندگی می‌كنیم. هر طرف رو برمی‌گردانیم شاهد تصاویر تلویزیون، فیلمها، تبلیغات،‌ بیل‌بوردها و فتوژورنالها هستیم و همچنان وضعیت به همین منوال و حتی بدتر ادامه دارد. ما به دلیل چیزی فراتر از فراگیر شدن رسانه‌ها، برای زندگی در فرهنگ واسطه‌گری رسانه‌ای خلق شده‌ایم، جایی كه درك ما از زندگی، واقعیت و تجارب شخصی‌مان از فیلتر فریمهای تصویری می‌گذرد. اكثر ما در جهان صنعتی (و بسیاری خارج از آن) برای درك و برداشت از واقعیت به رسانه مدرن خصوصاً تلویزیون و سینما وابسته شده‌ایم. بدون اینكه متوجه وابستگی بیش از حدمان به رسانه‌ها باشیم، در جست‌وجوی تفاهم، رفاه، جلب اطمینان، بینش و جهان‌بینی و ساختار درك حسی‌مان، مكرراً به این فریمها متوسل می‌شویم. دقیقاً همین‌طور است حتی تصاویر این فریمها الگوی دركی منسجم، مطمئن و معقولی را در اختیار ما می‌گذارد.۱۱- در گذشته دنیای غرب و بسیاری از فرهنگها، غالباً دیدگاه مذهبی وسیعی در یك چنین چارچوب درك منسجم ارائه كرده بود. اما امروزه، دیدگاههای رقابتی جای آن را گرفته است. بسیاری از آنها خیلی كم توسعه یافته یا دارای تضاد درونی هستند. تنوع و تغییرپذیری واقعیت و رهنمونهای زندگی از طریق برنامه‌ها، آگهیهای تجاری و سریالهای خانوادگی و داستانهای بسیاری كه در تلویزیون و سینما شاهد آن هستیم در اختیار ما قرار می‌گیرد. به رغم اینكه قائل شدن چارچوب و محدودیتی برای تصاویر سخت‌تر است اما بشر نیازمند نوعی چارچوب غیر قابل تغییر و ثابت می‌باشد. بنابراین، هر چند ادغام تصاویری كه به نظر ما جدا از هم هستند ـ و ما باید آنها را انتخاب كنیم و معمولاً در حالی كه تشنه یافتن معنا و مفهوم زندگی هستیم ـ باعث می‌شود تا ناآگاهانه چیزی از این مجموعه تصاویر انتخاب كنیم و از همین رو امروزه برای درك بهتر جان كالوین «با عینك رسانه‌ها» به دنیا نگاه می‌كنیم.
۱۲- فیلمهای پلز‌نتویل و نمایش ترومن به دلیل اینكه موقعیت «از درون» را تقویت و تشدید می‌كند ممنوع می‌شوند. چه كسی بهتر از تصویرسازان، از ساختار این فریمهای تصویری واقعاً آگاه است؟ و همین‌طور در صنعتی كه باید برای تضمین بقای خود پا به پای نفوذ و تأثیرگذاری‌اش، تمایلات تماشاچی را هم بشناسد. چه كسی می‌بایست از میزان سازگاری و انعطاف‌پذیری ما بیشتر آگاه باشد؟ و نهایتاً در صنعتی كه به خوبی از وابستگی مالی‌اش به «جایگاه تولید» آگاه است، چه كسی باید نسبت به تغییرپذیری و تنوع عناصر زندگی خوب، اطمینان بیشتری داشته باشد؟
۱۳- گرچه این دو فیلم به طور مساوی به نكات فوق می‌پردازند، اما هر دو به عنوان نمودهای اجتماعی دارای اهمیت می‌باشند. خصوصاً با فرض اینكه آنها با فاصله كمتر از ۶ ماه از یكدیگر پخش شدند (در سال ۱۹۹۸) و با همین نكات به شیوه‌های مشابه برخورد نمودند. با توجه به اینكه چندین نمونه مشابه این فیلمها در جاهای دیگر پخش شدند می‌توان نتیجه گرفت كه دامنه تفسیر، بسیار گسترده‌تر است. فیلمهایی نظیر Existenz و انفجاری در گذشته۳ نیز به همین موضوعات می‌پردازند.
مقایسه پلزنتویل و نمایش ترومن
۱۴- در این فیلمها، شناخت و دانایی با خود، كنترل و نظارت را به همراه می‌آورد. جنگ اصلی تغییرپذیری و كلیشه است. در بالاترین رده سلسله مراتب دانایی و آگاهی، وجهه خداگونه ناظر است كه از همه چیز آگاه است و مسئولیت كامل تعلیق نقشهای بازیگران و حفظ كامل فضای فیلم را به عهده دارد. این ناظران می‌دانند چه می‌خواهند و قصد دارند با شرایط سازگار شوند و تغییر كنند تا جایی كه آن را كامل درك كنند. آنها از طریق تكنولوژی پیشرفته قادر هستند تا كاراكترها را تمام مدت تحت نظر بگیرند و بازی آنها را هدایت كنند.
۱۵- هر چند، میزان توان و قدرت هر یك از این ناظران در دو فیلم مزبور متفاوت است؛ در پلزنتویل، ناظر (‌كه نقش آن را دان نات۴ به عنوان یك تعمیركار تلویزیون بازی می‌كند)، خالق دنیای این سریال تلویزیونی نیست، تنها حافظ و نگه‌دارنده آن است. او با آوردن مردم یا بیرون بردن آنها از این دنیای سریال، دنیای مزبور را تغییر می‌دهد. ناظر در این فیلم، بسیار مراقب در اختیار گذاشتن شرایط به افراد است؛ تنها علاقه‌مندان واقعی به زندگی در دنیای آرمانی و ایده‌آل واجد شرایط زندگی شایسته در آنجا هستند. او تنها یك نفر را مناسب این زندگی پیدا می‌كند آن هم دیوید نوجوان است (كه نقش آن را توبی مگ گوایر بازی می‌كند) كه زندگی واقعی او آن‌قدر متلاشی و ویران است كه در او انگیزه غوطه‌ور شدن در جزئیات برنامه را ایجاد می‌نماید. خواهر دوقلویش جنیفر (كه نقش‌ آن را ریس ویتراسپون بازی می‌كند) ناآگاهانه‌ به این وادی كشیده می‌شود. اما وقتی دیوید می‌خواهد آنها را از پلزنتویل بیرون بیاورد، ناظر خودش شخصاً ناراحت می‌شود. او از این دختر استثنایی و خاص فقط انتظار همكاری و حق‌شناسی داشت. به طور بهانه‌جویانه‌ای عصبانی می‌شود، ارتباطش را با او قطع می‌كند و برخلاف خواست دیوید رفتار می‌كند.
۱۶- در نمایش ترومن، كریستف (كه نقش آن را اد هریس بازی می‌كند) خود، خالق دنیای سریال تلویزیونی است نه فقط حافظ و نگه‌دارنده آن. این نمایش ایده و موضوع مورد علاقه خود اوست و او كاملاً به دیدگاه خود نسبت به آرمانشهر/اتوپیا/ مدینه فاضله باور دارد. او مسئولیت تعداد زیادی از كارگرها و بازیگران، تجهیزات پیچیده و دنیایی را به عهده دارد كه باید همه آن را كنترل نماید. او می‌تواند كاراكترها را وارد نمایش یا خارج نماید. كریستف حق خود می‌داند كه درباره مرگ و زندگی ترومن بربنك (كه نقش آن را جیم كری بازی می‌كند)، تصمیم‌گیری نماید، خصوصاً چرا كه ترومن اولین بچه‌ای بود كه به فرزندی قبول شد و با همكاری و توجه همگان بزرگ شد. كریستف هر چند برای ترومن، دور از دسترس و ناشناخته بود، اما باور داشت كه ترومن را دوست دارد، به او زندگی كامل و بی‌نقصی عطا كرده و همه این كارها را به نفع خود ترومن انجام داده است. البته این همه مسلماً خواست خود اوست كه كریستف بدان عشق می‌ورزد. او مصمم است تا ابد هیچ چیزی آن را تغییر ندهد. كریستف برای حفظ دنیای آرمانی خود، باید از هیچ اقدامی فروگذار نكند تا ترومن را در جزیره seaheaven و در تاریكی و نادانی/ جهل نگه‌دارد.كریستف این ‌كار را با نقش بر آب كردن امیدهای ترومن، ایجاد فوبیا و ترس و با حذف پدرش در فیلم، انجام می‌دهد. هر چه آگاهی و دانایی ترومن بیشتر می‌شود، بیشتر به سمت رفتار غیر كلیشه‌ای و بدیع كشیده می‌شود تا جایی كه كریستف خواستار مرگ ترومن می‌گردد.
۱۷- در رده بعدی سلسله مراتب آگاهی و دانایی، كسانی قرار گرفته‌اند كه می‌دانند در نمایش حضور دارند. در پلزنتویل، تنها دیوید و خواهرش این‌طورند. دیوید درصدد حفظ وضعیت موجود است اما جنیفر برخلاف او رفتار می‌كند. هر دو احساس می‌كنند به نفع دیگران كار می‌كنند. در نمایش ترومن همه می‌دانند این یك نمایش است الا ترومن. كار آنها این است كه وانمود كنند این نمایش مطابق میل خالق پیش می‌رود. بازیگران به شدت تحت كنترل هستند و باید به زندگی ترومن چه به عنوان همكار، یا همسر یا بهترین دوست تعلیق ببخشند. كار آنها در این نمایش سودآور و موفق، همواره در معرض خطر است. كارگران احساس می‌كنند كریستف كه حتی در نیمه شب هم برای بررسی و كنترل آنها و همه چیز ظاهر می‌شود، بر آنها نظارت می‌كند. هر چند آنها به این وضع اعتراض می‌كنند اما نمی‌توانند مانع تلاش كریستف برای به تصویر كشیدن ترومن در این طوفان ساختگی بشوند.
۱۸- نهایتاً این بازیگران هستند كه نمی‌دانند روی صحنه هستند. آنها ظاهراً راضی به نظر می‌رسند. هیج تمایلی به تغییر وضعیت خود نشان نمی‌دهندـ حداقل ناظر بر این باور است اما گذشت زمان نشان می‌دهد كه آنها تقریباً ناراضی هستند. آنها چون فكر می‌كنند تغییر هم ممكن است احساس می‌كنند باید همكاری كنند و خود را با شرایط وفق دهند. هر چه آگاهی‌ و دانایی آنها بیشتر می‌شود همه چیز شروع به تغییر می‌كند اما همیشه به میل و خواست آنها صورت نمی‌گیرد: روابط به پایان می‌رسد، هوا بدتر می‌شود، جبر و اختیار معنا پیدا می‌كنند، سرگشتگی و رنج پدید می‌آید. برآورده شدن و تحقق آمال و رشد به قیمت از دست دادن آرامش و دوری از تكراری بودن میسر می‌شود.
۱۹- بازیگران نقش اول مرد در این دو فیلم كاملاً عكس هم هستند. دیوید كه در پلزنتویل نقش او را باد/ Bud بازی می‌كند، درك خوبی از تفاوت بین داستان و واقعیت دارد هر چند دنیای داستان، خود نمایش را ترجیح می‌دهد. از سوی دیگر از نظر ترومن، داستان و واقعیت یكی است. نارضایتی و حسرت دیوید باعث می‌شود او وارد نمایش شود. نارضایتی و تردید تازه به وجود آمده و رو به رشد ترومن هم عامل خروج او از نمایش می‌شود. اگر حقیقت را می‌دانست هرگز راضی نمی‌شد تا در این دنیای ساكن و ثابت (دنیای نمایش) باقی بماند. اما دیوید/باد (و خواهرش) نگران رهایی و نجات دیگرانند در حالی كه ترومن فقط می‌خواهد خودش را نجات دهد.۲۰- حس كنجكاوی تماشاچی در این نمایش در این سلسله مراتب از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. آنها ظاهراً آزاد و رها هستند: آنها از حقیقت آگاهند و خارج از این ماجرا قرار دارند. هر چند كاملاً آگاهند كه این یك برنامه تلویزیونی است اما به قدری جذب آن شده‌اند كه این نمایش به نوعی روی زندگی خود آنها تأثیر گذاشته یا حتی جایگزین زندگی آنها شده است. بنابراین هر چند از آگاهی و دانایی قابل توجهی برخوردارند، اما تغییر چندانی به وجود نمی‌آورند. در پلزنتویل از ناظر می‌آموزیم كه تماشاچی فقط خواستار این است كه نمایشهای مجدد این برنامه نیز همان‌گونه باقی بمانند. تماشاچی در نمایش ترومن از طریق عادات دیدن و تماشا كردن خود ذاتاً قدرت زنده نگه‌داشتن یا پایان بخشیدن به نمایش را دارا هستند. آنها می‌توانند ترومن را نسبت به وضعیتش آگاه كرده یا تلویزیون را خاموش كنند. اما اكثر آنها چنین نمی‌كنند زیرا بیشتر از آنچه می‌توان فكر كرد اسیر و درگیر لذت استراق سمع و تماشای مخفیانه شده‌اند. برخی تلویزیون را ۲۴ ساعته روشن نگه می‌دارند و زندگی بسیاری با این نمایش شكل می‌گیرد، محصولات آن را از آن خود می‌دانند، در این حرفه مشغول به كار می‌شوند، درباره كاراكترهای نمایش دقیقاً بحث می‌كنند و زندگی‌شان را بر اساس قسمتهای این سریالها تنظیم می‌كنند.
تفسیر اجتماعی
۲۱- در نگاه اول، این فیلمها به نظر اصلاً ربطی به ویژگیهای فرهنگی كه از صنعت فیلمسازی حمایت می‌نماید،‌ ندارند. آنها عنوان می‌كنند كه تماشاچیها به راحتی تحت تأثیر قرار می‌گیرند، بیش از حد در داستان نمایش و سریالها درگیر می‌شوند و كاملاً بی‌ثبات و ناپایدار هستند. آخرین صحنه نمایش ترومن مثال خوبی است؛ دو نفر مكانیك كه یك دقیقه تمام محو زندگی ترومن شده‌اند به طوری كه كارشان را فراموش كرده‌اند یك دقیقه بعد وقتی تصویر ترومن محو می‌شود دنبال چیز دیگری برای تماشا می‌گردند. شاید در عوض، فیلمها واقعاً بر كنجكاوی فیلمسازان در زندگی خصوصی مردم در داستانهای تصنعی‌تر برنامه‌های تلویزیونی دلالت دارند. اما آنها احتمالاً از وجوه مشترك تماشاچیهای هر دو رسانه آگاه بودند.
۲۲- این فیلمها قاطعانه‌تر به سؤالهایی درباره كنكاش در زندگی خصوصی مردم كه در بسیاری از رسانه‌ها رایج است، می‌پردازد. فرد كنجكاو به زندگی خصوصی دیگران علاقه شدیدی دارد تا بدون اینكه دیگران متوجه شوند، آنها را تماشا كند. در مورد داستانهای نمایشی می‌دانیم كه داریم بازیگران را تماشا می‌كنیم، اما فیلم خوب، فیلمی است كه به شكل متقاعدكننده‌ای این توهم را القا كند كه ما خارج از گود شاهد زندگی واقعی هستیم. در نمایش ترومن، این كنكاش در زندگی خصوصی دیگران واقعی است. از طریق حدوداً ۵۰۰۰ دوربین مخفی هر كسی می‌تواند تقریباً تمام زوایای زندگی ترومن را بدون اینكه خودش بفهمد، تماشا كند. البته انسانها همواره مراقب همدیگر هستند و همدیگر را محك می‌زنند، اما تماشای رسانه‌ای نوعی كنجكاوی است كه شانس شركت در آن وجود ندارد. روابط كاذب و اغراق‌شده فقط می‌تواند مشكل انزوا و تنهایی مرسوم عصر حاضر را برای تماشاچی وخیم‌تر نشان ‌دهد. در این دو فیلم، جامعه‌ای از این نوع، در حول و حوش تماشا و مباحثه درباره نمایشها شكل می‌گیرد اما وقتی برنامه تمام می‌شود، چیز زیادی برای ارتباط برقرار كردن بین مردم باقی نمی‌ماند.
۲۳- اما نگاه/ دید سینمایی یك‌طرفه و تك‌بعدی نیست. طبق نظر مایكل فوكاست، جامعه‌ای كه آحاد خود را تحت نظر دارد تا آنها را به خوبی كنترل نماید، در صورتی كه بتواند این نظارت و پلیس خود بودن را در میان آحاد خود درونی‌سازی نماید موفق‌ترین جامعه است. ترومن نمی‌داند كه دارند او را تماشا می‌كنند، تمام زندگی‌اش با دوربین كنترل می‌شود. مهم نیست چطور ناگهان مایل به كلیشه‌ای رفتار نكردن یا رها شدن از قید و بندهای تكراری‌شده است، خودش را كاملاً اسیر و دربند احساس می‌كند و این را به عنوان عادت معمول تلقی می‌كند و رفتار خودش را با شرایط محیط سازگار می‌نماید. اما وقتی سرانجام از حقیقت آگاه می‌شود دوست دارد برای خاموش كردن دوربین حتی مرگ را تجربه كند. آیا ما هم این‌چنین تحت كنترل و نظارت هستیم؟ در نگاه اول معتقدیم كه ما بیننده هستیم نه دیده‌شونده. اما وقتی تصور ما از خودمان و رفتارمان را با تصاویر یا ایده‌آل عرضه‌شده به ما، سازگار می‌كنیم، قضاوت درباره خود و اصلاح خود آغاز می‌شود. به علاوه، دوربینهای مخفی در زندگی روزمره، عامل رشد محسوب می‌شوند.
۲۴- فیلم چه راهكارهایی ارائه می‌نماید؟ در فیلم پلزنتویل، سكس و آزادی یكسان در نظر گرفته می‌شوند. هر چه آگاهی جنسی كاراكترها بیشتر می‌شود، ‌انسان كامل‌تر (و رنگی) می‌شود و نیز جالب است كه سایر ماجراها و تصاویر فیلم به آزادی كاراكترها كمك می‌كنند. (تمام كتابها در صفحاتشان كه قبلاً خالی بوده، داستانهای كلاسیك نوشته شده است مثل كتاب هنر مدرن). هر چند این فیلم با صحنه‌ای شروع می‌شود كه معلمها در دهه ۱۹۹۰ دانش‌آموزان را در جریان پیش‌بینیهای وخیم درباره جهان، بی‌گناهی و آرامش رو به زوال دهه ۱۹۵۰ قرار می‌دهند، اما برای مسافران زمان كسالت‌بار است. آنها چیزی به جز آنچه كه بر جا گذاشته‌اند، ‌برای عرضه ندارند. تغییر، نسبت به محتوم بودن و قطعیت به خودی خود به عنوان یك ارزش محسوب می‌شود.
۲۵- در نمایش ترومن نیز، همه معیارهای مشكل‌آفرین كه دنیای آرمانی را یك نیاز حیاتی و مبرم برمی‌شمارند، عبارتند از اینكه باید ترومن را نجات داد. بنابراین آزادی و استقلال فردی، توانایی قطع ارتباط و پیروی از اختیار و اراده خود، تنها گزینه‌های ترومن هستند. او قادر به نجات یا اصلاح جامعه خود نیست، او قادر به برقراری ارتباط با كریستف نیست. او تنها قادر به شورش، عصیان، نافرمانی و ترك آنجاست.
۲۶- هر چند هر دو فیلم نشان می‌دهند كه تغییر، نه فقط آزادی بلكه رنج و خطر نیز به همراه داشته، آنها در مورد قیمت آزادی و آگاهی واقع‌گرا بوده و در كشف و بروز تصورات ایده‌آل ما درباره میزان علاقه‌ و عشقمان به دنیای آرمانی، خوب عمل كرده‌اند، اما تصاویر آنها كمال را به امنیت مادی، رفاه، ‌قابل پیش‌بینی بودن، ‌هوای خوب و روابط سرشار از آرامش محدود می‌كنند.۲۷- این فیلمها چه عمداً، چه سهواً برخی از بدترین انوع ترسها و تصورات جامعه بشری درباره خدا و درباره روابط خدا با نوع بشر را ترسیم می‌كند. همان‌طور كه قبلاً گفتم ـ البته حمل بر این ادعا نباشد‌ـ كه فیلمها «مذهبی»، «مسیحی» یا «ضد مسیحی» هستند. اصلاً نمی‌توان به این شیوه به آنها چنین عناوینی را نسبت داد. اما بنا به تجربه می‌دانم برخی تماشاچیها، برداشتهای مذهبی از فیلم خواهند داشت و با آن هم‌صدا و یا درگیر مسائل آن خواهند شد. هر چند این تأثیر غالباً خیلی زودگذر یا ناآگاهانه می‌باشد، اما این فرآیند در صورتی قابل دسترسی و بررسی است كه گروهی در كنار هم جمع شوند و درباره فیلمهای خاص بحث و تبادل نظر كنند. به عقیده من، این تلاش به طرز مبتكرانه‌ای بین خداشناسی و فرهنگ به شیوه‌هایی ارتباط برقرار می‌كند كه طی آن می‌توان و باید بهره‌وری را خصوصاً با فرض تأثیر و نفوذ رسانه امروز پیگیری و دنبال كنیم.
۲۸- در پلزنتویل، شخصیت خدایی، خالق نیست بلكه فقط حافظ وضعیت موجود است. او از قدرت خارق‌العاده‌ای برخوردار است اما قادر مطلق نیست. شبیه تصاویر جورج بام از خدا در فیلم «اوه، خدا» این خدا از طریق یك دستگاه تلویزیون با كاراكترهایش صحبت می‌كندـ به همین دلیل حین انتخاب می‌تواند مرئی و قابل رؤیت باشد. اما به وقت نیاز شما یا به میل شما، لزوماً حاضر نمی‌شود. در حقیقت این خدا وقتی ناامید می‌شود به عنوان خدایی بی‌تجربه، ‌انتقامجو، زودرنج و عبوس، خوب ظاهر می‌شود. او از منافع و صلاح كاراكترهایش آگاه است و همچنان نیاز به قدردانی و تحسین در درون خود احساس می‌كند. اما چنانچه منافع خود او در خطر باشد، هراسان و تسلیم می‌شود.
۲۹- آیا این امر به نظر ریشه ترس بسیاری آدمها از خدا و نتیجتاً تمكین یا عصیان نمی‌باشد؟ خدا به واسطه قدرت خارق‌العاده‌اش خدا است اما نمی‌توان از آن به شیوه عاشقانه یا به نفع خودمان استفاده كنیم. او هر وقت دوست داشته باشد در دسترس است اما مدام ما را از راه دور امتحان و كنترل می‌كند. این خدا به نظر علاقه مفرطی به پیروی از خود دارد: اراده و خواست او باید اجرا شود. به منظور اجتناب از گرفتاری یا برآورده كردن نیازهایش باید تلاش كند تا خشم چنین خدایی را فرو نشاند و از خواسته‌های او آگاه شود. بنابراین همه باید ظاهر خود را حفظ كنند، با شرایط كنار بیایند، قدردان باشند و نقشه‌ها و برنامه‌های او را به هم نریزند. تنها گزینه باقی‌مانده ‌ـ‌طبق فیلم‌ـ عبارت است از استفاده از شگردی مشابه یا كنار آمدن با چنین خدای فاقد صلاحیت؛ یا آرمانگرایانه اینكه همه می‌توانند این خدا را خیلی معقول رد كنند و تنها با قدرت بشری خود با جسارت تمام با خطر و عدم قاطعیت و تردید مواجه شوند.
۳۰- چهره خدایی نمایش ترومن قدرتمندتر اما خطرناك‌تر و كمتر منطقی است. مخلوق نهایی او حتی نمی‌داند كه او وجود دارد. او هیچ وقت دیده نمی‌شود، ‌همیشه در دور‌دست و غیر قابل دسترس است، اما مخلوق او كنترل او را حس می‌كند. این خدا، نهایت كنكاش در زندگی خصوصی مردم است. او غیورانه مسائل خصوصی خودش را مخفی نگه می‌دارد و هیچ كدام را در اختیار دیگران نمی‌گذارد. با تكنولوژی پیشرفته‌اش، هیچ چیز نادیده و كنترل‌نشده باقی نمی‌ماند. این خدا به مخلوقاتش وابسته است. او زنده است تا آنها را كنترل كند. جهان بزرگ‌ترین تجربه اوست و كسانی كه او را می‌شناسند از او می‌ترسند. آنها او را به عنوان خالق و صاحب حق، درست شناخته‌اند و می‌دانند نقشها و گذران زندگی‌شان به اطاعت و جلب رضایت او بستگی دارد. او آن‌قدر خلاق هست كه هر اقدام غیر قابل پیش‌بینی را با برنامه كلی خودش سازگار كند، اما آزادی واقعی مجاز نیست.
۳۱- این هزل فوق‌العاده‌ای است از شناخت پیچیده‌تر اما با مشكل‌آفرینی كمتر. علاوه بر آن، اغلب می‌گویند كه خدا (مثل كریستف) مصمم است تا امر الهی اجرا شود. اما اینكه ما می‌توانیم به این برنامه اعتماد كنیم به این دلیل است كه خدا از همه بهتر می‌داند و به همه چیز واقف است. می‌گویند كه خدا فرمانروای مطلق، بخیل یا بهانه‌گیر (مثل كاراكتر دان ناتز در پلزنتویل) نیست. خدا مثل كریستف با تصورات و زمینه‌سازیهای ما قابل كنترل نیست و قادر است تا تمام گزینه‌های ما را با دیدگاه الهی سازگار نماید. خدا هم مثل كریستف مردم را وادار نمی‌كند كه روبات باشند بلكه تا حدودی به آنها آزادی می‌دهد. در این نوع خداشناسی، خدا از پس صحنه‌ها و تصاویر اطمینان می‌بخشد كه همه چیز طبق برنامه اولیه پیش می‌رود. خدا ما را خلق كرده است و حتی وقتی كه متوجه این امر نباشیم ما را دوست دارد. در این هزل، شاهد آن هستیم كه كریستف تصویر ترومن را در صفحه تلویزیون در حالی كه خواب است، نوازش می‌كند. خدا هم مثل شخصیت كریستف و هم دان ناتز مدام مراقب همه است و ابعاد مخفی از نظری هم دارد كه از دسترس بشر به دور است. از نظر بسیاری اینها اجزای سازنده معیار خدای حاكم و خیرخواه می‌باشد. چه اشكالی دارد اگر این موضوع به فیلم تبدیل شود؟
۳۲- خدا در این فیلمها (خصوصاً نمایش ترومن) ـ هر چند برخی از عناصر كلیدی درك امروزی از خدا در هم آمیخته شده‌اندـ سایرین را از میدان به در، یا حذف می‌كند. در هر دو فیلم، آزادی كامل بشری خلاف برنامه‌ریزیهای خدا پیش می‌رود. به اندازه كافی خدا نیستند كه چنین اجازه‌ای صادر كنند و برنامه‌های آنها هم به اندازه‌ای كه باور دارند خوب و خیرخواهانه نیست. خصوصاً كریستف، خدایی است كه خود را فریب می‌دهد. او واقعاً ترومن را دوست ندارد ـ هر چند كه به گونه‌ای نسبت به او عواطف و احساس نشان می‌دهد. این خدایی نیست كه سرشتش با عشق سرشار درآمیخته باشد و مصمم است كه با انسانها تا زمانی كه از همكاری و زندگی جمعی واقعی لذت می‌برند، تعامل داشته باشد. فداكار نیست و هرگز درصدد برقراری ارتباط با مخلوقاتش نیست. در حقیقت، این نكته اساسی كل این برنامه است كه او هستی خود را از ترومن مخفی نگاه می‌دارد. این خدا بیشتر از آنكه میلی به شناخته شدن داشته باشد، نیازمند مخفی باقی ماندن است. به علاوه كریستف واقعاً با بدی و پلیدی مبارزه نمی‌كند و آنها را از دنیای ترومن پاك نمی‌كند بلكه این خدا فقط حق انحصاری را برای خود نگه می‌دارد.
۳۳- مجدداً تمام این نظرات مرسوم اما مشكل‌آفرین درباره خدا مطرح می‌شوند. اما این فیلمها اشاره می‌كنند كه اگر ما قدر آزادی‌مان را بدانیم، چاره دیگری نداریم مگر آنكه عصیان و نافرمانی كنیم و مثل اینها خدای خود را ترك كنیم. اگر از اعتقادمان راضی هستیم كه یك چنین خدایی تمام منافع و خواستهای ما را می‌داند، این فیلمها نشان می‌دهد كه ما مثل ترومن به طور غم‌انگیزی خود را فریب داده‌ایم. منظور اینكه ما به خود اجازه می‌دهیم تا از منافع كم‌اهمیت خود صرف‌نظر كنیم تا از خطر و رنج مواجهه شجاعانه با زندگی با قدرت خودمان اجتناب كنیم. حتی اگر خیلی هم روی خدا حساب نكنیم، اما فیلم بیانگر آن است كه احتمالاً با این حال، ما تجربه بزرگ خدا هستیم، تحت كنترل او هستیم و بدون اینكه او را بشناسیم،‌ به شدت تحت مراقبت او هستیم و به طور نیمه هشیارانه‌ای از طرح و برنامه الهی اطاعت و پیروی می‌كنیم. این فیلمها به این نكته هم اشاره دارند كه ما همواره تفاوت بین توهم و واقعیت، داستان و حقیقت را نمی‌دانیم و انعطاف‌پذیرتر از آن هستیم كه فكر می‌كنیم. حتی اسامی در نمایش ترومن را می‌توان به عنوان هزل بی‌منظور و شوخی تلقی كرد. كریستف «از مسیح» است اما واقعاً عاشق كنترل است. ترومن كه به نظر نماینده ایده‌آل یا «مرد درستكار» است خود تجربه بزرگی است كه به ذهن بربنك، یعنی جایگاه اصلی صنعت تولید تصویر، خطور كرده است.۳۴- بنابراین هر دو فیلم در روشن ساختن برخی مفاهیم ناقص از خدا خوب عمل كرده و شروع بحث خداشناسی در حول و حوش این موضوعات را راحت‌تر می‌كنند. اما چنین مباحثه‌ای نیز، معتقدینی را كه به چنین نظرات و عقایدی پایبندند یا نادانسته آنها را در سر می‌پرورانند زیر سؤال می‌برد. به هر حال، به همان اندازه كه فیلمها در مطرح ساختن مباحثی مفیدند، هیچ پاسخ مناسبی در اختیار افراد معتقد قرار نمی‌دهند. آنها هیچ گزینه دیگری به بشر با‌تجربه‌ای كه از او انتظار می‌رود خدا را رد كند و عواقب آن را هم بپذیرد، عرضه نمی‌كنند. به وقت تلاش برای تشخیص داستان از واقعیت، هیچ معیار درك و بینشی ارائه نمی‌دهند. ناگزیر باید گفت كه اگر ما طبق معیار جهانی، بیننده یا در معرض دید باشیم، هیچ راهنمایی برای درك این موضوع وجود ندارد كه چقدر آزاد هستیم یا چقدر تحت كنترل.
۳۵- این فیلمها تنها، گریز، تغییر و آزادی فردی را به عنوان مفر و راه‌ آزادی بشر معرفی می‌كنند،‌ هر چند كه به درستی می‌دانند ارزشهای دنیای امروز تلخ و شیرین هستند. اما آنها متوجه می‌شوند كه خطرها نسبت به دنیایی كه فقط در آن بی‌تحركی و توهم آزادی وجود دارد ارجح هستند. در آن صورت بسیاری از معتقدین با این نظر موافق و همسو می‌شوند. فیلمها با به تصویر كشیدن مسائل به این شیوه، سؤالات قدیمی و همیشگی، ‌جبر و اختیار یا اراده انسان در مقابل اراده خدا را مطرح می‌نمایند. اما این ما هستیم كه باید سؤالات بیشتری مطرح كنیم. آیا خدا در برابر آزادی انسان قرار دارد؟ آیا خدا تنها از وضعیت موجود حمایت می‌كند یا اجازه تغییر را هم می‌دهد یا حتی تشویق به تغییر می‌كند؟ اگر خدا حامی تغییر و آزادی است، به چه قیمتی؟ آیا همچنان می‌توان اطمینان كرد كه قولها و وعده و وعیدها و برنامه‌های خدا بالاخره به بار خواهد نشست؟ و ما برای كمك به پاسخگویی این سؤالها از چه نیرویی باید استفاده كنیم؟
۳۶- هر كسی كه بحث خداشناسی درباره این دو فیلم را هدایت می‌كند باید آماده زیر پا گذاشتن قواعد و «متون سینمایی» باشد. در هر مورد این،‌ كلید استفاده از فیلمها به عنوان پلی برای رسیدن به مباحث خداشناختی است. باید اول سعی كنیم زاویه دید فیلم را درك كرده و ارزیابی كنیم كه چرا مسائلی را قبول و مسائلی دیگر را رد می‌كند و توانایی آن را در لذت‌بخش بودن و با‌معنا بودن تحسین كنیم؛ نباید به همین بسنده كرد. اگر می‌خواهیم نسبت به فرهنگمان، پیامبرگونه، نقادانه یا سازنده صحبت كنیم باید به مكالماتی كه این فیلم بسیار روشنگر، ترتیب داده است، عمق بیشتری ببخشیم. مشاوران در استفاده از این دو فیلم، باید از قبل زمینه آن را فراهم نمایند و آماده ارائه مجموعه غنی‌تری از گزینه‌های كلامی مذهبی/ خداشناسانه درباره كاراكتر،‌ اراده و مقاصد و قدرت خدا و ارزیابی واقع‌گرایانه‌تر آزادی بشر، با تمام ظرفیتها، محدودیتها و خطرهایش باشند.

پی‌نوشتها:
۱- Pleasantville
۲- Truman Burbank
۳- Blast from the past
۴- Don knotts

ترجمه: اكرم ورشوچی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید