دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

قلب، عقل و جسم


قلب، عقل و جسم
● عقل و اعتقاد
اغلب اوقات نهادهای مذهبی مردم را تشویق به “ داشتن اعتقاد “ برای پذیرش تفكراتی كه آنان قادر به درك آن نبوده یا حاضر به پذیرش آن نیستند می نمایند. تفكراتی كه عقول آنان سخت به آن باور نموده و آن را مغایر با دلایل فراوانی نیز می یابند.
در حقیقت این به مثابه این است كه از ما انتظار این برود كه سوالات خود را به كنار زده و شك و تردید خود را حذف نموده تنها بخاطر اینكه فردی در مقام مرجعیت در گذشته و حال كلام و سخن فصل الخطابی را بیان نموده است.
گرگوری جونز در نوشتار خود به ما یادآوری می نماید كه “ شما می توانید با تمام عقلتان خدا را دوست داشته باشید و در عین حال او را بی اعتنا رها كرده باشید “وی گفتاری را از رمان هیم پوتاك نقل كرده كه در آن گفته است ؛ یك عقل و تفكر كم عمق در حقیقت گناهی بر ضد خداوند است، آنچه كه بسیاری را آشفته و نگران می كند اینست كه پاسخهایی را كه عقلای بزرگ و متفكرین در گذشته پیرامون سوالات اساسی اعتقادی ارائه داده اند ممكن است بهترین پاسخ برای امروز نباشد. تغییرات زیادی در علم؛ فلسفه؛ صنعت و فرهنگ شده كه باعث شده در حقیقت زندگانی ما با زندگانی علمای گذشته كه اصول اعتقادی ما را تعریف نمودند فاصله بسیار زیادی داشته باشد. به نظر می آید كه ضروری است كه نسبت به حتی پایه های بسیار ابتدائی اعتقادی خود تامل مجددی نموده تا از جهت معنی و مفهوم دار بودن این اعتقادات در جهان امروز اطمینان حاصل نمائیم. برای مثال متون عتیق مسیحیت و یهود در زمانی نوشته شده بود كه عوامل سه گانه مورد تصور همگانی در آن عصر بود و بهشت و دوزخ بصورت جغرافیایی“ در مكان بالا“ و “ درمكان پائین“ تعبیر می شدند. واژه نگاری مرامنامه های ابتدائی چنین تصوری را با تعبیراتی همانند “ به جهنم فروفرستاده شد“ و یا “ به بهشت صعود داده شد“ تقویت می نمودند.
زمانیكه كیهان شناسی مقدس مرده اعلام شد مسیحیت مواجه با یك تنگنا گردید. به كدام تصور می توان اعتقاد پیدا نمود؟ آیا باید از پذیرش علم سرباز زد و اصرار نمود كه كلیسا طریقه صحیح را تعلیم نموده است؟ یا باید به سخنان دانشمندان گوش فرا داد كه در عین حال خطر به لرزه درآوردن پایه های اعتقادی ما را نیز بهمراه دارد؟
● مذهب و یا علم و تكنولوژی
مردمان در مساله برخورد علم و مذهب به گونه های مختلف پاسخ داده اند. بسیاری به آرامی تفكرات مذهبی خود را كه در تعارض مدعیات علم و نوگرائی می باشد یه كنار می گذارند حتی اگر چنین امری مستلزم رها كردن اعتقادشان باشد. از زمان ظهور روشنفكری كه در حقیقت اعلام رسمی پایان ارتدكسی بود مراكز مذهبی از كاهش معتقدین خود و مراجع مذهبی نیز از كاسته شدن قدرت خود رنج برده اند و دلیل آن نیز این بوده كه مراكز مذهبی مخالف مواجهه با حقیقت بودند و همواره در مقابل تحقیقات علمی كه در سیستم اعتقادی آنان سوال برانگیز بود سكوت اختیار می كردند.
گروهی نیز به چنین تضادی از طریق انكار روش علمی پاسخ داده اند و كتاب مقدس را بصورت لفظی تعبیر نموده اند كه اصول گرائی نیز كه یكی از بزرگترن تهدیدات كنونی می باشد همین گونه می باشد. و آن بدین گونه است كه به سوالات به نفع پاسخهای اساسی و سرنوشت ساز بی اعتنائی می كنند.
از جنبه مذهبی و فرهنگی اصول گرائی یك روش افراطی به حساب می آیدو از جنبه سیاسی نیز تفكری است كه اصول خود را بر مردم تحمیل كرده و مشكلی خواهد بود كه برای نجات خود و جهان ما را وادار به برخورد و كشمكش با آن خواهد نمود. بزرگترین خطر؛ زمانی است كه صاحبان تفكر؛ آموخته های مذهبی را به خاطر عدم اعتقاد به آنچه كه كلیسا به آنها آموخته است رها كرده كه در چنین صورتی اصول گرائی در قدرت باقی خواهد ماند. از آنجا كه هر تغییری تهدیدی برای اصول گرائی به حساب می آید چنین تفكری نسبت به تمامی تغییرات مقاومت نشان داده و اغلب برای رساندن مقصود خود به هدف به خشونت روانی و حتی خشونت فیزیكی روی می آورد. در این میانه حالت نابهنجاری نیز موجود است. اگر چه اصول گرایان تفكرات علمی را دشمن به حساب می آورنداما به صفت تكنولوژی تا حدی كه بتوان پیام خود را به افراد خارج از مجموعه خود برسانند اعتماد كرده و احترام میگذارند. تلویزیون و اینترنت به ابزاری گزینشی برای آنانكه بدنبال انتقال پیام اصول گرایانه هستند تبدیل شده است.
عكس العمل سوم به انقلاب علمی این است كه به اعتقادات در پرتو نور دانش جدید تامل دوباره ای صورت گیرد. اگر چه این امر اغلب كشاكشی دردناك و تهدید كننده بوده اما در نهایت مردم را آزادتر و استوارتر در عقیده خود می نماید. مثالی زنده در این باره را می توان در تحقیقاتی كه علم و تحقیقات در نحوه ترجمه و تفسیر انجیل ( نسبت به آنچه كه در شریعت مسیحیت بوده ) ایجاد نموده نام برد. تصورات علمی نسبت به منشا انسان در تناقض با فصل آغازین كتاب مقدس مشترك میان مسیحیان و یهود می باشد در صورتیكه آن نوشتار تنها به صورت لفظی تعبیر شود. زمانیكه داستانهای موجود در آن به عنوان داستان و اسطوره مورد نگرش واقع گردید چنین مدارك علمی نگران كننده قلمداد می شد. نگران كننده تر از آن تغییراتی بود كه در تصورات دینی و كلامی (‌آنگونه كه كلیسا آموخته بود) ایجاد شده بود وبه آنها بی ارتباط به جنبه الهی و ملكوتی نگریسته می شد. آموزش برای پذیرش اینكه بایبل ( كتاب مقدس مسیحیان و یهود) مجموعه ای از اسناد و متون انسانی است كه منعكس كننده تاریخی كه در آنها نگاشته شده اند می باشد یك فرایند درازمدت و پر رنج بوده است و ما نیز هنوز به آن دست نیافته ایم.
زمانیكه بایبل به تنهایی موضوع تفكرات انتقادی قرار گرفت یك موج اعتراض وسیعی را ایجاد نمود و آن اعتراض امروزه نیز به صورت اصول گرائی به گوش می رسد. ندای تغییرات و ندای علم و فلسفه صدای مذهب را نیز تغییر داده است.زمانیكه سنت آگوستین بیان كننده نظریه خطاپذیری روح و همینطور سنت توماس آگوستین و رساله اش درباره حكومت ربانی با ندای راجر بیكن مروج تفكر ارزش علم و تجربیات كنترل شده و همینطور فرنسیس بیكن و متدولوژی جدیدش درباره ادراك تجربی طبیعت درآمیخته شد ؛ گوشه ای از حقایق مورد آشكار قرار گرفت. اما عمده چنین حقایق علمی بوسیله كلیسا مورد انكار قرار گرفت.
گالیله در تایید تئوری كوپرنیك بعلت تعلیم اینكه زمین به دور خورشید می گردد به زندان انداخته شد. داروین و نظریه مبدا گونه ها مدتها است كه توسط نظریات دیگر به كنار زده شده است اما هنوز می تواند باعث تحریك اصول گرایان بدطینت شود.
زمانیكه باستان شناسان دلایلی یافتند كه چهار كتاب اول انجیل عهد عتیق مسیحیت تنها دلیل موجود برای شناخت اصول مسیحیت نمی باشد بسیاری از علما این دانش جدید را ستوده و گروهی نیز آنرا اهانت تلقی نمودند. “ سمینار مسیح “ كه متشكل از علمایی است كه معتقد به اعتبار بخشیدن به متون براساس تحقیقات می باشند و با ایده های جدید احساس خطر نمی كنند؛ پذیرای هرگونه مدرك و دلیلی است كه كمك به شناخت تفاوتهای مسیح در چهار كتاب اول انجیل عهد عتیق و ناسازگاریهای اعتقادی ( تصویری كه در قرون اولیه ایجاد شده و بیشتر نشانگر تصور كلیسای اولیه بود)با آنچه كه متون به ما می آموزند می باشد.سمینار مسیح به ما كمك نموده تا میان كلمات مسیح و كلمات مبلغان مذهبی كه كتب عهد عتیق را نوشته و میان آنان كه باورهای اولیه را شكل دهی نمودند تفاوت قائل شویم.همچنین به ما كمك می كند كه عمل و كار مسیح را ازپوشش تفكرات كلیسای اولیه تمیز دهیم.همانگونه كه رابرت فانك در كتاب خود به نام “ صادقانه با مسیح“ می گوید “ یگانه طریق واقعی برای كشف مسیح تاریخی اجازه مقابله دادن به مسیح قدیم و عتیق با صورتهای مسیح مدرن می باشد“.
كشف مسیح تاریخی به ما كمك می كند تا به پیام بنیادین حكمرانی الهی بازگردیم و در یاببم كه اگر مردم به چنین پیامی گوش می دادند جهان چگونه می گردید.
در تمامی تحقیقات مربوط به بایبل علم و تكنولوژی جایگاه صحیح خود را انتخاب می نماید. دانشمندان آموخته اند كه خارج از مراكز مذهبی ایستاده و متون دینی را نظاره گر باشند و به تعبیر فانك “دست ساز فرهنگی بجای راهنمای كلیسایی و مذهبی“. فانك در حقیقت بر این نكته پافشاری می كند كه :
“ هیچ كدام از باورها و متون كتب عهد عتیق در شریعت مسیحیت و در تاریخ متدولوژی علمی و تاریخی كه ما مطالعه می نمائیم ایمن از ارزیابی انتقادی و تدوین مجدد نمی باشد. ما امكان ایجاد یك لایه محافظ بدور هیچ بخشی از میراث مسیحی نمی باشیم اگر كه خواسته باشیم تا مسیح را رها نمائیم. همه چیز بر روی میز (در مقابل) قرار دارد. (فانك ۲۹۹)“
قرار دادن همه چیز روی میز دقیقا چیزی است كه برای آن دسته از ما كه سعی در انجام آن دارند بسیار طاقت فرسا می باشد. بسیاری از مردم بسادگی آنگونه كه مراكز فرقه گرا آموزش داده اند پذیرای این اعتقاد گردیده اند كه مانع اصلی در تفاهم و گفتگو بی اعتنایی نسبت به سنتهای خویش و بی رغبتی نسبت به كاوش نمودن درباره آنها می باشد.حتی خود روحانیون از ترس به لرزه افتادن كلیسای مذهبی و یا رنجیده خاطر شدن اعضای كلیسای محلی كه از مكتب مدرسه یكشنبه های آنان فارغ التحصیل نشده اند بر عدم بهره گیری از هرگونه تفكر اصلاح یافته پافشاری می كنند.روحانیون با بهره گیری از آنان كه نمی خواهند از عقل خود بهره ای ببرند و یا نمی خواهند تفكر نمایند از وجود آندسته افراد كه مایل به استفاده از عقل و اندیشه خود می باشند بی بهره می گردند. از آنجا كه به نسل جوان ما در مدارس علم و صنعت آموخته می شود آنها قطعا این حق را دارند كه بیاموزند كه چگونه علم و صنعت نحوه درك متون مقدس (انجیل ) را تغییر داده است. آنچه كه این مساله به من گوشزد می نماید این است كه ما در مراكز مدهبی نیازمند تشكیل نیرویی (همسو) با علم و تكنولوژی و نگرایی می باشیم تا پاسخگوی سوالات نسل جوان خود باشیم.
سوالاتی كه نیازمند گفتكو است:
سوالاتی كه باعث هدایت گروههای اعتقادی متفاوت برای ورود به گفتگو نه تنها با یكدیگر بلكه برای گفتگو با علم و تكنولوژی و نوگرایی است چه می باشد؟ سوالات فراوان بوده كه در اینجا امكان اشاره به تمامی آنها نمی باشد اما می خواهم پیشنهاد كنم كه حداقل یك دسته وجود دارند كه نیازمند مشاركت و همكاری فكری فوری می باشند و آن سوالات و پرسشهای اخلاقی است. زمانی بود كه تنها مراكز مذهبی بودند كه در موضوعات اخلاقی مرجعیت داشته و یگانه سخن قانع كننده را بیان می نمودند اما ندای مراكز مذهبی در حال حاضر به بلندی و وضوح آنچه در گذشته بوده نمی باشند. این امر می تواند ناشی از این باشد كه اتفاق آرا میان منادیان مذهبی در زمینه مسائل اخلاقی و معنوی موجود نمی باشد. اگر چه اكنون با توجه به تاكیدات علمی بر موضوعاتی مانند مواد غذایی اصلاح شده ژنتیكی؛ بافت زایی( كلونه كردن ) و معضلات اكولوژیكی سوالات اخلاقی جدی وجود دارد كه باید به آنها اشاره شود پیش از آنكه تصمیم نهایی درباره محدوده ای كه دولت امكان حمایت تحقیقاتی اینچنینی فراهم نموده یا اجازه بهره وری از چنین علومی برای رشد و ترقی بدهد؛ گرفته شود.همچنین جهشهای صنعتی كه بوسیله اینترنت در معرض عموم قرار گرفته است سوالات اخلاقی را در مورد موضوعاتی چون پورنوگرافی و تبلیغات زننده غیر اخلاقی ایجاد نموده است. صنعت همانند علم؛ ویژگی و علامت مشخصه نوگرایی می باشد. شكی نیست كه صنعت باعث افزایش ارتباطات شده است اما در عین حال باعث كاهش مشاركت نیز شده است. ما دیگر برای ارتباطات فوری به حضور رودررو نیاز نداریم اما با چه بهایی؟
● راهكارهایی برای گفتگوهای بین مذاهب / میان رشته ای
سالیان زیادی است كه تاكیدی بر گفتگوی میان مذاهب بعنوان روشی برای تفاهم مردمان از ادیان متفاوت نسبت به دنیایی كه در آن زندگی می كنیم صورت گرفته است.
نخستین نكته اینكه چه پایه ای می تواند برای گفتگویی جدید میان افراد از مذاهب مختلف در نظر گرفته شود؟
با توجه به تجربیات خودم گفتگو تنها زمانی تحقق خواهد یافت كه هیچگونه محدودیتی نسبت به كاوشها و سوالاتی كه مطرح میگردد وجود نداشته باشد. برای مثال ما ممكن است اگر در مورد آنچه كه انجیل بیان می دارد سخن بگوئیم و در عین حال نسبت به اینكه چگونه آن نه تنها زندگی روزانه ما را متاثر نموده است بلكه واقعیتهای سیاسی و اجتماعی در جهان اعتقادی ما را تغییر داده است؛ غفلت ورزیم و بی اعتنا باشیم یك گفتگوی واقعی صورت نخواهد گرفت. تمامی اینگونه سوالها نیازمند كاوش می باشند.
دومین نكته اینكه راهكارهایی كه برای گفتگو میان مذاهب یا درون مذاهب توسعه یافته اند مفید بوده و ممكن است در جهت گفتگوی میان رشته ای نیز مفید واقع گردند. با استفاده از صورتی كه لئونارد سویدلر در كتاب خود به نام “ در پس مطلق“ فراهم نموده این نكته قابل ذكر است كه راههكارهای مطرح شده نه تنها میان گروههای اعتقادی ممكن است مورد استفاده قرار گیرد بلكه در جهت گفتگو با صاحبان علم و تكنولوژی نیز مفید واقع شود.
- هدف اولیه گفتگو آموختن تغییر و رشد در ادراك حقیقت و سپس عمل نمودن متناسب با آن می باشد.( علم و صنعت نقدا دیدگاه ما را نسبت به واقعیت تغییر داده اند. (باید دید كه ) این امر چگونه می تواند درك جدیدی از مذهب را ارائه نماید)
- گفتگوی درون مذهبی ومیان رشته ای باید یك فرایند دو جانبه از طرف هر دو گروه باشد.
- هر كدام از طرفهای شركت كننده در گفتگو باید با صداقت كامل و خلوص وارد گفتگو شده و باید صداقت و خلوص مشابه را در طرف مقابل نیز در نظر گرفته باشد
- هر كدام از طرفهای شركت كننده در گفتگو نباید با پنداشتی عجولانه به سمت نقاط مورد اختلاف حركت نمایند.
- گفتگو تنها می تواند میان افراد همپایه صورت گیرد.
- گفتگو زمانی صورت می گیرد كه ما قادر به خود-نقدگری سنتها و اعتقادات خود نیز باشیم.
گفتگو معمولا در سه مرحله توسعه می یابد:
ـ حذف و به كار نگرفتن اطلاع رسانی غلط
ـ احترام نمودن نسبت به ارزشهای دو طرف
ـ بررسی و كنكاش نسبت به زمینه های جدید حقیقت؛‌معنی و واقعیت
گفتگوی میان رشته ای باعث توسعه همكاری در جهت كمك رسانی به علم؛ صنعت؛ انسانیت؛ مذهب برای مشاركت بجهت جستجوی معرفت و حقیقت خواهد شد. چنین گفتگویی ضرورتا نیازمند بكارگیری عقل و قلب می باشد. قلب به ما دستور ورود توام با احترام داده و عقل دستور به گفتگو با فكری روشن ( باز) به محیط گفتگو خواهد داد.
به نقل از iritn
سخنرانی خانم دكتر آن اسكویر مدیر سابق كلیسای متحد كانادادر كنفرانس علم،تكنولوژی و مدرنیته به همت حوزه رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران و همكاری دانشگاه اتاوا در تاریخ بیست و چهارم می ۲۰۰۳
منبع : سایر منابع