یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


جابجایی جبر و اختیار


جابجایی جبر و اختیار
انتخاب موضوع نمایش براساس زمینه‌های فرهنگی و آداب و رسوم خاص یک منطقه معین جغرافیایی معمولا سبب غنای محتوای آن می‌شود و از همان آغاز نشان می‌دهد نویسنده و نیز حتی کارگردان براساس انتخابی که کرده‌اند برای هنر تئاتر نوعی غایت‌مندی و معنازایی قائل هستند. بخشی از زیبایی‌شناختی هنر تئاتر هم به همین مقوله برمی‌گردد و همزمان نیز در ذهن مخاطب یک مقبولیت موضوعی و مرتبت فرهنگی را برای چنین هنری نهادینه می‌کند.
نمایش «کشتی شیطان» به نویسندگی، طراحی و کارگردانی آتیلا پسیانی که هم‌اکنون در سالن چهارسوی تئاتر شهر اجرا می‌شود موضوعش، صرف‌نظر از آن‌که تا چه حد و چگونه به پردازش دراماتیک درآمده باشد، از حوزه فرهنگ سنتی یک محدوده جغرافیایی خاص انتخاب شده است.
متن نمایش «کشتی شیطان» به نویسندگی آتیلا پسیانی بر مبنای یک موقعیت شکل می‌گیرد و نویسنده می‌کوشد با فلاش‌بک به برخی حوادث نه‌چندان مستدل و قطعی به موضوعش شاکله‌ای داستانی ببخشد، اما نهایتا از موقعیت نمایی قبلی چندان فراتر نمی‌رود؛ فقط یک نتیجه احتمالی را با یک نتیجه احتمالی دیگر جایگزین می‌کند و «جبر» حاکم بر زندگی پرسوناژ زن جوان نمایش را بدون دلیل و صرفا به گونه‌ای نظری و دلبخواهی با قائل شدن به مقوله اختیار جایگزین می‌نماید.
● تغییرات ناگهانی شخصیت
برای این پایان‌بندی که تنها نقطه عطف نمایش به حساب می‌آید هیچ علتی ارائه نشده است.
«بی‌بی صنم» که دائم وردها و دعاهای عجیب و نامفهوم می‌خواند و تاحدی «خرافه‌نما» به نظر می‌رسد، ناگهان به گونه‌ای خودبه‌خودی از ذهنیت بسیار سنتی و بسته‌اش در می‌آید و در جایگاه زنی آزاداندیش و غیرسنتی قرار می‌گیرد. همین عارضه نیز به شکل متناقضی برای زن جوان، یعنی عروس «بی‌بی‌ صنم» رخ می‌دهد. او که قرار است براساس اختیار و انتخاب طبیعی و اولیه خود مسیر زندگی جبرآمیز فعلی‌اش را تغییر دهد به طرز غیرقابل باوری از رویکرد غیرسنتی‌اش برمی‌گردد و به یک شرایط بسیار سنتی و محدود و بدون آینده تن می‌دهد. در نتیجه، این اصل اساسی که «هر تغییری به زمان و شرایط لازم آن نیاز دارد» در متن نادیده گرفته می‌شود.
تا قبل از نتیجه‌گیری پایانی عشق و ازدواج به دلیل همان جبر اجتماعی از مقوله انتخاب طبیعی جدا شده است و این اقتضا می‌کند حداقل در پایان نمایش چنین فاصله‌ای از بین برود، اما متاسفانه همه چیز به همان ترتیب قبلی می‌ماند و مضمون آزادی و اختیار و انتخاب فردی در امر مهمی مثل عشق و ازدواج،‌ منتفی می‌شود. در عوض به شکل متناقضی بر موجه و دلپذیر بودن انتخاب غیرطبیعی و ناخواسته تاکید می‌گردد؛ یعنی نمایش «کشتی شیطان» به نویسندگی، طراحی و کارگردانی «آتیلا پسیانی» گزاره فرهنگی و انتخابی‌اش را به دلیل تحلیل نادرست موضوع نقض می‌کند. ضمنا خود موضوع هم از قابلیت‌های نمایشی بالایی برخوردار نیست. اگر ویژگی‌های خاص هنر تئاتر را در نظر بگیریم که الزاما و اساسا بر عینیت حقیقی و غیرمجازی رویدادها و آدم‌های روی صحنه و همزمانی آن با حضور تماشاگر در سالن تاکید دارد، در آن صورت باید پذیرفت که شاخصه‌ اصلی آنچه روی صحنه به اجرا در می‌آید همان دراماتیک و نمایشی بودن آن است و نباید معمولی و گزارشی جلوه نماید. یعنی باید از یک گزاره فرهنگی بسیار فراتر برود و در وهله نخست واقعا نمایش باشد. با همه اینها علاقه خاص آتیلا پسیانی به آداب و رسوم و موضوع‌های فرهنگی می‌تواند امتیازی نسبی برای نمایش باشد.
● اجرای ابتکاری
در حوزه اجرا اگرچه متن قابلیت‌های نمایشی زیادی برای روی صحنه ندارد، اما آتیلا پسیانی تاحدی موفق شده است از ابتکارات خود کمک بگیرد و به طور نسبی با دامن زدن به کنجکاوی تماشاگران آنان را برای پی بردن به چیستی موضوع و درک سامانه نهایی آن با اجرا همراه نماید.
طراحی صحنه ساده و زیباست؛ دری در عمق صحنه قرار دارد و اغلب از آن مه غلیظی وارد صحنه می‌شود. ضمنا کپه‌های خاک نیز زیر نور مناسب صحنه جلوه نمایشی پیدا کرده‌اند؛ اما نکته‌ای را نباید نادیده گرفت: آتیلا پسیانی قبلا در نمایش‌هایش از این کپه‌های خاک، عروسک‌های چوبی و مینیاتوری و نیز پارچه استفاده کرده و بارها پرسوناژهایش را هم به استفاده از خاک، چوب و پارچه و ابزارهای نمادین دیگر وادار نموده است و این نشان می‌دهد که از ابزار صحنه برداشتی شخصی و فردی دارد. او با تعبیه ابزار نوردار روی شکم به منظور القای حاملگی زن جوان، صحنه را با نگره‌ای عرفانی نیز می‌آمیزد و به زیبایی آن می‌افزاید.
با این‌که نمایش کشتی شیطان زن محور است اما در آن از رویکردهای فمنیستی خبری نیست
میزانسن‌های انتخابی او نیز به طور نسبی با موقعیت مورد نظر نمایش همخوانی دارند، اما گاهی حرکات بازیگران و شکل‌دهی صحنه و نیز روند اجرا و پیشبرد آن کند و کش‌دار است. برای چنین عارضه‌ای هم علتی ارائه نشده است.
آتیلا پسیانی سعی در تمثیلی کردن برخی عناصر دارد. رنگ آبی و سیاه را با تعابیر و تاویل‌های تلویحی متفاوت در دیالوگ‌ها برجسته کرده است:
«اگر به دریا بنگری چشمات آبی می‌شن» ، «وقتی به دریا نگاه می‌کند چشمانش سیاه‌تر می‌شود... دریای او سیاهه»! و... او نظری جنبی هم به قضیه ابراهیم نبی و پسرش اسماعیل دارد؛ در قرینه‌های امروزین او از آنها «اسماعیل» دچار توطئه و عملا قربانی می‌شود.
با توجه به موضوع فوق و نیز مضمون کلی نمایش باید اذعان داشت آتیلا پسیانی با اشاره به آیین‌ها و مراسم خاص همواره می‌کوشد از دل آنها به شکلی سلیقه‌ای آیین و مراسم مورد نظر خودش را بیافریند. این شاخصه در نمایش‌های قبلی او هم قابل ردیابی است.
● محیط ایستا
بازیگران چیز خاصی را به نمایش نمی‌گذارند، زیرا اساسا متن نمایش کنش‌زا و حادثه‌مند نیست و در نتیجه، پرسوناژ‌ها در محیطی ایستا قرار می‌گیرند. در ضمن به محض آن‌که پرسوناژ‌ها به شرایطی می‌رسند تا جلوه یابند و شخصیت‌پردازی شوند، نمایش به پایان می‌رسد؛ لذا بازی بازیگران هم هرگز به سطح و مرتبتی قابل تحلیل ارتقا نمی‌یابد. واقعیت آن است که اسم‌هایشان «مروارید»، «جواهر»، «بی‌بی صنم» ، «مرجان» و... قابل تاویل‌تر از خود آنان است. فقط ویژگی خاصی در نحوه به کارگیری بازیگران به چشم می‌خورد؛ یک بازیگر زن ثانویه همواره همراه زن جوان نمایش است که بیش از آن‌که پرسوناژی مستقل و جدا باشد، همانند قرینه و تمثیلی از «من درونی»‌ زن جوان جلوه می‌نماید؛ یعنی چنین به نظر می‌رسد ۲ بازیگر، نقش یک پرسوناژ را ایفا می‌‌کنند. یکی از آنها وجود بیرونی و دیگری وجود درونی پرسوناژ را به نمایش می‌گذارند و این از لحاظ نویسندگی و نیز کارگردانی، یک ابتکار و ترفند تجربی و نمایشی به حساب می‌آید.
یادآور می‌شود؛ توجه به میزان استقبال تماشاگران نیز از لحاظ مخاطب‌شناسی و بخصوص جامعه‌شناختی می‌تواند یک فاکتور و برآیند قابل تامل باشد؛ در شب دوم اجرای این نمایش به تعداد صندلی‌های تالار ۱۲۰ نفری چهارسو تماشاگر حضور داشت.
انتخاب موسیقی صداگونه نمایش که در آن، از رویکرد کلیشه‌‌ای انتخاب موسیقی محلی اجتناب شده بیش از همه عناصر دیگر با اجرا تناسب دارد، زیرا به طور نسبی سبب حسی و درونی شدن موقعیت‌های مفروض نمایش شده است. استفاده از تصاویر مجازی به منظور انعکاس دادن آنها روی صحنه و بازیگران، به سبب نامعلوم و نامشخص بودن تصاویر، بیشتر به تاباندن نورهای لرزان شباهت دارد.
در نمایش «کشتی شیطان»‌به نویسندگی، طراحی و کارگردانی آتیلا پسیانی همه پرسوناژها زن هستند و این نمایش را باید نمایشی «زن محور»‌ دانست که در آن از رویکرد‌های افراطی فمنیستی خبری نیست. زن در چارچوب فرهنگ سنتی به تعریف در می‌آید و استفاده از گوشی‌ها و ابزاری مثل تلفن همراه یا «ام.پی.تری»‌ هم نتوانسته است او را وارد دنیای مدرن کند. نمایش با کاستی‌هایی روبه‌روست؛ تماشاگر در پایان با توجه به تنهایی و در تنگنا ماندن زن جوان، در حقیقت به همان نقطه آغاز نمایش می‌رسد و چیزی تغییر نمی‌کند. از لحاظ اجرا می‌توان گفت در بخش طراحی صحنه و شکل‌دهی میزانسن‌ها به طور نسبی قابل اعتناست.
حسن پارسایی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید