سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

شرکت ما در انتخابات مجلس چهارم اشتباه بود


شرکت ما در انتخابات مجلس چهارم اشتباه بود
مرتضی الویری نماینده دوره‌های اول تا سوم مجلس شورای اسلامی امروز و بعد از گذشت ۱۷سال از انتخابات مجلس چهارم که سرآغازی بر عملیاتی شدن نظر شورای نگهبان مبنی بر نظارت استصوابی بر انتخابات بود،شرکت جناح چپ در این انتخابات را اشتباه ارزیابی می‌کند.
الویری که خود در این انتخابات تایید صلاحیت شده و در لیست تهران مجمع روحانیون مبارز قرار داشت، نتوانست از این حوزه به مجلس راه یابد چراکه در شهر تهران لیست رقیب نیروهای خط امام و مجمع روحانیون، یعنی جامعه روحانیت مبارز،به صورت یکدست به مجلس راه یافت. آقای الویری شما از جمله افراد شاخص جناح چپ مجلس،در مجلس‌های اول تا سوم بوده‌اید. می‌خواهیم بدانیم چه روندی منجر به ردصلاحیت گسترده نمایندگان این جناح در انتخابات مجلس چهارم شد،در همین خصوص ارزیابی شما از میزان آزادی انتخابات در انتخابات‌های دوره‌های اول تا سوم مجلس چیست؟
قانون اساسی جمهوری اسلامی مبتنی بر پارلمان است.مطابق با این قانون،مجلس به عنوان نهاد قانونگذاری کشور قدرتمندترین رکن تصمیم‌گیری بعد از رهبری است.مجلس می‌تواند دولت را بر سر کار آورد یا برکنار کند. مجلس حتی می‌تواند رئیس‌جمهور را که با رای مستقیم مردم انتخاب می‌شود برکنار سازد.نکته نگران‌کننده اما این است که نهاد پرقدرت مجلس در طول ۳۰ سال گذشته به تدریج قدرت خود را از دست داده است.بر اساس تجارب تاریخی،قدرت و استواری مجلس به میزان آزادی شهروندان در شیوه انتخاب نمایندگان بازمی‌گردد. در مجلس اول به این علت که شیوه انتخاب نمایندگان آزاد بود مجلس مقتدری شکل گرفت که توانست بسیاری از قوانین رژیم سابق را تغییر دهد،به نخست‌وزیر و وزرای معرفی شده به مجلس بدون در نظر گرفتن مصلحت‌های دوره‌های بعدی رای ندهد و رای به عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور دهد.رمز قدرت این مجلس چیزی جز آزادی کامل انتخابات نبود،این آزادی به تدریج و به خصوص با اعمال نظارت استصوابی از انتخابات مجلس چهارم به بعد سیر نزولی به خود گرفت.البته در مجلس دوم با اضافه شدن قید التزام عملی به ولایت فقیه،اعضای نهضت آزادی ایران دیگر امکان حضور در مجلس را نیافتند. در مجلس سوم به دلیل تمهید و روشن‌بینی خاصی که حضرت امام نشان دادند جلوی یک بعدی شدن انتخابات گرفته شد.جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،براین نظر بودند که باید برای تمامی شهرهای کشور،نامزد معرفی کنند. با توجه به اینکه مساجد و نمازهای جمعه به عنوان دو پایگاه مهم،در اختیار این نیروها بود،چنین رفتاری قطعا می‌توانست انتخابات را به سوی یک طرفه شدن ببرد. امام در نامه‌ای خطاب به این دو نهاد روحانی آنها را از اعلام لیست در شهرهایی به جز تهران و قم منع کرد. اتفاقی که در این برهه افتاد در واقع نقطه آغازی بر شکل‌گیری مجمع روحانیون مبارز و جناح چپ نیز بود.
شورای نگهبان با توجه به نوع نگاهش به وظایف این شورا مصرح در قانون اساسی،در انتخابات‌های قبلی و خصوصا در انتخابات مجلس سوم نیز به دنبال انجام رفتاری که در انتخابات مجلس چهارم دیدیم، بوده است. به نظر شما دلیل عملیاتی شدن چنین رفتاری در انتخابات مجلس چهارم چه بود؟
تلقی و برداشت شورای نگهبان از همان ابتدا غیر از آن چیزی بود که خبرگان قانون اساسی مدنظر داشتند.شورای نگهبان نظارت بر انتخابات را استصوابی می‌دانست و براین باور بود که می‌تواند در تمامی مراحل انتخابات دخالت تعیین‌کننده داشته باشد.با این حال در زمان حیات حضرت امام،اجازه بروز چنین طرز تفکری وجد نداشت.به همین دلیل هم در جریان انتخابات مجلس سوم آقای محتشمی‌پور وزیر کشور وقت محکم در برابر ردصلاحیت‌های این شورا ایستادگی کرد. بعد از فوت حضرت امام،در انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس سوم شورای نگهبان باز هم قصد داشت نظارت استصوابی را اعمال کند که با برخورد شدید و تند آقای کروبی که رئیس مجلس سوم بود روبه‌رو شد و مواضع خود را تعدیل ساخت. در پایان مجلس سوم بدعت نظارت استصوابی با رد صلاحیت بیش از ۴۰ نماینده مجلس سوم و تعداد زیادی از نامزدهای نزدیک به جناح چپ نهاده شد. فراموش نمی‌کنم که در آن روزها آقای کروبی دبیرمجمع روحانیون و رئیس مجلس هر روز در دفتر کارش در مجلس میزبان تعداد زیادی از نامزدهای ردصلاحیت شده بود،که برای کمک و مشورت به او مراجعه می‌کردند. اکثر ردصلاحیت‌شدگان از بچه‌های جنگ و جبهه و خانواده شهدا بودند.
بعد از اعلام ردصلاحیت‌ها جناح چپ چگونه به جمع‌بندی برای حضور فعال در انتخابات رسید؟
مهمترین سوالی که به دنبال ردصلاحیت‌های گسترده در ذهن گروه‌های سیاسی و افرادی مانند بنده که تایید صلاحیت شده بودند وجود داشت،شرکت در انتخابات و ادامه کاندیداتوری، یا عدم شرکت و انصراف از کاندیداتوری بود. به خاطر دارم که در آن روزها بنده کاندیدای مردم تهران بودم و در خیابان معلم محلی را برای ستاد انتخاباتی اجاره کرده بودم. شبی که از فردای آن تبلیغات انتخابات شروع می‌شد،قرار بر این بود که مرحوم آیت‌الله توسلی برای اقامه نماز مغرب به ستاد ما بیایند و نظر نهایی مجمع روحانیون مبارز را نیز منتقل کنند. تا در صورت شرکت مجمع در انتخابات،ما نیز تبلیغات را شروع کنیم. آن شب که فکر می‌کنم در ایام ماه رمضان بود،مرحوم توسلی اعلام کرد که مجمع روحانیون مبارز به‌رغم تمامی مشکلات و به خصوص ردصلاحیت‌ها در انتخابات شرکت خواهد کرد. ایشان استدلال می‌کرد که بسیاری از شهرستان‌ها معتقد هستند در صورت عدم شرکت مجمع، نیروهایشان در شهرهای مختلف قلع‌وقمع خواهند شد. بنابراین مجمع تصمیم دارد برای جلوگیری از ظلم و جفای بیشتر به نیروهای خط امام در انتخابات حضور یابد. با این وجود و اگر بخواهیم یک نگاه تحلیلی و تاریخی به موضوع شرکت در انتخابات مجلس چهارم داشته باشیم، به نظرم اشتباه بزرگ جریان چپ،آن بود که حاضر به شرکت در چنین انتخاباتی شد. چرا که ردصلاحیت‌های انتخابات مجلس چهارم اولین خشت کجی بود که در روند انتخابات‌های مجلس نهاده شد و اگر در همان دوران برخورد قاطعی صورت می‌گرفت وضعیت به شکلی متفاوت از آنچه اتفاق افتاد درمی‌آمد.
در میان ۴۰ نفر از نمایندگان مجلس سوم که ردصلاحیت شده بودند چه چهره‌های شاخصی حضور داشتند؟
افراد مختلفی در این جمع حضور داشت مثلا آقای بیات نایب رئیس مجلس،همسر شهیدرجایی،فواد کریمی،آقای بهزادیان‌نژاد، آقای‌هادی غفاری و دوستان دیگربرخی معتقدند که به دنبال فوت امام خمینی در سال ۶۸ جناح چپ که اکثریت مجلس را نیز در اختیار داشتند،نتوانستند با شرایط جدید کشور و تغییرات ایجاد شده در پست‌های مختلف،همخوانی پیدا کنند به شکلی که مشکلات مجلس سوم با دولت آقای‌هاشمی و برخی دیگر از مقامات نظام موجب شد که جناح راست با در دستور کار قرار دادن شعار اطاعت از رهبری،حمایت از ‌هاشمی جناح چپ را شکست دهد نظر شما چیست؟
من اذعان می‌کنم که جریان چپ حاکم بر مجلس سوم،رابطه خوبی با آقای ‌هاشمی‌رفسنجانی نداشت.البته من با وجود انتساب به جناح چپ،مدافع سیاست‌های اقتصادی دولت آقای ‌هاشمی بودم و در زمان تصویب برنامه پنج ساله اول توسعه،تلاش‌های فراوانی برای تصویب آن انجام داده بودم. درحالی که در درون جناح چپ چهره‌های برجسته‌ای بودند که شدیدا با سیاست‌های اقتصادی دولت مخالف بوده و آنها را در تعارض با خط امام می‌دیدند. با این وجود توجه کنید که ما نباید به دنبال مجلسی باشیم که هیچ صدای اعتراضی از آن خارج نشود.ما اگر قائل به توسعه هستیم باید نه‌تنها به چندصدایی معتقد باشیم بلکه آن را تشویق هم کنیم. متاسفانه این مساله تبدیل به عادت شده است که هر کس مطابق سلیقه ما عمل نکرد با برچسب‌های مختلف از عرصه خارج کنیم.مجلس سوم یک مجلس خودی بود مجلسی بود که منافع ملی کشور و انقلاب را در نظر داشت. حذف کردن جریانات مختلف سیاسی از روند امور نتایج فاجعه‌آمیزی دارد. شما دیدید که در مقاطع بعدی با وجود تنگ‌تر شدن فضا و فیلترینگ‌های شدید شورای نگهبان باز هم در جمعی که از این صافی‌ها عبور کرده است اختلاف‌نظر و درگیری با دولت وجود دارد. از این منظر پایان مجلس سوم و آغاز مجلس چهارم نقطه سقوط نهاد مجلس در نظام بود.
در دورانی که ردصلاحیت‌ها صورت گرفت، نیروهای چپ همچنان اکثریت نهاد اصلی قانونگذاری کشور را در دست داشتند. آیا در آن روزها امکان تصویب یک سازوکار قانونی برای جلوگیری از عملکرد شورای نگهبان تا مدت زمان باقیمانده به انتخابات وجود نداشت؟
اواخر دوران نمایندگی مانند روزهای آخر سال تحصیلی در مدارس است.در آخر سال،کلاس‌های درس نامنظم می‌شود و دیگر کار مهم و جدی صورت نمی‌گیرد. اواخر مجلس نیز همین حالت را دارد و عملا تصمیم‌گیری‌های جدی صورت نمی‌گیرد. علت آن است که زمان محدود می‌شود و نمایندگان هم به دنبال انتخاب برای دور بعدی هستند.وقتی ردصلاحیت‌ها اعلام شد،چیزی به پایان عمر مجلس باقی نمانده بود.به این صورت انتظار اینکه مجلس بتواند مصوبه‌ای بگذراند و شورای نگهبان که خود بانی محدودیت‌هاست آن را تایید کند وجود نداشت.انتخابات مجلس در ۲۱فروردین انجام می‌شد و می‌دانیم که مملکت ما از ۲۵ اسفندماه عملا تعطیل است.
آیا در این مقطع، رایزنی‌هایی در خصوص لغو موارد ردصلاحیت با مقامات نظام صورت می‌گرفت؟
رایزنی‌های مختلفی صورت گرفت. ازجمله من خدمت آقای‌هاشمی رفتم و برای کمک به ماجرا و حل و فصل مساله ردصلاحیت‌ها از ایشان کمک خواستم ومعتقد بودم آقای‌هاشمی فردی است که عملا می‌تواند در برابر این روند بایستد.
آیا آقای‌هاشمی کاری در این خصوص انجام داد؟
کدورت‌هایی که میان آقای‌هاشمی و جناح چپ وجود داشت،فضا را طوری کرده بود که ‌هاشمی تمایلی به حمایت جدی از آنان نداشت. درواقع آقای‌هاشمی یا نتوانست و یا نخواست که وارد این مساله شود.
اکنون و بعد از گذشت۱۷ سال با نگاهی به موضع گیری‌ها و نوع کنش جناح چپ نوعی غافلگیری از ردصلاحیت‌های گسترده از رفتار آنان برداشت می‌شود،آیا پیش زمینه ذهنی برای احتمال ردصلاحیت‌ها در اکثریت مجلس وجود داشت؟
شاید به نوعی چنین برداشتی از رفتار جناح چپ صحیح باشد. با این حال نگرانی از احتمال ردصلاحیت‌ها در ما وجود داشت. به خاطر دارم که پیش از بررسی صلاحیت‌ها با آقای‌هاشمی دیدار کردم و نسبت به شنیده‌های مختلف در خصوص عزم شورای نگهبان برای ردصلاحیت‌ها ابراز نگرانی کردم. آقای‌هاشمی معتقد بود که مساله جدی نخواهد بود و به جز تعداد انگشت شمار،کسی ردصلاحیت نخواهد شد اما عملا بیش از۴۰ نماینده مجلس با ردصلاحیت مواجه شدند.
یکی دیگر از وقایع سیاسی در آستانه انتخابات مجلس چهارم،فعالیت انتخاباتی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران است. شما در مراحل تاسیس سازمان در ابتدای انقلاب،حضور داشتید. دیدگاهتان در مورد آغاز به کار مجدد سازمان در این سال چه بود؟
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سال ۵۸تاسیس شد. اختلاف نظرهای درونی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بعد از مدتی منجر به استعفای بیش از ۴۰ تن از اعضای این سازمان از جمله من شد. بعد از کنار رفتن ما دوستانی که سازمان را اداره می‌کردند در سال ۶۵ به این نتیجه رسیدند که تداوم فعالیت سازمان مفید نیست و سازمان را منحل کردند.۵سال بعد،دوستانی همچون آقایان نبوی،سلامتی و آرمین،این سازمان را با تغییری جزئی در نام، دوباره احیا کردند و در جریان انتخابات مجلس چهارم به این تحلیل رسیدند که باید در فضای انتخاباتی کشور حضور جدی داشته باشند. اگر اشتباه نکنم لیستی هم به نام سازمان منتشر شد.فراموش نمی‌کنم که نام مرا نیز از لیست خود حذف کرده بودند.
به چه دلیل؟
من اگرچه در تاسیس سازمان و همچنین استعفای ۴۰ نفره در کنار دوستان بودم. اما در احیای مجدد سازمان حضور نداشتم و البته اختلاف نظر اساسی ما با دوستان اقتصادی بود.به عبارت دیگر سازمان در دوره جدید فعالیت خود،دیدگاه‌های حاکم بر برنامه اول توسعه و سیاست‌های اقتصادی دولت آقای‌هاشمی را مغایر خط امام می‌دانست و چون من مدافع تفکرات اقتصادی دولت بودم،آقایان نام مرا در لیست خود قرار ندادند.البته امروز دیدگاه اقتصادی مجاهدین انقلاب تقریبا همان چیزی است که ما در آن سال می‌گفتیم.
بعد از پایان شمارش آرا، شما چه نتیجه‌ای را در تهران کسب کردید؟
من در مرحله اول انتخابات نفر سی و هشتم شده و به دور دوم راه پیدا کردم و در دور دوم موفق به کسب رای لازم نشدم. همان طور که می‌دانید در این انتخابات جناح چپ به خصوص در تهران شکست سنگینی خورد و تقریبا لیست جامعه روحانیت مبارز به طور یکدست در پایتخت رای آورد.
بعد از برگزاری این انتخابات و با توجه به این شکست سنگین، جناح چپ تا حدود زیادی در ساختار قدرت نظام به حاشیه رفت. می‌خواهم بدانم که دوستان جناح چپ چه تحلیلی از وقایعی که در این انتخابات روی داده بود داشتند. خود شما بعد از شکست چه کردید؟
من به دلیل نزدیکی با دولت،در سیستم باقی ماندم و از سوی آقای‌هاشمی به سمت مشاور رئیس‌جمهور و دبیر شورای عالی مناطق آزاد تجاری منصوب شدم.در این سال‌ها تعدادی از اعضای برجسته جریان خط امام مانند آقایان خاتمی و نوری همچنان در کابینه حضور داشتند. سایر دوستان خط امامی هم که از مجلس کنار نهاده شده بودند به فعالیت سیاسی ادامه دادند و بر این تحلیل بودند که شکست در انتخابات مجلس چهارم یک جریان گذرای سیاسی بوده و علت اصلی آن از تخریب‌های گسترده و مسموم جریان رقیب ناشی می‌شده است. در آن سال و در بسیاری از مساجد و محله‌ها شایع کرده بودند در عروسی پسر آقای کروبی با سینی سکه بهار آزادی توزیع می‌شده است. من حتی در اعتراض به چنین اخبار و شایعاتی از آقای خزعلی که هم عضو شورای نگهبان بود و هم در این ضیافت حاضر شده بود،صحت چنین شایعاتی بر ضد آقای کروبی را سوال کردم، ایشان البته بر بی اساس بودن چنین شایعاتی تاکید داشت. با این وجود، همین مسائل موج منفی بلندی درجامعه بر ضد جریان چپ ایجاد کرده بود.
تحلیل شخصی شما به عنوان یک نامزد انتخاباتی با توجه به فضای گسترده تخریب و ردصلاحیت‌ها،از شرکت فعال در انتخابات چه بود؟
من احساس می‌کردم که به تنهایی نه می‌توانم جریانی ایجاد کنم و نه یک نفره در برابر یک جریان بایستم.با این وجود نظر شخصی من بر این بود که باید در برابر یک بدعت جدید در روند اداره کشور ایستادگی کرد. حتی در مجلس ششم هم من معتقد بودم دوستان نمی‌بایست در برابر ردصلاحیت‌ها کوتاه می‌آمدند و انتخابات نباید به آن شکل برگزار می‌شد. در انتخابات مجلس چهارم وقتی تصمیم جمعی به شرکت در انتخابات قرار گرفت، تمام تلاش من این بود که ردصلاحیت‌ها را برگردانیم. فراموش نمی‌کنم که برخی نمایندگان را به بهانه حضور در ملاقات نمایندگان با آیت‌الله منتظری، ردصلاحیت کرده بودند. در حالی که اساسا در این دیدار حضور نداشتند. این نمایندگان به پیش من می‌آمدند و از من می‌خواستند که عدم شرکت آنها در این ملاقات را گواهی دهم و من در چند مورد با ارسال نامه به شورای نگهبان عدم شرکت برخی افراد در این دیدار را تایید کردم.
ظاهرا خود شما نیز در این خصوص در مجلس سوم اصطکاک‌هایی داشتید و ممکن بود همین مساله مستمسکی برای ردصلاحیت شما باشد؟
بله. البته بنده در آن ملاقات حضور داشتم و در مجلس هم اعلام کرد که مقلد آیت‌الله منتظری هستم. با این وجود تصور می‌کنم به دلیل حمایت جدی من از ایده‌های اقتصادی دولت و تلاش برای تصویب آنها در مجلس سوم،مرا برای انتخابات مجلس چهارم ردصلاحیت نکردند.
آیا شما بعد از مجلس سوم و عدم راهیابی به مجلس چهارم،باز هم نامزد نمایندگی مجلس شدید؟
من در مجلس پنجم از سوی کارگزاران سازندگی کاندیدای انتخابات مجلس از تهران شدم. در این انتخابات هم حوادث انتخابات مجلس چهارم به فرم دیگری آغاز شد و با این جریان برخوردهای خطی و تندی صورت گرفت.با وجود اینکه در ابتدا به کارگزاران به عنوان گروهی می‌نگریستند که برای گرم کردن تنور انتخابات مفید است،اما به دنبال توفیق این جریان در کسب رای مردم،عملا کارگزاران را به هیزم تنور انتخابات بدل کردند. در انتخابات مجلس ششم بنده شهردار تهران بودم.
موارد استنادی که در این انتخابات از سوی شورای نگهبان به عنوان دلایل ردصلاحیت اعلام شده بود چه بود؟
باتوجه به تغییر چندمرحله‌ای قانون انتخابات شاید پاسخ من قدری دقیق نباشد اما تا جایی که به خاطر دارم، در آن زمان شورای نگهبان موظف به اعلام دلایل ردصلاحیت‌ها حتی به خود نامزد ردصلاحیت شده نبود. به خاطر دارم که در همان روزها خانم عاتکه رجایی همسر شهید رجایی که صلاحیتش از سوی شورای نگهبان برای انتخابات مجلس چهارم رد شده بود،در نطق پیش از دستور خود در مجلس سوم از شورای نگهبان می‌خواست اگر دلیلی برای ردصلاحیتش وجود دارد بدون هیچ ملاحظه‌ای و به صورت علنی آن را اعلام کند.
برخی معتقدند با توجه به تفسیر قانون اساسی که به عهده شورای نگهبان گذاشته است، به هر حال این شورا می‌تواند بر همین مبنای حقوقی نظارت خود را استصوابی تفسیر کند و در واقع بار حقوقی لازم با توجه به موارد قانونی،در رفتار شورای نگهبان وجود داردنظر شما چیست؟
توجه کنید که شورای نگهبان تا انتخابات مجلس چهارم نظر استصوابی خود را اعلام می‌کرد ودر برابر این نظر بحث و مخالفت‌های جدی صورت می‌گرفت. اما از مجلس چهارم به بعد،متاسفانه نظارت استصوابی قانونی شد.یعنی الان شورای نگهبان می‌تواند بگوید «ما مصوبه مجلس را اجرا می‌کنیم».در واقع مجلس چهارم که با ردصلاحیت گسترده و تخریب جناح چپ،با حضور اکثریت هم سلیقه با تفکر حاکم بر شورای نگهبان شکل گرفته بود،دیدگاه شورای نگهبان در مورد نظارت استصوابی این شورا را به قانون تبدیل کرد. بدین ترتیب بر خلاف سوال شما در حال حاضر مشکل ما نه در تفسیر قانون بلکه در خود قانون است و این قانون حتما باید در مقطعی مورد تجدید نظر قرار گیرد.
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید