چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


سهمی بیشتر از یک شاهد زنده


سهمی بیشتر از یک شاهد زنده
زندگی و فعالیت هنری مارکو گریگوریان در دورانی رقم می خورد که تاریخ نقاشی ایران تحولات جدی و پرتلاطمی را با حفظ رویکردی مثبت نسبت به هنر غرب تجربه می کند.
او از طرفی امکان تجربه بی واسطه آنچه را که امروزه شروع گرایش به نقاشی غربی در ایران محسوب می کنیم (کمال الملک و مکتبش) داشته و از سویی دیگر تا همین چند هفته پیش به عنوان تجربه گر و شاهد زنده همه این تاریخ حضور داشت.
سابقه نوگرایی در نقاشی ایران شاید به اندازه عمر گریگوریان باشد. هر چند می توان تحول ابتدایی در نقاشی ایران را در دوره صفویه و سفر محمد زمان به اروپا (رم) و بازگشتش در حدود سال ۱۰۶۱ جست وجو کرد، اما بی شک بعد از آن، با فعالیت کمال الملک یا در فاصله سال های پس از جنگ جهانی دوم، این تحولات صورتی عمیق تر و گسترده تری به خود گرفت و با شتاب بیشتری طی شد. این پیگیری که حاصل سفرهای مختلف هنرمندان به خارج از کشور و به تبع آن پراکنده شدن اخبار و اطلاعات جدید از تحولات هنر غرب در محافل فرهنگی و مطبوعات آن زمان بود، پس از مرگ کمال الملک در سال ۱۳۱۹ صورت جدیدی را تجربه کرد. در این سال اولین تجربه های کاملاً متفاوت با مسیری که کمال الملک و شاگردانش می پیمودند رخ داد و تا آنجا پیش رفت که در آن زمان این جریان را به نام «جدال بین کهنه و نو» خواندند.
هر چند همه اتفاقاتی که در این سال ها می افتاد ۷۰ سال پیش از آن در اروپا تجربه شده بود و بیشتر تلاشی در پر کردن این خلاء تاریخی به حساب می آمد. تاسیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سال های آغازین دهه ۱۳۲۰، با نگاهی کاملاً جانبدارانه به نقاشی غربی، به این مساله سرعت بیشتری بخشید و در سال ۱۳۲۵، با برگزاری «نمایشگاه هنرهای زیبای ایران»- به عنوان اولین نمایشگاه بزرگ هنرمندان معاصر ایران- آثار نقاشان جوان و نوگرای آن دوران نظیر حسین کاظمی، مهدی ویشکایی، جلیل ضیاپور، جواد حمیدی و... را در مقابل آثار کمال الملک و شاگردان او قرار داد.
هر چند هیچ گاه کمال الملک و شاگردان او در تاریخ نقاشی ایران به حاشیه نرفتند و از نمونه های آن کافی است تا به دوسالانه های برگزار شده در سال های ۱۳۷۰ ، ۱۳۷۲ و ۱۳۷۴ اشاره کرد که در آنها آثار پیروان جوان این مکتب به چشم می خورد. از طرفی دیگر ارائه آثار نو و معرفی چهره های نوگرا در آن سال ها آنچنان نبود که بتواند در مقابل موج قدیمی تر نقاشی ایران امکان قدرت نمایی پیدا کند. موج بر موجً نقاشی نوگرای ایران و آغاز دوباره و جدی تر مجادلات میان کهنه و نو با بازگشت جلیل ضیاپور از فرانسه در سال های ۱۳۲۸-۱۳۲۷ اتفاق می افتد. در آن زمان ضیاپور و همراهانش تا مدتی نزدیک به دو دهه آثار متفاوت و بعضاً رو به عقبی را در نقاشی معاصر ایران به جا گذاشتند.
شکل گیری شخصیت هنری مارکو گریگوریان (۱۳۸۶-۱۳۰۴) در این سال ها اتفاق می افتد. گریگوریان پس از تجربه جسته و گریخته یی از این اتفاقات بود که به خارج رفت. او پس از طی مقدمات نقاشی در ایران در سال ۱۳۲۹ به رم رفته و پس از تحصیل در مدرسه هنرهای زیبای رم دوباره به ایران برگشت تا از سال ۱۳۳۳ آموزش نقاشی را شروع کند. پیروزی تاریخی نوگرایان نقاشی ایران بر آنچه از طرف آنها کهنه خوانده می شد با برپایی نخستین بی ینال تهران (۱۳۳۷) که به همت گریگوریان برگزار شد، رقم خورد.
این نمایشگاه که آثار اکثر نوپردازان آن دوران را در خود داشت، از طرفی دیگر نشان می داد جنبش نوگرایی از سوی مقامات دولتی آن دوران نیز به رسمیت شناخته شده است. در دو دهه بعدی تلاطم نوگرایی در ایران کمی فروکش کرد و از آن پس چهره های نوگرا تمرین و تجربه اندوزی در محتوای نقاشی شان را شروع کردند. تا پیش از این، تجربیات (از موج امپرسیونیسم بعد از کمال الملک گرفته تا کوبیسم ضیاپور) بیشتر در قالب فرم ها بود. چنین شد که در زمان برگزاری بی ینال سوم نقاشی (۱۳۴۱) اکثر آثار نوگرا با رویکردی سنتی شکل گرفته و نوعی بازگشت محسوب می شد. به کارگیری عناصر خوشنویسی و نوشتاری یا عناصر سنتی در آثار نقاشانی مانند حسین زنده رودی، فرامرز پیلارام و... از نمونه های این نوع نقاشی است. بدین سان جریان نوگرایی در ایران از دهه ۳۰ تا ۵۰ به تثبیت خویش با پشتوانه یی فرهنگی می پردازد و به گونه یی دیگر سعی در جلب توجه عامه مردم دارد.
این تنها نکته یی بود که تا آن زمان هنوز به دست نیامده بود. در کنار تمام تفاسیری که از کار با خاک گریگوریان وجود دارد، می توان آثار خاک و گًل او را تجربه هایی در این راستا قلمداد کرد. گرایش او به کار با خاک، در امریکا و بعد از بازگشت دوباره او به ایران ادامه یافت. البته در این سال ها سنت نقاشی ایرانی (چه نگارگری و چه کلاسیسیسم- ناتورالیسم کمال الملکی) هیچ گاه ماندن در حاشیه را نپذیرفت. در کنار این جریانات هنری، جریان نقاشی قهوه خانه نیز حضور داشت و حتی تلاش گریگوریان در جمع آوری و به نمایش گذاشتن آثار نقاشان این جریان را در سال های اولیه دهه ۱۳۳۰ می توان تلاشی مجدد برای احیای جریان قهوه خانه به حساب آورد.
در سال های اولیه دهه ۱۳۵۰، و تا قبل از انقلاب، نقاشی نوگرا دچار بحران جدیدی می شود. از یک سو، بازگشت به سنت به شکلی سطحی و افراطی و از سویی دیگر تمایل به واقع گرایی اجتماعی در هنر، به تشدید این فضای بحرانی دامن می زنند.
چنین می شود که بعد از انقلاب عده یی برای همیشه کنار می کشند یا اینکه شاخه یی رئالیستی از هنر تا سال ها جریان غالب هنری ایران می شود. اکنون بعد از گذشت چیزی حدود یک دهه از جریان فوق است که به این نتیجه می رسیم آنها که زودتر از این جریانات موفق به تثبیت هنر خویش شده بودند و در واقع نسل نمادین نوگرایی را پیش از این دوران رقم زدند، ماندگار شدند. گریگوریان نیز یکی از اینها بود. هر چند او از اواسط دهه ۱۳۵۰ دیگر در ایران نبود و در سال های آخر و پس از سکونتش در ارمنستان به نوعی از گروه به حاشیه رفته محسوب می شد.
علی مطلب زاده
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید