سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
مخاطب عام سینما آدمی است رویایی و خیال پرور
برای جواب دادن به این سوال كه » جذابیت سینما در كجاست ؟ « از یك سو باید در مخاطب عام سینما به جستجو پرداخت و از سوی دیگر باید به ماهیت سینما و تكنیك آن توجه كرد و این دومی مهمتر است . اما قبل از گذشتن از موضوع مخاطب سینما باید یك بار دیگر بر این حقیقت تاكید كرد كه به هر تقدیر مخاطب سینما انسان كامل نیست . انسان كامل به بی نیازی و استقناء رسیده است و جز ذات حقیقت چیزی برای او جاذبه ندارد . انسان كامل » بیخودی « را در » فناء فی الله جستجو می كند و اهل تفنن هم نیست . او از لذایذ خدا داده استفاده می كند ؛ می خندد و حتی مزاح می كند اما دل به تفنن نمی بازد و اختیار خود را به كارگردان كه هیچ ، جز به اولیاء مقرب خدا تفویض نمی كند . او هرگز ترك عقل نمی گوید ، مگر در راه عشق و راه عشق به سینما منتهی نمی شود . در كتاب العلم » بحار الانوار « حدیثی از ابی جعفر الثانی علیه السلام نقل شده است » من اصغی الی ناطق فقد عبده ، فان كان الناطق عن الله فقد عبد الله و ان كان الناطق ینطق عن لسان ابلیس فقد عبد ابلیس. كسی كه به ناطقی گوش سپرده است یقینا" او را عبادت می كند ، و اگر ناطق از جانب خدا باشد ، خدا را عبادت كرده است و اكر ناطق از لسان ابلیس سخن گوید ، ابلیس راتسلیم « عبادت است و اگر این سخن در » گوش سپاردن به نطق صدق دارد ، در باره سینما كه به طریق اولی صادق است . تماشاگر سینما نه فقط با گوش كه با تمام وجود خود را به واقعیت رویایی درون صحنه تسلیم می كند و به طور معمول ، تنها بخشهای متعالی نفس او از خوض در فیلم رهایی دارد و آن هم نه به طور كامل . چرا در چنین بحثی سخن از » انسان كامل به میان آورده ایم ؟ در آیات مباركه قرآن بسیار است آیاتی كه در آن انسان ذاتا" ضعیف ، ظلوم كفور ، جهول ، عجول ، جزوع ، هلوع و كنود … معرفی شده است ، اما گذشته از آن كه بعضا" این صفات در مقام تحسین انسان آمده – همچون صفات ظلوم و جهول در آیه مباركه امانت ] سوره احزاب آیه ۷۲ [ هرگز این تعهد و ترك مسئولیت در انسان قرار بگیرند . خداوند این صفات را در وجود انسان نهاده است تا در مبارزه با آنها به كمال رسد و نور وجود حقیقی اش در كنار این تیرگی ها جلوه پیدا كند چنان كه در قرآن مجید آمده است : خلق الانسان من عجل ساوریكم آیاتی فلاتستعجلون . ] آیه ۳۷ سوره انبیاء [ در بخش اول آیه شریفه می فرماید : انسان از شتاب خلقت یافته است ، اما در بخش دوم : » زود است كه آیت های خویش را به شما بنمایانم ، پس تعجیل مورزید . اگر ما بخواهیم فی المثل شتابزدگی انسان را اصالتا" مورد توجه قرار دهیم و به بر آورده ساختن نیازهای متعلق این صفت بپردازیم ، سخت به اشتباه رفته ایم . كمال انسان در كرامت و تنزه از ضعف ونقص است ، بنابراین ، درست این است طرفی اتخاذ كنیم كه او را از تسلیم شدن به این ضعف – و صفات مذموم دیگر – باز دارد . بخشی از نیازهای ذاتی انسان متعلق وجود حیوانی اوست و بخشی دیگر متعلق فطرت الهی اش . برآوردن نیازهای وجود حیوانی بشر باید با عنایت به خلقت استكمالی او انجام گیرد و گرنه ، وجود حیوانی ، حجاب فطرت الهی اش خواهد و از راه حق باز خواهد ماند . بشر امروز همه عالم را از دریچه نیازهای خویش می بیند و نیازهای خویش را نیز همه » در عرض یكدیگر « قرار می دهد و در ارضای آنها نیز حد یقفی نمی شناسد . تنها حدی كه آنها را محدود می كند » واقعیت حیات اجتماعی بشر « است و لاغیر . و در این میان ، لاجرم ، نیازهای وجود مادی بشر نیز اصالت خواهد یافت ، چرا كه باطن ، در پس ظاهر پنهان است و تا كسی اهل باطن نشود به حقیقت نیازهای باطنی و فطریات خویش دست نخواهد یافت . خدا بی نیاز است و شما نیازمند ید . سوره محمد (ص) آیه ۳۸
الله الغنی و انتم الفقراء … انسان اهل فقر و نیاز است اما فقری كه عین بی نیازی است . انسان ، فقیر و حاجتمند است چرا كه از مقام قرب دور افتاده است ؛ پس بی نیازی در » وصول « است و وصول نیز جز با توبه میسر نمی شود . نیازهای حقیقی بشر ، نیازهای باطنی اوست ، اگر چه حاجات ظاهری اش ، بیشتر ظهور و بروز دارد . محك تمیز نیازهای حقیقی از كاذب ، » غایت كمالیه « انسان است . خداوند انسان را برای رسیدن به كمال قرب و زندگی جاودان در جنت رضوان خویش آفریده است . آن بهشت كه گفته اند بهشت اعتدال است و این اعتدال نیز برای انسان تنها در صورتی حاصل می آید كه خود را به نظام تشریعی اسلام تسلیم كند و در دنیا آنسان زندگی كند كه انبیاء گفته اند . انسان ذاتا" هلوع و ولوع است و این هلع و ولع را شدت اشتیاق اوست برای وصول به مقام قرب … اما چه كند كه این شدت اشتیاق در بستر حاجات مادی او نیز ظهور و بروز دارد ؟ آیا باید به این هلع و ولع تسلیم شد و فی المثل در ارضاء حوایج جنسی و یا شهوات دیگر ، تا آنجا راه را باز گذاشت كه اكنون در مغرب زمین باز گذاشته اند ؟ روشن است كه اگر چنین كنیم و اجازه دهیم كه آدمیزاد در ارضاء شهوات حیوانی خویش از » طریق اعتدال « بیرون شود ، فطرت الهی اش مغفول عنه ، محجوب و مدفون خواهد ماند و حقیقت ذات بشر هرگز ظاهر نخواهد شد . همه مظاهر تمدن غرب – از جمله سینما و تلویزیون – نیز در تبعیت از این اشتباه عام ، بی آنكه نیازهای حقیقی بشر را از دریچه نیازهایش می نگرد . آیا نیاز به سیگار یا خمر حتی برای سیگاری ها و دایم الخمرها یك نیاز حقیقی است ؟ بخش عظیمی از نیازهای كاذب بشر امروز ، مربوط به عادات و ملكاتی است كه خود بر خلاف ذات خویش ، برای خود ساخته است . وظیفه ما آزاد ساختن مرغ باغ ملكوت فطرت آدمی از قفس عادات و تعلقات است . نه گردن نهادن به حاجات كاذب او . با گردن نهادن به این حاجات ، دیگر هرگز طایر قدس وجود آدمی راهی به سوی آسمان رهایی نخواهد یافت .
بشر امروز سخت می انگارد كه او را برای چریدن در مرتع سبز نمای دنیا آفریده اند و آنچنان از حاجات دنیایی خویش سخن می گوید كه گویی حتی خاطره بهشت رضوان را نیز از یاد برده است . سینما و تلویزیون ، همچون سایر مظاهر تمدن غرب از انسان تصوری دارند كه نه تنها مبتنی بر حقیقت نیست ، بلكه نافی آن است . سینما و تلویزیون ، چه از لحاظ تكنیك و چه از لحاظ محتوا ، توجه خویش را معطوف نیازهای كاذب عادات زاید و ضعف های روانی بشر كرده اند . انسان ذاتا" » عجول « است ؛ سینما نیز اصالتا" به این شتابزدگی وقع می نهد و فیلم را از جنبه های كارگردانی ، هنرپیشگی و مونتاژ به صورتی تولید می كند كه حوصله مخاطب عجول سرنرود و این چنین ، از لحاظ محتوا به ابتذال و سطحی نگری گرایش یافته و از لحاظ تكنیك نیز اصالت كار را بر نفی عقل و اختیار تماشاگر و ایجاد حالت تعلیق روانی برای او نهاده است . مخاطب عام سینما آدمی بی حوصله است كه از واقعیت حیات اجتماعی بشر به تنگ آمده و در جستجوی وسایلی است كه او را همواره در حالت تخدیر و تحریك و تفنن محض نگهدارند . سینما نیز برای ارضای تماشاگری چنین ، چه در تكنیك و چه در محتوا ، بر موضوعات و شیوه هایی اتكاء یافته است كه اصالتا" به تخدیر روانی ، تحریك و هیجانات ناشی از ضعف و جهل ایجاد شگفتی و تفنن توجه دارند . چرا موضوع غالب فیلم هایی كه در مشرق زمین تولید می شود » عشق های مجازی و مناسبات عاطفی آدم های فلك زده « است ؟ موضوع قریب به اتفاق فیلم هایی كه در ایران نیز ساخته شده ، به جز استثنائاتی معدود ، همین مناسبات است … كه اگر از بیرون این غفلت زدگی رایج بر آن نظر كنیم ، تماما" ناشی از دور ماندن از حیات طیبه ایمانی و پذیرش مناسبات خانوادگی و اجتماعی غرب در جامعه است كه ماهیتا" با این مناسبات بیگانگی دارد و در جستجوی هویت دیگری است . منظور این نیست كه سینما نباید به این مناسبات بپردازد بلكه قصد ما باید رها ساختن آدم ها از فلك زدگی باشد و رساندن آنها به آزادی و استقلال و استغناء ، نه آنكه آنان را در ضعف ها و نقص هایشان تایید كنیم .و روشن است كه تا خود از فلك زدگی و غفلت رایج ملازم آن ، رها نشویم اصلا" در نمی یابیم كه آنچه را رنج های بشری نام نهاده ایم ، باتلاق عفنی است كه از ضعف ها و نقص ها و نیازها و عادات زاید و تعلقات دنیایی ما فراهم آمده است . وگرنه كدام رنج های بشری ؟ این ها رنج هایی است كه بشر امروز به خاطر دور بودن از حقیقت انسانی خویش بدان اسیر است … پرداختن به این رنج ها هنگامی زیباست كه همراه با تذكر باشد . مخاطب عام سینما آدمی است اسیر عادات و تعلقات رنگارنگ و این چنین ، برای آزادی خویش اهمیتی قایل نیست و به راحتی از آن درمی گذرد و عنان عقل واختیار خویش را به دست باد رها می كند . او آدمی احساساتی و شدیدا" تاثیر پذیر است ، چرا كه تاثراتش بر بنیان های ثابت روحانی استوار نیست . خیلی زود به شگفت می آید و می خندد و یا گریه می كند ، اما نه خنده و نه گریه اش ، عمق ندارد . نقطه توجه » مد روز « ، آدم هایی چنین هستند . » سینما ی تجارتی « در سایه اقبال مخاطبی این چنین رشد كرده است . گوش شنوای تبلیغات تجارتی نیز همین ها هستند . سریال های تلویزیونی » تلخ و شیرین « ، » سال های دور از خانه « ، » محله پیتون « و … نیز برای مخاطبی این چنین ساخته می شود . » هشیار و بیدار « نیز گیاه های هرزی هستند كه در آفتاب وجود تماشاگرانی این چنین رشد می كنند . برنامه » سلام صبح بخیر « به شنوندگانی این چنین سلام می كند . داستان های دنباله دار مجلات نیز برای همین نوشته می شود و … قس علی هذا .
مخاطب عام سینما آدمی است خیال پرور و رویایی ، در جستجوی گریزگاهی از خویشتن خویش . چهره اش نقابی است كه باطنش را از دیگران می پوشاند . همان طور كه با دیگران قایم باشك بازی می كند ، دوست دارد خود را از خویشتن نیز بپوشاند . موش با ادا درآوردن پلنگ نمی شود ، اما ممكن است كه امر بر خود او مشتبه گردد . برای او حقیقت امر اهمیت ندارد ، چرا كه پیرامونش را نیز آدم هایی چون خود او پوشانده اند … مهم این است كه او از خود بگریزد . سینما و تلویزیون با خلق » شخصیت هایی آرمانی و واقعیتی رویایی « ، آن » گریزگاه « را در اختیار او قرار می دهد . لفظ » ستاره « كه به هنرپیشه های سینما اتلاق می شود پرده از فریبی بسیار بزرگ برمی دارد . آنها » ستاره های « درخشان آسمان دروغین سراب فریبنده ای هستند كه به حیله های اپتیك و شعبده بازی هایی روانی در برهوت » وهم « ساخت شده اند قهرمان پروری جزء ذات سینماست . ضد قهرمان نیز خود نوعی قهرمان است كه از رحم نیهلیسم زاده می شود بعد از قهرمان و ضد قهرمان نوبت به پرسوناژهایی می رسد كه نه قهرمان هستند و نه ضد قهرمان … اما چگونه می توان از ماهیت آرمانی سینما گریخت ؟ سینما شخصیت های آرمانی و مطلق می آفریند . مقتضای نیهلیسم رایج در هنر امروز این است كه همه ارزش های موجود انكار شود ، هر چند كه این انكار بعضا" حتی به انكار لوازم ذاتی هنر جدید بینجامد . اما به هر تقدیر ، با توجه به ماهیت آرمانی سینما ، شخصیت های سینمایی ، اعم از قهرمان و ضد قهرمان و غیر قهرمان … خواه ناخواه بت هایی هستند كه تماشاگر ، آمال و آرزوهای خویش را در آنان محقق می بیند و با تمسك به آنها از تعهد می گریزد و یا در وجود آنها مخلصی برای گریز از خویشتن و واقعیت محیط بر آن تغفل پیدا می كند و وجدان تاریخی خویشتن را به محاق می كشاند و از دغدغه مرگ و معاد می آساید . هنرپیشه های سینما نیز قهرمان هایی هستند كه در چشم تماشاگرانی این چنین از اسارت » هویت « رسته اند و به اوج » رهایی « رسیده اند . آنها ستاده های آسمانی آرزوهای بشری هستند كه شیطان او را با رویارویی تحقق ناپذیر » اخلاد الی الارض فریفته است . اخلاد الی الارض ( جاودانگی در زمین ) تعبیری قرآنی است كه در آیه ۱۷۶ سوره اعراف آمده است او اسارت خاك « را عین آزادی می بیند . در جستجوی بهشتی است كه در آن امیال لجام گسیخته حیوانی و اهوای نفسانیش به طور كامل ، برآورده شود . آنچه كه این ولنگاری و لجام گسیختگی را محدود می كند ، واقعیت حیات اجتماعی بشر و آن هویتی است كه خود را اسیر آن می یابد . برای رهایی از اضطراب ، تمدن امروز به شهروندان خویش می آموزد كه از یك سو فردیت خود را منحل در اجتماع كنند و از سوی دیگر ، راه های مفری نیز چون سینما و تلویزیون … در اختیار آنها قرار داده است . سینما سرزمین رویایی آرزوهای بشری است كه از هویت اجتماعی و تاریخی خویش می گریزد . ستارگان درخشان این آسمان ، هنرپیشه هایی هستند كه » شخصیت « شان در بی هویتی است . هویت برای هنرپیشه های صحنه سینما و تلویزیون لباسی قابل تعویض است ، اگر چه آنها نیز در عالم واقع ، زندانیان شخصیتی ثابت و هویتی لایتبدل هستند . انسان فطر تا عاشق كمال است و مشتاق ، تا فقر و ضعف و نقص وجود خویش را در موجوداتی كامل جبران كند و از حیرت و دهشت بیاساید . اگر روی به بت پرستی یا ستاره پرستی – هنرپیشه پرستی – می آورد عملی خلاف فطری اگر چه در » شخصیت « دچار اشتباه شده » تحسین و تقدیس « نیز از كشش های خاطری روح است كه اگر در شخصیت دچار اشتباه شود ، انجام نداده است ، هنرپیشه ها را به جای قدیسان می نشاند . سینما واقعیتی روایی دارد . صورت های آن ، صورت هایی مثالی است كه همه زوائد واقعی آن حذف شده است . شخصیت های سینمایی اگر قهرمان باشند ، دیگر در وجودشان ، نشانی از ضعف وجود ندارد و اگر ضد قهرمان باشند ، دیگر سراپا ضعف و نقص هستند و در وجودشان نشانی از قوت ، رحم و عطوفت و مهر باقی نیست ؛ و اگر ، نه قهرمان باشند و نه ضد قهرمان ، باز هم آدم هایی معمولی نیستند . این حقیقتی است غیرقابل اجتناب ، مربوط به ماهیت سینما ، چرا كه در نهایت وجود شخصیت ها و كیفیت وقایع و فضاها در ظل غایات و اهداف كارگردان و سناریست ، تعیین می یابد . و چگونه می تواند این چنین نباشد ؟
یك فیلم همواره در همه جهات ، در سابه غایات فیلمسازی شكل می گیرد و بنابراین هرگز نمی تواند ماهیتی واقعی داشته باشد . فیلمساز ممكن است بخواهد فیلم را حتی المقدور به واقعیت نزدیك كند اما نهایتا" ، فیلم ، بازتاب ئاقعیت است آنگونه كه كارگردان می بیند ، نه آنچنان كه هست . از همین روی است كه فیلمسازی توانسته است » هنر « - به مفهوم مصطلح لفظ – باشد . فیلم اثر هنری فیلمساز و مظهر روح اوست و از این لحاظ همان قدر به واقعیت نزدیك است كه سازنده اش و اصلا" چرا باید فیلم به واقعیت نزدیك شود ؟ فیلم دارای واقعیتی رویایی است و یا به عبارت بهتر رویایی است برای فرار از واقعیت. سینما به عنوان هنر ، وسیله ای است در خدمت بیان هنری ، اگر چه آنچه كه در تاریخ ، بیشتر منشایت اثر دارد ، سینمای تجارتی است . سینمای هنری – به تعبیر نصطلح – می تواند با پرهیز از جلوه فروشی های روشنفكرمابانه نوعی » محادثه و همزبانی « باشد . در میان كسانی كه زبان یكدیگر را می فهمند ؛ در این صورت ، سینما باید آن »مخاطب عام « كه گفتیم ، رها كند و از قیمومت تجاری خارج شود . آن مخاطب عام كه گفتیم ،سلایق خود را از روزنامه ها و مجالات ژورنالیستی ، ترانه های روز ، سینمای تجارتی ، برنامه های مصرفی روزمره رادیو و تلویزیون و … می گیرد و این همه غرقابی است از ابتذال ، سطحی نگری ، بی دردی ، تفنن ، بی مایگی و نان را به نرخ روز خوردن . در روزگاری چنین كه مناسبات تولید و مصرف بر عامل هنر نیز حاكمیت یافته است ، دیگر سخن از خلاقیت هنری نیز برای مصرف روزمره تولید می شود . فیلمساز می تواند مخاطب خاصی برای خویشتن برگزیند ، مشروط بر آنكه راهی برای نجات از تجارت گرایی و اصالت گیشه پیدا كند . نگارنده نمی داند كه آیا هنوز هم می تواند به وجود مرزی بین سینمای هنری و سینمای تجارتی قایل باشد یا نه ؛ اما هر چه هست ، لااقل در حد اعتبار می توان این حقیقت فرض كرد كه سینمایی نیز با عنوان سینمای هنری ، وجود داشته باشد .
سید مرتضی آوینی
الله الغنی و انتم الفقراء … انسان اهل فقر و نیاز است اما فقری كه عین بی نیازی است . انسان ، فقیر و حاجتمند است چرا كه از مقام قرب دور افتاده است ؛ پس بی نیازی در » وصول « است و وصول نیز جز با توبه میسر نمی شود . نیازهای حقیقی بشر ، نیازهای باطنی اوست ، اگر چه حاجات ظاهری اش ، بیشتر ظهور و بروز دارد . محك تمیز نیازهای حقیقی از كاذب ، » غایت كمالیه « انسان است . خداوند انسان را برای رسیدن به كمال قرب و زندگی جاودان در جنت رضوان خویش آفریده است . آن بهشت كه گفته اند بهشت اعتدال است و این اعتدال نیز برای انسان تنها در صورتی حاصل می آید كه خود را به نظام تشریعی اسلام تسلیم كند و در دنیا آنسان زندگی كند كه انبیاء گفته اند . انسان ذاتا" هلوع و ولوع است و این هلع و ولع را شدت اشتیاق اوست برای وصول به مقام قرب … اما چه كند كه این شدت اشتیاق در بستر حاجات مادی او نیز ظهور و بروز دارد ؟ آیا باید به این هلع و ولع تسلیم شد و فی المثل در ارضاء حوایج جنسی و یا شهوات دیگر ، تا آنجا راه را باز گذاشت كه اكنون در مغرب زمین باز گذاشته اند ؟ روشن است كه اگر چنین كنیم و اجازه دهیم كه آدمیزاد در ارضاء شهوات حیوانی خویش از » طریق اعتدال « بیرون شود ، فطرت الهی اش مغفول عنه ، محجوب و مدفون خواهد ماند و حقیقت ذات بشر هرگز ظاهر نخواهد شد . همه مظاهر تمدن غرب – از جمله سینما و تلویزیون – نیز در تبعیت از این اشتباه عام ، بی آنكه نیازهای حقیقی بشر را از دریچه نیازهایش می نگرد . آیا نیاز به سیگار یا خمر حتی برای سیگاری ها و دایم الخمرها یك نیاز حقیقی است ؟ بخش عظیمی از نیازهای كاذب بشر امروز ، مربوط به عادات و ملكاتی است كه خود بر خلاف ذات خویش ، برای خود ساخته است . وظیفه ما آزاد ساختن مرغ باغ ملكوت فطرت آدمی از قفس عادات و تعلقات است . نه گردن نهادن به حاجات كاذب او . با گردن نهادن به این حاجات ، دیگر هرگز طایر قدس وجود آدمی راهی به سوی آسمان رهایی نخواهد یافت .
بشر امروز سخت می انگارد كه او را برای چریدن در مرتع سبز نمای دنیا آفریده اند و آنچنان از حاجات دنیایی خویش سخن می گوید كه گویی حتی خاطره بهشت رضوان را نیز از یاد برده است . سینما و تلویزیون ، همچون سایر مظاهر تمدن غرب از انسان تصوری دارند كه نه تنها مبتنی بر حقیقت نیست ، بلكه نافی آن است . سینما و تلویزیون ، چه از لحاظ تكنیك و چه از لحاظ محتوا ، توجه خویش را معطوف نیازهای كاذب عادات زاید و ضعف های روانی بشر كرده اند . انسان ذاتا" » عجول « است ؛ سینما نیز اصالتا" به این شتابزدگی وقع می نهد و فیلم را از جنبه های كارگردانی ، هنرپیشگی و مونتاژ به صورتی تولید می كند كه حوصله مخاطب عجول سرنرود و این چنین ، از لحاظ محتوا به ابتذال و سطحی نگری گرایش یافته و از لحاظ تكنیك نیز اصالت كار را بر نفی عقل و اختیار تماشاگر و ایجاد حالت تعلیق روانی برای او نهاده است . مخاطب عام سینما آدمی بی حوصله است كه از واقعیت حیات اجتماعی بشر به تنگ آمده و در جستجوی وسایلی است كه او را همواره در حالت تخدیر و تحریك و تفنن محض نگهدارند . سینما نیز برای ارضای تماشاگری چنین ، چه در تكنیك و چه در محتوا ، بر موضوعات و شیوه هایی اتكاء یافته است كه اصالتا" به تخدیر روانی ، تحریك و هیجانات ناشی از ضعف و جهل ایجاد شگفتی و تفنن توجه دارند . چرا موضوع غالب فیلم هایی كه در مشرق زمین تولید می شود » عشق های مجازی و مناسبات عاطفی آدم های فلك زده « است ؟ موضوع قریب به اتفاق فیلم هایی كه در ایران نیز ساخته شده ، به جز استثنائاتی معدود ، همین مناسبات است … كه اگر از بیرون این غفلت زدگی رایج بر آن نظر كنیم ، تماما" ناشی از دور ماندن از حیات طیبه ایمانی و پذیرش مناسبات خانوادگی و اجتماعی غرب در جامعه است كه ماهیتا" با این مناسبات بیگانگی دارد و در جستجوی هویت دیگری است . منظور این نیست كه سینما نباید به این مناسبات بپردازد بلكه قصد ما باید رها ساختن آدم ها از فلك زدگی باشد و رساندن آنها به آزادی و استقلال و استغناء ، نه آنكه آنان را در ضعف ها و نقص هایشان تایید كنیم .و روشن است كه تا خود از فلك زدگی و غفلت رایج ملازم آن ، رها نشویم اصلا" در نمی یابیم كه آنچه را رنج های بشری نام نهاده ایم ، باتلاق عفنی است كه از ضعف ها و نقص ها و نیازها و عادات زاید و تعلقات دنیایی ما فراهم آمده است . وگرنه كدام رنج های بشری ؟ این ها رنج هایی است كه بشر امروز به خاطر دور بودن از حقیقت انسانی خویش بدان اسیر است … پرداختن به این رنج ها هنگامی زیباست كه همراه با تذكر باشد . مخاطب عام سینما آدمی است اسیر عادات و تعلقات رنگارنگ و این چنین ، برای آزادی خویش اهمیتی قایل نیست و به راحتی از آن درمی گذرد و عنان عقل واختیار خویش را به دست باد رها می كند . او آدمی احساساتی و شدیدا" تاثیر پذیر است ، چرا كه تاثراتش بر بنیان های ثابت روحانی استوار نیست . خیلی زود به شگفت می آید و می خندد و یا گریه می كند ، اما نه خنده و نه گریه اش ، عمق ندارد . نقطه توجه » مد روز « ، آدم هایی چنین هستند . » سینما ی تجارتی « در سایه اقبال مخاطبی این چنین رشد كرده است . گوش شنوای تبلیغات تجارتی نیز همین ها هستند . سریال های تلویزیونی » تلخ و شیرین « ، » سال های دور از خانه « ، » محله پیتون « و … نیز برای مخاطبی این چنین ساخته می شود . » هشیار و بیدار « نیز گیاه های هرزی هستند كه در آفتاب وجود تماشاگرانی این چنین رشد می كنند . برنامه » سلام صبح بخیر « به شنوندگانی این چنین سلام می كند . داستان های دنباله دار مجلات نیز برای همین نوشته می شود و … قس علی هذا .
مخاطب عام سینما آدمی است خیال پرور و رویایی ، در جستجوی گریزگاهی از خویشتن خویش . چهره اش نقابی است كه باطنش را از دیگران می پوشاند . همان طور كه با دیگران قایم باشك بازی می كند ، دوست دارد خود را از خویشتن نیز بپوشاند . موش با ادا درآوردن پلنگ نمی شود ، اما ممكن است كه امر بر خود او مشتبه گردد . برای او حقیقت امر اهمیت ندارد ، چرا كه پیرامونش را نیز آدم هایی چون خود او پوشانده اند … مهم این است كه او از خود بگریزد . سینما و تلویزیون با خلق » شخصیت هایی آرمانی و واقعیتی رویایی « ، آن » گریزگاه « را در اختیار او قرار می دهد . لفظ » ستاره « كه به هنرپیشه های سینما اتلاق می شود پرده از فریبی بسیار بزرگ برمی دارد . آنها » ستاره های « درخشان آسمان دروغین سراب فریبنده ای هستند كه به حیله های اپتیك و شعبده بازی هایی روانی در برهوت » وهم « ساخت شده اند قهرمان پروری جزء ذات سینماست . ضد قهرمان نیز خود نوعی قهرمان است كه از رحم نیهلیسم زاده می شود بعد از قهرمان و ضد قهرمان نوبت به پرسوناژهایی می رسد كه نه قهرمان هستند و نه ضد قهرمان … اما چگونه می توان از ماهیت آرمانی سینما گریخت ؟ سینما شخصیت های آرمانی و مطلق می آفریند . مقتضای نیهلیسم رایج در هنر امروز این است كه همه ارزش های موجود انكار شود ، هر چند كه این انكار بعضا" حتی به انكار لوازم ذاتی هنر جدید بینجامد . اما به هر تقدیر ، با توجه به ماهیت آرمانی سینما ، شخصیت های سینمایی ، اعم از قهرمان و ضد قهرمان و غیر قهرمان … خواه ناخواه بت هایی هستند كه تماشاگر ، آمال و آرزوهای خویش را در آنان محقق می بیند و با تمسك به آنها از تعهد می گریزد و یا در وجود آنها مخلصی برای گریز از خویشتن و واقعیت محیط بر آن تغفل پیدا می كند و وجدان تاریخی خویشتن را به محاق می كشاند و از دغدغه مرگ و معاد می آساید . هنرپیشه های سینما نیز قهرمان هایی هستند كه در چشم تماشاگرانی این چنین از اسارت » هویت « رسته اند و به اوج » رهایی « رسیده اند . آنها ستاده های آسمانی آرزوهای بشری هستند كه شیطان او را با رویارویی تحقق ناپذیر » اخلاد الی الارض فریفته است . اخلاد الی الارض ( جاودانگی در زمین ) تعبیری قرآنی است كه در آیه ۱۷۶ سوره اعراف آمده است او اسارت خاك « را عین آزادی می بیند . در جستجوی بهشتی است كه در آن امیال لجام گسیخته حیوانی و اهوای نفسانیش به طور كامل ، برآورده شود . آنچه كه این ولنگاری و لجام گسیختگی را محدود می كند ، واقعیت حیات اجتماعی بشر و آن هویتی است كه خود را اسیر آن می یابد . برای رهایی از اضطراب ، تمدن امروز به شهروندان خویش می آموزد كه از یك سو فردیت خود را منحل در اجتماع كنند و از سوی دیگر ، راه های مفری نیز چون سینما و تلویزیون … در اختیار آنها قرار داده است . سینما سرزمین رویایی آرزوهای بشری است كه از هویت اجتماعی و تاریخی خویش می گریزد . ستارگان درخشان این آسمان ، هنرپیشه هایی هستند كه » شخصیت « شان در بی هویتی است . هویت برای هنرپیشه های صحنه سینما و تلویزیون لباسی قابل تعویض است ، اگر چه آنها نیز در عالم واقع ، زندانیان شخصیتی ثابت و هویتی لایتبدل هستند . انسان فطر تا عاشق كمال است و مشتاق ، تا فقر و ضعف و نقص وجود خویش را در موجوداتی كامل جبران كند و از حیرت و دهشت بیاساید . اگر روی به بت پرستی یا ستاره پرستی – هنرپیشه پرستی – می آورد عملی خلاف فطری اگر چه در » شخصیت « دچار اشتباه شده » تحسین و تقدیس « نیز از كشش های خاطری روح است كه اگر در شخصیت دچار اشتباه شود ، انجام نداده است ، هنرپیشه ها را به جای قدیسان می نشاند . سینما واقعیتی روایی دارد . صورت های آن ، صورت هایی مثالی است كه همه زوائد واقعی آن حذف شده است . شخصیت های سینمایی اگر قهرمان باشند ، دیگر در وجودشان ، نشانی از ضعف وجود ندارد و اگر ضد قهرمان باشند ، دیگر سراپا ضعف و نقص هستند و در وجودشان نشانی از قوت ، رحم و عطوفت و مهر باقی نیست ؛ و اگر ، نه قهرمان باشند و نه ضد قهرمان ، باز هم آدم هایی معمولی نیستند . این حقیقتی است غیرقابل اجتناب ، مربوط به ماهیت سینما ، چرا كه در نهایت وجود شخصیت ها و كیفیت وقایع و فضاها در ظل غایات و اهداف كارگردان و سناریست ، تعیین می یابد . و چگونه می تواند این چنین نباشد ؟
یك فیلم همواره در همه جهات ، در سابه غایات فیلمسازی شكل می گیرد و بنابراین هرگز نمی تواند ماهیتی واقعی داشته باشد . فیلمساز ممكن است بخواهد فیلم را حتی المقدور به واقعیت نزدیك كند اما نهایتا" ، فیلم ، بازتاب ئاقعیت است آنگونه كه كارگردان می بیند ، نه آنچنان كه هست . از همین روی است كه فیلمسازی توانسته است » هنر « - به مفهوم مصطلح لفظ – باشد . فیلم اثر هنری فیلمساز و مظهر روح اوست و از این لحاظ همان قدر به واقعیت نزدیك است كه سازنده اش و اصلا" چرا باید فیلم به واقعیت نزدیك شود ؟ فیلم دارای واقعیتی رویایی است و یا به عبارت بهتر رویایی است برای فرار از واقعیت. سینما به عنوان هنر ، وسیله ای است در خدمت بیان هنری ، اگر چه آنچه كه در تاریخ ، بیشتر منشایت اثر دارد ، سینمای تجارتی است . سینمای هنری – به تعبیر نصطلح – می تواند با پرهیز از جلوه فروشی های روشنفكرمابانه نوعی » محادثه و همزبانی « باشد . در میان كسانی كه زبان یكدیگر را می فهمند ؛ در این صورت ، سینما باید آن »مخاطب عام « كه گفتیم ، رها كند و از قیمومت تجاری خارج شود . آن مخاطب عام كه گفتیم ،سلایق خود را از روزنامه ها و مجالات ژورنالیستی ، ترانه های روز ، سینمای تجارتی ، برنامه های مصرفی روزمره رادیو و تلویزیون و … می گیرد و این همه غرقابی است از ابتذال ، سطحی نگری ، بی دردی ، تفنن ، بی مایگی و نان را به نرخ روز خوردن . در روزگاری چنین كه مناسبات تولید و مصرف بر عامل هنر نیز حاكمیت یافته است ، دیگر سخن از خلاقیت هنری نیز برای مصرف روزمره تولید می شود . فیلمساز می تواند مخاطب خاصی برای خویشتن برگزیند ، مشروط بر آنكه راهی برای نجات از تجارت گرایی و اصالت گیشه پیدا كند . نگارنده نمی داند كه آیا هنوز هم می تواند به وجود مرزی بین سینمای هنری و سینمای تجارتی قایل باشد یا نه ؛ اما هر چه هست ، لااقل در حد اعتبار می توان این حقیقت فرض كرد كه سینمایی نیز با عنوان سینمای هنری ، وجود داشته باشد .
سید مرتضی آوینی
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست