جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
زندگی دوگانه سینمای ایران
۱) در سینمای ایران همه چیز موقعیتی دوگانه دارد. سینمای خصوصی همچنان از وام دولتی استفاده میکند و تنها راهنمای «بخش خصوصی» میزند و همه از خصوصیسازی حرف میزنند اما تمام سختافزار سینما را در انحصار دارند. ستارههایش در اوج موفقیت از عنوان«ستاره» فرار میکنند و به خیال «بازیگری» دست به انواع تجربهها میزنند، کارگردانها از وضع بد سینما مینالند، اما خودشان در تلویزیون تله فیلمهای معمولی و خنثی میسازند و... این قصه را میتوان تا مدتها ادامه داد. این موقعیت دوگانه به این راحتیها حل نمیشود. اما این روزها اوضاع جور دیگری است. معلوم نیست بابت فروش فیلمها باید خوشحال بود و از اینکه هنوز سینما ورشکسته نشده ذوق کرد یا اینکه از دیدن فروش فیلمهایی با کیفیت ساختاری پایین، قصههای تکراری، کلیشه و... غصه خورد و ناراحت شد.
۲) واقعیت این است که سردرگمی همه بخشها را فراگرفته؛ هم سینمای بدنه و تجاری و هم سینمای هنری و روشنفکرانه. در این بازی عجیب هرکس گناه را به گردن دیگری میاندازد. بعضی دولتمردان را مسبب این اوضاع میدانند و برخی هم اهالی سینما را. جشنواره قبل نشان داد اوضاع سینما در همه بخشها آشفته است. شاید بتوان علت این آشفتگی را در سیاستهای سابق دید. اینکه در دهه ۶۰ اصرار زیادی بر تولیدات ارزشی و فرهنگی شد و فیلمهای بدنه سینمای ایران در نظام ارزشیابی درجههای ب ستارهدار و ج دریافت کردند و از امکانات محروم شدند. همان زمان بود که تهیهکنندگان سینمای بدنه به فکر ساز و کاری برای خودشان افتادند. هم صنف قوی ساختند که از منافع در خطرشان دفاع کند و هم با سازماندهی خودشان توانستند بازار را در اختیار بگیرند. فیلم«بگذار زندگی کنم» در همان ایام درجه«ج» گرفته بود و در بدترین سینماها اکران شد. اما توانست فروش کمنظیری کند و به راحتی یکی از آثار موفق دهه ۶۰ بشود. تهیهکنندگان سینمای بدنه توانسته بودند سینمای شهرستانها را به دست بیاورند و با اکران گسترده در شهرهای مختلف بازار را از آن خودشان کنند. در مقابل حلقه حمایتی دولت، سلیقهای باز و بسته میشد. فیلمهای هنری و فرهنگی که قاعدتا تحت حمایت دولت ساخته و اکران میشدند دچار مشکلات فراوان شدند و بعد آرام آرام کارگردانهای این جریان وابستگیشان را از دولت کم کردند. با این همه آنها چارهای جز کمکاری نداشتند و اصرار دولت برای سازماندهی سینمای فرهنگی از همان دوران به بنبست رسید. سینمای بدنه به مرور توانسته بود به عامه مردم نزدیک شود و با سلیقه آنها و تجربه خودش فیلم بسازد و به سود برسد، اما سینمای فرهنگی همچنان در پی حمایتهای دولتی بود. اگر چه در دورههایی فیلمهایی ساخته شدند که توانستند به بخش فرهنگی کمک کنند اما سینمای تجاری که مبتنی بر بازار بود، وام نمیگرفت، سینما داشت و پیچ و خم ممیزی را هم میدانست، توانست به راحتی در طی ۲۰ سال گذشته حضور پررنگی داشته باشد.
۳) در این سالها اوضاع جور دیگری هم شده است. دولت به عنوان کمکی به جمع یاران سینمای بدنه پیوسته و بیشتر از استقبال از فیلمها دفاع میکند. آمارهای وزارت ارشاد بیش از هر چیز متکی بر افزایش مخاطبان سینماست. اگر به فیلمهای تولید شده نگاه کنیم متوجه میشویم که در سه سال گذشته بیش از هر دورههای فیلمهای تجاری ساخته شده. فیلمهایی که بعضا قصههای طنز دارند، موضوعات ممنوعه را با پوششهای مختلف اخلاقی مطرح میکنند و در نهایت میتوانند بیش از سایر آثار برپرده سینماها بمانند. اگر در اواخر دهه ۷۰ از فیلمهایی مانند «زیر پوست شهر» «شوکران»، «عروس آتش» و «متولد ماه مهر»حمایت میشد و مورد استقبال قرار میگرفت الان نمایش فیلمهای تلویزیونی در جشنواره فجر و الگوهای مطرح شده توسط آنها مورد نظر است. در این بین تنها فیلمهای هنری و فرهنگی (اگر اصطلاح درستی برای فیلمها باشد) ضرر ندیدهاند. بخشی از سینمای بدنه که حد واسط آثار سطحی و فیلمهای فرهنگی بود، ساختار و قصه مناسبی داشت و میتوانست تماشاگر را به سالنها بیاورد، سلیقه او را تنزل ندهد و اتفاقا توقع او از فیلمها را بالا ببرد هم دچار مشکل شد. فیلمهایی که میتوانستند نشان دهند هر فیلمی که زمانش ۹۰ دقیقه است نباید در سالنهای سینما نمایش داده شود و نمیشود با کیفیت پایین تله فیلمها در ایران، به داد سینما رسید.
در این سالها فیلمهای فرهنگی و تاثیرگذار کم ساخته نشده است. اما حالا مشکل تنها ساخت فیلم نیست. سینمای بدنه خرجش را جدا کرده و بیتوجه به اوضاع سینما فیلم میسازد و سر فرصت اکران میکند و سراغ پروژه بعدی میرود. اما فیلمهای دیگر باید مدتها پشت درهای بسته بمانند تا شاید در بدترین زمان ممکن امکان نمایش پیدا کنند. نکته جالبتر اینکه حتی فیلمهای مورد تایید دولت هم وضع بهتری پیدا نمیکنند. نمونه آن «به همین سادگی»است که هم منتقدان و هم دولتمردان آن را ستایش کردند اما در اکران نتوانست حال و روز خوبی پیدا کند. اگر چه میشود توجیه کرد که این فیلم مخاطب وسیعی پیدا نمیکرد و ممکن بود وضع سینما را به هم بریزد. اما اگر به یاد بیاوریم که همزمان با این فیلم، «دایره زنگی» و«مجنون لیلی»هم روی پرده بود و برای هر سلیقهای- از عامی تا روشنفکر- اثری وجود داشت، آن وقت راحتتر میشد درباره اتفاقات سینما حرف زد.
۴) موقعیت دوگانه هم حاصل همین فرآیندهاست. سیاستگذاران هنوز تکلیفشان با سیستم حمایتی روشن نیست. مشخص نیست که اصلا قصد «حمایت» دارند یا «هدایت»، خط قرمزها کجاست، چه قصههایی را میشود ساخت، اصلا از شرایط فعلی ناراضیاند یا... ازآن طرف بخش خصوصی فرهنگیساز هم تکلیفش مشخص نیست. آیا میخواهد با وامهای دولتی، حمایت سازمانها و نهادها ادامه دهد یا اینکه به چرخه بازار اعتقاد پیدا کرده و میخواهد با ساخت فیلمهایی خوش ساخت و انتخاب روایتهای نو، خودش را بازسازی کند. تاکنون تنها تکلیف سینمای بدنه مشخص است. بیسرو صدا فیلمها را اکران میکند و مدعی است که سینمای نیمه جان ایران را سرِ پا نگه داشته.
۵) فیلمهایی که در ابتدای سال روی پرده سینماها رفتند، خیلیها را امیدوار کرد که لااقل فیلمهای بدنه ساختار خوبی دارند و طنز آنها آزاردهنده و لوده نیست. «دایره زنگی» یکی از آنها بود که نشان میداد چگونه میشود در این اوضاع هم فیلمی با دغدغههای روز و شوخیهای دست ِاول ساخت. اگر چه باید یادمان باشد که همین فیلم هم در دوران جشنواره با چه دردسرهایی روبهرو شد. اما اوضاع بعد از اکران نوروز امیدوارکننده نبوده است. فیلم «زن دوم»ساخته سیروس الوند چندگام عقبتر از فیلمهای سابقش بود. «زنها فرشتهاند»مانند «کلاغپر» فیلم خوش آب و رنگی است که با قصه عجیبش همه را شوکه کرده. «تلافی»ربطی به ایدهآلهای کارگردانش و شناختی که از او داریم ندارد. «ده رقمی» نمونه یک فیلم تلویزیونی است که از سینما سردرآورده و البته ساختش ازکارگردانی مانند همایون اسعدیان بعید بوده است. همه اینها فیلمهای پرفروش امسال بودهاند و احتمالا در ماههای بعد نمونههای دیگری هم به آنها اضافه میشود. در حالی که فیلمهایی مانند«تنها دوبار زندگی میکنیم»، «در میان ابرها»، «خاک آشنا»و... هنوز فرصت اکران پیدا نکردهاند. فیلمهایی که شاید میتوانستند تماشاگران سینما را به فیلمهای ایرانی امیدوار کنند و از سقوط سلیقهها جلوگیری کنند. اما فعلا خبری نیست. سینما هنوز برپاشنه قبلی میچرخد و همه چیز معلق است. شاید در ماههای آینده همه امیدوارتر شوند.
نسرین شریف
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست