سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

خشت اول چون نهد معمارکج


خشت اول چون نهد معمارکج
آموزش علوم در همه جوامع برای نیل به ایجاد شهروندانی خلاق و آشنا با فرآیند تفکر می‌کوشد. یکی از مباحث مطرح در آموزش علوم، کج‌فهمی است که در این مقال مختصر به بررسی آن می‌پردازیم. کج‌فهمی زمانی رخ می‌دهد که شخص به مفهومی اعتقاد دارد که به طور معقول، نادرست است. فرض می‌شود به دلیل ماهیت ذهنی انسان، هر فردی دارای انواعی از کج‌فهمی است. در این مساله هیچ کس دانش کامل ندارد و دارای یک بازنمایی ذهنی درست از جهان نیست.
تحریف یک مفهوم، کج‌فهمی نیست اما ممکن است باعث ایجاد کج‌فهمی شود. هر فردی در انتقال یک مفهوم ممکن است تنها یک مجموعه از اطلاعات را برای ارائه انتخاب کند، گیرنده می‌تواند مفاهیم دیگری در باره مفهوم ارائه شده که ممکن است نادرست باشد، تصور نماید. کج‌فهمی به تصورات قبلی، افکار و باورهای غیر علمی، مفاهیم درهم یا سوء تعبیرهای مفهومی اشاره می‌کند و حالتی را نشان می‌دهد که در آن عقاید دانش‌آموزان با تفسیر علمی مدرن کاملا مغایر است. یک شخص ممکن است چندین تصور ذهنی از برخی پدیده‌ها داشته باشد. بعضی محققان به جای کج‌فهمی، عبارت «نظریه خام یا ساده» را پیشنهاد داده و برخی از اصطلاح تصورات دیگر استفاده می‌کنند ولی بیش‌ترین تاکید بر واژه کج‌فهمی است.
دانش‌آموزان وارد هر کلاس یا هر درس جدید که می‌شوند تصوراتی با خودشان دارند که بیشتر محققان به این تصورات کج‌فهمی می‌گویند. بعضی کج‌فهمی‌ها از تجارب گذشته دانش‌آموزان و برخی از تدریس‌های نادرست قبلی نشات می‌گیرد، اما اغلب علت مشخصی ندارند. بیشتر نظریه‌های علمی که مورد مطالعه، تفسیر و تحلیل قرار می‌گیرند، به فراگیر تحمیل می‌شوند که با نبودن شکل یا طرح کامل و دقیق، دانش‌آموز به صورت قیاسی، تکه‌هایی از آنها را سرهم می‌کند تا مقداری از کل مطلب از پیش دریافت شده با داده‌های موجود متناسب شود.
کج‌فهمی‌ها را می‌توان در مقوله‌های زیر دسته‌بندی کرد:
- مفاهیم پیش دانسته، مفاهیمی عمومی هستند که ریشه در تجربیات روزمره دارند. برای مثال بسیاری از مردم معتقدند که جریان آب در زیر زمین باید به صورت نهرهایی روان باشد زیرا آنها آب‌های سطح زمین را به صورت نهرهای در جریان می‌بینند.
- عقاید غیر علمی، شامل نظرات آموخته شده توسط دانش‌آموزان از منابعی غیر از آموزش علمی نظیر افسانه‌هاست.
- بدفهمی‌های ادراکی: این مورد هنگامی ایجاد می‌شود که دانش‌آموزان اطلاعات علمی را به گونه‌ای آموخته باشند که حتی اگر این اطلاعات با تصورات قبلی و عقاید غیر علمی آنها در تضاد باشد، به تفسیر و علت‌یابی تضاد به وجود آمده نمی‌پردازند و برای رهایی از آشفتگی خود، مدل‌های ضعیفی را ارائه می‌کنند. این مدل‌ها آنقدر ضعیفند که خود دانش‌آموزان در مورد مفاهیم آنها اطمینان کافی ندارند.
- کج‌فهمی‌های بومی: این دسته از کج‌فهمی‌ها از کاربرد کلماتی که در زندگی روزمره یک معنی و در زمینه علمی معنای دیگری دارند، ناشی می‌شود. یک دبیر زمین شناسی مشاهده کرد که دانش‌آموزان با این ایده که «یخچال‌های طبیعی عقب‌نشینی کرده‌اند»، دچار مشکل هستند زیرا آنها تصور می‌کنند یخچال متوقف شده، بازگشته و در جهت مخالف حرکت می‌کند. جایگزینی کلمه ذوب شدن برای عقب‌نشینی به تقویت تفسیر صحیح یعنی «قسمت جلویی یخچال سریع‌تر از تشکیل یخ، ذوب می‌شود»، کمک می‌کند.
- کج‌فهمی‌های واقعی: کج‌فهمی‌های واقعی اشتباهاتی هستند که در سنین پایین ایجاد شده و در بزرگسالی نیز کاملا حفظ می‌شوند. آشکارا این باور که «رعد و برق هرگز ۲ بار به یک نقطه برخورد نمی‌کند» بی‌معنی خواهد بود. اما این تصور ممکن است در یک جایی از ذهن شما وجود داشته باشد.
حال به بررسی این سوال می‌پردازیم:
اگر ما تدریس می‌کنیم پس چرا دانش‌آموزان ما یاد نمی‌گیرند؟
تحقیقات، آزمایش مواد برنامه آموزشی و مشاهدات دانش‌آموزان و معلمان برخی از دلایل مشخص را برای آشفتگی و کج‌فهمی دانش‌آموزان بیان می‌کند:
۱) تکامل عقاید دانش‌آموزان همیشه به سرعت ارائه مفهوم در اغلب کتاب‌های درسی و بسیاری از واحدهای آموزشی طراحی شده توسط معلم پیش نمی‌رود.
۲) زبان استفاده شده توسط معلمان و کتاب‌های درسی ممکن است باعث گیج شدن تعدادی از دانش‌آموزان شود.
۳) اغلب تضاد «ناشناخته‌ای» بین تجارب روزمره دانش‌آموزان و آنچه در کتاب‌های درسی یا کلاس ارائه می‌شود، وجود دارد.
۴) معرفی تعاریف علمی و فرمول‌ها (که بسیار انتزاعی هستند) برای دانش‌آموزان اگر تجربه کافی از قبل نداشته باشند، لزوما متقاعد کننده یا با معنی نیستند. به طور سنتی بسیاری از دانش‌آموزان پس از ارائه درس و بحث در باره مفهوم، در فعالیت‌ها درگیر می‌شوند. این فعالیت‌ها بیشتر جنبه بازبینی دارند تا پژوهش محور.
۵) اغلب پیش از آن که به دانش‌آموزان فرصتی داده شود تا آنچه به آنها گفته شده را بررسی کرده و خود را متقاعد سازند، انتظار می‌رود مطالب را درک کنند. معمولا ایده‌ها به دانش‌آموزان تحمیل می‌شود تا این که به آنها فرصتی برای ایجاد احساسی از طریق کشف و توسعه عقاید/ مدل‌ها در طول زمان داده شود.
۶) برآورد باورها از تجارب شخصی، شهودگرایی و احساس متداول، اغلب دانش‌آموزان را به سمت تشکیل عقاید و مدل‌های خودشان پیش از آموزش رسمی سوق می‌دهد. به نظر می‌رسد این تجارب و ادراکات با آنچه دانش‌آموزان در کتاب‌های درسی خود می‌خوانند یا توسط معلمانشان به آنها گفته می‌شود در تناقض است.
۷) اگرآموزشی در شناسایی آنچه عقاید آغازی دانش‌آموزان نامیده می‌شود نا موفق باشد، نمی‌تواند موجب تغییر ایده‌های نادرست آنها شود. این موضوع شبیه تشخیص یک دکتر در بیماری است. شما نمی‌توانید یک دوره درمان را بدون آزمایش علایم اولیه تجویز نمایید.
۸) معلمان و مدارس (حتی آزمون‌ها) اغلب به اشتباه فرض می‌کنند که دانش‌آموزان یک مفهوم را براساس کلماتی که به هنگام توصیف چیزی (مثل تبخیر) به کار می‌برند، درک کرده‌اند. اصطلاحات علمی دلیل کافی برای یادگیری نیست.
۹) غالب اوقات نمایش‌های استفاده شده توسط معلمان انفعالی هستند و این هنگامی است که دانش‌آموزان بدون کاربرد ماهرانه مواد یا تجربه پدیده‌ها به طور انفرادی یا در گروه‌های کوچک ساکت نشسته و مشاهده می‌کنند.
۱۰) تصاویر، نمودارها و مدل‌های دوبعدی در کتاب‌های درسی و دیگر مواد آموزشی می‌توانند گمراه‌کننده بوده و موجب کج‌فهمی شوند.
۱۱) برخی قیاس‌های متداول مورد استفاده برای توضیح نظریه‌ها می‌تواند موجب مشکلاتی شوند، از آن جهت که همانندی قیاس‌ها با موضوع اصلی کامل نیست.
اغلب کج‌فهمی‌ها در جریان پژوهش آزمایش و استفاده ازمدل‌هایی که اهمیت زیادی دارند ایجاد می‌شوند و معمولی‌ترین کج‌فهمی‌ها مربوط به مدل‌های عینی هستند۱۲- کاربرد روزمره از عبارات معین، اغلب در بافتی غیرعلمی استفاده می‌گردد و به سردرگمی دانش‌آموزان کمک می‌کند. برخی کلمات در زبان انگلیسی دارای معانی متفاوتی هستند و یک کلمه علمی بسادگی می‌تواند با کاربرد متداول اشتباه گرفته شود. (برای مثال گرما بالا می‌رود)
۱۳) برخی ایده‌ها برای بسیاری از دانش‌آموزان که هنوز در یک مرحله واقعی یادگیری قرار دارند بسیار انتزاعی و مشکل هستند. (فضاهای خالی بین اتم‌ها و مولکول‌ها)
۱۴) از برکردن نظریه‌ها می‌تواند موجب مشکلات بیشتری بخصوص برای «دانشجویان خوب دانشگاهی» شود.
حال که به این موضوع پی بردیم، چگونه می‌توانیم کج‌فهمی‌ها را از بین ببریم؟
دانش‌آموزان پیش از پذیرفتن مفاهیم علمی مورد قبول، باید با باورهای خود و همچنین با تناقض‌ها و محدودیت‌های مربوط به این عقاید روبه‌رو شوند و سپس مبادرت به بازسازی دانش لازم برای درک مدل علمی ارائه شده نمایند. این فرآیند مستلزم آن است که معلمان:
- کج‌فهمی‌های دانش‌آموزان را شناسایی کنند.
- موقعیتی را فراهم کنند که دانش‌آموزان با کج‌فهمی‌های خود روبه‌رو شوند.
- به دانش‌آموزان در بازسازی و درونی‌سازی دانش خود براساس مدل‌های علمی کمک نمایند.
قبل از تصحیح کج‌فهمی‌ها باید آنها را شناسایی کرد. می‌توان آزمون‌های مفهومی را توسعه داده که به شما اجازه می‌دهد کج‌فهمی‌های دانش‌آموزان را تشخیص دهید.
۴ راه‌حل را برای نشان دادن کج‌فهمی‌های دانش‌آموزان می‌توان ارائه کرد که عبارتند از:
۱)‌ پرسش طرح کنید. برای نشان دادن کج‌فهمی‌ها باید بدانیم این کج‌فهمی‌ها در چه مطلبی هستند. یکی از موثرترین ابزارها طرح سوال است، شواهد تحقیقی نشان می‌دهد استفاده از پرسش‌های سببی (علی) یکی از موثرترین ابزارها برای تشویق دانش‌آموزان است که به ما فرصت می‌دهد کج‌فهمی‌های آنها را آشکار سازیم.
۲) محیط امنی برای تعمق و مباحثه برقرار کنید. به نظرات و عقاید دانش‌آموزان احترام بگذارید و از تحلیل‌ها و مباحثه آنها در مورد اطلاعات و مشاهده مدل‌ها، حمایت کنید تا در آشکارسازی کج‌فهمی، موثر واقع شده و باعث تغییر مثبت و دائمی مفهوم شود.
۳) مدل‌ها و واقعیت‌ها را مقایسه کنید و بین آنها تمایز قایل شوید. اغلب کج‌فهمی‌ها در جریان پژوهش، آزمایش و استفاده ازمدل‌هایی که اهمیت زیادی دارند ایجاد می‌شوند و معمولی‌ترین کج‌فهمی‌ها مربوط به مدل‌های عینی هستند.
۴) از چندین مدل استفاده کنید تا واژگان مخصوص و کج‌فهمی‌های فضایی (سه‌بعدی) را نشان دهد. دانش‌آموزان با حالت‌های سه‌بعدی مربوط به مدل‌ها مشکل دارند و معمولا از طریق تکالیف و تمرین‌های کلاسی با مدل‌ها آشنا می‌شوند. استفاده از چندین مدل نمایشی علاوه بر واژگان مربوط به متون دیگر (مثل ابر یا لایه الکترونی و دیواره سلولی و غیره) می‌تواند توصیفی از حالت ویژه را با معانی گیج‌کننده مقایسه کند.
حال بیایید به دانش‌آموزان خود کمک کنیم با کج‌فهمی‌هایشان روبه‌رو شوند
قبل از معرفی مطلبی جدید در کلاس یا آزمایشگاه، تامل درباره کج‌فهمی‌های ممکن و بازبینی آنها مفید است. با استفاده از سوال و بحث، کج‌فهمی‌های اضافی را نیز مورد کاوش قرار دهید. دانش‌آموزان اغلب با تنوع تصورات از قبل شکل گرفته، خود شما را متعجب خواهند کرد. با مرور مجدد مفاهیم مشکل یا بد فهمیده شده، در چند روز بعد می‌توانید به دانش‌آموزان در تشخیص کج‌فهمی‌های خود کمک کنید. برخی از کج‌فهمی‌ها را می‌توان با توضیح خواستن از دانش‌آموزان در مورد یک موضوع یا یک پدیده، آشکار کرد. برای مثال پیش از ارائه درس، از دانش‌آموزی بخواهیم یک اتم را روی تابلو رسم کند. حتی دانش‌آموزانی که پیش‌زمینه دبیرستانی قوی دارند نیز یک هسته رسم کرده و الکترون‌ها را در مدارهای جداگانه در اطراف آن مانند منظومه شمسی قرار می‌دهند. اگر دانش‌آموزان ابتدا مدل خودشان را رسم کنند و سپس جواب‌های آنها در کلاس به بحث گذاشته شود، در شناسایی مدل‌های قبلی موجود در ذهن فراگیران به معلم کمک می‌شود.
با توجه به اهمیت این موضوع، کج‌فهمی دانش‌آموزان پیش دانشگاهی در مفاهیم الکتروشیمی کتاب درسی شیمی خود توسط آقای امراله کوهی یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد آموزش شیمی اینجانب در دانشگاه شهید رجایی مورد بررسی قرار گرفت. در این بررسی ۳۳۱ دانش‌آموز دوره پیش‌دانشگاهی از مناطق آموزشی مختلف شهر تهران پس از تدریس الکتروشیمی به وسیله پرسش نامه‌ای که دارای ۷ سوال ۴ گزینه‌ای و یک سوال تشریحی باز پاسخ بود مورد آزمون قرار گرفتند.
نتایج به دست آمده کج‌فهمی‌های گزارش شده توسط محققان مختلف، از دیگر کشورها را تایید کرد. همچنین موارد جدیدی از کج‌فهمی در این تحقیق مشخص شده که می‌توان به نحوه تشخیص واکنش‌های اکسایش کاهش و چگونگی انتخاب مبنا برای پتانسیل‌های کاهشی استاندارد اشاره کرد. در پژوهشی دیگر توسط سرکار خانم معصومه شاه‌محمدی دانشجوی کارشناسی ارشد آموزش شیمی، به بررسی کج‌فهمی معلمان شیمی در بحث آنتروپی پرداخته شد.
نتایج بررسی نشان داد در جنبه‌های مختلف مفهوم آنتروپی کج‌فهمی‌هایی وجود دارد که می‌تواند در آموزش این مفهوم، اختلال ایجاد کند. بنابراین لازم است کج‌فهمی‌ها در برنامه درسی ملی پیش‌بینی شده و باید برنامه‌ریزان درسی و متخصصان تالیف کتب درسی کج‌فهمی‌های احتمالی را به منظور دستیابی بیشتر به اهداف آموزشی، شناسایی کنند.
رسول عبدالله میرزایی
استادیار گروه شیمی دانشکده علوم دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی
منبع : روزنامه جام‌جم