چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
عرفی شدن و مردمی شدن درخاورمیانه با تاکید بر ایران
مدرنیزاسیون دربرگیرنده فرایند سكولاریزاسیون است. یعنی جابجایی نظام یافته نهادها، باورها واعمال دینی و جایگزینی آنها با علم و عقل وبه تعبیر ماكس وبر فرایند افسون زدایی از جهان. این فرایند همه نیروهای فوق بشری وفوق طبیعی و امور غیر مادی یا غیرزمینی ر ازبین میبرد.(۱) رابطه بین سكولاریزه شدن و دمكراتیزه شدن در خاورمیانه بشیار پیچیده تر از جهان غرب است.(۲) بطوریكه اسلام و دمكراسی درزمینه هایی باهم همسو ودر زمینه های دیگر ناهمسو هستند. از نظر تاریخی رابطه بین مسجد و دولت درجوامع اسلامی متفاوت از رابطه كلیسا و دولت در مسیحیت بوده است.
بر خلاف آیین مسیحی، جدایی قلمروهای دنیوی یا مادی و غیرمادی، اسلام این دو قلمرو را بهم متصل و پیوسته می انگارد. از نظر سیاسی پادشاهی های مطلقه در خاورمیانه به یك استبداد نرم و ملایم چنانكه در اروپا رخ داده است،تغییر شكل نداده است.همچنین این كشورها سیاست مؤثر نوسازی و عرفی شدن را تعقیب نكردند. درمبارزات ضد امپریالیستی، روحانیون اسلامی تمایل به توجیهات و نهضت های مشترك با ملی گرایان و لیبرال های سكولار از خود نشان داده اند. چنین ائتلافی اغلب منجر به انقلاب های مشروطه خواهی یا ملی گرایی همچون در مصر در ۱۸۸۱، ایران ر ۱۹۰۵تا۱۹۰۸ و تركیه عثمانی در ۱۹۰۸ گردید. با این حال همزمان با فرصت یابی سكولاریزه شدن، این مسیر به خیانت توسط عوامل مذهبی ختم می شد و در نتیجه جنبش های اسلامی نظامی نظیر اخوان المسلمین در مصر ۱۹۲۸ سربرآوردند.
ازنظر اقتصادی اكثر كشورهای خاورمیانه از درآمدهای بادآورده نفتی بطور مستقیم یا غیرآن برخوردارند كه به آنها اجازه می دهد از مالیات گرفتن از مردم كشور خود داری كنند و در برابر فشار برای مشاركت سیاسی نیز مقاومت كنند. لذا دمكراتیزه كردن و محاسبه پذیری سیاسی، تقاضای ضروری از سوی مردم محسوب نمی شد. از نظر فرهنگی گذار از فرهنگ رسانه های شفاهی به رسانه های چاپی و نوشتاری منجر به شتاب بخشیدن به بسیج اقشار پایین تر و وابسته به بخش سنتی جامعه به جهت گیری اسلامی می شود تا سمت گیری ایدئولوژیك سكولار.
آسیب شناسی گذار به مدرنیت در خاورمیانه دارای مشكلات كمتری نسبت به فرایند پیش از صنعتی شدن در جهان است. گذار به مدرنیته نیازمند بسیج منابع انسانی وطبیعی است كه درجای خود ایدئولوژی های پاكدینی یا اصولگرای منظمی را تقویت می كند كه نیازمند بسیج، فداكاری، كارسخت و پرهیز از مصرف است. ازنظر تاریخی انقلاب های پاكدینی یا اصولگرا، نازیستی، قاشیستی و كمونیستی این كاركردها را تعمیق بخشیده اند. در برابر سلطه استعماری، جوامع خاورمیانه بسوی تنوع درونی ایدئولوژی های اصولگرا از جمله ملی گرایی و اسلام گرایی ”ناب“ سوق یافته اند. چنین ایدئولوژی هایی بوضوح توسعه دمكراتیك را مختل می كند. بخش حاضر سكولاریزاسیون و دمكراتیزاسیون را درزیر سه مرحله تاریخی پی می گیرد:
۱) سكولار و دمكراتیزه شدن فزاینده در قرن ۱۹،
۲) سكولاریزه شدن سریع بدون دمكراتیزه شدن درطی دو جنگ اول و دوم جهانی،
۳) اسلامی شدن رادیكال با یا بدون دمكراتیزه شدن در دوره پس از جنگ دوم. درنتیجه مسایل وچشم اندازهای همزیستی دمكراتیك در حال ظهور میان مسجد و دولت و پیامدهای این رابطه مشكل برای صلح و ثبات در منطقه مورد بررسی قرار می گیرد.
● سكولاریزه شدن و دمكراتیزه شدن در چشم اندازهای مقایسه ای
درنظریه های مدرنیزاسیون یا نوسازی، عرفی شدن و دمكراتیزه شدن اغلب بطور متقابل مقوم هم هستند. در سنت ماركسیستی، دین بعنوان افیون توده ها، آگاهی طبقاتی و شور انقلابی را كند می كند. در سنت لیبرال، ارزش های دینی سنتی بعنوان مانع مدرنیته و نوسازی تللقی می شوندو در هردو سنت، سكولاریزه شدن یك جزو اصلی دمكراتیزه شدن است.از نظر تاریخی در بسیاری از دمكراسی های غربی، ظهور دنیای مدرن همزمان با كاهش اقتدار دینی و قدرتهای خود كامه سلطنتی بود و منجر به ظهور دولت- ملت های سكولار و پیروزی انقلاب های دمكراتیك لیبرال شده است. یك ویژگی این گذار جدایی كلیسا از دولت بود. علاوه بر این گذار از خواندن و نوشتن صرف به فرهنگ الكترونیك و چاپ منجر به گسترش و شیوع دانش و معرفت نیز شد. این امر بنوبه خود اقتدار كلیسای كاتولیك روم را بعنوان متولی دانش و معرفت كاهش داد. بنابراین سكولاریزاسیون در غرب نتیجه دمكراتیزه شدن دانش ومعرفت نیز بود. دستور عیسی كه كار قیصر را به قیصر و كار خدا را به خدا بسپارید(۳)، مشروعیت الهی ودینی برای جدایی كلیسا و دولت را فراهم ساخت.
برخلاف تاریخ مسیحیت، در ۴۰ سال نخست تاریخ اسلام از ۶۲۲ تا ۶۶۱ م. قدرتهای دنیوی و اخروی بهم متصل و یكپارچه بودند. تحت رهبری پیامبر اسلام و خلفای راشدین، جامعه اسلامی تولد یافته بوسیله رهبران سیاسی هدایت شدكه در همان دوران جانشین خدا در روی زمین می دانستند. پس ازخلافت علی، حكومت و قدرت سیاسی به دو دودمان سلطنتی بنی امیه و بنی عباس منتقل شد كه چندان مشروعیت دینی نیز نداشتند بطوریكه برخلاف اطلاق امیرالمومنین به خود، مورد احترام و حمایت فراگیری نبودند. بنابراین بجز ۴۰ سال اول، طول تاریخ اسلام همواره جدایی مسجد و دولت وجود داشته است. ولی تاریخ اولیه اسلام به ارتقای تمایلات و گرایش های مختلفی اثر گذارد. از جمله محافظه كاری، اصلاح طلبی، اسطوره گرایی، مهدویت، و جدایی طلبی و انقلاب. نظامی ترین این گرایش ها در پی تلاش برای بازگشت به پاكدینی اسلام اولیه با پیوند و یگانگی مسجد و قدرت دولتی بودند.
این تمایل خود در دو طیف و سیاست محافظه كاری و انقلابی گری باز تابید. جنبش محافظه كاری ، نهضت وهابیون در پنیسولا بود كه در نهایت منجر به تشكیل رژیم سعودی در ۱۹۳۲ شد. جنبش دوم فراخوان آیت اله خمینی برای بازسازی اسلام اولیه بود. هردو این گرایش ها علیه رژیم های سكولار بود. در درون این گرایش انقلابی، پتانسیل های سكولار مانند محافظه كاران، لیبرال ها و پراگماتیست یا مصلحت اندیشان را می توان رد یابی كرد. سه رویكرد مهدویت، اسطوره گرایی و جدایی طلبی نیز راهبردهای بقا را طی كردند. با اتكای بر نگرش مهدوی گرایی بازگشت مهدی در طول قرن ها، مسلمانان توانسته اند علیه حكومت های سركوبگر برخیزند. آخرین هوادار این خیزشها عبارتند از: در سودان توسط محمد احمد معروف به مهدی علیه نیروهای انگلیسی در ۱۸۸۵ شوریده و آنان را شكست داد(۴)، در ایران با جنبش بابی كه كمتر موفقیت داشت و منتهی به جنبش مشروطه و بهایی ها به رهبری میرزا حسین علی در ۱۸۶۳ شد.
صوفی گرایی یا اسطوره گرایی نیز به قدمت اسلام است. در واكنش به مثبت اندیشی اسلامی، صوفی كرایان به طریقت بجای شریعت تاكید داشتند. این نحله به ایجاد مراكز تجمع بسیار متفاوتی از مساجد، نظیر خانقاه، زاویه و تكیه اقدام كرد. تعداد اندكی از صوفی گرایان به قدرت سیاسی نیز دست یافتند مانند سانوسی ها در لیبی (۵) و صفویه ها در ایران و تا قبل از امام غزالی نیز در ۱۰۵۸ تا ۱۱۱۱ كه به پیوند اصول صوفی با شریعت پرداخت، این نحله یك انحراف دینی محسوب می شد. جدایی طلبی یا سپارتیزم یا نوعا خوارج در اسلام اولیه شیعی، مشروعیت دولتی مبتنی بر دین را مورد چالش قرار می داد. امروزه بسیاری از جدایی طلبان دینی خود را از جامعه سكولار مسلط جدا كرده اند(۶). در مصر جماعت المسلمین بودند كه با سؤظن قدرتمندان دولتی به تكفیر و هجرت و عزلت و گوشه نشینی روی آوردند. سه رویكرد مهدویتُ، اسطوره گرایی و جدایی طلبی به سهولت نحله های دیگر از نظر تاریخی قابل شناسایی نیستند و گاهی برحسب شرایط حتی دارای تاریخ پنهان هستند.
سكولاریزه شدن و دمكراتیزه شدن در خاورمیانه جدید می تواند برپایه جریان گذاربه مدرنیته تحلیل شود. همانند جوامع منشوری(۷)، خاورمیانه اغلب درمنشور روابط مسجد و دولت همه گونه رنگ ها را باز می تابد. بااینحال الگوها بنظر می رسد با اسلامی شدن رادیكال با یا بدون دمكراتیزه شدن، از سكولاریزه و دمكراتیزه شدن توسعه ای به رادیكال تغییز جهت داده است. همانطوریكه مسیحیت از طریق رنسانس و اصلاح طلبی به مدرنیته در غرب رسید، اسلام نیز شاهد تغییرات عمیقی در نظام باورداشت ها و سلوك است.بطوریكه گذار از خواندن ونوشتن بسوی فرهنگ چاپ و الكترونیك منجربه سكولاریزه ودمكراتیزه شدن دانش وقدرت می شود(۸). در اینجا قبل از شروع بحث درباره فرایند انقلابی جند نكته را باید متذكرشد: ۱.اسلام دین یكنواختی نیست و درباره ارتباط مسجد و دولت باورها و سلوك اسلامی متنوع بسیاری وجود دارد. ۲.در فرایند تعمیق وگسترش مشاركت سیاسی، دمكراسی یك وسیله یا راه است نه هدف و مقصد. هیچ كشوری دردنیا نمی تواندادعا كند كه به دمكراسی كامل دست یافته است كه درآن به تعبیر لینكلن حكومت مردم بوسیله مردم و برای مردم باشد.
بهرحال عناصراین ایده عبارتنداز:
▪ دمكراسی سیاسی: سلطه مردمی؛ برابری همه گیر؛ حمایت از زندگی،آزادی و جستجوی نیكبختی؛ جكومت اكثریت و حقوق اقلیت؛ حق نمایندگی وانتخاب دوره ای؛ چرخش آرام قدرت؛ رای دادن مستقیم نظیر همه پرسی درباره مسائل كلیدی؛ حكومت قانون، صدورحكم جلب یا ازادی و صورتی از حقوق؛ مسئولیت پذیری شهروندان.
▪ دمكراسی اقتصادی: حمایت از مالكیت؛ بازارآزاد؛ رقابت آزاد؛ قانونگذاری دولتی تجارت و سرمایه گذاری برای تضمین نبود انحصارها و استانداردها در تجارت، مبادله، رقابت، بهداشت و محیط زیست.
▪ دمكراسی اجتماعی: تامین اجتماعی برای بیكاران، بازنشستگان، زنان و كودكان بی سرپرست؛ گسترش بهداشت، آموزش و رفاه عمومی.
▪ دمكراسی فرهنگی:آموزش همه شمول؛ دسترسی به وسایل ارتباطات؛ آزادی هویت شامل بیان،اجتماع، دین، زبان، حوزه خصوصی و سبك زندگی.
برای سكولاریزاسیون، اصل جدایی دین و دولت بسیار جدی است اما این بمعنای جدایی دین و سیاست نیست.در یك جامعه سكولار،نهادهای دینی مانندنهادهای اجتماعی دیگر برای رقابت وطرح نگرش سیاسی شان دربازار اندیشه ها ازادند.برعكس حكومت های دینی، رژیم های سكولار به طبقه روحانیون اجازه نمی دهد قدرت سیاسی را بنام الله و بدون ارجاع به اراده مردم درانحصار گیرند. لذا دمكراتیزه شدن و سكولاریزه شدن دو روی یك سكه بشمار می روند.
سومین تذكر این است كه تفاوت درالهیات و سازمان های دینی سنی و شیعه منجر به بروز پیامدهای متفاوتی در ایران، تركیه و جهان عرب شده است.فرقه شیعه با وجودیكه همواره در اقلیت بوده است، بمرور زمان به قدرت نیز رسیده است مانند فاطمی ها در مصر، بوئیدها درعراق و صفویه هادرایران. ولی همچنان حتی درایران نیز تا قبل از صفویه ها اكثریت با سنی ها بوده است بطوریكه درزمان صفویه، دربرابر عثمانی سنی، سران صفویه به آوردن مروجان شیعی از لبنان اقدام كردند. از همین روست كه برخی پژوهشگران معتقدند اسلام شیعی، یك موجود فرهنگی ایرانی است كه حق الهی شاه را در درون ایدئولوژی اسلامی با محول كردن اقتدار مادی و معنوی در انحصار خانه علی درهم آمیخته اند. مطابق با اندیشه شیعه ۱۲ امامی،قدرت مشروع متعلق به امام دوازدهم است كه روزگاری در ۸۷۸ م. ناپدید شده و روزی نیز برای ایجاد صلح و عدل ظهور خواهد كرد. علمای شیعه باپرهیز كاری اقتدار معنویشان بعنوان حامیان اهل بیت، اغلب درایجاد دولت در دولت موفق بوده اند. مجموعه مالیات های دینی( خمس، ذكات وسهم امام) و كنترل هدایای دینی(اوقاف) به انان قدرت و نفوذ مستقلی ارایه كرده است. آنان بیش از علمای سنی منبع مخالفت با سیاست های سكولار فعال هستند.
● سكولاریزه و دمكراتیزه شدن توسعه ای
شكست های پی درپی جوامع خاورمیانه از دولت های غربی سبب تحولاتی در این منطقه شد و بطوریكه پس از اشغال مصر توسط ناپلئون بعنوان بدترین تجربه، و عقب نشینی های عثمانی از یونان و مصر وازدست دادن سرزمین های قفقاز وآسیای مركزی از سوی ایران، آغازگر فرایند سكولاریزاسیون و اصلاحات در تركیه، ایران و مصر گردید. این فرایند اصلاحات نخست با نهادهای نظامی شروع شد. مدل های غربی خدمت نظام، تسلیحات و جنگ افروزی اولین اهداف آنان بود. درتركیه عثمانی در ۱۸۳۹ اولین اصول ازادی فردی، آزادی از تعقیب وشكنجه و برابری دربرابرقانون تصویب شد. این تحركات سلاطین عثمانی اولین دریچه های خوشامد گویی به غرب محسوب می شوند. اصلاحات واقعی درارتش، ازجمله برگرفته از الگوی سرباز گیری روسی بوقوع پیوست.
درایران اصلاحات نظامی به رهبری صدراعظم میرزا عباس صورت گرفت كه با كمك ماموران مشاور نظامی ناپلئون مساعدت شد. ولی بزودی با اتحاد فرانسه و روس علیه بریتانیا، ایران دوباره به چنگ روسها گرفتارشد(۹). درمصر افسر جاه طلب نظامی آلبانیایی بنام محمد علی، رهبری اولیه مدرنیزه شدن وسكولاریزه شدن را بعهده گرفت. سه سال اول اشغال نظامی فرانسه آغاز گر و سپس محمد علی پیگیر فرایند پایان بخشیدن به جامعه سنتی مصر گردید. او نظام جدید ارتش را سامان داد و الیگارشی حاكمیت قبلی را از بین برد، طبقات قدیمی زمینداری را از هم پاشید، طبقه دینی به مستمری بگیران دولتی تبدیل ساخت، فعالیت تجار و صنعتگران بومی را محدود كرد و همه جنبش های شورشگرانه دهقانان را درهم ریخت. اگرچه وی با عدم قبول دمكراتیزه كردن نظام سیاسی بزرگترین شكست را متحمل شد، ولی سیاست های سكولار او در مدیریت اداری، آموزش و قانون بنیاد گرفت. او برای ارایه خدمات به نیروهای نظامی اش به تاسیس مدارس به سبك غربی برای تربیت دكتر، مهندس، دامپزشك و دیگر متخصصان پرداخت. او همچنین شروع به اعزام دانشجو به كشورهای غربی برای یادگیری فنون نوین اقدام كرد.بعداز اصلاح نظامی، سكولاریزه شدن آموزشی بزرگترین ترقی را بخود دید. آموزش در جوامع اسلامی تحت مسئولیت ملت های (یا اجتماعات دینی) متعددی بود كه ازسوی دولت بعنوان مردم اهل كتاب از جمله اجتماعات زرتشتی، یهودی، مسیحی و اسلامی شناخته می شد. آموزش اسلامی زیر مدیریت علما بوده و به آموزش دینی می پرداخت. اولین گامها در نظام آموزشی عثمانی با ایجاد دانشكده های مهندسی دریایی در۱۷۷۳، مهندسی نظامی در۱۷۹۳، علوم پزشكی در۱۸۲۷ و نظامی در۱۸۳۴ برداشته شد. همچنین مؤسسات مشابهی برای سیاستمداران و مدیران اجرایی نظیر دفتر ترجمه در۱۸۳۳، و مدرسه خدمات مدنی در۱۸۵۹ تاسیس شد. در۱۸۴۶ اولین برنامه جامع آموزشی مشتمل بر اموزش ابتدایی، متوسطه منتهی به سطوح دانشگاهی طراحی و زیر نظر وزارت آموزش اجرا شد. این برنامه با وجود سرعت كند ناشی از كمبود بودجه، دارای مهمترین ساختار آموزش سكولار بود. بطوریكه در۱۹۱۴ بیش از ۳۶۰۰۰ مدرسه عثمانی وجود داشت. علاوه براین، مدارس ملت های غیر مسلمان نیز رشد بیشتری داشت بطوریكه ۱۸۰۰ مدرسه یونانی با ۱۸۵۰۰۰ دانش آموز و ۸۰۰ مدرسه ارمنی با ۸۱۰۰۰ دانش آموز وجود داشت. این مدارس درعین حال از مشاوران و مروجان خارجی در امپراتوری عثمانی سود می بردند: ۶۷۶ كاتولیك امریكایی، ۵۰۰ كاتولیك فرانسوی، ۱۷۸ مدرسه ترویجی انگلیسی با بیش از ۱۰۰،۰۰۰ دانش آموز. درایران ومصر سكولاریزه شدن توسط گسترش بروكراسی های نظامی، مدنی وآموزشی دولتی از همین الگوهای امپراتوری عثمانی بهره گرفت ولی بسیار باتاخیر.
تلاش های خاورمیانه برای دولت سازی، تمركزیابی یا ایجاد قدرت مركزی و سكولاریزه كردن شبیه الگوهای ظالمان خیراندیشی نظیر لوئیس چهاردهم(۱۶۳۸تا۱۷۱۵)، فردریك بزرگ در پروس (۱۷۱۲ تا ۱۷۸۶) و پطر كبیر در روسیه (۱۶۷۲ تا ۱۷۲۵) بود. از قرن نوزدهم به اینسو نفوذ فرهنگی وقدرت های غربی در جوامع و سیاست های خاورمیانه بسیار درحال گسترش بود و همین امر احساس ابهام و بلاتكلیفی قوی را درزمینه مدرنیزه شدن وسكولاریزه شدن بعلاوه غربی شدن ایجاد كرد. از همین رو مدرنیزه شدن از سوی برخی بعنوان امپریالیزم غربی مقاومت ایجاد كرد. از نظر علما نیز نه تنها این فرایند سبب كاهش قدرت آنان، بلكه نابود كننده فرهنگ و تمدن بسیار ناب اسلامی تلقی گردید.
بنابراین بذر دوگانه گرایی درتوسعه آموزشی و فرهنگی در خاورمیانه درطول قرن نوزدهم پاشیده شد. با وجودیكه ایران و تركیه بطوررسمی مستعمره نبودند ولی همسو با سایر ممالك مستعمره مانند مصر، سوریه، لبنان، فلسطین، عراق و اردن، مدارس دینی و سكولار در این جوامع همپای هم توسعه یافت. ایران درپی تركیه و مصر به تاسیس اولین دانشگاه مدرن بنام دارالفنون در۱۸۵۲ اقدام كرد كه درصدد آموزش علوم و فناوری های نوین بود. اعزام دانشجو به اروپا نیز علاوه بر اهداف فوق به آموزش فرهنگ غربی نیز نظر داشت. افراد آموزش دیده پس از بازگشت به ترجمه آثار اروپاییان پرداخته و مدارس به تاسیس نشریات چاپی اهتمام كردند. بطوریكه چاپخانه بیروت در لیبی سبب شد لیبی در سال ۱۹۰۰ پیشرو روزنامه نگاری درممالك اسلامی شده و به انگیزه تعدادی از روشنفكران دراحیای میراث فرهنگ عربی، نمایندگی ملی گرایی عربی را بعهده گرفت(۱۰).
نهداهای مدرن آموزشی افراد اندكی را تحت پوشش گرفته و اكثریت دانش آموزان در مدارس دینی تحصیل می كردند. از همین رو پیامد ناخواسته این امر ظهور جنبش های ضد امپریالیستی و اتحاد اسلامی بود. روحانی پرقدرت و كاریزماتیك، سید جمال الدین افغانی رهبر این جریان بود. دركارنامه این فرد میتوان مشاهده كرد كه چگونه نیروهای دینی و سكولار در قرن بعدی با یكدیگر روبرو شدند(۱۱). او در راه خود و برای ایجاد شور سیاسی ودینی از اسدآباد درایران، محل تولد خود، به افغانستان، هند، فرانسه، انگلیس، روسیه و سرانجام به دربار عثمانی رهسپار شد و درهمه جا رهبری شور و طغیان سیاسی ودینی علیه استعمارگری غربی و متحدان بومی اش رابعهده گرفت و همه را برای اتحاد خارجی و اصلاح داخلی جهان اسلام فرا خواند. بسیاری دیگر نظیر محمد عبدو و راشد رضا درمصر و انقلابهای مشروطه خواه درایران، مصر و تركیه راه او را دنبال كردند(۱۲). او بوضوح پیشرو قیام نهضت های اسلامی اواخر قرن بیستم دربسیاری از مناطق خاورمیانه بود. چه بسا بتوان او را پدرخوانده اخوان المسلمین در دنیای عرب و جنبش جمهوری خواهی اسلامی در ایران نیز خواند.
میراث افغانی چهارگانه بود: ضد امپریالیزم، ضدحكومت خودكامه، نظامی گرایی اسلامی، و اصلاح اسلامی. این چهار خصیصه به نهضت های مشروطه خواهی درتركیه عثمانی، مصر و ایران نیز تسری یافت. احساسات انقلابی تحت تاثیر شكست ژاپن از روسیه و انقلاب روسیه در ۱۹۰۵ بود. اگرچه مشروطه عثمانی بسیار كوتاه مدت بود ولی انقلاب ترك های جوان در ۱۹۰۸ آنرا تثبیت كرد (۱۳). درایران نهضت تنباكو در ۱۸۹۱، ترور ناصرالدین شاه در ۱۸۹۸، و انقلاب مشروطه ۱۹۰۵تا ۱۹۰۹ همه می تواند در نفوذ افغانی ردیابی شود. دربین علمای شیعی چند جریان مشروطه طلبی وجود داشت. یك دسته مسلط به رهبری آیت اله ها بهبهانی و طباطبایی بودكه مشروطه خواه بودند. گروه دیگر به رهبری آیت اله مدرس بود كه بدلیل در تخالف بودن قانونگذاری مجلس و سكولار بودن مشروطیت با نص صریح شریعت، مخالف آن بود. درپی پیروزی انقلابیون مشروطه خواه، نوری اعدام شد ولی پس از ۷۰ سال درانقلاب اسلامی ۱۹۷۹ از نوری بعنوان قهرمان انقلاب اسلامی یادشد(۱۴).
ملی گرایی و جنبش های دمکراتیک درحال پیدایش با دشمنان خارجی قدرتمندی روبرو بودند. درایران پیمان مخفی میان روس و انگلیس در ۱۹۰۷ کشور را به دو حوزه نفوذ به ترتیب درشمال و جنوب تقسیم کرده بود. استان های میانی کشور نیز دراختیار حکومت ایران بود تا بعنوان یک سپر و میانگیر عمل کند(۱۵). درمصر انقلاب افسران نظامی مصری در۱۸۸۱ تحت رهبری ژنرال احمد عرب از افغانی تاثیر پذیرفته بود. این اولین بیان آزادانه یک جنبش ملی گرایانه دربرابر سلطه خارجی و ترکی بود که به حکومت مشروطه معروف بود. پس از یک دوره آشفتگی مصر وسودان به مستعمرات واقعی بریتانیا مبدل شدند.
بنابراین سکولاریزه شدن و دمکراتیزه شدن روبه ترقی دارای دستاوردهای جسته گریخته و کندی بود. قانون اساسی های جدید ایران، ترکیه و بعدها مصر رونوشتی از قوانین پادشاهی های پارلمانتاریستی غربی ازجمله قانونگذاری سکولار و دمکراتیک آن بود. قدرت های غربی با وجود دادن خدماتی به آرمان های دمکراتیک، سیاست هایشان بیشتر توسط رقابت و همکاری های بین امپریالیستی شان تنظیم میشد تا میل ذاتی به حرکت خاورمیانه بسوی جوامع سکولار و دمکرات. درنتیجه نفوذ روزافزون غرب در خاورمیانه ، توسعه سیاسی وفرهنگی دوگانه گرا به روند اصلی تاریخی درقرن بیستم تبدیل شد. مثلا درقانون اساسی ایران یک ماده قانونی به کمیته پنج نفره ای از مجتهدان برای تصویب قوانین مصوب مجلس شورای ملی پیش بینی شد تا مطابقت آنها با شرع را تضمین نماید. نخبگان ظعیف بنیاد حکومتی نیز درسیاست های سکولاریزه شدن بدون دمکراسی همسو با قدرت های غربی بودند. لذا در میان مدت توده ها نسبتا به حفظ باورداشتهای و اعمال دینی خود پرداختند.
● سکولاریزه شدن رادیکال بدون دمکراتیزه کردن
فصل بعدی در سکولاریزه شدن خاورمیانه با دوره جنگ داخلی شروع می شود. شکست از عثمانی و اشغال وتکه تکه کردن ایران دو مرد قدرتمند را به قدرت رساند. بنام رستگاری ملی کمال آتاتورک در ترکیه و رضا شاه در ایران مبارزات اتحاد ملی، نوسازی و سکولاریزه شدن را رهبری کردند که دمکراتیزه شدن را از اهدافشان منها ساختند. از این نظر ترکیه مقدم بر ایران بود و رضا شاه از آتاتورک پیروی می کرد. بااینهمه و با توجه به قدرت استثنایی علمای شیعی در ایران، دستاوردهای رضاشاه بسیار چشمگیر بنظر می رسد. رضا خان درزمان صدراعظمی اش با ایده جابجایی سلطنت قاجار با یک جمهوری بازی کرد. ولی مخالفت های علما او را ازاین امر منصرف ساخت. علما الگوی آتاتورک را برای خودشان تهدید آشکاری می دانستند. با هدایت رضا خان، مجلس تصمیم به تصویب جایگزینی سلطنت قاجار با پهلوی گرفت نامی که می توانست یادمان های دوره پیش از اسلام را تداعی و برانگیزد.
درسایر کشورهای خاورمیانه (مصر، سوریه، لبنان، عراق، فلسطین، ورای اردن و امارات درخلیج فارس) قدرت های استعماری انگلیس و فرانسه همچنان با نفوذ بودند. برخلاف ایران و ترکیه که ملی گرایی سکولار اقتدارطلب درصحنه بود، ملی گرایی لیبرال در کشورهای عربی اسلحه قوی دربرابر قدرت های استعماری بشمار می رفت. فقط در عربستان سعودی شرع اسلامی قانون مسلط بود.
وزش باد ملی گرایی درخاورمیانه دراوایل قرن بیستم چنان قوی بود که در راه خود اغلب علما را کنار می زد. بهر حال ملی گرایی با تعدادی از روندهای دیگر ایدئولوژیک شامل اتحاد سلامی یا پان اسالامیزم، پان ترکیزم، پان ایرانیزم، و همینطور لیبرالیزم و مارکسیزم همگرایی یافت. آنچه که این ایدئولوزی های متفاوت را متحد ساخت، خصلت ضد امپریالیزم آنها بود. احساسات علیه سلطه غربی باوجود نگرش مثبت به علم، فناوری و فرهنگ غربی، هدایت می شد. این بویژه هدف روشنفکران غربی شده بود. حتی دربین علما بسیاری خواهان بهره گیری از محدودیت های قانون اساسی غرب برای مستبدان حکومتی بودند.
ملی گرایی اقتدارگرای آتاترک و رضا شاه بشدت متکی بر دولت و ملت سازی بود تا نهادهای مشارکت سیاسی. ابزار نوسازی آتاترک حزب جمهوری خواه مرم بود که جایگزین تمام سازمان های دیگر شد. برنامه او مشتمل بر "شش نشانه " بود: جمهوری خواهی، ملی گرایی، توده گرایی، دولت سالاری، عرفی گرایی یا سکولاریزم، و انقلاب که پیکان عرفی گرایی بیش از همه به نشان خورد:
▪ حذف عنوان خلیفه، بازمانده از قرن شانزدهم از سوی عثمانی ها برای حطاب خود به خلیفه مسلمین،
▪ حذف مدارس و دادگا های دینی،
▪ اقتباس پوشاک به سبک غربی،
▪ حذف برادری یا اخوت صوفی مآبانه،
▪ رهایی زنان ازجمله حق رای و نامزد شدن در انتخابات، حذف چندزنی یا تعدد زوجات، بازگرداندن ازدواج به یک قرارداد اجتماعی و طلاق در یک کنش مدنی،
▪ قانون مدنی از سوئیس، قانون جزایی از ایتالیا، و قانون تجاری آلمان بجای شریعت،
▪ اتخاذ الفبای لاتین بجای نوشتار عربی که در آن ترکیه عثمانی می نوشت، این امر نسل جوان تر را از خاطرات و ادبیات تاریخی اسلامی جدا و دور می ساخت و درعین حال به افزایش سوا نیز شد،
▪ اتخاذ نام های به سبک غربی بجای نام ها و القاب قدیمی اسلامی.
رضا شاه نیز باقدری تاخیر همان سیاست های عرفی شدن را دنبال کرد. با اینحال او ابزار حزب سیاسی نداشته و با مخالفت بازسازی شده علما روبرو شد. او مدارس و دادگاه ها را از دستان علما خارج ساخت اما امور شخصی ( ازدواج، طلاق و وراثت) را همچنان در زیر سیطره شریعت باقی گذارد. اگرچه رضا شاه در برخی سیاست های عرفی کردن ( مانند بی حجاب سازی، نهدینه کردن پوشاک به سبک غربی، اقتباس نام های غربی وخدمت نظام وظیفه اجباری) موفق شد ولی او نتوانست به احقاق حقوق بیشتر زنان یا حذف تعدد زوجات دست یابد. حتی برخی از اصلاحات او در بعضی استان ها نیز با مقاومت مواجه شد.
اصولا بین نخبگان حاکم در ایران و ترکیه میزان بالایی از وفاق بر سر عرفی شدن وجود داشت. همانطوریکه بسیاری از اهدافش به نتیجه می رسید، بسیار ی از ملی گرایان ایرانی و ترک نیز خواهان مشاهده دمکراسی بیشتری بودند. درواقع اتاترک ایجاد یک حزب مخالف به رهبری همکار دیرین اش علی فتحی را تجربه کرد ولی موفقیت بلافصل و سریع او سبب شد آتاترک او را سرکوب کند. در سال های بعد اتاترک و رضا شاه هردو از مردم شان جدا شدند (آتاترک به دلیل نوشیدن بیش ازحد الکل و بیماری اش، و رضا شاه بخاطر خود محوری و طمع بیش از حد). آتاترک میراث جمهوری خواهی سکولار را در پشت کمالیزم (کمال پاشا) وانهاد که تا امروز نیز بعنوان ایدئولوزی مسلط نخبگان حاکم ترکیه قلمداد می شود. برعکس میراث رضا شاه از سوی چپ سکولار و همینطور راست مذهبی مورد چالش و مبارزه طلبی قرار گرفت و در نهایت مجبور به تبعید توسط نیروهای متحد در ۱۹۴۱ شد.
برخلاف ایران وترکیه، حکومت سلطنتی مصر بین شاه، حزب وافدWafd و بریتانیا تجزیه شد.قانون اساسی مصر مانند قانون ایران بودکه مبتنی بر قانون بلژیک تدوین شده بود. ولی مشروطه طلبی مصری به اندازه استقلال آن خیالی بود. شاه فواد هیچکاه مردمی نبود آماده توطئه و دسیسه با ملی گرایان و یا با بریتانیا برای تضمین قدرتش بود. وافد با هواداران انبوه اش سازمان ی را ساخته و رهبری کاریزمای سعد زاقلول Zaghlul تنخا حزب ملی موجود در مصر بود. از نظر ایدئولوژیک این حزب با استقلال ملی علیه بریتانیا و با حکومت مشروطه در برابر خودکامگی سلطنتی ایستادگی می کرد.در عمل رهبران آن برای جفظ قدرت بسوی ارتباط گیری بابریتانیا و شاه سوق یافتند. رقابت های سیاسی و شخصی منجربهشکل گیری احزاب شکننده وقبل از همه حزب مشروطه خواه لیبرال شد که در ۱۹۲۲ بزودی از هم پاشید. هدف اولیه حکومت بریتانیا نیز عبارت ازتامین منافع امپریالیستی خود ازجمله کنترل کانال سوئز بود. شرایط سیاسی مصر به گسترش رقابت و مانور در بین احزاب نماینده فرق دیگری از نخبگان حاکم پرداخت.بااینهمه روند ایدئولوژیک مسلط در ترکیه،ایران و مصر یکسان ودرپی ملی گرایی سکولار بود. بازگشت به اسطوره پردازی و یادمان های پیش از اسلام یک خصیصه متمایز این ملی گرایی بود. رهبران سیاسی و روشنفکران سکولار دین رامانع نوسازی بشمارآورده و به نقش فرهنگ عمومی پیش از اسلام استناد می کردند. در ترکیه، کمالیزم و تعقیب اندیشه کمال پاشا نگاهش را معطوف گذشته ترکیه در آسیای مرکزی و آنتالیا برای انتقال عثمانی گری در هویت ترکی مستقل از اسلام کرد. پوشش اسلامی منسوخ شد. زبان ترکی از واژگان فارسی و عربی پاکسازی شد و معادل های ترکی جایگزین آنها شد. تاریخ ترکیه برای تجلیل اصالت ترکی و دستاوردهایش بازنویسی شد. ضیا گوکلاپ از ۱۸۷۶ تا ۱۹۲۴، روشنفکر برجسته ترکیه پیشاپیش بنیادهای ایدئولوژیک پان ترکیزم و بعدها ملی گرایی سکولار ترکی را برای ترک های عثمانی طراحی کرده بود. اگرچه او عمر کوتاهی داشت ولی او بطور کوتاه مدتی برای مجلس جمهوری جدید برگزیده شد. نفوذ او بر توسعه ملی گرایی سکلار ترکیه بعد از نفوذش بر خود آتاترک بود(۱۷).
درایران سکولارها معتقد بودند که اعراب اسلام را به ایرانیان تحمیل کرده و دوره اسلامی معرف افت جدی در تمدن ایرانی است. ازاینرو بازگشت به معماری، نام ها، جشن ها، و سنن ایران باستان یا قدیم مورد ترویج قرارگرفت. زرتشت گرایی نیز بعنوان دین ایرانییش از اسلام مورد تکریم بود. یک آکادمی یا فرهنگستان زبان نیر برای پاکسازی واژگان عربی از فارسی تاسیس شد. روشنفکران برجسته ایرانی در توسعه ایدئولوژی ملی گرایی سکولار عبارت بودنداز میرزاملکم خان، میرزافتحعلی آخوندزاده، میرزاآقاخان کرمانی، حسن تقی زاده، سید جمال الدین اصفهانی و فرزندش سید محمد علی جمالزاده، صادق هدایت و احمد کسروی(۱۸). برخی از این روشنفکران،رمان نویسان، واعظان و سیاستمداران از پیشینه روحانیت برخوردار بودندکه ایدئولوژی سکولار و آزادی اندیشه را پذیرفتند. از این میان احمد کسروی با بیشتری نگرش ضد آخوندی به تاسیس دین پاکدینی پرداخت که تلاش داشت ماورای طبیعه و موهوم پرستی را از دین بزداید. او جان خودرادراین راه گذاشت و توسط فدائیان اسلام در ۱۹۴۶ ترور شد(۱۹).
درمصر یک روشنفکر بانفوذ بنام طاها حسین ۱۸۸۹تا۱۹۷۳ ،هویت ملی کشورش را به عصر فراعنه و فرهنگ اروپایی-مدیترانه ای متصل ساخت.او با تحصیل در دانشگاه الازهر بعنوان قدیمی ترین دانشگاه اسلامی، که بصورت دانشگاه سکولار قاهره بازسازی شده است، و همچنین تحصیل در دانشگاه سوربن فرانسه، تنها فرد باکیفیت برای چالشگری با باورها وتاسیسان دینی بود. او از سوی علمای دینی مرتداعلام شد ولی این امر مانع از کسب مقام وزارت آموزش در ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۲ در آخرین حکومت وافد قبل از فروپاشی پادشاهی نگردید. او درطول وزارتش به گسترش آموزش دولتی وحذف هزینه ثبت نان در مدارس اهتمام کرد. سکولارهایی مانند طاها حسین ، مصر رابرای مشارکت در تمدن نوین غربی قابل می دانستند. تفاوت های دینی هیچ پیامدی بهمراه نداشت: مسلمانان، یهودیان و دیگر فرق دینی همه به یکسان مصری شناخته می شدند. توسعه یک زبان نوشتاری استاندارد بنام فوشا بر اتحا د اعراب تاکید داشت.
درهر سه این کشورها، این رویکردها اجازه داد همه اجتماعات دینی در یک نظام اجتماعی وفردی قانونی به قیمت انکار وفاداری مسلمانان از اکثریت جمعیت، به یکسان سهم ببرند. برعکس در پاکستان وعربستان سعودی، اسلام نقش عمده ای رادر شکل بخشی هویت ملی ایفا کرد.برخلاف این واقعیت که محمعلی جناح خود یک سکولار وآموزش دیده بریتانیا بود، او مسلمانان را درون بسوی جدایی از هندوستان هدایت کرد. در عربستان نیز دولت در تصور بنیادگرایی وهابی بسر می برد. ص۹۴
● آموزش سکولار
ابزار اصلی ملی گرایی سكولار، درابتدا آموزش سكولار بود. این آموزش سكولار نه تنها كارگران ماهری برای نوسازی مهیا ساخت، بلكه به تولید خاصیت های مدنی مورد ضرور برای شهروندی نوین نیز پرداخت. بااینحال توسعه آموزشی در كشورهای مستقل (ایران و تركیه) سریع تر از مستعمرات بود. دركشورهایی مانند لبنان، سوریه، تونس، مراكش و الجزایر سیاست آموزشی نمایانگر منافع فرانسوی بود و برعكس در مصر، اردن، فلسطین و عراق سیاست بریتانیا مسلط بود. هردو دولت های استعماری نیز سیاست مشابهی را پی می گرفتند: حفظ وضع موجود، تربیت تعداد محدودی مدیران بومی، جلوگیری از ملی گرایی، و درمورد فرانسه، رونق فرهنگ و زبان خود. درواقع آنها رشد آموزشی را محدود ساختند. قدرت های استعماری مدارس ترویجی دینی، خارجی و خصوصی برای طبقات بالا فراهم دیدند.نظام های عمومی بطور مرکزی مدیریت می شد. کمیت و کیفیت معلم ها نیز ناکافی بود و برنامه های درسی با نیاز های محلی منطبق نبود. فقط درلبنان و اجتماعات یهودی درفلسطین تعداد دانش آموزان ثبت نام کرده زیاد بود و درهر جای دیگر فقط درصد اندکی از جمعیت وارد این مدارس نوین شدند.
درپی استقلال، هرکشوری برخی از این مدارس خصوصی را ملی کرد که تصور می شد به ترویج فرهنگ و دین بیگانه می پردازند. در۱۹۵۲ مصر یک موسسه خصوصی را ملی کرده و سپس آنرا به یک دانشگاه ملی تبدیل ساخت. بسیاری از کشورهای تازه استقلال یافته به برابر سازی فرصت های آموزش پرداختند. علیرغم این توسعه، آموزش سکولار نتوانست بر موانع موجو فرهنگی و اجتماعی برای آموزش همگانی غلبه کند. نظام های آموزشی جدید به مدارسی برای توده مردم و نخبگان تقسیم شدند. این دو نهاد به سختی با مدارس اسلامی سنتی همزیستی کردند که حیطه کار را از مکتب های سنتی به دانشگاه الزهرا برد. ولی نرخ مشارکت اموزشی در مدارس سکولار نسبتا درسطح پایینی ماند.
درهردو کشور ایران و ترکیه، ترقی بسوی آموزش سکولار با مزاحمت زیادی همراه بود. آتاترک و تا حدکمتری رضاشاه هوادار سکولاریزه کردن جامعه بودند. آتاترک مدارس مذهبی رابست، برنامه درسی جدیدی آماده ساخت، روی آموزش فنی و حرفه ای تاکید نهاد، پروژه آموزش بزرگسالان را به اجرادرآورد، و طرح نهادهای روستایی برای آموزش معلمان روستایی را ایجاد کرد. در۱۹۳۳ او دانشگاه استانبول رادریک نهاد مدرن تاسیس کرد و بعدا دانشگاه آنکارا را ساخت. درایران رضا شاه نیز برنامه های مشابهی را پیگیری کرد. او نظام آموزش را یکپارچه و متمرکز ساخت، مدارس را بخصوص درسطوح دبیرستان توسعه بخشید، دانشگاه تهران را پایه گذاری کرد۱۹۳۴، دانشجویانی را برای آموزش به خارج از کشور اعزام کرد، دربرابر مدارس مذهبی ایستاد، آموزش زنان را سرعت بخشید و طرح آموزش بزرگسالان را یپش برد. بااینحال نطام آموزشی ایران محدود و نخبه گرا باقی ماند(۲۰).
درپی جنگ جهانی دوم، انقلاب های سوسیالیستی سکولار رهبری شده توسط رژیم های نظامی، آموزش ابتدایی همگانی با تاکید بر آموزش فنی حرفه ای، گسترش سطوح بالاتر و ترویج آموزش زنان رادر راس برنامه ها قرار داد. جمال عبدالناصر درمصر، و رژیم های بعثی در سوریه وعراق با ابزار وسایل ارتباط جمعی ایدئولوژی های پان عربیستی سکولار را ترویج دادند. هدف آنان دگرگونی جامعه و فرهنگ بود. آنان با تحت کنترل سکولاریستی درآوردن مدارس دینی نظام آموزشی را یکپارچه و متحد ساختند. آموزش عمومی رایگان بود و تلاش بسیاری برای همه گیر سازی آموزش ابتدایی، بروز ساختن آموزش فنی حرفه ای و بهبود کیفیت عمومی آموزش صورت گرفت.
بااین همه اصلاحات آموزشی همواره از نتایج مورد پیش بینی برخوردارنبود. مصر و تونس از همبستگی متناسب میان توسعه آموزش و سایر بخش ها درماندند. درعین حال آموزش سکولار هیچ تناسبی با باورداشت های مذهبی قدرتمند دانش آموزانی که از اقشار پایین تر سنتی بر می خاستند، نداشت، کسانی که بیش از گرایش سکولار، سمت گیری اسلامی داشتند.
● اسلامی شدن بدون یا با دمکراتیزه شدن
دهه های گذشته دستخوش بسیج و تحرکات چشمگیری در خاورمیانه بوده است. قیام اسلامی علیه سیاست های سکولار قرن بیستم، بخش جدایی ناپذیر این جنبش ها بوده است. شهرنشینی سریع، افزایش سواد، حضور عمیق تر رسانه ها و یک انقلاب جمعیتی که به ترکیب جوانسال معروف است، اقشار فرودست و مذهبی تر جامعه را به صحنه سیاسی کشاند. بااینحال شکل گیری نهادهای دمکراتیک مشارکت سیاسی (اتحادیه های صنفی، انجمن های داوطلبانه، احزاب سیاسی و انتخابات آزاد) با افزایش بسیج مردمی فاصله ای نداشت. اگر بپذیریم توسعه سیاسی و دمکراسی کارکرد نهادینه شدن مشارکت سیاسی است، برایند این تاخر ، بیش از توسعه، تباهی سیاسی نظیر عمل گرایی سیاسی زیرزمینی، خشونت و تروریزم بوده است(۲۱).
بیشتر این عمل گرایی خودرادر قالب اسلامی به نمایش گذارده است. هرقدر لایه های پایین تر جامعه به شهرها، اموزش و رسانه ها دستیابی بیشتری یافتند، جنبش ها و رهبران اسلامی بیشترین مهارت را در القائات سیاسی شان بدست آورده اند. برعکس، نخبگان سکولار ازطریق پیوند تنگاتنگ شان با منافع و قدرت های غربی، عمدتا رقابت با بینش سیاسی و وفاداری های این جمعیت بسیج یافته، نیمه شهرنشین، جوان، و اغلب بیکار و یا بیکارپنهان را از دست داده اند.
ریشه تاریخی قیام اسلامی در ساختار اجتماعی جوامع خاورمیانه تجسم می یابد. بعنوان تقاطع تحرک عمده جمعیتی در تاریخ، جوامع خاورمیانه درطول قرنها به نقطه ذوب قومیتی تبدیل شده است. ایرانی ها، اعراب، ترک ها، کردها، ارمنی ها، یهودی ها، دروزی ها، آسوری ها درطول سالیان بسیاری باهم زندگی کرده تعمل داشته و ازدواج کرده اند. قانون اساسی مدینه توسط پیامبر اسلام، راه حلی برای مساله تنوع دینی وقومی بود. این امر به اهل کتاب اقتدارسیاسی ودینی داد که به آنها اجازه پرداخت مالیات خاصی بنام جزیه را برای حفاظت شان می داد. امپراتوری بعدی اسلامی این رژیم قانونی را بنام آنچه که نظام ملت شناخته شده، اتخاذ کردند. این نظام سطح بالایی از مدارا در مقابل اقلیت ها را فراهم ساخت.
ملی گرایی سکولار، الگو یافته ازنظم اروپایی غربی شده دولت- ملت، تنش های قومی و دینی را تشدید ساخت. همانطورکه رژیم های ملی گرای سکولار ایرانی، عربی و ترکی دولت های خاورمیانه ای را با تصویر نوین بازسازی کردند، الگوی ناب "ملت"، جمعیت سنتی مسلمان و همچنین اقلیت های قومی شان بطور روزافزونی در لاک دفاعی رفتند. بسیار قبل از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ که آسیب پذیری رژیم های ملی گرای سکولار را چشمگیر ساخت، تعدادی از متفکران اسلامی با ملی گرای به مخافت برخاستند. در هند مولانا ابوسیا که بنیانگذار جماعت اسلامی بود با ملی گرایی دینی و سکولار هردو مخالفت کرده و مدعی اسلامی کردن جامعه بعنوان جایگزینی برای ملی گرایی شد. معدودی بعدها به بانفوذترین ایدئولوگ اسلامی در شکل یابی پاکستان تبدیل شد. درمصر سید قطب و حسن بنا که مرشدان اخوان المسلمین بودند، برای اصلاح آموزشی، اخلاقی و اجتماعی جامعه مصر و در واقع اسلامی کردن آنها مبارزه کردند. درایران، شیخ فضل اله نوری، ایت اله خمینی و جامعه شناس آموزش دیده فرانسه، علی شریعتی مبارزه علیه ملی گرایی سکولار را تقویت کردند. درمیان ایدئولوگ های اسلامی، شاید خمینی شجاع ترین فردی بود که فراخوان سرنگونی رژیم های سکولار و جایگزینی آن با جمهوری اسلامی به رهبری فقهای اسلامی یا نمایندگان خدا درزمین را سر داد(۲۲).
باوجود شرایط مختلف، جوامع خاورمیانه قیام های اسلامی را به صورت های مختلفی تجربه کرده اند. با وجود خطر ساده سازی بیش از حد موقعیت بسیار پیچیده و روبه رشد خاورمیانه، کشورهای این منطقه می تواند ازنظر رابطه بین مسجد و دولت در پنج گروه تقسیم شود:
▪ همگرایی مسجد و دولت: عربستان سعودی، ایران، سودان، افغانستان؛
▪ منع مسجد توسط دولت: ترکیه، الجزایر، عراق ، سوریه؛
▪ برای اعتراف به گناه: لبنان؛
▪ همزیستی ناآرام: مصر، اسرائیل؛
▪ همزیستی روبه رشد: اردن، کویت.
چنانکه قبلا نیز اشاره شد روحانیون شیعه دارای خودمختاری اجرایی و مالی کافی برای مدیریت دوران خلاء سیاسی ناشی از سرنگونی رژیم سلطنتی بودند و این موضوع بحد وفور مورد بررسی قرار گرفته است(۲۳). دونفر که مسیر انقلاب اسلامی را صاف کردند. آیت اله بروجردی، درطول تصدی طولانی مدتش بعنوان رهبر مجتهد شیعی یا مرجع تقلید، با توسعه گسترده ترین نظام اجرایی و مالی که تاآن زمان علمای شیعی دست یافته بودند، به ایجاد دولت مجازی در درون دولت رسمی پرداخت. با تعقیب سیاست مدرنیزاسیون بدون دمکراتیزاسیون، محمدرضاشاه نیز یک خلاء سیاسی ایجاد کرد. با ازبین رفتن منابع لیبرال و کمونیستی سکولار بعنوان مخالف، رژیم شاه مسیر را برای سلطه یا هژمونی روحانیت شیعه هموار ساخت. با این فرض که علمای شیعی ازنظر مالی و سازماندهی غیر متمرکز تر عمل می کنند، درپی مرگ آیت اله خمینی اختلاف های مهم درون آنها سربه بیرون نهاد. دراینجا سه گروه قابل شناسایی است: محافظه کار به رهبری سیدعلی خامنه ای، لیبرال ها به رهبری سیدمحمد خاتمی و مصلحت گرایان به رهبری هاشمی رفسنجانی. هرسه این گروه ها در حمیات و حفظ رژیم اسلامی با هم متحد هستند ولی آنها در برابر چگونگی پاسخ به فشار دمکراتیک از پایین تفاوت نظر دارند.
درمقایسه با رژیم انقلابی ایران، رژیم های دینی عربستان سعودی، افغانستان و سودان ازنظر سیاسی سرکوبگر، و ازنظر اجتماعی محافظه کار هستند. عربستان نسبت به حقوق زنان و اقلیت ها مدارا ندارد. طالبان ها که در افغانستان با دستان امریکا، پول عربستان و رهبری نظامی پاکستان به روی قدرت آمدند، نیز زنان واقلیت ها را سرکوب کردند. رزیم سودانی نیز وارد جنگ خونینی با جمعیت مسیحی در جنوب گشور شد. در ۱۹۹۹ عمرالبشیر رئیس جمهور، حسن ترابی را از مجلس و سیاست کنار گذارد.گروه دوم رژیم ها شامل ترکیه، الجزایر ، سوریه و عراق باکمی مدارا نسبت به منتقدین و مخالفان اسلامی شان، سکولار هستند. چنانکه هاکان یاووز می گوید:
خطوط اشتباه اجتماعی که درترکیه بدلیل بحران کمالیزم ونابرابری روبه رشد اقتصادی ظاهر شد، دربرگیرنده چهار عامل اصلی بود: نظامیان با بهره گیری از کمالیزم برای مشروعیت دادن به موقعیت نهادی مسلط خود؛ انجمن تجار وصنعتگران ترکیه که بازار اصلی رسانه ها را کنترل می کنند؛ گروه های سنی اسلامی که در چهار فرقه دسته بندی می شوند؛ و قوم ترک و اقلیت ها جدایی طلب عمدتا کردها و علوی ها. این خطوط محصول یک نظام بسته سیاسی اند که پاسداران بروکراتیک- نظامی درشکاف های اجتماعی خشونت آمیز نقش عمده ای ایفا کرده اند(۲۴).
علیرغم تفاوتهای کشورهای این گروه، بسیاری از مسایل مشابه برای الجزایر، عراق و سوریه که رژیم های بروکراتیک-نظامی بر جامعه مدنی مسلط بودند، رخ داده است. در الجزایر بویژه با انتخاب عبدالعزیز بوتفلیکا به ریاست جمهوری در ۱۹۹۹، الجزایر مرجله جدیدی از مصالحه میان عناصر سکولار و دینی را آغاز کرد. بنابر نظر رابرت مورتیمر، علیرغم فقدان مشروعیت انتخاباتی عبدالعزیز، وی دارای مهارت هدایت الجزایر برای خروج از کابوس دهه ۱۹۹۰ را داشت(۲۵).
لبنان بدلیل سطح بالای سواد و قدرت جامعه مدنی اش، همواره از سطح بالاتری از آزادی دمکراتیک برخوردار بوده است(۲۶). ازطریق یک پیوند ملی، نظام سیاسی لبنان تلاش کرده توازن ظریف میان اجتماعات قومی-دینی اصلی اش را حفظ کند. امروزه نیز حضور سوریایی ها در لبنان ثبات کوتاه مدت را تضمین کرده ولی ثبات بلندمدت را درمخاطره انداخته است. بااینحال لبنان امروزه درحال احیای سنت دمکراتیک خود است.
دمکراتیزه کردن از بالا در خاورمیانه نوعی هنجاراست جایی که فشار از پایین تهدیدی برای رژیم محسوب می شود. بعدازوقوع انقلاب ایران، کاهش درآمدهای نفتی دردهه ۸۰ و ۹۰، وجنگ خلیج فارس در ۱۹۹۱، چندین رژیم درخاورمیانه برای بقا مجبور به آزاد سازی درجامعه شدند. منطق دولت های رانت خوار یا تحصیلدار که همواره از مشارکت مردم دوری می کنند، بطور وسیعی مورد نقب قرار گرفته است. مثلا در اردن سطح بالای بدهی و تورم و موج فلسطینی های وارد شده از کویت، قابلیت های مالی دولت را به تنش انداخت(۲۷). قیام مردم جنوب مملو از قبایل اردنی وفاداربه سلطنت هاشمیان در ۱۹۸۹، شاه حسین را برای دمکراتیزه کردن به اندیشه واداشت. بهمین سان در کویت بعداز جنگ خلیج فارس، رژیک دیگر نتوانست از تجدید مجلس جلوگیری کند. بااینحال در ۱۹۹۹ مجلس طرح پیشنهادی امیر برای گسترش حق رای برای زنان را رد کرد. چنانکه انقلاب های ایران و الجزایر نشان داد، مشارکت سیاسی توسط مردان ساختار پدرسالارانه خاورمیانه اغلب دمکراسی سیاسی برای زنان را نمی پذیرد.
● نتیجه گیری
این مقاله در تحلیل دمکراتیزه کردن و سکولاریزه کردن خاورمیانه به عوامل داخلی بیش از عوامل خارجی تاکید کرده است. بااینحال سلطه خارجی در ایجاد موانع اصلی فرایند فوق نقش جدی داشته است. باوجودیکه دولتهای غربی همواره از سکولاریزه شدن حمایت کرده اند ولی در مسیر دمکراتیزه شدن عموما از رژیم های دیکتاتوری حامی گرا پشتیبانی کرده اند. برخلاف تجربه غرب که ملی گرایی سکولار و دمکراسی لیبرال اقتدار کلیسا را به زیر کشانده است، جریان ضد امپریالیستی خاورمیانه سبب اتحاد علمای دینی، ملی گرایان و دمکراتها شده است. بااینحال دردهه های اخیر این اتحاد با نظامی گرایی روزافزون بویژه در ایران، سودان، افغانستان و الجزایر درهم شکسته شده است.
این مقاله به شناسایی انواع روابط دولت- مسجد باتوجه به روندهای دمکراتیزه و سکولاریزه شدن پرداخت. این تنوعات شامل همگرایی دولت ومسجد، سرکوب مسجد توسط دولت، اعتراف گیری و همزیستی دشوار است. تعامل دمکراتیزه و سکولاریزه شدن نیز برای تعمیم بسیار پیچیده اند. سکولاریزه شدن رادیکال در ترکیه هوادار کنمال، و ایران دوره پهلوی به یک مسیر اقتدار طلبانه سوق یافت. رزیم های سکولار لیبرال تر نیز مانند مصر، منجر به همزیستی درحال نمو بین دولت و مسجد ختم شد. جوامع چند قومیتی و چند دینی خاورمیانه به بهترین وجه خودرا به رژیم های مشروطه ای معطوف می کنند که مانند لبنان آزادی و اختیار رابه انواع اجتماعات دینی واگذار می کند.
اگر دمکراسی را فرایند گسترش و تعمیق مشارکت سیاسی بدانیم، حداقل الزامات آن عبارتند از حق حاکمیت مردم، کسب نمایندگی درانتخابات و آزادی های مدنی که رویهم رفته می تواند بعنوان دمکراسی سیاسی محسوب شود. دمکراسی اجتماعی فراتراز این الزامات رفته و شامل تامین برابری فرصتها و تامین اجتماعی برای همه شهروندان است. دمکراسی فرهنگی با تامین آزادی مذاکرات و گفتمان هویتی با توجه به زبان، دین، قومیت، تفکیک جنسیتی و سبک زندگی ازاین هم فراتر می رود . اگرچه برخی از کشورهای خاورمیانه شاهد پیشرفتی بسوی دمکراسی سیاسی هستند ولی اکثریت این جوامع درساختن هرگونه بسترمناسب برای دمکراسی اجتماعی و فرهنگی درمانده اند.
نویسنده:مجید تهرانیان - ترجمه علی طایفی
برای مشاهد منابع و پاورقی ها به متن اصلی این نوشتار که فصلی از کتاب از "دمکراتیزه شدن در خاورمیانه: تجارب، چالش ها و تنش ها" است باکلیک دراینجا مراجعه نمایید.
Democratization in the Middle East: Experiences, Struggles, Challenges, By Amin (EDT) Saikal, Albrecht (EDT) Schnabel ۲۰۰۳. UN university press
برای مشاهد منابع و پاورقی ها به متن اصلی این نوشتار که فصلی از کتاب از "دمکراتیزه شدن در خاورمیانه: تجارب، چالش ها و تنش ها" است باکلیک دراینجا مراجعه نمایید.
Democratization in the Middle East: Experiences, Struggles, Challenges, By Amin (EDT) Saikal, Albrecht (EDT) Schnabel ۲۰۰۳. UN university press
منبع : جامعهشناسی ایران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست