پنجشنبه, ۲۲ شهریور, ۱۴۰۳ / 12 September, 2024
مجله ویستا
وضعیت آیینی و فلسفی سرزمین هند هنگام ظهور بودا
● مقدمه
ریشهدارترین آیین در سرزمین هند، همانا هندوئیسم است. هندوئیسم از جمله ادیانی است كه منشأ پیدایش آن چندان مشخص نیست. برخی از محققان، هندوئیسم را یك فرهنگ قلمداد كردهاند تا یك مذهب. حتی اندیشمندان معروف هند نیز تعریف جامع و مانعی از هندوئیسم ارائه ندادهاند.
«هندوئیسم مذهب و اعتقادی است مبهم؛ بدون شكل و چندجانبه كه همه چیز را برای همهی مردم دربرمیگیرد. به دشواری میتوان آن را به شكلی مشخص بیان كرد یا به شكلی مشخص گفت كه اصولاً هندوئیسم بامعنی معمولی كلمهی مذهب، آیا مذهب هست یا نیست؟ آیین هندو در شكل كنونی خود و حتی در شكل گذشتهاش اعتقادات و آداب فراوانی را دربرگرفته است كه اغلب بایكدیگر تضاد داشتهاند. (جمشیدی بروجردی، ۱۳۷۲، ص ۱۲).
شرقشناسان، كیش هندو را به سه دورهی ودایی (۱۵۰۰ الی ۵۰۰ سال قبل از میلاد)، برهمنی (۵۰۰ سال قبل از میلاد تا ۸۰۰ سال بعد از میلاد) و هندو (از قرن هشتم میلادی به بعد) تقسیم كردهاند.
«هندو توسعه و تكامل جریانی است كه از چشمهی فیاض وِدایی جاری و پیچ و خم زمان را میپیماید و از آبشارهای تحولات اندیشه گذر كرده و جویبارهای عقاید و آرای نوشكفته بدان میپیوندد و به تدریج به رودی بزرگ تبدیل میشود كه در اثر افزایش و گسترش روزافزون توانا میگردد و سرانجام با سكوت و وقاری بیمانند در دریای خموشی و یگانگی محض كه هدف غایی معنویت هندوست میآساید». (شایگان، ۱۳۷۵، ص ۴).
● مرحله ودایی
مرحلهی «ودایی» نخستین مرحلهی هندوئیسم و اصیلترین آنهاست. «ودایی» را نوعی خرد مقدس و روشنبینی حقیقی تعبیر كردهاند. به موجب «دین ودا» عقل انسان و علوم نمیتوانند انسان را تكامل بخشند. «ودا» اصولاً علوم را موهوم میداند. هدف غایی رهنمودهای «ودا» رسیدن به «كریشنا» (خدای بزرگ واحد) و وحدت وجود است. برای سیر و سلوك در این راه تكاملی و طولانی، نخستین ضرورت آن است كه انسان «من» دروغین را از بین ببرد و به «من واقعی» كه همان ایمان است نائل آید. با قطع ارتباطات و اتصالات «من دروغین» و كسب ایمان، انسان قادر خواهد بود به «آتمن» یعنی «من بزرگ» كه وجودی حقیقی و ذاتی است دست یابد. در این حالت است كه آدمی متكامل شده و به همهی آحاد بشر، نژادها و قومیتها عشقی ذاتی پیدا میكند. «آتمن» در سیر تكاملی خود به برهمن، كه عبارت است از روح همه چیز و حقیقت مطلق، میرسد و این مرحله همان راه درك وحدت وجود یعنی كریشنا و خدای بزرگ است. مراحل سهگانهی رسیدن به این كمال عبارتانداز: «سنسارَهْ»، «كَرْمَه» و «نیروانه». گفتنی است كه تمام قوانین و آداب ودایی و بسیاری از رسمها و سنّتهای هندو كه اغلب آنها اكنون منسوخ شده است به این خدا نسبت داده میشود. (۱)
● مرحلهی برهمنی
آیین برهمن به دنبال ایجاد تحول در افكار و عقاید ودایی در قرن هشتم پیش از میلاد پدید آمده است. در این آیین دو كتاب به اسامی «برهمنه» و «اُپهنیشَدْ» به مجموعهی كتب و عقاید هندوئیسم افزوده شد.
برهمنه مجموعه مطالبی است كه دربارهی قصهها و افسانهها و اساطیر خدایان، فدیه و جزئیات مناسك قربانی نگاشته شده است. اُپهنیشَدْ (وِیدانته)، چكیده و ماحصل تعلیمات دینی و فلسفی وداست. در این مرحله برهمنان برای محور قراردادن خود اختلافات نژادی و طبقاتی را بین مردم تشدید كردند. كاست یا طبقات پنجگانه كه آمیزش با هم ندارند از این زمان پایهگذاری شد.
نكتهی مهم دیگر در مورد هندوئیسم و حتی سیستم قرون وسطایی كاست نوع نگرش سیاسی رهبران بزرگ هند به این آیین مذهبی است. این نگرش برای آیین مذكور نوعی ارزش ملی و هویت تاریخی قائل است كه به بركت آن یكپارچگی و تمامیت ارضی كشور محفوظ میماند. در تحلیل مذكور تعصب مذهبی هندوئیسم كه در برابر هر حركت مثبت و منفی همچنان ساختار طبقاتی خود را حفظ كرده است، به نحوی مورد تمجید نهرو قرار گرفته است. «سرجورج بیردودو» در جایی گفته است: «تا وقتی كه هندوها سیستم كاست را حفظ كنند هند همچنان هند خواهد بود، اما روزی كه از این سیستم جدا شوند دیگر هند وجود نخواهد داشت و این شبه جزیره انحطاط خواهد یافت. درهم شكستن یك نظام اجتماعی عظیم كه روزگاری دراز دوام یافته ممكن است به آشفتگی كامل زندگی اجتماعی منتهی شود».(جمشیدی بروجردی، ۱۳۷۲، ص ۱۱).
● آیین هندو
هندو سومین مرحله آیین ودایی است كه حدود قرن اول میلادی ظهور كرد. هندوها علاوه بر خدایان بسیار عدیدهای كه در بتخانهها، كارخانهها، مغازهها و رهگذرها و خانههای خود مورد ستایش قرار میدهند، به سه خدا بیش از همه احترام میگذارند. خدایان بزرگ هندوها عبارتاند از: «برهما» یا خدای آفریننده؛ «شیوا» یا خدای مرگ و نابودی؛ و «ویشنو» یا خدای حافظ و سازنده. (جمشیدی بروجردی، ۱۳۷۲ ص ۱۲)
هندوان بر این باورند كه ویشنو ده بار در صور حیوان و انسان در زمین ظاهر شده كه بار هفتم به صورت «راما» و آنگاه «كریشنا» ظاهر شده است. راما و كریشنا نیز در بین خدایان هندو بسیار مورد احتراماند. (۲)
● آشفته بازار فلسفی: نیهیلیستها، سوفسطاییان و دیگران
ویل دورانت، شرایط ظهور بودا را بسیار آشفته میداند و اشاره میكند كه اُپهنیشَدْها، این آشفتگی را به انحاء مختلف بازتاب میدهند. او میگوید: گاهی فرزانگانی برهمنان را به ریشخند میگرفتند، چنانكه چاندوگیه اُپهنیشَدْ ، برهمنانِ درستی پندار آن زمان را به یك دسته سگ مانند میكند كه هر یك دم دیگری را چسبیده، مؤمنانه میگویند «اوم، (۳) بخوریم؛ اوم، بنوشیم». یا مثلاً سوسنوید اُپهنیشَدْ میگوید: نه خدایی هست، نه بهشتی، نه دوزخی، نه تناسخی، و نه جهانی؛ وداها و اُپهنیشَدْها كار ابلهانی خودبین است؛ اندیشهها موهوم، و كلمات همه دروغ است؛ مردمی كه گول این حرفهای پرآب و تاب را خوردهاند به خدایان و معابد و «مردان مقدس» میچسبند، گرچه در واقعیت میان ویشنو و سگ هیچ فرقی نیست. یا درباب ویروچنه گفته شده كه سی و دو سال شاگرد خود خدای بزرگ، پرجاپتی، بود، و دربارهی «آن خودی كه از بدی، پیری، مرگ، اندوه، گرسنگی، و تشنگی آزاد است، و آرزویش حقیقت است» تعلیم بسیار گرفت، و بعد ناگهان به زمین بازگشت و این تعلیم بسیار پرهیاهو را موعظه كرد كه «خود انسان باید در اینجا روی زمین نیكبخت شود؛ باید به خود رسد؛ آنكه خود را اینجا روی زمین نیكبخت میكند، آن كه به خود میرسد، هر دو جهان را داراست: این جهان و آن دیگری را».
در واقع، تصویری شكل میگیرد كه در آن، همراه با پارسایانی كه دربارهی برهمن تفكر میكنند، اشخاص گوناگونی را میبینیم كه همهی برهمنان را خوار میشمرند؛ در همهی خدایان شك روا میدارند؛ و بیهیچ هراسی نام ناستیكه ، یا نه- گو ، نیهیلیست (هیج باور) را بر خود دارند. مثلاً سنجیه ، لاادری (آگنوستیك) بود، یعنی زندگی پس از مرگ را نه میپذیرفت و نه انكارش میكرد؛ او در امكان شناسایی شك میكرد، و فلسفه را محدود به جستجوی آرامش میدانست. پورنه كاشیپه قبول فرقهای اخلاقی را رد میكرد، و تعلیمش این بود كه روان آدمی بردهی پذیرای بخت و تصادف است. مشكرین گشاله بر این عقیده بود كه تقدیر، تعیینكنندهی همه چیز است، و به نیكیهای انسانها توجهی ندارد. كیمبلین انسان را ساختهی (چهار عنصر) خاك، آب، آتش، و باد میدانست، و میگفت: «ابله و فرزانه، به هنگام زوال تن، یكسان از میان میروند؛ نابود میشوند؛ و دیگر، پس از مرگ، هستی ندارند». مؤلف رامایانا، برهمن جابالی را در هیئت یك شكاك نمونه نشان میدهد. مثلاً جابالی، راما (قهرمان رامایانا) را، كه میخواهد دست از پادشاهی بردارد تا سوگندش را نشكسته باشد، ریشخند میكند: جابالی، برهمن دانا و سوفسطایی خوشبیان و سخنآور، كه در ایمان و آیین و وظیفه تردید روا میداشت، با پسر جوان شاه آیودهیا چنین گفت: «دلم به حال آنهایی میسوزد كه از كامهای دنیایی رو میگردانند، و به جستجوی نیكی برای نیكبختی اخروی میشتابند و در مرگی نابهنگام فرو میروند.
غم دیگران را نمیخورم. مردم هر ساله خوراك و چیزهای گرانبهای دیگر را در راه نیاكان از دست رفتهی خود پیشكش كرده، آنها را از میان میبرند. ای راما، آیا هیچگاه شده است كه مرده غذا بخورد؟ اگر یكی غذا بخورد و دیگری پرورده شود، پس آنهایی كه به سفر میروند نیازی به زاد راه ندارند. خویشان آنها میتوانند به نام آنها در خانه به برهمنی غذا بدهند!
ای رامه چندره، این اوامر و نواهی كتاب مقدس را آموختگانی آوردهاند كه در واداشتن دیگران به بخشش و پیدا كردن دستاویزهای دیگر ثروتاندوزی چربدست بودند. ازاینرو سادهدلان را فرمانبردار خویش كردهاند. تعلیمشان این است، «بدهید؛ ببخشید؛ دستگیری كنید؛ خود را مقدس سازید؛ ریاضت بكشید؛ مرتاض شوید». ای راما، فرزانه باش، یقین بدان كه جز این جهانی نیست! از آنچه هست بهرهمند شو و هر چه ناخوشایند است، آن را به دورافكن! اصلی را بپذیر كه برای همه پذیرفتنی باشد».وقتی بودا به سن مردی رسید تالارها، خیابانها، و جنگلهای شمال هند را پر از غلغلهی بحثهای فلسفی دید، كه بیشترش رنگ و روی الحاد و مادهگری داشت. اُپهنیشَدْهای متأخر و كهنترین كتابهای بودایی پر است از اشارات به این مرتدها. دستهی بزرگی از این سوفسطاییان دورهگرد، یعنی پریباجیكا ، بهترین ایام سال را، در شمال هند، از ناحیهای به ناحیهی دیگر میرفتند. و پی شاگرد فلسفه، یا دنبال مخالفان خود میگشتند. برخی از آنها منطق را فن اثبات هر چیزی میدانستند و آن را تعلیم میدادند و صاحب القابی مثل «موشكاف» و «مارماهی لولنده» شده بودند؛ برخی دیگر نیستی خدا، و بیحاصلی فضیلت اخلاقی را نشان میدادند. گروه انبوهی جمع میشدند كه به این گونه گفتارها و مناظرات گوش بدهند؛ برای آنها تالارهای بزرگی ساخته بودند؛ و گاهی فرمانروایان هم به كسی كه از میان این مبارزان معنوی پیروز بیرون آمده باشد، پاداش میدادند. عصر بودا حیرتآور اندیشهی آزاد، و عصر هزاران آزمون فلسفی بود.
از این شكاكان چندان چیزی به دست ما نرسیده است، و یاد آنها كما بیش منحصراً از خردهگیری دشمنانشان باقیمانده است. قدیمیترین این نامها بریهسپتی است، اما آثار نیهیلیستی او ازمیان رفته است؛ وتمام چیزی كه از او به جا مانده شعری است كه، با زبان عاری از هرگونه ابهامِ ناشی از مسائل مابعدالطبیعه، به برهمنان خرده میگیرد:
آتش داغ و آب سرد است، نسیم بامدادی لطافت
فرحبخشی دارد؛ این گوناگونی از چه كسی آمد؟
از سرشت خاص خود آنها زاییده شد.
و همهی اینها را هم بریهسپتی گفته است-
نه بهشتی هست، نه رهایی غایی،
نه روانی، نه جهانی دیگر، و نه شعایر طبقاتی...
سه ودا، خویشتنداری سهگانه
و تمام خاك و خاكستر توبه (۴) -
اینها دستاویز معاش مردانی است
كه از عقل و مردی عاری هستند...
چگونه این تن، هنگامی كه خاك شود،
زمین را باز میبیند؟ و اگر روحی بتواند
به جهانهای دیگر برود، چرا آن دلبستگی نیرومندی كه مرده
به بازماندگانش دارد او را به زندگی باز نمیگرداند؟
آن آداب پرخرجی كه برهمنان برای كسانی كه میمیرند تجویز میكنند
چیزی جز وسیلهی معاشی نیست كه ساخته و پرداختهی زیركی برهمنان است-
همین و بس...
تا زندگی دوام دارد، آن را در آسایش و شادی سپری كن؛
بگذار مرد از دوستانش پول قرض كند، و نانش در روغن باشد.
از این كلمات قصار بریهسپتی ، سراسر، یك مكتب مادی هندی پدید آمد، كه، به اعتبار نام یكی از مادهگرایان، (همانطور كه گذشت)، آن را چارواكه نامیدند (كه پیش از این ذكر آن رفت). آنان به این فكر كه وداها را حقیقتی میداند كه از آسمان نازل شده میخندیدند؛ بنابر استدلال آنها، حقیقت را هرگز نمیتوان شناخت، مگر از راه حواس، حتی به عقل هم نباید اعتماد كرد، زیرا صحت هر استنتاجی نه فقط به مشاهدهی درست و استدلال صحیح بستگی دارد، بلكه به این فرض هم موكول است كه آینده چون گذشته عمل خواهد كرد؛ و در این باره، چنانكه دیوید هیوم گفته است، یقینی در كار نیست.
هواخواهان مكتب چارواكه میگفتند چیزی كه حواس آن را درك نكند، وجود ندارد؛ پس روح، كه حواس آن را درك نمیكند، یك فریب است، و آتمن هم نیرنگی بیش نیست. ما، نه در تجربه و نه در تاریخ، اثری از مداخلهی نیروهای فراتر از طبیعی را در جهان نمیبینیم. تمام نمودها طبیعی هستند؛ فقط سادهلوحان آنها را به اهریمنان یا خدایان نسبت میدهند. ماده تنها واقعیت است؛ تن تركیبی از اتمهاست؛ ذهن صرفاً مادهی اندیشنده است؛ تن است كه حس میكند، میبیند، میشنود، فكر میكند، نه روح. «چه كسی روح را دیده كه در حالتی جدا از تن وجود داشته باشد؟» نه خلودی در كار است، و نه دوباره زاییده شدنی. دین، گمراهی، بیماری، یا نیرنگ است؛ فرض خدا برای روشنشدگی یا فهم جهان بیفایده است. مردم دین را لازم میدانند، فقط به این دلیل كه به آن خو گرفتهاند و، هنگامی كه رشد دانش این ایمان آنها را نابود كند، كمبود و پوكی آزاركنندهای احساس میكنند. اخلاق هم طبیعی است؛ یك قرارداد اجتماعی و یك وسیلهی آسایش است، نه یك فرمان الاهی، طبیعت به بد و خوب، به عیب و هنر كس اعتنایی ندارد، و میگذارد كه خورشید، بیهیچ تبعیضی، بر بدكاران و پارسایان بتابد؛ اگر طبیعت یك صفت اخلاقی داشته باشد همان بیاخلاقی فراتر از تجربهی آن است. چه حاجت كه به غریزه و میل خود لگام بزنیم، چون اینها را طبیعت به انسان آموخته است. فضیلت خطاست؛ مقصود از زندگی، زیستن است، و تنها فراشناخت سعادت و نیكبختی است.
این فلسفهی انقلابی چارواكه به عصر وداها و اُپهنیشَدْها پایان داد. چنبرهی برهمنان را بر ذهن هند سست كرد، و جامعهی هندی را در خلئی گذاشت كه تقریباً رشد دین نویی را ناگزیر كرده اما این مادهگرایان كارشان را چنان كامل عیار انجام داده بودند كه هر دو دین نویی كه برای جایگزینی ایمان ودایی عرضه شد، پرستشی بدون خدا بود. هر دو به جنبش ناستیكه یا نیهیلیسم تعلق داشتند؛ و هر دو را دو تن از طبقهی جنگجویان (كشتریه) بنیاد نهاده بودند، نه برهمنان، و از واكنش به آداب و تشریفات و خداشناسی برهمنانه پیدا شده بودند. (۵) با آمدن آیین بودا دوران جدیدی در تاریخ هند آغاز شد. (ویل دورانت، مشرق زمین گاهوارهی تمدن، ص ۴۸۴)
در چنین آشفتهبازار بزرگ فكری در هند بود كه آیین «بودا» طلوع كرد و نفحهی تازهای به روح كهنسال این سرزمین دمید و باب نوی در پژوهش چگونگی رنج جهانی گشود و ارتداد و نیهیلیسم و مادهگرایی چارواكه را مهار كرد بلكه كیش هندو را برای مدت مدیدی تحتالشعاع قرار داد. (شایگان، ۱۳۷۵، ص ۱۲۱).
البته با اینكه «بودا» پارهای از معتقدات هندوان را طرد كرده و روش تازهای برای نجات و گریز از دایرهی مرگ و حیات برگزیده بود، معذلك افكار و معتقدات او متأثر از رایحهی «اُپهنیشَدْها» و آیین هندو است. «ریس دیویدس» محقق بزرگ بودایی معتقد است كه «گوتمه» هندو به دنیا آمد و هندو درگذشت... یگانه امتیاز و تازگی بودا نسبت به دیگران، سازمان و توسعه دادن آیین و تلطیف و تعالی مطالبی است كه دیگران نیز به خوبی بودا ادا كرده بودند... فرق اساسی بین او و اساتید دیگر هندو ناشی از جدیت عمیق و توجه خاص او به بشر دوستی است.
آیین قدیم بودایی در ابتدای امر چون اندیشهای نوساخته، در رشتهی معنوی هندو جلوه نمیكند و بودا خود همواره اذعان داشته است آیینی كه وی به مكاشفه از نو باز یافت، راه كهن و طریقهی جاودانی آریایی است. «اولدنبرگ» معتقد است كه آیین «بودا» نه فقط وارث مبانی مهم كیش برهمنی است بلكه رنگ فكری و معنوی و احساس دینی آن هم تحت تأثیر معنویت هندو است. (اولدنبرگ، ۱۳۷۳، ص ۷۰).
● بودا؛ روح فلسفه هندی و روح فلسفه یونانی
تقریباً پانصد سال پیش از آنكه شاهد تحول و تغییری در فلسطین باشیم در دو ناحیهی دورافتاده از یكدیگر یعنی یونان و هند حوادثی شگفت در میان ملل هند و اروپایی به وقوع پیوست.
در یونان، طریقهها و كیشهای سری، «ارفیك» (۶) - طریقهای كه شاگردان «فیثاغورس» از آن پیروی میكردند - به وجود آمد، تشریفات مذهبی آنها شامل اعمالی نظیر عشاء ربانی و تبرك نان و شراب و فراگرفتن تعلیمات مقدس یعنی قوانین زندگی خردمندانه و متكی به عشق به تقوی بود، هدف آنها نیز عبارت بود از: «ایجاد ایمان به زیباییها و روشنیهای جهان دیگر در مردمان پاك».
پس از آن، به زودی، حجاب اعتقاد و تخیل برطرف شد و یقین علمی جایگزین آن گردید، و عجیبترین و بزرگترین مردان آتن، «سقراط» نخستین كسی كه قوانین دقیق و عمیق حكمت عملی و رفتار انسانی را تعیین نمود - ثابت كرد كه تقوی و فضیلت، آموختنی و فراگرفتنی است. از طرف دیگر، در هندوستان یكی از مشهورترین مصلحان بیشمار عالم، كه در آن هنگام در لباس راهبان گردش میكرد یعنی «گوتمه بودا» آن استعداد روحانی و نیرومندی را در خود احساس نمود كه به وسیلهی آن ممكن بود خدایان و افراد انسان را از زندان دردناك و رنجخیز حیات به آزادی و آرامش ابدی رساند.
درمیان دو روح هندی و یونانی، تضاد عجیب مشهود است. ولی از لحاظ تاریخی، به وسیلهی مسئله اسرارآمیز رنج، میتوان آن دو را به یكدیگر تشبیه كرد. با این وصف، نمیتوان فكر و احساس، و یا تعمق علمی و كشف و شهود را با یكدیگر آمیخت و اختلاف این دو نوع وسیلهی معرفت، بسیار عظیم است، اما در تفاوت اساسی میان طریقهی سقراط با روش بودا و مسیح، قانون اصلی و ناموس حتمی تاریخ حكمفرماست.
چون موضوع را از لحاظ تاریخی مورد دقت قرار دهیم متوجه میشویم كه فكر بشر پس از قرنها احساس نمود كه باید تغییری اساسی در اصول خود بدهد، ملت یونان در برابر این درخواست و احساس، فلسفهای نوین به جهانیان عرضه داشت و ملت اسرائیل ، دینی جدید به وجود آورد ولی روح هندی آن سادگی را نداشت كه بتواند بدون دانستن، ایمان پیدا كند و این روشن ضمیری متهورانه را نیز فاقد بود كه بدون ایمان، به مرحلهی دانش برسد و بنابراین لازم بود طریقهای به وجود آید كه هم فلسفه باشد و هم دین و در عین حال نه فلسفه باشد و نه دین. این است كه كیش بودایی پدید آمد. (الدنبرگ، هرمان، ۱۳۷۳، ص ۲۹).
پینوشتها
۱. از جملهی این آداب منسوخ شده، زندهزنده سوزاندن زنان پس از مرگ شوهرانشان بوده است كه هنوز هم گهگاه اتفاق میافتد. در ۱۹۸۸ یك نمونه از این مراسم حادث شد و پس از این واقعه بود كه دستگاه قضایی كشور (هند) مقرر نمود كسانی كه مبادرت به آتشزدن بانوان پس از مرگ شوهرانشان نمایند به ۶ سال زندان محكوم خواهند شد. حتی وجود این قانون، خود مبین نفوذ و اعتبار هندوئیسم است؛ چرا كه اولاً مجازات ۶ سال زندان برای یك قتل عمد، مكافاتی ناچیز است و ثانیاً در مواردی كه اطرافیان متعصب متوفی شهادت دهند كه زن شخصاً مبادرت به خودسوزی نموده و فیالمثل آنها مطلع نبودهاند، از قانون، كار زیادی ساخته نیست. نكتهی مهم قابل ذكر در ودا آن است كه در این آیین نمونهها و آثاری از پرستش اشیاء یا حیوانات (توتمپرستی) كه مربوط به ادیان بدوی است وجود دارد. پرستش گاو از این نمونههاست. (نك: جمشیدی بروجردی، ۱۳۷۲، ص ۱۰).
۲. مسئلهی مسجد بابری كه هندوها آن را معبد راما تصوَّر میكنند نمونهای از علاقهی شدید و تعصبآمیز هندوها به راماست. بهطور كلی یكی از ویژگیهای عمدهی هندوها داشتن تعصب افراطی نسبت به اعتقادات خود میباشد. این تعصب از زمانهای قدیم تا حال حاضر تا حدود زیادی حفظ شده است. تعصب شدید مذهبی نه تنها در بین تودههای مردم بلكه در بسیاری از موارد در بین افراد مطلع و فرهیخته (حتی رهبران استقلال) نیز مشاهده گردیده است.
به گفتهی خانم امینهالسعیدیه، گاندی بهرغم صفات و ملكات پسندیدهاش، هندویی متعصب و متدین بود. برای نمونه رفتار او در ۱۹۱۸ هنگامی كه در چند ناحیه هندوستان بر سر مسئلهی قدیمی گاوكشی، شورشها و عملیات به راه افتاده بود وی صریحاً اعلام كرد: «هندوها ولو با زور شمشیر هم باشد مسلمانان و مسیحیان را وادار خواهند كرد كه از كشتن گاو احتراز جویند». (جمشیدی بروجردی، ۱۳۷۲، ص ۱۳). گفتنی است كه ویل دورانت، گاندی را پیرو آیین جین میداند و هندو بودن آن را تأیید نمیكند. متأسفانه نویسنده كتاب «علل درگیریهای مسلمانان و هندوها» - آقای جمشیدی بروجردی منبع گفته خانم امینهالسعیدیه را ذكر نكرده است.
۳. om یا Aum هجای مقدسی است كه نخست در اُپهنیشَدْها دیده میشود و آن را «تخم» همهی «منتره»ها دانستهاند. ریشهی تولید و از میان رفتن یاكون و فساد است. ازاینرو، اوم هجای جاویدانی است كه همهی هستی تحول آن است. گذشته، حال، و آینده در همین یكصدا وجود دارد، سه حرف اوم (Aum) نشانهی برهما، ویشنو، و شیواست. بعدها اوم معانی دیگری هم پیدا كرد.
۴. مراد خاك و خاكستری است كه به هنگام پشیمانی و توبه بر سر و روی ریزند.
۵. یكی از چندین نظری كه دربارهی خاستگاه آیین بودا هست همین نظر است كه كشاكش دو طبقهی جنگجویان و براهمه را در این زمینه عامل اصلی میداند. استاد عسگری پاشایی معتقد هستند گرچه این كشاكش میتوانسته مؤثر باشد، اما نظرهای دقیقتر دیگری هم در این زمینه هست، كه پذیرفتن چنین نظری را دشوار میكند. (نك: ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد اول، مشرق زمین گاهواره تمدن، ۱۳۶۷، ص ۴۸۳).
۶. Orphiques یعنی كسانی كه مبانی اخلاقی و فلسفی را از ارفه (Orphee) اخذ كردهاند: به موجب افسانههای یونانی «ارفه» رئیس شعرایی است كه قصاید و سرودهای مذهبی بدانها منسوب است؛ و برحسب یكی از داستانها «ارفه» كسی است كه «اپولون» چنگی به او عطا كرد و ربالنوعهای شعر و موسیقی نواختن آن را به او آموختند.
۱. از جملهی این آداب منسوخ شده، زندهزنده سوزاندن زنان پس از مرگ شوهرانشان بوده است كه هنوز هم گهگاه اتفاق میافتد. در ۱۹۸۸ یك نمونه از این مراسم حادث شد و پس از این واقعه بود كه دستگاه قضایی كشور (هند) مقرر نمود كسانی كه مبادرت به آتشزدن بانوان پس از مرگ شوهرانشان نمایند به ۶ سال زندان محكوم خواهند شد. حتی وجود این قانون، خود مبین نفوذ و اعتبار هندوئیسم است؛ چرا كه اولاً مجازات ۶ سال زندان برای یك قتل عمد، مكافاتی ناچیز است و ثانیاً در مواردی كه اطرافیان متعصب متوفی شهادت دهند كه زن شخصاً مبادرت به خودسوزی نموده و فیالمثل آنها مطلع نبودهاند، از قانون، كار زیادی ساخته نیست. نكتهی مهم قابل ذكر در ودا آن است كه در این آیین نمونهها و آثاری از پرستش اشیاء یا حیوانات (توتمپرستی) كه مربوط به ادیان بدوی است وجود دارد. پرستش گاو از این نمونههاست. (نك: جمشیدی بروجردی، ۱۳۷۲، ص ۱۰).
۲. مسئلهی مسجد بابری كه هندوها آن را معبد راما تصوَّر میكنند نمونهای از علاقهی شدید و تعصبآمیز هندوها به راماست. بهطور كلی یكی از ویژگیهای عمدهی هندوها داشتن تعصب افراطی نسبت به اعتقادات خود میباشد. این تعصب از زمانهای قدیم تا حال حاضر تا حدود زیادی حفظ شده است. تعصب شدید مذهبی نه تنها در بین تودههای مردم بلكه در بسیاری از موارد در بین افراد مطلع و فرهیخته (حتی رهبران استقلال) نیز مشاهده گردیده است.
به گفتهی خانم امینهالسعیدیه، گاندی بهرغم صفات و ملكات پسندیدهاش، هندویی متعصب و متدین بود. برای نمونه رفتار او در ۱۹۱۸ هنگامی كه در چند ناحیه هندوستان بر سر مسئلهی قدیمی گاوكشی، شورشها و عملیات به راه افتاده بود وی صریحاً اعلام كرد: «هندوها ولو با زور شمشیر هم باشد مسلمانان و مسیحیان را وادار خواهند كرد كه از كشتن گاو احتراز جویند». (جمشیدی بروجردی، ۱۳۷۲، ص ۱۳). گفتنی است كه ویل دورانت، گاندی را پیرو آیین جین میداند و هندو بودن آن را تأیید نمیكند. متأسفانه نویسنده كتاب «علل درگیریهای مسلمانان و هندوها» - آقای جمشیدی بروجردی منبع گفته خانم امینهالسعیدیه را ذكر نكرده است.
۳. om یا Aum هجای مقدسی است كه نخست در اُپهنیشَدْها دیده میشود و آن را «تخم» همهی «منتره»ها دانستهاند. ریشهی تولید و از میان رفتن یاكون و فساد است. ازاینرو، اوم هجای جاویدانی است كه همهی هستی تحول آن است. گذشته، حال، و آینده در همین یكصدا وجود دارد، سه حرف اوم (Aum) نشانهی برهما، ویشنو، و شیواست. بعدها اوم معانی دیگری هم پیدا كرد.
۴. مراد خاك و خاكستری است كه به هنگام پشیمانی و توبه بر سر و روی ریزند.
۵. یكی از چندین نظری كه دربارهی خاستگاه آیین بودا هست همین نظر است كه كشاكش دو طبقهی جنگجویان و براهمه را در این زمینه عامل اصلی میداند. استاد عسگری پاشایی معتقد هستند گرچه این كشاكش میتوانسته مؤثر باشد، اما نظرهای دقیقتر دیگری هم در این زمینه هست، كه پذیرفتن چنین نظری را دشوار میكند. (نك: ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد اول، مشرق زمین گاهواره تمدن، ۱۳۶۷، ص ۴۸۳).
۶. Orphiques یعنی كسانی كه مبانی اخلاقی و فلسفی را از ارفه (Orphee) اخذ كردهاند: به موجب افسانههای یونانی «ارفه» رئیس شعرایی است كه قصاید و سرودهای مذهبی بدانها منسوب است؛ و برحسب یكی از داستانها «ارفه» كسی است كه «اپولون» چنگی به او عطا كرد و ربالنوعهای شعر و موسیقی نواختن آن را به او آموختند.
منبع : کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست