دوشنبه, ۱۶ مهر, ۱۴۰۳ / 7 October, 2024
مجله ویستا

الماس سفید - THE WHITE DIAMOND


الماس سفید - THE WHITE DIAMOND
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : انگلستان و آلمان
محصول : ت اجرائی: رودولف هرتسوگ
کارگردان : ورنر هرتسوگ
فیلمنامه‌نویس : ورنر هرتسوگ، برمبنای طرحی نوشتهٔ رودولف هرتسوگ
فیلمبردار : هنینگ برومر و کلاوس شویریش
آهنگساز(موسیقی متن) : اریک اسپایتسر و اریک رایسیگر
هنرپیشگان : گراهام دارینگتن، ورنر هرتسوگ، آنتونی ملویل، مایکل ویلک و مارک آنتونی یاپ
نوع فیلم : رنگی، ۹۰ دقیقه. مستند


دکتر گراهام دارینگتن، دانشمندی است که تخصصش طراحی هواپیماهای تجربی است. او در سال ۱۹۹۲ کشتی هوائی تک‌نفره‌ای اختراع کرد که بتواند بر فراز جنگل‌های آمازون گویان به پرواز درآید و سرنشین‌اش را قادر سازد تا به بررسی و مطالعه دربارهٔ گیاهانی طبی بپردازند که می‌گفتند در آن‌جا می‌روید. اما بعداً آشکار شد که کشتی هوائیِ دارینگتن عیب و ایراد دارد چون در همان ابتدای سفرش به آمازون دچار سانحه شد؛ حادثه‌ای که به مرگ دیتر پلاگِ فیلم‌بردار و دوست صمیمی دارنیگتن منجر شد که او را در این سفر هم‌راهی می‌کرد و قرار بود براساس سفر تحقیقاتی دارینتگتن، مستندی بسازد. ده سال بعد، ورنر هرتسوگ در سفر دارینگتن به منطقهٔ آمازون، او را هم‌راهی کرده و به کشف و بررسی رودخانه‌ها و جنگل‌های زیبا ولی خطرناک منطقه پرداخته و به سراغ مردمی که در آن‌جا زندگی می‌کنند، رفته و از حادثهٔ غم‌انگیزی یاد کرده که به قیمت جان دوستش تمام شده است.
● یک مستند به معنای دقیق کلمه هرتسوگ‌ی دربارهٔ یک تلاش جنون‌آمیز و ذهنیتی که این تلاش را به هدف و معنای غائی زندگی‌اش تبدیل کرده است: گراهام دارینگتن می‌خواهد با کشتی هوائی‌اش روی جنگل‌های گویان پرواز کند. فیلم از نیاز او به این پرواز و جزئیات و مشکلات آن، حماسهٔ پوچ و کوچک مورد علاقه‌ٔ فیلم‌ساز را استخراج می‌کند. ̎الماس سفید̎ نام وسیله‌ٔ اختراعی دارینگتن است ـ یک مینی‌زپلین که وقتی بر فراز مناطق سبز شناور است، خیره‌کننده می‌شود. شخصیت جالب فیلم البته دارینگتنِ وراج و درگیر احساس گناه به خاطر مرگ یک فیلم‌بردار و هم‌کار طی پرواز مشابهی که ده سال پیش انجام شده، نیست بلکه یک راهنمای بومی ـ مارک آنتونی یاپ ـ است که حرف زدن و حرف‌هایش ـ چیزی بین ابلهانه و شاعرانه ـ هرتسوگ و تماشاگر را مجذوب می‌کند. برخورد فیلم با ̎راز̎، بینش حرمت‌گذار فیلم‌ساز نسبت به خرافه و افسانه را به خوبی نشان می‌دهد: یکی از آمال اصلی دارینگتن دیدن ـ و با دوربین ضبط کردن ـ فضای غارمانند پشت آبشار خروشان محلی است، جائی‌که بومیان ̎قلمروی پنهان پرستوها̎ می‌دانند و برایشان مکانی رازآمیز و اسطوره‌ای است. در پایان فیلم، این کار انجام شده است، ولی هرتسوگ هم‌چنان فقط چشم‌انداز آبشار و پرستوها (از زیباترین تصاویر پایانی در آثار او) را نشان می‌دهد و چیزی را که در آن پشت است از نگاه تماشاگر دریغ می‌دارد. دعوت آشنای فیلم‌ساز به اشراق ـ و نه آگاهی علمی و قطعی ـ در این‌جا بسیار قاطع و بی‌رودربایستی انجام می‌شود. او می‌گذارد ما به پرستوها ـ که بارها سریع‌تر از ما زندگی می‌کنند و سریع‌تر از ما چیزها را می‌بینند ـ غبطه بخوریم.