سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


چشم‌ انداز موسیقی‌ ایران‌ ؟جوک‌ است!


چشم‌ انداز موسیقی‌ ایران‌ ؟جوک‌ است!
کامبیز روشن‌ روان‌ از اساتید موسیقی‌ کشور و در شمار گنجینه‌ های‌ موسیقی‌ کشور است‌ که‌ اکنون‌ ریاست‌ مرکز موسیقی‌ را بر عهده‌ دارد. وی‌ که‌ سالها به‌ تحصیل‌ و آموزش‌ و تولید آثار فاخر موسیقی‌ کشور پرداخته‌ است‌ اکنون‌ بشدت‌ از مشخص نبودن‌ جایگاه‌ موسیقی‌ کشور و سیستم‌ آموزشی‌ ناکارآمد آن‌ ناراحت‌ است‌ و برای‌ آینده‌ موسیقی‌ کشور بشدت‌ احساس‌ نگرانی‌ می‌ کند.
مشکلاتی‌ اساسی‌ و معیشتی‌ اهالی‌ موسیقی‌ چیست‌؟
مشکلات‌ معیشتی‌ اهالی‌ موسیقی‌ خیلی‌ زیاد است‌ و دلیل‌ اصلی‌ اش‌ هم‌ اینست‌ که‌ چون‌ جایگاه‌ موسیقی‌ در کشور تعریف‌ نشده‌ است‌ و جایگاه‌ آن‌ به‌ لحاظ‌ فرهنگی‌ باز هم‌ تعریف‌ نشده‌ به‌ این‌ خاطر عدم‌ امنیت‌ شغلی‌ به‌ وجود آمده‌ که‌ همین‌ عدم‌ امنیت‌ باعث‌ می‌ شود کسی‌ که‌ بطور حرفه‌یی‌ وارد موسیقی‌ می‌ شود احساس‌ کند از طریق‌ موسیقی‌ نمی‌ تواند به‌ حیاتش‌ ادامه‌ دهد چرا که‌ این‌ افراد به‌ فردای‌ خود هیچ‌ اعتمادی‌ ندارند. جامعه‌ هم‌ مردد است‌ که‌ آیا می‌ شود به‌ شخص اعتماد کرد یا نه‌؟
ما بسیار شنیدیم‌ که‌ از اهالی‌ موسیقی‌ سوال‌ می‌ شود که‌ شغل‌ شما چیست؟ و وقتی‌ پاسخ‌ موسیقی‌ را می‌ شنود می‌ گوید نه‌ منظور من‌ اینست‌ که‌ صبحها چه‌ کار می‌کنی‌؟! به‌ عبارت‌ دیگر اصلا موسیقی‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ حرفه‌ و یک‌ شغل‌ نمی‌شناسند و باور ندارند و به‌ رسمیت‌ هم‌ نمی‌ شناسند.
بنابراین‌ همین‌ قضیه‌ باعث‌ می‌ شود کسی‌ که‌ به‌ موسیقی‌ می‌پردازد همیشه‌ این‌ دغدغه‌ را داشته‌ باشد که‌ بالاخره‌ موسیقی‌ می‌ تواند حرفه‌ اش‌ باشد یا نمی‌تواند. ضمن‌ اینکه‌ حرفهای‌ ضد و نقیضی‌ که‌ هم‌ که‌ زده‌ می‌ شود از طرف‌ مسوولین‌ مملکتی‌ این‌ توهم‌ را ایجاد می‌ کند که‌ اصولا در این‌ کشور هیچ‌ گونه‌ نمی‌شود برای‌ فعالیت‌ موسیقی‌ برنامه‌ریزی‌ کرد.
به‌ چه‌ دلیل‌؟
شما اگر آمار سه‌ چهار ماه‌ گذشته‌ را بررسی‌ کنید متوجه‌ می‌ شوید تعداد کنسرت‌ های‌ لغو شده‌ به‌ مراتب‌ بیشتر از کنسرت‌ های‌ اجرا شده‌ است‌ ولی‌ دلیل‌ لغو شدن‌ را هیچ‌ گاه‌ کسی‌ اعلام‌ نکرده‌ است‌ به‌ این‌ خاطر ما نمی‌دانیم‌ و اهالی‌ موسیقی‌ نمی‌دانند که‌ با این‌ صحبت‌های‌ ضد و نقیضی‌ که‌ می‌شود آیا می‌ توانند به‌ حیاتشان‌ ادامه‌ دهند یا نه‌. کسی‌ که‌ برای‌ کنسرت‌ مجوز می‌گیرد و ظاهرا هیچ‌ منع‌ قانونی‌ ندارد در آخرین‌ لحظه‌ کنسرت‌ لغو می‌شود بعد که‌ از دست‌ اندرکاران‌ اجرا می‌پرسیم‌ به‌ مواردی‌ اشاره‌ می‌کنند که‌ نه‌ ربطی‌ به‌ موسیقی‌ دارد و نه‌ به‌ وزارت‌ ارشاد و نه‌ به‌ مساله‌ کیفیت‌ کار. بلیط‌ فروخته‌ شده‌، پوستر چاپ‌ شده‌ کلی‌ هزینه‌ انجام‌ شده‌ و بعد به‌ دلایل‌ مختلف‌ که‌ همگی‌ بر می‌گردد به‌ این‌ موضوع‌ که‌ جایگاه‌ موسیقی‌ در کشور ماتبیین‌ نشده‌ برنامه‌ کنسل‌ می‌ شود. هر نهادی‌ به‌ خودش‌ اجازه‌ می‌دهد و خودش‌ را محق‌ می‌داند که‌ در امر اجرای‌ موسیقی‌ هر تصمیمی‌ می‌خواهد بگیرد و خود را صاحب‌ نظر می‌داند و موانعی‌ را قرار می‌ دهد که‌ اجرا کننده‌ چون‌ از عهده‌ تامین‌ شرایط‌ برنمی‌ آید چاره‌یی‌ جز لغو کنسرت‌ ندارد. همه‌ این‌ عوامل‌ باعث‌ شده‌ که‌ اهالی‌ موسیقی‌ احساس‌ امنیت‌ شغلی‌ را نداشته‌ باشند چه‌ آنهایی‌ که‌ سازنده‌ هستند و چه‌ آنهایی‌ که‌ خواننده‌ و نوازنده‌ هستند و عملا نسل‌ جوانی‌ که‌ دارد تربیت‌ می‌ شود که‌ نسل‌ آینده‌ موسیقی‌ شود هیچ‌گونه‌ انگیزه‌یی‌ برای‌ ادامه‌ کار ندارد و اصولا آینده‌یی‌ را برای‌ خودش‌ نمی‌بیند که‌ بخواهد به‌ خاطرش‌ تلاش‌ بیشتر و کار بیشتر کند و بخواهد خودش‌ را بسازد. به‌ نظر من‌ مشکل‌ اصلی‌ در این‌ جا است‌ که‌ چرا هیچ‌ مقام‌ مسوولی‌ و هیچ‌ تشکیلات‌ حکومتی‌ نمی‌ آید و جایگاه‌ موسیقی‌ را در جامعه‌ تبیین‌ نمی‌ کند اگر موسیقی‌ به‌ لحاظ‌ شرعی‌ دچار اشکالاتی‌ است‌ این‌ اشکالات‌ باید خیلی‌ روشن‌ و صریح‌ از طریق‌ مراجع‌ اعلام‌ شود و جلویش‌ گرفته‌ شود اهالی‌ موسیقی‌ تکلیفشان‌ روشن‌ شود اگر موسیقی‌ بد است‌ حذف‌ شود اگر خوب‌ است‌ خوب‌ حمایت‌ شود. بودجه‌ کافی‌ در اختیارش‌ قرار گیرد نظام‌ آموزشی‌ اصلاح‌ شود و... که‌ برود حالا موسیقیدانان‌ حرفه‌یی‌ تربیت‌ شود که‌ ما هم‌ بتوانیم‌ مثل‌ همه‌ جای‌ دنیا صادر کننده‌ موسیقی‌ باشیم‌. ما تنها کشوری‌ هستیم‌ که‌ وارد کننده‌ صرف‌ موسیقی‌ هستیم‌ هیچ‌ کشوری‌ نیست‌ در دنیا که‌ وارد کننده‌ صرف‌ موسیقی‌ باشد و تنها کشور وارد کننده‌ صرف‌ موسیقی‌ در جهان‌ ما هستیم‌ چون‌ هیچ‌ کشوری‌ مشکلات‌ ما را ندارد. مسئولین‌ مملکت‌ شاید هم‌ هیچ‌ گاه‌ فکر نکردند که‌ واقعا همین‌ تعداد محدود موسیقیدان‌ کشور اگر کشور را ترک‌ کنند و بروند اگر این‌ شغل‌ را رها کنند و اگر آنها که‌ سن‌ شان‌ بالا است‌ این‌ کار را رها کنند تکلیف‌ موسیقی‌ مملکت‌ ما چه‌ خواهد شد و نتیجه‌ اش‌ هم‌ این‌ است‌ که‌ روز به‌ روز ابتذال‌ بیشتر و روز به‌ روز افت‌ کیفی‌ شدید تر در تولیدات‌ و اجرای‌ موسیقی‌ پیش‌ آید و این‌ کاری‌ نیست‌ که‌ با یک‌ برنامه‌ ریزی‌ کوتاه‌ مدت‌ حل‌ شود. من‌ بارها اصرار کردم‌ به‌ مسئولین‌ که‌ شما قبل‌ از هر کاری‌ تکلیف‌ موسیقیدان‌ را روشن‌ کنید موسیقیدان‌ باید همانند یک‌ صنعت‌ گر یا یک‌ معلم‌ تکلیفش‌ روشن‌ باشد. تکلیف‌ موسیقیدان‌ در این‌ کشور روشن‌ نیست‌ و هرروز با یک‌ حادثه‌ روبرو هستیم‌ و اهالی‌ موسیقی‌ در این‌ سالها با خوف‌ و رجا زندگی‌ کرده‌ اند و همیشه‌ این‌ دغدغه‌ را داشته‌اند که‌ آیا فردا می‌ توانیم‌ به‌ کارمان‌ ادامه‌ دهیم‌ یا نه‌ و بخصوص‌ امروز که‌ با موضع‌گیریهایی‌ که‌ صورت‌ می‌گیرد و با بی‌ اعتمادی‌ و بی‌احترامی‌ کنسرت‌ ها لغو می‌ شود و به‌ خاطرنبود بودجه‌ و نوبد سیاست‌ روشن‌ و مشخص و به‌ خاطر تعریف‌ نشدن‌ جایگاه‌ فرهنگی‌ و هنری‌ روز به‌ روز اجراها کمتر و تولیدات‌ رو به‌ زوال‌ می‌رود و آن‌ تعداد موسیقیدان‌ هم‌ که‌ ماندند فکر می‌کنند که‌ بروند به‌ جایی‌ که‌ لااقل‌ به‌ جرم‌ هنرمند بودن‌ مورد توهین‌ قرار نگیرند و این‌ به‌ نظر من‌ اوج‌ فاجعه‌ است‌ که‌ هنرمندعمرش‌ را صرف‌ این‌ هنر ارزشمند کرده‌ باشد و حالا برود به‌ سرزمینی‌ که‌ به‌ خاطر هنرش‌ به‌ او توهین‌ نشود در حالی‌که‌ در همه‌ جای‌ دنیا هنرمندان‌ در بالاترین‌ مقام‌های‌ اجتماعی‌ هستند و بالاترین‌ اعتبار را دارند حتی‌ اعتبار هنرمند از یک‌ مقام‌ سیاسی‌ بالاتر است‌ اما در کشور ما اینطور نیست‌. و تنها چیزی‌ که‌ وجود ندارد ارج‌ و قرب‌ برای‌ هنرمند است‌ و اینکه‌ اهالی‌ موسیقی‌ ادعا می‌کنند که‌ ما در کشور خود بسیار غریب‌ هستیم‌ متاسفانه‌ درست‌ است‌.ما را در خارج‌ از کشور بیش‌ از ایران‌ می‌ شناسند و برایمان‌ احترام‌ قائل‌ هستند و بیش‌ از ایران‌ کارهایمان‌ اجرا می‌ شود. و اینها مسائلی‌ است‌ که‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ می‌ دهند که‌ هیچ‌ گونه‌ انگیزه‌ یی‌ برای‌ کار وجود نداشته‌ باشد. من‌ آهنگساز باید ارکستری‌ وجود داشته‌ باشد که‌ برایش‌ موسیقی‌ بسازم‌ و باید از طریق‌ این‌ نوشتن‌ موسیقی‌ تامین‌ شوم‌ اما کاش‌ بپرسید که‌ در طول‌ سال‌ چند اثر موسیقی‌ برای‌ آهنگسازان‌ حرفه‌یی‌ سفارش‌ داده‌ می‌ شود؟ سوال‌ کنید ببینید آیا این‌ تعداد به‌ ۵ تا می‌رسد که ‌۵ نفر بتوانند با آن‌ زندگی‌ کنند پس‌ باید این‌ حرفه‌ را ببوسم‌ بگذارم‌ کنار و بروم‌ سراغ‌ کار دیگری‌. مسئولین‌ صریح‌ بگویند ماموسیقی‌ را دوست‌ نداریم‌ و نمی‌ خواهیم‌ سربه‌ تن‌ اهالی‌ موسیقی‌ باشد این‌ را بگویند و ما تکلیفمان‌ را بدانیم‌ یا برویم‌ سراغ‌ یک‌ شغل‌ آبرومند بگردیم‌ که‌ اینقدر از این‌ حرفه‌ به‌ عنوان‌ فعل‌ حرام‌ یاد نکنند و اینقدر مورد بی‌ مهری‌ قرار نگیریم‌. یا بوجه‌ کافی‌ در اختیارش‌ قرار دهند و آموزشش‌ شکل‌ درست‌ پیدا کند. ما خوشبختانه‌ وارث‌ یکی‌ از ۵ تمدن‌ موسیقی‌ بشری‌ هستیم‌ ولی‌ امروز دیگر هیچ‌ نشانی‌ از آن‌ نیست‌ و این‌ مقدار کم‌ هم‌ دانسته‌ یا ندانسته‌ دارد از بین‌ می‌رود. مقصر دولتمردانند که‌ جایگاه‌ این‌ هنر را تعریف‌ نکردند و باری‌ به‌ هر جهت‌ پیش‌ می‌ برند. طرح‌ های‌ حمایتی‌ همانند طرح‌ تکریم‌ برای‌ اهالی‌ موسیقی‌ کارساز نبوده‌ است‌؟ مرتب‌ از طریق‌ نامه‌ و با تلفن‌ به‌ من‌ اطلاع‌ می‌ دهند که‌ به‌ دلیل‌ نبود اعتبار پولی‌ به‌ عنوان‌ تکریم‌ به‌ آنها پرداخت‌ نمی‌شود ما هم‌ به‌ مسوولین‌ منتقل‌ می‌کنیم‌ نه‌ تنها طرح‌ تکریم‌ بلکه‌ بیمه‌ هنرمندان‌ هم‌ بشدت‌ در حال‌ آسیب‌ دیدن‌ است‌ تمام‌ هنرمندانی‌ که‌ بیمه‌ هستند اگر بسرعت‌ بودجه‌ تزریق‌ نشود بیمه‌ آنها از بین‌ می‌رود واین‌ فاجعه‌ است‌. اینکه‌ یک‌ کار را شروع‌ کنند و به‌ دلیل‌ نبود اعتبار قطع‌ شود بسیار زشت‌ است‌ همان‌ بهتر که‌ شروع‌ نکنند. ما یا باید تابع‌ نظم‌ و مقررات‌ باشیم‌ یا با بی‌ نظمی‌ خودمان‌ را بسپاریم‌ به‌ موج‌ بلا و برای‌ کار هنری‌ و هنرمند روز به‌ روز زندگی‌ کردن‌ معنا و مفهوم‌ ندارد مسوولین‌ باید بدانند کار یک‌ هنرمند با یک‌ کارگر ساختمانی‌ و کار یک‌ نویسنده‌ با یک‌ کارگر کارخانه‌ خودروسازی‌ فرق‌ دارد. هنرمند برای‌ اینکه‌ بتواند اثر هنری‌ ایجاد کند باید فکرش‌ آزاد باشد . من‌ نمی‌ دانم‌ کجا و چقدر باید این‌ حرفها زده‌ شود؟! کجاست‌ آن‌ گوش‌ شنوایی‌ که‌ ما برویم‌ و با او حرف‌ بزنیم‌ و مشکلات‌ را مطرح‌ کنیم‌؟خب‌ همه‌ اینها برمی‌ گردد به‌ اینجایی‌ که‌ اصولا گویا فرهنگ‌ در کشور جایی‌ ندارد چون‌ بودجه‌ فرهنگی‌ ما اینطور که‌ من‌ شنیدم‌ نیم‌ درصد از کل‌ بودجه‌ کشور است‌ که‌ درمقایسه‌ با کشورهای‌ دیگر فاجعه‌ است‌ و وقتی‌ بودجه‌ فرهنگ‌ مملکت‌ نیم‌ درصد بودجه‌ کشور شود یعنی‌ فاتحه‌ فرهنگ‌ خوانده‌ شده‌، بطوری‌ که‌ ما برای‌ هرگونه‌ حرکت‌ فرهنگی‌ با مشکل‌ وبودجه‌ و کمبود امکانات‌ و شرایط‌ نامساعد مواجه‌ هستیم‌ . به‌ هرحال‌ اینها مشکلاتی‌ است‌ که‌ نمی‌ توانیم‌ و مسئولان‌ باید برایش‌ فکراساسی‌ کنند که‌ اگر این‌ مملکت‌ نیازبه‌ فرهنگ‌ هم‌ دارد باید به‌ آن‌ بهای‌ کافی‌ داده‌ شود و حال‌ موسیقی‌ واقعا یک‌ بخش‌ از فرهنگ‌ است‌ که‌ اگر فرهنگ‌ جایش‌ مشخص شود هنر هم‌ درکنار فرهنگ‌ به‌ جایگاه‌ واقعی‌ خود میرسد و تا آن‌ زمان‌ همچنان‌ این‌ معضلات‌ را داریم‌ و روز به‌ روز هم‌ بیشتر می‌ شود.
افق‌ ۲۰ ساله‌ موسیقی‌ کشور چیست‌؟
با این‌ اوضاع‌ هیچ‌ برنامه‌ یی‌ وجود ندارد یا لااقل‌ من‌ خبرندارم‌. در شرایط‌ که‌ برنامه‌ ها کوتاه‌ مدت‌ و برای‌ یک‌ ماه‌ آینده‌ مشخا نیست‌ چشم‌ انداز برای‌ موسیقی‌ جوک‌ به‌ نظر می‌رسد بنابراین‌ دوستانی‌ که‌ من‌ می‌ شناسم‌ جوانها و اهالی‌ موسیقی‌ همه‌ متفق‌ القول‌ هستند که‌ چشم‌ انداز روشنی‌ برای‌ موسیقی‌ وجود ندارد و بسیاری‌ از چیزها از بین‌ رفته‌ وهمین‌ مقدار اندک‌ هم‌ در حال‌ نابودی‌ است‌.
مریم‌ السادات‌ حسینی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید