شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


فریاد ها خاموش نمی شد


فریاد ها خاموش نمی شد
شب های موسیقی با اجرای این تصنیف پایان می گرفت و هر شب سه هزار نفر با طنین این آهنگ در ذهنشان از صندلی ها برمی خاستند و به جمعیت در خیابان می پیوستند. با زمزمه شعری که داغ بعضی ها را تازه می کرد و خاطرات برخی دیگر را زیر و زبر. کسانی هم بودند که به خانه هایشان رفتند، سازشان را به دست گرفتند؛ تارشان را، سه تارشان را و مرغ سحری دیگر نواختند.
تصنیفی که هنرجویان موسیقی در جلسات اول یادگیری نواختن ساز ایرانی آن را فرا می گیرند، آهنگی ساده در دستگاه ماهور که اگرچه سهل است اما ظرایف بسیار دارد و در حقیقت نخستین تصنیفی است که هنرجویان تار و سه تار آن را فرا می گیرند و برای نشان دادن میزان مهارت خود به دیگران در همان روزهای اول می نوازندش.
محبوبیت «مرغ سحر» متعلق به امروز نیست. این تصنیف از همان زمان یعنی نزدیک به ۱۰۰ سال پیش، دوست داشتنی بود و همیشه یادآور روزهای سخت انقلاب: انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی ایران.
شعر مرغ سحر را ملک الشعرای بهار سرود، بعد از اینکه مرتضی نی داوود آهنگ آن را ساخت. همچنان که خودش در جایی گفته بود: «از روی آهنگ بنده، مرحوم ملک الشعرای بهار این شعر را ساختند و قمر هم آن را خواند. این ترانه و آهنگ آن، بهترین و معروف ترین آهنگ زمان خودش شد. حتی حالا هم وقتی خودم آن را می شنوم، حظ می کنم.»
اگرچه می توان شعر مرغ سحر، سروده محمد تقی بهار و سازگاری آن را با آرمان ملی و آزادی جویی مردم، پشتوانه شهرت و ماندگاری آن به شمار آورد، ولی از کار کرد زیبایی آهنگ نی داوود نیز نمی توان و نباید غافل ماند. کما اینکه بهار متن های زیبای دیگری نیز برای پیوند با موسیقی سروده ولی هیچکدام شهرت و تاثیر مرغ سحر را پیدا نکرده است. مرتضی نی داوود در سال ۱۳۴۸ کار مهم دیگری را به انجام رسانیده و آن نواختن و ضبط نزدیک به ۳۰۰ گوشه از مجموعه ردیف موسیقی سنتی ایران است که البته به دلایل ناروشن هنوز انتشار نیافته است. از میان آفریده های او علاوه بر مرغ سحر، می توان از تصنیف هایی چون شاه من، ماه من، مرغ حق و آتش دل، و نیز پیش درآمد اصفهان یاد کرد که هنوز جاذبه خود را حفظ کرده است. مرتضی نی داوود در سال ،۱۳۵۹ یکی دو سالی پس از انقلاب اسلامی رهسپار ایالات متحده آمریکا شد و ده سال پس از آن، یعنی در دوم مرداد ماه سال ۱۳۶۹ در سن نود سالگی و در دیار غربت چشم از جهان فرو پوشید. محمد تقی بهار در سال ۱۲۶۵شمسی در شهر مشهد زاده شد، در اردیبهشت ۱۳۳۰در تهران وفات یافت و در گورستان معروف ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. بهار فرزند حاج محمدکاظم (صبوری) ملک الشعرای آستان قدس رضوی و او نیز از بازماندگان احمد صبور بود. قصیده سرایی که مورد توجه عباس میرزا ولیعهد نوگرای قاجار قرارگرفت. جدبهار از کاشان مهاجرت و به شهر مشهد نقل مکان کرد. او پس از مرگ پدرش در سال، ۱۲۸۳در سن ۱۸سالگی لقب ملک الشعرایی آستان قدس رضوی را از مظفرالدین شاه قاجار دریافت کرده و در زمان انقلاب مشروطیت ایران (۱۲۸۵) به صف آزادیخواهان ایرانی پیوست. او در این سال ها با تاثیرپذیری از جو تجدد گرایانه کشور، تا حدودی از قالب شعری کهن قصیده فاصله گرفت و به قالب های جدید مستزاد و ترانه روی آورد. مستزاد معروف «با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست}/ کار ایران با خداست» را او در ایام استبداد صغیر محمد علی شاه (۸۸-۱۲۸۶) سرود و همین تصنیف «مرغ سحر» و قصیده «دماوند» از آثار شناخته شده اوست. بهار در دوره های سوم (۵- ۱۲۹۳) ، چهارم (۲-۱۳۰۰)، پنجم (۴- ۱۳۰۲)، ششم (۷-۱۳۰۵)، چهاردهم (۴-۱۳۲۲) و پانزدهم (۷-۱۳۲۵) به نمایندگی از طرف مناطق و شهرهای سرخس، بجنورد، کاشمر (ترشیز) و تهران به مجلس شورای ملی ایران راه یافت، چندین سال هم استاد دانشگاه تهران بود. کتاب های «سبک شناسی» و «تاریخ احزاب سیاسی ایران» را نوشت و اندک زمانی نیز وزیر فرهنگ ایران بود. بی گمان بهار، با فعالیت در عرصه های گوناگون شعر و ادب، روزنامه نگاری و سیاست به یکی از چهره های برجسته ایران معاصر تبدیل شده و بررسی افکار او خالی از فایده نیست.
قمرالملوک وزیری تصنیف مرغ سحر را نخستین بار در کنسرتی که در گراندهتل برگزار شد، اجرا کرد و بعد از آن همه جا سر زبان ها افتاد و دیگر از ذهن ها پاک نشد تا جایی که بیشتر خوانندگانی که بعد از قمر آمدند، آن را بازخوانی و در کارنامه خود ثبت کردند. تصنیفی که مضمونی سیاسی اجتماعی دارد و یادآور روزهای سیاهی است که مردم ایران گذراندند و به همین دلیل در مقاطعی اجرا و پخش از سوی حکومت ممنوع شد یا خیلی مواقع هم شعر آن را به صورت کامل در کنسرت ها و برنامه ها اجرا نمی کردند. در آن روزگار عارف قزوینی و ملک الشعرای بهار کسانی بودند که شعر سیاسی اجتماعی را وارد موسیقی کردند، دورانی در موسیقی که هیچ وقت بعد از آن تکرار نشد و برخی از این شعر ها مثل مرغ سحر تبدیل به سرود ملی و سیاسی شد. مرحوم فریدون مشیری شاعر معاصر اسفندماه ۱۳۷۰ در مجله دنیای سخن می نویسد: «... به نظر می رسد آن حرکت عظیم و جریان پرباری که چند دهه جاری و ساری بود و به اعتقاد من دوره درخشانی از شعر پارسی را دربرمی گرفت، اینک دیرزمانی است با آهستگی و کندی می گذرد و به آن جوشش و پویایی سال های گذشته نیست. نه تنها شعر که ترانه هم چنین سرنوشتی دارد. فی المثل هنوز بعد از شصت سال ترانه «مرغ سحر» ملک الشعرای بهار و مرتضی خان نی داوود بر سکوی اول ترانه های ما ایستاده است و هنوز از آنچه در این روزگار بر دل می نشیند و مورد توجه قرار می گیرد، بازسازی کارهای قدیمی است.»
بازسازی این تصنیف اما شاید بیش از دیگر ترانه ها و آهنگ های ایرانی مورد توجه بوده است. از معروف ترین کسانی که به بازخوانی آن دست زدند می توان به محمدرضا شجریان و مرحوم فرهاد مهراد اشاره کرد، خوانندگانی از دو طیف مختلف.
مرغ سحر سمبل همراهی شعر و موسیقی با جریان روز اجتماع آن دوره یعنی انقلاب است و نمونه کاملی از همنشینی صحیح این دو با هم؛ یعنی شعر و موسیقی و مردم آن را در تظاهرات و راهپیمایی های خود علیه رژیم شاهنشاهی یک صدا با هم می خواندند. چراکه دردها و رنج ها و در عین حال امیدواری آنان به بهبود شرایط در این تصنیف تبلور یافته بود. آهنگ و شعری که هر دو به آرامی آغاز می شوند و یک باره اوج می گیرند و چون تن گداخته بیماری می مانند که درمانش در رهایی و آزادی است. هم ملک الشعرای بهار قبل و بعد از این تصنیف و هم مرتضی نی داوود آهنگ هایی ساختند که ماندگاری شان کمتر از این تصنیف بود. تصنیفی که تاریخ ملت ایران در آن جریان دارد و اگرچه برای برهه ای از زمان ساخته شد اما همچنان محبوب است، همچنان که بسیاری در آن شب های موسیقی، اجرای مرغ سحر را از ته دل آرزو می کردند و به آرزویشان رسیدند و محمدرضا شجریان که از عهده بازخوانی آن به خوبی برآمد، آواز سر داد:
مرغ سحر ناله سر کن/ داغ مرا تازه تر کن
ز آه شرر بار، این قفس را/ برشکن و زیر و زبر کن
بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ/ نغمه آزادی نوع بشر سرا
وز نفسی عرصه این خاک توده را/ پر شرر کن، پر شرر کن
ظلم ظالم، جور صیاد/ آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت/ شام تاریک ما را سحر کن
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت/ شام تاریک ما را سحر کن
نوبهار است، گل به بار است/ ابر چشمم ژاله بار است
این قفس چون دلم/ تنگ و تار است
شعله فکن در قفس ای آه آتشین/ دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نگه ای تازه گل از این/ بیشتر کن، بیشتر کن، بیشتر کن
مرغ بی دل، شرح هجران/ مختصر کن مختصر کن مختصر کن.
سارا فاتحی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید