پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بابای پیر مسجد


بابای پیر مسجد
حالا که روزهای سوگواری آخر ماه صفر از راه رسیده با خودم گفتم بد نیست به مسجد بروم و کمی با خادم پیر مسجد درباره ی این روزها حرف بزنم. خادم مسجد پیرمرد مهربانی بود که داشت با جاروی دسته بلندش حیاط مسجد را جارو می کشید. جلو رفتم و سلام کردم و بعد چند تا سوال پرسیدم و او هم جواب داد.
- اسمتان چیست؟ اسمم محمد است اما همه من را بابای مسجد صدا می کنند چون مدت زیادی است که خادم این مسجدم.
- روزهای محرم که می رسد در مسجد چه خبر است؟ این روزها مسجد حسابی شلوغ می شود همه می آیند مخصوصا بچه ها که خیلی دوست دارند برای امام حسین(ع) عزاداری کنند.
- شما این روزها چه کارهایی می کنید؟ من از صبح که بیدار می شوم مسجد را جارو و سماور را روشن می کنم و همه ی استکان ها را توی سینی می چینم تا وقتی که مردم برای نماز و عزاداری امام حسین (ع) به مسجد می آیند از آن ها پذیرایی کنم.
- چرا خادم مسجد شدید؟ پدرم هم خادم مسجد بود برای همین من هم تصمیم گرفتم خادم مسجد باشم چون این کار را دوست داشتم.
- از این که هر روز توی مسجد هستید و این جا زندگی می کنید چه احساسی دارید؟ فکر می کنم این جوری به خدا نزدیک ترم چون مسجد خانه ی خداست.
- یک خادم مسجد باید چه جوری باشد؟ باید مهربان باشد و خیلی خوب با مردمی که به مسجد می آیند رفتار کند.
- توی این روزهای عزاداری یک آرزو کن... از خدا می خواهم که از من راضی باشد و خدمت گزاری ام را در عزاداری های ابا عبد ا... قبول کند.
- و یک حرف برای بچه ها... نمازشان را فراموش نکنند چون باعث می شود توی همه ی کارها موفق باشند.

لیلا خیامی
منبع : روزنامه خراسان