شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


پازولینی سی سال پس از مرگ


پازولینی سی سال پس از مرگ
پیر پائولو پازولینی (۱۹۷۵- ۱۹۲۲)
حجم آثاری که پازولینی در طول زندگی نه چندان دراز خود خلق کرده به راستی شگفت انگیز است. دهها دفتر شعر و رمان و نمایشنامه و نقد و مقاله نظری و ۲۴ فیلم کوتاه و بلند برای یک عمر ۵۳ ساله چیز خارق العاده ایست. قریحه ادبی و ذوق هنری سرشار او از نخستین سالهای جوانی به شکوفایی رسید و پیوسته پربارتر شد. شکی نیست که پازولینی را در جهان به خاطر آثار سینمایی درخشانش می شناسند، اما نباید فراموش کرد که او پیش از آغاز کار فیلم سازی، در ایتالیا به عنوان نویسنده و شاعر نامدار بود.
سالشمار زندگی پازولینی
۱۹۲۲-۱۹۳۶
پیر پائولو پازولینی در ۵ مارس ۱۹۲۲ در شهر بولونیا به دنیا می آید. پدرش افسر ارتش بود. مادرش سوزانا در زادگاهش کازارسا، در منطقه فریول، آموزگار بود. خانواده پازولینی به خاطر مأموریت های پدر مدام تغییر مکان می دهد. در سال ۱۹۲۵ برادرش گوئیدو به دنیا می آید. پدر و مادر پازولینی زندگی زناشویی تلخی دارند و او به مادرش گرایش دارد. تابستانها را در ولایت مادری در فریول می گذرانند، و پازولینی برای تمام عمر به این منطقه دل می بندد.
۱۹۳۷- ۱۹۴۲
پازولینی با خانواده اش به بولونیا بر می گردد. پس از گرفتن دیپلم دبیرستان در رشته تاریخ هنر و ادبیات به تحصیل می پردازد. تز فارغ التحصیلی او در نا آرامی های جنگ گم می شود. در سال ۱۹۴۵ تز دانشگاهی دیگری می نویسد درباره پاسکولی شاعر. شروع به نوشتن می کند و با نشریات گوناگون همکاری دارد.
۱۹۴۲
اولین دفتر شعر او به نام "شعر در کازارسا" در بولونیا منتشر می شود. اشعار این کتاب به گویش فریولی هستند که برای بیشتر مردم نامفهوم است.
۱۹۴۳
پدر در آفریقا به اسارت می افتد. پازولینی با خانواده اش به کازارسا می رود. اینجا در دل طبیعت اسطوره ای، دورانی نشاط انگیز و پربار آغاز می کند.
۱۹۴۴
بنیادی به نام "آکادمی زبان فریولی" تأسیس می کند. قصد دارد به فرهنگ و ادب فریولی در ایتالیا چهره تازه ای بدهد.
۱۹۴۵
برادرش که در کنار پارتیزان ها مبارزه می کند، اشتباها به دست پارتیزانهای هواداران تیتو به قتل می رسد. مرگ او سخت بر پازولینی تأثیر می گذارد. او و مادرش مدرسه ای خصوصی باز می کنند و به جوانان روستایی فریول آموزش می دهند که در حفظ و گسترش زبان خود کوشا باشند.
۱۹۴۶ – ۱۹۴۹
پازولینی به سرودن اشعار فریولی ادامه می دهد، اما کارهای نثر خود را به ایتالیایی می نویسد. فعالیت انتشاراتی "آکادمی" به همت او رو به گسترش است. پازولینی فعالانه وارد زندگی سیاسی منطقه می شود. با تحسین و امید بسیار مبارزه دهقانان فقیر با اربابان را دنبال می کند، و به تأثیر از مبارزات آنها به حزب کمونیست می پیوندد و دبیر بخش می شود.
در مدرسه دولتی آموزگار ادبیات است. زندگی بی دغدغه و سعادت باری دارد: شعر می گوید، ورزش می کند، کاری دلخواه دارد، در فعالیت های فرهنگی و سیاسی فعال است... اما این خوشبختی با ضربه ای ناگهانی از هم می پاشد. او به اتهام همجنس گرایی در برابر دادگاه قرار می گیرد. به دنبال این رسوایی کار خود را از دست می دهد، از حزب طرد می شود و در منطقه به انزوایی مخوف فرو می رود. آخر سال ۱۹۴۹ به همراه مادرش به رم می گریزد.
۱۹۵۰ – ۱۹۵۴
با مادرش در محله ای فقیرنشین اتاق می گیرد. پازولینی هرازگاهی مقاله ای چاپ می کند و به رادیو مطلب می دهد. با وجود فشار فقر و محنت، نیروی خلاقیت او همچنان زنده است.
دوران تازه با تجربه ای پرشور همراه است: کشف رم، با محلات و بیغوله های فقیرنشین آن، که زندگی ادبی ایتالیا از آن غافل است. دنیایی سرشار از شگفتی و شادابی به روی او آغوش باز می کند. در کنار شعرسرایی، به توصیف زندگی زاغه نشینان می پردازد و داستان های کوتاهی می نویسد که در مجموعه "علی با چشمان آبی" منتشر می شوند.
۱۹۵۵
این سال مرحله مهمی در پیشرفت زندگی هنری پازولینی است: رمان "بچه های سرحال" منتشر می شود و مورد استقبال کم نظیری قرار می گیرد. ادب دوستان و روشنفکران به نویسنده توانا خوش آمد می گویند. سینماگران ایتالیایی از او می خواهند که برایشان فیلمنامه بنویسد. اما از سوی دیگر رمان تازه او خشم و نفرت ارباب قدرت و شریعت را بر می انگیزد. پازولینی به توهین به "افکار و عفت عمومی" متهم می شود، و این سرآغاز رشته پایان ناپذیری از شکایت های قضایی و پرونده های حقوقی است، که تا پایان زندگی او ادامه دارد.
۱۹۵۶
با پی گیری بیشتری در فعالیت سیاسی و فرهنگی شرکت می کند. نشریه ادبی اوفی چینا را منتشر می کند. آشنایی با هنرپیشه سینما لائورا بتی که تا پایان زندگی دوست نزدیک اوست.
۱۹۵۷
انتشار مجموعه شعر "خاکستر گرامشی" که بزرگترین جایزه ادبی ایتالیا را از آن خود می کند.
۱۹۵۸
مجموعه شعر تازه ای منتشر می کند: بلبل کلیسای کاتولیک. داستان، مقاله و فیلمنامه می نویسد.
۱۹۵۹
دومین رمان او بر پایه زندگی حاشیه نشینان رم منتشر می شود: زندگی خشن. مجله ادبی اوفی چینا که در میان روشنفکران محبوبیت دارد، به خاطر فشار حزب کمونیست تعطیل می شود.
۱۹۶۰
دو کتاب شعر منتشر می کند و مجموعه مقالات "شور و ایدئولوژی". در هفته نامه کمونیستی Vie Nuove (زندگی تازه) یک "ستون" باز می کند که تا سال ۱۹۶۵ مرتب در آن مقاله هایی به سبک گفتگو به چاپ می رساند.
۱۹۶۱
آغاز فیلم سازی. اولین فیلم او آکاتونه در فستیوال ونیز با موفقیت زیادی روبرو می شود. مجموعه شعر تازه ای منتشر می کند: مذهب روزگار من. با دو دوست نویسنده اش موراویا و مورانته، به هندوستان سفر می کند. آغاز رشته سفرهای پازولینی به جهان سوم.
۱۹۶۲
دومین فیلم خود "ماما روما" را می سازد. رمانی تازه منتشر می کند: رؤیای یک موضوع.
۱۹۶۳
دو فیلم کوتاه می سازد: هاری و پنیر بی نمک. طبق قانون "منع توهین به مذهب رسمی کشور"، به دادگاه احضار و به چهار ماه حبس تعلیقی محکوم می شود.
۱۹۶۴
فیلم انجیل به روایت متی که حاصل دو سال کار خلاق و تلاش خستگی ناپذیر اوست، در جشنواره ونیز به نمایش در می آید و مورد ستایش قرار می گیرد. پازولینی در رشته ای از مقالات انحطاط فرهنگی جامعه ایتالیا را به نقد می کشد.
۱۹۶۵
انتشارات مقالات نظری درباره زبان شناسی و تئوری سینما.
۱۹۶۶
همکاری با موراویا در اداره نشریه ادبی معتبر Nuovi Argumenti (بحث های تازه). فیلم "پرنده های بزرگ پرنده های کوچک" را کارگردانی می کند. هنرپیشه نوجوان فیلم نینو داوولی دوست تازه اوست.
۱۹۶۷
تهیه فیلم های اودیپ شاه و تماشای زمین از کره ماه.
۱۹۶۸
پخش "تئورما" در دو قالب رمان و فیلم سینمایی. انتشار شعر "حزب کمونیست خطاب به جوانان!" آغاز بحث و جدل با جنبش دانشجویی.
۱۹۶۹
کارگردانی فیلم های خوکدانی و دو فیلم کوتاه.
۱۹۷۰
کارگردانی فیلم سینمایی مده آ و فیلم نیمه مستند "یادداشت هایی برای یک اورستی آفریقایی". پازولینی که از زندگی پرهیاهوی رم خسته شده، عمارتی دور از شهر خریداری می کند، که عزلتگاه سالهای آخر زندگی اوست.
۱۹۷۱
مقاله می نویسد، شعر می گوید، و روی یک رمان بزرگ کار می کند. فیلم دکامرون را می سازد.
۱۹۷۲
فیلم حکایت های کانتربوری را کارگردانی می کند. به رغم مشاغل هنری، همچنان به فعالیت های فرهنگی و سیاسی می پردازد. هم از چپ گرایان افراطی حمایت می کند و هم با روشنفکران مسیحی گفتگو دارد.
۱۹۷۳
برای پرتیراژترین روزنامه های ایتالیا مقالات انتقادی می نویسد. مقالات او، که لحنی گرم و پرشور دارند، هر بار موجی از جنجال به پا می کنند.
۱۹۷۴
فیلم "داستان های عشقی هزار و یک شب" را کارگردانی می کند، که سومین فیلم از تریلوژی زندگی است.
۱۹۷۵
انتشار مجموعه مقالات دو دفتر شعر و فیلمنامه پدر وحشی. کارگردانی آخرین فیلمش سالو، که در ایتالیا "غیرقابل نمایش" شناخته می شود. فیلم اندکی پس از مرگ پازولینی نخست در پاریس به نمایش در می آید.
پایان زندگی: سحرگاه دوم نوامبر جسد مثله شده پازولینی در زمین شنزار اوستیا (حومه ساحلی رم) یافت می شود. کالبد او در گورستان کازارسا به خاک سپرده می شود.

مأخذ این زندگی نامه:
پازولینی از زبان پازولینی
مصاحبه هایی با جان هلیدی
ترجمه علی امینی نجفی
نشر نگاره آفتاب، تهران، ۱۳۸۴


همچنین مشاهده کنید