چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا
دیدگاههای نظری امام خمینی (ره) در حوزه سیاست خارجی
پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) تحول نوینی را در باب مسائل سیاسی ایران اعم از سیاست داخلی و خارجی به دنبال داشت. در بعد داخلی، تغییر در ساختار حکومت و نحوهای اداره کشور و سپردن امور به دست مردم و در بعد خارجی و بینالمللی، تغییر رفتاری - ارزشی که در هر دو بعد بر مبنای اسلام ناب محمدی خلاصه میشود. لذا سیاستخارجی ایران پس از انقلاب اسلامی به کلی با آنچه که در رژیم گذشته جاری و ساری بود تفاوت پیدا میکند. این تغییرات ناشی از رهنمودهایی است که امام راحل در احکام و فرامین، پیامها و توصیهها، مکتوبات، سخنرانیها و مصاحبهها در مواضع و مواقع مختلف بیان مینمودند.
در این مقاله برآنیم تا چند نمونه مهم و تاثیرگذار از مواضع و دیدگاههای نظری ایشان را در حوزه سیاستخارجی در شرایط و مناسبتهای مختلف بررسی نماییم.
قبل از آنکه وارد بحث اصلی شویم لازم میدانم تعریف سیاست و محورهای یاستخارجی از دیدگاه امام (ره) را بیان نمایم.
● تعریف سیاست از دیدگاه امام (ره)
«سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد و تمام این مصالح جامعه را مد نظر بگیرد و اینها هدایت کند به آن چیزی که صلاحشان است» (۱)
«سیاست عبارت است از اداره کشور بر اساس مصلحت دینی و دنیوی مردم» (۲)
● محورهای سیاستخارجی از دیدگاه امام
به طور کلی میتوان محورهای زیر را در زمینه سیاستخارجی از کلام و نظرات ایشان استنباط نمود:
۱) عدم اتکا به قدرتهای جهانی که در سیاست نه شرقی و نه غربی امام تجلی نموده است;
۲) نفی سلطهپذیری و سلطهگری;
۳) حفظ کیان و تمامیت ارضی کشور و رعایت مصالح بلند مدت نظام;
۴) دعوت به ارزشهای توحیدی و مبانی اسلام;
۵) دفاع از حیثیت و شرافت اسلام در مجامع بینالمللی;
۶) اظهار همدردی با مستضعفان جهان و دعوت از آنها به اتحاد با یکدیگر;
۷) دعوت به اتحاد مسلمانان;
۸) مبارزه راهبردی با رژیم اشغالگر قدس;
۹) همزیستی مسالمتآمیز و برقراری عادلانه و دوستانه با کشورهای جهان و نفی انزواگرایی;
۱۰) معرفی اسلام به عنوان دینی جامع، کامل و کاربردی. (۳)
لازم به توضیح است که تعدادی از این محورها به کرات در کتابها، مقالهها، رسالههای دانشگاهی، مصاحبهها و. . . بحثشده است و توضیحات مفصلی راجع به آنها داده شده است و تقریبا همگان از آنها با اطلاعاند از آنجا که در این مقاله سعی میشود از تکرار مکررات خودداری شود و به جای گفتهها به ناگفتهها پرداخته شود و مطلب حالت تکراری و خستهکنندگی نداشته باشد از بحث راجع به آنها خودداری میشود و به مواردی پرداخته میشود که کمتر راجع به آنها صحبتشده و غریب ماندهاند.
● انزواگرایی یا حضوری فعال در روابط بینالملل
یکی از اصولی را که حضرت امام در سیاستخارجی بر آن تاکید میکردند سیاست نه شرقی و نه غربی بود که درباره مفهوم سیاست نه شرقی و نه غربی همان طوری که قبلا توضیح داده شد در بسیاری از کتابها و نوشتهها توضیح داده شده لذا از تکرار آن خودداری میکنیم فقط به آن جنبهای که برداشتهای نادرست از این اصل شده است میپردازیم.
برداشت نادرستی را که بسیاری از عوام از این اصل میکنند این است که با توجه به اینکه بر نظام بینالملل کفر حاکم است و بسیاری از کشورها بخصوص کشورهای پیشرفته صنعتی با دین میانه خوبی ندارند بهتر است هیچگونه رابطهای با آنها نداشته باشیم و مرزهایمان را بر تمام جنبههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آنان ببندیم در حالی که حضرت امام هرگز چنین منظوری از این اصل نداشتهاند بلکه برعکس، باید با استفاده از اصل دعوت که به عنوان اولین اصل در سیاستخارجی اسلام مطرح استبا حضوری بسیار فعال و گسترده در تمام زمینهها و با تمام کشورها رابطه مسالمتآمیز (نه گرگ و میش) برقرار کنیم (بجز رژیم صهیونیستی و کشورهایی که مفهوم رابطه متقابل عادلانه را درک نمیکنند) و با تقویت جنبههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی با استفاده از مبانی اسلامی بتوانیم جامعیت و برتر بودن دین اسلام و قوانین سعادت آفرین آن را به جهانیان بشناسانیم، چگونه هم میتوانیم شعار صدور انقلاب را بدهیم و هم قطع رابطه را بدون رابطه با جهان چگونه و با چه وسیلهای میتوانیم اسلام را معرفی نماییم. آیا با توسل به زور و تهاجم و جنگ میتوانیم انقلاب را صادر و اسلام را معرفی کنیم یا با برقراری رابطه حتی با کشورهای غیر مسلمان و کشورهای لائیک، به تدریج و در میدان عمل میتوانیم هم مصلحت اسلام را که معرفی و جهانی شدن آن است و هم منافع ملی کشورمان به عنوان امالقری را تامین نماییم.
نباید اینطور فکر کنیم که هر چه را که در دیگر کشورها استبد است و مضر بلکه بایستی بدانیم که بسیاری از پیشرفتهای علمی و فنی و اقتصادی که در جهان ستبرای ما نیز مفید است و بایستی بتوانیم با شیوههای درستی این دستاوردها را گزینش و گلچین کرده، در اختیار بگیریم، در عصری که ارتباطات بسیار گسترده و سهل شده است و با وجود شبکههای جهانی (اینترنت) ، ماهوارهها و. . . چه بخواهیم و چه نخواهیم ارتباطات وجود خواهد داشت. حال که چارهای جز ارتباط با دیگر کشورها با هر فلسفهای نداریم بهتر است در اندیشه ارتباط درست و مؤثر باشیم نه ارتباطی ناخواسته و تحمیلی، لذا این تعبیر از سخنان امام که رهبری دوریاندیش و آیندهنگر بودند هرگز درست نیست و تعبیر ایشان هرگز به معنی بستن مرزها نیست و تمایل حضرت امام به دنبال کردن اهداف جهانی اسلام و انجام وظایف درست اسلامی در قبال مسلمانان و حتی غیر مسلمانان به کلی با عدم ارتباط منافات دارد امام معتقدند که نظام بینالملل همانند یک شهر است که محلههای مختلف آن با هم ارتباط دارند و ما بایستی منزوی نباشیم بلکه بایستی همانگونه که پیامبر با ارسال سفیران و مبلغان رابطه برقرار میکرد، عمل کنیم و با کشورها رابطه برقرار کنیم.
● پاسخ قانون اساسی به ابهامات
یکی دیگر از منابع و مصادر سیاستگذاری خارجی قانون اساسی است که مورد تایید و تاکید حضرت امام بوده است و مطالعه دقیق اصول مرتبط با سیاستخارجی ما را به این مطلب رهنمون میکند که جهتگیری قانون اساسی به سوی برقراری توسعه و تحکیم روابط با بازیگران بینالملل و به خصوص با کشورهای اسلامی و جهان سوم میباشد و هرگز در این سند صحبتی از قطع یا تقلیل ارتباط بجز مواردی که با اصول دینی تعارض دارد به میان نیامده است و در اصل یکصد و سی دوم قانون اساسی تصریح گردیده است روابط صلحآمیز با دولتهای غیر محارب نه فقط کشورهای مسلمان یا همسایه. (۴)
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصلها و بندهای مختلفی شیوههای برخورد و اصول روابط و سیاستخارجی دولتمردان جمهوری اسلامی ایران را در حوزه عمل ترسیم کرده است که به صورت اجمال به اشاره برخی از این اصول میپردازیم.
در اصل دوم و سوم به نفی هرگونه ستمگری، ستمکشی، سلطهگری، سلطهپذیری، استقلال سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور، طرد کامل استعمار و تنظیم سیاستخارجی کشور بر اساس و معیارهای اسلام و تعهد برادرانه نسبتبه همه مسلمانان جهان و حمایت از آنها تاکید شده است.
در اصل یازدهم به حکم آیه کریمه «ان هذه امتکم واحده و انا ربکم فاعبدون» دولت جمهوری اسلامی ایران موظف استسیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اعتماد ملل اسلامی و در اصل چهاردهم به رفتار حسنه و بر مبنای قسر و عدل اسلامی با افراد غیر مسلمان تا زمانی که بر ضد اسلام و جمهوری اسلامی توطئه و اقدامی نکنند توصیه شده است.
در اصل یکصد و پنجاه و دوم و سوم به دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز با دولتهای غیر محارب و نفی هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه به شئون کشور گردد اشاره شده است. در اصل یکصد و پنجاه و چهارم جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود میداند استقلال و آزادی و حکومتحق و عدل را حق همه مردم جهان میداند بنابراین ضمن خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر از مبارزه حقطلبانه مستضعفان در برابر مستکبران در هر نقطه از جهان حمایت کند. (۵)
● پاسخ امام به ابهامات
حضرت امام گوشهنشینی و سیاست انعزال را خلاف عقل و شرع معرفی نموده ضمن تاکید بر رابطه با همه دولتها (به جز چند کشور محدود آنهم به دلایل کاملا منطقی) بستن مرزها به روی کشورها و قطع روابط دیپلماتیک با آنها را به معنای فنا و هلاکت و مدفون شدن کشور تلقی میکند و طرحان سیاست انزوا را مورد انتقاد قرار داده میفرمایند:
«این معنا که گاهی اهل غرض و جهال آن را بیان میکنند یا نمیفهمند یا غرضی دارند زیرا تا انسان جاهل یا مخالف با اصل نظام نباشد نمیتواند بگوید که یک نظام باید از دنیا منعزل باشد ما با هیچ ملتی بد نیستیم ما به حسب طبع اولیه میخواهیم با همه دولتها دوستباشیم میخواهیم که روابط حسنه با احترام متقابل نسبتبه همه داشته باشیم و اگر چنانچه ما احتیاج به یک چیز داشته باشیم و آنها احتیاج به یک چیز داشته باشند تبادل کنیم مگر این که دولتهایی باشند که با ما خلاف رفتار کنند» (۶)
امام همواره به روابط صلحآمیز تؤام با دوستی تاکید داشته و آن را جزء ضرورت زندگی اجتماعی و سیاسی میدانستند و همواره داشتن رابطه را بر ترک آن مقدم میدانستند با این شرط که این رابطه براساس احترام متقابل باشد و منافع و مصالح طرفین رابطه مدنظر باشد نه اینکه یکجانبه باشد.
با شناختی که همگان از شخصیت جامع و کامل و آیندهنگر و واقع بین امام داریم از آن بزرگوار انتظاری جز این نداریم. «ما با همه ملتهای عالم میخواهیم وستباشیم با همه دولتهای عالم به حسب طبع اولی میخواهیم دوستباشیم و روابط حسنه داشته باشیم با احترام متقابل نسبتبه همه رابطه داشته باشیم» (۷)
از نظر امام خمینی (ره) روابطی مردود است که موجب سلطه شود لذا در این باره میفرمایند:
«اگر روابط تجاری با کفار موجب ترس بر حوزه اسلام شود ترک این روابط بر تمام مسلمانان واجب است» (۸)
در اینجا فرقی میان استیلای سیاسی یا فرهنگی و معنوی دشمن وجود ندارد «اگر روابط سیاسی که بین دولتهای اسلامی و دول بیگانه بسته میشود و برقرار میگردد موجب تسلط کفار بر نفوس و بلاد و اموال مسلمانان شود یا باعث اسارت سیاسی اینها گردد برقراری روابط حرام است و پیمانهایی که بسته میشود باطل است و بر همه مسلمین واجب است که زمامداران را راهنمایی کنند و وادارشان نمایند بر ترک روابط سیاسی اینچنینی هر چند بوسیله مبارزه منفی باشد. » (۹)
وحدت مستضعفان جهان به عنوان یک ماموریت مهم در سیاستخارجی در اندیشه امام (ره)
امام به عنوان یک رهبر نجاتبخش برای همه مستضعفین جهان چه مسلم و چه غیرمسلم و حتی چه الهیون و غیرالهیون همیشه خواستار سعادت تمام ابناء بشر بودند و نسبتبه همه افراد بشر احساس مسئولیت میکردند و این مسئولیتپذیری جهانی الهی را چه در پیامشان به گورباچف و احساس مسئولیت در برابر نجات مردم کمونیست و چه در قطع رابطه با رژیم نژادپرستسابق افریقای جنوبی که ملتی مسلمان نبودند، و چه در برابر سایر مسلمانان بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد، زبان، مذهب و طبقه به وضوح میبینیم که مساله وحدت بین مستضعفین عالم را مهمترین و ثمربخشترین راه برای مقابله با مستکبرین عالم مطرح مینمایند و اتحاد و یک صدایی و حمایت از یکدیگر را در مقابله با ظلم در سراسر جهان تنها راه رفع ظلم در جهان مظلومان میدانند لذا استراتژی مهمی را در این زمینه اتخاذ نموده و میفرمایند:
«من امیدوارم که یک حزب به اسم مستضعفین در تمام دنیا به وجود بیاید و همه مستضعفین با هم در این حزب شرکت کنند و مشکلاتی را که بر سر راه مستضعفین است از میان بردارند و در مقابل مستکبرین و چپاولگران شرق و غرب قیام کنند و دیگر اجازه ندهند که مستکبرین به مستضعفین عالم ظلم کنند» (۱۰)
در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز (اصل یازدهم) با استناد به آیه شریفه «ان هذه امتکم واحده و انا ربکم فاعبدون» اصل وحدت بین مسلمین را به عنوان یک فوریت در سیاستخارجی تصریح نموده، بیان میدارد دولت جمهوری اسلامی موظف استسیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملتهای اسلامی قرار دهد و کوشش کند تا وحدت سیاسی و فرهنگی جهان اسلام را تحقق بخشد. (۱۱)
در تایید استراتژی وحدتآفرین امام از قول یکی از نشریات میخوانیم:
امام خمینی در تمامی دوران مبارزات خود که در ایران انجام گرفت طرح اسلامی خود را بر دو اصل وحدت و فلسطین قرار داد و لحظهای از اندیشه تحقق وحدت اسلامی و اهمیت آن غافل نماند، وحدت اسلامی را از انبان شعارها و آرزوهای ذهنی بیرون آورده و به طرح عملی جدی و حقیقی مبدل ساخت تا مسلمانان بتوانند آن را محقق سازند.
امام به درستی اعتقاد داشت طرح موضوع وحدت اسلامی و فراخوان مسلمانان بدون پشتوانه محکم و تبیین اصول و مبانی آن و یا طرح اسلام به عنوان رسالت جهانی دشوار است، بنابراین تلاش مجدانهای به عمل آورد تا خلل و نقص موجود را که برای مسلمانان جهتشناخت اسلام ابهاماتی به وجود آورده بود را بوسیله تاءلیف کتابهای مختلف و در زمینههای مختلف، سخنرانیها و موضعگیریهایشان، اصلاح نمایند.
توصیه به دولتها و ملتها به همدلی و وحدت
همانطوری که میدانیم در سیستم و صحنه بینالمللی واحدهای تصمیمگیرنده و عملکننده دولتها هستند و دولتها زبان گویای ملتهایشان میباشند اگر قرار باشد همه مستضعفین جهان با هم وحدت داشته باشند این امر از طریق دولتها سریعتر و سهلتر قابل دسترسی استبه این دلیل لازم است دولتها با ملتهای خود همدل و همصدا باشند تا این امر محقق شود لذا میبینیم بنیانگذار جمهوری اسلام ایران به خوبی به این مساله توجه داشته و آنها را به یکدلی و یک صدایی دعوت میکنند تا در سایه آن بتوانند بر مشکلات غلبه کرده و به دشمن اجازه سلطه ندهند.
«اگر وحدت کلمه اسلامی بود و اگر دولتها و ملتها اسلام به هم پیوسته بودند معنا نداشت که قریب یک میلیارد جمعیت مسلمین زیردست قدرتها باشند اگر این قدرت به قدرت بزرگ الهی منظم شود هیچ قدرتی بر آنها غلبه نخواهد کرد» (۱۲)
«ملتها و دولتها اگر بخواهند به پیروزی و هدفهای اسلامی به تمام ابعادش که سعادت بشر استبرسند باید اعتصام به حبلالله کنند از اختلافات و تفرقه بپرهیزند فرمان حق تعالی را «واعتصموا بحبلالله. . . جمیعا ولاتفرقوا» را اطاعت نمایند. » (۱۳)
پلههای بعد یا مرحله بعدی تحقق وحدت بین دولتهای مستضعف با یکدیگر است تا با این اتحاد و عملکرد همراستای خود ستم مستکبرین را بر عالم رفع نمایند و در مجامع و صحنههای بینالمللی با اتخاذ موضعی واحد ظالمین را عاجز کنند و خود قدرتی بزرگ را تشکیل میدهند در این مورد امام تاکید بیشتری بر وحدت بین دولتهای مسلمان میکنند و میفرمایند:
«دولتهای اسلامی باید به منزله یک دولتباشند کانه یک جامعه هستند، یک پرچم دارند، یک کتاب دارند، یک پیغمبر دارند. اینها همیشه باید با هم متحد باشند با هم علاقههای همه جانبه داشته باشند و اگر چنانچه این آمال حاصل شود که بین دولتهای اسلامی از همه جهت وحدت پیدا بشود امید است که بر مشکلات خودشان غلبه کنند و قدرتی بزرگتر از قدرتهای دیگر در مقابل سایر قدرتها باشند» (۱۴)
امام موفقیت استعمارگران در استعمار طبقه محروم را نتیجه تفرقه و جدایی بین مسلمانان و سران کشورهای اسلامی میداند.
«روزگاری که پنجههای استعمار تا اعماق کشورهای اسلامی فرو رفته است، روزگاری که استعمار تمام نیروها و امکانات خود را در راه ایجاد تفرقه میان مسلمانان و سران کشورهای اسلامی بسیج کرده است، میکوشد تا به هر وسیله که در اختیار دارد از پایبندی و عمل به تعالیم اسلام جلوگیری کند تا بدین وسیله استعمارگران با خیال راحتبه هدفهای غیرانسانی، استعمار طبقه محروم نائل شوند» (۱۵)
● نفی ملیتگرایی و قومیتگرایی
مهمترین عاملی که مسلمانان و مستضعفان عالم را در رسیدن به وحدت عمل باز میدارد ملیتگرایی و قومیتگرایی است که امامخمینی آن را نفی کرده و عاملی برای تفرقه و دشمنی مسلمانان میداند همانطور که میدانیم تاکنون جهان اسلام به خاطر همین حربههای استعماری لطمات فراوانی دیده است و چه خونها و امکاناتی که در این راه به هدر نرفته است، جنگهای فرقهای در پاکستان و افغانستان نمونهبارزی است که متاسفانه همچنان ادامه دارد و منجر به برادرکشی و نسلکشی و عدم آرامش و امنیت در آن منطقه شده است که ریشههای استعماری دارد، تا بدین وسیله آنها را سرگرم این امور کرده و خود به راحتی بتوانند منابع آنها را غارت کرده و کارخانجات اسلحهسازی خود را پررونقتر سازند. از این قبیل است جنگ بین عرب و عجم که صدام راه انداخته و آن را اسباب تفرقه و تشنج قرار داده و جوانان هر دو کشور را که میتوانستند نقش مهمی در سازندگی کشورشان داشته باشند و مردم را از وابستگی به سلطهگران نجات دهند قربانی کرده و بسیار نمونههای دیگری در الجزایر، سودان، یمن و جنگهای فرقهای در لبنان و. . . (۱۶)
«از مسائلی که طراحان برای ایجاد اختلاف بین مسلمین طرح و عمال استعمارگران در تبلیغ آن به پا خواستهاند قومیت و ملیت است، ملیگرایی در مقابل ملتهای دیگر مسلمانان مسالهای است که اسلام و قرآن کریم و دستور نبیاکرم برخلاف آن است آن ملیگرایی که به دشمنی بین مسلمین و شکاف در صفوف مؤمنین منجر میشود برخلاف اسلام و مصلحت مسلمین است و از حیلههای اجانب است که از اسلام و گسترش آن رنج میبرند. (۱۷)
از تجربیات بارز این عصر که ملیگرایی باعث تضعیف و شکست مسلمین شده میتوان از ناسیونالیسم عرب که جمال عبدالناصر از آن دم میزد عنوان کرد که با این تبلیغات و با این احساسات غیرعاقلانه حمایتبسیاری از کشورهای غیرعرب را نتوانست در جنگ اعراب و اسرائیل جلب نماید و همین امر منجر به شکست آنها و قدرت گرفتن اسرائیل شده است.
«من مکرر عرض میکنم که این ملیگرایی اساس بدبختی مسلمین استبرای این که این ملیگرایی ملت ایران را در مقابل سایر ملتهای مسلمین قرار میدهد و ملت عراق را در مقابل دیگران (۱۸)
«آن چیزی که دول اسلامی را بیچاره کرده است و از ظل قرآن کریم دارد دور میکند آن قضیه نژادبازی است. این نژاد ترک است، این نژاد ایرانی است، این نژاد عرب است، قضیه نژادبازی ارتجاعی است» (۱۹)
● مصلحت در سیاستخارجی از نگاه امام
▪ تعریف مصلحت
چنانکه اهل لغت مصلحت را تعریف کردهاند مصلحت معنا و وزنا منفعت است (۲۰)
واژه مصلحتیا اسم مکان به معنای جایگاه و مکان صلاح است که ضد آن افساد میباشد و همین طور در یک معنا مفرد مصالح است. (۲۱)
ابوحامد غزالی شافعی در تعریف مصلحت آن را در پنج مورد اهم خلاصه میکند:
حفظ دین، جان (نفس) ، مال، عقل و نسل، برخی دیگر عرض را نیز به معیارها و موارد فوق اضافه میکنند.
در تعریف دیگری مصلحت را جلب منفعت و دفع ضرر در حدودی که مقاصد شرع حفظ شود تعریف کردهاند. (۲۲)
حضرت امام مصلحت و سربلندی اسلام و ملت هر دو را همواره فراراه خود قرار داده بودند و به اشکال گوناگون و در مناسبتهای مختلف بر آن تاکید میکردند.تمام محورهای سیاستخارجی از نظر امام مواردی هستند که تامین منافع ملی و عزت و سربلندی ایران و مصالح اسلام را به دنبال دارد نمیتوان گفت که امام فقط به توسعه و معرفی مجدد اسلام میپرداختند و بس (حتی اگر اینطور هم باشد باز هیچ منافاتی با تامین منافع بلندمدت مردم ندارد) تمام اصولی که امام بر روی آن تاکید میکردند در درازمدت منافع ملی و مصالح اسلام هر دو را تامین میکرد نظیر خوداتکایی در تمام زمینهها (عدم وابستگی به شرق و غرب) ، نفی سلطهپذیری و سلطهگری، هم زیستی مسالمتآمیز و روابط توام با احترام مقابل و. . .
یکی از بزرگترین آموزههای بنیانگذار جمهوری اسلامی به ملت ایران و مسلمانان جهان درس عزتطلبی است و در نظر داشتن عزت در سیاستخارجی به این معنا است که در تصمیمگیریهای بینالمللی به گونهای مصلحتسنجی شود که عزت کشور و اسلام خدشهدار نشده و آن تصمیم منتهی به ذلت مسلمین نگردد. (۲۳)
لذا در نظر داشتن عزت کشور و مسلمانان و رعایت اصل نه شرقی و نه غربی و حفظ استقلال کشور هیچکدام نباید مجوزی برای غافل شدن از منافع کشور باشد و باید یک ظرافتهای خاصی را به کاربرد و برنامهریزی استراتژیک انجام داد و با درنظر گرفتن مصالح اهم و مهم همه اهداف را تامین کرد.
امام معتقد بودند که ما باید برای پیشبرد اهداف و منافع ملت محروم ایران برنامهریزی کنیم و مکرر این را به مسئولین نظام تذکر میدادند. (۲۴)
در این راستا به اهم عملکرد امام در این رابطه میپردازیم.
● خنثی کردن توطئه دشمنان
امام (ره) با بینش عمیق همواره به این مقوله توجه داشته و در موارد خاص به تذکر و راهنمایی به مسئولین نیز میپرداختند و به افراد ناآگاه داخلی این موارد را هشدار میدادند و نیز توطئه دشمنان را نیز خنثی میکردند زمانی که بعضی افراد زمزمه انزواگرایی را سر میدادند و میگفتند ما روابط با دیگر کشورها را میخواهیم چکار و یا زمانی که افرادی لازمه ارتباط با کشورهای دیگر را ستبرداشتن از اهداف و اصول آرمانی انقلاب و اسلام میدانستند و نیز در جواب کسانی که فقط به رابطه با ملتها تاکید میکردند و رابطه با دولتها را رد میکردند میفرمایند:
«ابرقدرتها و امریکا خیال میکردند که ایران به واسطه انقلابی که کرده است و میخواهد استقلال و آزادی را که یک مساله تازه و برخلاف رویه همه حکومتهاستبه دستبیاورد، به ناچار منزوی خواهد شد وقتی که منزوی شد زندگی نمیتواند بکند دیدید که نشد و ایران روابطش با خارجیها زیادتر گردید. حالا به این مطلب افتادند که ما چکار داریم به دولتها اینها همه ظالم هستند و کذا و ما باید با ملتها روابط داشته باشیم که این هم نقشه تازه و مساله بسیار خطرناک و شیطنت دقیقی است. ما باید همانگونه که در زمان صدر اسلام پیامبر سفیر به اطراف میفرستاد که روابط درست کند عمل کنیم و نمیتوانیم بنشینیم و بگوییم که با دولتها چه کاری داریم. این برخلاف عقل و شرع است و ما باید با همه رابطه داشته باشیم منتها چند استثنا دارد که الان هم با آنها رابطه نداریم. (۲۵)
● مصلحت اهم در سیاستخارجی; مصالح «ملت» یا «امت» ؟
آنچه که گفته شد، چارچوبهای کلی مصلحتسنجی در سیاستخارجی بود که از بیان بنیانگذار جمهوری اسلامی، اهم این موارد را به دست آوردیم. اما نکته این است که در همه مواقع، مصلحتیابی به این سادگی میسر نیست که تنها با دانستن این چارچوبها و اصول، مصلحت اقوی را که مبتنی بر یکی از این مبانی باشد، برگزینیم و اعلام دیپلماسی کنیم. چه این که در بعضی موارد، خود همین اصول - در یک مقوله واحد - با یکدیگر تزاحم پیدا میکنند. چنان که قبلا نیز گفته شد در مرحله اول در مواقع تزاحم، حفظ «عزت» به عنوان یک مصلحت عالی، از ارزش بالایی برخوردار بوده و ملاک قویتری نسبتبه سایر مصالح دارد. اما یک فرض و صورت دیگر نیز محتمل است و آن این که اگر در خصوص مسالهای، عزت کشور در تزاحم با عزت جهان اسلام واقع شد و یا به یک بیان اگر مصالح ملتبا مصالح امت تزاحم پیدا کرد، در این مقام کدام از این دو بر دیگری ترجیح دارند؟
در زبانشناسی سیاسی واژه ملتبرای مردم یک کشور با حدود جغرافیایی و مرزهای شناختهشده بینالمللی است و مراد ما از ملت نیز همین مفهوم متعارف آن است. مفهوم «امت» نیز علاوه بر قرآن، در فلسفه اسلامی و دیدگاههای جامعهشناسانه مفاهیم مختلفی دارد. اما مقصود ما از امت، همان امت اسلامی است که فرای مرزهای جغرافیایی و اختلافات نژادی و زبانی و قومی، همگی مسلمان بوده و فارغ از مذهب، پیرو دین اسلام هستند. اما جواب پرسشی که طرح شد بستگی به نوع اندیشه و مبنای فکری پاسخ دهنده دارد.
▪ به طور کلی به سه نظر میتوان در این خصوص اشاره کرد: (۲۶)
۱) نظر اول
در این نظر مصالح مسلمین به هیچ وجه مورد توجه نبوده و تنها مصالح کشور مدنظر است. افراطیترین پیروان این نظریه، وطنپرستان (اغلب سلطنتطلب) هستند که اگر احیانا برای خالی نبودن عریضه سخنی هم از اسلام بگویند، بیشتر متمایل هستند تا خدمات ایران به اسلام را بیان کرده و به رخ بکشند. برای این قافله معمولا خشایار شاه، کورش، داریوش و تاریخ ایران باستان ارزشی افزونتر از تاریخ اسلام دارد و پر واضح است که برای اینان اصولا تزاحمی میان مصالح ملت و امت پیش نمیآید و هر چه هست ملت است و وطن و کشور.
البته باید گفت که معمولا در شرایط حساس و در «محک تجربه» این مدعیان وطندوستی، به راحتی دست از وطن شسته و تسلیم میشوند. آخرین نمونه این محک، در مساله جزایر سهگانه ایرانی و مشکلآفرینی استکبار از طریق امارات برای جمهوری اسلامی بود که عدهای از این طایفه به اصطلاح وطنپرست در یکی از نشریات خود به خاطر اغراض سیاسی به راحتی حاضر شدند این جزایر را تقدیم کرده و از اصل، ایران را غاصب! این جزایر بدانند:
«جزیره ابوموسی، متعلق به امارات متحده عربی است. ایران، جزیره ابوموسی در مرکز خلیج فارس را در سال ۱۹۷۱ به تصرف درآورد و بعد از آن دو جزیره تنب بزرگ و کوچک را نیز مالک شد. (۲۷)
ملیگرایان و شبهروشنفکران مذهبی نیز از آنجا که به مصالح مسلمین هیچ توجهی ندارند، داخل در همین گروه هستند تفاوت این طایفه با وطنپرستان و سلطنتطلبان، جلوه مذهبی و دینی این گروه است و درستبه همین جهت از وطنپرستان به عنوان اصحاب افراطی این نظر یاد کردیم. کمرنگی و عدم تعمیق در مبانی دینی از یک سو و شدت روحیه ملیگرایی از سوی دیگر موجب شده است تا در سیاستخارجی این گروه نیز جایی برای مصالح مسلمانان باقی نماند. بروز اختلاف میان سران دولت موقت و پرچمداران نهضت اسلامی در اوایل انقلاب (به خصوص در مساله سیاستخارجی و رابطه با امریکا) دقیقا ناشی از همین تفکر و نظر بود. حضرت امام در چند مورد به این خصوصیت ملیگرایان - یعنی در نظر نداشتن مصالح مسلمین - اشاره کرد و در جایی میگویند:
«. . . و ملیگرایان بیخبر از اسلام و مصالح مسلمین را از خود برانید که ضرر ایشان بر اسلام از ضرر جهانخواران کمتر نیست. اینان اسلام را وارونه نشان میدهند و راه را برای غارتگری باز میکنند. (۲۸)
۲) نظر دوم
طرفداران این نظریه از نیروهای درون نظام بوده و نسبتبه سیاستخارجی یک نگرش عملگرا (پراگماتیک) دارند. از نظر این گروه مصالح امت اسلامی محترم میباشد ولی مصالح کشور مقدم است. بر طبق این نظر همین که ما بتوانیم در کشور خودمان قوانین اسلامی را تحت نظر ولی فقیه پیاده کنیم، کافی است. در بعد بینالملل ما مسئول حل مشکلات کشور خودمان هستیم نه مسئول رفع معضلات همه مسلمین و البته اگر در مواردی توانستیم و برایمان مقدور بود و ضرری هم به مصالح کشورمان وارد نمیآمد، کشورهای دیگر مسلمان را دستگیری و یاری نموده و در مجامع بینالملل همواره (در شرایط بیضرری برای کشور) مدافع آنان خواهیم بود. بنابراین در این نظریه مصالح کشور در اولویتبوده و رعایت مصالح مسلمین بیشتر در همین دلسوزی و همدردی با آنان خلاصه میشود.
۳) نظر سوم
این نظر که در واقع باید آن را فراتر از یک نظر و تئوری، یک دکترین نامید، دکترین حضرت امام در سیاستخارجی است. با توجه به آنچه در کلام و عمل امام مشاهده میکنیم، ایشان گسترش نفوذ اسلام در کل جهان را به عنوان یک وظیفه و راهبرد بزرگ در سیاستخارجی در نظر داشتند و همواره مصالح اسلام و مسلمانان (مصالح امت) را بر مصالح ملت - در شرایط تزاحم - اولویت میدادند. البته این اولویت، یک شرط مهم و اساسی دارد و آن این که اگر آن ملت و کشور به عنوان الگو و سردمدار جهان اسلامی قرار داشت و در این شرایط موجودیت و هستی این الگو - که در فرهنگ سیاسی اسلام از آن به «امالقری» تعبیر میشود - به خطر افتاد; مصالح امالقری استثنائا بر مصالح امت اولویت دارد و نه تنها امالقری، که سایر مسلمانان و کشورهای مسلمان نیز باید مساعدت کنند تا بیرق دار امت اسلام دچار تزلزل نشده و نابود نگردد.
بنابراین نظر، کشور امالقری نیز در مقابل مسائل و مشکلات جهان اسلام که به تصریح قرآن «امت واحده» هستند، مسئول بوده و باید به حل مشکلات انسان مبادرت ورزند، حضرت امام این وظیفه را به عنوان یکی از اصول همیشگی سیاستخارجی ایران چنین بیان میدارند:
«ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاستخارجی خود بدانیم. ما اعلام میکنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی، نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا میسازد. (۲۹)
بنابراین کشوری مثل ایران که پیشتاز جبهه اسلام در مقابل جبهه کفر است، باید در شان یک کشور امالقری از نیروی دفاعی قوی برخوردار باشد و به مقدار نزلتسرپرستی و سردمداری امت اسلام، بنیه اقتصادی قوی و مستحکمی داشته باشد.
نکتهای که در این بحث وجود دارد این است که اگر این فرض را بپذیریم که «امالقری» باید این چنین خصوصیاتی داشته باشد و وظایف مشخصی در قبال کل امت دارا باشد و از طرفی همه امت نیز در قبال آن شکور و مسئول هستند، آنگاه این مساله مطرح میشود که حال، «امالقری» چه کشوری است و این که شما (ایران) ادعا میکنید امالقری هستید، بر چه مبنا و دلیلی این سخن را میگویید.
همانطور که میدانیم امام خمینی انقلاب اسلامی را در کشور ایران رهبری و به ثمر رساند که از بسیاری جهات با انقلابهای دیگر متفاوت استیکی از تفاوتهای مهم این انقلاب نگاه جهانی آن بخصوص مهم بودن سرنوشت همه مسلمانان جهان و توسعه اسلام در جهان از دیدگاه بنیانگذار آن بوده است. لذا امام کشور ایران را مرکزی برای توسعه و نشر اسلام و ماءمن و مفر مسلمانان جهان میدانستند و در واقع یکبار دیگر طنین لا اله الا الله از بام ایران برخاست و از دید حضرت امام و ملت مسلمان ایران و بسیاری از مسلمانان جهان کشور ایران امروز، امالقری (مادر) همه مسلمانان به شمار میرود و تشخیص و تعیین مصلحت در یاستخارجی با این دیدگاه در مورد ایران بسیار متفاوت خواهد شد تا اینکه صرفا آن را کشور ایران و محدود به منافع ملت ایران قلمداد کنیم. از طرفی بسیاری از رهبران در کشورهای دیگر نیز داعیه رهبری امت اسلامی را دارند و کشور خود را امالقری مسلمانان میدانند و خود را شریک در سرنوشت دیگر مسلمانان و دلسوز به مصالح آنان میدانند نظیر رهبران کشور عربستان (بخصوص خاندان آل سعود که از زمان به قدرت رسیدنشان این ادعا را دارند) ، صدام در عراق و ملک حسین متوفی (شاه سابق اردن و حتی سابقا کشور پاکستان، و لذا میخواهیم بدانیم راه شناسایی امالقرای واقعی از امالقراهای ادعایی چه بوده و در حقیقت ویژگیهای امالقری چه میباشد تا براساس آن، به تشخیص صحیح نائل آییم.
● ویژگیهای امالقری
در قرآن کریم شهر مکه موصوف به صفت امالقری گشته و به پیامبر اکرم از جانب خداوند فرمان داده شده است تا مردم امالقری و اطراف آن را انذار کند (از خدا بترساند) :
«و کذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر امالقری و من حولها» (۳۰)
در این که بیتالله الحرام و بلدالحرام یعنی سرزمین مکه برترین مکانهای روی کره زمین است، جای هیچ تردیدی نیست و اساسا اگر سرزمین مکه از مکانهای دیگر برتر نبود خداوند خانه خود را در آنجا بنا نمیکرد و جهت قبله دین خاتم خود را به آن سو قرار نمیداد. اما برخی با استناد به همین آیه کریمه، هم اکنون امالقری - در مفهوم خاص سیاسیاش - را به دولت و جغرافیای سیاسی فعلی آن سرزمین تسری میدهند و بعضی از هموطنان نیز «اخباریگونه» نسبتبه این که ایران را امالقرای جهان اسلام بدانیم، حساس هستند. غافل از اینکه اولا مقصود از امالقری در چنین مباحث، مسئول بودن و مسئولیت داشتن یک کشور در مقابل کل امت اسلام است. ثانیا این معنی از امالقری که در واقع نوعی پیشقراولی امت اسلام است، ویژگیها و خصوصیاتی دارد و به صرف ادعا نمیتوان یک کشور را امالقری نامید. از میان این خصوصیات و ویژگیها به مهمترین آنها اشاره میکنیم.
۱) رهبری و نظام حکومتی
همچنان که قبلا گفتیم از وظایف بزرگ حکومت اسلامی هدایت مردم به سوی سعادت حقیقی و اجرای احکام و حدود الهی میباشد. بنابراین بدیهی است که راهبر و حاکم این حکومت - که رهبر جهان اسلام نیز خواهد بود - میبایست اطلاع دقیقی از مبانی دینی و احکام شریعت داشته باشد. به همین جهت رهبری واقعی حکومت اسلامی شایسته کسی است که هم اطلاعات عمیق دینی داشته و هم بالاترین تدبیر و قوه مدیریت را دارا باشد. نظریههای صائب و تصمیمگیریهای دقیق در شرایط حساس و بحرانی جهان اسلام، میتواند بسیار راهگشا باشد. همچنین داشتن روحیهای «وحدتگرا» که نتیجه آن میتواند به «همگرایی اسلامی» و «وحدت امت» بینجامد و دوری جستن از اندیشههای آن میتواند به «همگرایی اسلامی» و «وحدت امت» بینجامد و دوری جستن از اندیشههای افراطی فرقهای - مذهبی که ضد وحدت است، از خصوصیات و ویژگیهای برجسته یک رهبر نمونه کشوری است که میخواهد (یا میتواند) امالقری جهان اسلام قلمداد شود. (۳۱)
حال تصور کنید در کشورهایی که ملاک حکمرانی حاکمان، لیاقت و شایستگی اسلامی نبوده و ملاکهایی چون خون و ژن و نظام موروثی برای حکومت مطرح میباشد و از دیگر سو حاکم و حکمرانان آن کشور کمترین اطاعتی از اصل دین و شریعت (فارغ از نوع مذهب) ندارند; آیا به راستی چنین حکومتهایی میتوانند حکومت اسلامی واقعی تلقی شوند; چه رسد به اینکه امالقری باشند.
یا اگر نظام حکومتی براساس ملاکهای کشورهای غربی (مثل زور و کودتا توسط نظامیان) باشد و یا رؤسای آن حکومتها مشروعیتخود را - به تمامی - از طریق دموکراسیهای لیبرال هدایتشونده! غربی به دست آورده و در عین حال کمترین اطلاعی از دین و مسایل دینی نداشته و حتی تمامی تحصیلات خود را در کشورهای غیراسلامی و در رشتههای غیردینی غرب گذرانده باشند; آیا چنین اشخاصی میتوانند مصالح واقعی جامعه خود و مصالح امت اسلام را شناسایی کرده و مفاسد آن را دفع نمایند؟ آیا به راستی چنین افرادی میتوانند راهبرد وحدت اسلامی را ترسیم و همگرایی مذاهب مختلف و متنوع اسلام را موجب شده و جبهه مستحکمی در مقابل جبهه کفر به وجود آورند؟ قطعا در نزد هر صاحب خردی پاسخ به این پرسش منفی خواهد بود. بنابراین در نظر گرفتن نظام حکومتی و ساز و کار به قدرت رسیدن حاکم، یکی از معیارهای راهگشا در تشخیص حکومت مقتدر و شایسته اسلامی است و باید دید که حاکم آن کشور لیاقت، شایستگی و شانیت ریاست امالقری را دارد یا خیر؟ (۳۲)
۲) رعایتحدود و حفظ شعائر اسلامی در جامعه
بدون شک جوامعی که در حفظ شعائر اسلامی به حداقل بسنده میکنند و بعضا حتی در سطح جامعه و رسانههای عمومی آن کشور فساد علنی و رفتارهای آشکار دیده میشود، شایستگی سیادت جهان اسلام که میبایستبه سوی فضیلت و معنویتحرکت کند را ندارند و قطعا چنین کشورهایی نمیتوانند الگوی امتبرای رسیدن به فضایل اخلاقی و اجتماعی گردند. بنابراین معیار، کشوری بیشترین لیاقت و شایستگی امالقری بودن را دارد که بیشترین پایبندی به اصول دینی را داشته و این اصول را در سطح جامعه خود پیاده کرده باشد. (۳۳)
۳) شجاعت و شهامت کفرستیزی
امالقرای جهان اسلام به واسطه مسئولیتسنگینی که در نجات مظلومان و محرومان و ستمدیدگان مسلمان دارد، میبایستشهامت و جسارت برخورد با مستکبران و زورگویان را داشته باشد. کشورهایی که در عمل نشان دادهاند که زیر یوغ بندگی مستکبران هستند، چگونه میتوانند داعیه نجات امت اسلامی را داشته باشند، بدون تردید کشورهایی که بیشترین ملاطفت را با دشمنان درجه یک اسلام دارند، نمیتوانند و نخواهند توانستحتی برای مسلمانان دلسوزی کرده و از محرومین دردی را دوا کنند.
۴) دفاع از حدود و ثغور اسلام در مجامع بینالمللی
یکی از وظایف مهم امالقری اسلامی صیانت از حیثیت و هویت اسلام در جهان است. امالقری بایستی نسبتبه مسائل و اعتبار و خدشه وارد شدن به اصول و مقدسات اسلام حساس بوده و در مقاطعی که دشمنان اسلام قصد ضربهزدن به اصول و مقدسات آن را دارند ساکت ننشیند و به هر وسیله ممکن از آن دفاع کند و فرصت هر نیت پلیدی را در نطفه خفه نماید و یا در صورت بروز آن به بهترین نحو آن را در مجامع بینالمللی مطرح کرده و ریشه آن را بخشکاند. همان طوری که مشاهده کردیم در قضایای مختلفی که برای اسلام و مسلمین و قرآن کریم پیشآمد بسیاری از کشورها و رهبران آنها که داعیه رهبری امت اسلام را دارند یا سکوت کامل کرده و یا تحرک اندکی از خود نشان داده و یا به طریقی با عاملان اهانت از در سازش برآمدند نظیر قضیه فلسطین، کتاب توطئه آیات شیطانی و قتل عام مردم مسلمان بوسنی و. . . در حالی که در تمام عمر امام فلسطین یکی از دغدغههای اصلی ایشان بوده و هنوز هم جمهوری اسلامی ایران بزرگترین مدافع حقوق فلسطینیان در جهان است و در قضیه توطئه کتاب آیات شیطانی نیز امام با شهامت و صلابت کامل این توطئه را خنثی کرد (که جای بحث مفصلی دارد) و حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی را صادر کردند و در سایر موارد نیز جمهوری اسلامی ایران همواره مدافع اسلام و مسلمانان به هر طریق ممکن بوده و هست.
۵) تلاش در جهت اشاعه احکام و فرهنگ غنی اسلام
یکی دیگر از ویژگیهای امالقری تلاش برای معرفی و اشاعه احکام، قوانین، فرامین، و فرهنگ دین مبین اسلام در جهان به شیوههای مختلف و در مناسبتهای مختلف میباشد که بایستی تلاش شود تا از طریق گفتگو، مفاهمه، تبلیغات، تاءلیف قلوب و. . . کامل بودن و سعادت بخش بودن آن را به جهانیان شناساند و مهمترین ابزار در این راه فرهنگ اسلامی میباشد که متاسفانه تا کنون کشورهای اسلامی عملکرد چندان رضایتبخشی در این زمینه نداشتهاند و تبلیغات غریبان بر آنها اثر گذاشته به جای صدور فرهنگ اسلامی، یا آن را به کلی فراموش کرده و یا به صورت خیلی کمرنگ به آن عمل کردهاند و به جای آن فرهنگ غرب را با آغوش باز پذیرا شدند فقط در بعد از انقلاب اسلامی و رهنمودهای امام مبنی بر صدور انقلاب بوسیله فرهنگ و تبلیغات فرهنگی یکبار دیگر نام اسلام در جهان زنده شد و تمام هم ایشان همین مساله بود. در سالهای اخیر هم ریاست جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به نظریه هانتینگتون مبنی بر برخورد تمدنها که نه تنها مورد استقبال جهانیان قرار نگرفتبلکه باعث ناخرسندی بسیاری از دانشمندان و جامعه شناسان جهانی قرار گرفت، نظریه گفتگوی تمدنها را ارائه کردند که علاوه بر اینکه فطرتهای سالم و پاک دنیا آن را پذیرفتند سازمان ملل متحد از آن استقبال کرده و سال ۲۰۰۰ را سال گفتگوی تمدنها نامیدند و کنفرانس سران کشورها را به این مناسبت تشکیل دادند که باز هم افتخاری برای مسلمانان و ایرانیان شد که اساس و مبنای این نظریه رهنمودهای نجاتبخش قرآن کریم و اسلام عزیز و امام راحل بود.
۶) دارا بودن توانمندیهای ژئوپولتیک و راهبردی
این معیار اگر چه به عنوان یک شرط مجرد چندان قابل توجه نیست اما به عنوان یک امتیاز بسیار حائز اهمیت است. کشورهایی که دارای جمعیت و نیروی انسانی اندک و مساحت ناچیزی هستند یا از اهمیت ژئوپولتیک ضعیفی برخوردارند، خواهناخواه قابلیت و استعداد لازم را برای سازماندهی امت اسلامی و جهان اسلام نداشته و یا حداقل میتوان گفت که با مشکل مواجه خواهند شد و در مواجهه با دشمنان بسیار آسیبپذیر خواهند بود.
آنچه که گفته شد مهمترین خصوصیات و ویژگیهایی است که به واسطه آنها یک کشور، استعداد و توانایی و قابلیت امالقری بودن را پیدا میکند. بنابراین میتوانیم این نتیجه را بگیریم که امالقری بودن یک کشور، بستگی به تحقق این شرایط و ویژگیها دارد و لذا میتواند ثابت و همیشگی نباشد: با این توضیح که یک کشور ممکن است در یک زمان امالقری باشد و در زمانی دیگر لایق این منصب نباشد. نتیجه این که امالقری در یک نسل به نسل دیگر به ارث نمیرسد، مگر این که صفات و شرایط نیز به نسل بعدی منتقل شده و به ارث رسیده باشد و آن کشور همچنان به لحاظ معیارهایی که گفته شد برجستگی و شایستگی امالقری بودن را داشته باشد. (۳۴)با عنایتبه توضیحاتی که در رابطه با امالقری بودن کشوری ارائه شد میتوان این نتیجه را گرفت که از زمان پیدایش انقلاب اسلامی به رهبری امام تا کنون که چند سال از رحلت ایشان میگذرد مشخصههای امالقری به طور کامل فقط در کشور ایران وجود داشته و بس. امیدواریم که برای همیشه مدافع مظلومین و موطن امید مسلمانان باقی بماند زیرا هر فکر و ایده و مکتبی نیاز به محافظانی دارد که آن را حفظ کرده، توسعه داده تثبیت نمایند و برای این امر حتما بایستی یک پایگاه فیزیکی نیز وجود داشته باشد تا به وسیله آن برنامه توسعه و اشاعه و یاری مسلمانان و محرومین صورت گیرد که از آن پایگاه به امالقری تعبیر میشود لذا در نظر گرفتن مصالح و منافع آن پایگاه برای بقای آن الزامی است و حفظ و صیانت از امالقری عین مصلحت اسلام استبا این توصیف هیچگونه تضادی بین منافع و مصالح مردم (کشور ایران) به عنوان امالقری و مصالح و منافع اسلام وجود ندارد.
برای هر چه بیشتر روشن شدن موضوع باز هم از کلام امام بهره میگیریم:
«روابط خارجی ما براساس حفظ آزادی، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است» . (۳۵)
امام با قاطعیت تمام حفظ مصالح و منافع مردم را از وظایف غیر قابل انکار خویش تلقی میکنند:
«سیاست ما همیشه بر مبنای حفظ آزادی و استقلال و حفظ منافع مردم است که این اصل را هرگز فدای چیزی نمیکنیم» . (۳۶)
امام هدف از تشکیل حکومت را فقط برای تامین منافع و مصالح مردم میدانند و قبل از پیروزی انقلاب در پاسخ به سؤالی، هدف از تشکیل حکومت را اینگونه بیان میفرمایند:
«حکومت آینده هیچ تعهدی جز در برابر ملت و حفظ منافع و مصالح آنها ندارد» . (۳۷)
بنابراین میتوان این نتیجه کلی را گرفت که مصلحت در سیاستخارجی اول مصلحت اسلام استبعد مصلحت مردم یا منافع ملی البته در مورد مصلحت اهم اسلام همانطوری که در مقدمه فصل بیان شد کسانی میتوانند این مساله را درک و هضم نمایند که دیدگاه امام را براساس اسلامی و مفاهیم و اهداف اسلامی درک کنند در خارج از این چارچوب هیچگاه نمیتوانند این اولویت را بپذیرند. مورد دیگری که به نظر میرسد توضیح داده شود این است که مصلحت اسلام خود در واقع مصلحت مردم میباشد یعنی اسلام به خودی خود نیازی به مصلحت ندارد و مکتب اسلام برای سعادت و خوشبختی انسانها برنامه تعریف کرده است در نهایت صلاح اسلام مصالح و منافع برای سعادت بشر است و امام به این وجه مستتر در مکتب اسلام توجه کرده و در تشخیص مصلحت اهداف بلندمدت را مدنظر دارند و خود را مامور سعادت همه انسانها میدانند نه فقط سعادت مردم کشوری خاص مثل ایران.
● خشونتسیاسی در عرصه بینالمللی و اندیشه صدور انقلاب
همان طوری که در طول تحقیق و به مناسبتهای مختلف و با شیوهها و الفاظ مختلف توضیح داده شد، مهمترین هدف امام خمینی در مبارزه با ظلم و ستم و در پیروزی رساندن انقلاب نجات اسلامی بود که توسط رژیم منحط پهلوی و با برنامهریزیها و تبلیغات آنها قرار بود که از جامعه ایران رختبربندد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران از آنجا که امام به عنوان یک مسلمان رسالتخویش را تبعیت از پیامبر اسلام در توسعه و نشر تعالیم نجاتبخش اسلام قرار داده بودند همواره تلاش میکردند که یکبار دیگر اسلام را در سراسر جهان معرفی و از نو احیا کنند. اسلامی که با تلاش دشمنان و تبلیغات استعمارگران در مدت زمان طولانی فقط اسمی از آن باقی مانده بود و مذهب و مکتب، و عملکرد آن هم در اغلب کشورها وسیلهای شده بود در خدمت استکبار و استعمار مسلمانان. هدف امام جایگزین کردن اسلام ناب محمدی به جای اسلام امریکایی بود که این هدف را تحت عنوان صدور انقلاب مطرح کردند و یکی از آرزوهای بزرگ ایشان صدور کامل انقلاب و ارزشها و قوانین اسلامی بود.
در این مجال کوتاه با توجه به گستردهبودن ابعاد صدور انقلاب، بررسی صدور انقلاب از دیدگاه امام کاملا میسر نمیباشد. در این بررسی سعی شده استبه یکی از جنبههای صدور انقلاب که با اهمیت میباشد و شبهاتی هم در اذهان مردم به وجود آورده است و گاهی دشمنان انقلاب برای معرفی چهرهای بد از انقلاب و امام آن را دستاویز قرار میدهند و همچنین به مناسبت اینکه بحثخشونتسیاسی، گفتگوی تمدنها و مفاهمه بحث مطروحه روز جامعه ما میباشد بپردازیم.
حضرت امام شخصیتی بسیار مهربان و رئوف بود و چهرهای پر عطوفت داشت و رافت و لطافت همیشه و در همه حال در چهره و بیان ایشان هویدا بود و جاذبهای خاص در رخسارشان وجود داشت، لبریز از دوستی و محبت و شفقتبه مردم. هرگز مانند بسیاری از رهبران که به هنگام خشم و ناراحتی برمیآشفتند و فریاد میزدند نبودند در بدترین حوادث با آرامش و طماءنینه صحبت میفرمودند لذا نشان دادن چهرهای خشن و مستبد از ایشان توسط دشمنان اسلام و شیطان بزرگ امریکا ظلم بزرگی در حق این رادمرد بزرگ جهان است. عملکرد و شخصیت ایشان در طول زندگیشان، تئوری بعضی افرادی که معتقد هستند بایستی برای معرفی و صدور انقلاب و یا احیای ارزشهای اسلامی به هر وسیلهای متکی شد را رد میکنند و هرگز توقع نداشتند به زور و اجبار دیگران را پیرو و دنبالهرو انقلاب اسلامی کنند. همان طوری که در تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران با وجودی که میدانست هر آنچه ایشان بپسندند مردم ایران نیز لبیک میگویند ولی هرگز نخواستحق انتخاب را از مردم بگیرد و اراده آنان را سلب نماید، لذا میبینیم آن را به رفراندم گذاشته و بیش از ۹۸% مردم با انتخاب و اختیار خود به استقرار جمهوری اسلامی رای مثبت دادند. کسی که به خود اجازه نمیدهد اختیار از کسانی که در قلوب آنان قرار دارد بگیرد چگونه ممکن است در سیستم جهانی برای صدور انقلاب متوسل به زور و خشونت گردد.
امام اعتقاد کامل به آیه شریفه لااکراه فی دین داشته و معتقد بودند با معرفی چهره و عملکرد واقعی اسلام و قوانین آن سعی شود تا جهانیان به لحاظ قابلیت ذاتی که در اسلام وجود دارد به آن تمایل پیدا کنند.
امام برای احیای ارزشهای اسلامی ابتدا حتی با رژیم شاه نیز متوسل به خشونت نشدهاند ایشان ابتدا به پند و اندرز و توصیه به شاه و دولتمردانش پرداختند و به آنها توصیه میکردند که به اصلاح سیستم بپردازند و عظمت و اقتدار مردم مسلمان ایران را حفظ کنند. لذا در این بررسی گزیدههایی از فرمایشات امام در رابطه با صدور انقلاب فارغ از هر گونه اعمال زور و خشونت و از طریق راههای مشروح تحلیل میگردد.
● فرهنگ مهمترین وسیله انتقال پیام
میتوان گفت امام اولین کسی است که باب گفتگوی تمدنها و فرهنگها را گشودند و به آن ارج مینهادند و آن را مهمترین ابزار برای تفاهم و ارتباط میدانستند لذا معتقد بودند که برای صدور انقلاب بایستی کار فرهنگی کرد همانطوری که همه میدانیم هرگز کار فرهنگی نمیتواند با خشونت همراه باشد.
همانطوری که میدانیم کسانی یا کشورهایی که میخواهند فرهنگشان را به دیگران تحمیل کنند از ابزارهایی استفاده میکنند که کاملا مقابل خشونت و نهیکننده آن هستند و سعی میکنند با بهتر جلوهدادن فرهنگ و اندیشه خود و اثبات برتری فرهنگشان با استفاده از جاذبههای آن فرهنگ، دیگران را به دنبال خود بکشانند و برای این کار سعی میکنند بر قلب و روح و فکر و اندیشه افراد تسلط پیدا کنند که این امر هرگز با زور و خشونت قابل تحقق نیست. ایجاد ترس و رعب و وحشت افراد را منزجر و بیمیل مینماید. حضرت امام میفرمایند:
«ما که میگوییم انقلاب را میخواهیم صادر بکنیم میخواهیم این مطلب را همین معنایی که پیدا شده، همین معنویتی که پیدا شده است در ایران همین مسائلی که در ایران پیدا شده میخواهیم صادر بکنیم. ما نمیخواهیم شمشیر بکشیم و تفنگ بکشیم و حمله بکنیم ما میخواهیم انقلاب فرهنگیمان را انقلاب اسلامیمان را به همه کشورهای اسلامی صادر بکنیم و اگر این انقلاب صادر شد مشکل حل است» . (۳۸)
حضرت امام معتقدند اگر اسلام آن طوری که هست و آن طوری که در قرآن و احکام اسلامی بیان شده است معرفی شود در کشورهای اسلامی بخصوص در جمهوری اسلامی پیاده شود، جایگاه خود را پیدا خواهد کرد و نیازی به توپ و تانک ندارد.
«ما میگوییم اسلام را میخواهیم صادر کنیم معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر یک همچو چیزی نه گفتیم و نه ما میتوانیم اما اینکه میتوانیم به وسیله دستگاههایی که داریم به وسیله همین صدا و سیما به وسیله مطبوعات به وسیله گروههایی که به خارج میروند اسلام اگر آن طوری که هست معرفی بشود مورد قبول همه خواهد شد آن چیزی که با ارشاد حاصل بشود قلب مردم را برمیگرداند و این کار این هنر از اسلام برمیآید و این هنر از احکام اسلام میآید نه با یک توپ و تانک بخواهد کار بکند. » (۳۹)
از نظر حضرت امام هدف اصلی هدایت و اصلاح است لذا اگر هیات حاکمه به چنین اصلاح و ارشادی مبادرت ورزید هدف تحقق یافته است و تنها در صورت تخطی هیات حاکمه از ارزشها و مبانی اسلامی است که انقلاب علیه آنها را جایز میداند.
امام در مورد بکاربردن خشونت و اسلحه و استفاده از زبان و منطق گفتگو و علم در خدمتبه بشریت میفرمایند:
«ما امیدواریم که بشر به رشدی برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند. آن قدری که قلم و بیان در خدمتبشر بوده است مسلسلها نبوده است. » (۴۰)
در جای دیگر باز هم در رد خشونت و اهمیت تبلیغ و دعوت درست میفرمایند:
«ما که میگوییم میخواهیم انقلابمان را صادر بکنیم میخواهیم با شمشیر باشد بلکه میخواهیم با تبلیغ باشد میخواهیم تبلیغات گستردهای را که کمونیستها و دیگران بر ضد اسلام میکنند با تبلیغات صحیح خنثی بکنیم و بگوییم که اسلام همه چیز دارد» . (۴۱)
هدف از صدور انقلاب بیداری دولتها و ملتها
«اینکه میگوییم باید انقلاب به همه جا صادر بشود این معنای غلط را از آن برداشت نکنند که ما میخواهیم کشورگشایی کنیم. ما همه کشورهای مسلمین را از خودمان میدانیم همه کشورها باید در محل خودشان باشند ما میخواهیم این چیزی که در ایران واقع شده و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دست آنها را از مخازنشان کوتاه کردند این در همه ملتها و در همه دولتها بشود. آرزوی ما این است معنای صدور انقلاب ما این است که همه ملتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحتسلطهبودنی که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد میرود، خودشان به نحو فقر زندگی میکنند، نجات بدهند» . (۴۲)
«بارها گفتهام ما با کسی جنگ نداریم. امروز انقلاب ما صادر شده است. همه جا اسلام است و مستضعفین به اسلام چشم دوختهاند باید با تبلیغات صحیح اسلام را آنگونه که هستبه دنیا معرفی نمایید وقتی ملتها اسلام را شناختند قهرا به آن روی میآورند و ما چیزی جز پیاده شدن احکام اسلام در جهان نمیخواهیم» . (۴۳)
امام در بیان موضع اسلام در رد خشونت و اعتقاد ارزش اسلام به اراده و خواست انسانها میفرمایند:
«اسلام دیکتاتوری نیست، آن که دیکتاتور است مسلم نیست» . (۴۴)
حضرت امام با نصایح خود به حاکمان کشورهای اسلامی و دعوت آنها به بکاربردن گرفتن خط مشی صحیح و حاکمیتبخشیدن به احکام الهی ابتدا به انقلاب زبرین (در هیات حاکمه دول اسلامی) تاکید داشتند و در صورت عدم درایتحاکم اسلامی انقلاب را تنها راه نجات ملل مسلمان و شرطی اساسی برای تحقق ارزشهای اسلامی میدانستند.
هدف امام از صدور انقلاب ابتدا بیداری و تغییر افکار و اذهان مردم بود تا از زیر بار ظلم خارج گردند. و همواره در صحبتهایشان به روشنگری دین اسلام میپرداختند و جامعیت دین اسلام را بیان میکردند تا از طریق بیان و ماهیت واقعی اسلام آن را به دنیا عرضه داشته و صدور انقلاب را محقق سازند.
«مکتب اسلام همزمان با این که به انسان میگوید خدا را چگونه عبادت کن به او میگوید چگونه زندگی کن و روابط خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنی و حتی جامعه اسلامی با سایر جوامع باید چگونه روابطی داشته باشد. هیچ حرکت و عملی از فرد و یا جامعه نیست که اسلام در مورد آن حکمی مقرر نکرده باشد. من امیدوارم که حکومت اسلامی در ایران تشکیل بشود و مزایایی که در حکومت اسلامی هستبر بشر روشن گردد تا بشریتبفهمد که اولا اسلام چگونه است و روابط بین حکومتها و ملتها چه روابطی است و طرز اجرای عدالتبه چه صورت است و شخص اول مملکت در زندگی با رعیت هیچ فرقی ندارد. » (۴۵)
حضرت امام صدور انقلاب را یک رسالت دینی براساس سیره پیامبر (ص) میدانند:
«ما که نهضت کردیم برای اسلام نهضت کردیم. نهضتبرای اسلام نمیتواند محصور باشد. نهضتبرای اسلام همان دنباله نهضت انبیا است. نهضت انبیا برای یک محل نبوده است. پیغمبر اکرم (ص) اهل عربستان است لکن دعوتش مال عربستان نبوده، محصور نبوده به عربستان، دعوتش مال همه عالم است» (۴۶)
«امیدوارم که موفق بشوید به این که اسلام را در همه کشورهای اسلامی و حقایق اسلام را در همه دنیا پیاده کنید. » (۴۷)
● حج ابزاری مهم در دستیابی به اهداف سیاستخارجی اسلام
بنابر فرمانی که در آیه سوم مبارکهالتوبه اینگونه از طرف خداوند به نبیاکرم (ص) ابلاغ شده است «و اذان منالله و رسوله الیالناس یوم الحج الاکبر انالله بریء منالمشرکین و رسوله»
همچنین به ابراهیم خلیلالله (ع) خطاب میشود که مردم را به حجبخوان تا برای شهود منافع خود از همه اقشار بیایند. این منافع منافع جامعه است منافع: سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیایند و ببینند تو که بر آنان پیغمبری عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا تقدیم کردی همه ذریه آدم باید به تو اقتدا کنند ببینید که چگونه بتها را شکستی و آن چه جز خداوند بود به دور افکندی.
سالها و یا شاید قرنها بود که این کنگره عظیم سیاسی - اجتماعی - عبادی که میتوانست تمام اهداف مکتب اسلامی را جامه عمل بپوشاند فقط جنبه عبادی فردی پیدا کرده بود و رسالت واقعی آن که اعتقاد واقعی به خدا و دوری از هر گونه شرک و چندخدایی و تشریک مساعی و رفع مشکلات مسلمین بود به فراموشی سپرده شده بود تا اینکه یک بار دیگر خمینی بتشکن وارد مسائل دنیای اسلام شد و رسالت این روز را در اعمال و اقوال و نوشتههایش به جامعه اسلامی گوشزد کرد.
امام خمینی در حجسال ۱۳۶۲ ه. ق سنت پیامبر را احیا کرد و از این کنگره بزرگ اسلامی به عنوان مهمترین ابزار سیاستخارجی و بهتر بگویم سیاستخارجی اسلام استفاده کرد امام در این چند سال آخر عمر پربرکت در پیامهای مختلفی که به کنگره سالیانه حج فرستادند تمام جنبههایی را که میتواند در این کنگره مطرح و از آن بهرهبرداری شود بیان کردند و یا بهتر بگوییم منشور حکومت اسلامی را در این پیام بیان فرمودند که در این جا به سه پیام مهم که در برگیرنده همه مسائل و مشکلات جهان اسلام و تقریبا همه جنبههای متصوره برای مراسم سیاسی و عبادی حج میباشد اشاره میکنیم.
۱) اسلام دارای فرهنگ غنی انسانساز است که ملتها را بیگرایش به راست و چپ و بدون در نظر گرفتن رنگ و زبان و منطقه به پیش میبرد و انسانها را در بعد اعتقادی و اخلاقی و عملی هدایت میکند و از گهواره تا گور به تحصیل و جستجوی دانش سوق میدهد. اسلام در بعد سیاسی، کشورها را در همه زمینهها بدون تشبثبه دروغ و خدعه و توطئههای فریبنده به اداره و تشبثحکومتسالم هدایت میکند و روابط را با کشورهای دیگری که به زیست مسالمتآمیز و خارج از ظلم و ستمکاری متعهد هستند محکم و برادرانه میکند، اقتصاد را به صورتی سالم و بدون وابستگی به نفع همگان در رفاه همه مردم، با اهمیت دادن به مستمندان و ضعیفان بارور میکند و برای رشد بیشتر کشاورزی و صنعت و تجارت کوشش مینماید و در بعد نظامی به همه کسانی که صلاحیت دفاع از کشور را دارند برای مواقع اضطراری تعلیم نظامی میدهد و در این مواقع بسیج عمومی اختیاری و احیانا اجباری میکند و در حال عادی برای دفاع از مرزها و تنظیم شهرها و امنیت جادهها و حفظ نظم و انتظام نیروی مؤمن ورزیده تربیت میکند. (۴۸)
۲) در لبیک، لبیک، نه بر همه بتها بگویید و فریاد را بر همه طاغوتها و طاغوتچهها کشید و در طواف حرم خدا که نشانه عشق به حق است دل را از دیگران تهی کنید و جان را از خوف غیرحق پاک سازید و به موازات عشق به حق از بتهای بزرگ و کوچک طاغوتها و وابستگانشان برائتبجویید و همه آزادگان جهان از آنان بری هستند و در لمس حجرالاسود بیعتبا خدا بندید که به دشمنان او و رسولانش و صالحان آزادگان دشمن باشید و به اطاعت و بندگی آنان هر که باشد و هر باشد سر ننهید و خوف و زبونی را از دل بزدایید که دشمنان خدا و در راس آنان شیطان بزرگ، زبونند هر چند در ابزار آدمکش و سرکوبی جنایتشان برتری داشته باشند.
و در سعی بین صفا و مروه با صدق و صفا سعی در یافتن محبوب کنید که با یافتن او همه بافتهای دنیایی گسسته شود و همه شک و تردیدها فرو ریزد و همه خوف و رجاهای حیوانی زایل شود و همه دلبستگیهای مادی گسسته شود و آزادگیها شکفته گردد و قید و بند شیطان و طاغوت که بندگان خدا را به اسارت و اطاعت کشند، و در هم ریزد. و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات روید و در هر موقف به اطمینان قلب بر وعدههای حق و حکومت مستضعفان بیفزایید و با سکوت و سکون تفکر در آیات حق کنید و به فکر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استکبار جهانی باشید و راههای نجات را از حق در آن مواقف کریمه طلب کنید.
پس به منا روید و آرزوهای حقانی را در آنجا دریابید که آن قربانی نمودن محبوبترین چیز خویش در راه محبوب مطلق است و بدانید تا از این محبوبها که بالاترینش حب نفس است و حب دنیا تابع آن است نگذرید به محبوب مطلق نرسید و در این حال است که شیطان را رجم کنید و شیطان از شما بگریزد و رجم شیطان را در موارد مختلف با دستورهای الهی تکرار کنید که شیطان و شیطانزادگان همه گریزان شوند.
و شرط همه مناسک و مواقف برای رسیدن به آرزوهای فطری و آمال انسانی اجتماع همه مسلمانان در این مراحل و مواقف وحدت کلمه تمامی طوایف مسلمین استبدون اعتنا به زبان و رنگ و قبیله و طایفه و مرز و بوم و عصبیتهای جاهلی. (۴۹)
۳) حج کانون معارف الهی است که از آن محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی باید جستجو نمود. حج پیامآور ایجاد و بنای جامعهای به دور از رذایل مادی و معنوی است. حج تجلی و تکرار همه صحنههای عشقآفرین زندگی یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست و مناسک حج مناسک زندگی است و از آنجا که جامعه امت اسلامی از هر نژاد و ملتی باید ابراهیمی شود تا به خیل امت محمد پیوند خورد و یکی گردد و ید واحده شود و حج تنظیم و تمرین و تشکل این زندگی توحیدی استحج عرصه نمایش و آیینه سنجش استعدادها و توان مادی و معنوی مسلمانان است. (۵۰)
● نتیجهگیری
امام تمام تلاش خود را بکار بردند تا ابهامات و نقصهایی که در زمینه یاستخارجی کشور اسلامی و ایجاد رابطه با کشورهای دیگر متصور است را در بعد نظری و عملی برطرف نمایند. که بعد نظری اندیشه امام در زمینه سیاستخارجی در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت. امام تلاش کردند تا دستورات سیاسی و اجتماعی اسلام را که یا بدست فراموشی سپرده شده بودند و یا امکان اجرا پیدا نکردند را احیا کنند و چهرهای از اسلام را به نمایش گذاردند که در این چهره اسلام کاملترین دین، دقیقترین قانون زندگی، مترقیترین فرهنگ و تمدن و وسیلهای برای نجات و سعادت بشر معرفی شد. این هدف را امام به وسایل گوناگون از طریق تحریر کتابها، مقالات، سخنرانیها، موضعگیریها و احکام در همه زمینههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی اجتماعی و حقوقی بیان کردند.
تمام محورهای سیاستخارجی از نظر امام مواردی هستند که تامین منافع ملی و عزت و سربلندی ایران و مصالح اسلام را به دنبال دارد. اصولی را که امام بر آن تاکید داشتند در دراز مدت هم منافع ملی و هم مصالح اسلام را تامین میکرد.
امام برای معرفی چهره اسلام و نجات مردم و صدور انقلاب و تجربههای مثبت ملت ایران اعتقاد به اقدامات فرهنگی در دنیا داشتند تا از طریق آن بتوان در مردم جهان بیداری و آگاهی ایجاد کرد و توسل به خشونت و زور از نظر امام مردود بود به نظر نگارنده با وجودی که مدت فیضرسانی امام به صورت کامل و آشکار خیلی کوتاه بود ولی در همین مدت کوتاه امام رسالتخویش را انجام داده و آنچه را که میبایستی منتقل کنند منتقل شد و آنچه که بایستی روشن میشد روشن گشت. لذا امام توانست در احیای ارزشهای اسلامی توجه دادن مردم به منافع و مصالحشان موفق شود و حال بر عهده ماست که از این ارزشها و تلاشهای امام پاسداری کنیم.
مریم السادات میرزا حسینی
پینوشتها:
۱. صحیفه نور، ج ۹، ص ۲۳۹.
۲. مزینانی، محمدصادق، رسالتسیاسی حوزهها در اندیشه امام خمینی، فصلنامه حوزه، ش ۹۵ و ۹۴، دی ماه ۱۳۷۸، ص ۷۰.
۳. برای مطالعه بیشتر اصول و محورهای سیاستخارجی ر. ک به محلوجی، محمد; جلوههای سیاست اسلامی; بیجا، چاپ اول، ۱۳۷۲.
۴. یزدانی، عنایتالله; انزواگرایی یا انزواگریزی، مجله سیاستخارجی، سال سیزدهم، ش ۲، تابستان ۱۳۷۸، ص ۳۶۳.
۵. گواهی، عبدالرحیم; مجله سیاستخارجی، سال یازدهم، ش ۲، تابستان ۱۳۷۶، صص ۵۶۲-۵۶۱.
۶. صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۳۵۲.
۷. صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۲۵۲.
۸. صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۳۵۲.
۹. خمینی، روحالله; تحریرالوسیله، ج ۱، چاپ اول، ص ۴۸۵.
۱۰. دفتر اول، در جستجوی راه امام از کلام امام، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۶۲، ص ۱۸۵.
۱۱. نشریه ندایالقدس، سال سوم، ش ۴۷، مهر ۱۳۷۸، ص ۱.
۱۲. صحیفه نور، ج ۶، ص ۴۹.
۱۳. صحیفهنور، ج ۶، ص ۱۲۲.
۱۴. صحیفه نور، ج ۶، ص۱۲۷.
۱۵. دفتر اول، پیشین.
۱۶. ر. ک به منصوری، جواد; نظری به سیاستخارجی جمهوری اسلامی ایران، انتشارات امیرکبیر، بیتا صص ۵۶- ۵۱.
۱۷. صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۸۱.
۱۸. صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۸۱.
۱۹. صحیفه نور، ج ۱، ص ۸۹.
۲۰. تقوی، سید محمدناصر; حکومت و مصلحت، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۸، ص ۱۳.
۲۱. تقوی، پیشین.
۲۲. تقوی، پیشین.
۲۳. تقوی، سیدمحمدناصر; مصلحت در سیاستخارجی، مجله سیاستخارجی، سال دوازدهم، ش ۳، پاییز ۱۳۷۷، ص ۵۸۹.
۲۴. صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۲۳۹.
۲۵. صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۷۳.
۲۶. تقوی، پیشین، ص ۵۹۳.
۲۷. نشریه راه زندگی، چاپ لس آنجلس، ش ۵۲۸.
۲۸. صحیفه نور، ج ۱۹ ص ۱۹۹.
۲۹. صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۲۳۸.
۳۰. سوره شوری، آیه ۷.
۳۱. تقوی، پیشین، ص ۵۹۴.
۳۲. تقوی، پیشین، ص ۵۹۸.
۳۳. تقوی، پیشین، ص ۵۹۸.
۳۴. تقوی، پیشین، ص ۵۹۸.
۳۵. صحیفه نور، ج ۳، ص ۲۳۶.
۳۶. صحیفه نور، ج ۳، ص ۵۱.
۳۷. صحیفه نور، ج ۴، ص ۱۷۷.
۳۸. صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۸۳.
۳۹. صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۲۴۳.
۴۰. صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۲۲۸.
۴۱. صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۸۰.
۴۲. صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۲۴۹.
۴۳. صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۲۰۰.
۴۴. صحیفه نور، ج ۷، ص ۲۵۲.
۴۵. صحیفه نور، ج ۲۳، ص ۸۴.
۴۶. صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۱۱۵.
۴۷. صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۸۶.
۴۸. پیام امام (ره) به زائران بیتالله الحرام - ۲۵/۵/۱۳۶۴.
۴۹. بخشی از پیام امام (ره) به زائران بیتالله الحرام ۱۶/۵/۱۳۶۶.
۵۰. بخشی از پیام امام (ره) به زائران بیتالله الحرام ۲۹/۴/۱۳۶۷
پینوشتها:
۱. صحیفه نور، ج ۹، ص ۲۳۹.
۲. مزینانی، محمدصادق، رسالتسیاسی حوزهها در اندیشه امام خمینی، فصلنامه حوزه، ش ۹۵ و ۹۴، دی ماه ۱۳۷۸، ص ۷۰.
۳. برای مطالعه بیشتر اصول و محورهای سیاستخارجی ر. ک به محلوجی، محمد; جلوههای سیاست اسلامی; بیجا، چاپ اول، ۱۳۷۲.
۴. یزدانی، عنایتالله; انزواگرایی یا انزواگریزی، مجله سیاستخارجی، سال سیزدهم، ش ۲، تابستان ۱۳۷۸، ص ۳۶۳.
۵. گواهی، عبدالرحیم; مجله سیاستخارجی، سال یازدهم، ش ۲، تابستان ۱۳۷۶، صص ۵۶۲-۵۶۱.
۶. صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۳۵۲.
۷. صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۲۵۲.
۸. صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۳۵۲.
۹. خمینی، روحالله; تحریرالوسیله، ج ۱، چاپ اول، ص ۴۸۵.
۱۰. دفتر اول، در جستجوی راه امام از کلام امام، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، ۱۳۶۲، ص ۱۸۵.
۱۱. نشریه ندایالقدس، سال سوم، ش ۴۷، مهر ۱۳۷۸، ص ۱.
۱۲. صحیفه نور، ج ۶، ص ۴۹.
۱۳. صحیفهنور، ج ۶، ص ۱۲۲.
۱۴. صحیفه نور، ج ۶، ص۱۲۷.
۱۵. دفتر اول، پیشین.
۱۶. ر. ک به منصوری، جواد; نظری به سیاستخارجی جمهوری اسلامی ایران، انتشارات امیرکبیر، بیتا صص ۵۶- ۵۱.
۱۷. صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۸۱.
۱۸. صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۸۱.
۱۹. صحیفه نور، ج ۱، ص ۸۹.
۲۰. تقوی، سید محمدناصر; حکومت و مصلحت، چاپ اول، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۸، ص ۱۳.
۲۱. تقوی، پیشین.
۲۲. تقوی، پیشین.
۲۳. تقوی، سیدمحمدناصر; مصلحت در سیاستخارجی، مجله سیاستخارجی، سال دوازدهم، ش ۳، پاییز ۱۳۷۷، ص ۵۸۹.
۲۴. صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۲۳۹.
۲۵. صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۷۳.
۲۶. تقوی، پیشین، ص ۵۹۳.
۲۷. نشریه راه زندگی، چاپ لس آنجلس، ش ۵۲۸.
۲۸. صحیفه نور، ج ۱۹ ص ۱۹۹.
۲۹. صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۲۳۸.
۳۰. سوره شوری، آیه ۷.
۳۱. تقوی، پیشین، ص ۵۹۴.
۳۲. تقوی، پیشین، ص ۵۹۸.
۳۳. تقوی، پیشین، ص ۵۹۸.
۳۴. تقوی، پیشین، ص ۵۹۸.
۳۵. صحیفه نور، ج ۳، ص ۲۳۶.
۳۶. صحیفه نور، ج ۳، ص ۵۱.
۳۷. صحیفه نور، ج ۴، ص ۱۷۷.
۳۸. صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۸۳.
۳۹. صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۲۴۳.
۴۰. صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۲۲۸.
۴۱. صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۸۰.
۴۲. صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۲۴۹.
۴۳. صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۲۰۰.
۴۴. صحیفه نور، ج ۷، ص ۲۵۲.
۴۵. صحیفه نور، ج ۲۳، ص ۸۴.
۴۶. صحیفه نور، ج ۱۰، ص ۱۱۵.
۴۷. صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۸۶.
۴۸. پیام امام (ره) به زائران بیتالله الحرام - ۲۵/۵/۱۳۶۴.
۴۹. بخشی از پیام امام (ره) به زائران بیتالله الحرام ۱۶/۵/۱۳۶۶.
۵۰. بخشی از پیام امام (ره) به زائران بیتالله الحرام ۲۹/۴/۱۳۶۷
منبع : سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست