چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
در رثای نمایشگاه پوستر تهران- سیاتل
<باید استاد و فرود آمد / بر آستان دری که کوبه ندارد / چراکه اگر به گاه آمده باشی / دربان به انتظار توست و / اگر بیگاه / به در کوفتنت پاسخی نمیآید / کوتاه است در، پس آن به که فروتن باشی / آیینهای نیک پرداخته توانی بود آنجا / تا آراستگی را پیش از در آمدن / در خود نظر کنی / هر چند که غلغلهای آن سوی در، زاده توهم تو است.>آری، طراح هم روزگار من! غلغلهآن سوی در، زاده توهم تو است. سخنم را چنین آغاز میکنم که این یادداشت دعوی <مقاله علمی> بودن را ندارد و نقادی هم نیست که چنین ادعاهایی چنانکه از عهده نویسنده این سطور هم بربیاید، <مثنوی هفتاد من کاغذ> خواهد بود.
این نوشتار <یادداشت> است. یعنی میخواهد چیزهایی را به یاد کسانی بیاورد تا <کسانی> به یاد داشته باشند.
آنچه در ابتدا آمد - یعنی پاره آغازین شعر <در آستانه> زندهیاد احمد شاملو- درباره مرگ سروده شده است اما حالت وصفشدهاش بسیار شبیه نقد هنری است و البته شاید مرگ و نقد هنری به لحاظ صورت بیربط به هم نباشند.
در این برهوت بینقدی، من حتی دشنام دادن اهل هنر را دوست میدارم! به شرط آنکه مکتوب باشد- چنانکه جناب قاسمی کردهاند- و هر اتفاقی که باعث این بگو مگو بشود را هم خوش میدارم حتی کژ و کوژترین اتفاقات.
به گمانم بیرون آمدن از این لاک بیسخنی و بیقلمی و بیمطالعگی به هر بهانهای که باشد، خوش است اما این خوش داشتن من و امثال من زشتیها را زیبا نمیکند.
سه نوشتار، پیاپی هم در مجله رنگ منتشر شد. همه با یک محور؛ <نمایشگاهی از آثار طراحان سی سال گذشته در ایران و آمریکا.> نخستین آنها خبر نمایشگاه بود. دومینش، اعتراض نجیبانهآقای آرش تنهایی و سومی پاسخی دشنامآلود از جناب امیرعلی قاسمی.
بنای من در این یادداشت، تحلیل زبانی دو نوشتار آغازین و انتهایی خواهد بود. هر چند به سختی آثار قرار گرفته در پایگاه اینترنتی نمایشگاه را دیدم. اما قصد نقد آثار گرافیکی را ندارم و صرفا میخواهم یک تحلیل زبانی- نشانهای از این دو نوشتار به دست بدهم. صد البته مهمترین محل نزاع این رویداد، مسائل زبانی- نشانهای است.
نوشتار آقای قاسمی با این جمله آغاز میشود: <پس از خواندن خبر نمایشگاه سیاتل- تهران و واکنش شتابزده دوست و طراح جوان آرش تنهایی بر آن شدم که...>
اما حقیقت آن است که ظاهرا جناب قاسمی فرافکنی کردهاند و شتابزدگی خود را به آرش تنهایی نسبت دادهاند. [چنان که در مورد <جوانی> هم با لحنی استادمابانه چنین کردهاند.]
نه! دوست نادیدهام! شما شتابزده بودهاید و چنان شتابزده که حتی متن آرش تنهایی را درست نخواندهاید. او در اول نوشتهاش گفته که این یادداشت را زمانی پیشتر و برای نمایشگاه نسل X نوشته است؛ پس قهرا نمیتواند شتابزده باشد.
و دیگر نشانه شتابزدگی شما این است که متنتان پر از اغلاط ویرایشی است. اغلاط ویرایشی شما از سطر چهارم شروع میشوند. البته شاید شما به زبان انگلیسی مسلطتر از زبان فارسی باشید و این غلطها ناشی از <فارسیندانی> شما باشد. چه اینکه پایگاه اینترنتیتان را هم به زبان انگلیسی ساختهاید و البته در حین نوشتار هم پنهان از چشمها دستهگلی برای خودتان فرستادهاید آنجا که میگویید: <در عصری که زندگی میکنید به مدد فراگیر شدن اینترنت، طراح گرافیکی که در حاشیه بماند درواقع خودش مقصر است و اگر از سر عمد، قصد شرکت در این بازار مکاره را ندارد، که آفرین بر او، یا اگر زبان بلد نیست یا بیعرضه است یا...[ >خوشا کسانی که هم زبان بلدند و هم عرضه دارند و <به چندین هنر آراستهاند].>
این هم شاید از فارسیندانی شما باشد که نوشتن یک یادداشت برای یک نمایشگاه را <این همه پرسروصدا برایش بلند کردن>! میدانید.
گفت: <الناس علی دین ملوکهم> مردم بر دین زمامداران خویشند. در جامعهای که بعضی زمامداران آن به واسطه داشتن تحصیلات دانشگاهی خود را از <نخبگان> میدانند، یا بسیاری، از اصطلاحات عام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، کجفهمیها دارند، جای تعجب نیست که آقای قاسمی معنی <این همه پرسروصدا برایش بلند کردن>! را نداند یا تنظیمکننده خبر نمایشگاه، معنای اصطلاحی <چاپ> را متوجه نشود و یا درک درستی از برابر نهادن ایران و سیاتل یا تهران و سیاتل نداشته باشد.
در خبرآمده: <این مجموعه پوسترهایی از طراحان ایران و سیاتل را شامل میشود که برای موضوعات فرهنگی مانند موسیقی، فیلم، تئاتر و نمایشگاههای هنری به چاپ رسیدهاند.>
اگر منظور از چاپ همان شرطی است که در پارهای از نمایشگاهها برای ورود آثار قید میشود که معنای اصطلاحی آن داشتن سفارشدهنده است و اگر معنای منظور نظر، معنای واژهای آن، به معنی تکثر همانند باشد که در این روزگار، قیدی زاید و به تعبیر اهل ادب <حشو و اطناب مخل و ممل> است، دوستان با اندکی مطالعه نظرات نظریهپردازان علم ارتباطات درمییابند که یکی از اصول جهان نو و گرافیک، تکثیر همانند در معنای عام آن است. همچنین در عصر <انقلاب دیجیتالی> به محض اینکه یک اثر Save As میشود یا روی لوح فشرده تکثیر میشود یا روی پایگاه اینترنتی قرار میگیرد، اتفاق چاپ رخ داده است. حال، کدام معنا منظور دوستان است؟ اگر معنای اول است، پس آثار <سلف پروموشن> در نمایشگاه چه میکنند؟ و اگر معنای دوم، پس شامل تمامی آثار جهان میشود.
نکتهای دیگر باز از سر <فارسیندانی> رفقا و شاید ناآشنایی با علم سیاست و عالم ارتباطات است. (هرچند من این عدم آگاهی دوستان از دانش ارتباطات را نیز بر ایشان خرده نمیگیرم. ایشان بارها و بارها به خلاف تعبیرهای کلاسیک، گرافیک را هنری غیرارتباطی تعبیر کردهاند و صد البته هر کسی مجاز است در حیطه رفتار شخصی، هر چیزی را همانگونه که میخواهد توصیف کند. هستند کسانی که تمساح را بهعنوان حیوان خانگی! نگهداری میکنند.) آیا ایران را برابر با سیاتل نهادن درست است؟ مزید اطلاع بگویم که ایران نام یک کشور است با یک پرچم و سیاتل یکی از شهرهای ایالات متحده آمریکا. در این شرایط، شما باید یک شهر را در برابر یک شهر قرار دهید.
دیگر آنکه در ادبیات سیاسی جهان پایتخت یک کشور مجازا (با علاقه جزء به کل) به معنای کل آن کشور است. به این ترتیب، زمانی که در اخبار میگویند مثلا <تهران و مسکو علاقهمند به انجام فلان و بهمان هستند> یعنی ایران و روسیه چنیناند.
بنابراین، زمانی که شما عنوان <تهران - سیاتل> را روی نمایشگاه میگذارید همان معنای <ایران - سیاتل> را دارد و دو اتفاق صورت میبندد؛ یکی همان که جناب قاسمی اشاره کردهاند: <ادعای گزاف نمایندگی کردن همه طراحان ایران( >که این هم بیشباهت به کار بعضی از زمامداران نیست؛ وقتی از طریق روابط جناحی و حزبی به قدرت میرسند و به محض قدرت یافتن، مدعی <فراجناحی> بودن میشوند.) و دیگر شکست دیپلماتیک برای گرافیک ایران که با یک شهر آمریکا در ترازو گذاشته شده است.
البته و صد البته هر کسی آزاد و مجاز است که در هر کجای عالم هر نمایشگاهی میخواهد برگزار کند، اما آیا هیچ کجای دنیا کسی یا کسانی که از طریقی دموکراتیک نمایندگی جمهور کسان دیگر را ندارند، مجازند که عنوانهای ملی را یدک بکشند؟ من فکر نمیکنم کسی در گینهبیسائو یا بوتسوانا یا کشورهای زیر پونز تازهاستقلالیافتهای همچون قفقاز هم، چنین اجازهای به دیگری بدهد. چه برسد به ایران با نامی به بلندای تاریخ. یا فرض کنید گروهی ۱۱ نفره از ایران به کشوری دیگر بروند و مدعی شوند ما تیم ملی فوتبال هستیم. حتی تصورش خندهآور است.
من هم با آقای قاسمی موافقم. این، یک نمایشگاه بیاهمیت، بدون اندیشه، فاقد انسجام و شتابزده است. چنین نمایشگاههایی آب دهان هیچ کس را راه نمیاندازد؛ نه شرکتکننده و نه بیننده. شاید جناب ایمان راد هم به دلیل همین بیاهمیتی سعی کردهاند با انتخاب نامی چنین بزرگ، جبران مافات کنند. البته راههای بهتر از این هم برای کسب شهرت وجود دارد و قطعا تخریب نام تمدنی دیرسال چون ایران، راه مناسبی برای کسب شهرت نیست.
نکته دیگر آنکه، دوستان از طراحان پس از انقلاب نام بردهاند. این هم یک کجفهمی دیگر، از واژگان است. ببینید رفقا! وقتی میگویید <طراحان پس از انقلاب اسلامی> صرفا و صرفا به معنی طراحانی خواهد بود که در سالهای اولیه انقلاب در <حوزه اندیشه و هنر اسلامی> و مراکز شبیه آن جمع شدند و در حمایت از انقلاب و برای تبلیغات جنگ ۸ ساله، آثاری را ساختند که هنوز هم نسلی از ایشان به کار خود ادامه میدهند. این درک از واژه را از قیاس با <نویسندگان پس از مشروطه> میتوان به دست آورد. هستند کسانی که در سالهای حکومت پهلویها زندگی میکردند و مینوشتند اما از حیث تاریخ ادبیات در شمار <نویسندگان پس از مشروطه> قرار نمیگرفتند.
یعنی باید بدانید که این عنوانها عناوین <زمانی> نیستند و معنی اصطلاحی و تاریخی دارند. بهتر بود شما از عنوان طراحان ۳ دهه اخیر استفاده میکردید. این مساله هم ناگفته خود پیداست که برگزارکنندگان نمایشگاه، نماینده تمامی هنرمندان ۳ دهه اخیر نیستند. شاید متن منتشرشده آقای قاسمی، عذرخواهی تلویحی برگزارکنندگان باشد. من البته دوستان شرکتکننده در این نمایشگاه را ستایش میکنم؛ طراحانی پرتلاش که در دورهای از فعالیتشان تعدادی پوستر ساختهاند! و بارها و بارها با نمایش این آثار سعی کردهاند گرافیک را به میان جامعه ببرند یا خویش را بهعنوان یک گروه طراح بشناسانند. مسلما جامعه ما نیازمند چنین کوششها و عرضهها یا به قول جناب قاسمی عرضههایی است.
لیکن نکتهای که باید لحاظ شود آن است که ما در بنبست اطلاعاتی به سر میبریم. از جهان بیخبریم و جهان از ما بیخبر است. هر صدا و تصویری که از ایران به حسب تصادف یا تعمد به رسانههای آن طرف آب میرود تعمیم جزء به کل داده میشود. آقای قاسمی هم در گفتارشان اشاره کردهاند که دو ملت ایران و آمریکا شناخت کمی از هم دارند. هیچکس از آقای راد توقع ندارد که نمایندگی گرافیک ایران را به عهده بگیرد یا انتخابش از تمامی طراحان باشد یا نمایشگاهشان یک نمایشگاه ملی باشد. برای همه احتمالا پذیرفته است که ایشان مانند هر کس دیگری حق دارد با عدهای از دوستان و مرتبطینش تعدادی از آثارشان را به دست بگیرند و در هر کجای جهان که میخواهند نمایشگاه و سخنرانی و کارگاه بگذارند.
چه اینکه اگر عنوان هنر ایران را در اینترنت جستوجو کنید از آثار فاخر مکتب هرات گرفته تا <قوطی چای شهرزاد> همه بهعنوان هنر ایران در جهان ثبت شدهاند. اما حتما جمهوری خانواده گرافیک میخواهند که ایشان با ایضاح این نکته که تنها یک گروه از بسیار طراحان ایران هستند، رفع شبهه از مخاطبان داخلی و خارجی کنند. با این توضیحات دیگر لازم نبود نه اسمی به نمایشگاه اضافه شود و نه اسمی کم. اما اگر داعیه نمایشگاهی ملی را داشته باشند - که ظاهرا نیست - دیگر حکایت با چند اسم کم و زیاد کردن، راست و ریس نمیشود.
آن زمان، حساب، حساب است و کاکا، برادر. آن زمان باید به سراغ فهرست این همه نمایشگاه ریز و درشت وطنی و غیروطنی رفت و نام صدها جوان هنرمند که در طول این سالها به نمایشگاهها راه پیدا کردهاند را بیرون کشید و دستکم از آنان که رتبههای ممتاز را فراچنگ آوردهاند آثاری را به دیوار برد.
کوتاه سخن؛ با این جمله جناب قاسمی بسیار همراهم: <امثال نمایشگاه سیاتل - تهران و نسل X و نمایشگاههایی از این دست، از معضلات بیشماری رنج میبرند.>
سعید باباوند
منبع : روزنامه اعتماد ملی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست