سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
کاترین هپبورن، الهه سینما
كاترین هپبورن ستاره محبوبترین فیلم من داستان فیلادلفیا و همچنین ستاره دومین و سومین فیلم محبوب من یعنی دنده آدم و زن سال بود. او در بسیاری از فیلمهایی كه من میتوانم بدون پرتاب كردن چیزی به صفحه تلویزیون یا به خواب رفتن تماشا كنم، نقش آفرینی كرده است. در این بیست سالی كه از آخرین حضور كاترین هپبورن بر پرده سینما میگذرد، سینما دچار فقر بازیگرانی است كه باید به نوعی با زنان عادی و روزمره (مادران، خواهران، همسران و دختران خود ما) شباهت داشته باشند و همین میراث ارزشمندی را كه او برای ما باقی گذاشته است، پرارجتر میسازد. من از همان نوجوانی به او علاقهای وافر داشتم و در آن سالها كه هالیوود در عصر طلایی خود سیر میكرد، نیمی از دیوار اتاق خوابم را صرفا به عكسهای او اختصاص داده بودم. در میان ستارههای دیگری چون كری گرانت، جیمی استوارت، دانلد اوكانر، اوا گاردنر و سایرین، هپبورن مانند مریم مقدسی بالاتر از قدیسین دیگر، در جایی نزدیك سقف، با وقاری شكوهمند نشسته بود. وقتی كودكی بیش نبودم، نگران سلامتی او میشدم و از پدرم میخواستم به من اطمینان دهد كه او عمریطولانیتر از همه ما خواهد داشت. هنگامی كه تا سن نزدیك به نود سالگی به هیچ مرضی گرفتار نشد، دیگر تقریبا متقاعد
شده بودم كه او جاودانه است. شاید چون من از اوایل جوانی هپبورن را میشناختم، او چنین تاثیری بر رویم گذاشته بود. شخصیت سینمایی هپبورن در فیلمهایش، همیشه همان زنی بود كه من آرزو داشتم در زندگی باشم. هر وقت قلم به دست میگیرم تا چیزی بنویسم، این جمله از فیلم داستان فیلادلفیا را كه از زبان او بیان شد، به یاد میآورم: آن زمانی كه بتوانی تصمیم نهایی را درباره مردم بگیری، هرگز نخواهد آمد.این جمله را دونالد اوگدن نوشته است، اما این انسانیت عمیق در برخورد با ویژگیهای خاص و زیباییهای افراد انسان، صددرصد در مورد هپبورن صدق میكرد. در آن فیلم، هپبورن در نقش تریسی لورد، سعی دارد به جیمی استوارت بقبولاند كه ارزش انسانها به طبقه آنها نیست و حرمت افراد نباید با ثروتشان سنجیده شود. هدف او این است كه كلیشههای طبقاتی را زیر سوال ببرد. جایگاه منحصر به فرد هپبورن در هالیوود، با همین تلاشهای او برای از میان برداشتن اعتقادات سلطهجویانه امریكایی تعریف میشود. هر زمان كه هالیوود خواست ایدههای جاری را در مورد هویت زنان، مردان سیاه و یا حتی روشنفكران مورد بازبینی قرار دهد، هپبورن آن جا بود تا این تحول را ایجاد كند و ایدهای منحصر به فرد را به جای تفكرات گذشته بنشاند. گاهی كارهای او مورد پسند قرار میگرفت و گاه ــ به ویژه در سالهای اول بازیگری ــ نه! گاه او ناچار میشد با كارگردانانش دربیفتد. مسئله عمده در مورد هپبورن این بود كه هالیوود میدانست نمیتواند او را بنا به میل خود تغییر دهد، بلكه خود هالیوود میبایست تغییر میكرد تا با هپبورن هماهنگ میشد. لجبازی كاترین از تربیت او نشات میگرفت: پروتستانی سختكوش، ورزشكار، روشنفكر، لیبرال و تا حدی جدی. از كودكی یاد گرفته بود همیشه دوش آب سرد بگیرد. خودش میگفت: ((دوش گرفتن این حس را در من تقویت میكرد كه دارو هر چه تلختر باشد تاثیر آن بیشتر است.)) و این درست همان چهرهای را كه او روی صحنه بود تداعی میكند; همیشه سختگیر، همیشه به نوعی فایدهگرا; كسی كه تنها كاری را میكند یا از چیزی بهره میجوید كه ضروری است. هپبورن همواره هر چه داشت مدیون پدر و مادرش بود و به زندگیشان به عنوان الگویی برای زندگی خودش مینگریست. مادرش، كاترین مارتا هوتون، یك فمینیست متعهد بود. او فارغالتحصیل دانشگاه برین ماور، یكی از اولین دانشگاههایی بود كه به زنان مدرك دكترا داد. پدرش، دكتر توماس نوروال هپبورن، از خانوادهای اشرافی بود. او میان سه فرزند دختر و سه فرزند پسرش، تبعیضی نمیگذاشت. همه آنها فوتبال بازی میكردند، كشتی میگرفتند، شنا و قایقرانی میكردند و یاد گرفته بودند كه تفكر و عمل دو روی یك سكهاند. پدر هپبورن از آن مردانی بود كه او همیشه تحسینشان میكرد: مرد فكر و عمل، بالاترین چیز این است كه بتوانی تلفیقی از این دو باشی، درست مثل پدرم. كاترین هپبورن، دومین فرزند خانواده بعد از برادرش تام، در سال ۱۹۰۷ به دنیا آمد. او از همان آغاز، دختری سرزنده و شاد باروحیهای پسرانه بود. از درخت بالا میرفت و همیشه شلوار میپوشید. به برادرش علاقه زیادی داشت و در خارج از حلقه خانواده كمتر با دیگران میجوشید. وقتی ۱۲ سالش بود، حادثهای تراژیك مسیر زندگیش را تغییر داد كه شاید در انتخاب هویت آیندهاش به عنوان بازیگر، نقش مهمی ایفا كرده باشد. تام و كاترین در سفری به نیویورك به دیدن نمایشنامهای رفتند كه در آن یك صحنه به دار آویخته شدن بود. صبح روز بعد، هنگامی كه كاترین به اتاق برادرش رفت تا او را از خواب بیدار كند، دید كه تام با ملافهای خودش را از سقف به دار آویخته است و پنج ساعت از مرگش میگذرد. او در آن هنگام تنها پانزده سال داشت. سابقه خودكشی در خانواده هپبورن، از هر دو طرف، وجود داشت. اما پدرش این را اقدامی اشتباه برای جلب توجه میدانست. به هر حال، این حادثه كاترین را عمیقا تحت تاثیر قرار داد. او با تقلید از برخی رفتارهای برادرش سعی كرد به نوعی جایگزین او شود. مثلا به پیروی از او میگفت كه قصد دارد در دانشگاه ییل رشته پزشكی بخواند; و تمرین در ورزشهایی كه او انجام میداد ــ گلف، تنیس و شیرجه ــ را آغاز كرد. البته او هیچ وقت به ییل نرفت و در عوض تحصیلاتش را در دانشگاه مادرش، برین مایر، ادامه داد.از همین جا بود كه بازیگری را آغاز كرد. طبقه اجتماعی و زنانگی دو سوگرای كاترین هپبورن، وجه اصلی شخصیت سینمایی او بود و همین ویژگیها او را به سم گیشه سینما در دهه سی تبدیل كرد. زیبایی كاترین از نوعی نبود كه تماشاگران آن دوره را به خود جلب كند. آنها او را به عنوان یك خلبان برجسته زن در كریستوفر استرانگ (۱۹۳۳) نمیپسندیدند. همچنان كه نقش او به عنوان یك زن بیسواد كوهستان دراسپیتفایر (۱۹۳۴) دلچسب نبود. در سیلویا اسكارلت (۱۹۳۵)، گرچه یك عاشق هم داشت در تمام مدت لباس پسرانه پوشیده بود. در این فیلم جملاتی از شكسپیر نقل شده بود، كه البته تماشاگر امریكایی آن روز كه بیشتر به فكر تفریح بعد از سینما بود و حوصله فكر كردن نداشت، متوجه آن نمیشد. تماشاگران آن دوران هم چنین نمیتوانستند امكانات بالقوه بازیگری هپبورن را تشخیص دهند.در همان زمان مجله تایم درباره این فیلم نوشت: سیلویا اسكارلت بیانگر این حقیقت آشكار است كه به كاترین هپبورن بیشتر میآید پسر باشد تا یك زن. در سالهای ۱۹۳۰ هپبورن در چند فیلم بسیار موفق بازی كرد. قابل توجهتر از همه زنان كوچك بود كه هپبورن در آن نقش جو مارش را داشت. هیچ كس بدون شكل نخواهد توانست بهتر از او نقش این قهرمان معروف یكی از بزرگترین آثار ادبی امریكا را عینیت بخشد. اما او در این زمان، هنوز نمیتوانست فیلمی را به تنهایی هدایت كند. همچنین، رفتارهای عمومیاش سوال برانگیز بود; به خصوص برای كسانی كه ستونهای شایعه پراكنی و غیبتهای مطبوعاتی را پر میكردند و هم و غمشان، جستجوی كسانی بود كه پتانسیل كافی برای ستاره شدن داشتند. برای آنها كاترین هپبورن كه هیچ آرایشی نمیكرد و با شلوار پیش سینهدار در فواصل زمانهای فیلمبرداری در استودیو میچرخید، آینده رضایت بخشی نداشت. از او خواستند كه این گونه لباسها را نپوشد. او خودداری كرد. روز بعد، وقتی كه لباسش را در جالباسی خود ندید، از استودیو رفت و همكارانش مجبور شدند او را با خواهش برگردانند.موفقیت كاترین هپبورن در بازیگری، ماند بیشتر بازیگران دوران طلایی هالیوود، در این بود كه یاد گرفت خویشتن خویش را هر چه بهتر بازی كند. برخلاف بازیگران امروزی كه موفقیتشان با توانایی ارایه نقشهای متنوع، از ضعیفترین شخصیتها گرفته تا شخصیتهای قهرمانان عاشق پیشه با انواع لهجهها و سطوح زبانی، سنجیده میشود. برای بازیگران آن دوران، از بوگارت و گرانت و استوارت گرفته تا هپبورن، این معیارها وجود نداشت. هنگامی كه داستان فیلادلفیا اكران شد، مجله لایف نوشت: ((تماشای كاترین هپبورن در نقش كاترین هپبورن واقعا دیدنی است. در این نقش، هیچكس با او برابری نمیكند)) و من امروز مینویسم كه برای من یكی، هیچ لذتی در دنیا بالاتر از تماشای او در حالی كه لباس خوابش را پوشیده و همراه جیمی استوارت ترانه جایی بالای رنگین كمان را میخواند، نیست. هپبورن ۳۶ سالش بود كه اولین فیلم كمدی خود را با عنوان زن سال (۱۹۴۲) با اسپنسر تریسی بازی كرد. كاترین هپبورن در سی و شش سالگی در اوج قدرت بازیگری خود بود. در این زمان او حقیقتا به زنی تبدیل شده بود كه بی هیچ ترس و خجالت و با كمال اعتماد به نفس، خودش را همان طور كه طبیعتش بود، بازی میكرد. تمام فیلمهایی كه هپبورن و تریسی با یكدیگر بازی كردند، به نوعی شرح مسایلی بود كه در زندگی واقعی خود با آن درگیر بودند. درونمایه همه این فیلمها، زن سال(۱۹۴۲)، دنده آدم (۱۹۴۹)، و پت و مایك (۱۹۵۲)، این بود كه چگونه میتوان هیجانات عشق را به نوعی مهار كرد كه هیچ یك از زن و مرد اسیر یكدیگر نشوند. دنده آدم، با شوخ طبعی و تیزبینی توامان، به نبردهای دو جنس میپردازد و مسئله ازدواجنیروهای برابر را طبیعیتر از هر جای دیگر به تصویر میكشد. كاترین هپبورن در دهه ۱۹۴۰ میلادی بیشترین نامزدی جایزه اسكار بازیگری زن را به دست آورد، تا بعدا مریل استریپ ركورد او را بشكند. ناگهان تابستان گذشته (۱۹۵۹) جای مهمی در دل دوستداران هپبورن باز كرد. اگر چه خود او این فیلم را دوست نداشت و در روز آخر تهیه فیلم توی صورت كارگردانش تف كرد. همكاری او در افریكن كویین (۱۹۵۱) با همفری بوگارت، همان قدر پرتحرك بود كه با اسپنسر تریسی. هپبورن در بوگارت همان عمل گرایی را یافت كه در پدرش آن را تحسین میكرد. اما رابطه عاشقانهای میان آنها برقرار نشد. آخرین فیلم مشترك تریسی و هپبورن حدس بزن چه كسی برای شام میآید (۱۹۶۷)، اولین فیلمی بود كه من از هپبورن دیدم و در آن زمان ۵ سال داشتم. فیلم احساساتی بود، اما احساسات آن، كه در عین شخصی بودن سیاسی هم بود، بسیار واقعی به نظر میرسید. تریسی، الكلی بود و درزمان ساخته شدن فیلم از بیماری رنج میبرد. او شش ماه بعد از نمایش فیلم در حالی بدرود حیات گفت كه هر دوی آنها نامزد اسكار شده بودند. وقتی هپبورن خبر برنده شدن خود را شنید (او خود در مراسم حضور نیافته بود همچنان كه هیچ یك از چهار اسكار خود را خودش دریافت نكرد)، اولین و تنها سوالش این بود كه ((تریسی هم برد؟)) تریسی در آن سال جایزهای نبرد، اما هپبورن جایزه خودش را جایزه مشترك هر دوشان میدانست. كاترین هپبورن كه در جوانی آن قدر شاداب و نیرومند بود، در سالمندی مانند دیگر ستارههای زن سینما خودش را از انظار مخفی نكرد، اما از مشاهده ضعف خود برای كارهایی كه زمانی به آسانی انجامشان میداد، عمیقا متاثر میشد. یك بار كه در حین تهیه فیلمی مجبور شدند برای اجرای صحنه راندن دوچرخهای یك دختر ۲۴ ساله را استخدام كنند، گریه كرد. او در این زمان ۷۲ سال داشت. كاترین هپبورن در ۹۶ سالگی درگذشت. نمیدانم چرا باید شگفتزده میشدم. اما شگفت زده شدم و بعد، اشك ریختم، در حالی كه باز خود را ملامت میكردم. چطور ممكن است كه آدم برای كسی كه هرگز از نزدیك ندیده اشك بریزد؟
دو سال پیش با برادرم برای دیدن فیلم داستان فیلادلفیا به سینمای بزرگی در منهتن رفته بودیم. چون كمی دیر رسیدیم،جای نشستن برای ما وجود نداشت. اما خوشبختانه دو آدم كودن سینما را ترك كردند و ما جایشان را گرفتیم. پیش از شروع فیلم كسی خبر داد كه هپبورن از بیماری جسته است. جمعیت را شادی فرا گرفت و سپس فیلم آغاز شد. من تمام دیالوگهای فیلم را از بر بودم و پیش از فیلم تكرار میكردم. اگر چه برادرم مرا مجبور كرد كه ساكت باشم، اما متوجه شدم كه این تنها من نیستم كه جملات فیلم را از برم. وقتی كاترین در گوش جیمی استوارت زمزمه كرد: ((مرا توی جیبت بگذار، مایك!)) هزار نفر با او این جمله را زمزمه كردند. این بهترین شبی بود كه من از سینما رفتنهایم به خاطر دارم.
زیدی اسمیت/ترجمه:نیلوفر ناصر
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست