شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

قتل بوتو: پیامد جنگ سرد


قتل بوتو: پیامد جنگ سرد
ترور ماه گذشته بینظیر بوتو در پاکستان رابطه مستقیمی با جنگ در افغانستان در دهه ۱۹۸۰ دارد، موضوعی که «کمدی» هالیوود به نام «جنگ چارلی ویلسون» به آن پرداخته است و در آن یک عضو فاسد مجلس نمایندگان و یک مامور فریبکار سیا در «جنگ سرد» علیه «امپراطوری شیطانی شوروی» در افغانستان پیروز می شوند.
افغانستان هم-مرز اتحاد شوروی بود، و گروه های قومی که بخشی از اتحاد شوروی بودند در افغانستان جزو اقلیت جمعیتی بودند. اتحاد شوروی تعداد چشمگیری از افغانها را آموزش داده بود و یک حزب کمونیست با نفوذ در شهر کابل وجود داشت. نخبگان فئودال و نیمه-فئودال کوچ کننده در بخش عمده کشور اکثریت داشتند و مذهب اسلام نیروی متحده کننده اصلی بود.
کمونیست ها در سال ۱۹۷۸ در شرایط رویارویی با تهدیدات دیکتاتوری نظامی پاکستان و همچنین به امید پیش بردن یک انقلاب اجتماعی، آوردن آموزش همگانی، اصلاحات ارضی و دیگر اصلاحات اجتماعی حیاتی برای مردم، در کابل قدرت را بدست گرفتند. ژنرال محمد ضیاء الحق، دیکتاتور پاکستان، ذولفقار علی بوتو (پدر بینظیر بوتو) نخست وزیر غیرنظامی که سرنگون کرده بود را در ملاء عام به دار آویخت. رژیم ضیاء بنحو فزاینده ای به عناصر روحانیون راستگرا بعنوان پایگاه حمایتی روی آورد و همچنین با سعودی ها برای ایجاد مدارس ابتدایی مذهبی راستگرا در کشوری که بخش بزرگی از جمعیت، منجمله اکثریت زنان آن بیسواد بودند، همکاری کرد.
کمونیست های افغانستان بطور اسفباری نتوانستند به وحدت- که در همه جا برای احزاب کمونیست یک پیش شرط است- دست یابند، آنها به فراکسیون های رقیب تقسیم شده بودند و با یکدیگر بر سر مباحث سیاسی با شدت می جنگیدند. آنها همراه با دستاوردهای مهم، در تلاش برای بردن انقلاب به مناطق روستایی، ناکارآیی عظیم کادرها (که درک محدودی از کشاورزی داشتند) در اجرای اصلاحات ارضی، و یک سیاست خود شکنانه تهاجمی ستیز با روحانیون در مقابله با روحانیون مخالف انقلاب، دچار خطاهای فاجعه باری شدند.
با کمک ضیاء به چریکهای مسلمان راستگرا، زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی پرزیدنت جیمی کارتر، توانست حمایت کارتر از استفاده از سیا برای کمک به چریکها را بدست آورد. برژینسکی این کمک را بمثابه ایجاد «دام افغانستان» برای شوروی ها، و تحریک آنها به مداخله نظامی که امیدوار بود «ویتنام» آنها بشود، می دید.
شوروی ها در سال ۱۹۷۹ برای نجات دولت کابل و همچنین برای پیشبرد یک انقلاب اجتماعی علیه نیروهای شدیداً ارتجاعی و امپریالیستی مداخله کردند. برای شوروی ها، مداخله در حکم دفاع از مرزهای خودشان نیز بود.
کمک سیا به «مجاهدین افغانی» قبل از آنکه چارلی ویلسون واقعی وارد عمل شود، رشد کرد. سهم اصلی «اعتبار» برای «پیروزی» در افغانستان که به القاعده، طالبان و «جنگ با ترور» کنونی انجامید به ریگان، اچ. دبلیو. بوش و سیا تعلق دارد.
سیا هزاران جنگنده از کشورهای مسلمان را جذب کرد و آنها را در مناطق مرزی افغانستان-پاکستان برای حمله به افغانستان آموزش داد. پول نه فقط از بودجه های ایالات متحده بلکه از تجارت هرویین تامین می شد-در نتیجه این، پاکستان در سالهای ۱۹۹۰ از نظر سرانه بالاترین تعداد معتادان به هرویین جهان را داشت. نیروهای القاعده و طالبان که امروزه به دولت دست نشانده ایالات متحده در افغانستان حمله می کنند شبیه هیولاهای فرانکشتاین هستند که خالقان آنها قادر به نابود کردنشان نیستند.
بینظیر بوتو بعد از مرگ اسرار آمیز ضیاء در یک سانحه هوایی در سال ۱۹۸۸، نخست وزیر شد. بوتو بعد از آنکه بطور جدی در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی مردم شکست خورد، انتخابات را باخت و بعد از آنکه سیاست های رقبای مسلم لیگ او نیز شکست خوردند در سال ۱۹۹۴ دوباره به قدرت رسید. ژنرال پرویز مشرف در سال ۱۹۹۹ یک دیکتاتوری نظامی برقرار کرد و در حالیکه رسانه ها و سیاستمداران ایالات متحده در باره انتخابات مقرر در پاکستان حرف می زنند، در عمل او هنوز یک دیکتاتور نظامی باقی مانده است. (انتخابات پاکستان طی سالها به سرقت رفته است، لغو شده است، یا وقتی فراکسیون های مسلم لیگ یا نظامیان نتایج آن را نپسندیده اند، بطور ساده باطل و فاقد اعتبار اعلام شده است).
اکنون، بینظیر بوتو در زمان مشرف ترور شده است. در مقایسه با مشرف، بدون تردید بوتو یک شر کمتر بود و مرگ او یک تراژدی است. اما بوتو موقعی که نخست وزیر بود، کوچکترین گامی برای حل درگیری قدیمی و تنش آفرین پاکستان با هند همسایه برنداشت، و بسیاری احساس می کنند که او طی دور دوم نخست وزیری خود بعنوان بخشی از سیاست های ضد-هند خود به طور دوفاکتور از رژیم طالبان در افغانستان حمایت می کرد. به این دلیل که بوتو مخالف امپریالیسم آمریکا در منطقه نبود، ظاهراً دولت بوش خواهان آن بود که ائتلاف بوتو-مشرف تشکیل شود.
ادامه حمایت ایالات متحده از مشرف و گروه های ارتجاعی حاکم در پاکستان، موجب تقویت نیروهای القاعده و طالبان در منطقه و تشدید مصائب مردم پاکستان می شود. علاوه براین، یک ویژگی سیاست امپریالیستی ایالات متحده این است که انکار می کند پاکستان و هند بخشی از یک جامعه ملی بودند و اینکه یک سیاست بزرگتر آشتی و توسعه برای کل جنوب آسیا-شامل سه حکومتی که در شبه قاره هند تشکیل شده اند-باید وجود داشته باشد. یک سیاست مترقی از طرف ایالات متحده برای منطقه، سیاستی که برای صلح و برای استقرار صلح باشد، باید با قطع حمایت نظامی از پاکستان-شامل قطع حمایت از ماجراجویی های آن علیه هند-و همکاری و خلع سلاح منطقه ای، خلع سلاح اتمی در مرکز آن، آغاز شود.
نورمن مارکوویتز
برگردان: ع. سهند
برگرفته از عدالت:
http://www.edalat.org/sys/content/view/۱۰۴۶
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی


همچنین مشاهده کنید