چهارشنبه, ۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 29 May, 2024
مجله ویستا

هژمونی هم تغییر می‌کند


هژمونی هم تغییر می‌کند
● درآمد:
در متن زیر، آلن بدیو فیلسوف و جامعه‌شناس معاصر فرانسوی در پاسخ به یك پرسش، به این مساله می‌پردازد كه چه بدیل یا جایگزینی می‌توان برای هژمونی غرب پیدا كرد.
شما گفته‌اید كه برای ایجاد آلترناتیوهایی برای هژمونی غربی نیازمند ایجاد فضایی برای آزمون و تجربه هستیم. می‌توانید در این مورد صحبت كنید و بگویید دقیقاً منظورتان چیست؟
بله، این مساله تجربه كردن و آزمودن یك راه جدید در زمینه سیاست در واقع دو جنبه دارد؛
▪ اول یك پرسش بسیار عمومی است كه در بستر نظری جای می‌گیرد. ما باید چیزی شبیه به فلسفه كنش نو، فلسفه مداخله سیاسی یا امثال اینها بیابیم. این همان پرسش نظری و فلسفی است. این پرسش تنها درباره چگونگی تحلیل موقعیت نیست، بلكه علاوه بر این احتمالا متضمن این پرسش هم هست:‌ امروزه امكان ذهنی فعالیت سیاسی چیست؟
قبلا مساله انقلاب، مساله بسیار مهمی بود. انقلاب آلترناتیوی بود برای وضعیت موجود جهان. انقلاب مترادف شده بود با تغییر دادن دنیا اما انقلاب امروزه واژه مبهم و نامفهومی است. البته امروز هم از این واژه استفاده می‌كنیم ولی نمی‌دانم به هر صورت مضمون دقیق این واژه چیست؟ تغییر دادن یكپارچه یا كامل دنیا دقیقا چه معنایی دارد؟ این تمامیت‌خواهی جدید چیست؟ در نظر خود من و بر پایه جهت‌گیری‌های فلسفی من، این پرسشی است از حقیقت سیاسی در اندیشه ما. پرسش از حقیقت سیاسی، به كلی دیالكتیكی است، پایه اصلی پرسش از حقیقت سیاسی،‌ دیالكتیكی بود، نظریه تقابل، ماركس و جز اینها بود. مفهوم انقلاب مثل یك مفهوم دیالكتیكی فهمیده می‌شد. این همان زمانی بود كه تقابل‌های بنیادی و ریشه‌ای متمركز می‌شدند. مشكل اصلی امروز ما این است كه نمی‌توانیم به طور كامل راه جدیدی را در سیاست، به گونه راهی كه در فلسفه تقابل بود، بیابیم. فكر نمی‌كنم خود من هم راه‌حل خاصی داشته باشم، اما یك جهت‌گیری خاصی دارم كه همان فلسفه اصلی من است و بحثی است میان فلسفه‌های سیاسی معاصر.
▪ اما یك پرسش دیگر هم وجود دارد كه یك پرسش عملی است. پرسشی كه نمی‌توان آن را به یك پرسش نظری یا فلسفی فروكاست. این پرسش با تجربه و آزمون در بستر اجتماعی و همگانی مرتبط است، با صورت‌های جدید سازماندهی، اشكال جدید جنگ،‌ صورت‌های جدید روابط میان جنبش‌ها، جنبش‌های نو و غیره سروكار دارد. همان‌طور كه خود می‌دانید، حتی برای ماركس، قبل از تصمیم نظری، قبل از ساختن تفكر جدید درباره سیاست یا جامعه، ما چنین داده‌هایی داشتیم. انقلاب كارگری را در فرانسه داشتیم، جنبش‌های بزرگ دیگری را شاهد بودیم و در نهایت انقلاب فرانسه را داشتیم. بنابراین در هر موقعیتی پرسش سیاسی همواره تركیبی از مسائل نظری و تجارب عملی است و به همین دلیل ما باید امروز درباره تجارب سیاسی جدید تفكر روشنی داشته باشیم، اینكه این تجربه‌ها چیستند، در چه بسترهایی قرار دارند و با كدام مردم به دست آمده‌اند و در این راه، ایجاد امكانات جدید فقط پرسش از ایجاد فضای نظری جدید نیست.
پرسش بزرگ این است كه چگونه می توان برخی از تجربه‌هایی كه واقعا همگانی (popular) و عامیانه هستند، تجربه‌هایی با مردمی معمولی را به دست آورد، تجربه‌ای كه محدود به روشنفكران و دانشجویان نباشد. در دوران سابق، در عهد سلطه ماركسیسم، چیزی به اسم طبقه كارگر و طبقه حاكم وجود داشت و این یك جهت‌گیری معنادار بود. شاید این یك توهم باشد، شاید یك برداشت خاص باشد و شاید هم درست نیست. این بحث دیگری است اما شما واقعا یك مفهومی دارید كه سرانجام چیزی شبیه سازمان یكپارچه و كامل و بستر عملی است. بنابراین می‌دانید كه برای مثال باید كارگران را در كارخانه سازماندهی كنید، چیزی تقریبا شبیه اتحادیه‌های بازرگانی تشكیل بدهید و باید حلقه‌های انقلابی‌ای مركب از كارگران و روشنفكران ایجاد بكنید اما این مساله امروز بسیار مبهم است و بنابراین ما باید تجربه جدیدی را از رابطه با مردم عادی، كارگران و امثالهم داشته باشیم و این تجربه نباید تحت نام مفهومی بزرگ چون پرولتاریا باشد بلكه باید ذیل مفاهیمی دقیق و فصول بسیار مشخص و مسلمی باشد.
نویسنده: آلن بدیو
مترجم:آرش طاهری
منبع: www.lacan.com
منبع : روزنامه تهران امروز