چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
در باب کسالت های فلسفی
فلسفهی نگرش ما در تحلیلهای نصفه- نیمه نهفته است. تحلیلی که با پیشفرضهای انبوه گرفتار است. بدون بررسی خودِ این پیشفرضها بنا گذاشتن هرگونه منطق بر آن، پایههای گفتار ما را بیبنیاد میکند. اصولی که بدیهی نامیده میشود، در برابر شنوندهی خودی مفهوم دارد.
من مشکل اساسی در نوشتههای آقای رشیدی در باب مدرنیته و سودجویی را شتابزدگی در مبانی بحث میدانم. نخست این که از بحث سودجویی ابدا شناخت درستی نداریم. منطق خود را بر امواج سرکش اقتصاد و انسان مدرن سوار میکنیم و خیلی زود در خط ناچاری میافتیم. شکست گفتارهای خود را بر سر غرب خالی میکنیم و هرگز در جهت شناخت منطقی که با آن درگیر هستیم قرار نمیگیریم. گفتار من نه حکمیست بر تجلیل فلسفهی غرب و نه تضعیف خود. رنجی که ما متحمل میشویم از همان آغاز گریبانگیر ماست.
بیهیچ شناختی از فلسفهی مدرنیته و تنها بنا بر حدس و گمانهای سرانگشتی حساب همه را یک جا میرسیم. «عقل باید آن چه را که میبیند بیان دارد و اگر غیر از این نماید، توفیری با باد سیال ندارد»، این گزاره از زبان کدام مدرنیست گفته شده است؟ فلسفه از زبان فیلسوف اعتبار دارد و منطق تقریبا اعتبار عام: برخلاف فلسفهی ما که با اعتقاد آمیخته شده است. گزارههایی کلی در مورد «عقل» و «احساس (میبیند)» را نمیتوان به مکتبهای فکری وابسته کرد.
ما در جهان سوم از عدالت سخن میگوییم و در گفتن مضرات بازار رقابتی ابدا کوتاه نمیآییم و از انباشت سرمایه در دستان عدهای اندک هشدارشان میدهیم، در حالی که از ناچیزی ثروت سوء هاضمه شدهایم: به نظر، گرسنگی بهتر از بازار مکارهی آنان است. پیشفرضهای ما برای سنجش این هردو (گرسنگی و سودجویی)، بدیهی، پیش پا افتاده و غیرقابل تغییراند. این گزارهها را چه گونه بررسی میکنیم:
۱) انسان غربی از فشارهای روانی سودجویی در رنج است.
۲) گرفتاریهای آنان ریشه در دوری از معنویات دارد.
۳) ما گرچه از فنآوری مدرن به دوریم، اما چیزی داریم که غرب متمدن حسرت آن را میکشد.
۴) گرفتاری بشر کنونی از تکنولوژی و اقتصاد رقابتی است.
۵) نسخهی نجات بشر را در دست داریم، با این که کاری از پیش نمیبریم.
۶) عوامل درونی اقتصاد مبتنی بر سودجویی از کارایی اقتصاد آرمانی ما میکاهد.
همهی این پیشفرضها به علاوهی تعداد بیشماری از آنها که در نوشتهی رشیدی دیده میشد، هیچ موقع مورد بررسی قرار نمیگیرند. غیر از این، برخورد ما با موضوعات علمی هم چون اقتصاد به گونهایست که ابدا بر پایهی منطق محکمی استوار نمیماند.
این بدیهیات که گاه اصول نامیده میشوند، مشکل اساسی نوشتههای ما هستند: ما برتریم و کسی باید قدر ما را بداند. گاهی از یاد میبریم که منطق اقتصاد نوین با چندین نفر از زبدهترین افراد جهان و در سالیان زیاد تدوین شده و هر کدام بار نقد و نقصانهای آن را بر دوش گرفته و راه برای آیندگان هموار کردهاند و ما، به این راحتی و با منطق دو دو تا چهار تای خود و با حساب سرانگشتی نشانشان میدهیم که بار شما را خالی خواهیم کرد بدون هیچ انرژی افزوده. آیا با این گونه تبیینها و منطق سرانگشتی توانایی عرض اندام در برابر کار چندین سالهی آنان را خواهیم داشت؟ با حسابِ «دو دو تا» باید کشک خود را بسابیم. یعنی این که، ما تنها خود را متقاعد میکنیم. منطق بحثهای ما از پیلهای که به دورمان تنیدهایم بیرون نمیرود، چه رسد به این که، غیرمنطقی بودن اصول علمی آنان را بنماید.
ما گرفتار توفان خود هستیم. چندین سال است که از یادآوری این نکته برای غربیها خسته نشدهایم که کمی هم به عدالت فکر کنید. و ما مهد عدالت، هم چنان در فقر خود حساب سرمایهی آنان را میدهیم. آنان در دوزخی که ما شعلهورش کردهایم گرفتار نخواهند شد. تاکنون هر چه از عدالت و سهمخواهی و کمالات انسانی گفتهایم، بدهیمان به عدالت را هم چنان بالا برده است. انتقام از غرب تمام انگیزهی علمی و فرهنگی ما را پر کرده است: «برتراند راسل فیلسوفی مادیگراست و هانری کربن شیعهی خالص»، و ما هنوز ابن سینا و ملاصدرا را میخوریم. اصولی که بر آن آویختهایم پرِ کاهیست که توان برکشیدن اندیشهی ما را نیز ندارد.
«در واقع مردم خیال میکنند که روزگار خوشی دارند ولی خود نیز در درون خود هیچ رضایتی از آن چه میپندارند، ندارند». چه کسی میتواند از درون مردم خبر دهد در حالی که خودشان بیخبراند؟ همه میتوانند خیال کنند که از زندگی خوبی برخوردارند ولی چه کسی میتواند این «خیال» را از اوراق زندگی مردم بخواند؟ قطعیتی که در گزاره دیده میشود نه از آنِ فلسفه که از اعتقاد شخصی برمیخیزد و از این رو، از عام شدناش ناتوان است.
«کافیست اندکی از بند توهم خارج شده و دنیا را آن گونه که هست بنگریم و نه آن گونه که میگویند». واژهی «توهم» تیغ دو لبهای دارد. به اندازهای که برای دیگران رواست چرا برای ما روا نباشد؟ چه گونه میفهمیم که ما توهم نداریم ولی دیگران گرفتار آناند؟ از کل این نوشته چیزی اثبات نشده و در عوض، همه چیز نفی شده است، نفیای که تکرارش خسته کننده شده است.
چه طور است برای مقابله با افزون خواهی و ثروت تبینی ملایم و کرداری متین برگزینیم. بهرهی ما از منطق علم اقتصاد کفاف پاسخگویی لازم را نمیدهد. کسانی از همین جهان مدرن یا مصرفگرا وجود دارند که انتقاداتی محکمتر از ما و تبیینهایی با منطقی استوارتر ارایه میدهند و لازم نیست خود را دچار هیجان بکنیم. نثرهایی که برای مبارزه با سرمایهداری و مصرفگرایی برگزیده میشود، در دایرهی ناچاری میافتند. برخی خطوط در مقالهی رشیدی دیده میشود که با مقالات پیشین او مطابقت ندارد. او که همیشه نثری سنگین، راسخ و البته نامحتاط داشته است، در این جا فقط نامحتاطیاش باقی مانده است. نثری که گره باز میکند و نثری که سینه چاک میکند. نثری که لوطیوار است مختصات خودش را لازم دارد ولی در برابر منطق علمی نثری فراخور لازم است.
آیا کسی میتواند از انسان نگونبخت و گرسنه در جهان سومی سخن بگوید بی آن که دچار عذاب وجدان شود؟ «غرب سبب شده است و ما ناچار»، این گزارهی مناسبیست ولی این نه: «مردم غرب گرفتار مدرنیتهاند».
«آیا حقیقتا مردم نیازمند مدرنیته هستند». این کار مردمیست که در اتوبوس از گران شدن بنزین به بیکفایتی مدیران و از آن جا به نظموانضباط اروپا گریز میزنند. انتظار ما از تحلیل علمی این است که گفتار خود را از خطوط منطقی برگزیند تا گرفتار بدخلقیهای همیشگی نشود، یا این که لطیفه بگوید تا مردم برای چند ثانیه بخندند. آیا شما بربری که میخورید «حقیقتا» نیازمندید؟ پاسخ این پرسش با سبک رشیدی به این میانجامد که، فضای روستایی فضایی حقیقی و دوست داشتنیست. یعنی، تنها روستاییست که بر اساس نیاز تن خود با همسرش نزدیکی میکند و صبح شیروپنیر میخورد. در فیلمهای میانمایهی غربی، این موضوعات به مراتب ژرفتر و بهتر از تحلیلهای ما پرداخت شده است. به یمن همین نیتهای مبارزهجویی ما با مصرفگرایی و آموزش عدالتخواهی و معنویتگراییست که در ذهن خود انتقام هر چه آدمِ بد است را گرفتهایم و در جهانِ پاکِ ما غیر از خودخواهانِ از خود راضی باقی نماندهاند.
پرسش دیگر: چه گونه است رواج این شعار که، مصرف نکنید تا کامروا باشید؟ چه طور است جامعهای که همهی تولید کنندگان پشم و بربری و برنج از پرهیزگاری مردماناش بیکسبوکار شوند؟
چه پیشنهادی دارید برای این که جامعهای «سودجو»، «مصرفگرا» و «کلاهبردار» نداشته باشیم ولی با این همه شیرها و پنیرها گندیده نشوند؟ نثر رشیدی مانند بیل مکانیکی همه چیز را از ریشه برمیکند. هنر ما در برابر هنر آنان بیرمق و ناتوان افتاده است با این همه، کم نمیآوریم تا رو کم کنیم. در نثر پیشین رشیدی به درستی آمده بود که نه رشد تکنولوژی و اقتصادی غرب را صاحب شدیم و نه از این شعار خسته شدیم که ما سرافرازانه بر عدالت و معنویت چنگ زدهایم. گرفتاری ما بیش از «انسان عصر جدیدِ» غرب است. مصرفگرایی در کشوری که تولید کننده است مفهوم و فلسفهی مصرفاش را هم بار میآورد. آسایش و رفاه آنان از چشم ما نکبت است و خودِ ما هم آلودهی دسیسههای تکنولوژیکی غرب. این دایره و تسلسل هرگز تمامی ندارد.
تکنولوژی بر پایهی نوجویی و حادثهجویی انسانها استوار گشته است. هرگونه عصیان علیه تکنولوژی مستقیما هیجانات روانی انسانها را نشانه میرود و سبب خشک شدن آنها و برپا شدن برخی مشکلات خواهد بود.
آیا انتقادهای ما از تکنولوژی جایی برای حادثهجویی انسان دارد؟ مهار هیجانات بیرویه و لگام گسیختهی انسانها به معنی دقت در گزارههای انتقادی ما از دستاوردهای بشریست. محورهای بحثوبررسی ما بر پایهی عدالت و معنویت و رد عقلانیت فقط به از دست دادن هیجانات مؤثر و لازم جوانان انجامیده است. در زمان جنگ، بهرهی افزون و مؤثری از این تحرکات روانی دیدیم که در تاریخ برای همیشه ماندگار خواهد بود. پس از جنگ هیچ چیزی نتوانست هیجانات برخاسته را هدایت کند. جوانان کنونی در پرتو ممنوعیت و رد و انکارهای تکراری ما برای مدتی خاموش ماند ولی، انرژی آنان باید در جایی سرریز شود. هر فرد انرژی ذخیرهی خود را در جایی پس میدهد که از کوهنوردی و عکاسی گرفته تا رقابتهای اقتصادی و علمی حوزهی کنش او را تشکیل میدهد. این در حالیست که، شعار همیشگی ما در جهت ساکت کردن این کنشها و مهار بیش از آن است. کلی از مضرات تکنولوژی و مکاتب فلسفی در نوشتههای ما وجود دارد بی آن که توانایی خود را در گام پیش نهادن سنجیده باشیم.
مصرف در جهان ما بر مفهوم تولید استوار نیست: چرخهی انسان مصرفی ما چیز معجونیست. ما نه از «اقتصاد مدرن» دریافتی درست داریم و نه از «اقتضائات» تولید کنندگاناش. ما هنوز در اصول اولیهی بانکداری در جا میزنیم.
اصولی که عینا میگیریم ولی گریبانگیر بحثهای داغ و کشدار خودمان میکنیم: آیا اقتصاد سرمایهداری فروکش خواهد کرد هم چنان که مارکسیسم؟ آیا «انسان مصرفگرای مدرن» متلاشی خواهد شد؟ کی همهی فیلسوفان به نظریات پرمایهی ما پی خواهند برد؟ ما گوهری هستیم که کشفاش به درازا کشید و از بد حادثه کریستف کلمبی یافت نشد که جزیرهی سرگردانی ما را آباد کند.
اصول منطقی مبانیای دارد که هم چون دانههای تسبیح گرداگرد خود را فرا گرفتهاند. برای تحلیل گزارههای منطقی چارهای ندارید جز این که یکییکی این اصول را بشکافید و نقد کنید. مگر به مدد همین منطق متعالی ما که همه چیز را یک جا زیرورو میکند. من از «حقیقت اقتصاد نوین» چیزی نمیتوانم بگویم و از مهجور ماندن اندیشههای ایرانیمان هم دچار عذاب وجدانام، ولی برخورد با اسباب و اثاثیهی علم توانایی علمی لازم میخواهد. به همت واژههای فرسوده و تکراری نمیتوان تکلیف همه چیز را روشن کرد. این گونه گفتارها تا ژرفای پوست هم نفوذ نمیکند تا این که بتواند اصولی را خدشهدار بکند. به بهای این گفتارهای دم دستی از همه چیز تهی شدهایم و بدهکار آیندگان.
سیارکی ۳۲۰ متری در مداری نزدیک مدار زمین به دور خورشید میگردد. اخترشناسان تخمین میزنند در ۲۰۲۹ میلادی با زمین برخورد میکند. تلاش برای جلوگیری از آن آغاز شده است و گروهی نیز فراهم شدهاند که کاوشگری به نزدیکی آن بفرستند تا آزمایشی از مواد سخت آن به عمل آورد: سنگی که خداوند مفت در چنگ ما انداخته برای آزمایشاش.
▪ نتیجه: دشمنی که انسانها را تهدید میکند با شناسایی لحظه به لحظه به دام معرفتی او گرفتار میشود. هیجان ما در مبارزه با هرگونه «انسان عصر جدید» ما را یک آن رها نمیکند که تن به آشناییاش بدهیم. به او نزدیک شویم و با گفتاری نزدیک به گفتارش سخن بگوییم و سپس تسخیرش کنیم. چه گونه میتوان بر «انسان عصر جدید» چیره شد؟ دشمن بیرونی ما بدون هیچ شناسایی باید به هر نحوی پس زده شود. زمانی بود که هر هنجار اجتماعی و روانی با اندرزهای تکراری و بیرمق (در شهرستان ما هم چنان) پاسخ داده میشد. ما در موقعیتی شبیه عصر یخبندان فرهنگی به سر میبریم. تراوشات ذهنی ما در قالبهای یخ بیرون میزند. گرمای لازم تن ما را ندارند. فشار روانی ما صرف مذاب کردن آن میشود در حالی که تولیدات ناتوان خود را مصرف میکنیم.
خلیل غلامی
http://khalil-golami.blogfa.com
http://khalil-golami.blogfa.com
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست