یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
میان شرق و غرب
● نگاهی به تمدن غربی و شرقی
نوسان بین رمزپردازی و «واقعیت عینی»، انسان را به یاد نوسان بین شرق و غرب یا، به یک معنا، نوسان بین «ایمان» و «عقل استدلالی»، یا نوسان بین سنت و اصالت عقل استدلالی مادهگرایانه میاندازد. این سخن ممکن است نیازمند قید و شرطها و حک و اصلاحهای فراوانی باشد; [البته] بیشتر در سطح واقعیات انسانی، تا در سطح اصول.
گفتهاند که عیبهای مشخص غرب متجدد عبارتند از:
۱) اصالت عقل استدلالی (۱) ،
۲) مادهگرایی (۲)
۳) احساساتگرایی (۳) .
به حکم اصالت عقل استدلالی، عقل استدلالی، به تنهایی، همه معرفت را پدید میآورد; به حکم مادهگرایی، فقط ماده به زندگی معنا می دهد; و اما احساسات گرایی که بهتر ودقیقتر آن است که از آن به روانشناسیگرایی (۴) تعبیر کنیم علاوه بر این حقیقت که نباید یک برانگیزندگی خاص را با برانگیزندگی فینفسه اشتباه کرد، نباید با مبالغه در کاستیهای غربیان بخواهیم نقایص شرقیان را دست کم بگیریم. به حکم روانشناسیگرایی، امور معنوی و عقلانی به امور نفسانی، و از این رو، به نحوی به امور دون انسانی، تحویل میشوند: این، گرچه کاملا تناقض آمیز است، سخن برخی از قائلان به اصالت عقل استدلالی میباشد.
آنچه فهمش مهم است این است که اصالت عقل استدلالی «پوزیتیویستی» (۵) غرب، حضور عنصری معتبر را که متعلق به عقل استدلالی هم هست نفی نمیکند; و این یعنی عادت اعتماد بر عقل استدلالی در همه مواردی که در آن، چنین کاری معمول است و بدینسان، عادت ملاحظه کردن سرشت اشیاء، به جای گردن نهادن به واکنشهای غیر ارادی مرسوم. اگر یک غربی «آزاداندیش» باشد یا نباشد گرایش دارد که «برای خود بیندیشد»، که برحسب مورد میتواند درستیا نادرستباشد، این امر معلول علل بعیدی است; نگرش غربی پیش از آن که تحت تاثیر ایمانگرایی (۶) مسیحی واقع شود، خود را از طریق افلاطون و ارسطو نشان میداد، و حتی پس از آن که تحت تاثیر این ایمانگرایی واقع شد، و از همان آغاز، نیز نمیتوانست از توسل به فیلسوفان یونانی اجتناب کند. در عین حال، اگر سرانجام، غرب نیازمند آن دین منجیگرا (۷) و سوگناک (۸) ، یعنی مسیحیت، بود بدین دلیل است که یک اروپایی متعارف، دارای شخصیتی فعال و ماجراجو بود، نه اهل تامل، مانند یک هندو; اما جبلت «آریایی» دیر یا زود میبایست دوباره ظاهر شود. رنسانس و اصالت عقل استدلالی متجددانه از همین امر سرچشمه میگیرد. بیشک، مسیحیت عناصری از باطنگرایی (۹) در خود دارد که این دین را با همه مزاجهای قومی سازگار میکنند، اما ساختار ظاهریاش یا جنبه اخلاقیاش، میبایستبا مزاج اساسی غربیان، خواه مدیترانهای خواه اسکاندیناویایی، هماهنگ میشد.
در اینجا، [بد نیست] شباهت عجیبی را میان مسیحیت و آیین بودا خاطر نشان کنیم: اولی، بالطبع، پیامی سامی برای جهان آریایی بود; و دومی، نیز بالطبع، پیامی هندویی برای خاور دور.
سنتگرایان (۱۰) نیز از سر رغبت، از کوپرنیک و گالیله کینهای به دل دارند. چراکه آنان تصویر کتاب مقدس و بطلمیوس از جهان، این تاروپود از لحاظ معنوی ثمربخش، را که از رمزپردازی (۱۱) جهانی حاصل آمده بود، نابود کردند; سنتگرایان فراموش میکنند که انسان نمیتواند از کشف کردن منع شود و و قتی کشفی رخ داد، انسان نمیتواند از استخراج نتایج منطقی آن خودداری کند.
ظهور خورشیدی که در شرق طلوع و در غرب غروب میکند، به هیچ وجه تصادفی نیست; این در سرشت اشیاء است و آنچه را که انسان بدان نیاز دارد در اختیار او میگذارد; به یک معنا، ساختار عینی جهان فقط ساز و کار یک واقعیت رمز است که خواست الهی آن را تقدیر کرده و به خاطر انسان و در نتیجه، متناسب با اقتضائات سرشت اوست عالم طبیعت ضرورتا همه حقوقش را حفظ میکند و این امری است که مستلزم آن است که این عالم به نوبه خود رمزی باشد اما سنتگرایی است که حرف آخر را میزند:
اولا، درک واقعیت عینی کافی نیست، انسان باید آن را جذب هم بکند; وانگهی، چیزی هست که علومی که علوم «دقیقه» خوانده میشوند به طور جدی، فاقد آنند،و آن معرفت مابعدطبیعی است; که بدون آن، دقیقا پارهای از واقعیات که انسان «ابتدایی» آنها را درک نکرده بود قابل جذب نیستند و برای انسان، عامل عدم تعادل و انحطاط میشوند، و وضعیت زیست محیطی و فرهنگی جهان امروز مؤید این امر است. در اینجا، نه تنها اخترشناسی یا فیزیک، بلکه همه علوم و از جمله پزشکی، مورد نظر است; دیگر کسی نمیداند به کجا میرود.
در مفهوم قرون وسطایی «حقیقت دوگانه» (۱۲) ، حقیقت الهیاتی و حقیقت عقلانی، حکمتی نهفته بود. چراکه رمز هست و «واقعیت»، و رمز فهمیده شده بی نهایت ارزشمندتر از واقعیتبد فهمیده شده است. در نظر خدا، آنچه «حقیقی» است آن چیزی است که به حق، که هم مفارق از جهان است و هم ساری و جاری در آن، راه میبرد; ظهور خورشید که طلوع می کند چیزی مقدس در خود دارد; چراکه راز وحی الهی را مینمایاند. رمز طبیعی صرفا یک تصویر نیست، بلکه جنبهای عینی و ملموس از چیزی است که آن رمز طبیعی حاکی از آن است و به این معناست که به نظر می آید خورشید به ما میگوید:ملکوت تو خواهد رسید.
نوسان بین رمزپردازی و «واقعیت عینی»، انسان را به یاد نوسان بین شرق و غرب یا، به یک معنا، نوسان بین «ایمان» و «عقل استدلالی»، یا نوسان بین سنت و اصالت عقل استدلالی مادهگرایانه میاندازد. این سخن ممکن است نیازمند قید و شرطها و حک و اصلاحهای فراوانی باشد; [البته] بیشتر در سطح واقعیات انسانی، تا در سطح اصول.
در هند، مثل هر جای دیگر در شرق، یکی از آثار و نتایج ترکیب و تلفیق احساساتی بودن ایمانگرایانه با فریسی گرایی دقیق و سختگیرانه «کاتبان»، گونهای عرفگرایی غیر عقلانی بوده است که به سختی با آرامش عقل شهودی (۱۳) سازگار است، اما به وسیله آزادی نیمه نامحدود یا بگویم «ذاتگرایی» (۱۴) مردان و زنان یوگی متعادل شده است. به علاوه، در همه عوالم دینی، بویژه در چارچوب عرفان اسلامی، تا اندازهای با این نوع از جبران مواجه میشویم.
غربیان، تحت تاثیر تماس با تمدنهای سنتی، شاید شیفته جنبههایی از زبیایی و شکوه در انسانها و آثار هنری شوند، اما شاید دردناکانه، از عرفگراییای هم که احتمالا با خشونتهایی کاملا بیهوده از امور نامعقول سرباز نمیزند به شگفتآیند. منظورمان از واژه «خشونت» خشونتهای کیفریای که در هر جا رخ میدهد، و نیز بدرفتاریهای مستبدان بدگمان از جمله مستبدان قرن بیستم نیست. بلکه صرفا بربریتبیدلیلی مورد نظر است که کمابیش وارد آداب و رسومشان شده است. برخی از غربیان، شاید به خاطر عدم درکشان از ارزشهای اساسی و عمیق این تمدنها مورد انتقاد قرار بگیرند، اما نمیتوان آنان را بهخاطر واکنشهای منطقیشان در مواجهه با امور غیر منطقی مورد سرزنش قرار داد.
چه بسا شرقیان فریب جهان غرب را بخورند، نه بدین خاطر که زهر تجدد مسری است، بلکه بدین خاطر که آنان در این جهان، ارزشهای روانی واخلاقیای را کشف میکنند که با آنها مانوس نبودهاند; و این امر به علاوه، آنان را به دست کم گرفتن سرزمین آبا و اجدادیشان و به آرزوی اصلاح آن، در سطحی که در آن دقیقا چیزی قابل اصلاح نیست، سوق میدهد. استدلالی بودن غربیان که غیر مقدس، اما در سطح خود مؤثر است دلیل برتری بیقید و شرط آنان گرفته شده است. زیرا از عرفگراییای که جهان شرق را پیچیده و کم ارزش میکند آسیب ندیده است، حال آن که این استدلالی بودن بدون معرفت مابعدطبیعیای که به نوبه خود، دلیل وجود عقل (۱۵) است، تاثیر معنویای ندارد.
این امکان که آدمی به خود اجازه دهد که به نحو پیشین فریب بخورد، یعنی نه فریب برتری مادی غرب را، بلکه فریب گونهای استدلالی بودن خاص کاملا طبیعی انسان غربی را بخورد، پدیدهای است که در مورد شرقیان از نژاد سفید به مراتب محتملتر است تا شرقیان از نژاد زرد (۱۶) ; با این فرض که کسی که اهل خاور دور استخودش به صورت طبیعی استدلالی است و در نتیجه، از برخی جهات به عرفگرایی احساساتی نزدیک تر است. اهل خاور دور میتواند یک شرقی از نژاد سفید را به دلیل «خیال پرور بودن» سرزنش کند، حال آن که یک سفیدپوست نیز، به نوبه خود، می تواند یک زردپوست را به خاطر این که خیلی «چسبیده به زمین» است مورد سرزنش قرار دهد; و این روش نسبتا رمزی و دست کم میتوان گفت تقریبی بیان تفاوت خاصی در ناحیه روانشناسی نژادی است. در اینجا مساله مساله برتری یا حقارت نیست، و درموضوعی چنین پیچیده وظریف، جستجوی راه حلی که هم ساده و هم کاملا کافی و و افی باشد، آب در هاون کوبیدن است. به هرحال، در مقام سخن گفتن از انسانهای زردپوست، بیش از هر چیز منظورمان چینیان و ژاپنیان بودهاند، بیآنکه انسانهای مشابه، مثل کرهایها، را نفی کنیم; مورد سیامیها و مالاییها بیشک متفاوت است، بویژه از آنجا که آنان از لحاظ فرهنگی، یا به هند و یا به اسلام نزدیکند.
به اصل موضوع برگردیم; میتوان گفت که غرب متجدد «منحرف» شده است، حال آن که شرق سنتی «رو به زوال» است; با این حال، انسان غربی، به رغم و در برخی ازموارد، در نتیجه شیوههای غلط انداز موجود در محیط اطرافش، ویژگیهای خاصی دارد; انسان شرقی، به نوبه خود، به رغم انحطاط اجتنابناپذیر جهانی که از آن اوست، ناقل گنجینههای سنتخویش است. این را هم میتوان گفت که انسان غربی در سطح امور مشروط البته نسبتا معقول است، اما امر ذاتی را فراموش میکند، حال آن که انسان شرقی کمابیش در مورد امور عرضی نامعقول است، در عین حال که تحت افسون امر مطلق زندگی میکند; یا باز، میتوان گفت که انسان غربی به ساز و کار اشیاء مینگرد، و انسان شرقی به مقاصدی که خدا از اشیاء دارد; به هر حال، به یاد بیاوریم که انسان آزاد آفریده شده است، وخود را از شاکلهسازی (۱۷) عجولانه و غیرواقعگرایانه برحذر بداریم. نگارنده این سطور اروپاییای است که مابعدالطبیعه را از زمان نوجوانیاش، با شادمانی، پذیرفته است، بیآن که هرگز در خود احساس یک بدعت «غربی» را داشته باشد که برخلاف اقتضائات وظیفهاش باشد; آرامش انسان در خیری است که آن را خواسته است.
اگریک شرقی، به دلیل سنتگراییاش، همان انسان کاملا برتری میبود که بعضی تصور کردهاند، خود را با شورو شوقی این چنین افراطی و به نوبه خود شگفتانگیز، متجددمآب نمیکرد; برعکس، اگر انسان غربی، به دلیل تجددش، انسانی میبود که میبایست دوباره از سرتاپا تربیتشود، مجذوب هنر و معنویتشرقی نمیشد، آن هم گاهی مبالغهآمیزانه، اما غالبا همراه با قدرت تشخیص و حساسیت اشخاص سلیمالعقل که مستعد آموختن هستند. این مساله یا این راه حل اصلاح غرب به دستشرق نیست، بلکه اصلاح کل جهان به دستحق فی نفسه است; و این امر بدون دخالتحضرت اعلی، که ما باید در سطح خود در آن سهیم باشیم، ممکن نیست; زیرا «خدا به آنان که به خود کمک میکنند یاری میرساند.»
اوضاع و احوال عمومی ای که نباید از آن غفلت کرد، این است که ما در «عصر آهن»، «عصر ظلمت»، کالییوگا (۱۸) ، یا حتی در پایان مخصوصا بی برکت آن عصری هستیم. که همه آموزههای سنتی پیش بینی کردهاند. حال، این دوره بر تمام انسانها اثر میگذارد، و عمیقا هم اثر میگذارد، به نحوی که هیچ علتی برای این فرض نیست که انحطاط فقط در یک طرف است و کمال فقط در طرف دیگر.
اما حتی اگر شرق مشمول کالییوگا نبود، ما نمیتوانستیم از توجه به این نکته اجتناب کنیم که شرق یک واحد [یکپارچه] نیست، و این سخن بدین معناست که شرق از جهانهای بسیار متفاوتی ساخته شده است. در این صورت سؤالی که مطرح میشود این است که: کدام شرق گمان میرود که به کمک غرب بیاید، آن را دوباره تربیت کند و نجات دهد؟ ما در اینجا به طور ضمنی اشاره به عقیدهای مورد مناقشه داریم که کاملا دور است از این که علت مقدس حکمتخالده (۱۹) باشد.
در باب مساله استدلالی بدون غربیان، که در بالا خاطرنشان کردیم، مطلب ذیل باید مورد توجه واقع شود;« ذهن نقاد»، اگر بتوان چنین تعبیری را به کار برد، در جهانی پدید آمد که در آن هر چیزی مورد مناقشه قرار میگرفت و عقل به طور مستمر به حالت دفاع از خود کشانده میشد; حال آن که شرق توانسته است در سایه امر مقدس و امر عرفی، و در امنیت جهانی دینی که بدون شکاف و رخنه است دراز بکشد و بخوابد.
در غرب، رشتههای علمیای همچون «علمالادیان» و «نقادی متن»، خطاهای اصولیشان هر چقدر باشد، با فرض وجود ادله مستند ابطال ناپذیر، از علل تحفیف دهنده برخوردارند; به نحوی که فرضیههای خاصی، علی رغم نامعتبر بودن بافت [کلی]شان، معتبر میتوانند بود. به طور خلاصه، ما اصالت عقل استدلالی را رد میکنیم، نه به دلیل انتقادات احتمالا قابل قبول آن از دین بشری شده; بلکه به دلیل این که جوهره الهی پدیده دین را نفی میکند; نفیی که اساسا مستلزم نفی شهود عقلانی، و بدین سان مستلزم نفی حضور جاری وساری الهی است که همان عقل کل است. خطای بنیادین استدلالی بودن نظام یافته همینجا این نکته را نیز بگوییم که نسبت دادن این ایدئولوژی به یونانیان بزرگ نادرست استبه معنای گذاشتن استدلال جایزالخطا به جای تعقل خطاناپذیر است; گویا نیروی استدلال، تمامی عقل و حتی یگانه عقل است.
«حکمت الهی» (۲۰) کهن، که تا قرن نوزدهم به صورتی کم مایه اما معتبر ظاهر میباشد، در شمار واکنشهای موجود در مقابل اصالت عقل استدلالی، یا صرفا در شمار بقایای نگرش فیثاغورثی، قابل ذکر است; از سویی با آشتی دادن «ایمان» و «معرفت»، و از سوی دیگر با عکسالعمل نشان دادن در قبال شیطانگرایی (۲۱) عقل استدلالی که از کارکردهای بهنجارش منحرف شده بود.
در شمار اموری که من حیثالمجموع خلاف امور پیش گفتهاند، باید از آن خودکشی عقل استدلالی یا «باطنگرایی ناشی از حماقت» که همان اگزیستانسیالیسم (۲۲) در همه صورتهای آن استیاد کنیم; این خودکشی، گونهای ناتوانی تفکر است که در فلسفه، جا انداختهاند. اصالت عقل استدلالی پوزیتیویستی و مردم سالارانه باید به این خودکشی میانجامید.
غرب منظر معرفت «فلسفه» را از طریق فیثاغورث، افلاطون، ارسطو و افلوطین دارد; اگر در تحلیل نهایی نیازمند مسیحیتبود، بدین دلیل است که منظر عشق را ، جز در راز های الهی،نمیشناخت; غرب نیازمند دینی بود که عشق را به صورتی متناسب با مزاجش، ارائه کند. به یاد آوریم که استدلالی بودن قدما جدا فاقد نوع دوستی بود، و استدلالی بودنی که در روزگار خودمان میشناسیم و به رسمیتشناخته شده است من حیثالمجموع، حتی در میان بی ایمانان، استدلالی بودنی مسیحی شده، است.
هند، با ودانتای شیوایی و شانکارایی، اوج حکمتخالده را نشان میدهد; نیز طریق محبت را دارد، یعنی بهکتی و یشناوایی و کریشنایی را، به نحوی که نیازی به پیامی دینی که احتمالا از بیرون بیاید نداشت آنگونه که اروپا داشت. بر این بیفزاییم که نبوغ هندو و به طور کلی نبوغ معنوی دو قطب دارد:
۱) تمییز
۲) تامل;
تامل است که در اکثریت انسانها تفوق دارد; و در بهکتی، طریق محبت، به نحو پیشین برجسته تر است، حال آن که تمییز که در آگاهی از «هوهویتبرین» به اوج خود میرسد در جنانه، طریق معرفت، میشکفد.
در باب همبودی «ایمان» و «عقل استدلالی»، اسلام به روشی دینی که باطنی هم هست تعادلی را بین این دو قطب نشان می دهد، و این به یک معنا، فلسفه وجودی اسلام است، که دقیقا مستلزم یک گشودگی مابعدطبیعی به سوی عرفان است; «عارف بالله».
یک نمود مهم مشیت الهی، در سرزمین هند، مواجهه آیین هندو و اسلام است; و بدین سان مواجهه ساناتانادرمه [سنت مقدس]، کهنترین وحی بزرگ، و اسلام، که دور ظهورات کلمه الهی را ختم میکند.
نویسنده: فریتیوف - شوان
مترجم: فروزان - راسخی
پینوشتها:
× ماخذ مقاله:
Sophia, Vol.۱, No.۲, Winter ۱۹۹۵,pp. ۱۳-۲۱.
۱. rationalism
۲. materialism
۳. sentimentalism
۴. psychologism
۵. positivistic
۶. fideism
۷. messianic
۸. dramatic
۹. esoterism
۱۰. traditionalists
۱۱. symbolism
۱۲. double truth
۱۳. intellect
۱۴. essentialism
۱۵. intelligence
۱۶. (یادداشت مترجم انگلیسی): منظور نویسنده از شرق، مانند همه نویسندگان اروپایی، همه مردم آسیاست، نه فقط مردم زردپوست.
۱۷.schematicism
۱۸.yuga kali
۱۹.perennis philosophia
۲۰.theosophy
۲۱.luciferianism
۲۲.existentialism
مترجم: فروزان - راسخی
پینوشتها:
× ماخذ مقاله:
Sophia, Vol.۱, No.۲, Winter ۱۹۹۵,pp. ۱۳-۲۱.
۱. rationalism
۲. materialism
۳. sentimentalism
۴. psychologism
۵. positivistic
۶. fideism
۷. messianic
۸. dramatic
۹. esoterism
۱۰. traditionalists
۱۱. symbolism
۱۲. double truth
۱۳. intellect
۱۴. essentialism
۱۵. intelligence
۱۶. (یادداشت مترجم انگلیسی): منظور نویسنده از شرق، مانند همه نویسندگان اروپایی، همه مردم آسیاست، نه فقط مردم زردپوست.
۱۷.schematicism
۱۸.yuga kali
۱۹.perennis philosophia
۲۰.theosophy
۲۱.luciferianism
۲۲.existentialism
منبع : باشگاه اندیشه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست