سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


موضوع بزرگ در قاب کوچک


موضوع بزرگ در قاب کوچک
سریال «آیینه های نشکن» که از شبکه دو سیما در حال پخش است، نخستین کار نمایشی با موضوع محوری انرژی هسته ای در کشورمان است.
این سریال را جواد اردکانی نوشته و کارگردانی کرده است. تهیه کنندگان کار هم کسانی همچون آخوندی و جلالی هستند که پیش از این آثار مطرح و حساسی را به منصه نمایش رسانده اند، از جمله فیلم سینمایی «روز سوم» یا کار پلاتویی مانند «صندلی داغ» و تعداد زیادی فیلم دفاع مقدس دیگر که در کارنامه خود دارند.
جواد اردکانی هم حالا جزو سریال سازان با تعداد است که اثر پرمخاطب او «غریبه» در اذهان باقی مانده است.
«آیینه های نشکن» در ژانر ملودرام- جاسوسی قابل شناسایی است. در واقع این ماجراهای خانوادگی هستند که بستر هدایت و چالش سوژه ای مانند مسایل هسته ای کشورند. سریال «غریبه» هم از چنین رویکردی برخوردار بود. این نوع کار در صورت دقت و چینش درست همه چیز، همیشه هم جواب داده است. البته در کشور ما- حالا چه سینما و چه تلویزیون- متأسفانه به این ژانر و قالب کمتر توجه شده و می شود. در حالی که در تمام کشورهای دارای سینما، گونه جاسوسی و آثار پیرامون مسایل تشکیلاتی و نفوذ در نفوذ و غیره جزو اولویت های تولیدی آنهاست. این گرایش فقط هم به سینمای غالب جهان ختم نمی شود- بلکه کشورهای در رتبه های پایین تولید هم به ساخت فیلم و سریال های حادثه ای- جاسوسی، خصوصا با داستان های خانوادگی و عاطفی توجه ویژه ای دارند. اگر چنانچه فیلم و سریال های با سوژه های پلیسی- اطلاعاتی را هم در زمره این قبیل آثار قرار دهیم- خواهیم دید که مثلا کشوری مانند آلمان یا فرانسه و یا اروپای شرقی- با سینمای ضعیف- چه انبوهی از آثار از این دست را روانه بازار مصرف داخلی و خارجی می کنند. این اتفاق هم همین جوری بدون دلیل رواج ندارد، بلکه از آنجا که معمولا فیلم های جاسوسی- خانوادگی پتانسیل جذب همه طیف های اجتماعی و گروه های سنی را دارد، لذا در خط تولید قرار می گیرند.
همچنانکه همه علاقه مندان به سینما اطلاع دارند، چند دهه است که سینمای غرب با کاراکتری مانند جیمز باند، مأمور ۰۰۷ فیلم های متعددی را ساخته و به اکران درآورده است، به طوری که علی رغم استفاده این فیلم ها از عوامل و کلیشه های ثابت و دائمی با قصه های به شدت خیالی و عملیات اغراق آمیز، باز هم هر یک از فیلم های از این سری با استقبال گسترده ای روبرو می شود. تازه این همه ماجرا نیست، بلکه غرب و خصوصا انگلیس و سیستم مخفی اینتلجنت سرویس از رهگذر همین فیلم ها و شخصیت جیمز باند، اعم ارزش های هویتی خود و هوش سیاسی- تشکیلاتی و قدرت میلیتاریستی خود را به جهانیان حقنه کرده و می کنند. اما کشور ما با داشتن سابقه سینمایی برابر با جهان، هنوز نتوانسته در این زمینه یک مأمور با ویژگی های ایرانی و ثابت خلق کند و...
با این مقدمه بپردازیم به آیینه های نشکن، سریالی که درباره مسایل پیچیده جاسوسی و امنیتی کشور است و در بطن آن مسایل خانوادگی و کشمکش های مختلف اجتماعی و به روز جامعه روایت می شود. قصه اصلی کار نیز درباره یک جوان فیلمساز به نام «مسعود» است که از سوی برادرش محمود، دعوت به ساختن فیلمی راجع به مسایل هسته ای می شود. او که به شدت بدهکار و به نوعی ورشکسته است، می پذیرد. اما غافل از جاسوسان بیگانه ای است که بدنبال نفوذ در تشکیلات فعال انرژی هسته ای هستند، در همین رابطه سیمین همسر مسعود، طعمه جاسوسان برای ورود به مجموعه هسته ای کشور می شود که این خط سیر، حوادث و ماجراهای بی شماری را بدنبال دارد.
جواد اردکانی برای جذابیت آفرینی تضمین شده اولویت کار را بر قصه گویی پراوج و فرود قرار داده است و در این راستا دو جبهه خیر و شر خلق کرده است. به عبارتی موتور محرکه پیشرفت قصه، درگیری دو نیروی متخاصم است. معمولا هم در چنین سبک و سیاقی از نمایش، هر چه نیروی شر زیرک، هوشمند، مسلح به ابزاری پیچیده و مدرن و بالاخره بی رحم تر باشد، نیروی خیر نیز می بایستی علاوه بر داشتن چنین ویژگی هایی- رافت و احساسات انسانی اش نیز به نمایش گذارد تا در نهایت با یک قدم فاصله، هوشمندتر از حریف بر مصائب پیش آمده غالب شود و... آیینه های نشکن ضمن اینکه از همه ی این مولفه ها برخوردار است، داستانک های فرعی خلاقانه ای هم دارد. خصوصا ماجراهای خانواده سیمین، مریضی برادرش، تلاش سیمین برای خروج از کشور و فراهم کردن امکانات برای برادرش، آن هم با خصلت های بلند پروازانه و جاه طلبانه ای که دارد همه بستر سقوط او را تا حد یک آلت دست بیگانه تدارک می بیند.
اردکانی خوب توانسته همه عناصر و اجزای یک نمایش را با انگیزه های لازم برای هر اتفاق و رویدادی طراحی و چینش کند. مثلا بی رحمی جاسوسان را تا دنی ترین اعمال وقتی است که تصمیم می گیرند سیمین را پس از آموزش فیلمسازی به عنوان دستیار مسعود بگمارند، از کشتن یک آدم بی گناه و بی اطلاع از همه جا، همچون دستیار مسعود هم ابایی ندارند و با یک تصادف ساختگی سر او را زیر آب می کنند. همچنین کشمکش های زن و شوهری و خانوادگی تا جزئی ترین روابط مانند قهر و آشتی های دختر و پسری و دخالت های بزرگترها و غیره نیز از جمله ی رویکرد پررنگ سریال در بعد جذابیت آفرینی است. البته اردکانی به همین ها قانع نبوده است بلکه با کشاندن قصه به لوکیشن های بیرون از ایران، در کنار باورپذیری کوشش مزدوران، جنبه هایی از زیبایی شناسی تصویری نیز ایجاد کرده است. با این حال آیینه های نشکن در حد و حدود بضاعت و امکانات فیلمسازی کشورمان کاری در خور تامل است. خصوصا که می دانیم قصه های پیرامون موضوعات جاسوسی نیازمند اسباب و لوازم ظریف و مهم تکنیکی و نظامی است که شاید در این سریال به اندازه ی لازم به کار گرفته نشده است، اما همین که اردکانی توانسته با وام گرفتن برخی کلیشه های این جور کارها خلاقانه تعلیق آفرینی کند و مخاطب خود را در جریان موضوعی حساس مانند انرژی هسته ای قرار دهد، کار کمی نیست. همچنان که چنین کاری کافی نیست. باید در این زمینه ها، تیم های کارشناسی و پژوهشی مرتبط با مقوله موردنظر، چنان دستمایه ای را آماده کنند که فیلمساز با دست پر به قصه سرایی بپردازد. وجود ماتریال های کار شده در سینما برای یک اثر در این رابطه نمی تواند، تامین کننده باشد. به ویژه وقتی رویکردی به بومی سازی محتوا داریم، حتما می بایستی از عوامل قابل لمس برای مخاطب داخلی بیش از این ها استفاده کنیم. به عبارتی فیلمساز باید تا مرز مسایل امنیتی پیش برود و آنجایی که به واقع لطمه ای به امنیت ملی وارد می آید، دور بزند. مثلا فیلمی مانند بچه های جاسوس را به یاد بیاورید، که علاوه بر آن همه امکانات فنی و تکنولوژی جدید جاسوسی، از نظر موضوعیت تا کهنه مسایل برملا می شود، حتی پای رئیس جمهور و اطرافیانش به عنوان قهرمانان ملی به میان آورده می شود. این طوری یک واقعه تخیلی و ماجراهای رویایی در باور مخاطب می نشیند و رئیس جمهور آرمانی مثلا امریکا و کشورهای اروپایی، جای مترسک هایی مانند بوش و همپیمانانش را می گیرد، در حالی که عظمت توفیق های هسته ای ایران بدون خیال پردازی به خودی خود و فی نفسه غرورآور و جذاب است، اما معلوم نیست چرا اردکانی در این سریال ناخن خشکی کرده است و به جای وارد کردن این عظمت به درام، مرتب به تمهیدات دیگری سرزده است؟ خلاصه اینکه گام گذاشتن ایران به میدان کسب این حق ملی، می تواند دستمایه درام های ماندگاری شود که آیینه های نشکن یک گام کوچک اما با همت اردکانی و گروهش بوده است، امید که این راه تداوم داشته باشد.
محمدعلی ایرانمنش
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید