دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا
زبان فارسی و هند

زبان فارسی را محمودغزنوی در هند رواج داد: در قرنهای دهم و یازدهم میلادی در ملتان، پیشاور، تانیسر، متهورا، قنوج و سومنات اثرات زبان فارسی دیده میشد. در دوران غزنویان، لاهور و ملتان، مراكز سیاسی و علمی به شمار میآمدند. غوریان و سلاطین غلامان، دهلی را مركز حكومت قرار دادند و در دوران مغول، هند، مركز مهمی در دنیا، برای ادبیات فارسی به شمار میآمد.
معماری، نقاشی، موسیقی، خوشنویسی و شعر وادب، از فنون لطیفه به شمار میآیند و فرهنگ با آنها رابطه عمیقی دارد. حكمرانان مغول به این فنون عشق میورزیدند. معماری، نقاشی، موسیقی و شعر و ادب در زمان مغولان پیشرفت بیسابقهای داشت و نفوذ فراوانی در تهذیب و ادب هند داشته است. برای مثال، فن معماری در دوره مغولان یكی از بهترین نمونههای معماری هند است و فن تهذیب ایران و هند، در این معماری كاملاً نمایان است. كابلی مسجد پانی پت، جامع مسجد روهیلكند و زیباترین ساختمان گوالیر و سیكری و دول پور، از یادگارهای زمان بابری است. قلعه آمیر، پنج محل سیكری، قصر جودابایی، و دروازه بلند به دوره اكبری مربوط است. مقبره زیبای اكبر در سكندره و اعتمادالدوله، یادگار زمان جهانگیری، و هم چنین شاهكار تاج محل و جامع مسجد دهلی، قلعه سرخ و تخت طاووس از معماریهای دوره شاهجهان است.حكمرانان مغول به فن نقاشی هم عشق میورزیدند و باعث پیشرفت این فن در هند شدند. میگویند كه فن نقاشی را بهزاد به هند آورد. همایون بعد ازشكست خوردن به ایران رفت و دوباره (در سال ۱۵۵۵ م.) با كمك شاه تهماسب صفوی به هند برگشت و نقاشان مشهوری به نامهای سید علی تبریزی و خواجه عبدالصمد را همراه خود آورد كه باعث پیشرفت نقاشی ایرانی در هند شدند.
دوره اكبر، دوره طلایی این فنون بوده است. درباره فن نقاشی، ابوالفضل نوشته است كه در زمان اكبر بیش از یكصد نقاش وجود داشت كه در بین آنها تعداد هندوان بیشتر بوده است و از جمله، جگن نات لال، كیشو و تاراچند، قابل ذكرند. جهانگیر در فن نقاشی آن قدر ماهر بود كه بعد از دیدن نقاشی میتوانست بگوید كه كار كدام نقاش است؛ و نیز اگر چند نقاش یك تصویر را نقاشی میكردند، جهانگیر میتوانست بگوید كه هر نقاشی از آن كیست. ابوالحسن، محمد نادر، محمد مراد، استاد منصور، بشن داس، منوهر، تلسی، مادو و گووردن در آن زمان از مشهورترین نقاشان به شمار میآمدند. فن گچكاری (پچیكاری) سقف و رنگكاری آن، در زمان شاهجهان رواج بسیار داشت.
حكمرانان مغول علاقه زیادی هم به موسیقی داشتند. بابر در كتاب با برنامه ذكر موسیقی هرات و موسیقیدانان آن را كرده است. ابوالفضل مینویسد كه در دربار اكبر تعداد موسیقیدانان هندی و ایرانی زیاد بوده است و نام سی و شش نفر از آنان را ذكر كرده است: تان سین، بابارام داس و بیجوباورا از موسیقیدانان آن دوره بودند.
به علت مُهرسازی و نوشتن آیات قرآنی بر روی عمارتها، خوشنویسی هم در این دوره بسیار رونق پیدا كرد. در زمان اكبر خوشنویسان معروف از همه بیشتر شهرت حاصل كرده بودند. خود اورنگ زیب خیلی خوش خط بوده و نسخههای خطی قرآن كریم به خط خود اورنگ زیب موجود است. آیا امروزه اگر محققان بخواهند درباره این فنون مختلف تحقیق كنند، میتوانند از زبان و فرهنگ غنی ایرانی چشمپوشی كنند؟
آثار شعر و نثر ابوالفرج رونی، مسعود سعد سلمان، سید علی هجویری، محمد عوفی، خواجه معینالدین چشتی، امیرخسرو، حسن سجزی، چندربهان برهمن، تن سینگ زخمی، نعمت خان عالی، عاقل خان رازی، عرفی و ظهوری و نظیری و طالب آملی و بیدل و غالب تا علامه اقبال از یك طرف، و آثاری درباره لغت فارسی، تذكرههای فارسی، داستانها، تواریخ، و كتابهای اقوال صوفیان، همه اینها از طرف دیگر، سرچشمههای اساسی و سیاسی و اجتماعی فرهنگی هند و ایراناند كه از آنها نمیشود به سادگی گذشت.
در دوره مغولان، فارسی، زبان رسمی بوده است، چنان كه برای فهمیدن و درك اسناد و حوالههای مستند آن زمان هنوز ما محتاج به زبان فارسی هستیم. تمام كتابهای مشهور تاریخی به صورت فارسی موجود است. آیا بدون در نظر داشتن طبقات ناصری از منهاج سراج، تاریخ فیروزشاهی از ضیاءالدین برنی، منتخبالتواریخ از عبدالقادر بدایونی، تاریخ فرشته از محمد قاسم فرشته، تاریخ الفی، طبقات اكبری، تاریخ حقی، زبده التواریخ، روضه السلاطین، و تاریخ همایون شاهی، تاریخ هند كامل است؟ آیا بدون خواندن تصنیفات امیرخسرو دهلوی میتوان در باره دوره تغلق و خلجیان اطلاعات كامل حاصل كرد؟
در سرزمین هند كه اقوام مختلف و مذهبهای متفاوت زندگی میكنند، مسئله یكپارچه بودن مردم و یكپارچگی، لازم و ضروری است. اولین كسانی كه یكپارچگی ملی را عنوان كردند، صوفیان هند بودند كه همه اقوال و ملفوظات آنان به فارسی است. در این مورد، شعرای فارسی نقش بسزایی داشتند. در این وقت كوتاه امكان ندارد كه درباره یكایك آنان بحث طولانی شود. در عرصه هشتصد ساله زبان فارسی در هند، از میان تمام شعرا تنها نام امیرخسرو دهلوی، برای یكپارچگی ملی كافی است. در تمام اشعار حضرت امیرخسرو، سخن از وحدت در یكپارچگی ملی است: «در دین راست راهی» اصل اساسی وی و «محبت فاتح عالم» مقصود اصلی اوست، بنابراین همیشه سرود عشق و محبت میسراید و میگوید:
كافر عشقم مسلمانی مرا در كار نیست هر رگ من تار گشته حاجت زنارنیستدوره مغولان، خصوصاً دوره اكبری، اوج همبستگی مسلمانان و هندوان است؛ برای مثال دین الهی اكبر مذهب هر چه باشد، برای پیوند و نزدیكی دلهاست. برای داشتن اندیشهای متعالی لازم است كه از مذهبهای دیگران هم اطلاع داشته باشیم. اكبر این مسأله را دریافت و دارالترجمه را تأسیس كرد. چنان كه اولین ترجمهها از كتابهای مقدس هندوان، مانند راماین، مهابهارت، اپنشد و ویدا كار این دارالترجمه بود. آیا میتوانیم بدون در نظر گرفتن زبان فارسی به این حقایق پی ببریم؟با وجود پیشرفت علوم پزشكی، امروز، پژوهشگران، منكر طب قدیم یونانی نیستند، و این طب یونانی وابستگی زیادی به زبان فارسی دارد. آیا میتوان كتاب قانون و شفای بوعلی سینا را نادیده گرفت؟ آیا بدون در نظر گرفتن زبان فارسی میتوان به سرچشمه اساسی این علم رسید؟
امروزه، یكی از مسائل بزرگ، ریشهیابی نسلهای گذشته هر قوم است. در روسیه و امریكا، این مسئله مورد بحث است. در خود هندوستان و بین جامعهشناسان و مورخان معاصر هند هم این مسئله مورد بحث است. تعدادی از آنان مدعیاند كه نسل آریا اصلاً هندی است. گرچه هنوز مدارك لازم و كافی برای اثبات این مسئله وجود ندارد، ولی از نظر مورخان قدیم و جدید، نسل ایرانی و هندی یكی بوده است. به گفته بعضی از مورخان، حدود دو هزار سال قبل از ظهور حضرت مسیح، قوم آریا از شمال اروپا به مشرق كوچ كرد و در هند و ایران مستقر شد كه شاید به همین علت در قدیم ایران را «ایریانه» یا «آریانه» میگفتند. به این اعتبار میتوان گفت كه ایرانیان و هندوان به هم خیلی نزدیكاند. آیا شناخت سرگذشت نژادی، بدون كمك گرفتن از تاریخ كشور ایران ممكن است؟
حمله محمد بن قاسم، قبل از حمله محمود غزنوی تا سر حد سند در اوائل قرن هشتم میلادی بوده است. در نتیجه خطه جنوب و غرب هند، تحت نفوذ زبان غربی است، ولی وقتی تأثیر زبان فارسی بعد از حمله محمود غزنوی در فرهنگ هند آشكار میشود، نفوذ غرب در آن دیده نمیشود. مثلاً در مورد «صوم» و «صلوه» ما لفظ «روزه» و «نماز» را استفاده میكنیم، و این نشانه نفوذ زبان فارسی در فرهنگ هند است. اینجا برای روشن شدن موضوع چند نمونه ارائه میكنم كه خالی از لطف نیست.
۱. اگر وقت كنید یا ببینید نامهای ما اكثراً فارسی است. اگر از نام مسلمانها بگذریم، نامهای هندو هم اكثراً فارسی است، مثلاً بیدار بخت، برادر شاه، شیر جنگ، شیرخان، لال بهادر، جنگ بهادر، شمشیر بهادر، رای بهادر، روشن لال، چمن لال، اقبال سینگ، خوش وقت سینگ.
۲. نام خیلی از اعضای بدن ما هم فارسی است كه درسراسر هند استفاده میشود، چون جسم، خون، ناخن، دل، جگر، پلك، كمر، سر، زبان.
۳. خورد و خوراك و نوشیدنیها هم از این حال دور نیستند و حتی در زبان هندی هم برای آنان كلمهای جایگزین نشده است، مثلاً قورمه، بریانی، پلاو، زرده، نان ختایی، تندوری، قیمه، كوفته، دوپیازه، گوشت، سبزی، شیرمال.
۴. نام میوهها هم مثال دیگری از این موضوع است، از جمله انگور، انار، امرود، ناشپاتی، شریفه، بادام، كشمش، خربزه، تربوز، شهتوت.
۵. بسیاری از ظروفی كه امروزه به كار میروند، دارای نام فارسیاند، مثلاً لگن، دست پناه، كفگیر، سینی، گلدان، سرمهدانی، پاندان، اگالدان.
۶. اكثر لباسها و تنپوشها هم نام فارسی دارند، مانند پاجامه، شلوار، قمیص، ازاربند، كمربند، موزه، جیب، استر، لحاف، دامن، مخمل، اطلس، زربفت.
۷. همچنین نام زیورآلات هند، چون گلوبند، دستبند، پازیب، طوق.
۸. و همین طور محلهها و خیابانها و شهرها و قصبههای زیاد، در هندوستان به «آباد»، «گنج» یا «پور» ختم میشوند كه نشانگر استفاده از كلمات فارسی است؛ مثلاً الهآباد، محمودآباد، حیدرآباد، كانپور، شاهجهانپور، گوله گنج، حضرت گنج.
۹. نام جانوران و پرندگان هم از این تأثیرپذیری بركنار نیست، و نامهای بسیاری از آنها به فارسی است، برای مثال، شیر، بلبل، فاخته، كبوتر، باز، شاهین، مرغ.
۱۰. بسیاری از سمتهای اداری در هند مخصوصاً در دادگاه دارای عناوین فارسی است، مثلاً تحصیلدار، ضلعدار، مختار، قرق امین، كوترال، قانونگو، جرح، وكیل، موكل، دیوانی، مدعی، مدعی الیه، الزام، سزا، جرمانه، گواه، گواهی.
۱۱. در تحریر و چاپ كتابها هم كلمات فارسی زیادی به كار رفته است، برای مثال، كتاب، كاغذ، قلم، كتابت، ورق.
اینجا این سؤال پیش میآید كه آیا میتوانیم این الفاظ را از زندگی روزمره خود جدا كنیم و كلمههای دیگری جایگزینشان كنیم؟ به نظر من این كار بسیار مشكل و حتی غیرممكن است.
در میان زبانهای هندی، زبان فارسی بیش از همه بر زبان اردو اثر گذاشته است. از نظر صرف و نحو اردو به فارسی خیلی نزدیك است،همچنین ازنظر اصول و شعر و شاعری و از لحاظ اصناف سخن چون بیت، مصرع، ردیف و قافیه، قصیده، مثنوی، دوبیتی، و غیره. در حقیقت همه فضای غزل اردو بوی زبان فارسی میدهد. اینجا سؤال پیش میآید كه آیا ما میتوانیم زبان فارسی را از اردو جدا كنیم؟
از حیث فشرده، از گفتار بالا ما نتیجهگیری كردیم كه زبان فارسی در همه ریشههای زندگی هندی حتی امروز هم خیلی دخالت دارد، لاجرم، بدون دانستن زبان و ادبیات فارسی، شناخت كامل ادب و فرهنگ هند ممكن نیست.
آصفه زمانی
برگرفته از: شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی
منبع : شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست