جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

روزی روزگاری در مکزیک - ONCE UPON A TIME IN MEXICO


روزی روزگاری در مکزیک - ONCE UPON A TIME IN MEXICO
سال تولید : ۲۰۰۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : روبرت رودریگس، کارلوس گالاردو و الیزابت ایولن
کارگردان : روبرت رودریگس
فیلمنامه‌نویس : روبرت رودریگس
فیلمبردار : روبرت رودریگس
آهنگساز(موسیقی متن) : روبرت رودریگس
هنرپیشگان : جانی دپ، خراردو بیخیل، ویلم دافو، پدرو آرمنداریس جونیر، چیک مارین، آنتونیو باندراس، سالما هایک، میکی رورک، دَنی ترخو، انریک ایگلسیاس و روبن بلیدز
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۲ دقیقه


̎سندز̎ (دپ) مأمور یاغی سیا، حالا با مقامات رسمی مکزیکی کار می‌کند. مأموران مکزیکی از توطئهٔ ̎ژنرال مارکز̎ (بیخیل)، یکی از نظامیان فاسد و ̎باریلو̎ (دافو)، سردستهٔ بی‌رحم قاچاقچیان مواد مخدر، برای سوءقصد به جان رئیس جمهور مکزیک (آرمنداریس جونیر)، باخبر شده‌اند. ̎سندز̎، به تیراندازی نیاز دارد که بتواند آدم‌کش‌های ̎باریلو̎ را پیش از انجام مأموریتشان، از صحنه خارج کند. او از طریق ̎بلینی̎ (مارین)، متصدی یک نوشگاه، از وجودِ ̎ال ماریاچی̎ (باندراس) باخبر می‌شود. ̎ال ماریاچی̎ نوازندهٔ دوره‌گرد معروفی است که خود گماردهٔ قانون شده و مهارت و بی‌رحمی‌های خودش را دارد و ضمناً دنبال انتقام‌جوئی از ̎مارکز̎ است. ̎ال ماریاچی̎ پس از مرگ ̎کارولینا̎ (هایک) ـ زنی که دوست داشته ـ به‌طور ناشناس زندگی می‌کند. اما ̎سندز̎ با این وعده که به او اجازه دهد تا در دوئلی، انتقامش را از دشمنش ̎مارکز̎ بگیرد، او را وارد ماجراها می‌کند. ̎ال ماریاچی̎ مجبور می‌شود دوباره جعبهٔ گیتار خود را با سلاح‌ها و مهمات درونش، بیرون بکشد و یک‌بار دیگر علیه متمردان بجنگند.
● روزی روزگاری در مکزیک ادامه پرشاخ و برگ و در ابعادی حماسی برای راهزن (رودریگس، ۱۹۹۴)، بازسازی هالیوودی ال ماریاچی رودریگس، ۱۹۹۱)، به شمار می‌آید که با داستانی مفصل و پُر شخصیت، تدوین سریع و پرنشاط، شیوه‌های پر آب‌وتاب کارگردانی، و لحن هم‌زمان خشن و شوخ و شنگش، ایده‌ها و تصویرها و صحنه‌هائی از فیلم‌های قبل را تکرار و کامل می‌کند، و در چند صحنهٔ جذّاب به اوج می‌رساند. مؤلف تمام و کمال این فیلم رودریگس است که علاوه بر فیلم‌نامه و کارگردانی، فیلم‌برداری و تدوین و ساخت موسیقی را هم به‌عهده گرفته، و در طراحی صحنه و جلوه‌های ویژه و صداگذاری هم دست داشته است. در همان صحنهٔ افتتاحیه، مارین به دپ (و تماشاگر، که هر دو شنوندهٔ داستان باورنکردنی او دربارهٔ ̎ال̎ و ̎کارولینا̎ هستند) اعلام می‌کند که این داستان ـ و در واقع فیلم ـ یک اسطوره و یک افسانه است؛ سرگذشتی از عشق و انتقام که به روشی پرشور و بسیار انرژیک روایت می‌شود. رودریگس هرچه علاقه و دل‌بستگی و شیطنت با سینما، داستان و موسیقی داشته دست‌ودل‌بازانه (و گاهی ناهم‌گون) در این فیلم ریخته: سام پکین‌پا و خشونت کارتونی و پرزرق و برق، وسترن‌های اسپاگتی سروجو کوربوچی و دامینا دامیانی و به‌خصوص سرجو لئونه (فیلم نوعی ادای دین هجوآلود به روزی روزگاری در غرب، ۱۹۶۸، است)، داستان‌های مصور و قصه‌های ابرقهرمانی، گیتار اسپانیولی و آوازهای مکزیکی و موسیقی راک، کوئنتین تارانتینو و گفت‌وگوهای صریح و تند و تیز، فیلم‌های اکشن خشن و صحنه‌‌پردازی‌های فانتزی، و رمانس خاص آمریکای لاتین که به شکل خاطره‌ای رؤیائی میان عشّاق ساکت و کمی کاریکاتوری می‌گذرد. از طرف دیگر فیلم جولانگاه انبوه ستاره‌های جورواجورش است که از آن میان کار دپ در قالب مأمور هزارچهره و هفت‌خط سیا، رورک نوکر متزلزل و بی‌رحم ̎باریم.و̎، بلیدز در نقش مأمور بازنشسته که زخم‌خورده و برای انتقام مردد است، و ترخو و آرمنداریس جونیر جالب توجهند. از جالب‌ترین صحنه‌ها سکانس گاوبازی، درگیری نمایشی در کلیسا، و صحنهٔ مبارزه بزرگ پایان فیلم در مراسم ̎روز مردگان̎ است که در آن دپ، که کمی قبل به دستور دافو بی‌چهره شده و چشم‌هایش را از کاسه درآورده‌اند، با پسرکی هم‌راه می‌شود. اما بهترین صحنهٔ فیلم فرار مفرّح باندراس و هایک از پنجرهٔ طبقهٔ پنجم یک هتل است، در حالی‌که دست‌هایشان به هم زنجیر شده و از بدنهد دیوار ساختمان تاب می‌خورند.